بولدنون استرییدی حیوانی است البته برای مصارف انسانی نیز نمونه هایی تولید می شودخارج از مطلب :بولدنون استرییدی حیوانی است البته برای مصارف انسانی نیز نمونه هایی تولید می شودو با نامهای ,boldenone, boldenone uandecylenate , bolden forte , equi-gan boldenon ,boldelan, boldabol , beldebal-H , ganabol , boldoject ,equilon 100 , ,equipoise , boldolin و... در بازارهای جهانی عرضه می شود.ماده موثرشونم بولدنون آن دسیلینات هست|+| نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:11 توسط علی هاردی | آرشیو نظرات8 اشتباه مخرب پرس سینه8 اشتباه مخرب پرس سینهخلاصه: پرس سینه، یک حرکت پایه، برای پرورش قدرت بالاتنه است. من، در این مقاله، هشت اشتباه متداول ورزشکاران، و پیشنهادهایی برای پیشرفت در این حرکت ارائه کرده ام. در پایان، یک برنامه تمرینی هم بعنوان جایزه برایتان نوشته ام.آیا می دانید، اغلب مشتاقان بدنسازی، به اندازه وزن خودشان هم پرس سینه نمی زنند؟ چه رسد به غیر بدنسازان!اگر بیش از وزن بدنتان پرس سینه می زنید، که شایسته تشویق هستید. درصورتی هم که هنوز از این مرز نگذشته اید، بکمک این هشت روشی که در ادامه فراخواهید گرفت، بزودی تشویق همگان را خواهید شنید.اهمیت پرس سینهخوب، حرف حساب پرس سینه چیست؟ چرا این حرکت افسانه ای، برای ساختن بدنی جالب توجه، اینقدر مهم است؟پرس سینه هالتر – دست نیمهکسانیکه پرس سینه را صرفا نمایش غرور می دانند، واقعا اشتباه می کنند. درباره هیچ حرکتی به اندازه پرس سینه صحبت نمی شود. با اینحال، وقتی فکرش را می کنید، چندان عجیب نیست. پرس سینه، یک حرکت پایه، برای پرورش قدرت بالاتنه است.با این حرکت، نه تنها عضلات سینه، بلکه عضلات سرشانه قدامی، پشت بازو، و حتی زیربغل هم بکار می افتند. اگر برای ساختن سینه ای گرد و کامل، که قدرتی متناسب هم داشته باشد، فقط بتوان یک حرکت انتخاب کرد، انتخاب پرس سینه، تصمیمی عاقلانه است. با هیچ حرکت دیگری نمی توان بالاتنه را به این اندازه پرورش داد.من، طی دوران مربی گری، صدها نفر را دیده ام، که برای رکورد 300 پوند (136 کیلوگرم) پرس سینه تلاش می کردند. اغلب افراد، مرتکب اشتباهاتی مشابه می شوند، اما با پرهیز از آنها، بسادگی می توان شاهد فوران قدرت و رشد عضلانی شد.اشتباه اول: کمش هم زیاد استبزرگترین اشتباه افراد، "علاقه" زیادی است، که منجر به تمرین بیش از حد می شود. بشر، وقتی نتایج مطلوب خود را نمی گیرد، به اقتضای طبیعت و به حکم عقل سلیمش، بیشتر تلاش می کند.آخرین باری که پیشرفت بدنی خود من متوقف شده بود، یک هفته تمرین نکردم، و هفته بعد، با قدرتی مضاعف به باشگاه برگشتم. مواظب نشانه های تمرین بیش از حد، از قبیل کاهش انگیزه، اختلال در خواب و تغذیه، و البته عدم پیشرفت باشید.اشتباه دوم: برنامه های تمام بدنبرنامه ای بنویسید، که در آن به تک تک عضلات درگیر در پرس سینه توجه لازم شده باشد. بیاد داشته باشید، که پرس سینه، فقط با عضله سینه انجام نمی شود. برای حداکثر زمان بهبود و بازسازی، باید هر عضله را، با برنامه ای مطلوب، فقط یک بار در هفته تمرین دهید.اگر هنوز هم فکر می کنید، که باید هفته ای دو یا سه بار پرس سینه بروید، اشتباه اول را بخوانید. حداکثر 4 روز تمرین در هفته، روزی 45 دقیقه کفایت می کند.اشتباه سوم: عدم اعتماد بنفسامیدوارم نیازی به ترغیب نداشته باشید، اما در اینجا، با عرض پوزش، چند لحظه ای نقش آنتونی رابینز را بازی می کنم.آنتونی رابینز کیست؟آنتونی رابینز (متولد 29 فوریه 1960، در گلندورای کالیفرنیا) یک معلم زندگی، سخنران مشوق، و نویسنده آمریکایی است. رابینز، کتابهای متعددی، از جمله "قدرت بیکران"، و "بیداری غول درون"، نوشته است. مشهورترین برنامه اش، نوار "قدرت شخصی 2" است. سایر برنامه هایش شامل "برتری اراده" و "درسهایی برای استادی" می شوند.رابینز، مربی بسیاری از رهبران و چهره های سرشناس جهان، از جمله چند تن از روسای جمهور ایالات متحده، میخاییل گورباچف، پرنسس دیانا و ... بوده است. او در کاخ سفید، هم برای پرزیدنت جرج بوش پدر، و هم بیل کلینتون جلسه آموزشی برگزار کرده است. وی را در کنار مرشدانی چون وین دایر، لوییز هی، و دیپاک چوپرا یکی از برجسته ترین پیشگامان عصر جدید می دانند.ضمیر ناخودآگاه شما، هر چه را بگویید، باور می کند، بنابراین به خودتان لطف کنید و آنرا با افکار مثبت برنامه ریزی نمایید. هر بار که کسی در باشگاه از من تقاضای کمک می کند، و قبل از بلند کردن وزنه جملاتی مثل "فکر نمی کنم بتونم زیاد برم"، یا "اینقدر وزنه رو نمی تونم ولی سعیمو می کنم" را بر زبان می آورد، دنیا بر سرم خراب می شود.اعتماد بنفس داشته باشید، و به خود تلقین کنید که موفق می شوید. تلاش، بخشی از شکست است. اگر از شکست بترسید، از تلاش کردن هم اجتناب خواهید کرد.تلاش، بخشی از شکست استاشتباه چهارم: فرم نامناسباکنون قدری به مکانیک حرکت بپردازیم. پس از اجرای برخی از این روشها، باید بتوانید حداقل 25 پوند (بیش از 10 کیلوگرم) به وزنه پرس سینه اضافه کنید.دستهایتان را کمی بازتر بگیرید. هرچه دستهایتان بازتر باشند، هالتر مسافت کمتری طی می کند. بنابراین، منطقی بنظر می رسد که دست تا حد ممکن باز باشد. اگر تا بحال دستهایتان را جمع می گرفته اید، عادت به ابن حالت جدید، کمی طول می کشد، ولی تا چند هفته دیگر شاهد تفاوت قابل توجهی خواهید بود. برای تعیین فاصله دو دست، حالت شنای معمولی بگیرید، و سپس دستهایتان را حدود 3 اینچ (کمتر از 10 سانتیمتر) بازتر کنید.پرس سینه هالتر دست بازکتفهایتان را جمع کنید. روش دیگر کاهش دامنه حرکت هالتر، جمع کردن استخوانهای کتف است. سعی کنید که در طول حرکت، کتفهایتان را جمع نگه دارید. بدین ترتیب، سطح اتکای بیشتری برای پرس کردن خواهید داشت.پاهایتان را روی زمین بگذارید و از پاشنه هایتان نیرو بگیرید. وقتی ورزشکاری زیر وزنه پاهایش را تکان می دهد، و کبود می شود، حتما تعادل ندارد، و این بی تعادلی منتهی به زدن وزنه کمتری می شود. پاشنه هایتان را بر زمین فشار دهید تا نیروی بیشتری به هالتر وارد کنید.پاهایتان را بر زمین بگذارید!کمرتان را خم کنید. باسن، استخوانهای کتف، و سر، همیشه باید در تماس با نیمکت باشند، اما انحناء دادن به کمر مانعی ندارد. درصورتیکه این کار برایتان غیرعادی باشد، می توانید یک تکه ابر زیر کمرتان بگذارید. بسیاری از ورزشکاران علت این روش را از من می پرسند. علت، باز هم، کاهش دامنه حرکت هالتر است.آیا این شیوه وزنه زدن، تقلب است؟ خیر، حرکتی کاملا عادی است. در پایان، اگر بخواهید یک تمرین انحصاری سینه هم انجام دهید، می توانید دستگاه پک دک (قفسه دستگاه) را انتخاب کنید. یادگیری بکاربردن عضلاتی غیر از عضله سینه در حرکت پرس سینه، به بلند کردن وزنه سنگینتر کمک می کند. درصورتیکه دو روز بعد، زیربغل، سینه، سرشانه، و پشت بازوهایتان دچار کوفتگی بودند، تعجبی نکنید.پک دکاشتباه پنجم: گرم کردن بیش از حداشتباه نکنید! گرم کردن مناسب، قطعا ضروری است. با اینحال، چند وزنه خیلی سبک، تعدادی شنا، و کشش، برای گرم کردن سینه کفایت می کند. نباید پیش از شروع ست های اصلی تمرین، عضلاتتان را خسته کنید.اغلب ورزشکاران در تمام ست ها وزنه سنگین می زنند، و بعد از عدم توانایی در ست آخر تعجب می کنند. با ست های سبکتر، نیرویتان برای وزنه های سنگین و یک ست قدرتمند پایانی، حفظ می شود.اشتباه ششم: بی توجهی به پشتعضلات قوی زیربغل، در مرحله منفی (پایین آوردن هالتر) پرس سینه، اهمیتی زیاد دارند. هنگام پایین آوردن هالتر، پشت، نقطه اتکای وزنه است. به همین دلیل، تمرین زیربغل، بسیار مهم است و نباید سرسری گرفته شود.برای تقویت عضلات پشت (زیربغل)، تی-بار، و هالتر خم را امتحان کنید. بدین ترتیب، خواهید دید که این دو حرکت، دقیقا حرکت عکس پرس سینه هستند.زیربغل هالتر خماشتباه هفتم: نداشتن هدف مشخصخوب، پس می خواهید رکورد پرس سینه خود را افزایش دهید. این جمله اشکال دارد. اشکال آن، ابهام زیاد است. خواهش می کنم قلم و کاغذ بردارید. هدفتان را، با حروف درشت، روی چهار برگ جداگانه کاغذ بنویسید."من می خواهم تا تاریخ ... ، ... کیلوگرم پرس سینه بزنم."همین کار ساده نوشتن هدف، شما را به تحقق هدفتان، نزدیکتر می کند.به این ترتیب، هدفتان، ملموس می شود، و احتمال رسیدن به آن افزایش می یابد. سپس، این چهار برگه کاغذ را به یخچال، داشبورد خودرو، مانیتور کامپیوتر، و آینه اتاقتان بچسبانید، تا دائما بیاد هدفتان باشید.اشتباه هشتم: عدم تنوعبدن انسان، سیستمی شگفت انگیز است. این سیستم، قابلیت انطباق با، و عادت به شرایط تحمیلی را دارد. جلوگیری از تکراری شدن شرایط، ترکیب حرکات، و تنوع بخشیدن به برنامه ها، پاسخ مثبت بدن را تضمین می کند.هرگاه احساس کردید، که پیشرفت مطلوبتان کند، یا متوقف شده است، فورا برنامه تمرینتان را تغییر دهید. در صورتی، که مثل من،علاوه بر زیبایی سینه، به قدرت هم اهمیت می دهید، حتما هر ست را، بین هشت تا دوازده تکرار انجام می دهید.چند هفته ای ست های پرس سینه را، به شش تا هشت تکرار تقلیل دهید. اگر قبلا این شیوه را امتحان نکرده باشید، از واکنش بدنتان متعجب خواهید شد.اگر بتوانید از اشتباهات یاد شده اجتناب نمایید، و آنقدر روشنفکر باشید، که روشی جدید را امتحان کنید، بزودی وزنه ای سنگینتر از حد تصورتان را پرس خواهید کرد. این توصیه را کسی می کند، که سه سال روی یک وزنه، ثابت مانده بود.از اشتباهات دیگران درس بگیرید تا شاهد سنگینتر شدن وزنه پرس سینه خود شوید. بزودی، اطرافیانتان در حالیکه تغییرات بالاتنه شما را تحسین می کنند، در حسرت کشف راز آن هم خواهند سوخت.برنامه تمرینی برای افزایش پرس سینهترتیب تقسیم بدن در هفته:شنبه: سینه/جلوبازویکشنبه: پادوشنبه: استراحتسه شنبه: سرشانه/کولچهارشنبه: زیربغل/پشت بازوپنجشنبه: تفریح!جمعه: استراحتروز اول، سینه/جلوبازو:پرس سینه: 4 ست، 6 تا 8 تکراربالا سینه دمبل: 3 ست، 8 تا 10 تکرارکراس اور: 3 ست، 10 تا 12 تکرارجلوبازو دمبل تناوبی: 4 ست، 8 تا 10 تکرارجلوبازو لاری: 3 ست، 10 تا 12 تکرارروز دوم، پا:اسکوات: 3 ست، 8 تا 10 تکرارپرس پا: 3 ست، 8 تا 10 تکرارجلوپا دستگاه: 3 ست، 10 تا 12 تکرارپشت پا دستگاه: 3 ست، 10 تا 12 تکرارروز سوم، استراحتروز چهارم، سرشانه/پشت بازو:سرشانه هالتر از جلو: 3 ست، 6 تا 8 تکرارسرشانه هالتر کششی: 3 ست، 8 تا 10 تکرارنشر جانب: 3 ست، 10 تا 12 تکرارکول دمبل: 3 ست، 8 تا 10 تکرارروز پنجم، زیربغل/پشت بازو:بارفیکس: 3 ست، 10 تا 12 تکرارزیربغل هالتر خم: 3 ست، 6 تا 8 تکرارسیم کش از جلو: 3 ست، 8 تا 10 تکرارپرس سینه دست جمع: 3 ست، 6 تا 8 تکراردمبل پشت سر: 3 ست، 8 تا 10 تکرارروز ششم: استراحتروز هفتم: استراحتخلاصه نکاتبیش از حد تمرین نکنید.فقط هفته ای یک بار پرس سینه بروید.افکار منفی را ریشه کن کنید.نیرویتان را در گرم کردن با ست های سبک هدر ندهید.زیربغل را هم به اندازه سینه تمرین دهید.هدفی مشخص را تعیین نمایید.تکرارهای هر ست پرس سینه را کم کنید.پاشنه هایتان را به زمین بفشارید، دستهایتان را بازتر بگیرید، کمرتان را انحناء دهید، و کتفتان را منقبض کنید|+| نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:9 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتبدنساز یا وزنه بردار؟ (هر دو با هم ممکن نیست!)بدنساز یا وزنه بردار؟ (هر دو با هم ممکن نیست!)خلاصه: بدنساز، بدنش را طوری می سازد که هر یک از عضلاتش برجسته بنظر آیند، اما وزنه بردار، تلاش می کند که ضمن داشتن عضلاتی قوی، اراده اش تقویت شود. شما می خواهید کدامیک باشید؟ ضمنا: آیا پرس سینه را درست انجام می دهید؟تفاوت این دو رشته چیست؟بدنساز، طوری تمرین می کند که تک تک عضلات بدنش برجسته شوند. در صورت استفاده از روش وینس جیراندا، عضلات، بنحوی بکار می افتند که واقعا شکیل، برجسته و زیبا می شوند.وزنه بردار (معمولی، قدرتی، ...)، تلاش می کند که ضمن داشتن عضلاتی قوی، اراده اش تقویت شود. بنظر من، تمرینات وزنه برداری را می توان ترکیبی از حرکات تقلبی (بمعنی بهره گیری بیشتر از تکنیک تا قدرت عضلانی) دانست.نمونه حرکت تقلبی:مثلا، حرکت پرس سینه که طی آن تقریبا شش عضله بکار می افتند، حرکتی تقلبی است. بمحض اینکه پاهایتان را روی زمین می گذارید و کمرتان را قوس می دهید، عضلات تروس ماژور بکار می افتند. وقتی هم که انگشتان شستتان را دور میله هالتر حلقه می کنید (هرگز چنین کاری نکنید و همیشه میله را طوری بگیرید که کف دستهایتان بسمت بالا باشند)، عضلات ساعد، درگیر می شوند.بدین ترتیب، عضلات پشت و ساعدتان را درگیر می کنید. هنگامیکه کمر بلند می شود و پاها به زمین فشار می آورند، پرس سینه تبدیل به تمرین عضلات داخلی سرشانه می شود. در اینصورت، عضلات جلوبازو و پشت بازو هم درگیر می شوند. با این حساب، برای بلند کردن وزنه، تقریبا شش عضله را بکار می گیرید که هیچ یک، بمعنای واقعی، نه پرورش می یابند و نه شکیل یا برجسته می شوند.پرس سینههرگز نباید انگشتان شست را دور میله هالتر حلقه کنید. چنین کاری، در هر حرکتی، باعث درگیر کردن عضلات ساعد می شود. مثلا هنگام تمرین جلوبازو، نیمی از دامنه حرکت، به ساعد فشار می آورد، و نیم دیگر به جلوبازو. به همین دلیل است که بسیاری از ورزشکاران، هنگام تمرین جلوبازو، از "احساس دم در ساعد" می نالند.علت آن هم، حلقه کردن شست بدور میله هالتر است. باید شست را زیر میله بگیرید؛ چنین طرز گرفتنی را، کف دستی یا بدلی می نامند.گرفتن میله بصورت کف دستیالبته، اگر قصد وزنه بردار شدن دارید، باید بدانید که بالاخره تک تک مفاصل، عضلات، رباطها و زردپی هایتان آسیب خواهند دید. اینهمه رنج، فقط بخاطر گفتن "من وزنه بردار هستم و فلان کیلوگرم وزنه می زنم". بدین ترتیب، چیزی بجز درد زیاد، که با افزایش سن، بیشتر هم می شود، نصیبتان نخواهد شد.برای بسیاری از وزنه برداران قدرتی هم که رژیم غذایی اهمیتی ندارد و هر چیزی می خورند. از نظر فنی، هر چه وزن شخص بیشتر باشد، وزنه سنگینتری را می تواند بلند کند. باید از خودتان سوال کنید که آیا چنین هیکلی را دوست دارید یا بدنی شبیه یک بدنساز را. پاسخ به این پرسش، مهمترین تصمیم زندگی ورزشیتان است.تصمیم مندر وای ام سی ای:اولین باری که وارد این رشته شدم، عضو وای ام سی ای هنان، واقع در جفرسن شرقی، در شهر دیترویت بودم. هر از گاهی برای شنا و بیلیارد به آنجا می رفتم. گاهی اوقات، آدمهایی غول پیکر را می دیدم. خدای من، واقعا بزرگ بودند. بعدا فهمیدم که این افراد، وزنه بردار هستند.برای تماشا، به سالن وزنه برداری رفتم و کنار سالن ایستادم. یکی از آنها گفت: "بیا تو، تا بهت وزنه برداری یاد بدیم". با خودم گفتم: "پسر! عجب فرصت خوبی!"اغلب افرادی که وزنه می زنند، نوعی مشکل روحی دارند. منظورم عقده حقارت نیست، اما احساس کمبود دارند و اعتماد بنفسشان کم است. من که اینچنین بودم. آن روزها، شدیدا لاغر بودم. آنها همه تمرینات را به من یاد دادند و مرا به هیجان آوردند.طبیعتا، نمی توانستم به اندازه آنها وزنه بزنم، چون از من خیلی بزرگتر بودند، اما سعی خودم را کردم. فکر می کردم که این روش ساختن بدنی زیبا است. عکسهای استیو ریوز را دیده بودم، اما از شیوه تمرینش اصلا خبر نداشتم.عکسهای بدنسازان قدیمی را قبلا دیده بودم و بدنسازان و وزنه برداران را از یک جنس تصور می کردم. اصلا فکر نمی کردم که فرقی داشته باشند. مجلات بدنسازی و عکسهای بدنهای محبوبم را بیاد داشتم.پس از اولین جلسه تمرین، همگی رفتیم که دوش بگیریم. در سالن دوش، وزنه برداران را نگاه کردم و به خودم گفتم: "اوه، اصلا نمی خوام این شکلی بشم!" همه، شکمهایی برآمده و باسنهایی بزرگ داشتند. آنها، بدنهایی حجیم داشتند، اما اصلا گیرا نبودند.ظاهر بدنساز یا یک بدن تراشیده را نداشتند. در همان موقع، وجود تفاوتی بزرگ بین این دو را حس کردم، اما چون بچه بودم، نفهمیدم چیست.مضحک اما ایمن:در آن زمان، بدنسازی کار مضحکی بود. البته در وای ام سی ای، مسابقات بدنسازی برگزار می شد، اما در زیرزمین.کسی خبری از مردانی که موهای بدنشان را می تراشیدند و فیگور می گرفتند، نداشت. بنابراین، وزنه برداران، کانون همه توجهات بودند. آن روزها، به تماشای برخی مسابقات وزنه برداری می رفتم. اولین بار که وارد سالن مسابقه شدم، وزنه برداران را با شانه ها، مچها و زانوهای باند پیچی شده دیدم. بوی پمادهای مسکن را بخوبی احساس می کردم. خیلی بد بود.حرفهایشان را می شندیم که می گفتند: "زانوم آسیب دید!"، "زانوم رگ به رگ شد!" یا "کمرم صدمه دید!" به خودم گفتم: "مطمئنا این ورزش مورد علاقه من نیست!" پس از تماشای آن مسابقه، مطمئن شدم که تمایلی به وزنه بردار شدن ندارم. اکنون که پا به سن گذاشته ام، بجز آسیبهای شانه و زانوی چپ، که بخاطر سعی در بلند کردن وزنه ای که توانش را نداشتم، ایجاد شدند، آسیب دیدگی دیگری ندارم.تلاش ناموفق جین رایچاک در حرکت پرس سینهبافت ناشی از جراحت، پس از تشکیل هرگز از بین نمی رود. در صورت سعی در بلند کردن وزنه هایی که بطور طبیعی، در بدو امر قادر به بلند کردنشان نیستید، به خودتان صدمه خواهید زد. من در طول دوران بدنسازیم، هرگز به بافت آسیب دیده شانه یا زانویم فشار بیش از حد وارد نکردم و به همین دلیل صدمه دیگری ندیدم. هیچ پارگی ای هم نداشته ام و هیچگاه به رباطها و زردپی هایم آسیب نرسانده ام.استروئیدها:امروزه اکثر وزنه برداران قدرتی، وزنه برداران و بدنسازان، استروئید مصرف می کنند. تاثیر قطعی استروئیدها در حجیم تر کردن بدن، واقعیتی است که اغلب مردم درک نمی کنند. این مواد، شخص را فوق العاده قوی می کنند. حساسیت به درد را هم کاهش می دهند.هنگام مصرف استروئید، احساس خوشایندی به فرد دست می دهد. اما کاری که از عهده استروئیدها برنمی آید، تقویت رباطها، زردپی ها و مفاصل است. علت بروز اینهمه صدمات در فوتبال و بسکتبال، همین ویژگی است. اکثر ورزشکاران حرفه ای، چه برای حجیم و قوی شدن یا برای بهبود خستگی ناشی از فشار شدید تمرینات سالانه، استروئید مصرف می کنند.استاد من، وینس جیراندا، از این مواد متنفر بود و آنها را عامل تباهی این ورزش می دانست. وقتی استروئیدها برای اولین بار در سال 1963 معرفی شدند، پیشرفت ارزشمند بدنسازی طبیعی بطور کلی بطرزی غم انگیز پایان یافت. البته، دل وینس هم شکست.او، آشکارا و بتنهایی تنفر خود از استروئیدها را ابراز می کرد. استروئیدها واقعا بسیاری از ورزشهای آماتوری و حرفه ای را خراب کرده اند. مثلا، مارک مک گوایر و بری بوند را ببینید. چند سال پیش، ورزشکارانی معمولی بودند، اما حالا شبیه هرکول شده اند. شرط می بندم که با خوردن معجون شیر حجیم نشده اند.پرس روی گردن به سبک وینس:در زیر زمین وای ام سی ای، که محل تمرین بدنسازان بود، اعلامیه ای مبنی بر برگزاری مسابقه بدنسازی در شعبه غربی، نصب شده بود. 10 ورزشکار شرکت داشتند. من هم سوار اتوبوس شدم و به محل مسابقه رفتم. بمحض دیدن ورزشکاران، آنچه را بدنبالش بودم، پیدا کردم. می خواستم خوش هیکل باشم. می خواستم عضلاتی شکیل، برجسته و زیبا داشته باشم.اکثر وزنه برداران قدرتی، بدنسازان را بخاطر آنکه به اندازه خودشان قوی نیستند، تحقیر می کنند. اما واقعا اشتباه می کنند. من سعی می کنم توضیح دهم (اگر مخاطبان التفات بفرمایند) که دو نوع قدرت وجود دارد. یک قدرت عضله بتنهایی و دیگری، قدرت گروهی عضلات. بعنوان مثال، فرض کنیم که شما می توانید در حرکت پرس سینه معمولی، که اوایل همین مقاله توضیح دادم، 150 تا 200 پوند (70 تا 90 کیلوگرم) وزنه بزنید.شرط می بندم که اگر این حرکت را به سبک پرس روی گردن وینس انجام دهید، دیگر نتوانید 200 پوند (90 کیلوگرم) را بزنید. علت این تفاوت چیست؟ برای انجام پرس روی گردن، روی نیمکت بخوابید، پاهایتان را روی هم بگذارید و تا آنجا که ممکن است زانوهایتان را بسمت سینه بکشید. در این حالت، کمر صاف می شود. در حالیکه، ساعد و بازویتان زاویه ای 90 درجه دارند، هالتر را از روی گیره بردارید. این وضعیت شروع حرکت است.باید کمر صاف و چانه بالا باشد. ابتدا، هالتر را تا آنجا که می توانید بالا ببرید، سپس به آرامی تا روی سیب آدم پایین آورید، و آرنجهایتان را به عقب بکشید.در پرس سینه معمولی، هالتر را روی عضله زیرسینه می آورید، که باعث فشار بر عضلات داخلی سرشانه می شود. اما وقتیکه هالتر را روی سیب آدم می آورید و آرنجهایتان را عقب می برید، کششی فوق العاده زیاد بین بالا و پایین عضله سینه ایجاد می کنید.این تمرین، خیلی سخت است و شرط می بندم که وزنه را تا نصف حالت عادی کم خواهید کرد. اما در عوض، بجای آنکه 200 پوند (90 کیلوگرم) وزنه را با شش عضله بزنید، 100 پوند (45 کیلوگرم) را با یک عضله می زنید. همین نکته، تفاوت بین وزنه بردار (معمولی، قدرتی، ...) و بدنساز است. باید تصمیم بگیرید که چگونه می خواهید مردم را تحت تاثیر قرار دهید؛ با وزنه ای که می زنید، یا با بدنی که بنمایش می گذارید؟پرس روی گردن به سبک وینسفکر می کنید وقتی لری اسکات پا روی صحنه مسابقات بدنسازی می گذاشت، داوران به توانایی او در انجام 300 پوند (135 کیلوگرم) پرس سینه یا 400 پوند (180 کیلوگرم) اسکوات اهمیتی می دادند؟ وزنه ای که او می زد، برای داوران مهم نبود. آنها به ظاهر بدن لری اسکات توجه می کردند. اینکه آیا شکیل است و عضلاتی برجسته و زیبا دارد یا نه. افرادی که تمرینات تک عضله ای (منظور، تمرین دادن تک تک عضلات است. با تمرین روزی یک عضله اشتباه نکنید) انجام می دهند، قدرت تک عضله ای دارند. آنهایی که تمرینات چند عضله ای انجام می دهند، قدرت چند عضله ای دارند. من نمی توانم مثل یک وزنه بردار تمرین کنم، اما در عوض او هم نمی تواند مثل من تمرین کند.جلوبازو دمبل:روزی، یک وزنه بردار کانادایی، برای مشاوره و خرید مکمل، به دفتر من آمد (دیترویت، درست کنار مرز کانادا واقع شده است). ما درباره روشهای وینس جیراندا صحبت کردیم و او مسخره کرد. من گفتم: "مارسل برای جلوبازو چه کار می کنی؟ اصلا جلوبازو دمبل می ری؟"از او (به مسخره) پرسیدم چقدر وزنه می زند. گفت: "60 تا 75 پوند (27 تا 34 کیلوگرم)." من گفتم: "اینجا یک جفت دمبل 25 پوندی (11 کیلوگرم) داریم. فکر می کنی بتونی 8 ست 8 تایی بری؟" او به من خندید. فکر کرد شوخی می کنم. اما با او شرط کردم که حرکت را باید بصورتی که من می گویم انجام دهد."پاشنه های پات رو به هم بچسبون و پنجه هات رو بیرون بده. زانوهات رو خم کن و در حالیکه چونه رو به سینه چسبوندی، به جلو خم شو. دمبل رو، کف دستی بگیر و بازوهات رو به بیرون صاف کن. در شروع حرکت، دمبل رو با نوک انگشتهات بگیر. وقتی دمبلها رو بالا میاری، آرنجها، تو پهلوهات قفل شن.انقدری خم شو که فشار وزنه در پایین، همون فشار انقباض بالا رو داشته باشه. حق نداری به عقب متمایل شی و با کمر زدن وزنه رو از حالت نصفه بالا بیاری. چشمهات رو ببند و وزنه رو احساس کن. فشار بالا آوردن وزنه رو احساس کن.دمبلها رو به سرشونه هات بچسبون و 6 ثانیه تا اونجا که می تونی فشارشون بده، بعد پایین اومدن وزنه رو حس کن. یک ست کامل برو. وزنه رو یکباره زمین ننداز. بذار اول روی انگشتهات سر بخورن.بعد دمبلها رو زمین بذار و 15 ثانیه نفس عمیق بکش. دمبلها رو دوباره بردار و یک ست دیگه برو." بنظر مسخره می آمد. اما در ست دوم، تکرار ششم، دیگر حتی نمی توانست وزنه را بلند کند.جلوبازو دمبل بروش وینسسپس، من دمبلهای 25 پوندی (11 کیلوگرمی) را برداشتم و 6 ست 8 تایی رفتم و گفتم: "می بینی؟ با این حساب، در یک همچین حرکت تک عضله ای، من از تو قویترم. اما در یک تمرین وزنه برداری، تو قویتری. البته نمی شه گفت که من نمی تونم به اندازه تو قوی بشم. اگر استعداد لازم رو داشتم، شاید به اندازه تو وزنه نمی زدم، اما وزنم رو خیلی اضافه می کردم."اسکوات دخترانه:وینس جیراندا، به حرکت اسکوات، بخاطر آنکه تناسب بدن مردان بدنساز را به هم می زند، اسکوات دخترانه می گفت. اسکوات وزنه برداری، اصولا تمرین عضله ران نیست. البته، رانها حجیم می شوند، اما تناسب میان آنها، کپل، شکم و کمر از بین می رود.بقول وینس، اسکواتهای وزنه برداری، پیامدهای بسیاری، از قبیل افزایش حجم شکم بخاطر بیرون دادن هنگام انجام حرکت، پهن شدن کمر و بزرگ شدن باسن دارند، که مطلوب بدنسازان نمی باشند. وینس می گفت که با ورود به باشگاه، بدنسازان شرقی (شرق ایالات متحده) را از روی اندازه باسنشان براحتی تشخیص می دهد.وی همیشه به ورزشکاران تذکر می داد، و من هم به تبعیت از او زمانی که باشگاه پاورهاوس را داشتم به افراد گوشزد می کردم که وقتی عضلات باسن بزرگ شدند، دیگر نمی توان کوچکشان کرد. این عضلات، متراکم ترین عضلات بدن می باشند. در آن زمان، مردم به من می خندیدند، اما حالا پس از گذشت سالها، می گویند ای کاش به نصیحتت توجه کرده بودیم.به عاشقان امروزی اسکوات که خودشان را بدنساز می نامند، نگاه کنید. باسنهایی دارند، که به نسبت، بزرگتر از رانهایشان هستند. خیلی زشت بنظر می رسند. شبیه اردک راه می روند. این اولین چیزی بود که در وای ام سی ای توجهم را جلب کرد. قصد من هشیار کردن همه شما بدنسازان است.اگر اسکوات بروید، باسنتان بزرگ می شود و دیگر، هرگز کوچک نخواهد شد. دوست دارم یک وزنه بردار این کار را انجام دهد: وینس جیراندا، نوعی هک اسکوات را انجام می داد که ابتکار خودش بود. او، در حالیکه پاشنه هایش به هم چسبیده بودند و زانوهایش در جهت مخالف هم (مثل قورباغه) قرار داشتند، روی پنجه هایش بلند می شد.با این وضع، 8 ست 8 تایی می رفت و پس از هر کدام 15 ثانیه استراحت می کرد. فکر کنم 225 تا 230 پوند (100 تا 105 کیلوگرم) وزنه می زد. این حرکت واقعا بر رانها فشار می آورد! اکثر مردم اسکوات وزنه برداری می روند، چون آسان است. خم شدن و درگیر کردن گروهی از عضلات، خیلی راحت تر است. وقتی عضله ران را بجای اسکوات دخترانه با هک اسلاید (همان هک اسکوات ابداعی وینس) تمرین می دهید، در واقع بجای درگیر کردن پنج عضله با 400 پوند (180 کیلوگرم) وزنه، که حرکتی تقلبی برای شروع کار است، یک عضله را با 225 پوند (100 کیلوگرم) وزنه بکار می اندازید.آیا می توان هر دو رشته را تمرین کرد؟حالا حتما می پرسید که آیا می توان هم بدنساز بود و هم وزنه بردار؟ خوب، جز اینکه موجود بالفطره خارق العاده ای مثل وینس جیراندایی که اینهمه صحبتش را کردیم، باشید، پاسخ نه می باشد. من در طول زندگیم فقط دو نفر را دیده ام که قادر به انجام هر دو کار بوده اند. یکی از آنها، بدنساز و وزنه بردار قدیمی عضو تیم وقت المپیک ایالات متحده است.نام وی، تامی کانو بود، و آنروزها نماینده کمپانی یورک - تولید کننده هالتر و وزنه بود. او بدنی فوق العاده داشت. افرادی هستند که بخاطر کوچکی ابتدایی کپلها و باسنهایشان می توانند اسکوات بروند، اما 95% مردم نمی توانند.او وارد مسابقات وزنه برداری و بدنسازی شد. ورزشکار دیگر، سرجیو الیوا است، که از کوبا به آمریکا مهاجرت کرد و در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60، عضو تیم ملی وزنه برداری کوبا بود.سرجیو الیوااو شبیه وزنه برداران نبود، بلکه شبیه بدنسازی با استعداد بنظر می رسید. وقتی تمرین او را در وای ام سی ای شعبه دانکن شیکاگو دیدم، چنان کمر باریک و کپل و باسن کوچکی داشت، که اسکوات وزنه برداری نمی توانست تاثیر زیادی بر آنها داشته باشد.هنگامیکه بدنسازی را شروع کرد، خیلی موفق بود، اما توجه زیادی به رژیم غذاییش نمی کرد. آن روزی که شاهد تمرینش بودم، در حال خوردن پای و نوشیدن کوکا یا چای شیرین بود. ظاهرا اطلاعات زیادی درباره تغذیه نداشت و به همین دلیل در مسابقه سال 1966 در کنار لری اسکات، لری براحتی شکستش داد.لری اسکاتیک بار وینس گفت: "اگر من مربی الیوا بودم، کسی به گردش نمی رسید." او بالفطره خارق العاده بود. از لحاظ تناسب اندام بدنسازی با دان هاوارت برابری می کرد. من همیشه فکر می کردم که دان، استعداد بیشتری داشت، اما سرجیو هیچ وقت تغذیه اش را درست نکرد. حدس می زنم که فکر می کرده است نیازی به این کار ندارد.وقتی در مسابقه مستر الیمپیای سال 1966، اسکات او را شکست داد (من آنجا بودم)، از بدن سرجیو روغن می چکید. او برای نشان دادن تفکیک عضلاتش، آنقدر روغن به بدنش مالیده بود، که واقعا بدتر نشانش می داد. اما بخاطر استعداد ارثیش، صاحب عناوین و مقامهای بسیاری شد.یک بار در سمیناری در مینیاپلیس شاهد رجز خوانی او مبنی بر شکست دادن هر حریفی بودم. من سرفه ای کردم و گفتم: "سرجیو! تو هیچ وقت لری اسکات را شکست نخواهی داد." او از این بابت کاملا خجالت زده شد.|+| نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:3 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتTESTOMAX 75این دارو نیز یکی از استروئیدهای مصرفی در سفره رنگارنگ ورزشکاران میباشد.داروی فوق که انقلابی در زمینه تولید استروئیدها به شمار می رود توسط شرکت optimum pharma و بصورت تزریقی تولید شده است.ماده موثر داروی فوق 1-تستوسترون میباشد که استر cypionate به آن اضافه شده است.1-تستوسترون سیپیونات ،تستوسترون نیست ،آن dihydroboldenone میباشد که خاصیت آنابولیک و آندروژنیک بالایی دارد.خاصیت آنابولیکی آن دقیقا اندازه گیری نشده است اما تحقیقات نشان داده است که حداقل 2 الی 3 برابر از تستوسترون قویتر میباشد.این به این معنی میباشد که حتی در دوزهای پایینتر هم تغییرات قابل توجهی را در فیزیک فرد استفاده کننده ایجاد میکند.تاثیر تزریق 300mg از داروی فوق برابر با تزریق 800mg (احتمالا بیشتر)از تستوسترون مثل انانتات یه سیپیونات یا سوستانون و...تزریقی میباشد.از ویژگی های جالب این محصول تبدیل نشدن آن به هیچ کدام از انواع هورمونهای زنانه استروژن و پروژسترون میباشد که به این معنی است که در دوره های مصرف آن احتباس آب و افزایش چربی زاید در بدن مشاهده نشده و فرد دچار ژنیکو ماستی یا همان نوک سینه(جمع شدن چربی در نوک سینه ها )نمیشود.حجم حاصل شده از مصرف این دارو نیز خشک بوده و از کیفیت و ماندگاری بالایی برخور دار است و این استروئید حتی باعث تشدید روند چربی سوزی نیز میشود،بنا بر این در دوره های رژیم قبل مسابقه ورزشکار را بخوبی یاری میکند.مقدار دوز مصرف معمول 150testomax75 الی 225 mg در هفته میباشد که باید در 2 نوبت در هفته تزریق شود ولی ورزشکاران حرفه ای 375 الی 450mg را نیز استفاده میکنند که دوز مصرفی را نیز نباید بشتر از این بالاتر برد.دارم میمیرم|+| نوشته شده در سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:36 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتاسترهااسترها :مفهوم استری شدن :واکنش یک الکل با اسید کربوکسیلیک (اسید آلی) را که منجر به تولید ترکیبی به نام استر می شود را استری شدن گویند . واکنش استری شدن واکنشی است تعادلی که در حضور مقادیر کم اسید های معدنی انجام می شود و با تولید آب همراه است .خواص استرها :استر ها ترکیباتی با فرمول کلی R-CO-OH می باشند . استر به معنی اتر اسید است که گاهی به جای آن واژه اتوسل بمعنی نمک فرار را بکار می برند . استرها غالبا فرار و معطرند و بوی خوشایند بسیاری از گلها و میوه ها ، به علت وجود استر در آنها است . مثلا استات ایزوپنتیل ، بوی موز ، و والرات ایزوپنتیل بوی سیب دارد . بوی بد کره فاسد بعلت وجود اسید بوتیریک است . از واکنش این اسید با اتیل الکل ، استر بوتانات اتیل به دست می آید که دارای مزه و طعم خوشایند آناناس است .واکنش استری شدن :اولین و قدیمی ترین روش سنتز استرها ، واکنش اسیدهای آلی با الکل ها در حضور اسید معدنی بعنوان کاتالیزور می باشد .با این روش می توان خیلی از استرها را به طور مستقیم سنتز نمود که این روش را واکنش فیشر می نامند .روشهای دیگری نیز برای تولید استر وجود دارد .برای نمونه الکلها و الکنها با کلرو اسیدها واکنش می دهند و استر مربوطه را تولید می نمایند ویا نمکهای دیآزونیوم ، اسیدهای کربوکسیلی را به استرهای مربوطه تبدیل می کنند .ولی واکنش فیشر عمومی ترین روش تولید استر میباشد . واکنش استری شدن را در حالت کلی می توان بصورت زیر نشان داد :R-CO-OH+R-OH R-CO-OR+R-COدر نگاه نخست ، این واکنش شبیه واکنش اسید وباز است . ولی در واقع این دو واکنش بسیار متفاوتند . در واکنشهای اسید و باز ، واکنش یکطرفه و بسیار سریع است . در حالیکه تشکیل استر ، واکنشی کند و برگشت پذیر می باشد و بهمین دلیل از کاتالیزور اسید سولفوریک غلیظ در تهیه استر استفاده می شود . چون سرعت واکنش استری شدن بدون استفاده از کاتالیزور بقدری کم است که حتی در دمای بالا ، برقراری حالت تعادل مکن است هفته ها طول بکشد .همچنین باید توجه داشت که در واکنش استری شدن ، H از مولکول الکل وOH از مولکول اسید در تشکیل آب شرکت می کنند . این موضوع با دو روش تحقیقاتی به اثبات رسیده است که در ذیل به یکی از آنها اشاره میکنیم :- استفاده از اکسیژن نشاندار :اگر در واکنش استری شدن ، اکسیژن الکل ، رادیواکتیو باشد ، بررسی محصولات واکنش نشان می دهد که آب حاصل ، دارای اکسیژن رادیو اکتیو نیست ، بلکه آن اکسیژن در ساختمان استر حاصل وارد شده است .اگر دو واکنش استری شدن به جای یک الکل ، یک تیول به کار برده شود ، بررسی ساختار حاصل نشان میدهد که اتم گوگرد در ساختمان استر وارد می شود ویک تیو استر تولید می شود .عوامل موثر بر واکنش تعادلی :- اثر دما :بطور کلی افزایش دما ، سیستم های در حال تعادل را در جهت واکنش گرماگیر و کاهش دما ، آن را در جهت واکنش گرما زا جا به جا می کند . ((اصل لوشاتلیه)) .از آنجایی که واکنش استری شدن با تغییر دما ی محسوسی همراه نیست ، از این رو افزایش یا کاهش دما در جابجایی تعادل استری شدن تاثیر قابل توجهی ندارد . ولی با توجه به اینکه افزایش دما ، سرعت واکنش را در هر دو جهت زیاد می کند از این رو زمان رسیدن به حالت تعادل را کاهش می دهد و به بیان دیگر سیستم را زودتر به حالت تعادل می رساند .- اثر غلظت :با توجه به اصل لوشاتلیه چون افزایش غلظت هر یک از مواد موجود در حالت تعادل موجب جابه جا شدن تعادل در جهت مصرف شدن آن ماده می شود از این رو افزایش غلظت اسید یا الکل یا هر دو آنها در حالت تعادل واکنش را در جهت تشکیل استر جابجا می کند . در مقابل افزایش آب تعادل را در جهت مصرف شدن استر پیش می برد . با استفاده از رابطه ثابت تعادل (K) می توان مقدار هر یک از مواد را در حالت تعادل محاسبه کرد .- اثر کاتالیزور :واکنش استری شدن بسیار کند است . با افزایش دما یا افزودن مقدرا کمی اسید معدنی که تولید زیاد می نماید می توان سرعت استری شدن را افزایش داد . از آنجایی که کاتالیزور ، سرعت واکنش های مستقیم و معکوس را به یک اندازه تغییر می دهد وجود در جابه جا کردن تعادل تاثیری ندارد اما زمان رسیدن به تعادل را کوتاهتر میکند ._ هیدرولیز استرها :عکس واکنش استری شدن ، هیدرولیز (آبکافت) نامیده می شود . این واکنش هم در محیط اسیدی و هم در محیط قلیایی انجام می پذیرد .- هیدرولیز استر در مجاورت اسیدهای معدنی ، منجر به تشکیل اسید و الکل مربوطه می شود .- هیدرولیز استر در محیط قلیایی موجب تشکیل یک نمک از اسید کربوکسیلیک و الکل مربوطه می شود .این واکنش را اغلب صابونی شدن استر می نامند . زیرا نمک های فلزی اسیدهای کربوکسیلیک را به نام صابون می شناسند و صده ها از این فرآیند در صابون سازی استفاده می شود .روش تهیه استرها و لاکتوها :اولین و قدیمی ترین روش سنتز استرها ، واکنش اسیدهای آلی با الکلها در مجاورت اسید معدنی که معمولا اسید سولفوریک است می باشد . با این روش می توان خیلی از استرها را به طور مستقیم سنتز نمود . که این روش به نام روش فیشر شناخته می شود . در مواقعی که اسید یا الکل بکار رفته ، ارزان قیمت باشند می توان مقدار یکی از واکنشگرها را چند برابر دومی انتخاب کرد و تعادل را به نفع تشکیل محصول بیشتر جا به جا کرد و استر بیشتری به دست آورد .گاهی اوقات برای حصول نتیجه بهتر یکی از محصولات را از محیط خارج کرده و در نتیجه واکنش را به سمت تشکیل محصول بیشتر سوق داد .صابونی شدن :استرها در محلولهای قلیایی آبکی تحت حمله قرار می گیرند و نمک اسید آلی را تولید می کنند . این واکنش به صابونی شدن موسوم است . برای تائید صحت مکانیسم واکنش از استرهای حاوی اکسیژن با جرم اتمی 18 که یک اتم ایزوتوپ است استفاده می شود و مشاهده می گردد که اتم اکسیژن سنگین همراه الکل آزاد می شود و نشان می دهد که حمله هسته خواهی به گروه کربونیل استر انجام شده است .|+| نوشته شده در سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:22 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتتأثیر گونادوتروپین جفتی انسانی (hCG) بر بلوغ سلولهای ژرمینال و ترشح تستوسترون در بیضه موش نابالغزمینه و هدف: هورمون گونادوتروپین جفتی انسانی (hCG) به عنوان آگونیست هورمون LH بر روند اسپرماتوژنز و تعداد سلولهای ژرمینال در مردان مؤثر است و کاربرد وسیعی در درمان ناباروری دارد. لذا هدف از این مطالعه بررسی اثرات دوزهای مختلف هورمون hCG بر تعداد سلولهای ژرمینال و وضعیت آندروژنی در موش بود.روش بررسی: در این مطالعه hCG با دوزهای مختلفی از IU50-5 به 18 موش در سه گروه آزمایشی تزریق و 6 موش نیز به عنوان گروه کنترل انتخاب شد. این موشها به ترتیب 5، 10 و IU50 از hCG به صورت زیرپوستی در روزهای 15 و 25 از عمرشان دریافت کردند. سطح تستوسترون سرمی در روز 28 و 65 اندازهگیری گردید. در روز 65، یک بیضه از هر موش جهت آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری (DNA Flow Cytometry) برداشته شد.نتایج: در روز 28 از عمر موشها، میزان تستوسترون در گروههای آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل با افزایش دوز hCG افزایش یافته بود که بیشترین میزان افزایش در گروه چهارم (IU50) مشاهده شد. برخلاف این حالت، در روز 65 میزان تستوسترون در گروههای آزمایشی که hCG بیشتری دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت. اختلاف معنیداری بین گروه کنترل و گروههای آزمایشی در روز 65 وجود نداشت. در روز 65، موشهای گروه 3 و 4 کاهش معنیداری در تعداد سلولهای هاپلوئید در مقایسه با گروههای دیگر نشان دادند.نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که تولید تستوسترون در بیضه موشهای نابالغ به دنبال تزریق hCG افزایش مییابد و میزان آن با افزایش میزان hCG تزریقی نسبت مستقیم دارد. همچنین، با گذشت زمان و کاهش سطح hCG تحریک سلولهای لایدیگ متوقف شده و در نتیجه سطح تستوسترون کاهش مییابد که این کاهش در موشهایی که قبلاً دوز بالاتری از hCG را دریافت کردهاند بیشتر است. بدین ترتیب برای تولید تستوسترون توسط بیضه موشهای نابالغ، تحریک مداوم سلولهای لایدیگ توسط هورمون hCG ضروری است.زمینه و هدفهورمون hCG متعلق به خانواده هورمونهای گلیکوپروتئینی شامل TSH، LH، FSH و -hCGβ است (1). این هورمونها از دو زنجیرة α و β تشکیل یافتهاست که زنجیرة α در هر چهار هورمون 100% مشابه بوده و زنجیرة β هورمون hCG نیز شباهت زیادی با این هورمونها دارد؛ بهطوریکه میزان تشابه زنجیرة β بین hCG و LH بیش از 90% است (1). بدلیل این تشابه و سهولت تخلیص و جداسازی هورمون hCG از ادرار زنان باردار، امروزه hCG به فرم دارویی به عنوان جایگزین مناسبی برای LH در دسترس میباشد (2،1). بنابراین hCG در موارد متعددی از جمله جهت ایجاد LH Surge مصنوعی و آزاد شدن تخمکها در روشهای ART توسط پزشکان تجویز میشود (3). همچنین این هورمون برای تحریک ترشح تستوسترون توسط سلولهای لایدیگ مردان مبتلا به اختلالات اسپرماتوژنز تجویز میگردد. علاوه بر این، این هورمون در بیماران مبتلا به کم کاری هیپوتالاموسی و هیپوگنادی هیپوتالاموسی به همراه داروی hMG برای تحریک تولید هورمونهای جنسی و قدرت باروری مورد استفاده قرار میگیرد.با توجه به شیوع زیاد 5/1-1% نهانبیضگی در کودکان تازه متولد شده (4)؛ پس از انتقال بیضه از حفرة شکم به داخل کیسة بیضه، برای تحریک تولید تستوسترون و روند اسپرماتوژنز نیز از هورمون hCG به میزان زیادی استفاده میشود. در این راستا هورمون گونادوتروپین جفتی انسانی (hCG) به تنهایی (8-5) یا به صورت ترکیب با دیگر هورمونها (10،9) کاربرد دارد. در افراد دچار نهانبیضگی با توجه به سن پایین زمان انجام عمل جراحی و عدم وجود هورمون hCG به طور فیزیولوژیک در بدن بیمار، احتمالاً این هورمون بیش از حد مصرف میشود که میتواند اثرات گستردهای در تحریک یا مهار رشد سلولهای ژرمینال یا سایر سلولهای بافت بیضه و یا فعال نمودن روند آپوپتوز در این سلولها داشته باشد و پرداختن به آنها و آگاهی از این اثرات میتواند در کاربرد آگاهانهتر این هورمون در بیماران مؤثر باشد.بررسی مولکولی روند آپوپتوز در بیضه موش صحرایی نشان دهندة وجود مرگ سلولهای ژرمینال طی فرآیند مرگ برنامهریزی شده سلول میباشد (12،11). علاوه بر این، در بیضه آپوپتوز تحت تأثیر هورمونهای آندروژنی و گونادوتروپینها تنظیم میشود (13-11). از دیدگاه هسیتولوژیکی، واکنشهای التهابی و تغییرات عروقی در بیوپسی بیضه انسان پس از تزریق hCG و نیز در حیوانات گزارش شده است (17-14). افزایش آپوپتوز سلولهای ژرمینال یک تا چهار هفته پس از درمان با hCG در پسران نهان بیضه گزارش شده است (19،18)، که در بزرگسالی بر عملکرد تولیدمثلی آنها تأثیر منفی خواهد داشت (19). در این مطالعه، تأثیر طولانی مدت دوزهای مختلف hCG بر سطح تستوسترون و تعداد سلولهای ژرمینال هاپلوئید بیضه در موش مورد بررسی قرار گرفته است.در سال 2003 مطالعهای در رابطه با اثر hCG روی سطح تستوسترون و تعداد سلولهای ژرمینال در موش صحرایی انجام شده است (20)؛ اما اثرات کوتاه و بلند مدت ناشی از قطع تزریق hCG بر وضعیت سلولهای ژرمینال، تکثیر و بلوغ سلولی و ترشح تستوسترون در موش مطالعه نشده است و لذا مطالعه حاضر این هدف را در موش مورد بررسی قرار میدهد. علاوه بر این، اثرات طولانی مدت این هورمون روی تکثیر سلولهای ژرمینال نسبت به دوزهای مختلف از hCG در بیضه موش بررسی شده است.روش بررسیگـروهبندی حیوانات:24 موش از نژاد C57BL/6 با سن 15 روز انتخاب و به چهار گروه (یک گروه کنترل و سه گروه آزمایشی) مساوی تقسیم شدند. این حیوانات از مؤسسه پاستور (تهران، ایران) تهیه شده و در شرایط مناسب در حیوانخانه پژوهشکده ابنسینا تحت شرایط بدون محدودیت آب و غذا نگهداری شدند. به گروههای 2، 3 و 4، دوزهای مختلف hCG به ترتیب IU 5، 10 و50 به صورت زیرپوستی در روزهای 15 و 25 از عمر موشها تزریق گردید. در این تحقیق، با توجه به دوزهایی از hCG که برای درمان کودکان نهانبیضه استفاده میشود (8-5)، براساس وزن نمونه، معادل دوز مورد استفاده در درمان نهانبیضگی، دوز مورد نیاز 4 گروه موشها محاسبه و تزریق شد. جهت تشابه روش تحقیق به تزریق چند مرحلهای در روشهای بالینی، در این مطالعه دو تزریق به فاصله زمانی 10 روز (در روزهای 15 و 25 عمر موش) مورد استفاده قرار گرفت.برای اندازهگیری سطح تستوسترون سرمی در روز 28 و 65، موشها با زایلازین (mg/kg64/0) (Alfasan, Netherland) و کتامین (mg/kg20) (Alfasan, Netherland) بیهوش شده و سلولهای بیضه برای آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری آماده گردید.اندازهگیری سطح تستوسترون و ارزیابی فلوسایتومتری: سطح تستوسترون سرمی با استفاده از کیت رادیوایمونواسی (RIA) (Immunotech, France) اندازهگیری شد. جهت آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری، بافت بیضه تازه برداشت شده و از تونیکا آلبوژینه جدا گردید و سپس در بافر فسفات ایزواسمولار (PBS) قرار داده شد. به روش مکانیکی با استفاده از تیغ جراحی تا حد ممکن قطعات بافتی و لولههای منیساز خرد گردید و جهت حذف بقایای سلولی، دو بار با PBS شسته شد. پس از سانتریفیوژ و دور ریختن مایع فوقانی، رسوب حاصل در l2/0 PBS به مدت 10 ثانیه ورتکس گردید. ضمن ورتکس نمودن، حدود ml1 اتانول 70% بسیار سرد به صورت قطره قطره به رسوب اضافه شد و در نهایت به مدت یک شب در دمای C4 تثبیت شد. سپس نمونهها مدت کوتاهی (30 ثانیه) ورتکس شدند و به مدت 10 دقیقه با سرعت rpm 3000 سانتریفیوژ و محلول فوقانی دور ریخته شد. از آنجا که مقداری اتانول باقیمانده در میکروتیوب نباید بیشتر از ml2/0 باشد، سلولهای رسوب کرده مجدداً در محلول باقی مانده از اتانول ورتکس شدند. حدود ml1-5/0 محلول رنگ آمیزی پروپیدیوم آیوداید (PI) (Sigma, USA) به هر میکروتیوب اضافه و ورتکس شد. این محلول شامل ml5/8 بافر رنگآمیزی (BSA 1/0% در PBS)، ml1 RNAase 1/0% و ml5/0 محلول ذخیره PI (mg/ml1) بود. میکروتیوبها به مدت 30 دقیقه در دمای اتاق و در تاریکی انکوبه شد. پس از انتقال حدود ml1 از سوسپانسیون حاصل در لولههای مخصوص دستگاه فلوسایتومتر، هیستوگرامهای DNA با استفاده از دستگاه فلوسایتومتر (Becton-Dickinson, USA) بدست آمد. سپس دادههای حاصل با استفاده از نرم افزار Cell Quest آنالیز گردید.ارزیابی آماری: آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 5/11 انجام شد. آزمون کروسکالـ والیس جهت مقایسه همزمان گروهها با یکدیگر و منویتنی جهت مقایسه هر گروه با گروه کنترل به کار گرفته شد و میزان 05/0p< از لحاظ آماری معنیدار فرض شد.نتایجبراساس نتایج حاصل از این تحقیق، سطح تستوسترون در روز 28 در گروههای آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل، با افزایش دوز hCG افـزایش یافت که بیشتـرین میزان مربوط به گروه 4 بود (جدول 1). تنها تفاوت بین گروه 4 (بالاترین دوز) و گروه کنترل از لحاظ آماری معنیدار بود. برخلاف روز 28، نتایج حاصل از روز 65 نشان داد که سطح تستوسترون با افزایش دوز hCG در گروههای مختلف در مقایسه با گروه کنترل کاهش مییابد. بنابراین گروه 4 حداقل سطح تستوسترون را دارا بود (جدول 1). تفاوت بین هر گروه با گروه کنترل در روز 65 از لحاظ آماری معنیدار نبود.مقایسه چهار گروه با یکدیگر در روز 28 و 65 از لحاظ آماری تفاوت معنیداری را نشان داد. آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری نشان داد که سلولهای ژرمینال در گروههای آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در روز 65 به طور مشخصی کاهش مییابد و گروههای 3 و4 کاهش چشمگیری نسبت به گروه کنترل در تعداد سلولهای هاپلوئید خود نشان میدهند (جدول 2) و چهار گروه با هم از لحاظ آماری تفاوت معنیداری را دارا میباشند. این نتایج نشان میدهد که تزریق پیدرپی hCG در زمان قبل از بلوغ به موشها، حتی در دوزهای بسیار کم، باعث کاهش سطح تستوسترون در زمان بلوغ میشود. علاوه براین، تعداد سلولهای هاپلوئید بیضه نیز بوسیله دوزهای زیاد hCG، به همین گونه تحت تأثیر قرار گرفته و کاهش مییابند. واژههای «زیاد» و «کم» به دوزهای مورد استفاده در این مطالعه اشاره دارد.بحثمطالعات گذشته روی تغییرات هیستولوژیکی بیضه نشان میدهد پس از تزریق hCG به فرد نهانبیضه، واکنش التهابی در بیضه به وقوع میپیوندد. اگرچه این تغییرات برگشتپذیر است، برخی تغییرات مانند افزایش تراکم عروقی پابرجا خواهند ماند (6،5). برخی محققان اعلام کردهاند که درمان با hCG تغییرات محسوس و گاهی مضری را در بخشهای مختلف بیضه بوجود میآورد (14). با این حال هنوز صدمات برگشتناپذیر بهخوبی شناخته نشدهاند. برخی مطالعات تأثیر درمان با hCG روی باروری آینده را بررسی نمودهاند. افزایش آپوپتوز سلولهای ژرمینال در بیضه انسان نهانبیضه پس از درمان با hCG مشاهده شده است (19،18) و بیماران نهانبیضه درمان شده با hCG پس از بلوغ حجم بیضه کوچکتری دارند (20،19). همچنین در یکی از این مطالعات مشخص شده است که اسپرم بیماران درمان شده با hCG نسبت به بیماران درمان نشده از کیفیت پایینتری برخوردار است (19). به جز این گزارشات، اطلاعات کمی در مورد تأثیر طولانی مدت پس از قطع تزریق hCG بر تعداد سلولهای ژرمینال بیضه و تولید آندروژنها وجود دارد. فاکتورهای مختلفی (نظیر سن در زمان جراحی و موقعیت بیضه) که بر تکامل سلولهای ژرمینال در افراد نهان بیضه تأثیر دارند و همچنین مدت زمان طولانی لازم جهت پیگیری این اثرات، بررسی تأثیر طولانی مدت hCG در افراد نهانبیضه را مشکل نموده است.در مطالعه حاضر از مدل موشی استفاده و نشان داده شد که به دنبال تزریق hCG با دوزهایی قابل قیاس با دوزهای بالینی و سپس قطع این تزریق، تعداد سلولهای ژرمینال و تولید آندروژن ابتدا افزایش و در مدت طولانیتر (40 روز پس از آخرین تزریق) کاهش مییابد. بنابراین تا چند روز پس از تزریق hCG رابطه مستقیم بین تزریق hCG و افزایش تستوسترون به چشم میخورد. با گذشت زمان و کاهش سطح hCG، تحریک سلولهای لایدیگ متوقف و در نتیجه سطح تستوسترون کاهش مییابد که این کاهش در موشهای دریافتکننده دوز بالاتری از hCG بیشتر است. بدین ترتیب برای تولید تستوسترون توسط بیضه موشهای نابالغ، تحریک مداوم سلولهای لایدیگ توسط هورمون hCG ضروری است. از اینرو تزریق hCG به موش نابالغ اثرات دوگانهای دارد. بدین ترتیب در مدت کوتاهی پس از تزریق hCG به دلیل تحریک سلولهای لایدیگ و ترشح مضاعف تستوسترون، سطح تستوسترون سرمی افزایش مییابد اما در مدت طولانیتر پس از تزریق hGC، سطح تستوسترون کاهش مییابد، چرا که افزایش تستوسترون فیدبک منفی بوجود آورده و تأثیر مهاری بر محور هیپوفیزـ هیپوتالاموس دارد و باعث کاهش سطح آندروژنی شده و در نهایت تعداد سلولهای ژرمینال را نیز کاهش میدهد. تزریق hCG تولید آندروژن را در بیضه نابالغ تحریک میکند. با حذف تزریق hCG ، عامل تحریکی برای سلولهای لایدیگ وجود ندارد؛ لذا تولید آندروژن متوقف شده و باعث کاهش شدید آندروژن میشود که در نهایت این کاهش احتمالاً میزان آپوپتوز سلولهای ژرمینال را افزایش میدهد (22).در این مطالعه همچنین نشان داده شد که کاهش ترشح تستوسترون به دنبال حذف اثر تزریق hCG در سطوح قابل مقایسه با دوزهای بالینی، اثرات معکوسی بر جمعیت سلولهای ژرمینال بیضه دارد. آنالیزDNA به روش فلوسایتومتری تکنیکی سریع و حساس بوده که میتوان بدینوسیله بلوغ سلولهای ژرمینال را بررسی نمود (34). در مطالعه حاضر ضمن بلوغ موشها، تعداد سلولهای هاپلوئید افزایش یافته که با کاهش همزمان در سلولهای دیپلوئید همراه بود. بنابراین کاهش معنیداری در جمعیت سلولهای هاپلوئیدی پس از بلوغ موشها در گروه 3 و4 نسبت به گروه کنترل به چشم میخورد که احتمالاً معرف از بین رفتن سلولهای ژرمینال است.اثراتی را که hCG در مدت کوتاهی پس از تزریق بر سطح تستوسترون اعمال میکند قبلاً در موش صحرایی و انسان گزارش شده است (33-31). افزایش وابسته به دوز میزان تستوسترون سرمی، سه روز پس از آخرین تزریق hCG که در این مطالعه مشاهده شد این گزارشات را تأیید میکند. اما اطلاعات چندانی در مورد اثرات hCG در مدت طولانیتر پس از قطع تزریق قبل از بلوغ بر تولید آندروژن در دسترس نیست. در مطالعات انجام شده روی انسان، مشاهده شد که با افزایش میزان هورمون FSH در افراد بالغی که در زمان کودکی تحت درمان با hCG جهت رفع نهانبیضگی قرار گرفتهاند سطح تستوسترون طبیعی باقی میماند (19). در این مطالعه علیرغم اینکه از لحاظ آماری اختلاف بین گروهها در روز 65 معنیدار نبود، اما نتایج حاصل از آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری کاهش تعداد سلولهای ژرمینال هاپلوئید را نشان میدهد، که اثرات کاهشدهنده سطح تستوسترونی ناشی از تزریق hCG را اثبات میکند. این اثر وابسته به دوز بوده که بالاترین دوز، تأثیر کاهشی بیشتری دارد. این یافته، کارایی تزریق hCG در کودکان مبتلا به نهان بیضگی را زیر سئوال میبرد. بررسی بیشتر در این زمینه ضروری به نظر میرسد.براساس آنالیزهای مورفولوژیک، کاهش سلولهای ژرمینال در طی اسپرماتوژنز تقریباً از یک قرن پیش شناسایی شده است (23). این کاهش در طی اسپرماتوژنز طبیعی باعث کاهشی در حدود 75% تعداد سلولهای بنیادی در بیضه بالغ میشود (26-24).در موش صحرایی، بیشترین کاهش سلولهای ژرمینال در سه مرحله مجزای اسپرماتوژنز یعنی در طی تقسیمات میتوزی اسپرماتوگونیهای تیپ A، در طی تقسیمات میوزی اسپرماتوسیتها و در طی اسپرمیوژنز دیده میشود (25).عملکرد ایده آل بیضه بوسیله FSH و آندروژنهای درون بیضهای که در اثر تحریک هورمون لوتئینیزه القاء میشوند، حمایت میشود. برداشتن هیپوفیز یا خنثیسازی گونادوتروپینهای در گردش، تخریب سلولهای اسپرماتوژنیک را افزایش میدهد (29-27). علاوه براین، برخی از یافتهها نشان میدهند که کاهش سطح تستوسترون سرمی باعث ایجاد آپوپتوز در سلولهای ژرمینال بیضه خصوصاً سلولهای هاپلوئید میشود (30). از آنجا که سطح تستوسترون سرمی طی دو بار تزریق hCG افزایش یافته و به دنبال آن پس از گذشت چند هفته به شدت کاهش مییابد (31)، میتوان گفت که احتمالاً این کاهش باعث افزایش آپوپتوز در سلولهای ژرمینال پس از تزریق hCG شده که عمدتاً به دلیل حذف اثر آندروژنی است.نتیجهگیریدر انسان تغییرات ناشی از تزریق hCG حین نزول طبیعی بیضه به داخل اسکروتوم نیز نشان داده شده است. در این مطالعه، موشها بیضههای طبیعی داشته و نهانبیضه نبودند که نشاندهنده تأثیر منفی تزریقات hCG است. این نکته باید هنگام استفاده از hCG جهت نهانبیضگی مورد توجه واقع شود؛ چرا که ممکن است باروری را در کودکانی که از قدرت باروری خوبی برخوردارند تحت تأثیر نامطلوب قرار دهد. اثرات تزریق hCG قبل از بلوغ بر تعداد سلولهای ژرمینال و تولید آندروژن در بیضه موش بالغ وابسته به دوز است. حتی تزریق دوزهای پایین از hCG قبل از بلوغ باعث کاهش تولید آندروژنی پس از بلوغ میشود. دوز بالای hGC به طور مشخص درصد سلولهای ژرمینال هاپلوئید در بیضه موش را کاهش میدهد. از آنجا که به موش hCG انسانی تزریق گردیده است، به دلیل اینکه ممکن است سیستم ایمنی موش را نسبت به این ترکیب فعال نماید، تحقیقات بعدی نیز در این زمینه ضروری به نظر میرسد. همچنین نحوه اثر و تکامل سیستم هیپوفیز- هیپوتالاموسی بر سلولهای لایدیگ و ترشح تستوسترون نیز باید مشخص گردد. در تحقیقات آینده میتوان تزریق LH را جایگزین hCG کرد و نحوه اثرات آن را نیز بررسی نمود. همراه نمودن تزریق hCG و یا LH با FSH یا استرادیول نیز میتواند بر تسریع روند اسپرماتوژنز بدون افزایش آپوپتوز مورد بررسی قرار گیرد. در نهایت اینکه با توجه به اطلاعات قبلی و نتایج این تحقیق، پیشنهاد میشود استفاده از hCG در کودکان نهانبیضه خصوصاً در مورد میزان دوز آن مورد ارزیابیهای مجدد قرار گیرد.|+| نوشته شده در سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:19 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتاثرات داروی فیناسترید بر تغییرات بافتی بیضه و فرآیند اسپرماتوژنز در موشهای صحرایی نر بالغزمینه و هدف: فیناسترید یک ترکیب 4 آزا استروئید است که بهطور کاملاً اختصاصی و رقابتی، آنزیم درون سلولی 5- آلفا ردوکتاز نوع II، عامل تبدیل تستوسترون به دیهیدروتستوسترون (DHT)، را مهار میکند. این دارو تقریباً برای درمان تمام اختلالات مربوط به افزایش DHT مانند هیپرپلازی خوشخیم پروستات، ریزش مو با منشأ آندروژنی در مردان، پرمویی، آکنه و سبوره تجویز میشود. از آنجا که داروی فیناسترید مصرف بالایی در میان مردان دارد و در تعدادی از آنان عوارضی مانند کاهش میل جنسی، اختلالات نعوظی، اختلال در انزال، ژنیکوماستی و سرطان پروستات گزارش شدهاست، در پژوهش حاضر اثرات مقادیر مختلف این دارو بر تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه، سرتولی و بینابینی در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: تعداد 40 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد Sprague-Dawley به 5 گروه هر گروه دارای 8 سر شامل گروه کنترل (بدون تجویز ماده)، گروه شاهد (با تجویز آب مقطر) و سه گروه تجربی با تجویز مقادیر روزانه mg/kg BW100، 50 و 25 دارو تقسیم شدند. تجویز دارو به صورت خوراکی و طی مدت 32 روز انجام گرفت. تغییرات مربوط به تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه، سرتولی و بینابینی، در نرمافزار SPSSوارد و سپس با استفاده از آزمونهایDuncan ، Tukey، t-test و ANOVA مورد مقایسه و بررسی قرارگرفت. 05/0p به عنوان سطح معنیداری در نظر گرفته شد.نتایج: براساس نتایج حاصل، مصرف فیناسترید باعث کاهش معنیدار تعداد سلولهای اسپرماتوگونی در گروههای مصرف کننده مقادیر mg/kg BW100 و 50 دارو و همچنین کاهش تعداد سلولهای اسپرماتوسیت اولیه در گروه مصرفکننده mg/kg BW50 دارو شد (05/0p). تعداد سلولهای سرتولی در هیچکدام از گروههای تجربی، تغییر معنیداری را نسبت به گروه کنترل نشان نداد؛ اما افزایش معنیداری در تعداد سلولهای بینابینی در گروههای دریافتکننده دارو مشاهده شد. این دارو همچنین تغییر قابل ذکری در تراکم انواع سلولها و تغییر در میزان رنگپذیری سیتوپلاسم و هسته سلولهای اسپرماتوگونی ایجاد ننمود.نتیجهگیری: بنابر نتایج این مطالعه، مصرف داروی فیناسترید باعث کاهش معنیدار تعداد سلولهای اسپرماتوگونی و اسپرماتوسیت اولیه و افزایش معنیدار تعداد سلولهای بینابینی میشود؛ اما بر خصوصیات بافتی بیضه و تولید اسپرماثر نمیگذارد. بنابراین به نظر میرسد مصرف کوتاه مدت فیناسترید در باروری مردان تأثیر قابل ملاحظهای نداشته باشد.زمینه و هدفتستوسترون به عنوان مهمترین هورمون آندروژن، در تکامل و تکثیر سلولهای ژرمینال و تمایز اسپرماتیدهای گرد به اسپرماتیدهای کشیده، نقش اساسی را ایفا میکند (1،2).تستوسترون در برخی از بافتهای هدف آندروژنها، میتواند به دیهیدروتستوسترون (DHT) ، با توانایی بیشتر تبدیل شود. تستوسترون و DHT میتوانند باعث بروز سرطان، هیپرپلازی خوشخیم پروستات، ریزش موی سر مردانه، پرمویی بدن، تغییرات پس از بلوغ در پسران و آکنه شود (3). DHT همچنین نقشی مهم در کنترل فیدبکی GnRH و گنادوتروپینها دارد و از اسپرماتوژنز حمایت میکند (3). دیهیدروتستوسترون فعالترین هورمون آندروژن در بدن است (3)؛ اما هنوز عملکرد روشنی برای DHT حاصل از تستوسترون، در پدیده اسپرماتوژنز و بلوغ اسپرم مشخص نشده است (4). تبدیل تستوسترون به دی هیدروتستوسترون تبدیلی غیرقابل برگشت است که بهوسیله آنزیم 5- آلفا ردوکتاز کاتالیز میشود. این آنزیم دارای دو ایزوفرم 1 و 2 است که به وسیله دو ژن متفاوت کد میشوند. آنزیم نوع 2 در اندامهای تولیدمثلی جنس نر بیش از نوع 1 بیان میشود (5،6). فیناسترید مهارکنندهای رقابتی و اختصاصی برای آنزیم 5 آلفاردوکتاز نوع II است که تبدیل تستوسترون به دیهیدروتستوسترون را مهار میکند (7،8). بنابراین باعث افزایش تستوسترون و کاهش DHTمیشود. این دارو همچنین میتواند باعث افزایش LH به میزان 2تا 3 برابر طبیعی و هیپرپلازی و آدنوما در سلولهای بینابینی بیضه شود (3). مصرف اخیر و فراوان این دارو برای درمان هیپرپلازی خوشخیم پروستات و ریزش مو با منشأ آندروژنی در مردان، که باعث کاهش DHT در اندامهای تولیدمثلی بهخصوص در بیضه و فرآیند اسپرمسازی میشود (9) منجر به ارزیابی این اثرات در پژوهش اخیر شد.روش بررسیدر این پژوهش، 40 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد Sprague-Dawley با وزن تقریبی g3/491/205 و سن 3-5/2 ماه، به صورت تصادفی در پنج گروه، هر گروه شامل هشت سر موش صحرایی، تقسیم و از شرایط نوری 12 ساعت روشنایی (7 صبح تا 7 بعدازظهر) و12 ساعت تاریکی (7 بعدازظهر تا 7 صبح) برخوردار شدند. حیوانات گروه کنترل هیچ مادهای دریافت نکردند؛ گروه شاهد روزانه ml4 آب مقطر به صورت دهانی دریافت میکردند؛ سه گروه آخر روزانه به ترتیب 25، mg/kg50 و 100 به ازاء وزن بدن، فیناسترید (Merck, Germany) محلول در ml4 آب مقطر به صورت دهانی دریافت کردند. پس از گذشت دوره آزمایش (32 روز)، حیوانات تحت بیهوشی خفیف با اتر (Merck, Germany) قرارگرفتند، بیضهها با دقت برداشته شد و به مدت 18 ساعت در محلول بوئین40% تثبیت گردید. پس از آن در محلولهای الکلی (شرکت جهان الکل اراک، ایران) با غلظتهای متفاوت 50%،70%، 90%، 96% و 100% بهترتیب بهمدت 2، 2، 2، 2و 5/1 ساعت پاساژ داده شدند. در مرحله بعد، نمونههای بافتی در پارافین (Merck, Germany) قالبگیری، مقطعگیری و با روش هماتوکسیلینـ ائوزین رنگآمیزی و سپس توسط میکروسکوپ نوری مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظور شمارش سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه، سرتولی و بینابینی، از هر گروه 50 مقطع عرضی بیضه مورد بررسی میکروسکوپی قرار گرفت. در ابتدا اسلایدهای مربوط به گروه کنترل و سپس گروه شاهد و گروههای تجربی مورد مطالعه قرار گرفت. در هر گروه، از میان لولههای اسپرمساز، 12 مقطع عرضی لوله که از نظر شکل ظاهری و قطر مشابه بودند انتخاب و سلولهای مورد نظر شمارش شدند. به منظور آنالیز آماری نتایج، از برنامه SPSS و آزمونهای t، ANOVA، Tukey و Duncan استفاده شد. کلیه نتایج به صورت (MSD) بیان و سطح معنیداری نتایج حداقل با 05/0p در نظر گرفته شد.نتایجمیانگین تعداد سلولهای اسپرماتوگونی در گروه دریافت کننده دارو با مقدار حداقل دارو (mg/kg25)، 14/267/51 سلول بود که نسبت به گروه کنترل (93/192/55)، اختلاف معنیداری را نشان نمیدهد؛ در حالیکه در گروههای دریافت کننده دارو با مقدار متوسط (mg/kg50) و حداکثر دارو (mg/kg100)، بهترتیب 32/2±97/47 سلول و 02/2±50/49 سلول بهدست آمد، که کاهش معنیداری را (05/0p) نشان میدهد (جدول 1).میانگین تعداد سلولهای اسپرماتوسیت اولیه در گروههای دریافت کننده دارو با مقدار حداقل (mg/kg25)، و حداکثر (mg/kg100) دارو، بهترتیب 31/2±75/56 سلول و 09/2±17/53 سلول بود که نسبت به گروه کنترل (30/2±23/56)، اختلاف معنیداری را نشان نمیدهد؛ اما در گروه دریافت کننده دارو با مقدار متوسط دارو، 26/1±91/49 سلول بهدست آمد که کاهش معنیداری (05/0p) را نشان میدهد. میانگین تعداد سلولهای سرتولی در گروههای دریافت کننده دارو به ترتیب 78/000/9، 59/017/10 و 50/058/9 سلول بود که نسبت به گروه کنترل (54/058/8)، اختلافی معنیدار را نشان نداد (جدول 1).میانگین تعداد سلولهای بینابینی در سه گروه تجربی به ترتیب 34/0±50/9، 25/0±00/9 و 42/0±92/9 سلول در مقطع عرضی لوله بود که نسبت به گروه کنترل (39/0±00/8)، افزایش معنیداری را در سطح (05/0p) نشان داد (جدول 1).تصاویر الف ، ب، ج و د مقاطع عرضی بیضه را به ترتیب در گروههای کنترل و تجربی با مقادیر mg/kg BW 25، 50 و 100 نشان میدهد. در تمام گروههای ذکر شده، سلولهای اسپرماتوگونی نسبت به غشاء پایه به صورت منظم، زنجیرهوار و متراکم قرار گرفتهاند. سلولهای اسپرماتوسیت اولیه نیز نسبت به غشاء پایه منظم بوده و دارای کروماتین فعال و سیتوپلاسم اسیدوفیل هستند. اسپرمها نیز با تراکم زیاد قابل رؤیت هستند؛ اما تغییری قابل ذکر در تراکم انواع سلولها، تغییر در میزان رنگپذیری سیتوپلاسم و هستة سلولهای اسپرماتوگونی مشاهده نمیشود.بحثاز آنجا که داروی فیناسترید با اثر مهاری بر آنزیم 5- آلفا ردوکتاز، باعث کاهش میزان DHTمیشود؛ در مطالعه حاضر اثر این دارو بر سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه، سرتولی و بینابینی مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به نتایج بهدست آمده، تعداد سلولهای اسپرماتوگونی در گروههای دریافت کننده فیناسترید با مقادیر mg/kg BW25، 50 و 100 و همچنین تعداد سلولهای اسپرماتوسیت اولیه در گروه تجربی با مقدارmg/kg BW50، نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری را نشان میدهد (05/0p). Kolasa و همکاران نیز توانستند تغییرات مورفولوژیکی (حرکت سلولهای زاینده و اسپرماتوسیتهای مرحله پاکی تن در تقسیم میوز I به لومن لولههای اسپرمساز) را در اپیتلیال لولههای اسپرمساز موشهای تیمار شده به مدت 56 روز (مدت زمان یک اسپرماتوژنز) با فیناسترید نشان دهند (10). همچنین مطالعات Huynh و همکاران و همچنین Rittmaster و همکاران نشان داد که تغییر در ساختار و تعداد سلولهای بیضه موشهای صحرایی میتواند در نتیجه اثرات ضد تکثیری و مرگ سلولی ناشی از مصرف فیناسترید در این حیوانات باشد. این نتایج با یافتههای پژوهش اخیر همخوانی دارد (13-11). مطالعات نشان میدهند که مصرف فیناسترید باعث افزایش غلظت تستوسترون (3،12،14) و همچنین کاهش تعداد گیرندههای آندروژنی در مغز و پروستات میشود (4،15،16)؛ بنابراین احتمالاً اثر تحریکی تستوسترون بر هستههای هیپوتالاموس و سلولهای هیپوفیز قدامی کاهش مییابد؛ در نتیجه تولید آنزیم استیل کولین ترانسفراز، تعداد گیرندههای دوپامین و ترشح GABA نیز کاهش مییابد (17،18)؛ اما احتمالاً میتواند باعث افزایش پرولاکتین شود. از آنجا که افزایش پرولاکتین باعث کاهش فعالیت و تقسیم در سلولهای اپتیلیال بیضه میشود (19)؛ بنابراین کاهش تعداد سلولهای اسپرماتوگونی و اسپرماتوسیت اولیه در اثر مصرف فیناسترید قابل انتظار است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که تعداد سلولهای بینابینی در گروههای دریافت کننده فیناسترید با مقادیر mg/kg BW 25، 50 و 100، نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری داشته است (05/0p).Rittmaster نیـز با تجویز مقادیر بالا و مزمن فیناسترید توانست هیپرپلازی و آدنوما را در سلولهای بینابینی بیضه نشان دهد (3). مطالعات نشان میدهند که فیناسترید با افزایش ترشح LH و احتمالاً پرولاکتین، میتواند باعث افزایش تعداد سلولهای بینابینی شود (3،20). از آنجا که عملکرد سلولهای بینابینی تحت تأثیر سلولهای سرتولی نیز قرار دارد و در پژوهش اخیر نیز، تعداد سلولهای سرتولی در اثر مصرف فیناسترید افزایش یافته است (21)؛ لذا افزایش تعداد سلولهای بینابینی قابل انتظار است.نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان میدهد که فیناسترید بر شکل ظاهری و مکان قرار گرفتن سلولهای بیضه و تولید اسپرم اثر نمیگذارد. مطالعات Rhoden و همکاران و همچنین George و همکاران نیز نشان دادند که مصرف فیناسترید باعث تغییرات قابل ذکر در شکل ظاهری و مکان قرار گرفتن سلولهای بیضه و تولید اسپرم نمیشود (21،22). Kolasa و همکاران نیز نشان دادند که در ساختار بیضه موشهایی که فیناسترید را به مدت 28 روز (مدت زمان دو چرخه اپیتلیومی لولههای اسپرمساز) دریافت کرده بودند تغییرات ریختشناسی ایجاد نمیشود (10).مطالعات Killian و همکاران نشان داد که دیهیدروتستوسترون (DHT) در شروع فرآیند اسپرماتوژنز دخالت دارد و احتمالاً در غیاب این ماده به مدت طولانی، این فرآیند دچار اختلال میشود (23). O’Donnel و همکاران نیز نشان دادند که احیاء مولکولی تستوسترون توسط آنزیم 5- آلفا ردوکتاز مخصوصاً برای انجام مراحل خاصی از فرآیند اسپرمیوژنز (عبور اسپرماتیدهای گرد از مرحله 7 به 8) اهمیت دارد. بنابراینDHT، وظیفه حمایت از روند PG, de Kretser DM, Pratis K, Robertson DM. Iden-اسپرماتوژنز و اسپرمیوژنز را در موشهای صحرایی به عهده دارد؛ اما داروی فیناسترید با مهار آنزیم 5-آلفا ردوکتاز ممکن است باعث اختلال در عملکرد سلولهای بافت بیضه و تولید اسپرم شود (2).Pratis و همکاران با مطالعه موشهای دریافتکننده فیناسترید نشان دادند ساختار بیضه این حیوانات احتمالاً به وسیله آنزیم 5 آلفا ردوکتاز نوع I حفاظت میشود (24). در مطالعات Jin و همکاران مشخص شد که این حفاظت، در نتیجه فعالیت اکسیداتیو آنزیم 3 آلفاـ هیدروکسی استروئید دهیدروژناز (3-HSD) میباشد که قادر است 3 آلفاـ اندرواستندیون را به دیهیدروتستوسترون تبدیل کند (5). این مطالعات، نتایج حاصل از پژوهش اخیر را تأیید میکند.نتیجهگیریدر نهایت به نظر میرسد که مهار 32 روزة فعالیت 5- آلفا ردوکتاز نوع 2 در پژوهش حاضر، برای ایجاد تغییر در مرفولوژی بیضه و تولید اسپرم بسیار کوتاه بوده است. البته مطالعه حاضر دارای محدودیتهایی است؛ از جمله میتوان به شمارش ساده سلولها اشاره کرد که برای بررسی دقیق، نیاز به شمارش سلولها از طریق روشهای استریولوژیک بر مبنای تعداد در واحد سطح یا حجم میباشد|+| نوشته شده در سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:15 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتبررسی اثر هورمونهای FSH و استرادیول در القاء اسپرماتوژنز در موش مدل آزواسپرمیزمینه و هدف: در حال حاضر شیمیدرمانی و پرتودرمانی به عنوان روش معمول درمان انواع سرطانها در مردان، سبب اختلال در اسپرماتوژنز و در نهایت ایجاد آزواسپرمی و ناباروری میگردد. تا سالیان اخیر، استروژن به عنوان هورمون زنانه مورد توجه بود؛ اما مطالعات جدید معرف نقش مهم آن در اسپرماتوژنز است. با توجه به نقش هورمون محرک فولیکولی (FSH) در فرایند اسپرماتوژنز و اهمیت هورمون استرادیول در تنظیم ترشح آن، این مطالعه به بررسی نقش این دو هورمون بهخصوص استرادیول در القاء مجدد اسپرماتوژنز در موشهای آزوسپرم شده توسط بوسولفان پرداخته است.روش بررسی: در این مطالعه 20 موش نر بالغ با دوز mg/kg30 داروی بوسولفان، آزواسپرم شدند. پس از اطمینان از آزواسپرمی، به سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل تقسیمبندی شدند. گروه اول هورمون FSH با دوز 5/7 واحد به صورت تزریق زیر جلدی، گروه دوم هورمون استرادیول با دوز g/kgµ5/12 به صورت داخل صفاقی و گروه سوم هر دو هورمون را تواماً و همزمان دریافت نمودند. گروه چهارم به عنوان کنترل، دارویی دریافت نکرد. تزریق این هورمونها طی 10 روز متوالی (روزانه یک دوز) انجام گرفت و در روز یازدهم سطح تستوسترون خون اندازهگیری شد. یک بیضه از هر موش جهت آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری و بیضه دیگر جهت رنگآمیزی هماتوکسیلینـ ائوزین و بررسی هیستولوژیک استفاده شد. آنالیز آماری با استفاده از آزمونهای کروسکال والیس، من ویتنی و دقیق فیشر انجام شد.نتایج: بیشترین میزان افزایش تستوسترون، در گروه دریافت کننده هر دو هورمون مشاهده شد که اختلاف معنیداری با گروه کنترل داشت (05/0p<). بیشترین میزان افزایش در تعداد سلولهای هاپلوئید در گروههای سوم و چهارم مشاهده شد و اختلاف این گروهها نسبت به گروه کنترل معنیدار بود (05/0p<). در گروه اول، افزایش اندکی در سطح تستوسترون سرم و تعداد سلولهای هاپلوئید بافت بیضه نسبت به گروه کنترل مشاهده شد که از لحاظ آماری معنیدار نبود. بررسی هیستولوژیک مقاطع رنگآمیزی شده بافت بیضه نیز نشان دهنده بازگشت مجدد اسپرماتوژنز در بیضه موشهای آزواسپرم گروههای دوم و سوم بود (0001/0p<).نتیجهگیری: در مطالعه حاضر، تزریق مجزای هورمون FSH تأثیری در از سرگیری مجدد اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم نداشت؛ اما تزریق مجزای استرادیول نه تنها اثر مهاری روی اسپرماتوژنز نداشت، بلکه نقش تحریکی در بازیابی اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم داشت و تزریق همزمان FSH و استرادیول اثر همافزایی در القاء اسپرماتوژنز در بیضه موشهای آزواسپرم داشت.زمینه و هدفاسپرماتوژنز، فرایندی ضروری در قدرت باروری مردان و تولیدمثل انسان است. اسپرماتوژنز روند پیچیدهای است که عملکرد صحیح آن، مستلزم عملکرد همزمان فاکتورهای آندوکرین و پاراکرین و میانکنش سلولهای اسپرماتوژنیک و سرتولی میباشد. هورمون LH، تستوسترون و هورمون FSH، کنترل کنندههای اصلی اسپرماتوژنز هستند و مطالعات نشان میدهد که 17β- استرادیول از طریق گیرندههای استروژنی (ER)، نقش بسزایی در تنظیم فرایند تولیدمثلی جنس مذکر ایفا میکند؛ چرا که فقدان گیرندههای استروژنی در موش، سبب تخریب فرایند اسپرماتوژنز و ایجاد ناباروری میشود. هورمون FSH متعلق به خانواده هورمونهای گلیکوپروتئینی شامل TSH، LH و hCG است. این هورمونها، هترودایمرهای غنی از اسید آمینه سیستئین و پلهای دیسولفید میباشند و تفاوت این هورمونها، در زیر واحد بتای آنها است. FSH پیام خود را از طریق گیرنده 75 کیلو دالتونی دارای 675 اسید آمینه انتقال میدهد (1). گیرنده FSH جزو گیرندههای G پروتئینی بوده و ژن کد کننده آن مرکب از 10 اگزون میباشد. این هورمون از هیپوفیز آزاد شده به گیرنده خود در سطح سلولهای سرتولی متصل میشود و مسیرهای متعدد انتقال پیام را در داخل این سلولها طی میکند. اتصال FSH به سلولهای سرتولی، سبب سنتز پروتئین متصل شونده به آندروژن (ABP) میشود. ABP گلیکوپروتئینی است که متصل به تستوسترون شده و غلظتهای بسیار بالایی از تستوسترون تولید شده توسط سلولهای لیدیگ را در موضع اسپرماتوژنز ایجاد میکند (2). هورمون استروژن نیز در جنس نر از آندروژن موجود در جریان خون مشتق میشود. آروماتیزاسیون کربن شماره 19 آندروژنها یعنی تستوسترون و آندروستندیون، تولید استرادیول و استرون مینماید که تحت کنترل آنزیم آروماتاز است. آنزیم آروماتاز کمپلکس آنزیمی P 450 مونواکسیژناز موجود در رتیکولوم آندوپلاسمیک صاف است که سبب سه واکنش هیدروکسیلاسیون متوالی شده و مرحله نهایی آروماتیزاسیون حلقه A آندروژن میباشد (3). در طی مطالعات گذشته، استرادیول به عنوان هورمون زنانه و تستوسترون به عنوان هورمون مردانه مورد توجه بودهاند. امروزه با شناسایی اعمال مهم استروژنها در دستگاه تناسلی مردان، نقش این هورمون در باروری مردان پررنگتر شده است؛ چرا که فقدان گیرنده آلفای استروژن (αERKO) یا فقدان آروماتاز، سبب اختلال در باروری موشها شده است (4). با توجه به مطالعات انجام شده در این زمینه، نقش هورمونهای FSH و استرادیول در از سرگیری مجدد اسپرماتوژنز در موشهای بالغ آزواسپرم، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و مطالعات بیشتر به بررسی اثرات این هورمونها در جنین موشها، موشهای نوزاد و یا در محیط کشت متمرکز بودهاند؛ لذا با توجه اثرات مخرب داروهای شیمیدرمانی و رادیوتراپی بر تکثیر فعال سلولهای بدن که سلولهای مولد اسپرم نیز مستثنی نمیباشند (5)، نیاز به بررسی بیشتر نقش هورمونهای درگیر در روند اسپرماتوژنز به خصوص FSH و استرادیول بوده و بررسی اثرات تزریق مجزا و همزمان این هورمونها در موشهای بالغ و آزواسپرم شده با داروی سمی بوسولفان، کمک به فهم بیشتر نقش این هورمونها در فرایند اسپرماتوژنز مینماید.روش بررسیگروهبندی حیوانات: 20 موش از نژاد C57BL/6 با سن 25 روز از موسسه پاستور تهران، تهیه شده و به چهار گروه مساوی (یک گروه کنترل و سه گروه آزمایش) تقسیم شدند. موشها در حیوانخانه پژوهشگاه ابنسینا تحت شرایط بدون محدودیت آب و غذا نگهداری شدند. در ابتدا به موشهای مورد مطالعه، mg/kg30 بوسولفان (Sigma, USA) تزریق شد. پس از 5 هفته از تزریق بوسولفان، این دارو آزواسپرمی را در موشها القاء کرد. برای اطمینان از آزواسپرم شدن موشها، پس از گذشت 4 هفته از بافت بیضه آنها مقطعگیری به عمل آمده و پس از رنگآمیزی هماتوکسیلینـ ائوزین، بافت بیضه مورد بررسی هیستولوژیک قرار گرفت (17). سپس هورمونهای FSH (Gonal-f Serono, Switzerland) و استرادیول (Sigma Alderich, Germany) به موشهای آزواسپرم تزریق شد. گروه اول 5/7 واحد FSH به صورت تزریق زیر جلدی، گروه دوم دوز g/kgµ5/12 استرادیول را به صورت تزریق داخل صفاقی و گروه سوم به طور همزمان، هر دو هورمون را با دوزهای یاد شده دریافت کردند. تزریق طی 10 روز متوالی (روزانه یک دوز) انجام شد (9). برای اندازهگیری سطح سرمی تستوسترون در روز 11، موشها با mg/kg64/0 زایلازین (Alfasan, Netherland) و نیز mg/kg20 کتامین (Alfasan, Netherland) بیهوش شده و دو بیضه حیوان از بدن خارج گردید. خونگیری نیز با استفاده از میکروتیوب و از چشم موشها انجام شد. یک بیضه برای آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری آماده گردید و بیضه دیگر نیز در محلول فرمالین قرار داده شد و پس از مقطعگیری، بررسیهای بافتی نیز انجام گرفت. سطح تستوسترون سرمی با روش کمی لومینسانس و با استفاده از کیت دیاسورین(Diasorin, Italy) اندازهگیری شد. برای آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری، بافت بیضه تازه، برداشت شده و از تونیکا آلبوژینه جدا گردید و سپس در بافر فسفات ایزواسمولار قرار داده شد. به روش مکانیکی با استفاده از تیغ جراحی تا حد ممکن قطعات بافتی و لولههای منیساز خرد گردید و برای حذف بقایای سلولی، دو بار با PBS شسته شد. پس از سانتریفیوژ و دور ریختن مایع فوقانی، رسوب حاصل مخلوط شد. سپس ml1 اتانول 70٪ بسیار سرد بهصورت قطره قطره به رسوب اضافه شد. سپس نمونه به مدت 10 دقیقه با سرعتrpm3000 سانتریفیوژ و محلول فوقانی دور ریخته شد. از آنجا که مقدار اتانل باقی مانده در میکروتیوپ نباید بیشتر از ml2/0باشد، سلولهای رسوب کرده مجدداً در محلول باقی مانده از اتانل ورتکس شدند. حدود ml1-5/0 محلول رنگآمیزی پروپیدیوم آیوداید (PI) (Sigma, USA) به هر میکروتیوپ اضافه و ورتکس شد. این محلول شامل ml5/8 بافر رنگآمیزی (BSA 1/0% در PBS)، ml1 RNAase 1/0% و ml5/0 محلول ذخیره PI(ng/ml1) بود. میکروتیوپها به مدت 30 دقیقه در دمای اتاق انکوبه شدند. پس از انتقال حدود ml1 از سوسپانسیون حاصل در لولههای مخصوص دستگاه فلوسایتومتر، هیستوگرامهای DNA با استفاده از دستگاه فلوسایتومتر (Bacton-Dickinson, USA) بدست آمد. سپس دادههای حاصل با استفاده از نرمافزار Cell Quest آنالیز گردید.ارزیابی آماری: آنالیز آماری با استفاده از نرمافزار SPSS ویرایش 13 انجام شد. آزمون کروسکالـ والیس برای مقایسه هم زمان گروهها با یکدیگر و منویتنی برای مقایسه هر گروه با گروه کنترل، به کار گرفته شد و 05/0p< از لحاظ آماری معنیدار فرض شد. به منظور آنالیز دادههای مربوط به مقاطع رنگآمیزی شده بافت بیضه که متغیر کیفی بود، از آزمون دقیق فیشراستفاده شد.نتایجبراساس نتایج این تحقیق، در موشهای آزواسپرم سطح تستوسترون (ng/ml2/054/0) و شمارش سلـولهای هـاپلوییـدی بافت بیضـه (97/28%) نسبتبه سطـح تستـوستـرون (ng/ml1/364/9) و شمــارشسلولهای هاپلوییدی (79/77%) موشهای با اسپرماتوژنز طبیعی، کاهش نشان داد. بررسی مقاطع هیستوپاتولوژیک بافت بیضه با میکروسکوپ نوری، اثرات بوسولفان را پس از گذشت 4 هفته در بافت بیضه موشهای مورد مطالعه بیشتر آشکار کرد. سطح تستوسترون در گروههای آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل، افزایش به گروه سوم (تزریق همزمان دو هورمون) بود (نمودار1) و تنها تفاوت ایـن گـروه با گـروه کنترل از لحاظ آماری معنیدار بود (05/0p<). بررسی نتایج آنالیز DNA به روش فلوسایتومتری، نشان داد که تعداد سلولهای هاپلوئید در گروههای آزمایشی نسبت به گروه کنترل افزایش داشت و گروههای 3و 4 افزایش بیشتری نسبت به گروه کنترل (9/28%) نشان دادند که به ترتیب 7/56% و 7/60% (نمودار 2) و تفاوت آنها از لحاظ آماری معنیدار بود (05/0p<). بررسی مقاطع هیستولوژیک بافت بیضه پس از تیمار هورمونی با استفاده از میکروسکوپ نوری، تفاوت معنیداری بین گروههای آزمایشی و گروه کنترل نشان داد (0001/0p<). در گروه 1 با وجود افزایش سطح تستوسترون در اثر تزریق هورمون FSH، بررسی مقاطع رنگآمیزی شده هماتوکسیلینـ ائوزین بافت بیضه، بازیابی مجدد اسپرماتوژنز را نشان نداد. اما در گروههای 2 و 3 که هورمون استرادیول را به صورت مجزا و هورمون FSH و استرادیول را به صورت همزمان دریافت کرده بودند، بازیابی مجدد اسپرماتوژنز مشاهده شد (شکل 4-1).بحثرادیوتراپی و شیمیدرمانی سبب تخریب سلولهای ژرمینال در لولههای منیساز شده و سبب ایجاد آزواسپرمی طولانی مدت در جوندگان، میمون و انسان میگردد (6). در موش این عوامل سبب ممانعت از تمایز اسپرماتوگونی تیپ A و نهایتـأ آزواسپرمی میشود (5). در مطالعهای در سال 2005 بر روی موشهای آزواسپرم، این موشها به مدت دو هفته با هورمون FSH تیمار شدند، میزان تمایز سلولی در توبولها پس از این مدت زمان در موشهای مورد مطالعه، کاهش نشان داد. تیمار گروهی دیگر از موشها با تستوسترون نتیجه مشابهی در پی داشت. نتایج مطالعه ما نیز نشان داد که FSH با وجود افزایش اندکی در سطح تستوسترون سرم و تعداد سلولهای هاپلوئید که از نظر آماری نیز معنیدار نبود، نتوانست بازیابی اسپرماتوژنز را در موشهای آزواسپرم القاء کند. بررسی مقاطع رنگآمیزی شده بافت بیضه نیز نشان دهنده عدم توانایی هورمون FSH در القاء اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم بود. هنوز مشخص نشده است که مهار تمایز اسپرماتوگونی ناشی از افزایش سطح تستوسترون، در اثر هورمون FSHباشد. در موشهای صحرایی که در اثر تابش پرتو، باروری خود را از دست دادهاند، به دنبال تزریق تستوسترون برونزاد، بقاء و تمایز اسپرماتوگونی تیپ A توسط تستوسترون و FSH مهار میشود (8) و مطالعه فوق برای اولینبار توانست نقش تستوسترون برونزاد را در مهار بازگشت اسپرماتوژنز در موشهای صحرایی پس از پرتوگیری اثبات نماید. گیرندههای FSH و آندروژن در سلولهای ژرمینال وجود ندارند و این هورمونها اثرات خود را از طریق سلولهای سوماتیک روی سلولهای ژرمینال اعمال میکنند. Kula و همکاران، موشهای صحرایی 15 روزه و نابالغ را به مدت 10 روز متوالی تحت تزریق هورمون FSH قرار دادند، بر خلاف موشهای بالغ، در موشهای نوزاد، تزریق هورمون FSH سبب القای اسپرماتوژنز و بلوغ زودرس گردید (9). مطالعات نشان داده است که در موشهای با اسپرماتوژنز طبیعی، تزریق هورمون FSH نه تنها اثر مهاری بر اسپرماتوژنز نداشته، بلکه سبب حمایت از مراحل بعدی تمایز سلولی میشود (10). همچنین در نوزادان، تزریق این هورمون سبب افزایش فعالیت میتوزی سلولهای سرتولی میشود (9). اما بررسیهای اخیر نشان دادهاند که تزریق این هورمون اثر منفی روی غلظت، تحرک و مورفولوژی اسپرم دارد (11). اساس مولکولی اثر مهاری این هورمون در بازیابی اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم، هنوز ناشناخته است. Eddy و همکاران نشان دادند که قرارگیری در معرض غلظتهای بالایی از استرادیول، سبب القاء ناهنجاریهایی در دستگاه تناسلی نر میشود (12)؛ اما هنوز اهمیت استروژن در تنظیم عملکرد دستگاه تناسلی نر مشخص نبود. در دهه 1990 اکتشافات جدیدی منجر به شکلگیری این فرضیه شد که استروژن نه تنها عملکردهای بسیار مهمی در تولیدمثل در جنس نر دارد، بلکه این هورمون و گیرنده آلفای آن، برای حفظ باروری طبیعی در این جنس مورد نیاز است (7). مطالعات متعددی مبنی بر نقش این هورمون در دستگاه عصبی و همچنین دستگاه تناسلی ماده انجام شده است، ولی کمتر به بررسی نقش این هورمون در سلولهای ژرمینال موشهای آزواسپرم پرداخته شده است (11). نتایج حاصل از مطالعه حاضر، نشان داد که استرادیول با دوز g/kgµ5/12 سبب بازیابی مجدد اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم گردیده و افزایش معنیدار تستوسترون سرم و جمعیت سلولهای هاپلوئیدی بافت بیضه و بررسی هیستولوژیک بیضه، همگی حاکی از سرگیری مجدد اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم است. نتایج این مطالعه، با مطالعه Toyama و همکاران، مطابقت داشت (13). آنها از 6 دوز مختلف استرادیول برای تیمار موشهای آزواسپرم استفاده کردند. با توجه به مطالعات انجام شده و نتایج آنها، اثرات استرادیول در دستگاه تناسلی جنس نر وابسته به دوز بوده و اثرات مهاری این هورمون از دوز g/kgµ16 به بالا دیده میشود. گیرنده بتای استرادیول در سلولهای سرتولی وجود دارد و احتمال دارد که مکانیسم عملکرد این هورمون به طور مستقیم از طریق این گیرنده صورت گیرد (14). Ebling و همکاران، با تزریق استرادیول به موشهای هیپوگناد سبب افزایش 5-4 برابری حجم توبولهای منیساز شدند که نقش این هورمون را در باروری پررنگتر میکند. مطالعهای مشابه نیز بر روی موشهای نوزاد انجام گرفته که در آن از هورمون FSH با دوز 5/7 واحد و استرادیول با دوز g/kgµ5/12 برای تیمار موشها به صورت مجزا و همزمان استفاده شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که تزریق FSH به تنهایی سبب تحریک تمایز اسپرماتوگونی و افزایش 5 برابری در تعداد اسپرماتوسیتها نسبت به گروه کنترل شده و تزریق استرادیول به تنهایی، سبب مهار اسپرماتوژنز در موشها میشود. تزریق این دو هورمون به طور همزمان نه تنها اثر مهاری بر جای نگذاشت، بلکه این دو هورمون اثر همافزایی داشته و سبب تسریع آغاز روند اسپرماتوژنز در موشهای نوزاد شدند (9). Maccalman و همکاران، نیز نشان دادند که استرادیول سبب افزایش اثرات تحریکی FSH بر میزان mRNA، N- کادهرین (پروتئینی که برای الحاق و چسبندگی داخل سلولی در اپیتلیوم منیساز ضروری است) میگردد (15). مطالعه دیگری نیز نشان داد که واکنش بین هورمون FSH و استرادیول در سلولهای سرتولی، سبب تحریک فعالیت میتوزی این سلولها میشود (16).نتیجهگیریبا توجه به یافتههای سایر مطالعات و مطالعه حاضر مبنی بر نقش دو هورمون FSH و استرادیول بر روند اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم، FSH با دوز و مدت زمان مورد استفاده در این مطالعه، نتوانست سبب القاء اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم شود؛ اما تزریق استرادیول به صورت مجزا و همزمان با هورمون FSH، سبب القاء مجدد اسپرماتوژنز در موشهای آزواسپرم گردید.با توجه به نتایج مطالعات دیگر در مورد اثرات استرادیول در موشهای بالغ و آزواسپرم، تزریق دوزهای کمتر از g/kgµ16 سبب القاء اسپرماتوژنز و در دوره نوزادی سبب ناهنجاریهای متعددی در دستگاه تناسلی میشود که منجر به اختلال در اسپرماتوژنز میگردد (13). اما تزریق هورمون FSH اثرات بلوغ زودرس را در نوزادان در پی دارد؛ لذا لازم است مطالعاتی در انسان به منظور درمان آزواسپرمی ناشی از شیمیدرمانی با استفاده همزمان از استرادیول و FSH و بررسی اثرات آنها طراحی و اجرا گردد.تشکر و قدردانیبدینوسیله از همکاران محترم گروه جنینشناسی پژوهشگاه فنآوریهای نوین علوم پزشکی جهاددانشگاهیـ ابنسینا و مسئولین محترم مرکز فوقتخصصی درمان ناباروری و سقط مکرر ابنسینا برای همکاری صمیمانه در اجرای این طرح تشکر و قدردانی میشود.[شکل1- مقطع توبولهای منیساز بافت بیضه موش سالم، مقاطع بافتی نشاندهندة اسپرماتوژنز فعال بـوده که اسپـرمها پس از تـولید به فضـای داخل مجـرای لوله آزاد میشوند (فلش).]شکل1- مقطع توبولهای منیساز بافت بیضه موش سالم، مقاطع بافتی نشاندهندة اسپرماتوژنز فعال بـوده که اسپـرمها پس از تـولید به فضـای داخل مجـرای لوله آزاد میشوند (فلش).[شکل 2- مقطع بافت بیضه آزواسپرمی شده توسط تزریق بوسولفان، بوسولفان سبب مهار تکثیر سلولهای اسپرماتوگونی و تخریب لولههای منـیساز، مـیگردد. ایجاد فضاهای خالـی نشان دهنده مهـر اسپرماتـوژنز بوده ولی سلولهای اسپرماتوگونی در مقطع لوله دیده میشود.]شکل 2- مقطع بافت بیضه آزواسپرمی شده توسط تزریق بوسولفان، بوسولفان سبب مهار تکثیر سلولهای اسپرماتوگونی و تخریب لولههای منـیساز، مـیگردد. ایجاد فضاهای خالـی نشان دهنده مهـر اسپرماتـوژنز بوده ولی سلولهای اسپرماتوگونی در مقطع لوله دیده میشود.[شکل3- بافت بیضه در موش آزواسپرم تیمارشده با هورمون FSH، تزریق بوسولفان باعث مهار اسپرماتوژنز میگردد و بدنبال آن تزریق هورمون FSH منجـر بـه از سرگیری مجدد اسپرماتوژنز در توبولها نگردیده است.]شکل3- بافت بیضه در موش آزواسپرم تیمارشده با هورمون FSH، تزریق بوسولفان باعث مهار اسپرماتوژنز میگردد و بدنبال آن تزریق هورمون FSH منجـر بـه از سرگیری مجدد اسپرماتوژنز در توبولها نگردیده است.[شکل 4- بافت بیضه موش آزواسپرم تیمار شده با استرادیول، تزریق استـرادیـول سبب از سـرگیری مجدد اسپرماتوژنز در تعدادی از توبولها گردیده و برخی فاقد اسپرماتوژنز میباشد.]شکل 4- بافت بیضه موش آزواسپرم تیمار شده با استرادیول، تزریق استـرادیـول سبب از سـرگیری مجدد اسپرماتوژنز در تعدادی از توبولها گردیده و برخی فاقد اسپرماتوژنز میباشد.[شکل 5- بافت بیضه آزواسپرم تیمارشده FSH و استرادیول، تزریق همـزمان این دو هـورمـون سبب از سـرگیری مجدد اسپرماتـوژنز و حتی بیشتر از تزریق مجزای استرادیول گردیده است.]شکل 5- بافت بیضه آزواسپرم تیمارشده FSH و استرادیول، تزریق همـزمان این دو هـورمـون سبب از سـرگیری مجدد اسپرماتـوژنز و حتی بیشتر از تزریق مجزای استرادیول گردیده است.[نمودار 1- سطح تستوسترون سرمی در موش های آزواسپرم تیمار شده با هورمونهایFSH و استرادیول]نمودار 1- سطح تستوسترون سرمی در موش های آزواسپرم تیمار شده با هورمونهایFSH و استرادیول[نمودار 2- درصد سلول های هاپلوئید بافت بیضه در موش های آزواسپرم تیمار شده با هورمون های FSH و استرادیول]نمودار 2- درصد سلول های هاپلوئید بافت بیضه در موش های آزواسپرم تیمار شده با هورمون های FSH و استرادیولتاثیر هورمونهایrFSH و تستوسترون بر بلوغ اسپرماتید گرد موشی در سیستم همکشتی سلولهای Veroمقدمهزمینه و هدف: اسپرماتوژنز فرآیندی کاملاً وابسته به هورمون به ویژه گنادوتروپینها میباشد و بدیهی است هرگونه تغییر در میزان این هورمونها میتواند در اسپرماتوژنز موثر باشد. آنالوگهای هورمونهای آزادکننده گنادوتروپین نیز میتوانند محور هیپوفیزیـ گنادی را مختل نمایند. لذا هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تغییرات فراساختاری و هیستولوژیک سلولهای اسپرماتوژنیک و اسپرمیوژنیک با استفاده از میکروسکوپ الکترونی ترانسمیشن بهدنبال تجویز یک دوز لوپرلاید استات (یکی از آنالوگهای هورمون آزادکننده گنادوتروپین) در موش بالغ میباشد.روش بررسی: در مطالعه حاضر 24 موش بالغ 8 هفته به 3 گروه تقسیم شدند. گروه کنترل، هیچ دارویی دریافت نکردند اما حیوانات در گروه دوم و سوم به ترتیب یک دوز ml2/0 کربوکسی متیل سلولز و mg/kg6/7 لوپرلایداستات بهصورت زیر جلدی دریافت کردند. پس از گذشت 5 هفته بیضه موشها خارج و برای مطالعه سلولهای زایای لوله سمینیفروس و مطالعه مورفولوژی با استفاده از میکروسکوپ الکترونی ترانسمیشن و نوری مورد استفاده قرار گرفت. همه نمونهها از نظر مورفولوژی مقایسه شدند و با روش آزمون ANOVA مورد آنالیز آماری قرار گرفتند.نتایج: در نتایج میکروسکوپ الکترونی، در گروه آزمایش بیشترین تغییرات در سلولهای اسپرمیوژنیک یافت شد. در بیشتر اسپرماتیدها، هسته و آکروزوم تغییر شکل یافته بود. در برخی اسپرماتیدهای در حال تمایز وزیکولهای آکروزومی در هسته دیده میشد؛ ضمن اینکه تخصص یافتگی اکتوپلاسمیک در برخی نواحی به صورت نسبی حذف شده بود. در اسپرماتیدهای دراز، فلاژلها غیر طبیعی بودند و غلاف فیبروزه آنها بهصورت غیرممتد بود. در مشاهدات میکروسکوپ نوری وضعیت تکامل اسپرماتوژنز براساس جدول جانسن در گروه کنترل، شم و آزمایش به ترتیب 53/0±1/8، 82/0±04/8 و 57/0±01/7 بود؛ که در گروه آزمایش کاهش معنیدار داشت (01/0>p). همچنین تمام شاخصهای هیستومتری در لولههای سمینیفروس در مقایسه با دو گروه دیگر کاهش معنیدار داشت (01/0>p).نتیجهگیری: تزریق یک دوز mg/kg 6/7 لوپرلاید استات در طی یک سیکل اسپرماتوژنز با اثرات سوء براسپرماتوژتز همراه میباشد و به نظر میرسد که لوپرلایداستات دارای بیشترین اثر بر روی اسپرمیوژنز یا فرآیند تغییر شکل اسپرماتیدهای گرد به دراز میباشد.متن کاملمقدمهاسپرمسازی که شامل مراحل پیچیده و دقیق تمایز سلولی در پستانداران است، در سن بلوغ آغاز شده و در طول زندگی تولیدمثلی ادامه مییابد که در نتیجة آن سلولهای بنیادی ، تقسیم شده و حاصل تقسیمات میوزی، اسپرماتیدهای هاپلوئیدی است که در بیضه و اپیدیدیم تغییرات اساسی روی آنها صورت گرفته تا اسپرمی با عملکرد کامل ایجاد شود. تمامی مراحل اسپرمسازی همزمان بهطور کامل صورت میگیرد؛ بطوریکه در شرایط پاتولوژیک، کوچکترین اختلالی میتواند سبب ناباروری شود(1). در30-4% بیوپسیهای بیضه در بیماران مبتلا به آزواسپرمی و الیگواسپرمی شدید، توقف روند اسپرمسازی گزارش شدهاست(2). این توقف میتواند در هر مرحله از تشکیل سلولهای ژرمینال اتفاق افتد. در انسان توقف روند اسپرمسازی نقطة پایان و معضل مأیوسکنندهای برای زوجهایی است که آرزوی داشتن فرزند را دارند. از روشهای ارائه شده توسط محققان علم باروری، تزریق داخل سیتوپلاسمی(ICSI) انواع سلولهای اسپرماتید به تخمک بارور نشدهاست که با این روش نوزادانی طبیعی در خرگوش(3 )، گاو(4)، موش(5) و انسان(6) متولد شده است. تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم نسبت به تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرماتید گرد ، اسپرماتید طویل ، هسته اسپرماتید گرد موفقیت بیشتری در لقاح داشته است(7). علت عدم موفقیت کامل در استفاده از سایر سلولها را میتوان به عواملی نظیر تغییرات ایجاد شده در عملکرد سانتروزوم، فعالیت تخمک و فعال شدن ژنوم جنینی، همزمان نبودن سیکل سلولی و بلوغ پروتئین هسته(8 ) و عدم تشخیص صحیح سلولهای اسپرماتید درون جمعیت ناهمگن سلولهای بیضه(9) نسبت داد. لذا بلوغ اسپرماتید در محیط کشت جهت کاربرد در لقاح مصنوعی ضروری به نظر میرسد. سیستمهای همکشتی در تولید مثل کمکی اثرات مفیدی دارند(10). در روش هم کشتی دو سلول بهطور همزمان کشت میشوند که این همکشتی میتواند بهصورت مکانیسم مثبت یا منفی عمل کرده و سبب اصلاح ویژگیهای سلول نظیر بهبود روند ظرفیتگیری اسپرم(11)، افزایش تعداداسپرم وجنین حاصله(12) و… شود. هورمونهای تستوسترون و FSH نیز در شروع و ادامه روند اسپرمسازی نقش ویژهای داشته و کاهش آنها سبب اختلال در این فرایند میشود. دانشمندان بسیاری اثرات سیستمهای همکشتی وهمچنین هورمونها را بر میزان بلوغ سلولهای سازندة اسپرم بررسی کردهاند(16- 13). Cremades و همکاران (14،13) در دو تحقیق جداگانه به بررسی اثرات هورمونهای تستوسترون، FSH و سیستم همکشتی Vero جهت بلوغ سلولهای اسپرماتید گرد پرداختند که نتایج حاصله بیانگر پیشرفت روند اسپرمیوژنز در این سلولها با استفاده از سیستمهای فوق بود. Tesarik و همکاران در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که افزودن هورمونهای rFSH و تستوسترون به محیط کشت سلولهای اسپرماتید گرد قادر است مراحلی از تمایز در محیط کشت را القا نماید(16-15).با توجه به نقش مثبت همکشتی و همچنین هورمون در بلوغ سلولهای اسپرماتید گرد و با ذکر این نکته که همراه کردن این دو سیستم به منظور بلوغ اسپرماتید در مطالعات انجام شده یافت نشد، هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر افزودن هورمونهای تستوسترون و rFSH به محیط همکشتی به منظور تسهیل اسپرمیوژنز در محیط کشت بود.مواد و روشهادر این پژوهش از موشهای نر سفید نژاد NMRI با سن 12-8 هفته استفاده شد و در مجموع 15 موش مورد مطالعه قرار گرفت (در هر گروه 5 موش در طی 5 بار آزمایش).موشهای نر استفاده شده در پژوهش به روش قطع نخاع از ناحیه گردن کشته شده و بیضههای حیوان از بدن خارج و در پتریدیش حاوی محیط کشت DMEM (Gibco) قرار گرفت. غشاء اطراف بیضهها برش داده شد بهطوریکه تمام لولههای سمینیفروس داخل محیط کشت قرار گرفت. با استفاده از سرنگ انسولین، لولههای سمینیفروس قطعه قطعه گردید تا ردههای مختلف سلولهای بیضه وارد محیط کشت شود. پتری دیش محتوی سلولهای بیضه به مدت 10 دقیقه داخل انکوباتورC 37 با CO2 5% قرار گرفت تا به تعادل رسیده و سلولها بهطور کامل داخل محیط قرار گیرد. سپس با استفاده از پیپت پاستور فقط محیط کشت حاوی انواع مختلف سلولها داخل لوله آزمایش استریل شدهای جمع آوری گردید. در انجام این عمل دقت شد که بقایای لولههای سمینیفروس به لوله آزمایش منتقل نشود. محیط محتوی انواع مختلف سلول به مدت 5 دقیقه و با سرعت rpm 1000 سانتریفوژ وپس از تشکیل رسوب سلولی مجدداً توسط محیط کشت DMEM شستشو داده شد. رسوب سلولی حاصل، به نسبت 1 به 10 توسط محیط کشت DMEM حاوی10% FBS (دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، ایران) رقیق شده و برای کشت سلولی به مدت 96 ساعت مورد استفاده قرار گرفت.به منظورتشخیص افتراقی انواع سلولهای اسپرماتید ملاکهای زیر موردنظر بود: اسپرماتید گرد ، سلولی گرد بوده و سطح سیتوپلاسم آن صاف و یکنواخت است. هسته، گرد و مرکزی است که علائمی از تراکم در آن دیده نمیشود. در اطراف هسته کمی سیتوپلاسم بوده و در بخش فوقانی هسته، نقطه روشنی مشابه وزیکول آکروزومی دیده میشود. در این مرحله فلاژلی وجود ندارد. دراسپرماتید در حال طویل شدن ، سلول بیضی بوده و آثاری از فلاژل قابل رؤیت است.اسپرماتید طویل شده ، سلولی طویل بوده و سطح حاشیه سیتوپلاسمی کاملاً در قطب خلفی هسته قرار دارد(16،15) (شکل 1).جهت شمارش سلولهای اسپرماتید گرد، اسپرماتید در حال طویل شدن واسپرماتید طویل شده حجم معلومی از سوسپانسیون سلولی و محیط کشت را که رقت آن 1 به 10 بود، توسط پیپت پاستور برداشت و بر روی لام نئوبار تخلیه گردید. سلولهای نامبرده در میدان دید لام نئوبار توسط میکروسکوپ نوری و روش مشاهده مستقیم با عدسی 40 شئی مشاهده و شمارش گردید.برای شمارش تعداد سلولهای مرده و زنده از خاصیت نفوذپذیری غشاء سلولها نسبت به رنگ تریپان بلو استفاده شد. به این ترتیب که یک قطره از سوسپانسیون سلولی رقیق شده، توسط پیپت پاستور روی لام قرار گرفته و سپس یک قطره تریپان بلو به آن اضافه شد. روی قطره توسط لامل پوشانده شده و زیر میکروسکوپ نوری با عدسی شئی 40 مشاهده گردید و تعداد سلولهای زنده درحداقل صد سلول شمارش شده از انواع مورد نظر، محاسبه شد (شکل 2).سلولهای زنده Vero در محیط DMEM وFBS10% در داخل فلاسک به حجم ml50 کشت داده شدند که دو یا سه روز تکثیر یافته و بعد محیط کشت روی سطح سلولها تخلیه شد. سپس ml5 محلول تریپسین 5/0% در فسفات بافر (PBS) به اضافه 04/0% EDTA به فلاسک اضافه گردید. پس از جدا شدن سلولها از کف فلاسک و تعلیق آنها، ml10 محیط کشت به آنها اضافه شد تا از فعالیت بیشتر تریپسین و تخریب سلولها جلوگیری شود. محلول حاوی سلولهای Vero به لوله آزمایش استریل منتقل و با شتاب g 400 به مدت 5 دقیقه سانتریفوژ و در پتریدیش با قطر mm30 ، قطرات l 50 از محلول حاوی سلول قرارداده شد و روی آن با یک لایه نازک روغن پارافین پوشانده شد و پتری دیش به داخل انکوباتور حاوی CO2 5% با دمای ºC37 منتقل گردید(17).گروههای مورد مطالعه در این پژوهش شامل گروههای شاهد، آزمون 1 و آزمون 2 بود. در گروه شاهد سوسپانسیون سلولی به نسبت 1 به 10 رقیق شده و سپسl 10 از محلول سوسپانسیون سلولی به داخل قطرات حاوی محیط کشت DMEM+FBS10% منتقل گردید. هر 24 ساعت تعویض محیط کشت، شمارش سلولی در واحد میلی لیترو میزان درصد زنده ماندن سلولهای اسپرماتید انجام شد.در گروه آزمون 1 ، مقدارµl10 سوسپانسیون سلولی پس از رقیق شدن به نسبت 1 به 10، داخل قطرات به حجمl50 حاوی تک لایه سلولهای Vero منتقل گردید. هر 24 ساعت تعویض محیط کشت، شمارش سلولی در واحد میلی لیتر و میزان درصد زنده ماندن سلولها انجام شد.در گروه آزمون 2 مقدار µl10 از سوسپانسیون سلولی رقیق شده به قطرات به حجم µl50 حاوی تک لایه سلول Vero که قبلاً به آن IU/l 50 rFSH (Gonal-h Sereno,Holand) وl/mol1 تستوسترون (شرکت ابوریحان، ایران) اضافه شده بود، منتقل گردید. نظیر گروههای قبلی هر 24 ساعت تعویض محیط کشت، شمارش سلولی در واحد میلی لیتر و تعیین میزان درصد زنده ماندن سلولها انجام شد. از آنجائیکه نیمه عمر rFSH بیش از 24 ساعت نیست هر 24 ساعت یکبار هر دو هورمون به محیط کشت اضافه گردید.مقایسه میانگین تعداد سلولهای مورد نظر در واحد حجم ( میلی لیتر) ± انحراف معیار و همچنین میانگین میزان درصد زنده ماندن ± انحراف معیار انواع سلولهای اسپرماتید توسط آزمون آماری Repeated Measure ANOVA مورد ارزیابی قرار گرفته ومعنیداری در حد P<0.05 تعیین شد.نتایججدول شماره 1 نمایانگر تعداد سلولهای اسپرماتید گرد، اسپرماتید در حال طویل شدن و اسپرماتید طویل شده در طی 96 ساعت کشت در گروههای شاهد و آزمون 1و2 میباشد. در گروه شاهد میانگین تعداد سلولهای اسپرماتید گرد قبل از کشت /ml104× 3/6±81 بود که در طی 96 ساعت کشت کاهش شدیدی در تعداد سلولها مشاهده شد تا در روز آخر به میزان /ml104×5/4±11 رسید. در گروه آزمون 1 میانگین تعداد سلولها قبل از کشت /ml104×9/4±86 بود که پس از کشت کاهش تدریجی در تعداد سلولها مشاهده شد تا این که بعد از 48 ساعت به میانگین /ml104× 5/4 ±65 رسید. پس از آن سیر نزولی افزایش یافت تا اینکه به میانگین /ml104×3/7± 28 رسید. در گروه آزمون 2 تعداد سلولها از میانگین /ml104×5/8±90 در طول دوره کشت کاهش تدریجی داشت و در پایان چهار روز کشت به میزان /ml104 9/4±48 رسید. مقایسه آماری تفاوت معنیدار مابین سه گروه نشان داد(01/0P <).با توجه به جدول شماره 1 مشخص شد که کاهش تعداد سلولهای اسپرماتید در حال طویل شدن گروه شاهد در طول 96 ساعت کشت، شدید بود که در طی 24 ساعت اول روند نزولی تدریجی بود و بعد شدت پیدا کرد. در گروه آزمون 1 میانگین تعداد سلولها از /ml104×7±72 در ابتدای کشت با روند صعودی تدریجی در 24 ساعت اول به مقدار /ml104×9/9±75 رسید و بعد از آن تعداد سلولها به تدریج تنزل یافت تا به میانگین /ml104×3/7 ±44 رسید. در گروه آزمون 2 میانگین تعداد سلولها قبل از کشت /ml104×7/7 ±69 بود ودر دو روز اول کشت روند صعودی تدریجی مشاهده شد و میانگین تعداد به /ml 104×5/11±75 رسید وبعد روند نزولی آغاز شد. در مقایسه آماری گروه شاهد با هر دو گروه آزمون تفاوت معنیدار داشت (001/0P<) اما بین دو گروه آزمون تفاوت معنیدار مشاهده نشد.میانگین تعداد سلولهای اسپرماتید طویل شده گروه شاهد در تمامی مدت کشت دارای روند نزولی بود و از 24 ساعت پس از کشت روند نزولی با شتاب بیشتری ادامه یافت تا در انتهای دوره کشت به/ml104×4/2±5/1 رسید و در گروه آزمون 1 روند نزولی در 48 ساعت اول خیلی کم بود به طوری که از /ml104×2/8± 46 در ابتدای کشت به /ml1044/5±42 بعد از 48 ساعت رسید و پس از آن سیر کاهش ادامه یافت تا به تعداد /ml104×3/7±14 رسید.در گروه آزمون 2 در 24 ساعت اول کشت روند صعودی نسبی در تعداد سلولهای اسپرماتید طویل شده مشاهده شد (جدول شماره 1) و سپس کاهش تدریجی در تعداد وجود داشت تا اینکه در پایان دوره کشت به /ml104×7/5±5/25 رسید. مقایسه آماری تفاوت معنیداری را بین تمامی گروهها از نظر میانگین تعداد اسپرماتیدهای طویل شده نشان داد(001/0p<).جدول 2 میزان درصد زنده ماندن و روند آن در سلولهای اسپرماتید گرد،اسپرماتید در حال طویل شدن و اسپرماتید طویل شده در طی 96 ساعت کشت ما بین سه گروه را نشان میدهد. نتایج حاصله بیانگر کاهش میزان زنده ماندن سلولهای اسپرماتید در سه گروه بود. منتهی این کاهش در گروه شاهد شدیدتر و در گروههای آزمون به دلیل اثرات مفید سیستمهای همکشتی و هورمون کمتر و منظمتر بود (نمودار شماره 1).بحثدستیابی به اسپرماتوژنز و اسپرمیوژنز در محیط کشت، موضوع تحقیق بسیاری از محققین بوده است. به منظور نیل به این هدف استفاده از سیستم همکشتی توصیه شده است. در بخش اول تحقیق از تک لایه سلولی Vero به عنوان سلول پشتیبان استفاده شده و نتایج نشان داد که سلولهای اسپرماتید گرد میتوانند روند بلوغی خود را ادامه داده و به سلولهای اسپرماتید در حال طویلشدن تبدیل شوند. نتایج حاصله نیز بیانگر کاهش تعداد سلولهای اسپرماتید گرد در 24 ساعت اول کشت و افزایش نسبی تعداد سلولهای اسپرماتید در حال طویلشدن در همان مدت زمان ذکر شده است. علت این امر را میتوان به اثرات سیستمهای همکشتی نسبت داد که به صورت مکانیسمهای مثبت و یا منفی عمل کرده و سبب بهبود ویژگیهای سلولی میشوند. در مکانیسم منفی، سلولهای پشتیبان قادرند عوامل مزاحم را از محیط کشت حذف کنند(17).در مکانیسم مثبت از سلولهای پشتیبان فاکتورهای تروفیک نظیر فاکتور رشد انسولین ترشح شده که این عمل سبب تحریک رشد سلولهای اسپرماتید گرد شده و از تاخیر رشد آنها نیز جلوگیری به عمل میآورد.برخی محققان معتقدند که از سلولهای پشتیبانی نظیر Vero مادة پلی پپتیدی ترشح میشود که به رشد جنین و سلولها کمک میکند(19،18).در پژوهش حاضر، از تک لایه سلول Vero به عنوان سلول پشتیبان جهت همکشتی استفاده شد چرا که این سلول منشا ادراری تناسلی داشته و میتواند به سلولهای ژرمینال کمک کند(17).تحقیقات صورت گرفته توسطMenck (20) وMaeda (21) نشان داد که از تک لایههای سلولی در محیط کشت پلیپپتیدهای محرک رشد آزاد شده که در نتیجه بر توقف رشد سلول فائق میآید. از طرف دیگر یک سری مواد در محیط کشت وجود دارد که عامل بازدارنده رشد سلولهای اسپرماتید گرد محسوب میشود نظیر هایپوزانتین و غلظت زیاد گلوکزکه تک لایه سلولی یا سبب از بین رفتن آنها میشود و یا میتواند گلوکز را به پیروات تبدیل کرده و در نتیجه از اثرات سمی آن بکاهد. تبدیل سلولهای اسپرماتیدگرد به سلولهای اسپرماتید در حال طویلشدن را میتوان به اثرات سودمند استفاده از تک لایه سلول Vero نسبت داد و عدم بلوغ بعد از 24 ساعت کشت را میتوان به دلیل مصرف زیاد مواد مغذی موجود در محیط جهت تکثیر سلولهای به کار رفته در همکشتی دانست که سبب میشود مواد غذایی به اندازه کافی در اختیار سلولهای سازندة اسپرم قرار نگیرد. محققین دیگر نیز به نتایج مشابهی در استفاده از Vero Cell برای تکمیل میوز اسپرماتوسیت اولیه دست پیدا کردند(22). هرچند که بعضی از محققین(23) در هم کشتی اسپرماتید گرد با سلولهای Vero نتوانستند بلوغ با درصد بالا بدست آورند.در بخش دیگری از تحقیق به محیط همکشتی سلولهای اسپرماتید گرد با سلول Vero، هورمونهای FSH r و تستوسترون اضافه گردید. نتایج حاصله نشان داد که سلولهای اسپرماتید گرد قادرند روند اسپرمیوژنز را ادامه داده و به سلولهای اسپرماتید در حال طویل شدن و اسپرماتید طویل شده تبدیل شوند. کاهش تعداد سلولهای اسپرماتید گرد موجود در سوسپانسیون سلولی حاصل از بافت بیضه در محیط همکشتی حاوی مقادیر زیادrFSH و تستوسترون بعد از 48 ساعت کشت نسبت به زمانی که این سلولها در محیط فاقد همکشتی و هورمون کشت داده شدند (گروه شاهد) مشاهده شد و بر عکس افزایش نسبی تعداد سلولهای اسپرماتید در حال طویلشدن و اسپرماتید طویلشده در همین مدت زمانی نشاندهنده این مطلب است که سیستم همکشتی که به آن هورمون اضافه شود قادر است در دوره 48 ساعت کشت به تمایز سلولهای اسپرماتید گرد به طویل کمک کند. برخی محققان به دنبال کشت نمونههای بیوپسی بیضه انسانی دریافتند که سلولهای ژرمینال در مردانی که توقف بلوغ داشتهاند اگر در معرض غلظتهای بالایی از FSH و تستوسترون قرار گیرند، میتوانند اسپرمسازی را طی 24و48 ساعت پس از کشت ادامه داده و اسپرماتیدهای گرد نیز برتوقف روند اسپرمسازی غلبه نمایند و به اسپرماتیدهای طویل تبدیل شوند(24و25). لازم به ذکر است که برخی از محققین دوزهای بالا تر از مقدار بکار برده شده در این پژوهش را توصیه میکنند(24).شروع و بقای اسپرمسازی از لحاظ هورمونی توسط FSH و تستوسترون تنظیم میگردد(26). برخی محققین بر این عقیدهاند که تستوسترون هورمون اصلی تنظیم کننده اسپرمیوژنز در پستانداران بوده و FSH نقش جزئی دارد(27). در همین رابطه Sun و همکاران بیان کردند که تستوسترون سبب تغییر شکل اسپرماتید گرد به اسپرماتید طویل میشود(28). اما تحقیقات صورت گرفته توسط Tesarik و همکاران (24) نشاندهنده این مطلب است که FSH سبب تغییرات ویژهای در هسته نظیر تراکم هسته، مهاجرت محیطی و برجستگی هسته در اسپرماتیدهای انسان میشود. به عبارت دیگر، رشد دم در اسپرماتید گرد، تسریع تقسیمات میوزی، تراکم هسته و طویل شدن اسپرماتیدگرد وابسته به FSH است.در این تحقیق از غلظتهای FSH r (IU/l 50) و تستوسترون (mol/l1) استفاده شد زیرا براساس تحقیقات صورت گرفته توسط Tesarik و Mendoza غلظت بالای این دو هورمون سبب تحریک اسپرمسازی در سلولهای ژرمینال میشود (25و29). تاثیرات مثبت FSH و تستوسترون برروی مراحل ابتدایی و انتهایی اسپرمسازی با واسطه سلولهای سرتولی امکان پذیر است(30) و جدایی کامل سلولهای سرتولی از سلولهای ژرمینال و آسیب آنها میتواند علت عدم پیشرفت اسپرمسازی باشد.در این تحقیق سوسپانسیون سلولی از طریق جداسازی مکانیکی سلولها با استفاده از سرنگهای انسولین به دست آمد. هر چند که در این نوع جداسازی اکثر سلولها به صورت منفرد رها شدند اما با اینحال برخی سلولهای ژرمینال در تودههای سلولی ژرمینال- سرتولی غوطهور شدند. در شرایط کشت آزمایشگاهی، سلولهای سرتولی ممکن است مواد هورمونی تنظیم کننده و تحریککننده رشد را ترشح کنند که سبب حمایت و تمایز سلولهای ژرمینال در همان قطره کشت میشود. پس هر چقدر سلولهای سرتولی موجود در محیط کشت از حیات و سلامتی بیشتری برخوردار باشند، سبب پیشرفت سلولهای ژرمینال برای رسیدن به مراحل بعدی رشد میشود(16). هورمونهای FSH و تستوسترون با تاثیری که روی سلولهای سرتولی میگذارند سبب حمایت از تمایز سلولهای ژرمینال شده و سبب افزایش حساسیت سلولهای سرتولی نسبت به انسولین میشوند. عمل هورمونهای FSH و انسولین تنظیم متابولیسم گلوکز و تحریک ترشح سلول سرتولی است که برای شروع اسپرمیوژنز طبیعی و سنتز RNA اسپرماتوسیت ضروری است. بقای سلولهای ژرمینال و تزاید سلولهای اسپرماتوگونیا بر عهده FSH است(31) در حالیکه تستوسترون برروی اسپرماتوگونیا اثر کرده و سبب تبدیل آن به اسپرماتوسیت میشود(32) و به عنوان یک ماده ضد آپوپتوز برروی اسپرماتوسیتها عمل میکند(33).در این پژوهش که استفاده همزمان از سیستم همکشتی و هورمون رشد، بعد از گذشت دو روز پیشرفت بلوغی مشاهده نگردید که ممکن است به دلایل زیر باشد:1- در اثر تعویضهای مکرر محیط کشت، جدایی سلولهای سرتولی از سلولهای ژرمینال بیشتر شده و در نتیجه تأثیر هورمونها از طریق تماسهای سلولهای سرتولی- ژرمینال در تودههای سلولی کاهش یافته است. پس حیات سلولهای ژرمینال دچار اختلال شده و پیشرفت بلوغی متوقف شده است.2- چون سلولهای به کاررفته در سیستمهای همکشتی میزان زیادی از مواد مغذی موجود در محیط را برای تکثیر خود استفاده میکنند، این عمل ممکن است سبب کاهش مواد لازم جهت بلوغ شده باشد.3-به دلیل استفاده از سوسپانسیون سلولی ممکن است سلولهای سوماتیک غیر سرتولی سبب تغییر در مدیاتورهای مترشحه از سرتولی شده و در نتیجه سبب کمرنگ شدن تأثیر هورمونهای FSH r و تستوسترون شود.نتایج حاصله بیانگر این مطلب است که استفاده از سیستم همکشتی به همراه هورمون به دلیل اثرات مفید مکانیسمهای مثبت و منفی همکشتی و اثرات سودمند استفاده از هورمونهای FSH r و تستوسترون سبب افزایش پیشرفت بلوغی اسپرماتیدهای گرد شده در نتیجه سبب تسهیل تبدیل آنها به اسپرماتیدهای در حال طویلشدن و اسپرماتید طویلشده میشود. در این قسمت از پژوهش نیز میزان درصد زنده ماندن انواع سلولهای اسپرماتید مورد بررسی قرار گرفت که بر اساس آن میزان درصد زنده ماندن سلولها در طول 48 ساعت اول کشت در گروههای آزمون به طور تدریجی کاهش یافت. طبق جدول 2 میزان از دست رفتن سلولها در 48 ساعت اول کشت در محیط حاوی هورمون و همکشتی سیر تدریجیتری نسبت به محیط بدون هورمون داشت که علت را میتوان حفظ حیات این سلولها در محیط کشت توسط هورمونهای FSH r و تستوسترون (از طریق سلولهای سرتولی) و اثرات مثبت همکشتی دانست. البته همانطور که برخی از محققین(34) اشاره کردهاند احتمالا تغییر در شرایط کشـت از جمله دمـای ºC30 میتوانـد باعث حفظ حیـات سلولها در مدت زمان طولانیتر شده و در نتیجه به بلوغ سلولهای ژرم نابالغ کمک کند. در مجموع نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر پیشرفت روند بلوغ سلولهای اسپرماتید در سیستمهای همکشتی و همکشتی- هورمون بود. اما بنظر میرسد که با توجه به ویژگیهای مثبت استفاده از همکشتی شاید بهتر باشد از همکشتی با سلولهای سرتولی برای پیشرفت اسپرمیوژنز در محیط کشت استفاده کرد و در عین حال افزودن هورمون به سیستم همکشتی میتواند به بلوغ سلولهای اسپرماتید گرد کمک بیشتری بکند.|+| نوشته شده در سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:1 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتنمی خواهم نا امید باشم...نمی خواهم ناامید بشوم ......نمی خواهم نا امید باشم... نمی خواهم نا امید باشم که ما انسانهای خود محور، آزادی را به دار آویختیم. این خانه، خانه ماست که در آتش میسوزد و این همان هموطنان ما هستند که میسوزند تا زندگی کنند و زندگی میکنند تا بسوزند.اینکه چرا هر روز از هم دورتر و دورتر می شویم، واقعیت دارد ولی میتواند حقیقت نداشته باشد. اصولی ترین راه برای یکی شدن، از طریق پیوندهای انسانی و نیازهایمان با یکدیگر است. می بایست عاقلانه فکر حل مشکلات کنونی باشیم، نه فکر شکست های گذشته و موفقیت های آینده. و خوشبخت ترین افراد کسانی هستند که فکر، اندیشه، و اعمال خود را به چیزهایی غیر از خوشبختی خود متوجه کرده اند.بیایید دنیا را بسازیم، نه با دنیا بسازیم.داریوش اقبالی|+| نوشته شده در سه شنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۹ساعت 0:39 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتراهنمای استفاده از تردمیلراهنمای استفاده از تردمیلتردمیل یکی از محبوب ترین وسیله های هر باشگاه ورزشی به حساب می آید. استفاده از آن با اینکه سخت نیست اما خیلی ها به درستی از آن استقاده نمی کنند. یادگرفتن نحوه استفاده صحیح از تردمیل کمک میکند که تمرینی مفیدتر و ایمن تر داشته باشید.1. با صفحه کنترل تردمیل آشنا شوید.از مربی باشگاه بخواهید که آموزش های ابتدایی درمورد صفحه کنترل را در اختیارتان قرار دهد یا قبل از روشن کردن دستگاه دستورالعمل نوشته شده روی آن را مطالعه کنید. اکثر تردمیل ها ویژگی های یکسانی دارند که شامل دکمه استارت و استاپ، دکمه ها مخصوص انتخاب برنامه، دکمه های مخصوص سرعت و شیب و همچنین دکمه مخصوص تنظیم وزن می شود.2. با ویژگی های ایمنی دستگاه آشنا شوید.یاد بگیرید که دکمه توقف اضطراری دستگاه کجا قرار دارد. این دکمه معمولاً یک دکمه بزرگ قرمز رنگ در وسط کنسول دستگاه می باشد.3. سرعت دستگاه را کنترل کنید.قبل از اینکه برای اولین بار روی دستگاه بپرید و دکمه استارت را بزنید، روی تردمیل ایستاده و پاهایتان را به جای اینکه روی نوار وسط بگذارید روی ریل های کناری دستگاه قرار دهید. برنامه منوآل را انتخاب کرده و برای شروع سرعتتان را بین 2 تا 3 MHP تنظیم کنید.4. آرام شروع کنید.برای شروع راه رفتن روی تردمیل، معمولاً برای افراد مبتدی راحت تر است که دستهایشان را از دستگیره های کناری دستگاه بگیرند و با سرعت تردیمل پیش بروند. وقتی به یک سرعت مشخص عادت کردید دستگیره ها را رها کنید و عادی راه بروید.5. به راه رفتنتان عادت کنید.راه رفتن را با یک سرعت کم که برایتان راحت باشد شروع کنید، مثلاً 2 MPH. سرتان را بالا بگیرید و درست وسط نوار تردمیل راه بروید.6. سرعت مناسب خودتان را پیدا کنید.یک سرعت مناسب برای خود پیدا کنید. چند دقیقه اول را حتما با سرعت کم بدنتان را گرم کنید و سپس آرام آرام سرعت دستگاه را بالا ببرید.7. یک برنامه انتخاب کنید.اگر یکی از برنامه های خود دستگاه را انتخاب کنید، دستگاه همه مراحل گرم کردن، تمرین و سرد کردن را برایتان تنظیم می کند. این روش برای افراد مبتدی بهتر است.8. دویدن را امتحان کنید.وقتی به راه رفتن روی دستگاه عادت کردید، شروع به دویدن نرم روی آن کنید و بعد دویدن های سریعتر را امتحان کنید. اینکار نیاز به تمرین دارد. ممکن است چند مرتبه اول کمی احساس سرگیجه کنید به همین خاطر باید مراقب باشید.9. وقتی به دستگاه عادت کردید دیگر دستگیره ها را نگیرید.بزرگترین اشتباهی که افراد در استفاده از تردمیل مرتکب می شوند نگه داشتن دستگیره های موقع راه رفتن یا دویدن است. نگه داشتن دستگیره ها مشکلات مختلفی را می تواند به دنبال داشته باشد:· کم کردن شدت تمرین (سوزاندن کالری های کمتر و پایین آمدن فواید هوازی تمرین)· فرم و وضعیت نادرست بدن· افزایش ریسک کشش عصلانی· کاهش هماهنگی و تعادل· کاهش توانایی تنظیم طبیعی وضعیت بدن10. از شیب استفاده کنید.برای بالاتر بردن شدت تمرین بدون بالا بردن سرعت، شیب دستگاه را زیاد کنید. باز هم می گوییم، در مواقعی که از شیب استفاده می کنید هم دستگیره های دستگاه را نگیرید چون انجام اینکار روی سطح شیبدار باعث می شود که بدن کمی به سمت عقب خم شود.11. تردمیل را متوقف کنید.نگه داشتن و متوقف کردن تردمیل در حال حرکت چند راه دارد:· کاهش سرعت (بااستفاده از صفحه کنترل) تا جاییکه نوار دستگاه متوقف شود.· زدن دکمه بزرگ قرمز رنگ که سرعت را سریعاً کاهش می دهد.· مکث کردن گذاشتن پاها در دو ریل کناری تردمیل و خاموش کردن دستگاه.برای افراد مبتدی دو روش اول توصیه می شود. روش سوم نیاز به کمی هماهنگی و تمرین دارد.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 3:43 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتفراورده های پروبیوتیکفراورده های پروبیوتیکبـرای آشنـایی بـا پــروبـیــوتیک ها نخست لازم است با فلور روده ونقش آن در سلامت انسان آشنا شوید.فـلور روده(gut flora): شامـل میـکرو ارگـانیـسـم هـایی استکه بطور طبیعی در مجاری گوارشی، بصورت همزیستی مسالمتآمیـز، زنـدگی کـرده و در سـلامـت انسـان و یــا مـیزبان نقش دارند.درون دسـتـگاه گـوارش هـمـه جانوران این فلور روده ای وجـود دارد.جانورانی که کاملا در شرایط بـدون بـاکـتری پرورش می یابند، بیشاز جانوران عادی که فـلور روده آنـهـا شـکــل گـرفـتـه اســت، آسیبپـذیـرتر هســتند. ترکیب فلور روده هـر جانور، ویـژه ی هـمان جـانـوراست.کل بدن یک انسان بطور میانگین از 14^10 (10 به توان 14 معادل 100 تریلیون) سلول تشکیل یافته است. شمار میکروارگانیزمهای موجود در روده 10 برابر کل سلولهای بدن فرد میباشد. باکتری ها بخش عمده فلور روده را به خود اختصاص داده اند، بطوری که 35 تا 50 درصد قولون (روده بزرگ) از باکتری ها تشکیل یافته است. 60 درصد توده مدفوع را باکتریها تشکیل میدهند. چیزی حدود 300 تا 1000 گونه میکروارگانیسم مختلف در روده ها زیست میکنند. مخمرها نیز بخش کوچکی از این فلور را به خود اختصاص داده اند. 400 تا 800 گونه باکتری در روده ها بسر میبرند. عمده باکتریهای روده کوچک "گرم مثبت" هستند، اما باکتریهای روده بزرگ "گرم منفی" میباشند. روده بزرگ از لحاظ متابولیکی یکی از فعالترین عضوهای بدن بشمار می آید. بخش های ابتدایی قولون مسئول تخمیر کربوهیدراتها و بخشهای انتهایی وظیفه شکستن پروتئین ها و اسیدهای آمینه را بعهده دارند. 99 درصد باکتریهای روده غیر هوازی میباشند، و در روده کور(cecum) باکتریهای هوازی بیشترین تراکم را دارند. روده بزرگ حاوی باکتریهای مضر نیز میباشد، اما میزان باکتریهای مفید بایستی حداقل 85 درصد کل میکروارگانیسمهای روده را تشکیل بدهند، تا سلامت میزبان تضمین شود.باکتری های سودمند روده عمدتاً از جنس Bacteroides, Clostridium, FusobacteriumEubacterium, Ruminococcus, Peptococcus, Peptostreptococcus, Bifidobacterium, Escherichia , Lactobacillus میباشد. باکتروئید ها (Bacteroides) به تنهایی 30 درصد کل باکتریهای روده را تشکیل میدهند.تنـهـا مـخـمـرهـای مـوجـود در روده هـا شـامـل کـانـدیـدا (Candida) و سـاکـارومــــیس (Saccharomyces) میباشند.ادامه مطلب|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 3:35 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتداروشناسی5؛ Routes of administrationroutes of administration یعنی مسیرهای مصرف دارو که در یک نگاه کلی می توان آنها را در 2 گروه topical و systemic قرار داد.دسته topical شامل این موارد است:epicutaneous (جلدی) مثل اغلب پماد هاenema مثل contrast mediaeye drops مثل آنتی بیوتیک های مصرفی در conjunctivitisear drops مثل آنتی بیوتیک های مصرفی در otitis externainhalational مثل داروهای asthmaintranasal مثل decongestant هاvaginal مثل antibacterial های موضعیخوراکی مثل آنتی بیوتیک هایی که جذب نشده و صرفا بر روده اثر میکننددسته systemic به انواع enteral؛ parenteral؛ transmucosal و transdermal تقسیم میشود.enteral (گوارشی) شامل این موارد است:oral (خوراکی)rectal به شکل suppository یا enemagastric feeding tube و gastrostomyparenteral (تزریقی) شامل این موارد است:IVIMsubcutaneous مثل insulinintradermal مثل mantoux testintraperitoneal مثل peritoneal dialysisintraosseous (جایگزینی است برای intravenous access)intraarterial مثل دارو های thrombolytic در درمان embolismintrathecal مثل spinal anesthesiaepidural مثل epidural anesthesiaمسیر های transmucosal عبارتند از:sublingualbuccalinhalational مثل inhalational anestheticsintranasal مثل مصرف کوکائینvaginal مثل vaginal suppository هابه عنوان نمونه ای از مسیر transdermal نیز میتوان به patch های nicotine اشاره کرد.نکته:طبق تعریف injection کمتر از 15 دقیقه و infusion بیش از 15 دقیقه طول میکشد. در واقع هنگام در خواست infusion باید برای آن زمان آغاز و پایان تعریف شود.4؛ Trastuzumabترَستُزُمَب (trastuzumab) یک monoclonal antibody است که عمل آن مهار HER2 receptor می باشد. دارویی بسیار گران است که در درمان breast cancer های HER2+ کاربرد دارد. این دارو cardiotoxic بوده و می تواند cardiomyopathy بدهد.این دارو در ایران به شکل ویال 150 و 440 میلی گرمی (به شکل پودر) موجود است.3؛ Tamoxifen و Raloxifenetamoxifen یک antagonist گیرنده estrogen در بافت breast می باشد که در کنار aromatase inhibitor ها برای مهار breast cancer های ER+ به کار می رود. به علاوه tamoxifen در زنان high risk برای پیش گیری از breast cancer به کار می رود.البته tamoxifen در بسیاری از بافت ها اثرات estrogen را تقلید می کند (مثلا در استخوان osteoporosis را مهار میکند) و به همین دلیل tamoxifen سردسته گروهی از دارو ها موسوم به selective estrogen receptor modulators یا SERMs محسوب می شود.tamoxifen بر روی lipid profile نیز اثرات مثبتی دارد.tamoxifen برای درمان infertility در زنان مبتلا به اختلالات anovulatory و نیز برای پیشگیری از estrogen related gynomastia در مردان مورد استفاده قرار می گیرد.متاسفانه tamoxifen ریسک ابتلا به endometrial cancer را افزایش می دهد. tamoxifen ریسک thromboembolic events نظیر deep vein thrombosis و retinal vein thrombosis را نیز افزایش می دهد.raloxifene دیگر داروی خانواده SERMs می باشد که خواصی بسیار مشابه با tamoxifen دارد.در ایران tamoxifen به شکل قرص های 20 و 10 میلی گرمی و raloxifene به شکل قرص های 60 میلی گرمی وجود دارد.2؛ TNM staging systemاغلب malignant solid tumor ها با کمک TNM staging system به چندین گروه تقسیم میشوند. T به size تومور و میزان invasion آن اشاره دارد و می تواند به شکل T1 تا T4 بیان شود. در مواردی که تومور اولیه محوشده (ولی متاستاز های آن باقی است) و یا in situ است نیز به ترتیب از نماد های T0 و Tis استفاده می شود. N که معرف nodal involvement است نیز با نماد های N0 تا N3 قابل بیان است. M نشان دهنده distant metastasis است و با M0 یا M1 بیان می شود.در مواردی که هرکدام از پارامتراهای T؛ N و یا M هنوز ارزیابی نشده باشند به ترتیب ازنماد های Tx؛ Nx و Mx استفاده می شود.TNM staging system برای staging هر تومور دستور العمل خاصی دارد. البته برای برخی malignant solid tumor ها (مثلا brain tumor ها) TNM staging system تعریف نشده است.از آنجا که تعداد گروه های تعریف شده توسط TNM staging system خیلی زیاد است، آنها را در قالب stage های 0 تا IV دسته بندی می کنند.معمولا اینطور است که stage 0 برای معرفی carcinoma in situ؛ stage I برای معرفی یک تومور کوچک لوکالیزه بدون nodal involvement یا invasion؛ stage IV برای نشان دادن یک کنسر متاستاتیک و stage های II و III برای معرفی یک کنسر غیر متاستاتیک با درجات مختلف nodal involvement و یا invasion به کار می روند.1؛ Furosemideفورُزِماید (furosemide) سردسته loop diuretic ها است که با نام تجاری Lasix نیز شناخته میشود. محل اثر اصلی furosemide و سایر loop diuretic ها loop of Henle است. این داروها دفع سدیم و لذا آب را زیاد می کنند.در ایران به شکل قرص 40 میلی گرمی، آمپول 2 و 4 میلی لیتری (10mg/ml) و ویال 25 میلی لیتری (10mg/ml) در دسترس است.فرم خوراکی آن برای کنترل hypertension و فرم تزریقی آن برای فرونشاندن edema استفاده میشود.مانند سایر loop diuretic ها دفع پتاسیم را نیز زیاد کرده و می تواند hypokalaemia بدهد، لذا ممکن است لازم شود که همراه با پتاسیم یا یک potassium sparing diuretic مصرف شود.furosemide تنها loop diuretic موجود در ایران است.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 3:27 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتGFRGFRتست BUN و creatinine یکی از بخش های آزمایش خون است. این تست بیش از این که ارزش تشخیصی داشته باشد برای فالوآپ یک بیمار کلیوی حائز اهمیت است. تست BUN و creatinine در این بیماران وضعیت GFR را نشان می دهد.محدوده نرمال برای BUN بین 5 تا 20 میلی گرم بر دسی لیتر (mg/dl) و محدوده نرمال برای serum creatinine بین 0.5 تا 1.2 میلی گرم بر دسی لیتر (mg/dl) می باشد.creatinine در مقایسه با BUN شاخص مطمئن تری است زیرا تغییرات اکسترا رنال کمتر موجب نوسان آن می شوند.تنها مورد اکسترا رنال که می تواند موجب افزایش قابل ملاحظه ای در میزان serum creatinine شود، رابدومیولیز می باشد.برای کسب اطلاع دقیق از وضعیت GFR یا همان glomerular filtration rate باید creatinine clearance rate را به دست آوریم و انجام تست BUN و creatinine کافی نیست زیرا BUN و creatinine تنها زمانی افزایش می یابند که کلیه ها بیش از 50% فانکشن خود را از دست داده باشند.برای محاسبه creatinine clearance rate باید از میزان creatinine در سرم و در ادرار 24 ساعته مطلع باشیم. حداقل GFR نرمال برای یک فرد بالغ متوسط، 50 میلی لیتر در دقیقه است. اگر GFR به زیر 15 میلی لیتر در دقیقه سقوط کند دیالیز ضروری خواهد بود.افزایش نیتروژن خون (به طور خاص افزایش BUN و creatinine) با دو واژه azotemia و uremia قابل بیان است. azotemia تا زمانی به کار می رود که بیمار علامت دار نشده است. uremia اشاره دارد به اینکه علائم در بیمار آشکار شده اند. این علائم از بی اشتهایی و بی حالی شروع شده و به کاهش هوشیاری و کما ختم می شوند. uremia اغلب renal است ولی azotemia ممکن است renal و یا extrarenal باشد. extrarenal azotemia به prerenal azotemia و postrenal azotemia قابل تفکیک است.در هر سه حالت azotemia شاهد کاهش GFR و افزایش سطح BUN و creatinine سرم هستیم. تعیین نوع azotemia بر اساس نسبت BUN به creatinine انجام می شود.prerenal azotemia: نتیجه کاهش جریان خون کلیه می باشد و در موارد خونریزی، نارسایی قلبی و شوک دیده می شود. نسبت BUN به creatinine در این مورد بزرگتر از 20 است.renal azotemia: نتیجه آسیب به پارانشیم کلیه است و معمولا به سمت uremia پیشرفت میکند. نسبت BUN به creatinine در این حالت کمتر از 10 است.postrenal azotemia: نتیجه انسداد مسیر خروج ادرار است که می تواند ناشی از اختلالات مادر زادی نظیر vesicoureteral reflux، ورود سنگ کلیه به ureter، حاملگی، کنسر، BPH و ورود سنگ کلیه یا سنگ مثانه به urethra باشد. معمولا با هیدرونفروز همراه است. نسبت BUN به creatinine در این حالت بین 10 تا 20 است.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 3:24 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتهورمون های جنسیهورمون های جنسیهرمون های جنسی ساختار استروئیدی دارند. در هسته استروئیدی (که در تمام هرمونهای استروئیدی وجود دارد) استخلافهای روی کربن های 3 و 17 حائز اهمیت ویژه اند و function هرمون را تعیین میکنند.**********************استروژن نامی است عمومی برای گروهی از هرمون های مترشحه از تخمدان ها. استرادیول، استرون و استریول مهم ترین استروژن ها هستند. در این میان استرادیول هم potent تر از دو هرمون دیگر است و هم فراوانی آن در بدن بیشتر است.دونوع گیرنده استروژنی داریم: ER-alpha و ER-beta. انتشار این دو نوع گیرنده متفاوت است. مثلا انواع ER-alpha بیشتر بر روی سیستم تولید مثل (اندومتر، رحم و پستان) و انواع ER-beta روی انواع دیگر بافت ها (استخوان، ریه، قلب و ...) وجود دارند.مهمترین کار استروژن ها اثر آنها بر تکامل جنسی دختران است. اثر دیگر آنها که در نیمه اول سیکل جنسی (فاز پرولیفراتیو) مشاهده میشود بر روی آندومتر است و با تحریک رشد سلول ها و غدد آندومتر، شرایط را برای لقاح آماده میکند.استروژن اثرات متابولیک مهمی نیز دارد. استروژن LDL را کم و HDL را زیاد میکند. با تقویت پروتئین سازی تعادل نیتروژنی مثبت ایجاد میکند. این اثر خصوصا بر روی استخوان ها حائز اهمیت است و باعث افزایش تراکم استخوانها می شود (در واقع استروژن استئوکلاست ها را غیر فعال میکنند). به همین دلیل پس از یائسگی احتمال پوکی استخوان شدیدا افزایش می یابد.در فاز دوم سیکل جنسی (فاز سکرتری) غددی که در فاز پرولیفراتیو شکل گرفته اند شروع میکنند به ترشح گلیکوژن تا چنانچه اگر تخمکی ایمپلنت شد مواد غذایی کافی در دسترس داشته باشد.شروع فاز سکرتری تحت تاثیر LH-FSH surge قرار دارد که در روز 14 سیکل رخ میدهد و به تخمک گذاری منجر میشود. 90% موارد حاملگی در فاصله روزهای 14 تا 18 سیکل رخ می دهند. هرمون جنسی غالب در فاز سکرتری پروژسترون است. علت بالا بودن دمای بدن در فاز دوم سیکل نیز ترشح پروژسترون است. میزان ترشح پروژسترون در فاز اول سیکل تقریبا صفر است.*******************************استرادیول در بدن خانمها از تستسترون ساخته میشود. پیشسار استرون نیز آندروژن دیگری است به نام آندروستن دیون. آنزیم آروماتاز مسئول تبدیل آندروژن ها به استروژن است. اغلب تومور های بدخیم پستان ER+ اند یعنی روی سطح آنها گیرنده های استروژنی وجود دارند. در این قبیل تومورها با مصرف آنتاگونیستهای گیرنده های استروژنی حد اقل برای چند سال میتوان رشد کنسر پستان را متوقف کرد. استفاده از آروماتاز اینهیبیتور ها (داروهایی که تبدبل آندروژن به استروژن را مهار میکنند) حتی از این هم کار آمد تر است. استفاده از این دارو ها حتی پس از تخریب تخمدان ها با کمک رادیوتراپی نیز نرای جلوگیری از تبدیل آندروژن های آدرنال به استروژن ادامه می یابد.Letrozole، Anastrozole و Exemestane مثال هایی از آروماتاز اینهیبیتور ها هستند. استفاده از آروماتاز اینهیبیتور ها با واسطه افزایش سطح خونی آندروژنها می تواند عوارضی مانند هیرسوتیسم ایجاد کند که البته در برابر مزایای این دارو قابل چشم پوشی است.****************************خود استرادیول داروی خوبی نیست زیرا اولا به صورت خوراکی قابل مصرف نیست و ثانیا اثر فرم تزریقی آن نیز کوتاه مدت است. در موارد لزوم از آنالوگهای بهتر استرادیول استفاده میشود. استروژن کانژوگه (مخلوطی از sodium estrone sulfate و sodium equilin sulfate) بیشترین مصرف را دارد و به اشکال خوراکی، تزریقی، پماد واژینال و ... وجود دارد. equilin استروژنی است که در بدن مادیان حامله تولید میشود.استروژن از طریق پوست نیز قابلیت جذب دارد. علت خصوصیات ویژه پوست خانمها (چین خوردگی کم، چربی زیر پوست زیاد و ...)، اثرات استروژن است و به همین دلیل از استروژن موضعی با اهداف آرایشی (رفع چین خوردگی پوست و ...) نیز استفاده می شود.Ethinylestradiol دیگر آنالوگ استروژن است که مانند خود استرادیول ساختمان استروئیدی دارد. اتینیل استرادیول یک استروژن سنتتیک است که نسبت به متابولیزه شدن مقاوم است و می تواند به صورت خوراکی مصرف شود. اتینیل استرادیول potent ترین استروژن شناخته شده است.mestranol آنالوگ استروئیدی سنتتیک دیگری از استروژن است که البته به نسبت دو داروی قبلی کاربرد کمتری دارد.Diethylstilbestrol یک آنالوگ غیر استروئیدی استروژن است که در گذشته کابرد درمانی داشته است ولی امروزه آنالوگهای استروئیدی استروژن جای آنرا گرفته اند. Chlorotrianisene دیگر آنالوگ غیر استروئیدی استروژن است.استرادیول پس از استریفیه شدن با اسید والریک به استرادیول والرات تبدیل میشود. با این کار لیپوفیلیسیته استرادیول افزایش میابد که این امر سبب میشود طول مدت اثر نوع تزریقی دارو از حدود 6 ساعت برای استرادیول به 1 تا 2 هفته برای استرادیول والرات افزایش یابد. استرادیول والرات به شکل خوراکی هم فرمول بندی شده است. استرادیول به جای اسید والریک میتواند با سایر انواع اسید های کربوکسیلیک (مثلا اسید پروپیونیک) نیز استریفیه شود و آنالوگهای استروژنی با طول اثر های متفاوت ایجاد کند.************************مهم ترین کاربرد درمانی هرمون های استروژنی در هیپوگنادیسم دختران است. با تجویز استروژن کانژوگه میتوان علائم ثانویه بلوغ را در این افراد بروز داد. پس از بلوغ در صورتی که در کنار استروژن، پروژسترون نیز به صورت تناوبی مصرف شود Menstruation نیز می تواند برای این افراد ایجاد شود. البته در این موارد مصرف بیش از اندازه استروژن می تواند موجب بسته شدن زود هنگام اپیفیز ها و لذا کوتاهی قد در این افراد شود. حتی اندک استروژن موجود در جریان خون پسران نیز چنین اثری داشته و جوش خوردن اپی فیز ها را تسریع میکند.دومین کاربرد استروژنها (در این مورد به صورت همراه با یک پروژسترون) کمک به اصلاح بی نظمی های سیکل قاعدگی است.در گذشته بیشترین مقدار استروژن برای hormone replacement therapy در زنان یائسه مصرف میشد. کاهش تدریجی استروژن ها معمولا عارضه حادی ندارد ولی قطع ناگهانی آن (که در هنگام یائسگی رخ میدهد) عوارضی حادی دارد که از جمله آنها حالت گر گرفتگی، تعریق شبانه، تپش قلب، تحریک پذیری و درد عضلات و مفاصل می باشند. عوارض دراز مدت یائسگی نیز عبارتند از پوکی استخوان، بیماری های قلبی عروقی، آلزایمر و چین خوردگی پوست.مصرف استروژن به تنهایی در دراز مدت میتواند احتمال ابتلا به کنسر سرویکس را زیاد کند. برای جلوگیری از این امر باید استروژن در کنار پروژسترون مصرف شود. ولی مصرف استروژن (حتی در کنار پروژسترون) بروز سرطان پستان را به میزان قابل توجهی افزایش می دهد و به همین دلیل امروزه hormone replacement therapy فقط به شکل کوتاه مدت و صرفا برای کنترل عوارض حاد یائسگی انجام میشود.واژینیت و آتروفی مخاط واژن از دیگر عوارض یائسگی هستند که میتوانند توسط پماد های استروژنی به صورت موضعی کنترل شوند.کنسر پستان، ادم و سردرد ناشی از احتباس آب و نمک، افزایش پیگمانتاسیون پوست، حالت تهوع و افزایش فشار خون (احتمالا با تحریک ترشح رنین) از جمله عوارض مصرف هرمونهای استروژنی اند.************************tamoxifen، Clomifene و Fulvestrant مهار کننده های گیرنده های استروژنی اند.تاموکسیفن برای درمان علامتی در کنسر پستان پیشرفته مصرف میشود. تاموکسیفن ترکیبی از دو کانفورمیشن سیس و ترانس است. صرفا کانفورمیشن ترانس آنتاگونیست استروژن (هم برای گیرنده های آلفا و هم بتا) محسوب میشود (کانفورمیشن سیس حتی تا حدی اثر آگونیستی دارد). عوارض آن شامل گرگرفتگی، حالت تهوع و بینظمی های قاعدگی است. Fulvestrant داروی جدید تری است که کاربردی مشابه تاموکسیفن دارد.قرص کلامیفن اختصاصا برای درمان نازایی استفاده می شود. میدانیم که استرادیول بالا، گیرنده های استروژنی روی هیپوتالاموس را تحریک کرده و موجب مهار ترشح FSH و LH می شود. کلامیفن گیرنده های استروژنی روی هیپوتالاموس را مهار کرده و این مکانیسم فیدبک منفی را مختل میکند و به این ترتیب مقادیر FSH و LH تا میزان لازم برای تحریک تخمدان به تخمک گذاری بالا میرود. این دارو باید در هر سیکل حدود 5 روز (از روز 10 تا 14) مصرف شود و برای درمان نازایی در کسانی که سیکل Anovulatory دارند درمان انتخابی است. کلامیفن می تواند موجب چندقلوزایی شود. مصرف بیش از اندازه کلامیفن با هایپر استیمولیشن تخمدان میتواند به بروز خونریزی داخل صفاقی یا بروز کیست های تخمدانی منجر شود.SERM یا (Selective estrogen receptor modulator) خانواده ای از دارو ها هستند که روی انواع ER های آلفا و بتا اثرات متفاوتی دارند (برای یکی آگونیست و برای یکی دیگر آنتاگونیست محسوب میشوند). مهمترین عضو این خانواده Raloxifene است. رالوکسیفن بر گیرنده های نوع آلفا را که روی پستان و بخشهای مختلف سیستم تناسلی وجود دارند اثری ندارد و صرفا گیرنده های نوع بتا (که از جمله در بافت استخوان وجود دارند) را تحریک میکند و لذا به عنوان درمان پوکی استخوان کاربرد دارد. رالوکسیفن LDL را نیز کم و HDL را زیاد میکند.**********************پروژسترون در مقایسه با استروژن نقش فیزیولوژیک کمتری دارد. قطع ترشح پروژسترون در پایان سیکل قاعدگی باعث تخریب آندومتر و bleeding می شود لذا با تجویز یک داروی پروژسترونی در نیمه دوم سیکل، در مواقع لزوم می توان تخریب آندو متر را برای مدت زمان دلخواه به تعویق انداخت. البته مصرف منفرد پروژسترون میتواند هیرسوتیسم بدهد (پروژسترون به میزان اندکی اثر آندروژنی دارد) و برای پیشگیری از این عارضه پروژسترون را همراه با استروژن مصرف میکنند. در واقع استروژن آنتاگونیست فیزیولوژیک اثرات آندروژنی پروژسترون است.پروژسترون علاوه بر اندومتر بر میومتر هم موثر است و انقباضات ریتمیک آن را کم میکند و این از جمله مزایای ادامه ترشح پروژسترون در صورت وقوع حاملگی می باشد که احتمال دفع تخمک بارور شده را کم میکند.خود پروژسترون (برخلاف استروژن) به عنوان دارو (البته به شکل تزریقی و با اثر 24 ساعته) استفاده می شود. آنالوگهای پروژسترون نظیر هیدروکسی پروژسترون و مدروکسی پروژسترون نیز همان خواص پروژسترون را دارند.مدروکسی پروژسترون آنالوگی از پروژسترون است که به صورت خوراکی نیز قابل مصرف است. یک نوبت تزریق مدروکسی پروژسترون میتواند برای 6 ماه از حاملگی جلوگیری کند که البته امروزه داروهای بهتری جای آنرا گرفته اند.با حذف کربن شماره 19 پروژسترون خانواده ای از داروهای پروژسترونی خوراکی سنتز شده اند که به نام 19-Nortestosterone شناخته می شوند. این دارو ها به نسبت پروژسترون از نظر ظاهری و عملکردی نزدیکی بیشتری به تستسترون دارند و لذا صرفا به صورت ترکیب با استروژن ها مصرف می شوند. norethindrone مهم ترین عضو این خانواده است. دیگر عضو این خانواده norethynodrel می باشد. مهمترین کاربرد این گروه دارویی در قرص های ضد بارداری است.اگر به جای حذف یک کربن از استروژن (مثل آنچه در سنتز 19-Nortestosterone ها دیدیم) یک کربن به استروژن اضافه کنیم گروه دیگری از دارو های استروژنی موسوم به gonan ها بدست می آیند اثرات آندروژنی آن ها کمتر از پروژسترون است. از مهمترین اعضای این گروه جدید دارویی Desogestrel و Norgestimate می باشند.عمده ترین کابرد آنالوگهای پروژسترون در قرص های ضد بارداری و پس از آن در کنترل بینظمی های عادت ماهانه است. پروژسترون در کنار استروژن برای کنترل درد پستانها بعد از زایمان نیز به کار میرود.اندومتریوز (وجود بافت آندومتر در خارج از رحم که می تواند با تبعیت از سیکل جنسی دچار خونریزی هم بشود) معمولا با جراحی درمان میشود ولی مصرف پیوسته پروژسترون با ایجاد آمنوره میتواند به طور موقت از علائم این بیماری بکاهد و یا حتی ممکن است موجب تحلیل آندومتر نابجا و لذا رفع نیاز به جراحی بشود. البته داروهای بهتری نیز برای درمان آندومتریوز وجد دارند. danazol (یک آندروژن با خواص پروژسترونی که می تواند آمنوره بدهد) درمان انتخابی آندومتریوز است.ادم، افسردگی، اثرات نابجای آندروژنی (آکنه، هیرسوتیسم، آمبولی ریوی و ...) از عوارض دارو های پروژسترونی اند.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 3:22 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتمعرفی استروئیددر این مقاله میخوام راجع به داروی معروف تستولیک صحبت کنم .اول این را بگویم که تستولیک همان تستسترون پریپیونات هستش و یکی از بهترین تستسترون ها .تستسترونی که باعث احتباث آب در بدن نمیشه و بیشتر عضله خشک به شما هدیه میده .روی تستولیک نوشته شده 100mg per ampule یعنی در هر 100 میلی لیتر 100 میلیگرم تستسترون پریپیونات داره .و جای درگر این آمپول نوشته شده 2mlیعنی این آمپول در سرنگ 2 سی سی حجم دارد .حال برای شما عکس این استروئید بی نظیر را میگذارم .تستولیک : این محصول معروف ترین مارک و با کیفیت ترین تستسترون پریپیونات تولید شده می باشد .اثر این دارو بعد از 24 تا 36 ساعت شروع میشود .و باید حداقل هر 3 روز یک بار تزریق شود و گرنه دوره بی نتیجه خواهد بود . بهتر است تستولیک را در دوره های 6 هفته ای تا 8 هفته ای استفاده کنید .بسیاری از بدنسازان هر روز 50 تا 100 میلیگرم یا یک روز در میان به طور حدقل استفاده میکنند که بهترین روش استفاده از این استروئید هست .البته 100 میلیگرم روزانه یعنی این که هر روز یک تستولیک .چون هر تستولیک 100 میلیگرم دارد .محل تزریق را بهتر است تغییر دهید چون این استروئید کمی دردناک هست و چون جذب آن مقداری طول میکشد نمیشود هر بار یکجا تزریق کرد مگر این که دردش را بتوانید تحمل کنید .مصرف تستولیک در هر دو یا 3 روز یک بار هیچ آب و یا چربی در بدن تشکیل نمیدهد .البته کسانی هم هستند که برای دفع آب باز هم روزانه 50 تا 100 میلیگرم پریویرون استفاده میکنند.البته پریویرون برای این دارو الزامی نیست . مگر در دوز های بالا . البته به منظور کمتر شدن آب گفتم .بعد از این دوره بهتر است نولوادکس و کلومید و hcg استفاده شود .بعد از اتمام دوره هر شش روز یک hcg 3000 بزنید و به مدت 4 هفته ادامه دهید تا هورمون های جنسی شما برگردد .همچنین شما روزی 40 تا 50 میلیگرم نولوادکس به مدت 2 هفته و سپس آنرا به مدت 2 هفته دیگر روزانه 20 تا 25 میلیگرم نولوادکس ادامه دهید یا اینکه از کلومید استفاده کنید به این شکل که 150 میلیگرم به مدت 2 هفته و 100 میلیگرم برای 2 هفته دیگر ادامه دهید .تمام این موارد که گفته شد برای برگرداندن هورمون های جنسی شما که بعد از دوره به پایین ترین حد رسیده گفته شده است .نام دارویی: دکابولنام شیمیایی: ناندرولون دکانواتفرمول شیمیایی:17beta-hydroxyester-4-en-3-oneساختار مولکولی: C27H34O3وزن مولکولی: 446.669این دارو نیز استروئیدی تزریقی است که حاوی ماده موثر ناندرولون دکانوات است. ناندرولون ماده ای است که در ترکیب بسیاری از داروهایی که به اسامی مختلف تجاری عرضه می شود وجود دارد. این دارو در طرح ژنریک ایران نیز موجود بوده و به نام ناندرولون دکانوات و ناندرولون فن پروپیونات در داخل کشور تولید و عرضه می شود. تفاوت اصلی بین دکانوات و فن پروپیونات در طول اثر آنها و در میزان ماندگاری آنها در بدن بوده است.ماده موثر ناندرولون دکانوات را می توان دارویی طولانی اثر دانست که تا مدت ها در بدن آدمی ماندگاری داشته و به راحتی در تست های کنترل دوپینگ نیز قابل ردیابی است. به همین علت نیز ورزشکارانی که باید تحت آزمایشات کنترل دوپینگ قرار بگیرند تمایل چندانی به مصرف این ماده از خود نشان نداده اند و صد البته در این یک زمینه نیز حق با آنها بوده است!ناندرولون دارویی است که تاثیر بسیار خوبی در افزایش دانسیته (چگالی) استخوان داشته است و از این رو نیز از این دارو در علم پزشکی برای درمان بیماری پوکی استخوان استفاده می شود.به دلیل اینکه مصرف این دارو با افزایش و با تشدید مناسب احتباس نیتروژن در بدن همراه می شود از این دارو برای درمان بیماری های تحلیل برنده عضلات و منفی کننده موازنه نیتروژن همانند ایدز و ... در بدن نیز استفاده شده است.پس از اعمال جراحی طولانی مدت و سنگین نیز از این دارو برای بهبود شرایط بدنی و حتی روحی بیماران نیز استفاده شده است. این دارو موجب افزایش اشتها نیز خواهد شد.ویال های این دارو نیز در حجم های 10 میلی لیتری در بازار عرضه می شود. ویال های این دارو حاوی 250 میلی گرم داروی اصلی در هر سی سی هستند. از ماه می سال 2005 به این طرف ویال های این دارو با درپوش پلاستکی سبز رنگ عرضه می شود که نام دارو نیز به صورتی برجسته بر روی آن دیده می شود اما نمونه های قبلی این دارو که با درپوش پلاستیکی قرمز رنگ نیز تولید می شده است نیز کماکان در بازار سیاه دارو قابل دسترسی است.کمپانی های تولید کننده این دارو معمولا در مطالبی که در وصف داروی تولیدی خود منتشر می کند تنها به خواص و ویژگی های مثبت آن اشاره کرده و عیوب داروی تولیدی خود را تا جای که ممکن است مخفی مگه می دارند. در ادامه بحث پیرامون این دارو به دیگر ویژگی های ماده موثر موجود در این دارو اشاره ای مختصر خواهیم داشت:مصرف ناندورلون با افزایش سنتز پروتئین در بدن همراه خواهد شد و این در حالی است که احتباس آب و املاح نیز با مصرف این دارو به وفور دیده می شود. این دارو قابلیت و تمایل نسبتا زیادی برای تبدیل شدن به استروژن نیز از خود نشان داده است و بنابراین بروز برخی تاثیرات منفی همانند احتباس چربی زاید در بدن و عارضه نوک سینه نیز با مصرف این دارو دیده شده است. به همین دلیل نیز گفته می شود که مصرف این دارو حتما باید با رعایت احتیاط همراه باشد.محققین عقیده دارند که دزهای 400 میلی گرم در هفته از این دارو عوارض جانبی چندان جدی را در پی نخواهد داشت اما با این وجود می توان گفت که شایع ترین عارضه جانبی این دارو به صورت افزایش محسوس فشار خون دیده می شود. خون ریزی از بینی نیز با مصرف این دارو به کرات دیده شده است.همانگونه که اشاره شد امروزه ناندرولون دکانوات با اسامی مختلف تهیه و عرضه می شود. از مهم ترین و شناخته شده ترین داروهایی که حاوی این ماده بوده است می توان به این موارد اشاره کرد: Anaboline، Anaboline، Deca-Durabol، Elpihormo، Extraboline، Hybolin Decanoate، Jebolan، Nandrolone Dec، Retabolil، Turinabol Depot، Ziremilon، Anabolicumهورمون تستوسترون پس از ترشح شدن در خون به پروتئین های «آلبومین» و « گلوبولین» ملحق می شود. این پیوند، سه امتیاز و فایده عمده را در پی دارد. اول اینکه موجب حل شدن تستوسترون در خون شده و حمل ونقل آن در بدن را آسان تر می کند. دوم اینکه این امر، هورمون تستوسترون را از خطر تجزیه شدن در بافت کبد و کلیه ها و بی اثر شدن محافظت می کند و بالاخره سوم اینکه پروتئین های مذکور با جذب هورمون تستوسترون، مقادیر متنابهی از این هورمون را در خون ذخیره کرد و در طولانی مدت، موجبات تعدیل میزان این هورمون در خون را فراهم می آورند .2 الی 4 درصد از هورمون وارد شده در خون که به پروتئین های مذکور نیز ملحق نمی شوند،«تستوسترون آزاد» نامیده می شوند. این قسمت از تستوسترون موجود در خون، در فعل و انفعالات شیمیایی بدن وارد شده و منشأ اثرات بیولوژیکی مهمی می گردد.میزان ترشح هورمون تستوسترون تحت تأثیر دو عامل تنظیم می گردد: میزان کل تستوسترون موجود در خون و ظرفیت الحاق و پذیرش پلاسمای خون نسبت به این هورمون. با افزایش پذیرش پلاسما و الحاق تستوسترون موجود در خون با پروتئین های یاد شده، از میزان تستوسترون آزاد در خون نیزبه نحو چشمگیری کاسته می شود. جای تعجب نیست که مصرف برخی از مکمل های مجازو همچنین مصرف داروهایی همچون استروئیدهای آنابولیک، آندروژن ها، انسولین و... با کاهش میزان الحاق تستوسترون به پروتئین، موجب افزایش در خور توجه میزان تستوسترون آزاد شده و اثرات این هورمون را در بدن تقویت می کنند. نا گفته نماند که نوع تغذیه فرد نیز در تنظیم میزان وجود این هورمون در خون مؤثر است.تحقیقات نشان می دهند که برخی منابع آلوده کننده هوا و حتی برخی سموم دفع آفات، اثری عکس هورمون های یاد شده را داشته و از میزان تستوسترون آزاد خون به شدت کم می کنند. بنابراین حدالامکان از رفت و آمد و زندگی کردن در محیط های آلوده خودداری کنید. ترشح خودکار تستوسترون از سلول های بیضه، معمولاً 10 هفته پس از تولد در انسان آغاز می گردد. روند ترشح این هورمون رفته رفته شدت گرفته و در دوران بلوغ به اوج خود می رسد. وجه تمایز جنس مؤنث و مذکر را معمولاً تستوسترون مشخص می کند. با ترشح این هورمون در بدن مردان، خشونت صدا،رشد و توسعه عضلات، خشونت رفتار وگرایش به سمت انجام ورزش های تهاجمی و سنگین نیز به همان میزان افزایش می یابد. متأسفانه میزان ترشح هورمون تستوسترون درسال های پیری و کهولت به شدت افت پیدا می کند. به طوری که در سن 80 سالگی، بدن مردان تنها به اندازه یک سوم میزان طبیعی هورمون رشد ترشح می کند.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 3:0 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتآیا تزریق موضعع استرویید موثر است؟بار ها این بحث رو در جاهای مختلف شنیدیم که بعضیها علا رغم تمام سختی ها و خطراتی که تزریق دارو های استروییدی در عضلات مختلف داره ولی اصرار دارن که تزریق دارو در یک عظله خاص میتونه موجب افزایش حجم موضعی اون عضله بشه.اول باید مسیری رو که یک دارو ( در اینجا منظور از دارو استرویید های تزریقی هست) برای رسیدن به هدف طی میکنه برسی بشه.شما دارو رو از هر جایی که وارد بدن کنید در بدو ورود به هیچ وجه برای سلول های هدف قابل استفاده نیست. این دارو غالبا در کبد متابولیزه میشه تا به فرمی که برای تاثیر گذاری رو ی سلول ها مناسبه آماده بشه. بعد از متابولیزه شده توسط کبد دارو وارد جریان خون ( یا لنف) میشه و با جریان خون به تمام نقاط بدن میرسه.تاثیری که به عنوان خواص آنا بولیک از استرویید ها انتظار داریم به این صورت هست که داروی موثر که توسط کبد متابولیزه شده با جریان خون به گیرنده های آندروژنیکی موجود در بافت عضلات میرسه . حالا گیرنده -آندروژن از غشاء سلول عبور کرده و در هسته سلول به قسمت خاصی از DNA متصل میشه این فرایند به وسیله واگنش هورمونی باعث به وجود آمادن مشخصات ژنتیکی و افزایش سنتز 2 نوع پروتیین اصلی مورد استفاده در ساخت عضلات ( Actinو Myosin) میشه. که این امر موجب افزایش حجم عضله میشه.از طرفی این فعالیت آندروژنیکی موجب افزایش چشم گیر ذخایر کربو هیدرات موجود در عضلات میشه .حالا سوال اینجاست که داروی خام استفاده شده به وسیله ورزشکار بدون طی مراحل فوق تووانایی بروز این خواص رو داره یا خیر؟از نظر علمی تنها راه متابولیزه شدن اکثر دارو ها کبد هست و دارو های استروییدی به هیچ وجه در خود عضله متابولیزه نمیشن.ولی بعضی مصرف کننده ها اعتقاد دارن که درصدی از داره در خود عضله مورد تزریق متابولیزه شده و خواص آنابولیک موضعی بروز میده. ولی این عقیده تجربی بر اساس مستنادات علمی پذرفتنی نیست.نکته قابل توجه دیگه اینه که بعضی ها اعتقاد دارن تذریق در عضلات کوچک تر باعث میشه غلظت دارو در خون زود تر به سطح مورد نظر برسه ولی این مورد هم از نظر علمی رد شده و در هر فرد بسته به نوع فیبر های عضلانی و تراکم عروق خونی متفاوته.Click the image to open in full size.در شکل بالا مراحل اثر داروی تستسترون کاملا نشان داده شده.قابل ذکر است که متابولیزه شدن استرویید توسط کبد از طرفی فشار بر کبد وارد میکنه و لی از طرفی باعثا بالا رفتن سطح IGF1 میشه.تاریخچه لباسهای پاورلیفتینگتاریخچهلباسهای پاورلیفتینگ اولین بار به منظور جلوگیری از مصدومیت های ورزشکاران و توسط جان اینزر ساخته شد که نخستین لباس نیز یک پیراهن پرس برای فرار از پارگی عضلات سینه بود.بعد از این پیراهن ها ، لباسهایی برای اسکوات و لیفت نیز روانه ی بازار شدند.با روشن شدن این مطلب که مجهز بودن یک فرد به این لباسها توان اورا در مهار وزنه های سنگین تر افزایش می دهد استفاده از لباس برای افزایش رکورد ها جلوه ی بیشتری یافت لذا فدراسیون جهانی پاورلیفتیگ استفاده ازاین لباسها را مشروط به داشتن تاییدیه از این فدراسیون دانست و لباسهایی که تنها برای بالا بردن رکورد ساخته می شوند تنها مجاز به استفاده در مسابقات آزاد می باشند.توجه داشته باشید که قیمت ها به صورت تقریبی می باشند.شرکت Inzerمعروف ترین و معتبر ترین شرکت ساخت تجهیزات پاور لیفتینگ بوده که در حال حاضر سه محصول آن بیشتر در ایران استفاده می شود:Reg X :قیمت این پیراهن در ایران بین 160 تا 180 هزار تومن بوده و برای کسانی که بصورت دست باز پرس می کنند مناسب می باشد.فشار عمده ی پیراهن بر روی پشت بازو ها می باشد .Reg :قیمت این پیراهن در ایران بین 160 تا 180 هزار تومن می باشد و از نظر نوع وزنه زدن تفاوتی با Reg X ندارد.Phenom :قیمت این پیراهن 170 تا 180 هزار تومن است. نوع دوخت این پیراهن منحصر به فرد و از ویژگی های آن ضخامت و محکم بودن یقه ی آن می باشد . جنس این پیراهن نرم بوده و برای مبتدیان بسیار مناسب می باشد .فشار عمده در این پیراهن بر روی زیر بغل ها بوده و گشادی ابتدای آستین آن به جریان خون در دستها و راحت وزنه زدن کمک می کند .شرکت Titanبعد از شرکت اینزر معروف ترین شرکت ساخت لباسهای پاور لیفتینگ بوده که امروزه محصولات آن از نظر کارایی در سطح بالاتری از اینزر قرار گرفته اند.Fury :اولین پیراهن پرس این شرکت بوده و برای ورزش کارانی که بصورت دست جمع پرس می کنند ساخته شده است . قیمت این پیراهن بین 150 تا 170 هزار تومن می باشد .در صورتی که برای پرس های دست باز از این پیراهن استفاده شود امکان از کنترل خارج شدن وزنه و برگشت آن بر روی صورت وجود دارد.F6 :همانند پیراهن Fury بوده ولی برای پرس های دست باز و با قیمتی بین 150 تا 170 هزار تومن می باشد.دو پیراهن Fury و F6 شرکت تایتان نسبت به محصولات اینزر زبرتر بوده و طول عمر کمتری دارند و سایز خود را پس از مدتی از دست می دهند.Katana :یکی دیگر از محصولات شرکت تایتان که رقیبی سرسخت برای محصولات دیگر شرکت ها بوده به طوری که هم اکنون بیشترین پیراهن مورد استفاده ی پرس کاران در ایران می باشد و به ادعای کارخانه ی سازنده دارای ضخامت بیشتری نسبت به دو محصول قبلی می باشد.شرکت تایتان این پیراهن را در دو نمونه ی ، A/S ، برای ورزشکارانی که به صورت زاویه دار وزنه می زنند یا به عبارت دیگر بر روی میز پرس پل می زنند و S/S برای ورزشکارانی که به صورت تخت پرس می کنند عرضه می کند.قیمت این پیراهن در بازار ایران بین 180 تا 210 هزار تومن می باشد.از ویژگی های این پیراهن نحوه ی قرار گیری آستین ها بر روی پیراهن که چسباندن هالتر به سینه را مشکل می کند و فرم دوخت آستین ها که مورب است ، می باشد .نحوه ی پرس با کاتانا به صورت دست باز است و وزنه زدن با این پیراهن دشوار بوده و برای مبتدیان توصیه نمی شود .Super Katana :بیشترین خرابی یک پیراهن پرس در یقه و محل اتصال آستین ها به پیراهن ، صورت می گیرد لذا شرکت تایتان با بررسی تنش در این قسمت ها ی کاتانا ، جدیدترین محصول خود یعنی **** کاتانا را به صورت آزمایشی روانه ی بازار کرده است.**** کاتانا در واقع نمونه ی اصلاح شده ی کاتانا می باشد که مشابه این پیراهن در گذشته از گرفتن تاییده ی فدراسیون جهانی پاورلیفتینگ بازمانده بود.قیمت این پیراهن در بازار ایران ، بیشتر از 190 هزارتومن خواهد بود.شرکت Metalپیراهن های پرس این شرکت به نام King که به تازگی مجوز IPF را دریافت کرده به دلیل اختلاف قیمت یورو با دلار و گران تمام شدن آن در ایران هنوز جایی برای خود پیدا نکرده است.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:51 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتاخرین رکوردهای پاورلیفتینگ جهان تا 2010SQUAT52kg Andrzej Stanaszek 1971 POL 50.00 300.5 05.11.2003 Vejle DEN56kg Magnus Carlsson 1967 SWE 55.70 287.5 14.11.1996 Salzburg AUT60kg Magnus Carlsson 1967 SWE 59.90 320.0 02.10.1999 Malmِ SWE67.5kg Jaroslaw Olech 1974 POL 67.50 340.0 11.11.2004 Cape Town RSA75kg Jaroslaw Olech 1974 POL 74.20 365.0 04.11.2009 New Delhi IND82.5kg Mike Bridges 1957 USA 82.50 379.5 10.07.1982 Dayton USA90kg Andrey Belyaev 1983 RUS 89.40 380.0 18.10.2007 Sِlden AUT100kg Ed Coan 1963 USA 99.40 423.0 18.11.1994 Johannesburg RSA110kg Orhan Bilican 1978 BEL 108.20 418.0 23.05.2009 Comines BEL125kg Kirk Karwoski 1966 USA 121.45 455.0 23.07.1995 Baton Rouge USA125+kg Shane Hamman 1972 USA 169.40 457.5 10.03.1996 Philadelphia USABENCH PRESS (Three-Lift)52kg Andrzej Stanaszek 1971 POL 50.00 182.5 05.11.2003 Vejle DEN56kg Konstantin Pavlov 1973 RUS 56.00 190.0 19.05.2005 Hamm LUX60kg Ayrat Zakiev 1981 RUS 59.71 210.0 19.05.2005 Hamm LUX67.5kg Ravil Kazakov 1982 RUS 67.20 232.5 10.11.2005 Miami USA75kg Toru Miyake 1985 JPN 74.20 253.0 07.06.2008 Kobe City JPN82.5kg Jan Wegiera 1965 POL 82.35 265.0 25.07.2009 Kaohsiung TPE90kg Andriy Krymov 1985 UKR 89.74 286.0 05.11.2009 New Delhi IND100kg Ivan Freydun 1981 UKR 99.05 291.5 08.05.2009 Ylitornio FIN110kg Orhan Bilican 1978 BEL 109.75 290.0 08.05.2009 Ylitornio FIN125kg Roy Holte 1970 NOR 123.20 326.0 07.06.2009 Molde NOR125+kg Brian Siders 1978 USA 152.50 352.5 02.12.2007 Scranton USADEADLIFT52kg E.S. Bhaskaran 1962 IND 52.00 256.0 01.12.1993 Jِnkِping SWE56kg Lamar Gant 1957 USA 56.00 289.5 10.07.1982 Dayton USA60kg Lamar Gant 1957 USA 60.00 310.0 12.11.1988 Perth AUS67.5kg Jaroslaw Olech 1974 POL 66.90 318.5 10.11.2005 Miami USA75kg Ismo Lappi 1973 FIN 74.70 340.0 16.11.2001 Sotkamo FIN82.5kg Veli Kumpuniemi 1934 FIN 82.40 357.5 17.05.1980 Zürich SUI90kg Walter Thomas 1945 USA 88.90 372.5 28.02.1982 Shawnee USA100kg Ed Coan 1963 USA 97.90 390.0 04.12.1993 Jِnkِping SWE110kg John Kuc 1947 USA 110.00 395.0 11.11.1980 Arlington USA125kg Istvan Arvai 1972 HUN 123.32 397.5 14.11.2004 Cape Town RSA125+kg Tibor Mészلros 1967 HUN 148.80 408.0 16.05.2004 Nymburk CZETOTAL52kg Sergiy Fedosienko 1982 RUS 51.56 665.0 10.11.2004 Cape Town RSA56kg Sergey Fedosienko 1982 RUS 54.94 715.0 02.11.2009 New Delhi IND60kg Bin Darimin Sutrisno 1975 INA 59.85 743.5 02.05.2007 Kaohsiung TPE67.5kg Jaroslaw Olech 1974 POL 67.50 832.5 11.11.2004 Cape Town RSA75kg Jaroslaw Olech 1974 POL 74.20 887.5 04.11.2009 New Delhi IND82.5kg Mike Bridges 1957 USA 82.50 955.0 10.07.1982 Dayton USA90kg Andrey Belaev 1983 RUS 89.70 980.0 12.05.2006 Prostejov CZE100kg Ivan Freydun 1981 UKR 99.60 1037.5 12.11.2005 Miami USA110kg Nikolay Suslov 1979 RUS 109.80 1060.0 12.11.2005 Miami USA125kg Yevgen Yarymbash 1983 UKR 123.80 1092.5 13.11.2005 Miami USA125+kg Brian Siders 1978 USA 152.50 1180.0 02.12.2007 Scranton USABENCH PRESS (Single-Lift)52kg Andrezj Stanaszek 1971 POL 50.30 180.0 05.12.2003 Trencin SVK56kg Anton Kraft 1962 DEN 55.85 202.5 15.11.2008 Borlنnge SWE60kg Ayrat Zakiev 1981 RUS 59.60 222.5 25.05.2006 Miskolcs HUN67.5kg Noda Toshihiko 1980 JPN 67.40 235.5 08.03.2009 Columbus USA75kg Daiki Kodama 1979 JPN 74.75 281.0 17.09.2005 Saitama JPN82.5kg Markus Schick 1976 GER 81.80 281.5 29.05.2009 Hamm LUX90kg Yuji Watanabe 1981 JPN 87.56 295.0 07.02.2009 Aichi JPN100kg Vladimir Volkov 1959 RUS 99.52 302.5 29.05.2009 Hamm LUX110kg Vladimir Volkov 1959 RUS 103.60 306.0 07.08.2009 Frydek-Mistek CZE125kg Roy Holte 1970 NOR 123.95 327.0 28.03.2009 Bergen NOR125+kg Daisuke Midote 1972 JPN 144.70 360.0 07.02.2009 Aichi JPN|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:47 توسط علی هاردی | آرشیو نظرات11سلاح پیشرفته برای انفجار عضلات11سلاح پیشرفته برای انفجار عضلاتسلاح شماره1:کربوهیدراتهای دیر هضمنحوه عملکرد : هنگامی که هدف افزودن بر حجم عضلات است . مصرف کربوهیدراتها ضروری است نه تنها کالری مورد نیاز برای رشد را فراهم می کنند . بلکه منبع اصلی سوخت برای تمرینات شدید به حساب می آیند و در چنین شرایطی باعث حفظ عضلات می شوند . مطمئنا ورزشکاران قدرتی به کربوهیدرات کمتری نسبت به وزرشکاران استقامتی نیاز دارند .ولی هر فردی که با وزنه تمرین می کند و مقدار کافی کربوهیدرات دریافت نمی کند مثل این است که در بن بستی گرفتار شده کربوهیدراتهای پیچیده ای که دارای ضریب گلایسمیک پایینی هستند می توانند سوخت مورد نیاز عضلات را به آرامی و بصورت یکنواخت تامین کنند . حتی در جلسات تمرین سنگین .روش استفاده : کربوهیدراتها باید 40 تا 50 درصد از کل کالری دریافتی روزانه شما را تامین کنند . ترجیحا باید از منابع پیچیده از جمله غلات سبوسدار یا منابع حاوی فیبر زیاد تامین شوند.سلاح شماره 2کربوهیدر های تند هضمنحوه عملکرد : در مقابل کربوهیدراتهای کند هضم کربوهیدراتهایی هستند که دارای ضریب گلایسمیک بالایی هستند . یعنی سریع هضم می شوند و بسرعت وارد جریان خون می شوند . و باعث تقویت ترشح انسولین میشوند ( هورمونی که برای رشد عضلات ضروری است .) در حالیکه کربوهیدراتها ی دیر هضم برای اغلب اوقات ارجحیت دارند کربوهیدراتهای تند هضم در شرایط خاصی اهمیت بیشتری دارند از جمله بلافاصله پس از تمرین .روش استفاده :در کنار پروتئین مصرف کنید . کربوهیدراتهای تند هضم بهترین انتخاب برای تقویت سطوح انسولین و انتقال مواد غذایی به سمت عضلات گرسنه در طول تمرین و بلافاصله پس از آن هستند بیاد داشته باشید این چیزی نیست که تنها خوردنش اهمیت داشته باشد بلکه زمانی که آنرا مصرف می کنید اهمیت دارد .سلاح شماره 3 :چربینحوه عملکرد : پر انرژی ترین ماده غذایی چربی است با 9 کیلو کالری انرژی به ازای هر گرم چربی ها وسیله ای هستند برای رساندن کالری بیشتر به بدن بخصوص وقتی قصد افزایش حجم را دارید علاوه بر این مقدار کافی چربی برای تقویت سطوح تستسترون کمک به ریکاوری و کاهش تورم عضلات ضروری است مثل پروتئین اسیدهای چرب ضروری هم باید بصورت روزانه از خارج وارد بدن شوند چون بدن توانایی تولید آنها را ندارد .روش استفاده : در دوره حجم باید حدود 30 درصد از کالری روزانه خود را از چربیها تامین کنید .نکته : مطالعات نشان داده که مصرف مقدار کافی چربی برای افزایش سطوح تستسترون ضروریست با توجه به این مسئله تعجبی نیست که چرا اغلب رژیمهای کم چربی و پر کربوهیدرات رشد عضلانی زیادی را بدنبال ندارند .سلاح شماره 4پروتئیننحوه عملکرد : امروزه علم هم به همان چیزی رسیده که بدنسازان برای چند دهه به آن پایبندند اینکه بدن آنها نیاز به مقدار بیشتری پروتئین نسبت به آنچه rda اعلام کرده دارند در واقع تا 5/2 برابر بیشتر برای ایجاد فضای فیزیولوژیکی مناسب تر برای رشد عضلانی ( پیشنهاد rda مصرف روزانه تنها 8/ 0 گرم پروتئین به ازای هر کیلو گرم از وزن بدن است ) . تحقیقات انجام شد در موردفاکتورهای مختلف موثر در آنابولیسم عضلانی ، تاثیر رژیمهای با پروتئین بالا بر رشد عضلانی را به اثبات رسانده اند این فایده پروتئین تمام افراد از جوانان تا سنین بالا را شامل می شود .روش استفاده : برای افزایش حجم روزانه 2،2 گرم پروتئین به ازای هر کیلو گرم از وزن بدن مصرف کنیداستفاده از پروتئین کافی در طول روز نیاز به پشتکار کافی برای آماده کردن صرف وعده های غذایی و همچنین انتخاب مکملهای مناسب دارد.نکته مهم : تعدادی از تحقیقات اخیر تردیدهای منفی در مورد زیانهای رژیمهای حاوی پروتئین بالا را رد کرده و آثار منفی روی کلیه سیستم قلبی عروقی یا سلامت استخوانها به ثبت نرسیده با این حال کسانی که دچار بیماری کلیوی هستند نباید پروتئین زیادی مصرف کنند .انبار اسلحه : مکملهاسلاح شماره 1:مکمل پس از تمریننحوه عملکرد: وعده پس از تمرین همواره ضروری است . ولی در دوره حجم این مهمترین وعده روز است چون در طول تمرین بدن انرژی موردنیاز را از ذخایر گلیکوژن تامین می کند یعنی همان ذخیره کربوهیدرات در بدن و تجزیه پروتئینها و روند کاتابولیسم افزایش می یابد .همچنین مطالعات نشان دهنده تاثیر آمینو اسیدهای ضروری از جمله لیوسین اضافی بر تقویت توانایی بدن برای ریکاوری و ارتقا تعادل مثبت نیتروژن می باشد که برای رشد ضروری است . بر اساس مطالعات 6 گرم از آمینو اسیدهای ضروری به ازای هر 35 گرم کربوهیدرات برای کسب این فواید کافی هستند این 6 گرم را می توان از 20 گرم پروتئین کیفیت بالا بدست آورد.روش استفاده : انتخاب یک نوشیدنی پس از تمرین که شامل کربوهیدراتهای ساده ( گلوکز یا مالتودکسترین ) برای جذب سریع و پروتئین ( ترجیحا وی که زود هضم است و تمام امینو اسیدهای ضروری از جمله لیوسین را در اختیارتان می گذارد ) با نسبت 2 به 1 باشد . بهترین انتخاب نوشیدن 40 گرم وی پروتئین به همراه 80 گرم کربوهیدرات ساده است .اگر برایتان مقدور است این نوشیدنی را بلافاصله پس از پایان جلسه مصرف کنید اگر به هر دلیلی نمی توانید این کار را انجام دهید . سعی کنید پروتئین و کربوهیدرات را قبل از جلسه تمرین مصرف کنید مطالعات نشان داده این کار هم باعث تقویت رشد عضلانی می شود . شاید به همان خوبی یا حتی بهتر از وعده پس از تمرین ولی بهتر از همه اینها تقسیم وعده مصرفی به قبل و بعد از تمرین است یعنی مصرف 20 گرم وی و 40 گرم کربوهیدرات قبل و همین مقدار هم پس از تمرین .سلاح شماره 2 :کراتیننحوه عملکرد : یکی از رایجترین موثرترین مکملهای غذایی برای افزایش کارایی شهرت کراتین بدلیل افزایش قدرت افزایش عضلات و ریکاوری سریعتر پس از تمرین است . کراتین در این سالها بیشترین مقدار توجه را به سمت خود جلب کرده و بی خطر بودن آن هم بخوبی توسط تحقیقات به اثبات رسیده است .روش استفاده : می توانید از مرحله بارگیری صرف نظر کنید و 3 تا 5 گرم با وعده قبل از تمرین و همین مقدار را هم با وعده پس از تمرین مصرف کنید اما اگر بدنبال رشد عضلانی سریعتری هستید پنج روز اول را بارگیری کنیدیعنی چهار بار در روز هر بار به مقدار پنج گرم مصرف کنید و دو تا از این وعده ها را به همراه وعده قبل و بعد از تمرین به همراه پروتئین و کربوهیدرات خود میل کنید .سلاح شماره 3روغن ماهی ( امگا – 3 )نحوه عملکرد : مصرف مداوم اسیدهای چرب امگا 3 مزایای بسیاری را برای سلامتی در پی دارد از جمله کاهش ریسک بیماریهای قلبی کاهش تورم ، و التهاب و کمک به حفظ سلامت مفاصل مطالعات اخیر توصیه می کند که این دسته از اسیدهای چرب ضروری که در روغن ماهی یافت می شوند می توانند به کاهش چربیهای بدن کمک کنند ما مصرف روغن ماهی را برای دوره حجم هم پیشنهاد می کنیم به این دلیل که کارایی لپتین را افزایش می دهد . لپتین پروتئینی در بدن است که در مدیریت ذخایر چربی بدن نقش دارد از این طریق می توانیدبرای افزایش وزن و حجم کالری دریافتی را افزایش دهید بدون اینکه ذخایر چربی شما بیش از حد زیاد شود .روش استفاده : 1 تا 3 گرم از مکملهای روغن ماهی را به همراه وعده های غذایی مصرف کنید .|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:44 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتتمرینات هوازی به همراه تمرینات پاورلیفتینگتمرینات هوازی به همراه تمرینات پاورلیفتینگپاورلیفتینگ، بدنسازی و تمرینات استقامتی ، همگی دارای یک سری عوارض جانبی یا فوایدی برای بدن مطابق با نوع تمریناتشان مطابق با اصل ویژگی تمرین هستند(SAID).همه میدانند که یک پاورلیفتر با فشارهای تمرینی برابر ، وزنه های تمرینی یکسان و تکرار های مشابه آنگونه که بدنسازها یا ورزشکاران استقامتی بکار برده و انجام می دهند تمرین نمی کنند.نظر به اینکه هر پاورلیفتر موفقی میداند که وی نیاز به سیکل بندی تمرینات خود دارد، بنا براین بسیار مهم است که بداند چگونه هر سیستم یا مدل تمرینی بر دیگری اثر گذار می گذارد و اثراتشان کدام هستند.چگونگی تاثیر تمرینات استقامتی بر قدرت و توانثابت شده است که تمرینات استقامتی چنانچه اگر با تمرینات قدرتی اجراء شوند، فوایدی را برای هر گونه از تمرینات دارا می باشند ، اما نه در حد ایده آل. اگر چه اجراء تمرینات استقامتی زمانیکه هر دو نوع از تمرینات قدرتی و استقامتی با هم اجراء شوند دارای مزیت هایی هستند ، اما حداکثر پیشرفت پاورلیفترها در زمینه قدرت و توان کاهش خواهد یافت . به همین دلیل ان دسته از پاورلیفترهای� � که مسافتهای طولانی را قبل از زمان مسابقاتشان می دوند ، بر روی کل تمرینات قدرتی و توانشان یک نثر کاهشی را تجربه می کنند.بنا براین پاورلیفترهای� � که تمرینات هوازی یا استقامتی را در سیکل های تمرینی خود می گنجانند ، باید در زمینه نوع انتخاب نوع تمرینات استقامتی خیلی دقت داشته باشند طوریکه حداکثر پیشرفت ار در زمینه قدرت و توان را در طی برنام های آمادگی قدرتی خود داشته و روی فاکتورهای اصلی این رشته ورزشی یعنی قدرت تاثیر منفی نگذارد.شواهد تجربی از این نظریه که قدرت و توان با مدت زمان 4 هفته از اجراء تمرینات قدرتی و استقامتی بطور همزمان دچار کاهش و افت نمی شود حمایت می کنند ، یعنی میتوانید بطور حساب شده تمرینات قدرتی و استقامتی را بمدت 4 هفته اجراء نمایید و دچار کاهش در قدرت حاصله از اجراء تمرینات قدرتی نشوید. بنا براین بعنوان ورزشکار رشته پاورلیفتینگ هرگز تمرینات استقامتی را در خلال سیکلهای تمرینی خود بیش از این مدت انجام ندهید.رشد و افزایش قدرتزمانیکه برای قدرت و توان تمرین می کنید به انقباضات همزمان و هم مرکز عضلات خود را شتاب می بخشید به نحوی که حجم بزرگتری از سلولهای عضلانی را الزاماً بتوانید بطور همزمان به خدمت بگیرید.به وسیله اجراء تمرینات قدرتی قادر می شوید ان فیبر های عضلانی فراموش شده ای که تنها در اجراء انقباضات خیلی شدید وارد میدان میشدند را وادار به عکس العمل نمایید ، تحریک نموده و طی مدتی قادر به جابجایی وزنه های سنگین تر می شوید . نظر به اینکه در علوم ورزشی اثبات شده است که بیشترین قدرت و توان عضلات اسکلتی از فیبرهای تند انقباض ناشی می شود ، لذا گنجانیدن هر دو نوع از تمرینات قدرتی و توانی (تمرینات قدرتی توام با سرعت) در کل برنامه تمرینی چنانچه میخواهید قویتر و نیرومند تر شوید الزامی است.مثالی در مورد این روش تمرین: در طراحی برنامه های تمرینی پاورلیفتینگ در چند سال اخیر بعضی از مربیان برجسته این رشته در جهان از جمله Luis Simmons گنجانیدن یک جلسه تمرینی سرعتی برای حرکات اصلی پاورلیفتینگ (اسکوات و پرس سینه) را توصیه میکنند واینجانب نیز با بکار گیری این روش موفق به افزایش 5 درصد افزایش رکورد در ورزشکارانم شدم .روش این کار به این صورت است: روز های شنبه و دوشنبه جلسات سنگین پرس و اسکوات شما را تشکیل میدهند. در روز چهارشنبه که جلسه سبکتر برای پرس سینه است این روش را انجام میدهیم :اگر رکورد پرس شما بدون پیراهن پرس 200 کیلو باشد به این صورت تمرین می کنیم :کیلو در 8 تکرار در دو ست + 80 کیلو در 8 تکرار+ 110 در 6 تکرار و در نهایت 130 کیلو را در 8 ست 3 تکراری انجام می دهیم.50نکته : طول زمان انجام 3 تکرار باید کمتر از 2 ثانیه باشد ، بدون ضربه و حرکات اضافی سپس 30 ثانیه استراحت کرده و ست بعدی را انجام می دهیم.برای اسکوات هم این روش را انجام میدهیم اگر رکورد شما بدون سوت 250 کیلو باشد به این ترتیب انجام می دهیم :50 کیلو در 8 تکرار در دو ست+ 80 در 8 تکرار+ 120 در 6 تکرار + 160 در 8 ست 3 تکراری با استراحت 30 ثانیه ایدر هر دو حرکت پرس و اسکوات حتماً کنترل خود را در انجام حرکات حفظ نمایید.انجام این روش تمرینی را 3 الی 4 ماه قبل از مسابقات بسیار سود مند است .و تا یکماه قبل از شروع مسابقات آن را انجام داده و سپس روش را تغییر داده و از روش تمرین معمولی استفاده نمایید.یعنی در جلسات Speed days از وزنه های 75درصد رکورد استفاده نمایید یعنی حداکثر وزنه کاربردی تا 60 درصد رکورد شما بدون لباس حمایت کننده باشد.مثال : اگر رکورد اسکوات شما 300 کیلو باشد حداکثر وزنه برای شما در روز پنجشنبه جلسه سبک اسکوات شما 225 کیلو در 6 تکرار و در 2 الی 3 ست است.بیاد داشته باشید انجام تکرار های 6 الی 8 تکراری و بعضاً تا مرحله ناتوانی باعث افزایش استحکام بافتهای رابط و تاندونهای عضلات درگیر می شود و از آسیب دیده گی های جدی مصون خواهید ماند.بواسطه اجراء تمرینات استقامتی ، در واقع بکار گیری فیبر های عضلانی تند انقباض را کاهش یافته و بجای ان بکار گیری از عضلات کند انقباض شدت می یابد، یک دگرگونی و تغییر شکل نیز رخ می دهد .نظر به اینکه خواص فیبر های کند انقباض در بعضی از فیبرهای تند انقباض وجود دارد ، در نتیجه بخشی از فیبرهای تند انقباض تاثیر پذیرفته و خود را با شرایط تمرینی جدید سازگاری و وفق میدهد.با دانستن این موضوع حالا متوجه میشوید که چرا با اجراء تمرینات استقامتی یک کاخش در قدرت و توان رخ می دهد.به عنوان مثال حرکت اسکوات را در نظر بگیرید ، قدرت و توان عمومی پاهای شما بواسطه اجراء دویدن های شدید و طولانی در مقایسه با افراد ی که استقامتی تمرین نکرده اند به سطح پایینتری کاهش خواهد یافت ، هنگامیکه اجراء تمرینات استقامتی متوقف می شوند ، ورزشکار با یک افزایش در پارامترها یا فاکتورهای ذکر شده در مطالب بالا مشاهده می نماید.دلیل این امر نیز این است که تخلیه منابع گلیکوژنی در عضلات رخ نمیدهد و نیز وضعیت تمرین بیش از حد متوقف شده است.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:41 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتجدیدترین تصاویر از Dennis Wolfجدیدترین تصاویر از Dennis WolfClick the image to open in full size.Click the image to open in full size.Click the image to open in full size.Click the image to open in full size.Click the image to open in full size.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:39 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتعکس از برانچ وارن نایب قهرمان مستر المپیا ۲۰۰۹این هم ۱ عکس از برانچ وارن نایب قهرمان مستر المپیا ۲۰۰۹|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:38 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتعکس بیت الله عباسپوربیت الله عباسپور|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:37 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتجدید ترین مسابقات بدن سازی که با عنوان 2010جدید ترین مسابقات بدن سازی که با عنوان 2010 NPC JUNIOR NATIONALS در ۲ روز متوالی انجام شد و در بخش فیگور و فیتنس کار خودش رو خاتمه داد ۱ عکس از این مسابقات رو می تونید در زیر ببینید....تاریخ برگزاری مسابقه:June 21, 2010|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:36 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتمحرکی برای دستیابی به حداکثر توازن از جی کاتلرClick the image to open in full size.محرکی برای دستیابی به حداکثر توازن از جی کاتلردر بدنسازی نمی-توان تنها با تمرین و تغذیه به موفقیت رسید. از مهم-ترین عامل نمی-توان به راحتی گذشت و یا حتی به آسانی آن را کسب کرد چه انگیزه-ای چه-چیز یک نفر را وادار می-کند که هر روز در باشگاه سخت- تمرین کند و با وزنه-ها دست و پنجه نرم کند؟ کاری که چندان خوشایند به-نظر نمی-رسد.در بدنسازی نمی-توان تنها با تمرین و تغذیه به موفقیت رسید. از مهم-ترین عامل نمی-توان به راحتی گذشت و یا حتی به آسانی آن را کسب کرد چه انگیزه-ای چه-چیز یک نفر را وادار می-کند که هر روز در باشگاه سخت- تمرین کند و با وزنه-ها دست و پنجه نرم کند؟ کاری که چندان خوشایند به-نظر نمی-رسد. بعضی-ها می-گویند این روحیه مبارزه-طلبی یا استعداد غریزی آنها است، اما در مورد من این-طور نیست.من برای بدنسازی ساخته شده-ام. این درست است. اما هدف من از بدنسازی ثروت، شهرت یا حتی بهترین بدنساز دنیا شدن نیست.احترام و ارزش به خود مهم-ترین عامل برای انگیزه و سرسختی من در بدنسازی است. برای من مهم است که در پایان روز بدانم که از امکانات موجود بهترین استفاده را کرده-ام و تمام توان خود را در تمرین به کار گرفته باشم. سرسخت-ترین رقیبم تنبلی و بی-خیالی است.من با رونی کلمن یا دیگر حرفه-ای-ها رقابت نمی-کنم. بدن هر قهرمان دارای زیبائی-های خاص خودش است و این کار ما است که تا حد ممکن این زیبائی-ها را پرورش دهیم و به نمایش بگذاریم. اگر تمام فکر و ذکرم این باشد که بدنی مثل رونی کلمن بسازم فقط وقت و انرژی خود را تلف کرده-ام، بهتر است ساختار بدنی خود را به بهترین شکل کامل کنم. تنها زمانی می-توانید بهترین-ها را در این رشته شکت دهید که مدام پیشرفت کنید و به آن-چه که اکنون هستید قانع نباشید.Click the image to open in full size.درجا زدن به معنای عقب رفتن است چون دیگران منتظر شما نمی-مانند. با گذر زمان حتی تصور من از یک بدن خوب تغییر کرده و بهتر شده. هر چه-قدر تصور بهتری از یک بدن ایده-آل داشته باشید انگیزه شما هم بیشتر خواهد بود. هنگامی که در آئینه خود را نگام می-کنم و می-بینم که چه-طور مزد تمرین و انضباط خود را گرفته-ام انگیزه-ام دو چندان می-شود.اما روزهائی هست شما خوب تغذیه نمی-کنید و انرژی ندارید. در این روزها خسته بیدار می-شوید و دوست دارید در رختخواب بمانید. همین باعث می-شود که نتوانید به خود احترام بگذارید و پیشرفت کنید. این-جا نقش تغذیه در بهبود انگیزه کاملاً مشخص می-شود. هنگامی که خوب تغذیه می-کنید از نظر فکری و جسمی احساس بهتری خواهید داشت. عبارت ”شما آن چیزی هستید که می-خورید“ در بدنسازی کاملاً صدق می-کند. اغلب از من سئوال می-کنند که چه-طور توانسته-ام این-قدر سریع پیشرفت کنم؟ به-نظر خودم تغذیه ۹۰ درصد کار بود. مدت-ها طول کشید تا فهمیدم چه غذائی با بدنم سازگار است و بهترین نتیجه را دارد.یک عامل مهم موفقیت، حمایت و بازخوردی است که از طرفدارانم دریافت می-کنم که به من انگیزه و انرژی بیشتری می-دهد. نامه-ها و ایمیل-هائی که هر روز دریافت می-کنم برایم خیلی مهم هستند. طبیعتاً هر کسی فراز و نشیب-هائی روحی و روانی دارد. به-خصوص زمانی که مسابقه می-دهد. اما من به دلیل مجله و ویدئوهای قدیمی-ام به خودم روحیه می-دهم وقتی که می-بینم نسبت به گذشته چه-قدر پیشرفت کرده-ام. من تغذیه و شیوه تمرینم را نسبت به گذشته خیلی تغییر نداده-ام اما سرسخت-تر از گذشته شده-ام. همین باعث شده که به بالاترین سطح این رشته ورزشی دست پیدا کنم. به روشی که برای شما کارآمد بوده پایبند بمانید و چیزی را تغییر ندهید.Click the image to open in full size.برای این-که در جلسه بعدی بتوانم با تمام قدرت تمرین کنم آن را مقابل چشمان خود مرور می-کنم و به-محض این-که تمرینم تمام می-شود به تمرین بعدی فکر می-کنم. برنامه تغذیه-ام طوری است که بعد از تمرین شروع به خوردن برای تمرین بعدی می-کنم. انرژی فردا از آن-چه که امروز تأمین می-شود به-دست می-آید.گاهی اوقات از تمرین دلزده می-شوم. برای رفع این مشکل راه-حل-هائی دارم. تمرین در باشگاهی دیگر که حال و هوائی متفاوت دارد ایده بدی نیست. تغییر زمان تمرین یا تقسیم-بندی تمرینات هم می-تواند مؤثر واقع شود یا این-که مدتی با یک حریف تمرینی تمرین می-کنم. هرچند که به-ندرت به این تغییرات احتیاج پیدا می-کنم روزهائی است که احساس می-کنم غرور در وجود رخنه کرده و زیاد می-شود. برای مقابله با این مشکل خودم را به مبارزه می-طلبم و از خودم که ورزش چه-قدر برایم مهم است.سپس یک جلسه در نیمه شب به-جای صبح تمرین می-کنم فقط برای این-که علاقه و فداکاری خود را نسبت به کاری که می-کنم ثابت کنم. وقتی برای مسابقه تمرین می-کنم شدت تمرینم به-حدی بالا است که تا مرز جنون پیش می-روم.Click the image to open in full size.به-طور معمول ساعت ۱۹ به رختخواب می-روم و ۴ صبح بیدار می-شوم. همین-که می-دانم تمریناتم وقتی تمام می-شوند که اکثر بدنسازان هنوز خواب هستند یک احساس عجیبی به من می-دهد. بدنسازان مجبور نیستند که هرچیزی را دقیقاً سر ساعت انجام دهند اما با برنامه-ریزی که انجام می-دهم احساس خوبی دارم. برای من مسئله-ای نیست که تا ۴ بار در روز تمرین کنم چون این شغل من است. من آماده-ام که هر کاری بکنم که به پیشرفتم کمک کند.جدیدترین عکس کای گرین وفیل هیث ۲ بدنساز مطرح و مدعی مستر المپیاجدیدترین عکس کای گرین وفیل هیث ۲ بدنساز مطرح و مدعی مستر المپیا ۲۰۱۰ تو این عکس امادگی کای گرین به چشم می خوره این عکس در تاریخ July 2, 2010 گرفته شده.....|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:33 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتجدیدا ترنبولون و تست پروپیونات این مدلی زیاد شده که از بیخ تقلبیهClick the image to open in full size.هر استروییدی رو که با این شکل و شما یل و بسته بندی تو بازار مشاهده کردین شک نکنید که از بیخ تقلبیه.جدیدا ترنبولون و تست پروپیونات این مدلی زیاد شده.دوستان عزیز ختما در خرید مکمل ها دقت کنید سرتون کلاه نره همین داروی بالایی رو یک نفر میخواست به من قالب کنه می گفت : این استروئید اصله تازه گیاهی هم است و ضرر هم نداره ما رو اسکول حساب کرده بود اسم چنین افرادی باید فاش شود چون این گونه افرادبا جان و سلامتی افراد بازی می کنند و پول را به انسانیت و ارزش های انسانی می فروشند اسم این فرد نامرد و بی ارزش : ارسلان موسی نصب هست که تو شبستر باشگاه آرش کمانگیر ماله اونه بدن خیلی گنده ای داره و چرب زبون هم است و توصیه من به دوستان عزیز این هست که قول و فریب هیکل این گونه افراد رانخورید مثلا میگن من خودم دارم از این دارو استفاده میکنم و در ضمن هرگز استروئید استفاده نکنید برای خوش فرم شدن و هیکلی شدن اگر شما حداکثر قراره ۳ سال بدنسازی کنید و یا برای تفریح به باشگاه با دوستان خود می روید نیازی به مصرف استروئید ندارید افرادی که به تزریق استروئید مبادرت می ورزند بلا نسبت عقده ای هستند و کمبود جلب توجه و اختلال شخصیت دارند می خواهند خود را برای دیگران و بخصوص دختران به نمایش بگذارند و مزهکه دیگران شوند و خود را برای دیگران بخنداند همین کارهای چنین افرادی باعث شده که ارزش ورزش بدنسازی پایین بیاد و شخصیت بدنسازان زیر سوال برود اصل کلام این است که فقط در صورتی از استروئید استفاده کنید که قصد شرکت در مسابقات دارید و الا هرگز دست به چنین کاری نزنید .شرم باد بر چنین انسان های پستی که ارزش پول را بالاتر از انسانیت و معنویت می دانند.بدیهی است مباحث مطرح شده در این سایت صرفا جنبه تئوری داشته و مسئولیت و عواقب سوءاستفاده از هر گونه دارو مستقیما به عهده مصرف کننده میباشد.|+| نوشته شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:32 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتکبدکبد بزرگترین غده بدن است و بعد از پوست بزرگترین عضو بدن می باشد که در زیر پرده دیافراگم قرار گرفته است. کبد در بسیاری از اعمال متابولیکی از جمله پروتئین سازی و سم زدائی شرکت دارد. مصرف داروهای استروئیدی یکی از عوامل به وجود آورنده بیماری های کبد می باشد. همانطور که در ادامه این مقاله خواهید دید غالبا بیماریهای مربوط به این غده در شروع علائم محسوس چندانی ندارند. از طرفی روند شکل گیری و پیشرفت این بیماریها معمولا تدریجی بوده و به آرامی شکل می گیرند. به همین دلیل در اکثر مواقع شخص بسیار دیرمتوجه بیماری خود شده و پروسه درمان و بازگشت طولانی را باید سپری کنند.در ابتدا به عملکرد و وظایف سلولهای کبد در بدن اشاره خواهیم کرد و در ادامه به بررسی بیماریهای کبد خواهیم پرداخت.عملکردهای سلول های کبدی:1)ذخیره انرژی به شکل گلیکوژن2)ذخیره ویتامین ها و مواد معدنی3)ساخت پروتئینهای شامل فاکتورهای انعقاد خون، جهت سالم نگاه داشتن بدن و کمک به رشد آن4)پروسه بی اثر کردن سلولهای قرمز خون5)ساختن صفرا برای هضم غذا6)سلولهای کبدی با استفاده از آنزیمهای خواص استروئیدها، الکل و بسیاری از داروهای دیگر راتجزیه کرده و غیر فعال می سازند.7)از بین بردن میکروبهای که از طریق روده وارد بدن می شوند.کبد چرب:منظور ازبیماری کبد چربرسوب چربی (عمدتا از چربی های خنثی مثل تری گلیسرید )در کبد است. عوامل متعددی می توانند در به وجود آمدن این بیماری مواثر باشند که چاقی، مصرف مشروبات الکلی و مصرف بعضی از داروها به خصوص استروئیدها، وجود مقادیر زیاد استروژن در بدن و افراط در مصرف ویتامین (A) از مهمترین آنها می باشند.چنانچه عامل اصلی به وجود آورنده این بیماری مصرف الکل باشد به آن"بیماری کبد چرب الکلی"(Alcoholic Fatty Liver ) و در صورتی که بدون مصرف الکل به وجود آمده باشد "بیماری کبد چرب غیر الکلی"(NONAlcoholic Fatty Liver) می گویند.استفاده از استروئیدها در به وجود آوردن شرایط ایجاد کبد چرب در فرد بسیار مواثر می باشد. چراکه استفاده از بسیاری از استروئیدهای آنابولیک موجب توقف چرخه طبیعی تولید تستوسترون در بدن می شود. همانطور که می دانید، یاخته های لیدیک بیضه برای تولید تستوسترون تا حد زیادی از کلسترول موجود در جریان خون استفاده کرده و با استفاده از آنزیم های مختلف کلسترول را به ترتیب تبدیل به پرگننولون، 17 هیدروکسی پرگننولون، آندروستندیون و در نهایت تستوسترون می کنند. اما پس از توقف تولید تستوسترون در بدن(که به دلیل استفاده از استروئیدهای آنابولیک به وجود می آید) یاخته های لیدیک دیگر کلسترول جریان خون را به پرگننولون تبدیل نمی کنند و این مسئله موجب افزایش کلسترول خون خواهد شد که خود یکی از عوامل ایجاد کننده کبد چرب می باشد.استفاده از استروئیدهای که قابلیت آروماتیزه شده (تبدیل شدن به استروژن) بیشتری دارند، احتمال ابتلا فرد به بیماری کبد چرب را افزایش می دهد. چراکه استروژن حاصل از آروماتیزه شدن این داروها موجب افزایش تری گلیسرید و همچنین افزایش روند تبدیل مواد غذائی به بافت چربی می شود. که این مسئله نیز یکی از عوامل به وجود آورنده کبد چرب می باشد.رسوب ذرات درشت چربی در سلولهای کبد به جابجا شدن ارگانهای داخل سلول منجر می شود، اما فعالیت آنها را مختل نمی سازد.در بیشتر موارد این عارضه بدون علامت بوده و پزشک در بررسی آزمایشگاهی مانند سی تی اسکن که به علل دیگر انجام میشود متوجه ابتلاء فرد به این بیماری می شود. فرد به ندرت از ضعف خستگی و احساس سنگینی و فشار در ناحیه فوقانی راست شکم شاکی است. به خصوص این علائم در مواردی که کبد چرب سریع ایجاد شده باشد بیشتر بروز میکند. همچنین در کسانی که دارای آنزیم های کبدی (spartate aminotranferase)AST و ALT (Alanine aminotransferease) افزایش یافته باشند احتمال وجود این عارضه وجود دارد. تنها راه قطعی برای تشخیص عارضه کبد چرب بیوپسی (بافت برداری)کبد می باشد. در این روشتحت بیهوشی موضعی، یک سوزن نازک به قفسه سینه راست پایینی وارد می شود. یک تکه کوچک از بافت کبد با سوزن خارج شده و تحت یک میکروسکوپ آزمایش می شود.کبد چرب ممکن است با التهاب مرتبط باشد یا به التهاب کبد منجر شود. این مسئله می تواند زخم و سخت شدن کبد را سبب شود. هنگامیکه زخم ایجاد شده گسترده می شود، به آن بیماری سیروز گقته می شود. بیماری سیروز کبد می تواند بیماری مهلکی باشد و حداقل در شروع دارای علائم و نشانه های زیادی نیست.به همین خاطر در بسیاری از موارد فرد مبتلا بسیار دیرمتوجه بیماری خود می شود. این بیماری در نتیجه از بین رفتن بافت کبدی و جانشین شدن آن توسط بافت پیوندی به وجود می آید که در نتیجه آن بافت کبد سفت می شود. با پیشرفت این بیماری بافتهای زخم و سفت، سلولهای سالم کبد را احاطه کرده و به مرور باعث به وجود آمدن ظاهر گره خورده و ناهموار در کبد می شوند. بافت گره خورده و ناهموار کبد موجب وارد آمدن فشار بر مجرای کیسه صفرا و انسداد آن می شود. این موضوع موجب برگشت صفرا به درون کبد و جریان خون خواهد شد. در این هنگام ماده زرد رنگ صفرا یعنی بیلی روبین نیز وارد جریان خون خواهد شد. بیلی روبین که بخشی از هموگلوبین خون است زمانی تشکیل می شود که گلوبولهای قرمز خون پس از به پایان رسیدن عمر خود (که تقریبا 120 روز می باشد) به طور طبیعی شکسته و تجزیه می شوند. تجمع این ماده رنگی در خون موجب زرد شدن رنگ پوست و سفیدی چشم خواهد شد که به آن یرقان می گویند.در ادامه بافت تغییر شکل یافته کبد مانع جریان یافتن خون به درون بافت کبد می شود. سرانجام این موضوع باعث به وجود آمدن مشکلی به نام فشار خون ورید باب یا پورت خواهد شد. منظور از فشار خون ورید پورتال افزایش فشار خون در ورید باب و انشعابات آن در کبد( که 75% خون کبدی را تامین می کند و حامل مواد غذائی جذب شده در دستگاه گوارش است)می باشد که مشکلات متعددی را در فرد ایجاد خواهد کرد.|+| نوشته شده در جمعه ۱۸ تیر ۱۳۸۹ساعت 2:23 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتفمارفمارا که نام ژنریک آن لتروزول ( Letrozole ) می باشد، یک مهارکننده غیراستروییدی آنزیم آروماتاز ( مهارکننده سنتز استروژن ) می باشد .استروژن ها در تحریک یا ادامه رشد برخی از انواع سرطان پستان مؤثر هستند. بسیاری از صاحب نظران اعتقاد دارند که در درمان سرطان پستان، روشی مناسب است که بتواند یا میزان تولید استروژن را کم کند ( برداشتن تخمدان، هیپوفیز و ... ) یا اثر آن را کاهش دهد ( داروهای ضد استروژن ). این عمل منجر به کاهش توده تومور و تأخیر رشد آن در برخی از زنان می گردد.در خانم های یائسه، استروژن ها عمدتا" توسط عمل آنزیم آروماتاز ( Aromatase ) تولید می شوند. این آنزیم، آندروژن های غده فوق کلیوی ( آندروستن دیون وتستوسترون ) را به استرون واسترادیول تبدیل می کند وباعث مهار بیوسنتز استروژن در بافت های محیطی و در بافت سرطانی می گردد.لتروزول یک مهارکننده رقابتی غیراستروییدی سیستم آنزیم آروماتاز می باشد و تبدیل آندروژن ها به استروژن ها را مهار می کند. لتروزول به اندازه برداشتن تخمدان در افزایش میزان سرمی LH و کوچک شدن تومورهای وابسته به استروژن مؤثر است و برخلاف برداشتن تخمدان، باعث افزایش میزان سرمی FSH نمی شود. فمارا به صورت انتخابی تولید استرویید های گنادی را مهار می کند اما اثر معنی داری بر مینرالوکورتیکوییدهای غده فوق کلیوی یا سنتز گلوکوکورتیکوییدها ندارد.لتروزول باعث مهارآنزیم آروماتاز با اتصال به آهن سیتوکروم P450 درزیرواحد آن می گردد و منجر به کاهش بیوسنتز استروژن در تمامی بافت ها می شود. درمان با لتروزول به صورت معنی داری استرون سرمی، استرادیول و استرون سولفات را کاهش می دهد اما اثر معنی داری بر سنتز کورتیکواسترویید فوق کلیوی، سنتز آلدوسترون یا سنتز هورمونهای تیروییدی ندارد.فارماکوکینتیکلتروزول به سرعت و به طور کامل از راه خوراکی جذب می شود. غذا تأثیری بر جذب دارو ندارد.فمارا به آهستگی تبدیل به متابولیت غیر فعال می شود که به صورت کونژوگه گلوکورونیدی از راه ادرار دفع می گردد. نیمه عمر دفع دارو در حدود 2 روز است و غلظت پلاسمایی ثابت آن با میزان مصرف2/5 میلی گرم در روز، طی 2 تا 6 هفته به دست می آید. میزان اتصال لتروزول به پروتئین ها کم و حجم توزیع آن گسترده می باشد. با افزایش سن، تغییری در فراسنج های فارماکوکنیتیک داروملاحظه نمی شود.مقایسه ای بین فارماکوکینتیک دارو در کودکان و افراد بالغ به عمل نیامده است. فارماکوکینتیک دارو درافراد مبتلا به نارسایی کلیه تغییری نمی یابد. اگر چه در افراد مبتلا به نارسایی کبد متوسط، میانگین مقدار AUC 37 درصد بیشتر از افراد عادی است، ولی هم چنان در محدوده طبیعی می باشد.مقدار مصرفمقدار مصرف توصیه شده فمارا، یک قرص 5/2 میلی گرمی و یک بار در روز است. در افراد مسن و کسانی که مبتلا به نارسایی کلیوی هستند، نیاز به تنظیم دوزدارو نیست. اگر چه غلظت خونی لتروزول در افراد مبتلا به نارسایی کبدی ناشی از سیروز افزایش می یابد، برای افراد مبتلا به نارسایی کبدی خفیف تا متوسط نیاز به تنظیم مقدار مصرف دارو نیست ولی دربیماران مبتلا به نارسایی شدید کبد دارو باید تنظیم و با احتیاط مصرف شود .عوارض جانبیمهمترین عوارض جانبی دارو، درد عضلانی- اسکلتی ( درد کمر، درد در بازوان و پاها و ... )، تهوع،استفراغ، ادم محیطی ( ادم پا، ادم وابسته)، ثبورات پوستی (بثورات ارتیرماتوز، ماکولوپاپولی، وزیکولی و... )، افزایش فشار خون ، گرگرفتگی، سرفه، تنگی نفس، درد مفصلی، اسهال و یبوست می باشند.|+| نوشته شده در جمعه ۱۸ تیر ۱۳۸۹ساعت 1:58 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتتفاوت های فیزیولوژیک سه نوع بافت عضلانیتفاوت های فیزیولوژیک سه نوع بافت عضلانیبافت عضلانی جزء بافتهای تحریک پذیر می باشد. کار آن در واقع مبدل انرژی الکتریکی به انرژی مکانیکی (Electromechanical transducer) می باشد. پدیده تبدیل انرژی الکتریکی به انرژی مکانیکی را اصطلاحاً( Contractor) گویند. انقباض در اینجا یعنی کوتاه شدن عضله می باشد. این انقباض عضله برای موارد زیر مورد استفاده قرار می گیرد:1- فشار(Pressure) برای حرکت دادن2- جابجایی خون در رگها که آن هم بر اثر فشار می باشد.3- حرکت دادن لقمه در مری4- حرکت مکانیکی کلی (Locomotion)5- ...از نظر بافت شناسی سه گروه اصلی ماهیچه داریم:1- بافت ماهیچه ای صاف (Smooth Muscle )2- بافت ماهیچه ای اسکلتی (Skeletal Muscle)3- بافت ماهیچه ای قلبی (Cardiac Muscle )که دو اخیر یعنی اسکلتی و قلبی از نوع مخطط می باشند.تفاوت های فیزیولوژیک بین عضلات صاف ، اسکلتی و قلبی1- عضلات اسکلتی رابطه ی تروفیک (Trophic )با عصب دارند. از خودشان هیچ نوع فعالیت خودبخودی ندارند و حتماً تحت فرامین عصبی قرار دارند و اگر عصب آنها قطع شود(Denerved) منجر به آترفی (Atrophy) خواهند شد.2- عضلات صاف ارتباطشان با عصب به صورت تروفیک نیست یعنی اگر عصب قطع شود آترفی اتفاق نمی افتد، بلکه به فعالیت خود ادامه می دهند. آنها اصطلاحاً نیمه خودکار هستند و در مقابل محرک های مختلف تحریک موضعی در خودشان ایجاد می کنند. این ها می توانند تحریک مکانیکی را به نیروی الکتریکی و سپس به مکانیکی تبدیل کنند که در مورد عضلات اسکلتی اینگونه نمی باشد.3- اعصابی که عضلات اسکلتی را کنترل می کنند اعصاب ارادی می باشند. در حالی که اعصاب ی که عضلات صاف را کنترل می کنند خودمختار (Autonomic) می باشند. عضله ی قلبی از عضلات صاف پیشرفته تر می باشد. یعنی بود و نبودش ، فعال بودن یا نبودن آن در اختیار هیچ عصبی نیست . تمام خودکار است سیگنال خود را خودش تامین می کند. اما ارتباطش با سیستم عصبی از نوع تنظیمی می باشد .|+| نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹ساعت 7:13 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتمشخصات کلیهکلیهکلیه مشخصات کلیه :بطور معمول در هر فرد سالم دو کلیه وجود دارد که هر یک در یکطرف ستون مهره ها و زیر دنده های تحتانی واقع شده اند. کلیه ها به رنگ قرمز متمایل به قهوه ای بوده و از نظر شکل شبیه لوبیا می باشند. هر کلیه به اندازه مشت بسته فرد است. اکثر اعضائ بدن برای عملکرد مطلوب وابسته به کلیه ها هستندوظایف کلیه ها :مهمترین وظیفه کلیه ها برداشت مواد زائد از خون و بازگرداندن خون تصفیه شده به بدن می باشد. هر دقیقه حدود یک لیتر خون (یک پنجم خونی که توسط قلب پمپ می شود) از طریق سرخرگ کلیوی وارد کلیه ها می شود. پس از اینکه خون تصفیه شد خون تصفیه شده از طریق سیاهرگ های کلیوی به بدن باز می گردد.داخل هر کلیه متجاوز از یک میلیون واحد بسیار ریز عملکردی بنام نفرون وجود دارد. هر نفرون از یک صافی بسیار کوچک بنام کلافه (گلومرول) که به یک لوله کوچک (توبول) متصل است تشکیل می شود. آب و مواد زائد توسط این صافی از خون جدا می شوند و به داخل لوله های کوچک (توبول ها) جریان پیدا می کنند.قسمت عمده این آب توسط لوله های کوچک باز جذب می شود و مواد زائد بصورت غلیظ وارد ادرار میشوند تا دفع گردند.ادرارهای جمع شده از لوله های کوچک وارد قسمت قیفی شکل بنام لگنچه کلیه شده و سپس از طریق لوله ای بنام حالب وارد مثانه می شود. مثانه ادرار را تا زمانی که ادرار کنید نگهداری می کند. پس از مثانه ادرار از طریق لوله ای بنام پیشابراه از بدن خارج می شود. کلیه سالم بطور معمول یک تا ٢ لیتر ادرار در روز و بر اساس میزان مایعات دریافتی تولید می کند.سه وظیفه اصلی کلیه ها:1-کلیه ها آب بدن را تنظیم می کنند:برای اینکه بدن شما بدرستی و به نحو مطلوب فعالیت کند لازم است که دارای حجم مناسب آب باشد. یکی از مهمترین وظایف کلیه ها برداشت آب اضافی یا حفظ آب بدن در موارد ضرورت می باشد.2-کلیه ها مواد زائد را برداشت می کنند:بسیاری از مواد در خون و مایعات بدن باید در اندازه مناسب وجود داشته باشند تا بدن به درستی عملکرد داشته باشد. برای مثال: سدیم و پتاسیم مواد معدنی هستند که از مواد غذایی بدست می آیند. این مواد معدنی برای سلامتی لازم هستند اما باید در حد معینی نگهداشته شوند. زمانیکه کلیه ها بدرستی فعالیت کنند، مواد زائد از بدن داخل ادرار ترشح می شوند همچنین کلیه ها در تنظیم سایر مواد معدنی در بدن مانند: کلسیم و فسفر که برای تشکلی استخوان لازمند، کمک می کنند مواد زائد مانند: اوره و کراتی نیز باید از بدن خارج شوند . اوره و سایر مواد زائد زمانی که بدن پروتئین ها مانند: گوشت را تجزیه می کند، تشکیل می شوند. کراتی نین یک محصول زائد عضلات است. اگر فعالیت کلیه ها کاسته شود، اوره و کراتی نیز در خون افزایش می یابند بسیاری از محصولات زائد اگر از مایعات بدن جدا نشوند برای بدن سمی هستند برای مثال، وقتی فردی دارویی مصرف می کند، مواد زائد شیمیایی که از مصرف این دارو در بدن بوجود می آیند، عمدتا توسط کلیه ها از بدن خارج می شوند.٣- کلیه ها هورمون می سازند:کلیه های سالم پیک (پیغام بر) های شیمیایی مهمی بنام هورمون ها را نیز می سازند. این هورمون ها در جریان خون گردش کرده و بعضی از عملکردهای بدن مانند: فشار خون، ساخت گویچه های قرمز و برداشت کلسیم از روده ها را تنظیم می کنند.علائم بیماری کلیوی :بیماری کلیوی معمولا بی سر و صدا پیشرفت می کند و قبل از ایجاد هر گونه شکایت موجب تخریب قسمت عمده ای از فعالیت و عملکرد کلیه می گردد. بنابراین افراد در معرض خطر پیشرفت بیماری کلیوی باید بطور مرتب مورد ارزیابی قرار گیرند. این افراد کسانی هستند که مبتلا به بیماری قند - دیابت - پرفشاری خون، بیماری عروقی و وابستگان نزدیک افراد مبتلا به بیماریهای ارثی کلیه می باشندگاهی اوقات افراد با بیماری شدید کلیوی نیز بدون علامت می باشند. این موضوع اهمیت آزمایش خون یا ادرار را در بررسی مشکلات کلیوی روشن می کند. بهرحال شکایات و علائم زیر می توانند نشانگر بیماری کلیوی باشند که در صورت وجود، انجام آزمایشات و بررسی های بیشتر توصیه می شودبعضی از علائمی که می تواند نشانگر بیماری کلیوی باشد عبارتند از:خستگیپرفشاری خونورم چشم ها، دست یا پادفع ادرار خونی، تیره یا رنگ چایشب ادراری(بیشتر از یک بار در موقع خواب)کاهش اشتها(کاهش وزن)خارش سراسری پایدارکه منشا بسیاری از این بیماریها و علایم مصرف روغن های نباتی می باشد چه مایع و چه جامد که باید از آنها پرهیز کرد و از روغنهای طبیعی مانند روغن زیتون، کنجد و از این قبیل روغنها که به صورت طبیعی به دست می آیند استفاده نمود که به هیچ نوع بیماری انشا .. مبتلا نشوید.باور ندارید امتحان کنید !چگونه می توان از بیماریهای کلیوی پیشگیری نمود ؟فشار خون خود را بطور منظم چک کنید زیرا فشار خون بالا و کنترل نشده سرعت طبیعی هر گونه بیماری کلیوی را افزایش می دهد.اگر شما مبتلا به بیماری قند، دیابت می باشید، باید بیماری شما تحت کنترل درآید. تعداد زیادی از بیماران کلیوی مبتلایان به بیماری قند می باشندچه نوع میوه ها و موادی برای کلیه مفید می باشند و آنرا تقویت می کنند ؟مصرف کنگراستفاده از سنجدنوره کشیدن|+| نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹ساعت 7:10 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتغضروفغضروفغضروف (Cartilage) یکی از بافتهای پیوندی اختصاصی است. غضروف قدرت نگهداری و انعطاف دارد. تحمل فشار آن زیاد است. غضروف برای ساخته شدن استخوان لازم است. حالت نیمه جامد دارد، نه به روانی خون و نه به سختی استخوان.غضروف از مزانشیم منشا میگیرد. ابتدا کندروبلاستها شکل میگیرند. سپس ناحیه پیش غضروفی ساخته میشود. کندروبلاستها به اندازه کافی ماده زمینهای ایجاد میکنند که انها را احاطه میکند. از این بعد ، "کندروسیت" نامیده میشوند. در بدن ، بافت غضروف اعمال مختلفی را انجام میدهد. مدلی برای ساختن استخوان است، یک سطح لغزنده مثلا برای حرکت کردن استخوانها در محل مفصلها ایجاد میکند، به عنوان بافت محافظ درونی است مثلا در لاله گوش ، در ساختار حنجره شرکت دارد و در باز و بسته شدن آن دخیل است. در قلب به عنوان اسکلت عمل کرده و اتصال دریچههای قلب را ایجاد میکند.سه فاکتور در مطالعه این بافت در نظر گرفته میشود.ماتریکس یا ماده زمینهسلولهای تشکیل دهندهفیبرها یا رشتههای تشکیل دهندهساختارغضروفنظیر بافتهای پیوندی ، غضروف از سلولهایی به نام کندروسیت و ماتریکس ساخته شده است.کندروسیتاین سلول کروی و دارای هسته پررنگی است، کندروسیتها دارای مقدار زیادی گلیکوزآمینوگلیکان و کلاژن II هستند. ماده زمینه بوسیله این سلولها ، ساخته میشود. کندروسیتها در رنگ آمیزی معمولی ، اسیدوفیل هستند. مطالعه کندروسیتها با میکروسکوپ الکترونی ، نشان میدهد که این سلولها دارای شبکه آندوپلاسمی دانهدار گسترده ، دستگاه گلژی توسعه یافته و گرانولهای ترشحی حاوی مواد ماتریکسی هستند. این خصوصیات نشان میدهد که سنتز ماتریکس بوسیله کندروسیتها نیز ادامه مییابد.با توجه به ماهیت نیمه جامد ماتریکس غضروف ، هر سلول غضروفی در درون حفره کوچکی مرسوم به لاکونا قرار دارد که در برخی منابع آن را کپسول نیز نامیدهاند. در غضروف زنده ، سلول غضروفی ، لاکونا را بطور کامل اشغال میکند ولی در مقاطع بافتی آماده شده برای مطالعه میکروسکوپی ، به علت چروکیده شدن سلولها ، قسمتی از لاکونا ، ظاهر میگردد. در اطراف غضروف پریکندریوم وجود دارد. پریکندریوم شامل کلاژن I ، فیبروبلاست و سلولهای مزانشیمی تمایز نیافته است. عروق و اعصاب تا پریکندریوم نفوذ میکنند و غذا از طریق انتشار به سلولها میرسد.ماتریکس غضروف ، ژلهای سفت شده و انعطاف پذیر (نیمه جامد) میباشد. ماتریکس غضروفی متشکل از ماده زمینهای و رشتهها است که از رشتههای شرکت کننده در ساختمان آن ، بسته به نوع غضروف ، کلاژن نوع I و II و رشتههای الاستیک را میتوان نام برد که مسئول استحکام غضروف هستند. ماده زمینهای ماتریکس حاوی مقدار زیادی آب (70 درصد). گلیکوز آمینوگلیکانها (کندرواتین سولفات ، کراتان سولفات و اسید هیالورونیک) و گلیکوپروتئینها میباشد.ماتریکس غضروف در رنگ آمیزی معمولی ، بازوفیل دیده میشود. به دلیل حضور کربوهیدراتها با معرف PAS (رنگ مخصوص قندها) نیز رنگ میگیرد. و به خاطر زیاد بودن گروههای سولفات با بار منفی که همراه گلیکوآمینوگلیکان میباشند با تولوئیدین آبی ، خاصیت متاکرومازی نشان میدهد.معرف PAS و متاکرومازیبرای مشاهده اجزای معین بافتی ، از رنگ آمیزیهای اختصاصی استفاده میشود که در بعضی رنگ آمیزیهای اختصاصی از چند ماده رنگی استفاده میشود. به عنوان نمونه از رنگ آمیزیهای اختصاصی ، Periodic acid Schif reaction) PAS) را میتوان نام برد که برای نشان دادن گلیکوپروتئینها بکار میرود و ساختمانها و موادی که با آن رنگ میگیرند قرمز - ارغوانی دیده میشوند و اصطلاحا PAS مثبت نامیده میشوند.در مواردی ، رنگ بافت رنگ آمیزی شده متفاوت از رنگ اصلی ماده رنگ کننده است که این خاصیت را متاکرومازی گویند. تعداد معدودی از بافتها و رنگها ، متاکروماتیک هستند، برای نمونه بافت غضروفی پس از رنگ آمیزی با محلول رایت (محلول رایت آبی رنگ است) به رنگ ارغوانی دیده میشود. این امر یک پدیده فیزیکی و به علت تراکم مواد رنگ پذیر در یک بافت میباشد.انواع غضروفغضروف با توجه به غالب بودن نوع رشته شرکت کننده در ساختمان ماتریکس آن به سه نوع تقسیم بندی میشود.غضروف شفاف (Hyaline Cartilage)این نوع غضروف چون در حالت تازه و بدون رنگ آمیزی به رنگ سفید مایل به آبی و شفاف در دیواره مجاری تنفسی ، بینی ، محل اتصال دندهها به جناغ ، سر استخوان دراز در محل مفصل دیده میشود. به علت نبودن پریکندریوم در سطح غضروف مفصلی ، تغذیه آن توسط مایع مفصلی تامین میگردد. در غضروف شفاف ، کندروسیتهای محیطی ، بیضوی ، کوچک و جوان هستند، ولی کندروسیتهای مرکزی گرد ، بزرگ و بالغ هستند.در نواحی مرکزی گاها گروههای 2 و 4 سلولی که در درون یک لاکونا قرار گرفته اند، مشاهده میگرردند، چون این سلولها از تقسیم یک سلول واحد حاصل میشوند، به گروههای ایزوژنیک موسوم هستند. ماتریکس غضروف شفاف حاوی فیبریلهای ظریف کلاژن نوع II میباشد، که به علت داشتن ضریب شکست مشابه ماده زمینهای در رنگ آمیزی معمولی و با میکروسکوپ نوری قابل مشاهده نیست. علاوه بر الیاف کلاژن ، ماتریکس غضروف شفاف حاوی کندرواتین سولفات ، اسید هیالورونیک و گلیکوپروتئینی به نام کندرونکتین است. در دوره جنینی ، قالب اولیه استخوانهای دراز کوتاه از نوع غضروف شفاف است.غضروف ارتجاعی (Elastic cartilage)بسیار انعطاف پذیرتر از غضروف شفاف است. و در حالت تازه به رنگ مایل به زرد دیده میشود. رنگ و خاصیت ارتجاعی این غضروف ، ناشی از وجود الیاف الاستیک فراوان در ماتریکس آن میباشد. این نوع غضروف بطور محدود در ساختمان لاله گوش دیواره قسمتی از مجرای شنوایی خارجی و شیپور استاش ، اپیگلوت و غضروفهای میخی حنجره به کار رفته است. غضروف الاستیک ، سلولهایی شبیه غضروف شفاف دارد. ولی ماتریکس آن به علت داشتن الیاف الاستیک فراوان ، از ماتریکس غضروف متفاوت است.غضروف فیبرو (fibro cartilage)غضروف فیبرو یا رشتهای ، ترکیبی از غضروف و بافت همبند متراکم هستند. بطوری که سلولهای غضروفی همراه با ماتریکس بسیار محدود در اطراف خود ، در بین دستههای الیاف کلاژن نوع I قرار دارند. به همین دلیل نیز در رنگ آمیزی معمولی ، ماتریکس آن اسیدوفیل دیده میشود. در این نوع غضروف سلولها همه مشخصات سلولهای غضروفی را دارا میباشند و به صورت ردیف در حد فاصل رشتههای کلاژن قرار گرفتهاند. بنابراین پریکندریوم مشخصی در اطراف غضروف فیبرو ، دیده نمیشود.این غضروف در ساختمان دیسک بین مهرهای - مفصل استخوانهای عانه - برخی تاندونها و لیگامانها که فشار زیادی را باید تحمل کنند، بکار رفته است. منشا غضروف فیبر ، بافت همبند است. بدین معنی که در ناحیهای که غضروف فیبرو تشکیل خواهد شد، فیبروبلاستها به تدریج تغییر شکل یافته و به کندروسیتها تبدیل میشوند و سپس بوسیله لایه نازکی از ماتریکس احاطه میشوند. این تغییر تدریجی از بافت همبند متراکم به غضروف فیبرو در جاهایی که غضروف فیبرو دیده میشود، به خوبی قابل مشاهده است.رشد غضروفرشد سطحی (Appositional growth): در این طریق ، کندروبلاستهای مشتق از لایه کندروژنیک پری کندریوم ، با ترشح ماتریکس غضروفی و محصور شدن در آن باعث افزایش تعداد کندروسیتها و رشد توده غضروفی در ناحیه سطحی میشوند.رشد بینابینی (Interstitial growth): در این روش ، سلولهای حاصل از تقسیم میتوزی کندروسیتهای عمقی و ترشح ماتریکسی توسط آنها باعث افزایش حجم غضروف از درون میگردد.|+| نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹ساعت 7:7 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتغده فوق کلیویغده فوق کلیویغده فوق کلیویغده فوق کلیوی و اعمال آنکلیه ها در بدن ما دو عضو کوچک هستند. روی هریک از این دو عضو، اعضای کوچک تری قرار گرفته اند که ما به شدت به آن ها نیاز داریم. نام این دو عضو کوچک، غدد فوق کلیوی (آدرنال) است. هر غده فوق کلیوی، هورمون های زیادی در بدن ما ترشح می کند که در این مطلب به آن ها خواهیم پرداخت.غدد فوق کلیوی، بافت هایی هستند که سلول های آن ها برای ترشح موادی ویژه، تخصص یافته اند. این غدد از جمله غدد داخلی بدن بوده و محل آن ها در بالای هر کلیه و چسبیده به آنهاست.غدد فوق کلیوی از دو بخش قشری و مرکزی تشکیل شده که هر بخش را می توان یک غده کاملا مستقل دانست.غده فوق کلیوی و اعمال آن1- بخش قشریاین بخش از سه لایه تشکیل شده است. هر لایه یک گروه هورمون ترشح می کند، اما از نظر شیمیایی، تمام هورمون های بخش قشری جز گروهی از چربی ها به نام "استروئید" هستند.از جمله هورمون های این بخش، "آلدوسترون" و "کورتیزول" است:کورتیزول (Cortisol)کورتیزول در ترمیم زخم ها ، رفع التهاب بافت ها، تجزیه پروتئین ها و تبدیل آن ها به قند، مقابله با شرایط ناگوار بدنی و محیطی مانند بیماری، عفونت میکروبی، شوک های عصبی و عاطفی، گرما و سرما دخالت دارد و به کمک بدن می آید.به علت پخش گیرنده های کورتیزول در نقاط مختلف بدن، این هورمون، آثار فیزیولوژیک وسیعی را در همه جای بدن موجب می شود. مهم ترین اثر کورتیزول، افزایش مقاومت بدن در مواقع استرس و تداوم حیات است.هنگامی که گلوکز (قند خون) مورد احتیاج نباشد، کورتیزول باعث افزایش ذخیره گلیکوژن (ذخیره قندی) در کبد و به مقدار کمتر در عضلات و قلب می شود. ولی در شرایط بی غذایی موجب می شود که بافت های مهم بدن، گلوکز کافی دریافت کنند. اگر فردی از خوردن غذا خودداری کند، پس از مدتی ذخیره گلوکز تمام می شود، در صورتی که وجود گلوکز برای فعالیت مغز ضروری است. در چنین شرایطی کورتیزول از طرق مختلفی قند خون را افزایش می دهد.آلدوسترون (Aldostrone)آلدوسترون در تنظیم میزان سدیم خون دخالت می کند. از زمان قدیم می دانستند که اگر غده فوق کلیوی جانوری را بردارند، جانور پس از چند روز می میرد. اکنون معلوم شده است که علت مرگ، دفع بیش از حد سدیم از کلیه ها است که به دلیل فقدان آلدوسترون صورت می گیرد. اگر به جانور فاقد غده فوق کلیوی، مقدار زیادتری نمک خورانده شود، از مرگ آن جلوگیری می شود.2- بخش مرکزیاین بخش، هیچ ارتباطی به بخش قشری ندارد. در واقع، بخش مرکزی غده فوق کلیوی را می توان جزئی از دستگاه عصبی سمپاتیک دانست، زیرا این اعصاب به سلول های بخش مرکزی وارد شده اند و هر بار که دستگاه عصبی سمپاتیک تحریک می گردد، این سلول ها نیز تحریک می شوند و هورمون آدرنالین آزاد می کنند. این هورمون همراه با جریان خون به رگ ها، ماهیچه ها، قلب و مغز می رسد و موجب تقویت و تشدید آثار اعصاب سمپاتیک می شود.آدرنالینبه طور کلی آدرنالین همزمان با تحریک اعصاب سمپاتیک ترشح می شود و موجب فراهم آوردن نوعی حالت آماده باش برای بدن می گردد تا شخص بتواند در مقابل اتفاقات ناگهانی یا ناگوار، آمادگی قبلی داشته باشد (مانند موارد ستیز، فرار یا ...).در چنین حالاتی ترشح آدرنالین موجب می شود که فعالیت قلب و فشار خون زیادتر شود و خون رسانی افزایش یابد. آدرنالین، موجب باز شدن رگ های عضلات شده و خون رسانی را به این اعضا افزایش می دهد. از سوی دیگر، تاثیرآدرنالین بر کبد باعث می شود که قند خون بالا برود و انرژی مورد نیاز برای ماهیچه ها و اعصاب تامین شود.تاثیر هورمون های مختلف غده فوق کلیوی بر بدناثر بر سیستم عصبیتغییرات میزان کورتیزول سبب تغییراتی در آستانه حس ها، حافظه، هوش و تمرکز مغزی می شود. کمبود کورتیزول باعث افسردگی، خمودگی و ندرتا روان پریشی و نیز تغییراتی در حس های شنوایی، چشایی و بویایی می گردد.این تغییرات احتمالا از طریق کاهش جریان خون مغزی و تاثیر بر هدایت پیام های عصبی و تحریک پذیری سلول های عصبی ایجاد می شوند.آثار ضد التهابیکورتیزول با کاهش نفوذپذیری مویرگ ها، از نشت پلاسما به داخل بافت ها جلوگیری کرده و سبب کاهش التهاب و نیز التیام سریع تر زخم ها می گردد.همچنین کورتیزول در متابولیسم مواد پروتئینی و چربی ها، در حفظ فشار خون طبیعی، مقاومت عضلات، افزایش اسید معده، تکامل رشد ریه در جنین، جذب آب و سدیم در کلیه ها، کاهش لنفوسیت های خون و در بعضی از حیوانات در شروع و ادامه زایمان نقش موثری ایفا می کند.اثرات آلدوسترونکاهش دفع سدیم از ادرار، افزایش دفع پتاسیم و یون هیدروژن از ادرار، افزایش جذب آب در کلیه و جلوگیری از هدر رفتن آب بدن.آثار آندروژنی (هورمون جنسی مردانه)در بخش قشری غده فوق کلیوی، چند هورمون جنسی نر (آندروژن) و به مقدار کمتری هورمون های جنسی ماده (استروژن و پروژسترون) ساخته می شوند.این آندروژنها در آقایان، به رشد اندام های جنسی در دوران کودکی کمک می کنند، ولی در خانم ها اثرات کمی دارند. بخش زیادی از رشد موهای زیر بغل و زهار در زنان ناشی از عمل این هورمون ها است.اگر این آندروژن ها در خانم ها بیشتر از حد طبیعی ترشح شوند، نشانه هایی از صفات ثانویه جنسی مردانه مانند بم شدن صدا، پرمویی، کاهش رشد پستان ها و بزرگ شدن کلیتوریس در آنها ظاهر می شود که به آن "سندرم آدرنوژنیتال" گویند.کاهش و افزایش هورمون های بخش قشری غده فوق کلیویکمبود هورمون های بخش قشری غده فوق کلیوی (هیپوکورتیکوئیدی) باعث بروز بیماری "آدیسون" و افزایش غیرطبیعی آن ها (هیپرکورتیکوئیدی) موجب بیماری "کوشینگ" می شود.در بیماری آدیسون که در اثر تحلیل و کوچک شدن بخش قشری غده فوق کلیوی ایجاد می شود، حجم و فشار خون و بازده قلبی کاهش می یابد و ضعف و رخوت عمومی همراه با پیگمانتاسیون (ایجاد لکههای قهوهای و سیاه) در نواحی نازک پوست به ویژه در لب ها و نوک پستان ها دیده می شود. اگر این بیمار درمان نشود، طی مدت چند روز تا چند هفته، به علت ضعف شدید و شوک گردش خونی فوت خواهد کرد.در بیماری کوشینگ که از رشد بیش از حد بخش قشری غده فوق کلیوی وجود می آید، بافت چربی در نواحی گردن و پشت افزایش می یابد، ولی دست ها و پاها لاغر می شوند، ضعف عضلانی عارض می شود، و پوست نازک و استخوان ها شکننده می گردند، و افسردگی و اضطراب و اختلال در حافظه نیز ایجاد می شود. به علاوه صورت این بیماران به حالت پف کرده و دارای جوش های فراوان و موی زیاد دیده می شود.ترشح هورمون های بخش قشری غده فوق کلیویدرد و ناراحتی های عصبی و روانی باعث افزایش ترشح این هورمون ها می شوند. همچنین ترشح این هورمون ها در ساعات اولیه صبح زیاد و در هنگام غروب کم است.|+| نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹ساعت 6:59 توسط علی هاردی | آرشیو نظراتغدد درونی بدنغدد درونی بدنغدد درونی بدن گرچه به ندرت درمورد غدد سیستم درون ریز بدن فکر می کنیم، اما هورمون هایی که این غدد ترشح می کنند تقریباً بر همه سلول ها، اندام ها و عملکردهای بدن اثر می گذارد. سیستم درون ریز در تنظیم وضعیت روانی، رشد، عملکرد بافت ها، و متابولیسم و همچنین عملکردهای جنسی و فرایندهای تناسلی بدن، بسیار سودمند است.به طور کلی، سیستم درون ریز مسئول فرایندهایی از بدن است که کد صورت می گیرد، مثل رشد سلولی. فرایندهای سریعتر مثل تنفس و حرکت بدن توسط سیستم عصبی کنترل می شوند. اما بااینکه سیستم عصبی و سیستم درون ریز، دستگاه هایی کاملاً جدا از هم هستند، معمولاً برای بهبود عملکردهای بدن، با هم عمل می کنند.درمورد سیستم غدد درون ریزپایه و بنیاد سیستم درون ریز، هورمون ها و غدد هستند. هورمون ها بعنوان پیام رسان های شیمیایی بدن، اطلاعات و دستورات را از یک گروه سلولی به گروه دیگر منتقل می کند. گرچه انواع مختلفی از هورمون ها در جریان خون گردش دارند، اما هرکدام فقط روی سلولی تاثیر می گذارد که ژنتیکی برای دریافت و واکنش به پیام های آن برنامه ریزی شده است. سطح هورمون ها می تواند تحت تاثیر عواملی مثل استرس، عفونت ها و بیماری ها، و تغییرات در توازن مایعات و موادمعدنی خون قرار گیرد.یک غده مجموعه ای از سلول هاست که موادشیمیایی تولید و ترشج کرده و بیرون می دهد. غده موادی را از خون انتخاب کرده و بیرون می کند، روی آنها فرایندهایی انجام می دهد و موادشیمیایی حال را برای استفاده در یک نقطه از بدن آزاد می کند. برخی از انواع غدد، ترشحات خود را در نواحی خاص آزاد می کنند. برای مثال، غدد برون ریز، مثل غدد عرق و براقی، ترشجات خود را در پوست یا داخل دهان آزاد میکنند. از طرف دیگر غدد درون ریز، بیش از 20 هورمون اصلی بدن را مستقیماً وارد جریان خون می کند تا در آنجا به سلول های دیگر در نواحی مختلف بدن منتقل شوند.غدد اصلی که سیستم درون ریز بدن انسان را تشکیل می دهد، غده هیپوتالاموس، هیپوفیز، تیروئید، پاراتیروئید، آدرنال، جسم صنوبری و غدد تناسلی می باشد که شامل تخمدان ها و بیضه هاست. پانکراس نیز بااینکه به سیستم گوارش نیز مربوط است اما چون آنزیم های گوارشی را تولید و ترشح می کند، بخشی از این سیستم مترشحه هورمونی به حساب می آید.بااینکه غدد درون ریز اصلی ترین تولیدکننده های هورمون های بدن هستند، برخی اندام های غیر درون ریز-- مثل مغر، قلب، ریه ها، کلیه ها، غده تیموس، پوست و جفت—نیز هورمون تولید کرده و ترشح می کنند.هیپوتالاموس، مجموعه ای از سلول های ویزه که در بخش پایینی مرکز مغز واقع شده است، اصلی ترین رابط بین سیستم درون ریز و سیستم عصبی به شمار می رود. سلول های عصبی موجود در هیپوتالاموس، با تولید مواد شیمیایی که تولید و ترشج هورمون ها را یا تشدید یا متوقف می کنند، غده هیپوفیز را کنترل می کند.غده هیپوفیز بااینکه چندان بزرگتر از یک نخودفرنگی نیست، مهمترین بخش سیستم درون ریز به شمار می رود. این اندام گاهاً "غده اصلی" نامیده می شود، چون هورمون هایی را تولید می کند که غدد درون ریز دیگر را کنترل می کنند. تولید و ترشح هورمون های هیپوفیز می تواند تحت تاثیر عوامل مختلفی مثل احساسات و تغییرات فصلی قرار گیرد. برای انجام اینکار، هیپوتالاموس، اطالاعاتی را که توسط مغز داده می شود (مثل دمای محیط، الگوهای قرارگیری در معرض نور، و احساسات) را به هیپوفیز می فرستد.غده هیپوفیز به دو بخش تقسیم می شود:بخش پیشین و بخش پسین. بخش پیشین فعالیت غدد تیروئید، آدرنال، و تناسلی را تنظیم می کند. از میان هورمون هایی که این غده ترشح می کند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:· هورمون رشد، که رشد استخوانها و سایر بافت های بدن را تحریک می کند و در استفاده بدن از موادمغذی و معدنی نقش دارد.· هورمون پرولاکتین، که تولید شیر را در زنان شیرده فعال میکند.· هورمون تیروتروپین، که غده تیروئید را برای تولید هورمون تیروئید تحریک میکند.· کورتیکوتروپین، که غده آدرنال را برای تولید برخی هورمون های خاص تحریک میکند.غده هیپوفیز همچنین اندورفین نیز ترشح می کند. اندورفین ها مواد شیمیایی هستند که برای کاهش حساسیت به درد، بر روی سیستم عصبی کار می کنند. علاوه بر این، غده هیپوفیز هورمون هایی نیز ترشح می کند که به تخمدان ها و بیضه ها برای تولید هورمون های جنسی پیام می فرستند. غده هیپوفیز همچنین تخمک گذاری و چرخه قاعدگی را نیز در زنان کنترل می کند.بخش پسین غده هیپوفیز، هورمون های ضد ادرار ترشح می کند که با تاثیری که بر کلیه ها و دفع ادرار دارد، به حفظ توازن آب بدن کمک میکند. هورمون دیگری که این بخش ترشح می کند، اکسیتوسین است که انقباضات رحم را طی وضع حمل ایجاد می کند.تیروئید که در بخش جلویی گردن قرار دارد، شبیه به یک پاپیون یا پروانه است که هورمون های تیروئید، یتروکسین و تیرودوتیرونین را تولید می کند. این هورمون ها سرعتی را که سلول ها سوخت های بدن را از موادغذایی برای تولید انرژی می سوزانند، کنترل میکنند. هرچه میزان هورمون های تیروئید در جریان خون بالا رود، سرعت ایجاد واکنشهای شیمیایی نیز در بدن بیشتر می شود.هورون های تیروئید همچنین نقش مهمی در رشد استخوانها و رشد مغز و سیستم عصبی در کودکان دارند. تولید و ازادسازی هورمون های تیروئید توسط تیروتروپین کنترل می شود که آن نیز به نوبه خود توسط غده هیپوفیز ترشح می شود.به غده تیروئید چهار غده کوچک متصل است که به همراه یکدیگر عمل می کنند و پاراتیروئید نامیده می شوند. این غدد هورمون پاراتیروئید ترشح می کنند که با کمک کالسیتونین که در تیروئید تولید می شود، سطح کلسیم را در خون تنظیم می کند.بدن دو غده آدرنال مثلثی شکل دارد که هرکدام روی یکی از کلیه ها قرار گرفته است. غدد آدرنال دو قسمت دارند، که هرکدام یک سری هورمون تولید میکنند و عملکردی متفاوت دارند. بخش بیرونی، قشر آدرنال، هورمون هایی تولید می کند که کورتیکوستیروئید نامیده می شوند و توازن نمک و آب بدن، واکنش بدن به استرس، متابولیسم، سیستم ایمنی و رشد و عملکرد جنسی را تنظیم می کند.بخش داخلی، کاته کولامین هایی مثل اپینفرین تولید می کند. اپینفرین که آدرنالین هم نامیده می شود، در مواجهه با استرس، فشارخون و ضربان قلب را بالا می برد.جسم صنوبری که غده صنوبری نیز نامیده می شود، در وسط مغز قرار گرفته است. این غده ملاتونین ترشح می کند، هورمونی که چرخه خواب-بیداری را تنظیم می کند.غدد جنسی مهمترین منبع هورمون های جنسی هستند. در مردها، این غدد در کیسه بیضه قرار گرفته اند. غدد مردانه، یا بیضه ها، هورمون هایی تولید می کند که آندروژن نامیده می شود، که مهمترین آنها تستوسترون است. این هورمون ها تغییرات بدن را که به خاطر رشد جنسی ایجاد می شود، مثل بزرگ شدن آلت تناسلی و بروز سایر ویژگی های مردانه مثل کلفت شدن صدا، رشد مو صورت و شرمگاه و افزایش رشد و قدرت عضلانی، تنظیم میکند. تستوسترون همچنین در تولید اسپرم توسط بیضه ها نیز دخالت دارد.غدد زنانه، ینی تخمدان ها، در لگن خاصره قرار گرفته اند. این غدد تخمک تولید کرده و هورمون های زنانه مثل استروژن و پروژسترون را تولید میکنند. استروژن در رشد خصوصیات جنسی زنانه مثل رشد سینه ها و جمع شدن چربی بدن در ران ها و باسن، نقش دارد. هم استروژن و هم پروژسترون در حاملگی و تنظیم عادت ماهیانه نیز نقش دارند.پانکراس یا همان لوزالمعده (علاوه بر سایرین) دو هورمون مهم، یعنی انسولین و گلوکاگن را تولید می کند. این هورمون ها برای حفظ توازن گلوکز یا قند خون و حفظ سوخت و ذخائر انرژی بدن، در کنار یکدیگر عمل می کنند.سیستم غدد درون ریز چه می کندوقتی هورمون ترشح می شود، از غدد درون ریز به داخل جریان خون منتقل می شود تا به سمت سلولهایی که باید پیامرسانی کند، برود. در مسیر رفتن به سمت این سلولها، پروتئین های خاصی به برخی از این هورمون ها می چسبند. این پروتئین های خاص مثل حمل کننده هایی رفتار می کنند که مقدار هورمونی را که باید با سلول هدف رابطه برقرار کند و روی آن تاثیر بگذارد را کنترل می کنند.همچنین، سلول های هدف گیرنده هایی دارند که فقط به برخی هورمون های خاص می چسبند، و هر هورمون گیرنده های خاص خود را دارد، درنتیجه هر هورمون فقط با سلولهای هدف خاص که گیرنده های آن هورمون را دارند، وارد رابطه می شود. وقتی هورمون به سلول هدف خود می رسد، به گیرنده های خاص آن سلول می چسبد و این ترکیب گیرنده-هورمون، دستورالعمل های شیمیایی را به کارگران داخل سلول منتقل می کند.وقتی سطح هورمون ها به مقدار نرمال یا لازم خود برسد، ترشح بیشتر آن هورمون با مکانیسم های مهم بدن کنترل می شود تا همان میزان هورمون در خون حفظ شود. این تنظیم تولید و ترشح هورمون ها می تواند خود هورمون یا ماده دیگری در خون که مربوط به این هورمون است را درگیر کند.برای مثال، اگر غده تیروئید مقدار کافی از هورمون های تیروئید در خون ترشح کرده باشد، غده هیپوفیز متوجه این مقدار نرمال از آن هورمون در جریان خون شده و آزادسازی تیروتروپین را تنظیم می کند. تیروتروپین هورمونی است که ده تیروئید را برای ساخت و ترشح هورمون های تیروئید تحریک می کند.مثال دیگر هورمون پاراتیروئید است که یزان کلسیم خون را بالا می برد. وقتی میزان کلسیم خون بالا رود، غدد پاراتیروئید این تغییر را حس کرده و ترشح و تولید این هورمون را کاهش می دهند.مشکلات سیستم غدد درون ریزمقدار خیلی زیاد یا خیلی کم از هر هورمون می تواند برای بدن مضر باشد. برای مثال، اگر غده هیپوفیز هورمون رشد زیاد تولید کند، بچه می تواند رشد بسیار زیادی پیدا کندو به طور غیرطبیعی بلند قد شود. اگر این مقدار کم باشد، بچه به طور غیرطبیعی کوتاه قد و ریز خواهد شد.کنترل تولید یا جایگزینی برخی هورمون های خاص می تواند بسیاری از اختلالات درون ریز را در کودکان و نوجوانان برطرف کند. برخی از این اختلالات عبارتند از:ناتوانی آدرنال: در این وضعیت عملکرد قشر غده آدرنال یا فوق کلیوی پایین آمده و درنتیجه تولید هورمون های کورتیکوستیروئید آدرنال نیز بسیار کم می شود. علائم ناتوانی آدرنال می تواند شامل ضعف، خستگی، درد شکم، حالت تهوع، کم آب شدن بدن، و تغییرات پوستی باشد. پزشکان ناتوانی ادرنال را با تجویز جایگزین هایی برای هورمون هایکورتیکوستیروئید مداوا می کنند.سندرم کوشینگ: مقدار بسیار زیاد از هورمون های گلوکوکورتیکوئید در بدن می تواند منجر به بروی سندرم کوشینگ شود. در کودکان، معمولاً زمانی این اتفاق می افتد که کودک برای درمان بیماری های خود ایمنی مثل سل جلدی (lupus) مقدار بالایی داروهای ترکیبی کورتیکوستیروئید مصرف می کند (مثل پردنیسون). اگر این وضعیت به خاطر وجود تومر در غده هیپوفیز باشد که مقدار زیادی کورتیکوتروپین تولید می کند و غدد فوق کلیوی (آدرنال) را تحریک به تولید بیش از حد کورتیکوستیروئیدها می کند، به آن بیماری کوشینگ اطلاق می شود. بروز علائم آن ممکن است سالها طول بکشد و این علائم عبارتند از، چاق شدن بیش از حد، ناتوانی رشد، ضعف عضلانی، کبود شدن سریع پوست، آکنه، بالا رفتن فشار خون، و تغییرات فیزیولوژیکی. بنا بر علت خاص بیماری، پزشکان با روش های مختلفی مثل جراحی، پرتو درمانی، شیمی درمانی یا داروهایی که تولید این هورمون ها را متوقف می کنند، این بیماری را مداوا می کنند.دیابت نوع 1: وقتی لوزالمعده یا پانکراس نتواند به میزان کافی انسولینتولید کند، دیابت نوع 1 ایجاد می شود. علائم این بیماری عبارتند از: تشنگی زیاد، گرسنگی، ادرار و کاهش وزن. در کودکان و نوجوانان، این بیماری معمولاً یک اختلال خودایمن است که در آن برخی سلول های خاص سیستم ایمنی و پادتن هایی که توسط دستگاه ایمنی بدن ساخته می شوند، سلول های لوزالمعده را که انسولین تولید می کنند، تخریب می کند. این بیماری می تواند مشکلات دیگری در دراز مدت به وجود آورد مثل مشکلات کلیوی، آسیب های عصبی، کوری، و بیماری های قلبی کرونری زودرس و سکته. به کودکانی که دچار این مشکل هستند، برای کنترل سطح قند خون و کاهش خطر ایجاد مشکلات دیابتی مداوماً انسولین تزریق می شود.دیابت نوع 2: برخلاف دیابت نوع 1، که در آن بدن قادر به تولید انسولین کافی نیست، در دیابت نوع 2 بدن قادر به واکنش نرمال به انسولین نمی باشد. کودکان و نوجوانان مبتلا به این بیماری معمولاً اضافه وزن زیادی دارند و باور بر این است که چربی اضافه بدن نقش مهمی در مقاومت انسولین دارد که از مشخصه های این بیماری است. درواقع، در سالهای اخیر، شیوع این بیماری در کودکان تقریباً برابر با میزان بالای چاقی مفرط در آنها است. علائم و مشکلات احتمالی دیابت نوع 2 تقریباً مشابه با دیابت نوع 1 می باشد. برخی کودکان ونوجوانان می توانند با تغییرات رژیم غذایی، ورزش، و دارو قند خون خود را کنترل کنند اما خیلی از آنها مجبورند مثل بیماران دیابت نوع 1، تزریق انسولین انجام دهند.مشکلات هورمون رشد: بالا بودن میزان هورمون رشد در کودکان در ال رشد باعث رشد بی اندازه استخوان ها و سایر قسمت های بدنشان می شود که منجر به غول پیکر شدن آنها می شود. این وضعیت نادر، معمولاً به خاطر وجود یک تومر در غده هیپوفیز ایجاد می شود که می توان آنرا با برداشتن تومر مداوا کرد. درمقابل، وقتی غده هیپوفیز نتواند به میزان کافی هورمون رشد تولید کند، رشد کودک از قد، معیوب می شود. پایین بودن قند خون نیز ممکن است در کودکان مبتلا به کمبود هورمون رشد اتفاق بیفتد.پرکاری تیروئید: پرکاری تیروئید وضعیتی است که در آن سطح هورمون های تیروئید در خون بیش از اندازه بالا می رود. علائم آن شامل کاهش وزن، عصبی شدن، رعشه، تعرق زیاد، بالا رفتن ضربان قلب و فشارخون، برآمدگی چشم ها، و تورم گردن به خاطر بزرگ شدن غده تیروئید (گواتر) می شود. این وضعیت در کودکان معمولاً به خاطر بیماری گریوز ایجاد می شود که یک اختلال خودایمن است که در آن برخی پادتن ها که توسط سیستم ایمنی تولید می شود، غده تیروئید را برای فعالیت بیش از حد تحریک میکنند. این بیماری را میتوان با دارو یا برداشتن یا از بین بردن غده تیروئید با جراحی یا پرتودرمانی مداوا کرد.کم کاری تیروئید: کم کاری تیروئید وضعیتی است که در آن سطح هورمون های تیروئید در خون به طور غیرعادی پایین می آید. کمبود هورمون تیروئید، فرایندهای بدن را کند کرده و می تواند منجر به خستگی، پایین آمدن ضربان قلب، خشک شدن پوست، اضافه وزن، یبوست، و در کودکان، کاهش رشد و بلوغ دیررس گردد. مهمترین عامل ایجاد کم کاری تیروئید در کودکان تیروئیدیت هاشیموتو است که درنتیجه یک فرایند خودایمن ایجاد می شود که تیروئید را تخریب کرده و تولید هورمون تیروئید را متوقف می سازد. نوزادان ممکن است فاید غده تیروئید متولد شوند یا غده تیروئید آنها رشد کافی نداشته باشد که این هم منجر به کم کالری تیروئید خواهد شد. این وضعیت را می توان با جایگزین های غذایی هورمون تیروئید مداوا کرد.بلوغ زودرس: تغییرات بدن که حین بلوغ ایجاد می شوند، اگر میزان هورمون های هیپوفیز که غدد جنسی را برای تولید هورمون هایجنسی تحریک می کنند، پیش از موقع بالا رود، ممکن است در برخی کودکان در سنین خیلی پایین اتفاق بیفتد. داروی تزریقی برای متوقف کردن ترشح این هورمون های هیپوفیز وجود دارد که جلوی رشد جنسی زودرس را در این کودکان میگیرد.