مشاوره بدنسازی و فیتنس 09100782312

کراتین گلوتامین پروتئین آمینو بی اس ام اپتیمم الیمپ فیتمکس ناترند برنامه تمرینی برنامه غذایی

مشاوره بدنسازی و فیتنس 09100782312

کراتین گلوتامین پروتئین آمینو بی اس ام اپتیمم الیمپ فیتمکس ناترند برنامه تمرینی برنامه غذایی

مشاوره بدنسازی فیتنس فیزیک 09100782312

ویتامین‌های مکمل را چه موقع بخوریم؟اگر این قرص را به همراه چای یا شیر بخوری، هیچ اثری نخواهد داشت. می‌گویند بهتر است صبح ناشتا قرصت را بخوری تا میزان جذبش بیشتر شود و ده‌ها نسخه دیگر که توسط اطرافیان و آشنایان برای میل کردن قرص‌ها پیچیده می‌شود اما براستی برای جذب بیشتر ویتامین‌ها، بهترین زمان چه هنگام است، صبح، ظهر، شب، چه وقت؟دکتر تیرنگ نیستانی، متخصص تغذیه بالینی و مدیر گروه تحقیقات تغذیه در انستیتو تحقیقات تغذیه و صنایع غذایی کشور درخصوص زمان مصرف مکمل‌های ویتامینی و مواد معدنی، می‌گوید: از آنجا که تنوع این مواد زیاد است، این فرآورده‌ها اغلب همانند ویتامین‌های A ،D  و‌E  محلول در چربی‌اند و گاهی برخی از مواد معدنی با مواد غذایی تداخل دارند که در برخی مواقع این تداخل به نفع جذب آنهاست و گاهی بالعکس، پس بهترین راهکار این است که هنگام مصرف مکمل‌ها ابتدا به جنس و زمان مصرف آن دقت شود.به گفته وی، کلسیم یکی از مکمل‌هایی است که ممکن است توسط بسیاری از افراد مصرف شود که می‌تواند با ویتامینD نیز همراه باشد.دکتر نیستانی با اشاره به این که کلسیم در مکمل‌های به شکل ملح (نمک)‌ وجود دارد، کربنات کلسیم را یک نمونه از آن ذکر کرده و می‌گوید: معمولا این نوع از مکمل‌ها به خودی خود جذب بالایی ندارند و برای جذب، بهتر است کلسیم از آنیون (کربنات)‌ جدا شود تا قابلیت جذب پیدا کند که برای این کار اسید معده، آنزیم‌های گوارشی و PH  مناسب نیاز است و به زبان ساده‌تر، اگر قرص کلسیم با معده خالی مصرف شود، جذب بالایی نخواهد داشت چرا که در معده خالی به میزان لازم، اسید ترشح نمی‌شود. پس قرص کلسیم کربنات باید ضمن مصرف غذا یا بلافاصله پس از غذا هنگامی که آنزیم‌های گوارشی و اسید معده ترشح شده‌اند، مصرف شود تا جذب بالایی داشته باشد.به گفته این متخصص تغذیه، ویتامین D همراه کلسیم نیز به دلیل این که محلول در چربی است، چنین خاصیتی را دارد و برای جذب، وجود چربی در دستگاه گوارش ضرورت دارد تا به تبع‌ آن، صفرا ترشح شود.وی در ادامه متذکر می‌شود: ولی این به آن معنا نیست که ویتامینD  باید با چربی مصرف شود؛ بلکه منظور مصرف آن همراه غذا یا بلافاصله پس از صرف غذاست که حتی می‌تواند این غذا «شیر» باشد.گفتنی است، برخی بر این تفکرند که اگر کلسیم با شیر مصرف شود، از مقدار جذب آن کاسته می‌شود؛ در حالی که شیر منبع کلسیم است و باید گفت اگر دریافت روزانه کلسیم زیاد باشد، درصد جذب کاهش می‌یابد.به عنوان مثال مصرف 50 میلی‌گرم کلسیم با شیر 70 الی 80 درصد جذب خواهد داشت؛ چراکه شیر خود دارای کلسیم است و این احتمال می‌رود که می‌تواند درصد جذب را کاهش دهد؛ ولی برآوردها نشان می‌دهد این کاهش تا مصرف 500 میلی‌گرم کلسیم در یک وعده غذایی محسوس نیست، ضمن این که باید توجه داشت که شیر خود دارای لاکتوز است و همین ماده از علل جذب بیشتر کلسیم می‌باشد و نهایتا باید گفت مصرف روزانه کلسیم با شیر، مساله‌ساز نیست.آمارها نشان می‌دهد بسیاری از زنان دچار کمبود آهن هستند و وقتی به پزشک مراجعه می‌کنند، برایشان فراورده‌های آهن تجویز می‌شود که این آهن از نوع «معدنی» است و از آنجا که آهن معدنی معمولا دارای جذب بالایی نیست و به شکل فراورده‌های گیاهی است، معمولا جذبشان تحت تاثیر بسیاری از مسائل قرار می‌گیرد (ولی آهن آلی که در فرآورده‌های جانوری «گوشت» یافت می‌شود، شرایط جذب تحت تاثیر این مسائل قرار نمی‌گیرد)‌ مثلا اگر آهن با شیر یا غذایی که در آن کلسیم است خورده شود، مقدار جذب را بسیار کاهش می‌دهد یا اگر همراه غذایی با فیبر زیاد میل شود، جذب آهن را مهار می‌کند بنابراین بهتر است آهن و فراورده‌های آن همراه با آبمیوه طبیعی که حاوی مقداری ویتامین C است میل شود ولی در زنانی که پس از مصرف قرص «فروس سولفات» دچار تهوع می‌شوند چاره‌ای بجز مصرف قرص پس از غذا نیست.دکتر نیستانی درخصوص مصرف ویتامین‌های گروه B با اشاره به این که جذب این گروه از ویتامین‌ها وابسته به غذا نیست و معمولا حتی با معده خالی نیز به خوبی جذب می‌شوند، در ادامه اظهار می‌کند: فراورده‌های روی نیز با معده خالی جذب بهتری دارند و همچنین می‌توان گفت معمولا ویتامین‌های گروه B و C می‌توانند با معده خالی جذب شوند، مشروط بر این که فرد دستگاه گوارشش مشکلی نداشته باشد. از آنجا که ویتامینA جزو فراورده‌های محلول در چربی است باید با غذا میل شود.و یک توصیه این متخصص تغذیه در پایان یادآور می‌شود: مکمل‌ها دارای ظاهری آرام و بی‌خطرند که اگر سر خود و غیرتخصصی مصرف شوند، بعضا می‌توانند خطرناک شوند پس بهترین راه برای مصرف مکمل‌ها، مشورت کردن با پزشک است.|+| نوشته شده در  پنجشنبه ۷ مهر ۱۳۹۰ساعت 2:23  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتکلسترولکلسترول برای بدن ضروری است.این چربی در کبد بیوسنتز شده و در صفرا به روده ترشح میشود. کلسترول نقش مهمی در جذب چربیها و بعضی از ویتامینها را از دستگاه گوارش انجام میدهد.از الکلهای استروئیدی در لیپیدها مهمترین آن کلسترول است که در تمامی سلولهای بدن بویژه در سلولهای عصبی وجود دارد. کلسترول تماما در بافت جانوری یافت شده و گیاهان فاقد این نوع الکل هستند.کلسترول برای بدن ضروری است. این چربی در کبد بیوسنتز شده و در صفرا به روده ترشح میشود. کلسترول نقش مهمی در جذب چربی ها و بعضی از ویتامینها را از دستگاه گوارش انجام میدهد. بسیاری ار هورمونهایی که در بدن بیوسنتز میشوند برای ساختن خود نیاز به کلسترول دارند.البته مقدار زیاد آن در بدن خطرناک است. کلسترول خود نوعی چربی است و در خون حل نمیشود بدین جهت برای اینکه بتواند در خون انتقال یابد به موادی نیاز دارد که حامل و ناقل آن در خون باشد،این مواد ناقل لیپوپروتئین هستند. از مهمترین لیپو پروتئین ها دو نوع هستند:۱) LDL۲) HDLLDL نوعی کلسترول است که میتواند به جدار رگهای بدن نفوذ کرده و موجب گرفتگی رگها شود.با رسوب شدن این کلسترول در یک محل رگ تنگ تر شده و اگر خون در آن ناحیه لخته ببندد رگ کاملا مسدود شده که موجب سکته قلبی یا مغزی میشود.بنابراین افزایش غلظت LDL موجب افزایش خطر بیماری مغزی و قلبی میگردد و به همین علت هم به این کلسترول ،کلسترول بد میگویندکه حدودا ۳/۲ کلسترول خون توسط این لیپو پروتئین حمل میگردد.بنابراین افزایش غلظت LDL موجب افزایش خطر بیماری مغزی و قلبی میگردد و به همین علت هم به این کلسترول ،کلسترول بد میگویندکه حدودا ۳/۲ کلسترول خون توسط این لیپو پروتئین حمل میگردد.HDL که ۳/۱ کسترول را در خون حمل میکند و عمل آن این چنین اثبات گردیده که کلسترول بد را از دیواره رگها دور کرده و آنرا به کبد میرساند.در واقع هر چقدر میزان HDL بیشتر شود خطر حمله قلبی کاهش میابد.بطور کلی میزان کلسترول را در بدن در این مقیاس اعلام میکنند:کلسترول کامل ................................کمتر از ۲۰۰ mg/dlHDL زن...................................۴۰_۵۰ mg/dlمرد..................................۵۰_۶۰ mg/dlLDL مقدار مطلوب.....................۱۳۰ mg/dlتری گلیسیرید..................................۱۷۰_۲۰۰ mg/dl● خصوصیات لیپیدها:لیپیدها از مهمترین مواد تولید کننده انرژی در بدن هستند بطوریکه از سوختن ۱ گرم لیپید ۹ کییلو کالری انرژی آزاد میشود ولی از سوختن ۱ گرم قند ۴ کیلو کالری انرژی آزاد خواهد شد.لیپیدها از ترکیبات ذخیرهای در بدن هستند و این مواد ذخیره ای در بدن خیلی سریع پس از هضم متابوایزه میشوند و در دسته ذخیره های بلند مدت به حساب می آیند،یعنی نیاز انرژی در گرسنگی را در مدتهای طولانی نظیر روزه داری جبران میکنند در صورتی که قندها ذخیره بصورت گلیکوژن دارند . تامین انرژی کوتاه مدت هستند.از طرف دیگر لیپیدها در بافتهای چربی بصورت ذخیره در مقابل سرما، تحریکات عصبی و مکانیکی و تامین کننده انرژی در بافتهای ماهیچه ای هستند.بدیهی است هر چه مقدار لیپید در غشا سلولی و نه در کل بدن زیاد شود عمل حفاظتی آن هم بیشتر میشود بطوریکه در غشا سیستم عصبی ۸۰ تا ۷۰ درصد لیپید وجود دارد.باید به خاطر داشت که اگر شما اضافه وزن دارید و مقدار کلسترول خونتان بالاست، کاهش وزن می‌تواند به پایین آوردن کلسترول خون شما کمک کند. برای کسانی که به درمان پیشرفته تری نیاز دارند، درمان های دارویی مؤثر در دسترس می‌باشد.مصرف منابع محتوی فیبر موجب کاهش کلسترول خون می شوند. انواع مختلف فیبرها (مواد غیر قابل هضم) درمواد غذایی گیاهی موجودند. ولی نوعی از فیبر که بیشترین اثر را بر کاهش کلسترول خون دارد ، فیبر محلول نام دارد که منابع غنی از آن عبارتند از : سیب ، گلابی ، مرکبات مثل پرتقال ، لیمو و گریپ فروت ، توت فرنگی ، هویج و غلات سبوس دار .سبوس جو یک منبع غنی از فیبر محلول می‌باشد. نکته‌ای که درباره این ماده مطرح است این است که به نظر می‌رسد این ماده کلسترول بد یا LDL را که سبب رسوب چربی در سرخرگ ها می شود ، کاهش می دهد، ولی سطح کلسترول خوب یا HDL را بالا می‌برد. غذاهای دیگر غنی از فیبرهای محلول شامل انواع لوبیا، عدس و بعضی از میوه‌ها می‌باشند. از آنجا که تمام این غذاها هم کم‌چرب و هم دارای فیبر بالایی هستند، مصرف روزانه آنها مفید است.باید به خاطر داشت که اگر شما اضافه وزن دارید و مقدار کلسترول خونتان بالاست، کاهش وزن می‌تواند به پایین آوردن کلسترول خون شما کمک کند. برای کسانی که به درمان پیشرفته تری نیاز دارند، درمان های دارویی مؤثر در دسترس می‌باشد.اعمال تغییرات زیر در رژیم غذایی می‌تواند به کاهش مقدار کلسترول خون کمک کند.▪ به جای غذاهای سرخ شده، از کباب شده استفاده کنید.▪ چربی های اضافی را از خوراک ها و غذاهای گوشتی حذف کنید.▪ بجای پنیر چرب از انواع کم چربی استفاده کنید.▪ سعی کنید به جای خامه از ماست کم چربی استفاده کنید.▪ به جای شیر پرچرب از شیر کم‌چربی استفاده کنید.▪ مصرف شیرینی ها، پای ها، کلوچه ها و کیک ها را محدود کنید.▪ از قسمت‌ های کم چرب گوشت استفاده کنید و تمام چربی های قابل رویت را جدا کنید و از مرغ و ماهی بیشتر از گوشت قرمز استفاده کنید.▪ مصرف سبزیجات، حبوبات مانند انواع لوبیا و عدس و غیره را افزایش دهید.آنچه مسلم است هیچ یک از مواد غذایی به خودی خود مضر نمی‌باشند، بلکه ترکیب غلط آن‌ها در یک رژیم غذایی نامناسب است می تواند مشکل آفرین شودپخیلی از مردم بر این باورند  که کلسترول یک نوع چربی است. در صورتی که کلسترول چربی نیست و ماهیت اصلی آن الکل است و کلسترول را در ردیف یا دسته الکل ها طبقه  بندی می کنند .بدن برای ادامه زندگی، دوام و سلا مت بودن به کلسترول احتیاج دارد. بیش از 70 درصد کلسترول در بدن در کبد تولید می شود. مقداری از کلسترول از طریق غذا و حتی اگر احتیاج باشد سلول ها هم می توانند کلسترول تولید کنند. اهمیت کلسترول در بدن به خاطر این است که بسیاری از کارهای سلا متی و حسی و حرکتی به کلسترول بستگی دارد. یکی از مهمترین کارهای کلسترول حفظ ساختمان سلول ها و فرم و شکل سلول ها است. وقتی هر گونه صدمه ای به عروق و رگها وارد شود کلسترول آنها را ترمیم می کند. یک قسمت از دیواره سلول ها را کلسترول تشکیل می دهد. استحکام  رگها به خاطر وجود کلسترول است. تولید صفرا توسط کلسترول ایجاد می شود. خیلی از هورمون های مغزی رابطه مستقیمی با کلسترول دارند .اعصاب یک رابطه مستقیم با کلسترول دارد. رشد  جنین بدون کلسترول امکان پذیر نیست.تولید خیلی از هورمون ها مانند پروژسترون، استروژن، تستسترون، آدرنالین و خیلی از هورمون های دیگر بدون کلسترول ممکن نخواهد بود. پس در نتیجه می توان گفت کلسترول یک عنصر  لا زم و ضروری برای انسان در ادامه زندگی است .بدن کلسترول را از موادغذایی و کبد می گیرد تا بتواند تمام این فعالیت ها را انجام دهد .اسم کلسترول بد در رفته است و گفته می شود که کلسترول باعث بیماری های قلبی می شود، در صورتی که چنین چیزی نیست. زیرا کلسترول در بازسازی عروق و سلول های صدمه دیده فعالیت می کند و از کبد تولید می شود .وقتی کلسترول بالا  است مطمئنا صدمه ای به عروق و سلول های ما وارد شده است که کلسترول بیشتری از کبد تولید می شود .خیلی ها می گویند کلسترول باعث حملا ت قلبی می شود در صورتی که اینطور نیست. تحقیقات نشان داده است که کسانی که دچار حملا ت قلبی می شوند 50 درصد از آنها حتی کلسترول خونشان روی 200 بوده است و نیز حتی آمار در بسیاری از کشورهای آفریقایی و اروپایی نشان می دهد که انسان هایی هستند با سن بالا ی 90 سال که کلسترول آنها روی 400  است و هنوز هم بدون هیچ مشکلی به زندگی خود ادامه می دهند .در نتیجه می توان  خاطرنشان کرد که کلسترول به تنهایی نمی تواند عامل حمله قلبی  باشد. ما باید در بدن خود به دنبال این باشیم که به چه دلیل کلسترول در بدن ما بالا  رفته است و چرا سلول های ما صدمه دیده اند و باعث افزایش کلسترول شده اند .وقتی که کلسترول وجود نداشته باشد زخم های ما به هیچ عنوان بهبود پیدا نخواهد کرد و نیز سلولها بدون کلسترول از فرم و شکل و استحکام خود خارج می شوند .علتی که کلسترول را یک چربی می دانند شاید به خاطر این باشد که وقتی که کلسترول از کبد تولید می شود و به سمت سلول های صدمه دیده می رود برای ترمیم آنها از طریق خون، باید دوباره بعد از تمام شدن کار باز به کبد برگردد و این رفت و آمد باید توسط یک وسیله نقلیه انجام شود و این وسیله نقلیه را در بدن که این کار حمل و نقل را انجام می دهد لا یپو پروتئین می نامند. لا یپو از لیپید می آید یعنی چربی، پروتئین هم پروتئین است در واقع پروتئینی که داخل آن چربی است و بیرون آن پروتئین  و مولکول کلسترول در داخل لا یپوپروتئین قرار می گیرد.کلسترول ها را به سه دسته تقسیم می کنندکلسترول LDL که به آن لودنسیتی لا یپو پروتئین می گویند، در واقع می توان گفت تراکم پروتئین کم است یا این گونه می توان تعریف کرد که این نوع کلسترول خاصیت چسبندگی دارد و به راحتی  به جدار داخلی دیواره های رگها می چسبد و باعث باریک شدن و در نهایت انسداد مجرای داخلی رگها می گردد که حتی به این کلسترول، کلسترول بد می گویند.کلسترول دیگر را HDL می نامند یعنی  های دنسیتی لا یپوپروتئین، زمانی است که تراکم پروتئین زیاد است و اینگونه نیز می توان تعریف کرد این نوع کلسترول، کلسترول های LDL موجود در طول دیواره رگ ها را پیدا کرده و به آنها می چسبد  و آنها را از جدار رگ ها پاک می کند و از باریک شدن و انسداد رگ ها جلوگیری می نماید به این نوع کلسترول ، کلسترول خوب می گویند.کلسترول دیگری وجود دارد به نام VLDL زمانی  است که غلظت و تراکم کلسترول خیلی کم است، و به عبارت یا تعریف دیگری می توان گفت، این نوع کلسترول مولکول های چربی را از کبد به دیگر قسمت های بدن حمل می کند و بعد از انتقال چربی به بافت ها تبدیل به کلسترول LDL می گردد. عواملی هستند که باعث حمله قلبی می شوند و باعث بالا رفتن میزان کلسترول می شوند.اضافه وزن، فشار خون، ناراحتی غده تیروئید، مصرف زیاد چربی مثل روغن های جامد، استفاده نادرست از غذاهای ناسالم مثل تنقلا ت باعث بالا رفتن میزان کلسترول می شوند . مساله دیگری که باعث بالا رفتن کلسترول می شود مسائل ژنتیکی کبد است که برای این منظور باید بتوانیم از طریق روش غذایی مناسب در تنظیم آنزیم های مناسب در امر بازسازی کبد کوشش کنیم.یکی از مهمترین عوامل افزایش  و یا بالا  رفتن کلسترول وجود استرس بالا  در انسان ها است .کسی که اضافه وزن دارد و کلسترول بالا  هم دارد این وزن زیاد باعث بالا رفتن کلسترول شده است پس باید تحقیق کرد در امر بالا بودن وزن بدن که حتی گاهی اوقات  کربوهیدرات ها باعث اضافه وزن می شود، پس نمی توان صد در صد حملا ت قلبی را وجود بالا ی کلسترول دانست.زمانی که فردی دارای فشار خون بالا  است در اثر این فشار خون کلسترول او هم بالا  خواهد رفت و اگر این فرد سیگاری هم باشد احتمال خطر حمله قلبی شاید 20 برابر افزایش پیدا کند .افراد مبتلا  به بالا بودن کلسترول باید در رژیم مواد غذایی دقت بیشتری داشته باشند .تمرینات ورزشی در کاهش کلسترول خون بسیار موثر است، زیرا ورزش باعث کاهش وزن می شود. در هنگام ورزش مقدار HDL خون افزایش پیدا می کند و LDL  خون کاهش پیدا می کند. به طور طبیعی کلسترول خون باید زیر 200 میلی گرم باشد.ایرانیان در قیامتخواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟» گفت:«می دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.» خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت:   گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم.|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۹۰ساعت 2:51  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتآنتی استروژن بودن DhtDhtحیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شوو اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شوهم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کنو آنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شورو سینه را چون سینه ها هفت آب شو از کینه هاوانگه شراب عشق را پیمانه شو، پیمانه شوباید که جمله جان شوی تا لایق جانان شویگر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شوآن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شدهآن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شوچون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین مافانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شوتو لیله القبری برو تا لیله القدری شویچون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شواندیشه ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشدز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شوقفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل های مامفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شوبنواخت نور مصطفی آن استن حنانه راکمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شوگوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر رادامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شوگر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینهور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شوتا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکیتا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شوشکرانه دادی عشق را از تحفه ها و مال هاهل مال را خود را بده شکرانه شو  شکرانه شویک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدییک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شوای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پرنطق زبان را ترک کن بی چانه شو بی چانه شو" مولانا"ادامه مطلب|+| نوشته شده در  سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰ساعت 2:6  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتداروهای پوشاننده تست دوپینگدوستان این مطالب سوخته است و به درد نمیخوره ولی از بیکاری بهتره خوندنش :موادی هستند که اجازه به تشخیص مصرف استروئید در تستهای دوپینگ نمیدهند این مواد شامل مدرها، اپی تستوسترون، پروبنسید و افزایش دهنده های پلاسمای خون هستند.مدرها: با افزایش حجم ادرار موجب رقیق شدن غلظت استروئید بکار رفته شده و میزان آنرا در سطح نرمال نشان میدهند. همینطور این مواد با بالا بردن آب دفع شده توسط بدن موجب کاهش وزن بدن هم میشوند.اپیتستوسترون: هنگام مصرف هورمون تستوتسرون میتوان از طریق مصرف داخل پوستی یا استفاده همزمان تستوسترون با اپی تستوسترون دوپینگ تستوسترون را مخفی کرد.با استفاده از مصرف تستوسترون به طریق داخل پوستی میزان تستوسترون تنها به مدت ۴ تا ۸ ساعت از طریق آزمایش خونی قابل تشخیص میباشد. اگر ورزشکار از محلولهای داخل پوستی بروش سیستمیک استفاده کند میتواند دوز کمی از تستوسترون را تزریق کند بطوریکه کمتر از سطح تعیین دوپینگ بماند.پروبنسید: موجب کاهش دفع استروئیدهای آنابولیک از طریق ادرار شده و میزان آندروژن سنجیده شده را به زیر سطح غیر قابل قبول میرساند. در تحقیقی نشانداده شد که مصرف همزمان این ماده بهمراه ستانزل یا همون وینسترول موجب شد تا سطح استانوزول در پلاسمای خون پایین بیاید و همینطور دفع این هورمون در ادرار نیز کاهش یافت.افزایش دهنده های پلاسمای خون: که شامل آلبومین، دکستران یا نشاسته هیدروکسی اتیل میباشند میتواند مصرف اریتروپویتین را مخفی کرده و حجم پلاسما را نسبت به حجم خون افزایش داده در نتیجه جواب آزمایش را منفی کنند.دوز مصرف مدرها بسته به نوعش متفاوت بوده مثلا برای فورومساید با مصرف دوز درمانی ۲۰ تا ۸۰ میلیگرم در یک دوز میتوان تولید ادرار را به سرعت بالا برد.نوعی دیگر از این عوامل پوشاننده آلفا ردوکتازها هستند مثلا میتوان با مصرف دوتاستراید ۰.۵ میلیگرم روزی میزان سنجش هرومونهای آندروژنی را در حد قابل قبولی کاهش داد. تحقیقات نشانداده که این ماده را میتوان بین ۵ تا ۴۰ میلیگرم بدون ایجاد اوارز بکار برد. یا مثلا دوز مصرفی فیناستراید که یکی دیگر از آلفا ردوکتازها و عوامل پوشاننده هست بصورت بالینی ۱ میلیگرم در روز میباشد اما نشاندادهه شده که دوزهای بین ۸۰ تا ۴۰۰ میلیگرم در روز هم میتوان با کمترین اوارز استفاده کرد.در مورد افزایش دهنده های پلاسمای خون آلبومن بهمراه موادی دیگر مثل خون، پلاسما یا آب نمک نرمال استفاده میشود و معمولا دوز و میزان مصرف بنا به شخص متفاوت هست معمولا جهت مصارف پزشکی بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیلیتر استفاده میشود اما دوز بنا به شخص متفاوت هست.مصرف تمامی این مواد مسلم عوارضی هم داردمثلا در مصرف مدرها اوارز موجود گرفته گی عضلانی ،نا منظم زدن قلب یا آریتمی، کاهش حجم خون، کاهش بیش از حد فشار خون و بر هم خوردن بالانس الکترولیتی خون (سدیم، پتاسیوم، کلسیوم،...) میتواند رخ دهد معمولا نا منظم زدن قلب میتواند به دلیل کاهش پتاسیم باشد.پروبنسید اوارز به نسبت کمی دارد که شامله تشکیل سنگ کلیه،آرتروز، از دست دادن مو، قرمز شدن پوست، سر درد، حال به هم خوردهگی، درد لثه، تب و در مواردی نادر موجب کم خونی شدید میشود.مصرف ممانعت کننده های آلفا ردوکتاز موجب کاهش میل ج ن س ی، بیشتر شدن عدم نوظ، و مشکلات تخلیه ج ن س ی میشوند.مصرف افزایش دهنده های پلاسما مثل امبومین به ندرت اوارز منفی خواهد دشت که شامله حال به هم خورده گی، تب، احساس سرما و لرز میتواند بشوددوستان این مطالب سوخته است و به درد نمیخوره ولی از بیکاری بهتره خوندنش و از سایت بدنساز تهیه شده  چون امروز حوصله ندارم از زحمات دوست عزیز آرش بندگانان استفاده کردیم انشا الله در آینده نزدیک نکات طلایی رو میگم فقط به خاطر تو  :خلاصه کلام :گاهى براى تغییر پاسخ واقعى تست دوپینگ از دستکارى داروئى استفاده مى‌شود. در این روند از داروهائى موسوم به عوامل پوشاننده (Masking agents) استفاده مى‌گردد. این داروها از طریق مکانیسم‌هاى مختلف باعث منفى شدن پاسخ تست دوپینگ مى‌شوند و شامل موارد ذیل مى‌باشد:داروهای پوشاننده یا پاک کننده که تحت عنوان MASKING AGENTS گفته می شود گروه چهارم از داروهای ممنوعه در ورزش می باشد. این داروها به این دلیل پوشاننده گفته می شود که با مصرف آنها داروی اصلی کشف نمی گردد و اینها با انحراف آزمایش دوپینگ اعمال اثر می کنند، و به این دلیل پاک کننده گفته می شود که برخی از آنها به دفع و پاک شدن داروی اصلی از بدن کمک می کنند.انواع داروها ی پوشاننده و پاک کننده به قرار زیر است :1- برومانتان2- دیورتیکها ( ادرار آورها )3- اپی تستوسترون4- پروبنسیدبرومانتانبرومانتان دارویی است که هم خاصیت پوشانندگی و خاصیت محرک اعصاب دارد. و در المپیک آتلانتا 1996 بطرز وسیعی توسط ورزشکاران روسیه مصرف شده بود ولی چون در فهرست داروهای ممنوعه نبود، کمیته بین المللی المپیک نتوانست هیچ ورزشکاری را محروم کند ولی امروزه در فهرست داروهای ممنوعه قرار دارد.دیورتیکها ( ادرار آورها )ورزشکاران به دو دلیل زیر از این گروه داروها استفاده می کنند :1- پاک کردن و دفع داروی اصلی خورده شده از بدن و نتیجتا انحراف آزمایش دوپینگ2- کم کردن وزن بدناپی تستوستروناپی تستوسترون نیز دارویی است که جهت انحراف آزمایش دوپینگ مصرف می گردد.پروبنسید Probenecidپروبنسید یک داروی ضد نقرس است که میزان اسید اوریک خون را پائین می آورد، بدین ترتیب که با مهار بازجذب اسیداوریک در کلیه دفع ادرار آن را افزایش می دهد.نیمه عمر پلاسمایی این دارو بستگی به مقدار مصرف آن دارد، بطوریکه بعد از مصرف مقدار 500 میلی گرم نیمه عمر آن 3 تا 8 ساعت و پس از مصرف 2 گرم نیمه عمر آن 6 تا 12 ساعت است . پروبنسید از راه کلیه دفع شده و دفع آن در ادرار قلیایی افزایش می یابد.چرا ورزشکاران پروبنسید مصرف می کنند؟یکی از ویژگیهای داروی پروبنسید این است که دفع داروهای دیگر را از راه کلیه و ادرار مهار می کند و مانع از آن می شود که داروی اصلی از راه ادرار خارج گردد و به همین دلیل چون ورزشکاران با مصرف آن سعی می کنند روی داروی اصلی سرپوش بگذارند، داروی پوشاننده گفته می شود.Bromantan, Diuretics, Epitestosterone, Probenecidداروى پروبنسید که معمولاً در درمان نقرس به‌کار مى‌رود، نیز توسط ورزشکاران براى پوشاندن وجود داروها یا متابولیت‌هاى آنها استفاده مى‌شود. این دارو مى‌تواند میزان دفع متابولیت‌هاى اسیدى را تغییر دهد. پروبنسید نخستین بار در نمونهٔ ادرار یک دوچرخه‌سوار اسپانیائى به نام پدرو دلگادو در مسابقات دور فرانسه کشف گردید و از آن تاریخ ممنوع اعلام شد.امروزه دسترسى توأم به کروماتوگرافى گازى و طیف‌سنجى جرمى در روش‌هاى آزمایشگاهى این اطمینان را فراهم آورده است که استفاده از پروبنسید نمى‌تواند مانع از کشف دارو شود.برومانتان نیز یکى دیگر از عوامل پوشاننده است که در ردهٔ داروهاى محرک طبقه‌بندى مى‌شود و براى منفى نمودن تست دوپینگ کاربرد دارد. نخستین بار این دارو در نمونهٔ ادرارى هفت تن از ورزشکاران شرکت‌کننده در رقابت‌هاى المپیک آتلانتا (۱۹۹۶) کشف شد و از آن پس توسط IOC ممنوع اعلام گردید.یکى دیگر از داروهائى که براى دستکارى تست دوپینگ استفاده مى‌شود، اپى تستوسترون است. نسبت تستوسترون (T) به اپى‌تستوسترون (E) بیش از ۶ به ۱ در ادرار باعث مثبت شدن تست دوپینگ مى‌گردد. بنابراین بعضى از ورزشکاران با مصرف اپى‌تستوسترون سعى مى‌کنند که این نسبت را تغییر دهند.یک اقدام احتمالى در اثبات تقلّب و دستکارى در سطوح تستوسترون استفاده از داروى کتوکونازول است. این فرآورده یک داروى ضدّقارچ است که ترشح تستوسترون از بیضه را مهار مى‌کند. هنگامى که ۴۰۰ میلى‌گرم کتوکونازول به یک مرد طبیعى تجویز مى‌شود، سطح تستوسترون پلاسما در ظرف ۸ ساعت حدود ۵۰% افت مى‌کند و باعث کاهش نسبت تستوسترون به اپى‌تستوسترون مى‌شود. با این حال زمانى که این دارو به فردى که خودش تستوسترون تزریق نموده، داده شود، سطوح پلاسمائى هورمون بدون تغییر باقى مى‌ماند یا ممکن است بالا برود و در نتیجه نسبت تستوسترون به اپى‌تستوسترون را زیاد مى‌کند. تست کتوکونازول در سال ۱۹۹۴ براى دفاع از قهرمان دوى ۸۰۰ متر بریتانیا به نام Diane Modahl به‌کار رفت که در وى سطح بالا و غیرطبیعى تستوسترون و نسبت تستوسترون به اپى‌تستوسترون بالا گزارش شده بود. در این نمونه تغییر ترکیب نمونه توسط باکترى‌ها به‌عنوان علت یافته‌هاى غیرطبیعى اعلام شد. Rod Bilton (در ۱۹۹۵) اخیراً مطرح نموده است که تبدیل استروئیدهاى ادرارى به تستوسترون توسط باکترى‌هاى ادرارى ممکن است و تأکید نمود که تمام نمونه‌هاى ادرارى جمع‌آورى شده باید بلافاصله منجمد شوند تا از تجزیهٔ باکتریال پیشگیرى گردد.|+| نوشته شده در  دوشنبه ۴ مهر ۱۳۹۰ساعت 5:4  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتHerbal Liv.52 100 Tabletsاین داروی گیاهی باعث بازگشت آنزیم‌های کبدی به میزان نرمال آن شده و کبد را از مواد سمی پاکسازی می‌کند .از لحاظ بالینی سطح سرمی کلسترول ، لیپوپروتئین‌ها ، فسفولیپیدها ، تریگلیسریدها را سالم نگه می‌دارد .کاملا گیاهی و بدون ضرر بوده و تاثیر مثبت آن توسط متخصصان حوزه سلامت در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا به تایید رسیده است و صدها مقاله علمی در مورد آن به رشته تحریر درآمده است .پرورش اندام کاران از این قرص جهت دوره‌های پاکسازی و تنظیم‌ آنزیم های کبدی بهره می‌برند. این قرص کاملا گیاهی بوده و موارد یاد شده تنها جهت آگاهی مصرف کننده بیان می‌شود .موراد مصرف :هپاتیتبیماری‌های کبدی ناشی از مصرف الکلالتهاب ویروسی کبدیکاهش اشتهاآسیب‌های ناشی از شیمی درمانی و پرتودرمانی به کبداختلالات آنزیمیو.........تاثیرات جانبی :تا کنون موردی گزارش نشده است .هر قرص حاوی :Himsra (Capparis spinosa) 65mgKasani (Cichorium intybus) 65mgMandur bhasma 33mgKakamachi (Solanum nigrum) 32mgArjuna (Terminalia arjuna) 32mgKasamarda (Cassia occidentalis) 16mgBiranjasipha (Achillea millefolium) 16mgJhavuka (Tamarix gallica) 16mgبدنسازان و ورزشکارانی که از داروهای استروئیدی استفاده می کنند بایستی پس از پایان هر دوره به وسیله این مکمل گیاهی کبد خود را پاکسازی کنند و نیز ورزشکارانی که مکمل به مقدار زیاد و متنوع استفاده می‌کنند نیز برای آنکه کارکرد طبیعی کبد را حفظ نمایند و بهره بیشتری از مکمل ها ببرند هر چند ماه یکبار بایستی از لایو 52 استفاده کنند|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۰ساعت 1:59  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتآروماسینAromasin(exemestane)Aromasin (Exemestane) is a steroidal suicide aromatase inhibitor, which means that it lowers estrogen production in the body by blocking the aromatase enzyme, the enzyme responsible for estrogen synthesization. (1)(2)(3)This stuff was developed to fight breast cancer in post-menopausal women, who need a particularly aggressive therapy, and for whom first line defenses such as SERMS (Tamoxifen) have not worked. This should be our first clue in inferring that this stuff is pretty strong, or at least stronger than some of the other compounds which are used to fight breast cancer.Aromasin and Side EffectsAromasin averages an 85% rate of estrogen suppression (4), so its clearly a very effective agent for bodybuilders and other athletes wanting to avoid estrogen related side effects such as gyno, acne, or water-retention brought on by aromatizing steroids. Specifically, Exemestane dose this by selectively inhibiting aromatase activity in a time-dependent and irreversible manner (hence the "suicidal" portion of its name, I guess).(7)As with most of the compounds in this class, it also causes a reasonable rise in testosterone levels (6), and as you may have guessed, this rise in testosterone means that Exemestane can also cause androgenic sides(8)(9)(10). As you can see from the chart below, exemestane is very effective at both lowering estrogen (estradiol) and raising testosterone:Click the image to open in full size.FIG. 1. Estrogen and androgen plasma levels after 10 d of daily exemestane (25 or 50 mg) in healthy young males (mean SD; n = 9-11). To convert to Systeme International units: estradiol, picomoles per liter (x3.671); estrone, picomoles per liter (x3.699); androstenedione, nanomoles per liter (*0.003492); and testosterone, nanomoles per liter (x0.03467). (13)So we can see that 25mgs is a very effective dose from that chart, right? As an added benefit, exemestane not only increases testosterone and lowers estrogen, but it also increases IGF levels (11).Additionally Worth noting is that Aromasin may possibly be less harsh on blood lipids (14)than some of the other (similar) compounds we use in the world of bodybuilding or athletics (other AIs). It also has, at best no effect on IGF, and at worst could lower (13) it. AIs are very tricky with regards to inconsistencies in IGF levels.Unfortunately, you need to take Exemestane for a week to reach steady blood plasma levels of it, and exemestane has a life of 27 hours (12.).The ability of exemestane to lower estrogen levels by the aforementioned 85% makes it a very nice choice for use in any cycle where aromatizing steroids are used. In addition, since its not too harsh at all on blood lipid profiles, its a very good choice for longer cycles. Its ability to raise both testosterone levels also seem to suggest that it would be a very nice addition to a Post-Cycle-Therapy (PCT).References:A predictive model for exemestane pharmacokinetics/pharmacodynamics incorporating the effect of food and formulation.Br J Clin Pharmacol. 2005 Mar;59(3):355-64.Exemestane for breast cancer prevention: a feasible strategy?Clin Cancer Res. 2005 Jan 15;11(2 Pt 2):918s-24s.Endocrinology and hormone therapy in breast cancer: Aromatase inhibitors versus antioestrogens, Anthony Howell1 and Mitch Dowsett2. 1CRUK Department of Medical Oncology, University of Manchester, Christie Hospital, Manchester, UK. 2Academic Department of Biochemistry, Royal Marsden Hospital, London, UK. Breast Cancer Res 2004, 6:269-274 doi:10.1186/bcr945. Published 6 October 2004Eur. J. Cancer. 2000, May;36(8):976-82Breast Cancer Res Treat. 1995;36(3):287-97.J Clin Endocrinol Metab. 2003 Dec;88(12):5951-6.Nippon Yakurigaku Zasshi. 2003 Oct;122(4):345-54.Clin Cancer Res. 2003 Jan;9(1 Pt 2):468S-72S.J Clin Endocrinol Metab 2000 Jul;85(7):2370-7J Steroid Biochem Mol Biol 1997 Nov-Dec;63(4-6):261-7Anticancer Res. 2003 Jul-Aug;23(4):3485-91Clin Cancer Res. 2003 Jan;9(1 Pt 2):468S-72SThe Journal of Clinical Endocrinology & Metabolism Vol. 88, No. 12 5951-5956Copyright 2003 by The Endocrine SocietyJ Clin Endocrinol Metab. 2003 Dec;88(12):5951-6.Exemestane (Aromasin®)This information is about a hormonal therapy used to treat breast cancer called exemestane, which is alsocalled Aromasin®.Throughout this information we refer to it by its more commonly used name, Aromasin. It should ideally beread with our general information about breast cancer or secondary breast cancer .AromasinAromasin is a type of hormonal therapy used to breast cancer in women who have been through themenopause (change of life).Hormonal therapies interfere with the production or action of particular hormones in the body. Hormones aresubstances produced naturally in the body. They act as chemical messengers and help to control the activityof cells and organs.Aromatase inhibitorsMany breast cancers rely on the hormone oestrogen to grow. These cancers are known as hormone-sensitivebreast cancers.In women who have had their menopause, the main source of oestrogen is through the conversion ofandrogens (sex hormones produced by the adrenal glands) into oestrogens. This is carried out by an enzymecalled aromatase. The conversion process is known as aromatisation, and happens mainly in the fatty tissuesof the body.Aromasin is a drug that blocks the process of aromatisation, and reduces the amount of oestrogen in the body.As less oestrogen reaches the cancer cells they grow more slowly or stop growing altogether. Drugs that workin this way are known as aromatase inhibitors. Other aromatase inhibitors include anastrozole (Arimidex®)and letrozole (Femara®) .How it is takenAromasin is a tablet which is taken once a day, preferably after a meal and at the same time each day. Itdoesn't matter whether this is in the morning or evening.When it is givenYour doctor will take a number of different factors into account when planning your treatment.Aromasin is used to treat post-menopausal women with hormone-sensitive breast cancer.Early breast cancerAromasin may be used to treat women with early breast cancer (cancer that has not spread) after they havecompleted two or three years of tamoxifen treatment.Macmillan and Cancerbackup merged in2008. Together we provide free, high qualityinformation for people affected by cancer throughour publications, website and phone service. .Advanced breast cancerAromasin is used to treat women who have advanced or secondary breast cancer (cancer that has spread toother parts of the body). It is also used to treat women whose breast cancer has come back after initialtreatment.Length of treatmentYour doctors will discuss the length of treatment they feel is appropriate for you. The length of your treatmentwill depend on your individual situation. Aromasin may be given over a number of years, or for as long as it iscontrolling the cancer. It may also be given after 2-3 years of treatment with tamoxifen.Possible side effectsEach person's reaction to any medicine is different. Most people have very few side effects with Aromasin,while others may experience more. The side effects described in this information will not affect everyone andmay be different if you are having more than one drug.We have outlined the most common side effects but haven't included those that are rare and therefore unlikelyto affect you. If you notice any effects that are not listed in this section, discuss them with your doctor or nurse.You may have some of the following side effects, to varying degrees:Hot flushes and increased sweatingThese are usually mild and may wear off after a period of time. Somepeople find it helps to cut down on tea, coffee, nicotine and alcohol. Research suggests that hormones calledprogestogens, or some antidepressants, may help to control this side effect. Your doctor or nurse can discussthis with you.Some people find complementary therapies, such as acupuncture, helpful. Your GP may be able to give youdetails about getting these on the NHS.You can read more about treatments for menopausal symptoms like hot flushes in our information aboutbreast cancer and menopausal symptoms.Feeling sick (nausea)Let your doctor know if this occurs, as it can usually be effectively treated. Feeling sickcan often be relieved by taking your tablet with food or at night.Feeling tired (fatigue) Some people find they are more tired when taking Aromasin. Getting plenty of rest canhelp.HeadachesIf you have frequent headaches your doctor can prescribe medicines to help.Difficulty sleepingSome women find they have trouble getting to sleep while taking Aromasin. Having awarm bath or a hot milky drink before bed can help, as can using relaxation techniques, tapes or CDs.Abdominal pain and diarrhoeaRarely, Aromasin can cause diarrhoea . This can usually be controlled withmedicine, but let your doctor know if it is severe. It is important to drink plenty of fluids if you have diarrhoea.Joint pains/muscular stiffnessSome women have pain and stiffness in their joints while taking Aromasin.Let your doctor know of these effects are a problem. You may find it helpful to take mild painkillers.Risk of osteoporosisWomen who have, or are at risk of, osteoporosis (weakened bones) should have theirbone strength assessed before and during treatment with Aromasin. Some women may need to take bonestrengtheningdrugs to help prevent osteoporosis from developing.Hair thinningSome women notice that some of their hair falls out while they are taking Aromasin. This isusually mild and the hair regrows at the end of treatment.Always let your doctor or nurse know about any side effects you have. There are usually ways in which theycan be controlled or improved.آروماسین به لحاظ عملکرد شبیه لتروزول است اما به لحاظ ساختار شیمیایی برتری دارد.داروهای گروه درمانی سرطان سینه متنوع ان ولی تقریبا سه دسته انیک : تخلیه کننده رسپتور(گیرنده ) استروژن مثل تاموکسیفن - سیکلوفنیل و ....دو " مهارکننده آروماتاز مثل لتروزول-آروماسین-آناسترازول و ...سه : آندروژن های ضداستروژن مثل دانازول-پروویرون و ....عوارض جانبی: این دارو بر روی خانمهایی که دارای سرطان سینه بوده اند مورد آزنایش قرار گرفته و این عوارض مشاهده شده است: عصبانیت و تعرق زیاد، دل آشوب، خستگی، سردرد، دشواری در خوابیدن (بیخوابی)، اسهال و دردهای شکمی، در زانو و کوفتگی عضلات، تحلیل استخوانها، ضعف موآروماسین شرکت اسوه ایرانه که 30 تا 25 میلی گرمیش=60 هزار تومانخارجیش (وارداتی): 60 تا 25 میلی گرم 320 هزار تومانAromasin - ExemestaneChemical Name: ExemestaneDrug Class: Type-I Aromatase InhibitorThe below article about Aromasin-Exemestane discusses how it works and gives a history of the drug. You can find articles about all of the steroids and other drugs listed on our site, including arimidex, dianabol, testosterone suspension, Letrozole, HGH [Human Growth Hormone] and nolvadex among many others. We are here to help you stay informed and updated on steroids and all other bodybuilding drugs.Aromasin (Exemestane) is a Type-I aromatase inhibitor, or suicidal aromatase inhibitor. It’s called this because it lowers estrogen production in the body by attaching to the aromatase enzyme, and permanently deactivating it. (1)Personally, I find this to be a very interesting mechanism of action when compared to type-II aromatase inhibitors, which bind competitively to the aromatase enzyme, and eventually unbind, rendering it active again. In the case of Aromasin, this doesn’t happen, and once it does its job on the enzyme, those particular enzymes will no longer function. Your body will eventually create more of the aromatase enzyme, so this isn’t dangerous, despite the really odd “suicide” thing in the first paragraph. As with all aromatase inhibitors, Aromasin was developed to fight breast cancer primarily in post-menopausal women, but we in the athletic community use it to combat estrogenic side effects from aromatizable steroids, or for post cycle therapy.Estrogen is responsible for many of the effects we’re trying to avoid when we’re on a cycle, including excess water retention and development of gynocomastia (breast tissue development in males. Thus, limiting the conversion of testosterone into estrogen is of use for steroid using athletes, when they’re trying to avoid side effects. In this case, the advantage of using a suicidal aromatase inhibitor is that it really won’t cause much, if any, noticeable “rebound” in estrogen when you cease using it.The hard numbers on Aromasin are reasonably impressive, as it averages an 85% rate of estrogen suppression (2), and this translates to an overall reduction in estradiol levels of about 50%, as well as raising testosterone to a significant degree.(3).It is also known as a “steroidal” aromatase inhibitor. This is really interesting, because it has been known to actually cause side effects (androgenic sides) that include increased aggressiveness and a pretty decent hardening effect. (4) I wouldn’t usually suggest that women should use Aromasin in large doses for any extended period of time, for this reason (possible virilization, or development of male sexual characteristics could occur with its use). It should, therefore, be reserved for use by women to brief periods of time in a possible pre-contest phase or for a form of post cycle therapy after a cycle.Interestingly (and almost paradoxically) exemestane not only increases testosterone and lowers estrogen, but it also increases levels of insulin-like growth Factor (IGF). (5) I find this to be interesting, because although the rise in testosterone is most likely responsible for the increase in IGF levels, IGF is known to be an aggravating factor in the growth of breast tumors, like the kind found in breast cancer. However, since estrogen is the primary culprit in breast cancer, the large reduction in estrogen levels, even when combined with a rise in IGF, is enough to make Aromasin a very effective breast cancer medication. /div> Aromasin isn’t too harsh on blood lipids (6) (cholesterol), unlike some of the other AIs’ like Letrozole.Exemestane reaches steady blood plasma levels of after a week of administration and this is also when we see it begin its maximal effect on reducing circulating estrogen levels. It’s also has a ½ life of 27 hours (4), so taking it once per day is going to build up blood plasma levels to a very effective level.References:1. A predictive model for exemestane pharmacokinetics/pharmacodynamics incorporating the effect of food and formulation.Br J Clin Pharmacol. 2005 Mar;59(3):355-64.2. Eur. J. Cancer. 2000, May;36(8):976-823. The Journal of Clinical Endocrinology & Metabolism Vol. 88, No. 12 5951-5956Copyright © 2003 by The Endocrine Society4. Clin Cancer Res. 2003 Jan;9(1 Pt 2):468S-72S5. Anticancer Res. 2003 Jul-Aug;23(4):34856. J Clin Endocrinol Metab. 2003 Dec;88(12):5951-6|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۰ساعت 1:42  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتسوالات دوستانمن میخواستم یه دوره وین خوراکی با سوما برم.بودجم کمه.شاید حدود 20 تا سوما!اینجوری اصلا فایده داره؟حجم خشک و مانکنی.چون 1سال ونیمه با مکمل کار کردم الان چند ماهه بدنم استاپ کرده میخواستم یه شوک بدم بهش.یه سوال دیگه وینسترول موی تن آدمو زیاد میکنه؟تو باشگاهمون یه پسره میگفت خورده اینجوری شده!چه استروییدایی این عوارض رو دارن؟با سلام خدمت دوست عزیز اولا :دوره کات سوما زیر ۳۰ تا اصلا فایده نداره دوما :سوما با T3 بیشتر جواب میده ثالثا :تمام استرویید هایی که دارای خواص آندروژنتیک به خصوص بالا باشند دارای این عوارض هستند و علت آن هم DHT میباشد و در ضمن تمام استروییدهایی که از مشتقات DHT باشند دارای عوارض پر مویی و ریزش موی سر و استروژنی نیستند و وینسترول نیز از مشتقات دی اچ تی است پس دارای این عوارض نیست و لی در حد کم است البته بستگی به بدن شخص دارد و در افراد مختلف فرق می کند و به حساسیت رسپتور های ( گیرنده ) فرد وابسته است . فردی با مصرف ناندرلون به عارضه ژنتیکوماستی مبتلا می شود ولی فرد دیگری با مصرف اکسی حتی یک جوش هم نمی زند ولی در کل باید احتیاط کرد و قبل از دوره و بعد از آن میزان هورمون ها به خصوص LH ,FSH,TEST و اسپرم و استرادیول و ... چکاپ شود و دلیل این امر در مقالات گذشته گفته شده است. دوستان به دلیل مشغله کاری و دانشگاه و شکسته شدن مچ دست بنده شرمنده شما ام که نمیتوانم به شما دوستان ورزش دوست مقالات بیشتری بنویسم.با تشکر استاد رونی هات من|+| نوشته شده در  شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰ساعت 21:33  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتپاورقی ( آگونیست یعنی چه؟ و... )آگونیست یعنی چه ؟آگونیست یک کلمه یونانی است و معنای آن موافق است . در بدن انسان مواددرون زایی وجود دارند (لیگاند) که روی گیرنده های خاص( رسپتور) متصل می شوند و آن را فعال می کنند .هر دارویی که از خارج وارد بدن شود و اثر آن لیگاند داخلی راتقلیدکندآگونیست می نامیم . بر عکس ، هر دارویی که مانع اثر آن لیگاند داخلی یا مقلد آن (آگونیست ها) شود را آنتاگونیست می نامیم .آگونیست شامل : بتا و آلفا هستندآنتاگونیست شامل : بتا  بلوکر و آلفا بلوکر هستند.فیزیولوژی چیست ؟فیزیولوژی علمی است که بررسی عملکرد سلولهای بدن،بافت ها و به طور کلی اندام بدن می پردازد.از مهمترین و اساسی ترین این اندام دستگاه عصبی و غدد می باشد که با مطالعه هر کدام از این بخش ها می توان به قدرت خالق هستی در خلق موجودات پی برد در واقع فیزیولوژی علم شناخت خداوند می باشد که نصیب بندگان او می گردد .فارماکولوژی : علم دارو شناسی ( اطلاعات در مورد ساختار و نحوه مصرف و عوارض و ... )سلول ژرمینال : سلول جنسیغدد آندوکرین (یعنی غده هایی که ترشحات خود را به داخل خون می ریزند)آنتی بادی << Anti body >> که همیشه از آن ذکر می شود چیست؟پروتئینی را که سیستم دفاعی بدن برای نشان دادن عکس العمل در برابر پروتئین های خارجی می سازد را آنتی بادی می گویند.عوارض داروها از نظر مکانیسم عارضه سه نوع هستند:Dose DependentIdiosyncraticTopical Phenomenonنوع اول بستگی به مقدار دوز مصرف شده داره. یعنی با مصرف مقدار معینی از یک دارو ، عوارض ایجاد خواهد شد.نوع دوم به هیچ چیزی بستگی نداره، یعنی ممکنه یه فردی با خوردن اولین قطره یا اولین قرص یا تزریق اولین آمپول دچار عارضه بشه. اما در فرد دیگر مصرف سالهای متمادی همان دارو هم هیچ عارضه ای رو سبب نمیشه. ( مثال : متوکلوپرامید )هر دو نوع اول و دوم به شکل دارو بستگی نداره. یعنی با هر فرمی از دارو ( اعم از اورال ، تاپیکال یا اینجکشن ) ممکنه عوارض بروز کنه.اما زمان بروز عارضه بستگی به شکل مصرف خواهد داشت ( طبیعیه که در شکل تزریقی بروز زودتر نمایان خواهد شد )اما نوع سوم دقیقا وابسته به شکل مصرف دارو است. یعنی ممکنه نوع خوراکی یک دارو باعث عارضه ای بشه ولی در فرم تزریقی همون دارو، عارضه مذکور رخ نده.مثل ایجاد نوروپاتی در تزریق فنوباربیتال در نزدیکی محل عصب ، در حالی که در فرم خوراکی چنین عارضه ای دیده نمیشه.یا مثلا در تزریق داخل شریانی این دارو ، خطر گانگرن وجود داره اما در تزریق وریدی و فرم خوراکی ،نه!****"اگزوژن" به ماده‌ای اتلاق می‌شود که بدن توانایی تولید و ساخت آن را به طور طبیعی نداشته و منشاء خارجی دارد.**"آندوژن" به ماده‌ای اتلاق می‌شود که به طور طبیعی توسط بدن ساخته می‌شود و منشاء داخلی دارد.بازدارنده = Inhibitor|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۰ساعت 2:37  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتاسپرم و باروری مردانحتما این مطالبو بخونید خلاصه و ساده ستقبلا در مورد کیفیت اسپرم بحث شده بودولی دیدم این سایت پزشکان بدون مرز ساده تر گفته و قابل درک تر نه مثل من که باید قبل خوندن مطلب ۵۰۰-۶۰۰ واحد پزشکی بخونی :مایع منی علاوه بر اسپرم از ۶۵ درصد مایع کیسه منی، ۳۰ تا ۳۵ درصد از پروستات، و ۵ درصد از رگ ها تشکیل شده است. مایع منی حاوی اسید سیتریک، اسید آمینه های آزاد، فروکتوز، آنزیم ها، فسفوریل کولین، پروتاگلاندین، پتاسیم و روی می باشد. میزان مایع منی تولید شده از چند قطره تا ۶ میلی لیتر متغیر است.به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز  ،  برحسب مقدار انزال و مدت زمان ذخیره قبل از انزال، یکبار انزال می تواند حاوی ۴۰ تا ۶۰۰ میلیون اسپرم باشد. اما با اینحال مقدار اسپرم تولید شده در کنار هم حتی نوک یک سوزن را هم نمی پوشاند.برای نمونه هایی که در تحقیقات پزشکی مورد استفاده قرار می گیرند از دهنده ها خواسته می شوند که خودارضایی کنند و یا اگر گرفتن نمونه بدون رابطه جنسی امکانپذیر نبود، آنوقت از کاندوم های غیرواکنشی استفاده می شود.●  مایع منی از چه ساخته شده است؟منی سالم دارای ۱۲۰ تا ۶۰۰ میلیون اسپرم در هر نوبت انزال است. مایع منی علاوه بر اسپرم دارای آب, قند های ساده, مواد قلیایی (برای محافظت در مقابل محیط اسیدی میزراه مرد و محیط اسیدی واژن زن است. همچنین در مایع منی موادی به نام پروستاگلندین ها هستند که سبب انقباض رحم ولوله های تخمدانی می شوند. علاوه بر این موادی از قبیل ویتامین C, روی و کلسترول  نیز در مایع منی وجود دارند.بطور کلی مایع منی سالم, فاقد مواد میکروبی, و آلوده کننده است.●  در آزمایش چه مواردی اندازه گیری می شوند؟× حجم مایع منی× تعداد اسپرم (مقدار اسپرم در حجم معینی از مایع منی).× اندازه وشکل اسپرم× تحرک اسپرم (در صد اسپرم های فعال)اکنون با استفاده از کامپیوتر تمام موارد فوق ارزیابی می شوند.مایع منی سالم چه مشخصاتی دارد؟حجم: ۳ میلی لیتر (بین ۲ تا ۶ میلی لیتر)غلظت: ۲۰ میلیون یا بیشتر در هر میلی لیترتحرک/ ۵۰% فعال پس از ۲ ساعتشکل طبیعی: ۶۰%مایع منی معمولاً در عرض ۱ ساعت به صورت مایع در می آید.PH: بین ۷ تا ۸.●  آنالیز آزمایشگاهی منیغیر طبیعی بودن آنالیز مایع منی به سادگی احتمال کاهش باروری را مطرح میسازد. مطابق مقادیرمشخص شده سازمان بهداشت جهانی شاخص های حد اقل نرمال کیفیت مایع منی به ابن تر تیب است.حدااقل حجم : ۱٫۵-۵٫۵ سی سیحد اقل تعداد اسپرم در واحد یک سی سی:حد اقل ۲۰ میلیونحرکت: بیش از ۵۰% اسپرم ها باید حرکت داشته باشندforward progression:2ظاهر آزمایشگاهی اسپرم ها: باید حد اقل ۳۰% اسپرم ها ظاهر نرمال داشته باشندPH: 8-72رنگ: خاکستری- سفید( گاهی زرد هم طبیعی هست)قابلیت زنده ماندن و یا viability: بیش از ۶۵% طبیعی هستprogressive motility: 3+ or 4totoal motile functional sperm: بیش از ۴۰ میلیون طبیعی هست که عددی هست که ضرب ۴ فاکتور در هم بدست می آید… که شامل حجم اسپرم در حرکت اسپرم در تعداد اسپرم در واحد در .. درصد ظاهر طبیعی اسپرمتعداد گلبول قرمز طبیعی: ۵-۰تعداد گلبول سفید چرکی طبیعی: ۵-۰کریستال: اصلا نباید باشدحالت تکه تکه شدن و جمع شدن اسپرم ها در نمونه آزمایشگاهی(clumping): نباید وجود داشته باشهmixed antiglobulin reaction: منفی باید باشهbovine cervical mucus penetration: باید بیش از ۳۰ میلی متر باشهکشت باکتری در درون اسپرم: هیچ باکتری نباید رشد کنهantiserum antibody: منفی باید باشه●  توصیه ها برای اینکه نمونه بهتری گرفته شود:۱- توصیه میشود جمع آوری اسپرم ۴۸-۷۲ ساعت پس از آخرین مقاربت گرفته شود.۲-برای بدست آوردن میزان پایه ای کیفیت اسپرم بایستی ۳ نمونه اسپرم گرفته شود اما اگر اختلاف ۲ نمونه کمتر از۲۰% باشد ممکن است نیازی به نمونه سوم وجود نداشته باشد۳- نمونه مایع منی از طریق استمنا, آمیزش منقطع و یا کاندوم های مخصوص بدون مایع کشنده اسپرم جمع آوری میشود.۴-نمونه باید داخل ظرف شیشه ای دهان گشاد تمیز( نیازی نیست استریل باشد) یا ظرف پلاستیکی ریخته میشود۵-مایع منی تازه بصورت لخته میباشد که در مدت ۵-۳۰ دقیقه بعد از انزال مایع میشودمشکل عدم باروری مردان مشتمل  بر علل متعددی است که وابسته به مشکلات تولید اسپرم  و یا انتقال آن می باشد .به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز  ،  حدود ۱۵ درصد زوج ها در کشور ایران با مشکل ناباروری مواجه می شوند که در این میان ۴۰ درصد عامل بروز ناباروری مشکلات مردانه و ۴۰ درصد مشکلات در زنان  و ۲۰ درصد در هر دو زوج است .مهمترین علل ناباروری در مردان به موارد زیر مرتبط می شود :-کشیدن سیگار معمولاً سبب کاهش تعداد اسپرم و تحرک ضعیف می شود. تحقیقات اخیر نشان دادند زمانی که هم مرد و هم زن سیگار می کشند, احتمال ناباروری تا ۶۴% بالا می رود.- استفاده درازمدت از حشیش توسط مردان سبب کاهش اسپرم و سالم افزایش اسپرم و افزایش اسپرم ناقص می شود.- مصرف زیاد الکل سبب کاهش تولید اسپرم سالم توسط مردان می شود.- فعالیت شدید بدنی سبب کاهش تولید اسپرم می شود.- کمبود ویتامین C سبب می شود که اسپرم ها به هم بچسبند و این حالت سبب ۱۶% موارد ناباروری در مردان می شود.- بعضی از آنتی بیوتیک ها به طور موقت سبب کاهش تعداد و تحرک اسپرم ها در مردان می شوند. بعضی از این آنتی بیوتیک ها شامل اریترومایسین, نیتروفورازون یا نیتروفورانتوئین هستند.- تماس با حشره کش ها, سموم آفت کش, حلال های آلی, سرب, تشعشعات یونیزه, فلزات سنگین و مواد شیمیایی سمی سبب کاهش قدرت باروری در مردان می شود. مردانی که در محیط شغلی خود با این مواد سرو کار دارند, (چاپخانه ها, سرب, سموم کشاورزی, دستگاههای رادیولوژی و … ) باید از پوشش ها و ماسک های محافظ استفاده نمایند.- سوء تغذیه و مصرف ناکافی غذاهای ضروری سبب اختلال در تولید و کار اسپرم ها می شود.- بیضه ها نباید زیاد گرم شوند. سعی کنید شورت ها ی تنگ نپوشید. مردانی که مشکل ناباروری دارند, نباید از دوش آب گرم, سونا استفاده کنند و همچنین کار در محیط گرم برای آنها مفید نمی باشد.- فاصله گذاری در فعالیت جنسی (۳ تا ۶ روز در هفته), سبب افزایش حجم و قدرت باروری می شود. ولی اگر وقفه زیادی در فعالیت جنسی ایجاد شود, سبب می شود که اسپرم ها تخلیه شده و پیر و نا توان و کم تحرک شوند- استفاده از داروهای استروئیدی آنابولیک (این داروها توسط افرادی که می خواهند دارای اندام های عضلانی حجیم شوند استفاده می شود, این داروها سبب می شوند که بدن نتواند هورمون تستوسترون را به طور طبیعی بسازد که سرانجام سبب کاهش تولید اسپرم خواهد شد. (بسیاری از ورزشکارانی که به عنوان دوپینگ از این داروها استفاده مکرر می کنند, دچار این مشکل خواهند شد).- داروی سولفاسالازین (این دارو برای درمان اختلالات گوارشی به کار می رود.)- داروی کتوکونازول (ضد قارچ)- داروی آزولفیدین (Azulfidine) – این دارو برای درمان بیماری گوارشی کولیت اولسروبه کار می رود.- واریکوسل (کلافی از وریدهای اضافی دور لوله منی بر را می گیرند و سبب گرمی بیش از حد آن، می شوند که این حالت سبب آسیب رسانی به اسپرم ها و کشتن آنها خواهد شد.- عفونت دستگاه تناسلی (مثل التهاب پروستات, التهاب لوله های اپیدیدیم در بیضه, التهاب بیضه (ارکیت).- بیماری اوریون, (که سبب آلوده شدن بیضه ها می شود).- ضربات وارده به بیضه- مصرف داروی دی اتیل استیل استرول (DES) توسط مادر در دوران بارداری (سبب کاهش اسپرم و ناهنجاری اسپرم می شود)- تب- داروهای ضد سرطان (شیمی درمانی)- نقص انسدادی در لوله منی بر- صدمات وارده به کانال های اسپرماتیک در بیضه (به علت بیماری های سوزاک و عفونت کلامیدیا)- سوء تغذیه و کم خونی, سل- استرس شدید در زندگی●  علل شایع مشکلات در باروری مردانانسدادهادرصد کمی از مردان با مشکل انسداد در مجاری دافع خود مواجه اند که مانع رسیدن اسپرم به مایع منی آنها میشود. اگر لوله منی یا مجاری بیضوی شما مسدود یا آسیب دیدهاست، مانع رسیدن اسپرم به تخمهای همسر شما می شود. عفونت، جراحت، نقصهای مادرزادی، یا وازکتومی ممکن است باعث این انسدادها باشند.• علایم احتمالی: هیچ• راه حلهای ممکن: جراحی جهت ترمیم انسداد یا عمل وازکتومی برعکس• میزان موفقیت: بسته به مشکل و نوع جراحی بکار رفته جهت درمان، از ۵۰ تا ۹۰ درصد مردان بعد از جراحی اسپرم بیشتری در منی خود دارند. حدود ۲۰ تا ۶۵ درصد زوجها توانستند با مقاربت یا روش لقاح مصنوعی آزمایشگاهی (IVF) یا تزریق اینتراسیتوپلاسمی اسپرم (ICSI) بچهدار شوند.واریکوسلواریکوسل (گشادشدن رگها، شبیه واریکوسِ بیضهها) دمای بیضهها را بالا میبرد که بر تولید اسپرم اثر میگذارد.• علایم احتمالی: هیچ (مشکل حین معاینه بدنی قابل تشخیص است).• راه حلهای ممکن: جراحی جهت رفع نقص واریکوسل• میزان موفقیت: تا ۴۳ درصد مردان قادر به باردار کردن همسر خود طی یک سال بعد از جراحی بودند، و تا ۶۹ درصد طی دو سال.اسپرم نامنظماگر اسپرم ندارید یا اسپرمتان کم است، جهندگی اسپرم کم (توانایی فَوران آن) یا شکل اسپرمها غیرعادی است، اسپرمتان به تنهایی قادر به باردار کردن تخمهای همسرتان نخواهد بود.• علایم احتمالی: هیچ• راه حل های ممکن: داروهای باروری، تلقیح مصنوعی با اسپرم خودتان به شرطی که تعداد، شکل و جهندگی آن خیلی غیرطبیعی نباشد؛ یا تزریق اینتراسیتوپلاسمی اسپرم (ICSI).• میزان موفقیت: داروهای بارداری افزایش دهنده تعداد تخمها به همراه روش تلقیح مصنوعی، میزان موفقیت را در هر نوبت به ۸ تا ۱۷ درصد میرساند. با روش ICSI درصد موفقیت به ۳۰ درصد میرسد.حساسیت اسپرمیممکن است بدن شما پادتن هایی ترشح کند که اسپرم را از بین میبرند، که معمولا بعد از وازکتومی، پیچش بیضوی (یعنی وقتی بیضه ها داخل کیسه بیضه پیخ میخورند)، عفونت یا تروما اتفاق میافتد.• علایم احتمالی: هیچ• راه حل های ممکن: تلقیح مصنوعی، تکنولوژی های نوین در درمان ناباروری (ART)، یا تزریق اینتراسیتوپلاسمی اسپرم (ICSI). (داروهای استروئیدی مثل پردینسون هم گاه برای محدود کردن پادتنهای اسپرم استفاده میشوند اما پزشکان به خاطر عوارض جانبی انها را توصیه نمیکنند).• میزان موفقیت: داروهای باروری جهت افزایش مقدار تولید تخمها به همراه روش تلقیح مصنوعی، درصد موفقیت را به ۸ تا ۱۷ درصد در هر نوبت میرسانند. درصد موفقیت با روش ICSI به حدود ۳۰ درصد در هر نوبت میرسد.مشکلات غیرقابل توجیه باروریاگر پزشک نتواند دلیل مشکل بارداری شما را پیدا کند، مورد شما را «مشکل غیرقابل توجیه باروری» تشخیص میدهد. بعضی متخصصان فکر میکنند سموم محیطی میتوانند عامل تاثیرگذار باشند اما رابطه مستقیمی بین باروری و این مشکلات هنوز به تاییر نرسیده است.• علایم احتمالی: هیچ• راه حل های ممکن: داروهای باروری همراه با روش تلقیح مصنوعی یا تکنولوژی های نوین در درمان ناباروری (ART) مثل لقاح مصنوعی آزمایشگاهی (IVF)• میزان موفقیت: داروهای باروری جهت افزایش مقدار تولید تخمها همراه با روش تلقیح مصنوعی ، درصد موفقیت را به ۸ تا ۱۷ درصد در هر نوبت میرسانند. حدود ۲۰ تا ۴۰ درصد در هر نوبت منجر به بارداری با روش IVF میشوند. بعد از سه سال درمان، احتمال آن که زوج بچه دار شوند هرسال بین ۲۰ تا ۲۵ درصد کمتر میشود.مشکلات بارداری مرکبیک زوج وقتی دچار مشکلات بارداری مرکب میشوند که هم مرد و هم زن مشکل باروری داشته باشند.• علایم احتمالی: بسته به علل آن متغیر است• راه حل های ممکن: بسته به علل آن روش درمان متفاوت است• میزان موفقیت: بسته به علل آن درصد موفقیت متغیر استپژوهشگران علوم پزشکی می گویند در زوج هایی که مشکل ناباروری دارند در قدم اول بهترین کار بررسی مرد است چرا که این کار هم ساده تر و هم مقرون به صرفه است.به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز  ،   بر خلاف تصور مردم جامعه، از میان ۱۰۰ زوج نابارور ۵۰ درصد از مشکل مربوط به زنان است و ۵۰ درصد از مشکل ناباروری مربوط به مردان است .دلایل ناباروری در مرداندلایل ناباروری در مردان ممکن است مربوط به خود سلول‌های جنسی، اختلالات آناتومی، اختلالات هورمونی و یا ناهنجاری‌های ژنتیکی باشد.۱٫ اختلالات مربوط به اسپرم۹۰درصد ناباروری‌های مردان به سبب کاهش تعداد اسپرم( اولیگواسپرمی )، شکل غیر طبیعی اسپرم ( تراتواسپرمی )  و یا اختلال در قدرت حرکتی اسپرم (آستنواسپرمی ) باشد.اختلال اولیگواسپرمی به حالتی اطلاق می‌شود که  تعداد اسپرم کمتر از ۲۰ میلیون در هر میلی لیتر مایع سیمن باشد. در این حالت فرد نابارور است. همچنین برای آنکه اسپرم بتواند فالوپ را شنا کند و به تخم برسد تا آن را بارور کند لازم است قدرت حرکتی مناسبی داشته باشد. اگر ۶۰درصد اسپرم‌ها قدرت حرکتی نرمال داشته باشند حداقل میانگین کیفیت را دارند. اختلال آستنواسپرمی که در آن کمتر از ۴۰درصد اسپرم‌ها قادر به حرکت با سرعت مناسب در جهت مستقیم هستند یک اختلال ناباروری است. اختلال تراتواسپرمی که اختلالات موفولوژیکی اسپرم است از دیگر دلایل ناباروری مرتبط با نقص اسپرم است.۲٫ اختلالات آناتومی• اختلال عملکرد عضلات مثانه که می‌تواند ناشی از جراحی مثانه یا پروستات، آسیب دیدگی انتهای نخاع، بیماری‌هایی نظیر دیابت یا اکروزیس باشد. همچنین مصرف داروهای آرامبخش، داروهای مخدر، آنتی سایکوتیک‌ها و داروهای فشار خون می‌تواند به صورت موقت سبب اختلال عضلات مثانه شود.• مسدود بودن مجاری اپیدیدیم و دفران که ممکن است در اثر التهاب یا عفونت باشد.• اختلالات مادرزادی بیضه‌ها نظیر کریپتوکیدیسم و هایپوسپدیا.۳٫ اختلالات هورمونیبه طور کلی توان باروری چه در مردان و چه در زنان تحت کنترل هورمون‌های محور هیپوتالاموس-هیپوفیز می‌باشد. هورمون آزاد کننده‌ی گناد و تروپین (GnRH) از هیپوتالاموس ترشح می‌شود و با اثر بر روی هیپوفیز تولید و آزاد شدن هورمون‌های LH و FSH را تحریک می‌ِکند. FSH تولید اسپرم در لوله‌های اسپرم ساز و LH تولید هورمون تستسترون توسط سلول‌های لیدیگ را تحریک می‌کنند. اختلال در تولید و ترشح این هورمون‌ها که ممکن است در اثر وجود تومور در محور هیپوتالاموس– هیپوفیز، رادیوتراپی و مصرف برخی داروهای تقویتی در ورزشکاران باشد بر میزان تولید و کیفیت اسپرم ها اثر می‌گذارد.از عواملی که سبب ناباروری در مردان می‌شود می‌توان موارد زیر را  برشمرد:• بیماری‌های مقاربتی نظیر عفونت به باکتری سوزاک می‌تواند سبب ناباروری در هر دو جنس شود. چنین عفونت‌های می‌تواند سبب آسیب دیدن و مسدود شدن مسیر حرکت اسپرم شود.• سن؛ با افزایش سن تعداد اسپرم‌ها و کیفیت آنها ممکن است کاهش یابد.• تنش‌های جسمی، ذهنی و استرس‌های عاطفی می‌تواند تعداد اسپرم‌ها را به طور موقت کم کند، که ممکن است ناشی از تغییر در سطوح هورمون‌های جنسی باشد.• مصرف مواد مخدر، نوشیدن زیاد الکل و سیگار کشیدن از جمله عاداتی است که سبب کاهش تعداد و  قدرت حرکت اسپرم‌ها می‌شوند.• در معرض قرار گرفتن طولانی مدت با عناصر سنگین (نظیر سرب، کادمیوم، آرسنیک) و سموم شیمیایی به ویژه علف‌کش‌ها و آفت‌کش‌ها  و میدان‌های قوی الکترومغناطیسی می‌تواند کیفیت و تعداد اسپرم‌ها را کاهش دهد.• بیماری‌هایی نظیر دیابت، ایدز، حملات قلبی، نقص کلیه و کبد، سندرم کوشین و آنمی ممکن است روی باروری مردان اثر گذارد. همچنین در سرطان بیضه عموماً تولید اسپرم وجود ندارد. در مورد سایر سرطان‌ها روش‌های درمانی نظیر شیمی درمان و رادیودرمانی می‌تواند سبب کاهش قابل توجه کیفیت و تعداد اسپرم و حتی تخریب اندام‌ها و غدد تولید مثلی گردد.تعداد بسیار زیادی از مردان به دلیل پایین بودن کیفیفت اسپرم ها قدرت باروری ندارند ، و پزشکان به آنان توصیه می کنند که  برای افزایش قدرت باروری اسپرم ها  ،  هر دو سه روز یک بار رابطه جنسی داشته باشند  اما نتایج تحقیقات جدید محققان نشان داده  است که زمان نقش بسیار مهمی در باروری این افراد دارد .به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز  ،   نتیجه یک تحقیق نشان می دهد مردانی که به علت آسیب دیدگی اسپرم توانایی بارورسازی پایینی دارند،اگر به مدت یک هفته هر روز از طریق همبستری،انزال داشته باشند، کیفیت اسپرمشان بهبود می یابد.یک محقق استرالیایی  با اعلام نتایج پژوهشهای خود گفت: در حالی که پیش از این به زوج ها توصیه می شد هر دو سه روز یک بار رابطه جنسی داشته باشند ولی تحقیقات او نشان می دهد همبستری هر روزه به ارتقای سلامت اسپرم ها کمک می کند.دکتر دیوید گرینینگ می گوید در تحقیقاتش بر ۱۱۸ مرد آزمایش انجام داده و نتیجه کارش رضایت بخش بوده است.به گفته دکتر گرینینگ میزان آسیب دیدگی اسپرم در هشتاد درصد مردانی که مورد آزمایش قرار گرفتند،بعد از یک هفته انزال روزانه،۱۲ درصد کاهش یافت.در این حال،به علت انزال روزانه میزان اسپرم های خارج شده در هر رابطه جنسی که این مردان برقرار می کردند از ۱۸۰ میلیون به حدود ۷۰ میلیون کاهش پیدا می کرد ولی به گفته آقای گرینینگ این رقم همچنان در دامنه مطلوب برای برخورداری از قدرت باروری است.به گفته گرینینگ، برقراری رابطه جنسی هر روزه به افزایش تحرک اسپرم ها نیز کمک می کند.آسیب دیدگی اسپرم هاباور عمومی میان محققان این است که هر چه اسپرم ها به مدت طولانی تری در بیضه ها باقی بمانند به خاطر شرایط محیطی و دمای بدن دچار آسیب دیدگی بیشتری می شوند.در این حال،رادیکال های آزاد که به ماده وراثتی سلول ها آسیب می زنند نیز در این محیط وجود دارد که با آسیب رساندن به ساختار دی ان ای اسپرم ها قدرت باروری را کاهش می دهد.از سوی دیگر، دیوید گرینینگ هشدار می دهد که رابطه جنسی مستمر و مداوم با کاهش تعداد اسپرم های خارج شده در هر انزال می تواند خطر کاهش قدرت باروری را به همراه داشته باشد.او توصیه می کند بهترین راه برای تقویت قدرت بارداری،برقراری رابطه هر روزه در دوره تخمگذاری زنان است.دیوید گرینینگ همچنین با اشاره به کاهش تمایل افراد به برقراری رابطه هر روزه با افزایش سن،بهترین سن باروری را سنین جوانی می داند.وی گفت:«ما برای باروری در جوانی خلق شده ایم».پزشکان دیگر با جالب دانستن آزمایش های آقای گرینینگ می گویند این نتیجه شاید برای همه مردان مفید نباشد.به گفته دکتر آلن پیسی از دانشگاه شفیلد انگلیس،همبستری هر روزه توانایی بارورسازی مردانی را که تولید اسپرم پایینی دارند،کاهش می دهد●  عوامل زیر در کیفیت اسپرم یا نا باروری مردان اثر میگذارد-کشیدن سیگار معمولاً سبب کاهش تعداد اسپرم و تحرک ضعیف می شود. تحقیقات اخیر نشان دادند زمانی که هم مرد و هم زن سیگار می کشند, احتمال ناباروری تا ۶۴% بالا می رود.- استفاده درازمدت از حشیش توسط مردان سبب کاهش اسپرم و سالم افزایش اسپرم و افزایش اسپرم ناقص می شود.- مصرف زیاد الکل سبب کاهش تولید اسپرم سالم توسط مردان می شود.- فعالیت شدید بدنی سبب کاهش تولید اسپرم می شود.- کمبود ویتامین C سبب می شود که اسپرم ها به هم بچسبند و این حالت سبب ۱۶% موارد ناباروری در مردان می شود.- بعضی از آنتی بیوتیک ها به طور موقت سبب کاهش تعداد و تحرک اسپرم ها در مردان می شوند. بعضی از این آنتی بیوتیک ها شامل اریترومایسین, نیتروفورازون یا نیتروفورانتوئین هستند.- تماس با حشره کش ها, سموم آفت کش, حلال های آلی, سرب, تشعشعات یونیزه, فلزات سنگین و مواد شیمیایی سمی سبب کاهش قدرت باروری در مردان می شود. مردانی که در محیط شغلی خود با این مواد سرو کار دارند, (چاپخانه ها, سرب, سموم کشاورزی, دستگاههای رادیولوژی و … ) باید از پوشش ها و ماسک های محافظ استفاده نمایند.- سوء تغذیه و مصرف ناکافی غذاهای ضروری سبب اختلال در تولید و کار اسپرم ها می شود.- بیضه ها نباید زیاد گرم شوند. سعی کنید شورت ها ی تنگ نپوشید. مردانی که مشکل ناباروری دارند, نباید از دوش آب گرم, سونا استفاده کنند و همچنین کار در محیط گرم برای آنها مفید نمی باشد.- فاصله گذاری در فعالیت جنسی (۳ تا ۶ روز در هفته), سبب افزایش حجم و قدرت باروری می شود. ولی اگر وقفه زیادی در فعالیت جنسی ایجاد شود, سبب می شود که اسپرم ها تخلیه شده و پیر و نا توان و کم تحرک شوند- استفاده از داروهای استروئیدی آنابولیک (این داروها توسط افرادی که می خواهند دارای اندام های عضلانی حجیم شوند استفاده می شود, این داروها سبب می شوند که بدن نتواند هورمون تستوسترون را به طور طبیعی بسازد که سرانجام سبب کاهش تولید اسپرم خواهد شد. (بسیاری از ورزشکارانی که به عنوان دوپینگ از این داروها استفاده مکرر می کنند, دچار این مشکل خواهند شد).- داروی سولفاسالازین (این دارو برای درمان اختلالات گوارشی به کار می رود.)- داروی کتوکونازول (ضد قارچ)- داروی آزولفیدین (Azulfidine) – این دارو برای درمان بیماری گوارشی کولیت اولسروبه کار می رود.- واریکوسل (کلافی از وریدهای اضافی دور لوله منی بر را می گیرند و سبب گرمی بیش از حد آن، می شوند که این حالت سبب آسیب رسانی به اسپرم ها و کشتن آنها خواهد شد.- عفونت دستگاه تناسلی (مثل التهاب پروستات, التهاب لوله های اپیدیدیم در بیضه, التهاب بیضه (ارکیت).- بیماری اوریون, (که سبب آلوده شدن بیضه ها می شود).- ضربات وارده به بیضه- مصرف داروی دی اتیل استیل استرول (DES) توسط مادر در دوران بارداری (سبب کاهش اسپرم و ناهنجاری اسپرم می شود)- تب- داروهای ضد سرطان (شیمی درمانی)- نقص انسدادی در لوله منی بر- صدمات وارده به کانال های اسپرماتیک در بیضه (به علت بیماری های سوزاک و عفونت کلامیدیا)- سوء تغذیه و کم خونی, سل- استرس شدید در زندگی●   تأثیر الکل، دخانیات و داروها بر باروریبسیاری از افراد از آسیب هایی که مصرف الکل و استعمال دخانیات دردورۀ بارداری بر چنین وارد می کند آگاهی دارند اما بسیاری از زوج ها باور نمی کنند که استعمال دخانیات و مصرف الکل بتواند قدرت باروری آن ها را وختل کند. البته خبر خوبی که در این مورد می توان داد این است که اثرات اینها بر باروری همیشگی نیست و بعد از توقف مصرف آن ها، اثرات زیانبارشان بر باروری از بین رفته و وضعیت شخص به حالت عادی بر می گردد.الف) نقش الکل نوشیدن الکل می تواند باعث کاهش تعداد اسپرم های غیر طبیعی و کاهش درصد اسپرم های دارای قابلیت تحرک شود.به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز  ،   الکل از طریق تأثیر بر فرآیند تولید و آسازی تستوسترون (هورمون جنسی مردانه) نیز می تواند روی باروری مرد اثر کند.الکل چون بر کبد اثر می گذارد می تواند باعث تجمع هورمون های جنسی زنانه (که در مرد هم به طور طبیعی مقدار کمی تولید می شود) در بدن مرد شده از این طریق باعث کاهش قدرت جنسی و تعداد اسپرم ها شود. الکل همچنین می تواند باعث کاهش جذب عناصر غذایی مثل روی به داخل بدن شود.روی ماده غذایی مهمی است که در باروری مرد نقش حیاتی دارد. برای ساخته شدن لایۀ خارجی اسپرم و دم آن باید مقدار کافی روی وجود داشته باشد و نیز این عناصر با غلظت بالایی در اسپرم یافت می شود.کاهش ( ) در غذای مرد می تواند تعداد اسپرم ها را کاهش می دهد. مصرف زیاد الکل می تواند باعث توقف عادت ماهیانه و تخمک گذاری در زن ها شود.اگر چه نوشیدن مقادیربالاتر الکل می تواند بر باروری شما اثر منفی داشته باشد. لذا نمی توان گفت نوشیدن مقدار کمتر آن خالی از اشکال است بلکه می توان گفت مقدار اندک آن نیز برای شما ( که می خواهید باردار شوید) زیاد است.مصرف الکل توسط زنان باردار احتمال سقط را تا دو نیم ( ) برابر زنان عادی افزایش می دهد و اگر زنی هم الکل بنوشد و هم سیگار بکشد، احتمال سقط در او چهار برابر زنان عادی می شود.●   نقش دخانیاتبسیاری از مردم اطلاعات زیادی در خصوص سیگار کشیدن در بیماری های مختلف ریه مثل آمفیزم و سرطان ریه دارند و اکثراً از اثرات مخرب سیگار در حاملگی نیز مطلع هستند، اما افراد کمی از نقش سیگار در کاهش قدرت باروری زوج هخا اطلاع کافی دارند. دود توتون یا تنباکو حاوی چهار هزار نوع ترکیب شیمیایی است.برخی از این ترکیبات عبارتند از: اکسید نیتروژن، آمونیاک، هیدروکربن های معطر، سیانید هیدروژن، کلرید وینیل، نیکوتین، سرب و کادمیم.برخی خانم ها فقط هنگام بارداری سعی می کنند سیگار نکشند، غافل از اینکه دود سیگار می تواند شانس حامله شدن شما را نیز کاهش دهد.سیگار کشیدن در مردان می تواند باعث کاهش تعداد اسپرم ها، افزایش اسپرم های غیر طبیعی و کاهش سطح تستوسترون (هورمون جنسی مردانه) شود. دود سیگار همچنین می تواند باعث کندی و تنبلی اسپرم ها و نیز کاهش سطح ویتامین در خون شود.کمبود و یتامین باعث می شود اسپرم ها به جای رو به جلو به همدیگر بچسبند و مصرف مقدار کافی ویتامین به طور روزانه می تواند باعث اصلاح این مشکل شود. استعمال دخانیات و در زنان می تواند باعث یائسگی زودرس شود و این موضوع برای زنانی که سنشان بالا است و می خواهند باردار شوند اهمیت حیاتی داردوج) نقش داروهای تفننیطی سال های اخیر مصرف ماری جوانا و کوکائین سیر فزاینده ای داشته و برای بخشی از مردم به صورت بخشی از زندگی روزانه در آمده است.البته افزایش مقبولیت اجتماعی این داروها دلیل بر بی ضرر بودن آن ها نیست. این داروها بر روی باروری شما و شوهرتان اثر منفی دارند اما در صورت ترک آن ها بعد از مدت کوتاهی اثرات منفی شان بر براروری از بیم می رود. مصرف آن ها در بارداری اثرات فاجعه باری بر روی جنین دارد.●  بررسی ساختمان و آناتومی  اسپرم :●  اسپرماتوژنز یا اسپرم‌زاییدر غدد جنسی نر یا بیضه، سلول‌هایی به نام اسپرماتوگونی وجود دارند که از تکثیر سلول‌های ژرمینال حاصل شده‌اند. این سلول‌ها پس از بلوغ فعال شده با چند تقسیم متوالی اسپرماتوزوئیدها را می‌سازند. جریان اسپرم‌زایی بدین گونه است:ابتدا تعداد زیادی اسپرماتوگونی به وجود می‌آیند، هر یک از این سلول‌ها رشد کرده  و مقداری مواد را در خود ذخیره می‌کنند. و در پایان رشد خود به اسپرماتوسیت نوع اول تبدیل می‌شوند. این سلول‌ها هنوز دارای ۲N کروموزوم( دیپلویید) هستند. اسپرماتوسیت‌های نوع اول دوبار پشت سر هم تقسیم می‌شوند که به مجموعه این دو تقسیم، میوز می‌گویند. این سلول‌های تولیدی را اسپرماتوسیت نوع دوم ( N کروموزومی )می‌نامند.این‌ها نیز تقسیم شده و سلول‌های N کروموزومی دیگری به نام اسپرماتید را به وجود می‌آورند.ساختمان اسپرم در انواع مختلف جانوران پر سلولی بسیار شبیه یکدیگر است و مهم‌ترین تفاوتی که در آن‌ها دیده می‌شود در دستگاه حرکتی آن‌هاست. اندازه اسپرم‌ها با اندازه افراد نر سازنده آن‌ها بستگی ندارد. مثلا” اسپرم فیل از اسپرم موش کوچک‌تر است. تعداد آن‌ها در مایع منی زیاد است، مثلا” تعدا آن‌ها در هر میلی‌متر مکعب در انسان ۱۰۰ هزار، در گاو یک میلیون، و در خروس چهار میلیون است.اسپرم از کلمه یونانی اسپرما (به معنای بذر) گرفته شده است و به سلول‌های تناسلی مردانه اطلاق می‌شود. تولید مثل جنسی در انسان از نوع آنیزوگامی و اووگامی است. به این معنا تفاوت قابل‌ملاحظه‌ای از لحاظ اندازه سلول‌های جنسی (گامت‌ها) دو جنس وجود دارد و سلول کوچک‌تر مربوط به جنس مذکر است که همان سلول اسپرم است.●  تاریخچه اسپرمبرای اولین بار در سال ۱۶۷۷ به وسیله آنتوان وان لیونهوک با استفاده از میکروسکوپ مشاهده شد. او در آن هنگام گزارش کرد که انسان کوچکی درون اسپرم وجود دارد. احتمالا به این علت به این نظریه معتقد بود که هر اسپرم حاوی یک انسان کوچک کاملا شکل‌گرفته است که بعدا در رحم زن رشد می‌کند.●  ساختمان اسپرمسلول‌های اسپرم هاپلویید هستند، یعنی ۲۳ کرموزوم دارند و هنگامی که با ۲۳ کرموزوم تخمک زن ترکیب می‌شوند، یک سلول دیپلویید دارای ۴۶ کرموزوم را می‌سازند.سلول‌های اسپرم تقسیم نمی‌شوند و طول عمر محدودی دارند، اما وقتی پس از لقاح با سلول‌های تخمک ترکیب می‌شوند، سلول تخم یا زیگوت را به وجود می‌آورند که شروع به رشد و نمو می‌کند.سلول اسپرم از یک سر، قطعه میانی و یک دم تشکیل شده است. سر حاوی هسته است که حاوی فیبرهای کروماتینی به شدت در هم پیچیده است که همان ماده ژنتیکی یا DNA سلول است و ۶ برابر نسبت به DNA سلول‌های عادی متراکم‌تر است. جلوی سر بخشی به نام آکروزوم قرار دارد که حاوی آنزیم‌های مورد استفاده برای نفوذ به تخمک زن است.بخش میانی اسپرم یک هسته رشته‌ای مرکزی دارد و حاوی میتوکندری‌های فراوانی است که به دور این هسته پیچیده‌اند. این میتوکندری‌ها انرژی لازم برای حرکت اسپرم در طول دهانه رحم، رحم و لوله‌های رحمی را فراهم می‌کنند. دم اسپرم یا فلاژلوم حرکاتی شلاقی انجام می‌دهد که اسپرم را به جلو می‌راند.سلول‌های اسپرم متحرک از طریق فلاژلوم حرکت می‌کنند و برای حرکت به سوی تخمک و لقاح نیاز به آب دارند. این سلول‌ها نمی‌توانند به خاطر ماهیت حرکت‌شان به عقب بازگردند.کیفیت و کمیت اسپرم شاخص اصلی کیفیت منی است که معیار توانایی منی برای لقاح محسوب می‌‌شود.●  حرکت اسپرم به سوی تخمکسلول اسپرم انسانی تنها در محیط‌های گرم زنده باقی می‌ماند. هنگامی که سلول‌های اسپرم بدن مرد را ترک می‌کند، قدرت زنده‌ ماندن آنها کاهش پیدا می‌کند و بسیاری از این سلول‌ها می‌میرند و کیفیت اسپرم کاهش پیدا می‌کند. سلو‌های اسپرم به دو گروه تقسیم می‌شوند، اسپرم‌های مونث که حاوی کرموزوم X هستند و پس از لقاح با تخمک جنین دختر و اسپرم‌های مذکر که حاوی کرموزوم Y هستند و پس از لقاح جنین پسر ایجاد می‌کنند.اسپرم انسان شامل یک سر به اندازه ۵ در ۳ میکرون و دمی به درازای ۵۰ میکرون است. دم اسپرم حرکتی شلاقی در یک مخروط بیضوی دارد که اسپرم را به جلو می‌راند (با سرعت یک تا ۳ میلی‌متر در دقیقه).مایع منی ماهیتی قلیایی دارد و اسپرم‌ها به حداکثر سرعت حرکت خود در آن نمی‌رسند، مگر هنگامی که به واژن برسند که مایع‌های اسیدی واژن قلیایی بودن منی را خنثی می‌کند.در این هنگام فیبرینوژن ساخته شده در کیسه‌های منی باعث لخته‌شدن مایع منی می‌‌شود و این لخته اسپرم را حفاظت می‌‌کند. به محض آنکه حرکت سلول‌های اسپرم تشدید می‌شود، آنزیم فیبرینولیزین تولید شده به وسیله پروستات که در منی وجود دارد، لخته را حل می‌کند و اسپرم امکان پیدا می‌کند تا به طور مطلوب پیشروی کند.فعال شدن اسپرم و افزایش سرعت حرکت آن در دستگاه تناسلی زنانه نقش مهمی در موفقیت اسپرم در نفوذ کردن به درون تخمک دارد. دم اسپرم یا فلاژلوم مانند ملخ یک قایق اسپرم را به جلو می‌راند و حاوی مجاری‌ای است که به طور اختصاصی ورود یون‌های کلسیم را امکان‌پذیر می‌کنند. به عقیده دانشمندان ورود ناگهانی کلسیم به درون دم اسپرم باعث بیش فعالی و سرعت گرفتن اسپرم می‌شود.لقاح اولین مانعی که اسپرم برای وارد شدن به تخمک با آن روبه‌رو است، گروهی از سلول‌ها به نام سلول‌های کومولوس است که دور تخمک را فراگرفته‌اند.دومین مانعی که اسپرم باید از آن بگذرد، غشایی به نام زونا پلاسیدا است که در اطراف تخمک قرار دارد. یکی از پروتئین‌هایی که در زونا پلاسیدا قرار دارد، به مولکول مکمل خود در اسپرم متصل می‌شود. این سازوکار قفل و کلید در هرگونه حیاتی اختصاصی است و بنابراین مانع آن می‌شود که اسپرم و تخمک گونه‌های متفاوت جانوری با هم ترکیب شوند.هنگامی که اسپرم به تخمک می‌رسد، در ابتدا با لایه بیرونی تخمک به نام زونا پلاسیدا روبه‌رو می‌شود. اسپرم با کمک آنزیم‌هایی که در بخش جلوی سرش قرار دارد، می‌تواند تا حدی این غشا را حل کند. اما این آنزیم‌ها برای حل کردن کامل این غشا و اتصال آن به تخمک کافی نیستند.در واقع اگر فعالیت حرکتی اسپرم قبل از رسیدن به تخمک تشدید نشده باشد و اسپرم به اصطلاح بیش‌فعال نباشد، توانایی نفوذ به تخمک را نخواهد داشت.حقایقی در مورد اسپرم در هر انزال منفرد مرد به اندازه نصف یک قاشق چای‌خوری پر یعنی ۷۵/۲ میلی‌لیتر منی خارج می‌شود که حاوی ۱۸۰ تا ۴۰۰ میلیون اسپرم است.اگر شمار اسپرم‌ها از ۲۰ میلیون پایین‌تر بیاید، مرد را از لحاظ بالینی نابارور محسوب می‌کنند.هر اسپرم حدود ۴۰ میکرون درازا دارد و حاوی ۲۳ کرموزوم است. اسپرم با سرعت ۷۵ سانتی‌متر در ساعت حرکت می‌کند و می‌تواند تا ۳ روز در دستگاه تناسلی زن زنده بماند.میزان‌های طبیعی در آزمایش اسپرم●   چه خوراکی هایی موجب افزایش قدرت باروری مردان می شوند ؟پژوهشگران در کشور اسپانیای برای ارزیابی اثر رژیم غذایی بر باروری، مردانی را که همراه همسرشان به یک کلینیک‌ ناباروری مراجعه کرده بودند، مورد بررسی قرار دادند.مردان دچار ناهنجاری‌‌های ژنتیکی، جسمی و هورمونی از این بررسی کنار گذاشته شدند. هر داوطلب دست کم دو نمونه منی برای آزمایش در اختیار گذاشت و هر کدام اطلاعاتی در مورد مصرف ۹۶ مورد ماده غذایی حین سال قبل ارایه دادند. پژوهشگران همچنین میزان هورمون‌های تناسلی را در این مردان اندازه‌گیری کردند و اطلاعاتی در مورد سایر عوامل دیگر که بر کیفیت اسپرم اثر می‌گذارد، مانند سیگار کشیدن، وزن بدن، مصرف الکل و قرارگیری به مواد آلاینده جمع‌آوری کردند.این دانشمندان معیارهای سازمان جهانی بهداشت برای تقسیم‌بندی این افراد را به دو گروه اعمال کردند: یک گروه شامل ۳۰ مرد که کیفیت منی پایینی داشتند و گروه دیگر شامل ۳۱ مرد که کیفیت منی بهتری داشتند. این دو گروه از لحاظ سیگار کشیدن، مصرف الکل، چاقی، میزان قرار گرفتن در معرض آلاینده‌های محیطی یا میزان هورمون‌ها تفاوتی نداشتند اما از لحاظ رژیم غذایی متفاوت بودند. مردان با کیفیت پایین اسپرم نسبت به مردان با کیفیت بهتر اسپرم، مقدار بیشتری گوشت قرمز، سیب‌زمینی و ماست پرچرب می‌خوردند.برعکس، مردان با کیفیت بهتر اسپرم مصرف بالای شیر کم‌چربی، صدف خوراکی، سبزی‌ها و میوه‌ها و شیرینی‌ها را داشتند. اما این رابطه ظاهری میان رژیم غذایی و کیفیت اسپرم به چه عاملی مربوط می‌شود؟این بررسی غذاها و نه مواد مغذی را مورد ارزیابی قرار داده بود اما به نظر می‌رسد مردانی که میزان مصرف بالاتر کربوهیدرات (مواد نشاسته‌ای)، فیبرهای گیاهی، ویتامین‌ها (شامل مواد آنتی‌اکسیدان) دارند و مصرف پروتئین و چربی‌ آنها پایین‌تر است، کیفیت اسپرم بهتری دارند.گوشت قرمز و لبنیات پرچرب به خصوص از لحاظ تاثیر روی اسپرم مورد توجه هستند. از آنجایی که مواد شیمیایی مانند PCB‌ها (بیفنیل‌های پلی‌کرینه)، حشره‌کش‌های ارگانیک و هورمون‌های جنسی در چربی محلول‌اند، ممکن است این مواد آلاینده وارد غذاهای پرچربی مانند گوشت قرمز و لبنیات پرچربی شوند.گرچه این بررسی در اسپانیا این مواد شیمیایی را به طور مستقیم ارزیابی نکرده بود، پژوهش‌های قبلی این مواد را با کاهش قدرت باروری مردان مربوط کرده‌اند. یکی از این بررسی‌ها نشان داد مصرف مقدار زیاد گوشت گاو به وسیله مادر حین بارداری ممکن است آثار نابجایی بر رشد بیضه پسرش در طول زندگی جنینی بگذارد. اگر نتایج این پژوهش اسپانیایی تایید شود، آثار تغذیه فرد ممکن است در نسل آینده‌اش هم ادامه پیدا کند.●   اثر چربی‌های غذایی بر کیفیت اسپرمیک تحقیق دیگر در دانشگاه هاروارد نشان داده است مصرف غذاهای حاوی مقادیر زیاد چربی‌های اشباع‌شده برای مثال همبرگر و سیب‌زمینی سرخ‌کرده و چربی‌های تک‌اشباع‌نشده که برای مثال در گوشت قرمز، لبنیات پرچرب و مغزهای میوه خوراکی وجود دارد ممکن است به کیفیت اسپرم صدمه بزند.این بررسی نشان داد هرچه مردان میزان بیشتری از این چربی‌های اشباع شده بخورند با احتمال بیشتری ممکن است تعداد اسپرم‌های آنها و میزان فعالیت آنها کاهش یابد. بر عکس،‌ مردانی که غذاهای حاوی چربی‌های سالم‌تر چند‌اشباع‌شده مانند اسیدهای چرب امگا ۳ و امگا ۶ (که برای مثال در ماهی و غلات سبوس‌دار وجود دارند) مصرف می‌کردند، تعداد بیشتری اسپرم سالم‌‌تر و فعال‌تر داشتند.در این بررسی مردان با بیشترین میزان مصرف چربی‌های اشباع‌شده نسبت به مردان با کمترین میزان مصرف چربی‌ اشباع‌‌شده ۴۱ درصد تعداد اسپرم کمتری داشتند و مردانی که بیشترین میزان مصرف اسیدهای چرب‌ تک‌اشباع‌نشده را داشتند نسبت به مردان با کمترین میزان مصرف اسیدهای چرب‌ تک اشباع‌نشده ۴۶ درصد تعداد اسپرم کمتری داشتند.به گفته این پژوهشگران، این یافته‌ها نشان می‌دهد که رابطه‌ای میان عوامل قابل‌تغییر سبک زندگی، در این مورد تغذیه و توان باروری مردان وجود دارد. هنوز معلوم نیست علت این رابطه میان انواع چربی‌ها و کیفیت اسپرم چیست اما انواع مختلف چربی به صورت‌های مختلفی در بدن سوخت‌وساز پیدا می‌کنند. چربی‌های چنداشباع‌نشده بخش مهمی از غشای سلولی اسپرم‌ها را تشکیل می‌دهند و ممکن است بر توانایی اسپرم بر بارور کردن تخمک اثر بگذارند. این نوع چربی‌ها همچنین ممکن است تولید هورمون‌های تناسلی را نیز تحریک کنند.دانشمندان می‌گویند اینکه تغییر نوع تغذیه بتواند به باروری یک مرد معین کمک کند،‌ بستگی به وضعیت آن مرد دارد. گرچه تفاوت ۴۰ درصدی در شمار اسپرم‌ها زیاد است، این تفاوت در برخی از مردان ممکن است مهم باشد و در برخی دیگر نه.اگر مردی شمارش اسپرم حدمرزی داشته باشد، مثلا ۲۵ میلیون اسپرم در هر میلی‌ لیتر منی، کاهش ۴۰ درصدی تعداد اسپرم‌های او را به ۱۵ میلیون در میلی‌لیتر می‌رساند، که غیرطبیعی محسوب می‌شود.اما در مورد مردی که تعداد اسپرم‌هایش ۱۰۰ میلیون در میلی‌لیتر است، ۴۰ درصد باعث رساندن تعداد اسپرم‌ها به ۶۰ میلیون در میلی‌لیتر می‌شود که هنوز طبیعی محسوب می‌شود. چربی‌های اشباع‌شده که منشا اصلی غذایی کلسترول بالای خون هستند، عمدتا در غذاهای حیوانی و برخی از غذاهای گیاهی مانند گوشت گاو و گوسفند، شیر و پنیر یافت می‌شوند.چربی‌های تک‌اشباع‌ نشده در روغن‌های گیاهی مانند روغن زیتون،‌ روغن کانولا، روغن بادام زمینی، روغن آفتابگردان و روغن کنجد یافت می‌شوند. همچنین کره بادام‌ زمینی، آووکادو و بسیاری از مغزها و تخمه‌های خوراکی نیز حاوی آنها هستند.●   آشنایی با  ۳ راه حل بی خطر و طبیعی به منظور بهبود و افزایش حجم مایع منی می پردازیم :۱ . اولین و مهم ترین چیز برای اینکار مصرف آب است . اگر شما روزانه به میزان لازم آب مصرف نمی کنید بدانید روز به روز مشکلتان جدی تر می شود . توصیه ما مصرف حداقل روزانه ۸ لیوان آب و مصرف هرچه کمتر الکل است.۲ . راهکار دوم مصرف روی و چربی است . روی و چربی ها یک عنصر ضروری برای کنترل تولید هورمون جنسی مردانه تستوسترون است . بنابراین در صورتی که بدن شما با کمبود روی مواجه باشد با کاهش تعداد اسپرم مواجه خواهید شد . همچنین کمبود روی باعث بروز مشکلات باروری در شما می شود .با توجه به مطلعات انجام شده چربی های ضروری مثل امگا ۳ توانایی تولید تستوسترون را بالا می برد . چربی های مفید در مواد غذایی نظیر زیتون و آجیل و حبوبات و … یافت می شود .۳ . مکمل های گیاهی هم می تواند بر کیفیت اسپرم تاثیرگذار باشد . باید مکملهایی را که سرشار از مواد معدنی و مغذی هستند در برنامه روزانه خود بگنجانید . مکملها باید حاوی اسید آمینه ، کارنیتین و … باشد .این روشها علاوه بر افزایش تعداد اسپرم ها ، افزایش طول آلت تناسلی ، نعوظ بهتر و طولانی مدت تر  و تحریک پذیری بیشتر همچنین افزایش جریان خون در آلت تناسلی را به همراه خواهد داشت .فیتواستروژن ها-استروژن های گیاهیفیتواستروژن ها-استروژن های گیاهیمیزان شیوع بیماری های قلبی عروقی، سرطان ها و استئوپروز در کشورهای مختلف متفاوت می‌باشد. فاکتورهای اتیولوژی (بیماری زایی) زیادی در میزان این تفاوت دخالت دارند که از جمله آنها خصوصیات نژادی، رژیم غذایی و نحوه زندگی می‌باشند. نقش رژیم غذایی در جوامع عمومی بسیار زیاد است چون غذاها حاوی ترکیبات فعال بیولوژی متفاوت هستند. مثال بارز از مواد فعال بیولوژی کـه در اینجـا بـه آن اشاره می‌شود فیتواسترول‌ها یا فیتواستروژن ها (استروژن های گیاهی) می‌باشند.مطالعات اپیدمیولوژی پیشنهاد می‌کند که جوامعی که مصرف کننده زیاد فیتواستروژن‌ها در رژیم غذایی خودشان هستند از ریسک پایین‌تری نسبت به خیلی از بیماری ها که به بیماری های غربی( Western disease ) موسوم هستند، برخوردارند. فیتواستروژن ها در بسیاری از غذاها وجود دارند و فعالیت بیولوژیکی آنها در حیوانات در مطالعات متعددی به اثبات رسیده‌است. این ترکیبات بدین صورت تعریف می‌شوندکه از نظر ساختمان و عمل، شبیه۱۷ – بتا- استرول می‌باشند و یا این که اثراتی شبیه استروژن را ایجاد می‌نمایند. فیتواستروژن ها شامل چندین گروه از ترکیبات می‌شوند که از جمله لیگنان ها، ایزوفلاونوئیدها، کومستان ها و و لاکتون های رسورسیلیک اسید را در بر می‌گیرند.وجود ایزوفلاونوئیدها محدود به گیاهان خانواده نخود ( Leguminosae ) می‌شود. گیاه سویا از گیاهان خانواده نخود است و حاوی فیتواستروژنهای ژنیستنین، دایدزنین و گلیستین بوده که همگی جز ایزوفلاون‌ها هستند و روی رسپتورهای استروژن عمل می‌کنند و هم دارای خواص آگونیستی و هم آنتاگونیستی می‌باشند . اکول یک متابولیت و ایزوفلاون نسبتاً قوی است که از متابولیزه شدن دایدزنین حاصل می‌شود (و دایدزنین از فور مونونیتن). ژنیستنین از بیوکانین‌آ به دست می‌آید. ایزوفلاون‌ها آگونیست‌های بسیار ضعیف استروژن بوده که به رسپتور استروژن با تمایل کمتر از استرادیول باند می‌گردند. در هنگامی که میزان استرادیول در بدن برای رقابت در اتصال به رسپتور کم است، ایزوفلاون ها خواص آگونیستی را بیشتر ارائه می‌نمایند. از طرف دیگر، خواص آنتی‌استروژنیک آنها به غلظت‌های نسبی فیتواستروژن و استروژن داخلی بستگی دارد و ممکن است زمانی که استروژن داخلی فراوان است، فیتواستروژن ها سبب می شوند تا رسپتور استرادیول دور از دسترس استرادیول قرار گیرد. حدود قدرت های نسبی این ترکیبات در مقایسه با استرادیول چنانچه ۱۰۰ فرض شود عبارتست از: کومسترول(۲۰۲/۰)، ژنیستنین(۰۸۴/۰)، اکول (۰۶۱/۰)، دایدزنین(۰۱۳/۰)، بیوکانین‌آ (۰۰۶/۰) و فورمونونتین(۰۰۰۶/۰). در هر صورت، میزان فعالیت یکسانی بوسیله ایزوفلاون ها و استرادیول به هنگام استفاده از غلظت زیاد آنها مشاهده می گردد و این نشان می‌دهد که کمپلکس‌های رسپتور- استروژنی تشکیل شده بوسیله استرا دیول و ایزوفلاونوئیدها معادل هم می‌باشند. بر هم کنش رسپتور استروژن با ایزوفلاون با مهار رسپتور توسط تاموکسیفن ثابت شده‌است. ثابت جداشدن نسبی ژنیستنین برای رسپتور استروژن ۱۰۰ تا ۰۰۰/۱۰ مرتبه بیشتر از استرادیول و دی‌اتیل استیل بسترول می‌باشد.ایزوفلاونوئیدها، علاوه بر اثرات استروژنیک‌، اثرات ضد ویروس، سرطان ، ضد باکتری و ضد قارچ نیز دارند. فلاونوئیدها همچنین دارای اثرات آنتی‌اکسیدانت، آنتی‌موتاژنیک و ضد التهاب نیز می‌باشند. مهمترین ایزوفلاون مورد مطالعه، ژنیستنین می‌باشد که یک مهار کننده آنزیم تیروزیـن کینـاز، DNA توپوایزومراز و کیناز ریبوزومی ۶۰S می‌باشد. مهار آنزیم تیروزین کیناز مهم می‌باشد چون رسپتور این آنزیم در کنترل میتوژنزیس، تنظیم چرخه سلولی، عمر سلولی و انتقال سلولی از طریق باند شدن فاکتور رشد نقش دارد.در ده سال گذشته بیش از ۳۶۰۰ مطالعه درباره فعالیت بیولوژیکی ژنیستنین منتشر شده‌است. عمده این فعالیت ها بر روی فعالیت مهار کننده تیروزین کیناز، فعالیت‌های محافظت کنندگی در سرطان ها و بیماری های قلبی- عروقی و فعالیت فیتواستروژنی آن متمرکز شده‌است. دانه سویا فراوانترین منبع غذایی ایزوفلاونوئیدها است (تا mg/kg ۱۸۰۰ وزن تازه). ۱ گرم دانه سویا حاوی نزدیک به ۸۰۰ میکروگرم دایدزنین و بیش از ۵۰۰ میکروگرم ژنیستنین است. در حالی که ۱ گرم پروتئین سویا تقریبا دارای µg ۲۵۰ ژنیستنین می‌باشد.فیتواستروژن ها-استروژن های گیاهی● نحوه عمل فیتواستروژن هازنان قبل و بعد از یائسگی دارای علائمی هستند که مربوط به کاهش استروژن می‌باشد. جایگزینی استروژن می‌تواند باعث درمان آن علائم گردد. سوال این است که چرا بیش از یک درمان برای درمان علائم منوپوز وجود دارد؟ این بدین دلیل است که استروژن های استروئیدی پاسخ‌های همگون در همه بافت‌های هدف ندارند و یا احتمالا به‌دلیل اثرات نامطلوب آنها می‌باشد. استروژن به رسپتور استروژن( er ) باند شده و باعث عمل ترجمه برداری ژن می‌گردد. دو زیر گروه از er ، شناخته شده‌اند که توزیع سلولی و غلظت متفاوت در بافت های هدف دارند. باند شدن با er و حوادث بعدی آن شدیداً پیچیده است و وابسته به بافت، سلول و محیط می باشد. فیتو-استروژن ها به خوبی استروژن ها می‌توانند به رسپتور آنها باند شوند. ایزوفلاون ها و کومستان ها در تمایل‌ به باند شدن و یا واکنش دادن با رسپتورهای استروژن با هم تفاوت دارند. ژنیستنین، دایدزنین و کومسترول به‌عنوان یک تنظیم کننده رسپتور استروژن انتخابی ( serm ) طبیعی شناخته شده‌اند که با تمایل بیشتری به er; نسبت به erباند می‌شوند و اثرات مهمی در روی بعضی از بافت های متأثر از استروژن در مغز، قلب و عروق، تناسلی- ادراری و در استخوان دارند. ساختمان مولکولی ژنیستنین با ۱۷ بتا- استرادیول شباهت هایی دارد به ویژه حلقه فنلی a و فاصله بین دو گروه هیدروکسی در هر دو مشابه می‌باشند. این شباهت ها توانایی باند شدن ژنیستنین به رسپتورهای استروژن و پروتئین‌های باند کننده هورمون جنسی را تأیید می‌کند. بنابراین، ژنیستنین می‌تواند هم فعالیت استروژنی و هم آنتی‌استروژنی را ارائه نماید (به‌دلیل رقابت با استرادیول در باند شدن با پروتئین). شباهت های ساختمانی همچنین بین ژنیستنین و تاموکسیفن (یک آنتی‌استروژن سنتتیک و عامل محافظت کننده سرطان سینه) نیز مورد توجه می‌باشد.فیتواستروژن ها-استروژن های گیاهی● اثرات فیتو استروژن ها در سندرم منوپوز( mps )، بیماری های قلبی و عروقی، استئوپروز و در پیشگیری از سرطان:فیتو استروژن ها که آگونیست‌های ضعیف استروژن می‌باشند، در موقعی که میزان استروژن در محیط کم باشد می‌توانند اثرات استروژنیک خود را قوی تر ارائه نمایند. بنابراین شاید این پیش‌بینی درست باشد که آنها در زنان یائسه، خواص استروژنی بیشتری را ارائه نمایند. کاهش استروژن در زنان یائسه ممکن است منجر به علائم نامطلوب همچون گر گرفتگی، خشکی محیط واژن به همراه افزایش خطر از دست دادن کلسیم استخوان (استئوپروز) و همچنین بیماری های قلبی عروقی و بروز سرطان های سینه، کولون، اندومتر و تخمدان گردد. مطالعات اپیدمیولوژیکی متعددی ثابت کرده‌است که شیوع کمتر این بیماری ها در زنان آسیایی به ویژه ژاپنی، سنگاپوری و چینی به دلیل سطوح بالای فیتواستروژن ها در رژیم غذایی آنها می‌باشد.تحلیلتا کنون مشخص شده است که روند مصرف داروهای گیاهی در دنیا رو به افزایش است. جایگاه فرآورده های دارویی گیاهی در طب سنتی و طب نوین از دو دیدگاه مجزا مورد تایید بوده و اثبات شده است. البته در مواردی تاثیرات مولکولی مواد موجود در فرآورده های گیاهی از نظر مکانیسم اثر با نظریه های تاثیر اختصاصی داروها بر روی گیرنده ها منطبق می باشد. تاثیر مصرف فیتو استروژن ها از این نظر نیز مورد تایید می باشد. ایجاد اثرات رقابتی با استروژن های آندوژن (داخل بدن) برای اشغال گیرنده های محیطی سبب حفظ تعادل واکنش های ناخواسته حاصل از تغییرات غلظت هورمون های زنانگی و سلامت بافت های بدنی در قبل و بعد از دوران یائسگی می گردد. لذا با توجه به تغییرات هورمونی و بعضا مصرف داروهای استروژنیک، کنترل عوارض و حفظ سلامتی با عرضه فرآورده های طبیعی در اولویت های تولید در شرکت های داروسازی قرار گرفته است. توصیه به مصرف کمکی و در اختیار قرار دادن اینگونه استروژن های گیاهی نه تنها سبب حفظ سلامت خواهد شد، بلکه از درآمد زایی و بازار مصرف مناسبی نیز برخوردار است.|+| نوشته شده در  جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ساعت 2:43  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتمتوکاربامول - METHOCARBAMOL شل‌کننده عضلات اسکلتىمتوکاربامول - METHOCARBAMOLنام فارسى         متوکاربامولنام انگلیسى         METHOCARBAMOLنام تجارى دارو         Delaxin, Marbaxin, Robaxinگروه دارویى         شل‌کننده عضلات اسکلتىگروه شیمیایى دارو         مشتق کاربامات.مکانیسم اثر         تضعیف راه‌هاى چند سیناپسى در طناب نخاعىموارد مصرف         درمان کمکى براى تسکین اسپاسم و درد در بیماری‌هاى عصبى ـ عضلانی، کنترل کزار.میزان مصرف         درد:بالغین: ۵/۱ g خوراکى چهار بار در روز براى ۲ تا ۳ روز، سپس ۱g چهار بار در روز؛ تزریق عضلانى ۵۰۰mg در هر سرین، می‌تواند هر ۸ ساعت تکرار شود؛ تزریق وریدى ۳ـ۱ g بولوس در روز به‌صورت ۳ml در دقیقه؛ انفوزیون وریدى ۱gm در ۲۵۰ml محلول قندى ۵% یا سالین نرمال، نباید از ۳g در روز تجاوز کند.کزاز:بالغین: انفوزیون وریدى ۳ـ۱ g در لیتر هر ۶ ساعت؛ تزریق وریدى بولوس ۲ـ۱ g که از راه مسیر وریدى تزریق می‌شود.کودکان: تزریق وریدى ۱۵mg/kg هر ۶ ساعت.موارد منع مصرف:حساسیت مفرط، بچه‌هاى کوچکتر از ۱۲ سال (به‌جز در مورد کزاز)، پورفیزى متناوب، اسیدوز، اغماء، نارسائى کلیه اپلی‌اتیلن گلیکول موجود در دارو باعث احتباس دوره و مشکلات اسیدى می‌شود).توضیحات دارو                      عوارض جانبی:دستگاه عصبى مرکزی: سرگیجه، ضعف، خواب‌آلودگی، سردرد، ترمور، افسردگی، بی‌خوابی، تشنج.خونی: همولیز، افزایش هموگلوبین (فقط در تزریق وریدی).چشم، گوش، حلق و بینی: دوبینی، از دست رفتن بینائى به‌طور موقت، تارى دید، نیستاگموس.قلبى عروقی: کاهش فشارخون وضعیتی، برادیکاردی.گوارشی: تهوع، استفراغ، سکسکه، بی‌اشتهائی، احساس طعم فلزی.ادرارى تناسلی: ادرار تیره رنگ، قهوه‌اى یا سبز.پوستی: راش، خارش، تب، برافروختگى صورت، کهیر.احتیاطات:در بیمارى کلیوی، کبدی، شخصیت معتاد، حاملگى (در گروه C قرار دارد)، میاستنى گراویس، تشنج با احتیاط مصرف شود.فارماکوکینتیک: جذب گوارشی: کامل. شروع اثر: عضلانی/ وریدى سریع، خوراکی: ۳۰ دقیقه. اوج اثر: خوراکى ۲ ساعت، تزریقى بلافاصله. متابولیسم: کبدی. دفع: کلیوى (نیمه عمر ۲ـ۱ ساعت).تداخلات داروئی: مصرف داروهاى مخدر، خواب‌آور و الکل باعث ازدیاد تضعیف CNS می‌شود.ملاحظات پرستاری:پیگیرى آزمایشگاهی:ـ آزمایشات خونی: WBC, CBC, افتراق گلبولی؛ دیسکرازى خونى ممکن است ایجاد شود.ـ بعد و در زمان تزریق: اثرات دستگاه عصبى مرکزی، راش، کونژنکتیویت و احتقان بینى ممکن است ایجاد شود.ـ آزمایشات عملکرد کبدی: ALT, AST, آلکالن فسفاتاز؛ هپاتیت ممکن است ایجاد شود.ـ ECG در بیماران صرعی، کنترل نامناسب تشنج در بیمارانى که این دارو را دریافت کرده‌اند، دیده شده است.توصیه‌ها:ـ براى کاهش علائم گوارشى دارو با غذا مصرف کنید.ـ تزریق وریدى فرم رقیق نشده در مدت ۱ دقیقه یا بیشتر صورت گیرد؛ در طى ۱ دقیقه یا بیشتر ۳۰۰mg یا کمتر از دارو را تجویز کنید.ـ می‌توان دارو را در ۲۵۰ml یا کمتر از یک محلول سازگار رقیق کرد.ـ براى جلوگیرى از فلبیت تزریق وریدى به‌طور آهسته صورت گیرد؛ براى جلوگیرى از کاهش فشارخون، به‌مدت ۱۵ دقیقه در وضعیت خوابیده به پهلو باقى بماند، نشت عروقى را کنترل کنید.ـ تزریق عضلانى را در عضلات حجیم با تغییر نقاط تزریق انجام دهید.روش تهیه / تجویز:ـ در ظروف محکم و در دماى اطاق نگهدارى کنید.ـ در صورت بروز سرگیجه و خواب‌آلودگى در مواقع حرکت به بیمار کمک کنید.ارزیابى بالینی:پاسخ درمانی: کاهش درد، انقباض عضلانی.واکنش‌هاى آلرژیک: راش، تب، دیسترس تنفسی.ضعف شدید، کرختى در اندام‌ها.وابستگى روانی: افزایش نیاز به دارو، تکرار بیشتر مصرف دارو، افزایش درد.تضعیف دستگاه عصبى مرکزی: سرگیجه، خواب‌آلودگی، علائم روانی.آموزش به بیمار و خانواده:ـ مصرف دارو را به‌طور ناگهانى قطع نکند؛ بی‌خوابی، تهوع، سردرد، اسپاسیتسیتى و تاکیکاردى ایجاد خواهدشد.ـ دارو باید در مدت ۱ تا ۲ هفته و به‌تدریج قطع شود.ـ رنگ ادرار ممکن است به سبز، سیاه یا قهوه‌اى تغییر کند.ـ همراه الکل و دیگر مضعف‌هاى دستگاه عصبى مرکزى مصرف نشود.ـ از فعالیت‌هاى که در جهات مختلف صورت می‌گیرند در زمان مصرف دارو اجتناب شود.ـ از فعالیت‌هاى مخاطره‌آمیز در صورت بروز خواب‌آلودگى و سرگیجه اجتناب شود.ـ از مصرف داروهاى OTC نظیر ترکیبات ضدسرفه، آنتی‌هیستامین مگر با نظر پزشک امتناع شود.تداخل با تست‌هاى آزمایشگاهى:افزایش کاذب: HIAA, VMAـ۵ ادراری.درمان مصرف بیش از حد دارو: تحریک استفراغ در بیمار هوشیار، لاواژ، دیالیز؛ در دسترس بودن آنتی‌هیستامین‌ها و کورتیکواستروئیدها.|+| نوشته شده در  جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ساعت 1:52  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتضریب گلیسمیک چیست؟ ( GI )ضریب گلیسمیک چیست؟امروز یه نگاهی به سایت فدراسیون انداختم دید مطلبه خوبیه و در ضمن کار منو راحت میکنه باسه مقاله بعدی چون دیگه به مقدمه نیاز نیست و مقاله بعدی در مورد کالری منفی است.همه ی غذاهای کربوهیدراتی یکسان آفریده نشده اند. در واقع، این مواد در بدن ما به شیوه های کاملا ً متفاوتی از یکدیگر عمل می کنند.ضریب گلیسمیک( که به اختصار GI  نامیده می شود) عبارتست از یک سیستم  طبقه بندی که توسط دکتر دیوید جی. جنکینز و همکارانش در سال 1981 در دانشگاه  تورنتو ابداع شده و تاثیرات کربوهیدرات ها بر سطوح گلوکز خون را دسته بندی می کند. ضریب GI، کربوهیدرات های موجود در تک تک مواد غذایی را به صورت گرم به گرم مقایسه نموده و ضریب گلیسمیک پسا وعده ای ( پس از صرف غذا) هر یک را به صورت عددی و مستدل ارائه می نماید.ضریب گلیسمیک چگونه عمل می کند؟کربوهیدرات هایی که به آرامی تجزیه می شوند، گلوکز را به صورت آهسته به درون جریان خون آزاد می کنند و از این رو دارای ضریب گلیسمیک پایین می باشند. داشتن ضریب گلیسمیک کمتر نشانگر سرعت آهسته تر هضم و جذب قند ها و نشاسته های موجود در غذاها می باشد.چند نمونه از غذاهای دارای ضریب گلیسمیک پایین عبارتند از:● بادام زمینی● مارچوبه● کلم بروکلی● گل کلم● کرفس● خیار● گریپ فروت● لوبیا سبز● کاهو، همه ی گونه ها● ماست کم چربی● نخود سبز● فلفل، همه ی گونه ها● لوبیای سویا● اسفناچ● گوجه فرنگی● کدو ( سبز)از سوی دیگر، کربوهیدرات هایی که در طول فرآیند هضم به سرعت شکسته می شوند، دارای بالاترین ضریب گلیسمیک می باشند. چند نمونه از این گونه مواد نیز در ادامه آورده شده است:● نان سفید● هندوانه● چیپس ذرت● کیک برنجی● آبنبات● چوب شور● سیب زمینی سفید● برنج قهوه ای● برنج سفید● خرمامزایای استفاده از ضریب گلیسمیک چیست؟مصرف زیاد غذاهای با ضریب گلیسمیک بالا می تواند برای سلامتی شما بسیار زیان آور باشد، چون باعث افزایش میزان قند خون شده و از این رو سیستم درون ریز بدن شما را تحت فشار خواهد گذاشت. خصوصا  ً، اگر شما چاق و بی تحرک هم باشید این مساله نمود بیشتری پیدا خواهد کرد.در عوض، تغییر عادات غذایی به سمت استفاده بیشتر از کربوهیدرات های دارای ضریب گلیسمیک پایین که  گلوکز را به آرامی به سمت جریان خون هدایت می کنند، دارای مزایای بیشماری می باشد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:● رژیم های با   GI  پایین موجب افزایش حساسیت بدن نسبت به انسولین می گردند.● کربوهیدرات های با GI  پایین سبب بهبود وضعیت کنترل دیابت می شوند.● کربوهیدرات های با  GI  پایین خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهند.● کربوهیدرات های با  GI پایین موجب کاهش سطوح کلسترول خون می شوند.● کربوهیدرات های با GI  پایین احساس گرسنگی را کاهش داده و شما را برای مدت بیشتری سیر نگه می دارند.● کربوهیدرات های با GI  پایین موجب افزایش استقامت فیزیکی می شوند.● رژیم های با   GI  پایین به افراد در کاهش وزن و کنترل آن کمک می کنند.● رژیم های با   GI  پایین، میل و ولع افراد برای مصرف کربوهیدرات ها را به حداقل کاهش می دهند.● رژیم های با   GI  پایین، بروز افت های ناگهانی در سطح انرژی را به حداقل می رسانند.نکته: مصرف کربوهیدرات های دارای  GI بالا نیز زمان مختص به خود را دارا می باشد.استفاده از  این نوع  کربوهیدرات ها به بازسازی و به حداکثر رسانی ذخایر کربوهیدرات پس از تمرین کمک شایانی می کند.چگونه به سمت رژیمی با GI  پایین تغییر روش دهیم؟به طور کلی، ترجیح دادن کربوهیدرات های با  GI  پایین به جای کربوهیدرات های با  GI  بالا، به عنوان تکنیک اصلی در پیروی از رژیم های با ضریب گلیسمیک پایین شناخته می شود. به همین سادگی! مطمئن باشید برای اینکار هیچ نیازی به محاسبات کامپیوتری یا دفترچه یادداشت نخواهید داشت.می توانید برای شروع از نکات ارزشمند زیر کمک بگیرید:● استفاده از غلات بسته بندی شده شکردار مثل کورن فلکس شکلاتی را فراموش کنید. در عوض، از غلات صبحانه تشکیل شده از جو، جو دوسر، و دیگر مواد سبوس دار استفاده نمایید.● استفاده از نان های سفید را متوقف کنید و به جای آنها از نان پخته شده با گندم کامل، آرد آسیا شده، و خمیر ترش استفاده نمایید.● میزان سیب زمینی سفید مصرفی خود را کاهش داده و آن را با سیب زمینی شیرین جایگزین کنید.● برنج سفید را از رژیم خود حذف کرده و برنج بسمتی( BASMATI ) را جایگزین آن نمایید.● مصرف زیاد سبزیجات سالادی به همراه سس سرکه را در رژیم خود بگنجانید.● مصرف آب میوه را به حداقل برسانید.● استفاده از گیلاس، آلبالو، هلو، گریپ فروت، و یا موز را به هندوانه یا خرما ترجیح دهید.منبع: فدراسیون بدنسازی|+| نوشته شده در  سه شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۰ساعت 3:25  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتیک نمونه دوره حرفه‌ای (سوما و ...)در ادامه مطلب ...این مطلب فقط برای دوست عزیزم و عضو انجمن نوشته شده و برای دوستان آماتور تهیه نشده است و به درد این افراد نمی خورد و حدود ۵ تومان ماهی آّب می خورد.و راستیتش این مطلب باسه دوستمون یکم آب خورده و باشه اشکال نداره مطلبی تکمیلی بازم براتون می گم .و زیاد در مورد سوما فکر نکنید ماهی باسه دوره حجم ۵ تومان آب بر می داره واسه کات هم ۳۰۰ تومن سوما اصل هلندی خودکار فشنگی ۹۰ تومان تو هلال احمر کاملا سالم و نگهداری در یخچال در طی حمل  قابل نداره روزی یک عدد + ...این به درد آدم میخوره نه سومای مشهد که۹-۱۲ تومنه البته آشنای باید داشته باشی باسه هلال احمرو در مورد دوست عزیزی که میگه خاک تو سرت بجای منع مصرف هورمون داری تشویق میکنیمیگم که من تا حالا خودم یک دونه قرص هورمونی نخوردم . ولی می خورم در آینده ولی اصولیالبته شایدم نخوردم ببینیم  تا زمانی که خدای استرویید نشم این کارو نمیکنمادامه مطلب|+| نوشته شده در  جمعه ۴ شهریور ۱۳۹۰ساعت 4:20  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتبیوگرافی خودمسلم دوستان عزیز یکی از شما عزیزان بنام آقای سعید از من درخواست کرده بود که بیوگرافی خودم رو بزارم :من علی .ف نوجوان بچه ارومیه هستم دانشجوی مهندسی برق قدرت هستم ابتدا رو به ورزش های رزمی آوردم و موی تای رو نزد استاد عزیزم آقای سیاوش کهربا یاد گرفتم بعد به بوکس علاقه بیشتری دادم اما بعدا فهمیدم که به ورزش بدنسازی علاقه بیشتری دارم و سه سال کار کردم و و در ۳ ماهه اول  تونستم با ۶۵ کیلو وزن حدود ۲۰۰ کیلو اسکات بزنم ولی از بد شانسی رفتم خدمت و وزنم  از ۷۵ به ۶۲ اومد اونم بدنه کات و  لاغر شدم  و تمام تلاشم به باد رفت  و به ... رفتم. اونم تلاش بدون استرویید.. البته چون مانی نداشتم.و حالا حدود ۱ هفته است که دارم دوباره شروع میکنم ولی خیلی سخته چون انگار زوریه و چون از علم پزشکی خوشم میاد و علاقه مندم احتمالا انصراف بدم و برم مالزی پزشکی بخونم  و همین بدنسازی باعث شده بجای اینکه درس خودمو بخونم میشینم کتابای پزشکی رو می خونم میدونم دیونگییه و چیکار میشه کرد علاقه ست دیگه .یا شانس یا قسمت کاش یه کم پول داشتم ماهی ۴۰۰-۵۰۰ تومن خرج بدن میکردم الان ولی سواد مکتبم به درد لای جرز میخورهبی ربط ها :من عاشق ترانه های داریوش ام و خیلی با نرد تخته حال میکنم  اینم بیوگرافی ... از خودم چاکار دوستان و ورزش کارای عزیز|+| نوشته شده در  جمعه ۴ شهریور ۱۳۹۰ساعت 4:6  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتلطفا از سویا استفاده نکنیدامروز می خوام یه تذکر اخلاقی بدم به ورزشکارای عزیز لطفا از سویا استفاده نکنید چون سویا باعث افزایش سطح استروژن و کاهش تستسترون می شود و از طرفی هم بسیار دیر جذب است به ویژه مصرف آن در دوره باعث افزایش خطر ژنتیکو ماستی می شود پس از پسرای خوب می خوام از مصرف سویا اجتناب کنند .یک مژده به دوستان در مقاله بعدی در مورد کالری منفی توضیح خواهم داد.با تشکر از شما عزیزان|+| نوشته شده در  دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ساعت 1:53  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتپاسخ به سوال دوستان عزیز : اقا علی اگه میشه در مورد ستابون هم اطلاعاتی بزارید ؟سجاد عزیز "اقای علی عزیز اگه میشه در مورد ستابون هم اطلاعاتی بزار .موفق باشیپاسخ به سوال دوست عزیز :ستابون همون استانازول یا وینسترول است که قرص وینه یا استا و همون عوارض رو داره و باسه دوره کات خوبه وفارماکوولوژی دارو ستابون :توجه داشته باشید نگید کپی کرده فارماکوولوژِی یا دارو شناسی یک برگه کاتالوک یا راهنما است که در قوطی داروها موجود است پس عین این مطلب را حتی در منابع خارجی می توانید پیدا کنید و این نوشته همان ترجمه داروشناسی است که کارخانه در جعبه قرار داده و نه تنها در این سایت بلکه در تمامی سایت ها تعریف تقریبا یکسانی دارد.این دارو در فرم خوراکی ساخته شده .به شکل قرص های صورتی رنگ .بسیار محبوب هم برای مردان و هم برای زنان .در 20 ورق که هر ورق 10 عدد دارد در بازار فروخته میشود .یعنی به صورت 200 عددی .هر 200 عدد ستابون قیمتی معادل 3۵ تا ۴۵ هزار تومان قیمت دارد .هر قرص ستابون از 2 میلیگرم استنازول و ویتامین های b1 b6 و b12 ساخته شده است .این دارو هرگز بدن شما را آبدار نمیکند و فقط به شما عضله هدیه میدهد .بهتر است ان دارو را با تستسترون پریپیونات استفاده کنید . که مبتدی ها می توانند با تستسترون آنانتات هم استفاده کنند .اما برای داشتن عضلات خشک همان تستسترون پریپیونات بهتر است .از استفاده این دارو در دوز های بالا اجتناب کنید چون باعث سمی شدن کبد میشود . اما در دوز معمول بسیار کم عوارض می باشد حتی برای زنان .نحوه استفاده برای مبتدی ها : هفته اول روزانه 6 عدد هفته دوم 8 عدد و هفته سوم 10 عدد و هفته چهارم 10 عدد و هفته پنجم 8 عدد و هفته ششم 6 عدد .تنها تفاوت با استانازول ۱- فرم خوراکی یا اورال ۲- دارای ویتامین های گروه ب(b1 b6 و b12)|+| نوشته شده در  شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ساعت 2:44  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتنقش پروتئین ها در رژیم غذایی ورزشکاراننقش پروتئین ها در رژیم غذایی ورزشکارانپروتئین ها مواد مغذی اصلی هر سلول زنده هستند. در ساختمان آنها نه تنها کربن، هیدروژن و اکسیژن وجود دارد، بلکه ازت و گاهی گوگرد نیز موجود می باشد.پروتئین ها مسئول انجام اعمال گوناگونی هستند. نقش آنها از تشکیل ماده انقباضی عضلات گرفته تا ساختن بعضی از هورمون ها، آنزیم ها و آنتی کورها، تبدیل انرژی شیمیایی به کار و انتقال اکسیژن و هیدروژن متنوع می باشد.بهتر است ابتدا کمی در مورد پروتئین ها اطلاعات کسب کنید.یادآوری ویژگیهای فیزیکو– شیمیایی پروتئین هاالف) از هیدرولیز پروتئین ها اسیدهای آمینه بدست می آید.تعداد اسیدهای آمینه بیست عدد می باشد که بعضی از آنها «اساسی» هستند که عبارتند از : لیزین، تریپتوفان فینل آلائین، متیونین، ترئونین، لوسین و والین و چون بدن انسان قادر نیست آنها را بسازد، حتماً باید توسط غذا تأمین گردند.ب ) با ترکیب اسیدهای آمینه با هم، پلی پپتیدها بوجود می آیند. از ترکیب پلی پپتیدها با هم، تعداد قابل توجهی مولکول پروتئین حاصل شود.متابولیسم اسیدهای آمینهاسیدهای آمینه شکل نهایی متابولیسم پروتئین ها هستند، قابل انتشار بوده و شامل مواد ساده ای است که مصارف مختلفی دارند:الف) ذخیره موقتی در بافت هاب) سنتز پروتئین ها: با اسیدهای آمینه بافتهای مختلف، پروتئین ها سنتز می شوند.ج) دز آمیناسیون – ترانس آمیناسیون: با سوختن اسید آمینه، بعد از آنکه اسید آمینه عامل آمینی (NH2) را از دست داد، یک اسید چرب باقی می ماند که حدوداً 90 درصد انرژی موجود در اسید آمینه را در بر می گیرد و در زمان کمبود انرژی یا مصرف بیش از حد پروتئین، اسید آمینه پس از دست دادن ازت خود می سوزد.همچنین اسیدهای آمینه در بدن با جا به جا کردن ازت (ترانس آمیناسیون) به یکدیگر تبدیل می شوند.مقدار مورد نیاز پروتئین برای یک ورزشکارپس از اینکه فرد ورزشکار از میزان انرژی مورد نیازش اطلاع کافی به دست آورد، بایستی 15 تا 17 درصد میزان انرژی را به دست آورده ، تقسیم بر عدد 4 کند ، عدد به دست آمده گرم پروتئین مورد نیاز ورزشکار است که باید از طریق غذا در طول روز تامین شود. برای ورزشکارانی که نیاز به افزایش حجم عضلات دارند، از 17 درصد و برای دیگر ورزشکاران از 15درصد انرژی، برای محاسبه پروتئین مورد نیاز باید استفاده کرد.17 – 15 درصد میزان انرژی مورد نیاز ورزشکار (تقسیم بر) 4 = گرم پروتئین مورد نیاز ورزشکارمنابع غذایی پروتئین هاپروتئین ها بخشی از ترکیبات مواد غذایی هستند که با مقدارهای مختلف در آنها موجودند. پروتئین های دارای منشاء حیوانی کیفیت خوبی دارند. با وجود این بعضی از مواد غذایی گیاهی (حبوبات، غلات، نان...) دارای مقادیر کمی پروتئین هستند که ارزش حیاتی آنها پایین تر از پروتئین های حیوانی است، اما به مقدار آنها جالب توجه هستند. در مورد منابع غنی از پروتئین بطور کامل توضیح می دهیم:1-گوشت قرمزگوشت های گاو، گوسفند، اسب، صرف نظر از آنکه چه قسمتی از بدن حیوان باشد، دارای ویژگیهای تغذیه ای شبیه به هم هستند. مزّیت تغذیه ای گوشت به غنای پروتئینی آن بستگی دارد (15 تا 20% گوشت، پروتئین است). گوشت غنی از فسفر، آهن و ویتامین های گروهB (مخصوصاًB1) است. میزان چربی های آن بر حسب نوع حیوان و قسمت بدن به طور قابل توجهی متغیراست. به طور متوسط 170 کیلوکالری برای هر 100 گرم، انرژی تولید می کند. ارزش غذایی « گوشت قرمز برابر گوشت سفید» است. گوشت کاملاً پخته شده همان ارزش گوشت خام یا گوشتی را دارد که مختصراً پخته شده باشد. اما پختن کامل برای از بین بردن انگل ها (مخصوصاً تنیا ) لازم است.ویژگیهای خاص بعضی از گوشت های قرمز- گوشت گوسفند اغلب چرب است، حتی وقتی کم چربی ترین بخش های آنها مصرف گردد.- گوشت گوساله غنی از نوکلئوپروتئین ها است و مصرف خیلی زیاد آن می تواند عمل عضلات را مختل کند.- اسب دارای گوشت کم چربی است (2% چربی). برخلاف آنچه مدتهای مدید فکر می شد، نباید بصورت خام مصرف شود.- گوشت ها ترجیحاً بهتر است بصورت کباب یا بریان شده مصرف گردند و از گوشتهای سرخ شده، روغن پرشده، آبگوشت و سس های چرب که دارای هضم مشکل هستند، خودداری شود.- گوشتهای چرخ شده نباید مصرف گردند، مگر با رعایت احتیاط کافی و بصورت گوشت چرخ شده و یخ زده . اگر گوشت را در منزل، خودتان چرخ کرده و تا دو ساعت بعد، آن را مصرف کنید خیلی بهتر است و یا اینکه چرخ کردن گوشت توسط فروشنده در مقابل خودتان انجام شود و تا دو ساعت بعد مصرف گردد یا در دمای 19 درجه فریز شود.- گوشتها را نباید بصورت خام مصرف کرد.برای خریداری گوشت حتماً به تازگی و زمان تولید آن دقت کنید و برای نگهداری طولانی در دمای 18 درجه نگهداری شود.نگهداری طولانی مدت و کیفیت بهداشتی پایین، ارزش غذایی پروتئین موجود در گوشت را کاهش می دهد.2-فرآورده های امعاء و احشاء، ماکیان و گوشت شکارالف) امعاء و احشاء: زبان و دل دارای ارزش تغذیه ای نزدیک به گوشت هستند.- جگر از جالب ترین احشاء است. به همین جهت است که مصرف یک بار در هفته آن را برای ورزشکاران توصیه می کنیم (اما نباید بیش از یک بار در هفته مصرف گردد چون دارای نوکلئو پروتئین ها و کلسترول است). جگر یک منبع قابل توجه پروتئین( 20 تا 22 درصد)، آهن، عناصر کمیاب، فسفر، ویتامین های گروهB (B1, B2,B6,pp,B12) و ویتامینA است. جگر بره دارای ارزش تغذیه ای معادل جگر گاو(غنی ترین جگر) است.- امعاء و احشاء دیگر: پاچه، کله، سیرابی، و مغز از نظر بافت عضلانی فقیر، اما غنی از نظر نوکلئو پروتئین ها هستند و قابل مقایسه با ارزش تغذیه ای جگرنمی باشند. پس آنها را باید خیلی کم مصرف کرد. چون دارای چربی زیاد هستند، خصوصا در زمان پیش از مسابقات نباید مصرف شوند.ب) ژامبون ها و سوسیس های خشکی که خیلی چرب نیستند، می توانند جایگاهی در تغذیه ورزشکاران داشته باشند، ولی سطح پروتئین آنها پایین است.ج) ماکیان: گوشت ماکیان دارای ارزش تغذیه ای نزدیک به گوشت قرمز است، البته میزان چربی در گروهی از آنها مثل جوجه کبوتر و بوقلمون کم (6 تا 12 درصد) و در مرغ، غاز و اردک بالا (18 تا 32 درصد) می باشد. میزان اسیدهای چرب غیر اشباع آنها یکی از نکات مثبت است.د) گوشت شکار کم چربی است: مانده آنها نباید مصرف گردد، به صورت بریان یک منبع عالی پروتئین است.3- ماهی هاارزش تغذیه ای ماهی مشابه گوشت است. ماهی غنی از پروتئین (15 تا 20 درصد)، فسفر، گوگرد، آهن (آهن کمتری نسبت به گوشت دارد)، مس و ید است، همچنین غنی از ویتامین های گروهB می باشد. ماهی های چرب حاوی مقادیر قابل توجهی ویتامین هایA وD هستند.ارزش انرژی زایی ماهیها برحسب میزان چربی آنها از 80 تا 200 کیلوکالری برای هر 100 گرم متغیر است، اما در هر حال این چربی ها با ارزش هستند، چون دارای اسیدهای چرب با یک پیوند دوگانه و یا چند پیوند دوگانه هستند و در بین اسیدهای چرب دارای چند پیوند دوگانه، اسیدهای چرب امگا– 3 وجود دارد. در پخت ماهی نیز باید همان نکات احتیاطی که در مورد گوشت توصیه شده رعایت کنید: ماهی را کباب کنید یا در فر یا با بخار آب طبخ نمایید.از کاربرد سس ها، سرخ کردن و در آب نمک خواباندن ماهی که موجب مشکل شدن هضم آن می گردد خودداری کنید.4-تخم مرغارزش تغذیه ای آن خیلی نزدیک به مواد غذایی است که قبلاً مورد مطالعه قرار دادیم. تخم مرغ حاوی 14 درصد پروتئین است، که از نظر کیفیت بهترین بوده و بیشترین تعادل اسیدهای آمینه در بین تمام مواد غذایی را داراست. چربی های آن (12 درصد) در زرده تجمع یافته اند و سفیده عملاً فاقد چربی است. آنچه مربوط به املاح می گردد: سدیم عمدتاً در سفیده وجود دارد، آهن، پتاسیم و کلسیم به مقدار خیلی کم در سفیده وجود داشته و می توان گفت که فقط در زرده وجود دارند. زرده همچنین از نظر ویتامین ها غنی تر است: دو سوم ویتامین هایB1 ،B2 و کل ویتامین هایA وD در زرده وجود دارد. تخم مرغ تازه یا «خیلی تازه» که دارای تاریخ بسته بندی است دارای بیشترین ضمانت می باشد. به استثناء موارد عدم تحمل، تخم مرغ تازه و خوب تهیه شده، پخته شده بصورت نرم یا سفت، دارای هضم آسان است. و این مسأله تخم مرغ را غذای مناسبی برای زمان تمرین و پیش از مسابقات می کند. یادآوری می کنیم که پروتئین های سفیده تخم مرغ اگر پخته نباشد، توسط بدن قابل استفاده نیست. تخم مرغ بکار رفته در مخلوط های غذایی مثل سوپ ها، دسرها، شیرینی های سبک (بدون خامه) همیشه خوب هضم می گردد.5-فرآورده های لبنیلبنیات منابع پروتئین، با ارزش حیاتی بالا هستند و بخصوص از نظر کلسیم تا حد قابل توجهی غنی می باشند. کلسیم موجود در لبنیات بهترین شرایط جذب را دارد و با فسفر متعادل بوده و با مقدار کمی ویتامینD همراه است.اگر فرد ورزشکار تمایل بیشتری به مصرف لبنیات داشته باشد، می توان بخشی از سهم گوشت را با لبنیات جایگزین کرد، ولی نمی توانیم به جای لبنیات گوشت را توصیه کنیم، چون ورزشکار دچار کمبود کلسیم می شود.الف - شیردر ایران شیر گاو بیشتر مصرف می گردد. شیر یک ماده غذایی تقریباً کامل است که تنها از نظر ویتامینC و آهن فقیر است. مقدار پروتئین های آن 5/3 درصد، کربوهیدارت 5 درصد و مقدار استاندارد چری 5/3 درصد در نظر گرفته شده است. شیر غنی از کلسیم و فسفر و حاوی پتاسیم، سدیم، کلر، ویتامین های گروهB، ویتامینA و در تابستان کمی ویتامینD است. دارای آب خیلی زیاد است و ارزش انرژی زایی متوسط می باشد: 70 کیلوکالری برای 100 گرم شیر. بزرگترین مسئله در مصرف شیر بهداشت آن است.* شیرهای تغییر داده شده: شیرهای تغلیظ شده و شیر خشک- شیر تغلیظ شده بدون شکر – طریقه مصرف: یک حجم شیر را با یک حجم آب مخلوط نمایید. شیر بدست آمده، ارزش شیر معمولی را داشته و همان کاربرد را دارد.- شیر تغلیظ شده شیرین – یک ماده غذایی با انرژی زیاد است. طریقه مصرف: یک حجم شیر را با دو حجم آب مخلوط کنید. از آن می توان برای تهیه مواد غذایی شیرین نیز استفاده کرد.- شیر خشک: کمتر از 6 درصد آب دارد. انواع مختلفی از شیرهای خشک وجود دارد که عبارتند از: شیرخشک کامل، شیر خشک بدون چربی، شیر خشک دارای شکر یا بدون شکر. برای مصرف آنها100 گرم شیر خشک را در 9/0 لیتر آب حل می کنیم. شیری که بدین ترتیب تهیه می گردد دارای ارزش تغذیه ای شیر اولیه است و مصرف کردن این نوع شیرها برای غنی کردن پروتئین مصرفی ورزشکار کارایی زیادی دارد.برخلاف اعتقادی که هنوز به طور گسترده وجود دارد، ماست بدون کلسیم نمی باشد، بلکه ماست یک منبع کلسیم است که همان ارزش شیر را دارد و می توان گفت ماست نوعی شیر اختصاصی است.* دسرهای دارای شیر و بستنیاین دسته شامل خامه، دسرها، شیرینی های تهیه شده با آرد، شیرینی خامه ای ، کافه گلاسه و همچنین بستنی ها، بستنی تخم مرغی و بستنی میوه ای می باشد.دسرها بر حسب ترکیباتشان، کم و بیش منبع پروتئین و کلسیم هستند، اما تمام آنها دارای مقدار مهمی قند ساده نیز می باشند.قابلیت هضم بستنی ها، بستگی به ترکیب و درجه حرارت آنها دارد. مقدار زیاد خامه اغلب دارای هضم مشکل است. در صورتی که سرد مصرف شود، هضم مشکل تری دارد. از خوردن این مواد غذایی در دوران مسابقات و مخصوصاً روزهای مسابقات باید خودداری کرد.ب‌- پنیرهاپنیرها عملاً فاقد کربوهیدرات هستند. قسمت اعظم ویتامینهای گروهB پنیر، به استثناء ویتامینهایB2 و B12 وارد لاکتوسرم شده، از بین می رود. میزان ویتامینAپنیر زیاد است (غیر از پنیرهایی که از نظر چربی فقیر هستند).ارزش انرژی زایی پنیرها (از 100 تا 400 کیلوکالری بر حسب آنکه پنیر تازه باشد یا دارای بافت سفت ) متغییر است.جایگزینی مواد غذایی پروتئینیمواد زیر دارای گرم پروتئین مساوی هستند:- 100 گرم گوشت قرمز یا سفید یا امعاء و احشاء- 100 گرم ماهی (وزن خالص)- 2 عدد تخم مرغ- نیم لیتر شیر یا معادل آن از لبنیات.هیچ وقت نباید یک ماده غذایی لبنی را بدون جایگزین کردن با ماده لبنی دیگری که بهتر قابل تحمل است، حذف کرد.جایگزین های مواد غذایی لبنی:یک چهارم لیتر شیر معمولی را می توان با مواد زیر جایگزینی کرد:- 120 گرم شیر تغلیظ شده بدون شکر؛- 80 گرم شیر تغلیظ شده دارای شکر؛- 30 گرم شیر خشک؛- دو فنجان کوچک ماست؛- 4 بسته کوچک پنیر تازه؛- 50 گرم پنیر با بافت سفت یا نیمه سفت؛- دو سهم کوچک خامهارزش مقایسه ای پروتئین های حیوانی و گیاهی:با استفاده از مطالعات میشل می توان ارزش تغذیه ای پروتئین های مختلف را با هم مقایسه کرد. ارزش 100 به تمام پروتئین هایی داده می شود که قادر باشند بدون افزایش ازت ادارای، تعادل ازت را در یک دوره کوتاه بدون دریافت پروتئین برقرار کنند.نسبت پروتئین های حیوانی به گیاهی:از این چند عدد می توان استنباط کرد که ارزش بیولوژیکی پروتئین ها یی که دارای ترکیبی از اسیدهای آمینه ای هستند که خیلی به پروتئین های ساختمانی بدن انسان نزدیک است، بالاتر از پروتئین های گیاهی می باشد. همچنین نتیجه گرفته می شود که این پروتئین ها دارای ضریب هضمی بیشتری هستند. به این پروتئین های حیوانی «پروتئین های با ارزش بیولوژیکی بالا» گفته می شود.از مجموع این اطلاعات مشخص می شود که بایدروی مصرف مخلوط پروتئین های حیوانی و گیاهی تأکید کرد. همچنین پذیرفته شده که در رژیم غذایی ورزشکاران لازم است نسبت زیر رعایت گردد:پروتئین های حیوانی1≤ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــپروتئین های گیاهیبا وجود این باید توجه شود مواد غذایی حیوانی مقدار زیادی چربی نداشته باشند.نقش پروتئین ها در کار عضلانیتجارب متعددی که درمورد فیزیولوژی کار انجام گرفته، این نقش پروتئین ها را اثبات نموده است.بررسی روی کارگران معدن مشاهده نمودند زمانی که پروتئین مورد نیاز تأمین گرد، با نبض و فشار خون مشخص، میزان کار اندازه گیری شده با نیروسنج افزایش نشان می دهد.یک محقق روی یک دوچرخه سوار، چهار نوع رژیم غذایی متفاوت از نظر مقادیر پروتئین ها را برای مدت چهار هفته آزمایش کرد. برای مدت یک مسابقه هشت ساعته، بازده مطلوب با بالاترین دریافت پروتئین ها (228 گرم در روز) دو برابر شد.این تجارب نشان می دهند که دریافت مقدار پروتئین ها باید خیلی بیشتر از حداقل نیاز که در بررسی ها مشخص شده است، باشد.دست نوشته یک از اعضای انجمن علی هاردی|+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۰ساعت 3:55  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتیکی از دوستان پرسیدن گلیکوژن در چه موادی وجود دارد ؟سلام من وقتی در قسمت نظرات دوستان بعضی از سوالات رو  میبینم  که بسیار ناراحت میشم از سطح علم بدنسازی در ایران مثلا یکی از دوستان پرسیدن گلیکوژن در چه موادی وجود دارد دوست عزیز این وب حداقل بازم یه ۱۰۰۰ صفحه شایدم ۲۰۰۰ تا بشه من کلا تو وب توضیح دادم اینارو برای شما دوستان تو آرشیو است برید و بخونید یکم زحمت داره ولی ارزش داره و حلا پاسخ دوست عزیز : گلیکوژن نوعی قند است که بدن قند (گلوکز) اضافی را برای مواقع ضروری و انقباض عضلات در کبد و عضلات ذخیره می کند و می تواند گفت سوخت عضلات است کربوهیدات ها در کبد به گلیکوژن نیز تبدیل میشوند هر ماده کربوهیدارات و قندها در بدن میتوانند به گلیکوژن تبدیل شوند. تو ضیحات بیشتر در آرشیوتنظیم ترشح هورمون‌های استروئیدیچکیده :مطالعات اخیر نشان می‌دهد که علاوه بر گنادوتروپینها، فاکتورهای ایمونولوژیک مانند سیتوکاینها، نقش مهمی در تنظیم ترشح هورمون‌های استروئیدی بر عهده دارند. هدف از مطالعه اخیر بررسی اثر اینترلوکین -6 (IL-6) بر ترشح پایه و تحریکی استرادیول و پروژسترون توسط سلول‌های گرانولوزای (GC) انسان در حضور آندرستندیون می‌باشد. سلول‌های GC مورد مطالعه به دنبال تحریک تخمک‌گذاری با پروتکل استاندارد hMG در زمان آسپیراسیون فولیکولی از بیماران تحت درمان IVF-ET بدست آمد. سلولها (1042 سلول زنده در هر چاهک پلیت کشت 24 حفره‌ای) در میحط کشت HAM s F10 فاقد هر گرنه ماده افزودنی (کنترل) و یا محیط حاوی غلظت‌های فزاینده (pg/ml ،16،32،64،128، 8) recombinant human (rh) IL-6 (در حضور یا عدم حضور FSH (IU/ml96) کشت داده شدند. محیط کشت با فواصل 24، 48، 72 و 96 ساعت بعد از کشت جمع‌آوری شده و سطح استرادیول و پروژسترون بوسیله روش ایمنواسی آنزیمی (EIA) به صورت اتوماتیک اندازه‌گیری شد. نتایج این مطالعه نشان داد که GC لوتئینیزه شده در حضور آندروستندیون و بدون حضور FSH در محیط کشت قادر به تولید هر دو هورمون استرادیول و پروژسترون می‌باشد. این تولید بطور معنی‌داری در حظور FSH افزایش می‌باید. ترشح پایه و تحریکی استرادیول در حضور FSH با افزایش مقدار IL-6 (وابسته به دوز) بطور معنی‌داری (05/0p<) مهار شد. اگرچه این اثرات مهاری بر روی ترشح پایه‌ای پروژسترون تأثیر معنی‌داری نداشت، ولی با مکانیسم وابسته به دوز، بطور معنی‌داری (05/0p<) سبب مهار ترشح تحریکی پروژسترون توسط FSH در GC گردید. نتایج این مطالعه اشاره بر آن دارد که IL-6 می‌تواند نقش مهمی در استروئیدوژنز بازی نموده و هر گونه اختلال غلظتی IL-6 در تخمدان ممکن است سبب اختلال در ترشح استرادیول و پروژسترون گردد.مقدمهتولید هورمون‌های استروئیدی در تخمدان بوسیله تئوری دو سلولی یا دو جایگاهی (Two Compartment) بطور صحیحی واکنش بین سلول‌های بینابینی، تکا و سلول‌های گرانولوزا (GC) از یک طرف و گنادوتروپینها و استروئیدها را توضیح داده است (1). سلول‌های تکا داخلی توسط LH تحریک و آندروژن‌های مورد اثر آنزیم آروماتاز را تولید نموده که سپس این آندروژنها به سلول‌های گرانولوزا منتقل می‌شود (4-2) در GC آنزیم آروماتاز آنها را تبدیل به استروژن می‌کند. این آنزیم بوسیله FSH تحریک می‌شود (5-4).تئوری دو سلولی یا دو جایگاهی ناکامل بوده زیرا فاکتورهای اتوکراین و پاراکراین متعددی را که اخیراً کشف شده نادیده گرفته است. این تئوری بوسیله افزودن تنظیم کننده‌های متعدد جدید کامل می‌شود. بخش سوم که هنوز در حال بررسی است شامل فاکتورهای ایمونولوژیک می‌باشد که رابطه عملکردی بین فرایندهای اندوکرینی و سیستم ایمنی را بیان می‌کند. مطالعات متعددی نشان داده است که سیتوکین‌های متعددی تنظیم ترشح استروئیدها توسط گنادها را کنترل می‌کنند. IL-6 (یک کلیگوپروتئین KDa 30-23) یکی از این مواد می‌باشد که در وحله اول بعنوان سیتوکاین مترشحه از لنفوسیت‌های T، شناخته شده است. این سیتوکاین بطور اختصاصی موجب فعالیت لنفوسیت‌های T، تمایز سلول‌های B و تولید آنتی‌بادی می‌شود. IL-6 توسط انواع مختلف سلولها از جمله فیروبلاستها، ماست سلها، سلول‌های آندوتلیال، منوسیتها، ماکروفاژها، سلول‌های هیپوفیز قدامی و کراتینوسیتها تولید می‌شود (7-6). تولید IL-6 در محیط آزمایشگاه توسط IL-1 ، TNF- ، دی اسیل گلیسرول و یونوفور کلسیم تحریک می‌شود (8،9). Watson در سال 1990 (10) شواهد ترشح IL-6 بوسیله تخمدان را نشان داد که تولید پایه‌ای IL-6 در کشت تومورهای اولیه تخمدانی و رده سلولی سرطان تخمدان رخ می‌دهد. علاوه بر این سلول‌های گرانولوزای بسیاری از گونه‌ها محل فعال تولید IL-6 می‌باشد. تولید IL-6 در سلول‌های گرانولوزای موش صحرائی، گاو، خرگوش و انسان طی مطالعات مختلف نشان داده شده است (14-11). تولید IL-6 در سلول‌های گرانولوزا بوسیله FSH و IL-1 و لیپوپلی ساکارید (LPS) تحریک می‌شود (11). Keck و همکاران در سال 1998 نشان دادند که سلول‌های گرانولوزای انسان علاو بر تولید IL-6، دارای گیرنده IL-6 نیز می‌باشند (14). بنابراین IL-6 می‌تواند از طریق مکانیسم اتوکراین بر فعالیت سلول‌های گرانولوزا و بطور اختصاصی استروتیدوژنز این سلولها تأثیر گذارد. هر چند دخالت IL-6 در تنظیم تولید استروئیدهای گرانولوزا در حیوانات اثبات شده است، ولی اطلاعات محدودی در رابطه با اثرات IL-6 بر روی سلول‌های گرانولوزای انسان در دسترس می‌باشد. بنابراین هدف از این مطالعه در ابتدا بررسی استروئیدوژنز توسط سلول‌های گرانولوزای انسان قبل و بعد از تحریک توسط FSH در محیط کشت بوده و سپس نقش بالقوه IL-6 بر استروئیدژونز پایه و تحریکی توسط FSH در سلول‌های گرانولوزای انسان در محیط کشت مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روشهاجمع‌آوری سلول: GC از بیماران نابارور تحت درمان با IVF-ET بدست آمد. آزمایشات حداقل چهار نوبت با استفاده از سلول‌های جمع‌آوری شده از بیماران مختلف تکرار شد. تحریک تخمک‌گذاری در بیماران تحت درمان با IVF-ET توسط تجویز hMG (Menogon, Ferring, Germany) از روز 3،4 یا 5 سیکل قاعدگی انجام شد. کنترل روزانه بیمار از روز ششم به بعد بوسیله سونوگرافی و اندازه‌گیری سطح استرادیول سرم تا روز 16-14 سیکل انجام شد. در صورت رسیدن قطر فولیکول غالب به بیش از 18 میلی‌متر و افزایش کافی سطح 17 بتا استرادیول (ولی کمتر از pg/ml3000)، مقدار IU10000 hCG (Choragon, Ferring, Germany) بصورت داخل عضلانی تزریق شد. فولیکولها 36 ساعت پس از تجویز hCG آسپیره شده و پس از برداشت اووسیت برای انجام IVF، GC از مایع فولیکولی جدا و جمع‌آوری شد. مایع فولیکولی در g350 به مدت 5 دقیقه سانتریفوژ شده و مایع رویی برداشته شد. سلول‌های حاصل از فولیکولهای آسپیره شده از بیمار (3 تا 18 اووسیت) جمع‌آوری و مجدداً در 10-5 میلی‌لیتر محیط Ham s F-10 (sigma, USA) معلق شدند. به محیط کشت گلوتامین به میزان mM2 (Sigma, USA)، آندرستنویون به میزان ng/ml40، پنی‌سیلین به میزان IU/ml100 (Sigma, USA) و استرپتومایسین به میزان mg/ml100 (Sigma, USA) افزوده شد. سپس سلولها بر روی 5 میلی‌لیتر از هر یک از گرادیان‌های پرکول (Sigma, USA) 64% و 36% تهیه شده بوسیله محلول (D-HBSS)D-Hank s Balanced Salt افزوده شد و با دور g450 بمدت 15 دقیقه در درجه حرارت اطاق سانتریفوژ شد. سلولها از سطح بین دو گرادیان پرکول آسپیره شده و بعد از جمع‌آوری، دوبار با D-HBSS شستشو شدند. سپس با قراردادن سلولها در کلاژناز 1/0% (Sigma, USa) بمدت 30 دقیقه جدا شده و دوباره با D-HBSS شستشو داده شدند.سلولها در 3 میلی‌لیتر D-HBSS معلق و 50 میکرولیتر دانه‌های مغناطیسی که با آنتی‌بادی اختصاصی علیه مولکول CD45 کنژوگه شده بودند (Dynabeads M450; DYNAL ING, Sigma) به آنها افزوده تا سلول‌های حاوی CD45 (مانند لنفوسیتها) از سلول‌های معلق GC جدا شوند. سپس سلولهای معلق (GC) جمع‌آوری شده، سه مرتبه با محیط HAM s-F10 بدون سرم شستشو داده شد. ارزیابی حیات و شمارش سلولی بوسیله رنگ حیاتی تریپان بلو انجام شد. در کشت سلولی 60 تا 70% سلول‌های گرانولوزا زنده بوده و غلظت سلولی در حد 1044 سلول در هر میلی‌لیتر محیط تنظیم شد.کشت GC: سوسپانسیون GC 1042 سلول زنده) در محیط کشت HAM s-F10 عاری از سرم در ظروف کشت 24 حفره‌ای ریخته شد. در یک سری آزمایشات، سلولها با محیط HAM s-F10 عاری از سرم (کنترل) یا محیط حاوی غلظت‌های فزاینده IL-6 (hr) (Sigma, USA) در حضور یا عدم حضور FSH (Serono, Germany 96IU/ml) مجاور شد. غلظت نهایی pg/ml rhIL-68،16،32،64،128 در محیط بود. سلولها در درجه حرارت 37 درجه سانتی‌گراد در انکوباتور مرطوب حاوی 95% هوا و 5% CO2 قرار داده شد. محلول رویی کشت سلولی در فواصل 24، 48، 72 و 96 ساعت بعد از کشت برای اندازه‌گیری پروژسترون و استرادیول جمع‌آوری شد.سنجش استرادیول و پروژسترون: سطوح استرادیول و پروژسترون بوسیله ایمنواسی آنزیمی (EIA) با SR1 Autosystem (Serono) اندازه‌گیری شد.نتایجبررسی استروئیدوژنز پایه و تحریکی در GC: به منظور بررسی استروئیدوژنز پایه و تحریک شده در GC در حضور FSH (IU/ml96) و یا عدم حضور FSH در شش نمونه مختلف کشت داده شد. نتایج نشان داد که GC لوتئینیزه شده در عدم حضور FSH قادر به تولید هر دو هورمون استرادیول و پروژسترون می‌باشد ولی تولید پروژسترون نسبت به استروژن به مراتب بیشتر می‌باشد. برای مثال بعد از 72 ساعت کشت، میزان تولید پروژسترون nmol/l310 (MeanSD) و استرادیول pmol/l4001400 (MeanSD) بود. تولید استرادیول و پروژسترون توسط GC با حضور FSH افزایش یافته، بطوریکه بعد از 72 ساعت کشت میزان تولید پروژسترون به nmol/L2080 و استرادیول به pmol/L11002300 رسید. همچنین افزایش تولید استرادیول و پروژسترون با افزایش زمان کشت نسبت مستقیم دارد. بطوریکه میزان تولید پروژسترون توسط GC پس از 24 ساعت کشت در حضور FSH از nmol/L1430 به nmol/L 2/498 بعد از 96 ساعت کشت رسید. همچنین میزان تولید استرادیول مترشحه از GC در حضور FSH از pmol/L 100850 پس از 24 ساعت کشت به nmol/L1002800 پس از 96 ساعت کشت افزایش یافت.اثرات IL-6 بر استروئیدوژنز پایه و تحریکی در GCبه منظور بررسی اثرات مستقیم IL-6 بر استروئیدوژنز در GC، این سلولها با غلظت‌های افزاینده rh IL-6 (pg/ml128-8) در حضور یا عدم حضور FSH (IU/ml96) در شش نمونه مختلف کشت داده شد.همانطور که در نمودار شماره 1 مشاهده می‌شود ترشح پایه و تحریکی استرادیول توسط GC بطور معنی‌داری (05/0p<) با افزایش مقدار IL-6 (وابسته به دوز) مهار می‌شود. اگرچه این اثرات مهاری بر روی ترشح پایه پروژسترون توسط GC تأثیر معنی‌داری ندارد ولی با مکانیسم وابسته به دوز به طور معنی‌داری (05/0p<) سبب مهار ترشح تحریکی پروژسترون توسط GC می‌شود (نمودار 2). اثرات مهاری غلظت‌های مختلف IL-6 بر ترشح پروژسترون و استرادیول در حضور یا عدم حضور FSH در جدول 1 نشان داده شده است افزایش غلظت IL-6 بیش از pg/ml128 اثر ناچیز یا هیچگونه اثری بر کاهش ترشح استرادیول و پروژسترون ندارد که بیان کننده اشباع گیرنده IL-6 در سلول‌های گرانولوزا در این غلظت می‌باشد.مطالعات سینتیک اثر IL-6 بر ترشح هورمون‌های تحریکی FSH، کاهش معنی‌دار (05/0p<) فعالیت IL-6 بر ترشح پروژسترون و استرادیول بعد از 24 ساعت کشت را نشان داد. مطالعات نقطه‌ای زمانی 30%، 65%، 66% و 73% مهار ترشح استرادیول و 40%، 68%، 73%، 76% مهار ترشح پروژسترون را بترتیب در 24، 48، 72 و 96 ساعت بعد از افزودن IL-6 را نشان داد (نمودارهای 3 و 4).بحثدر این مطالعه قدرت بیولوژیکی FSH در محیط کشت براساس توانایی آن در تحریک ترشح استرادیول و پروژسترون توسط سلول‌های گرانوزای لوتئینیزه انسانی ارزیابی شد. سلول‌های فوق از مایع فولیکولی افراد کاندید درمان IVF بدست آمده بود. پس از سانتریفوژ با پرکول و هضم ماتریس خارج سلولی توسط آنزیم کلاژناز، سلول‌های لوتئینیزه گرانولوزا از سلول‌های خونی جدا گردید. برای جداسازی و جلوگیری از آلودگی سلول‌های گرانولوزا با لکوسیتها در طول کشت سلولی از ذرات مغناطیسی حاوی آنتی‌بادی اختصاصی برای این سلولها استفاده شد هیچ اثر تخریبی توسط پرکول بر روی فعالیت GC دیده نشد. روش‌های مشابه‌ای مانند، استفاده از سانتریفوژ و آنزیم تریپسن (15) و یا سانتریفوژ و آنزیم هیالورونیداز (16) نیز بکار برده می‌شود.در این مطالعه طی اولین روز کشت، GC غلظت‌های پایه استرادیول را با انحراف وسیع ترشح نمودند که با یافته‌های Wood و همکاران (17) و Foldesi و همکاران (16) مطابقت داشت. Foldesi و همکاران (16) GC انسان را بدون حضور گنادوتروپینها و آندروژنها کشت داده و نشان دادند که ترشح غلظت پایه استرادیول پس از 3 روز در محیط کشت به کمتر از 50% میزان اولیه و پس از 6 روز در کشت به 5% میزان اولیه کاهش می‌یابد. آنها نتیجه گرفتند که GC به خودی خود بدون حضور آندروژنها و گنادوتروپینها در تمام طول کشت توانایی ترشح استرادیول را دارند. به منظور جلوگیری از کاهش ترشح پایه استرادیول توسط GC، به محیط کشت آندروژنهای پیش ساز هورمون استرادیول افزوده شد. علاوه بر این ترشح استرادیول پایه توسط GC انسان تا 96 ساعت بعد از کشت کاهش معنی‌داری نداشت که بیان کننده فعالیت بالای آنزیم آروماتاز در تبدیل آندروژنها به استرادیول می‌باشد.این یافته تأیید کننده نتایج Foldesi و همکاران (16) و Bernhisel و همکاران (18) می‌باشد. آنها گزارش نمودند که GC در عدم حضور گنادوتروپینها و حضور آندروژنها تا 9 روز در میحط کشت توانایی تولید استرادیول را دارند. البته این یافته‌ها با نتایج Wood و همکاران (17) که گزارش نمودند کاهش محسوس تولید استرادیول پایه در محیط کشت حتی در حضور آندرستندیون مطابقت نمی‌کند. یافته ما درباره تولید پروژسترون توسط GC انسان بدون حضور FSH با گزارش Schipper و همکاران (19) مطابقت دارد. در این مطالعه FSH در حضور آندروژنها سبب افزایش ترشح استرادیول و پروژسترون توسط GC انسان می‌شود که با یافته‌های Mason و همکاران (20) و Bergh و همکاران (21) مطابقت می‌کند. در این مطالعه و دیگر مطالعات (16 و 20، 21) میزان ترشح استرادیول و پروژسترون توسط GC از بیماری به بیمار دیگر متفاوت می‌باشد که علت این اختلاف احتمالاً مربوط به تفاوت‌های موجود در تکامل GC در پاسخ به FSH می‌باشد. آندروژنها بطور مسقتیم سبب تشدید استروئیدوژنز وابسته به FSH در فولیکول‌های در حال رشد می‌شوند، که این توانایی در پریماتها قبل از تخمک گذاری از بین می‌رود (22). اخیراً در پریماتها گیرنده آندروژنها را در GC فولیکول آنترال اولیه و قبل آنترال یافته‌اند که میزان آن قبل از تخمک‌گذاری کاهش می‌یابد (23). از آنجا که در سیکل‌های تحریک تخمک‌گذاری، فولیکها در مراحل مختلف تکاملی قرار دارند. بنابراین GC بدست آمده نیز در مراحل مختلف تکاملی می‌باشند نسبت این تیپهای سلولی با مراحل تکاملی مختلف در کشت سلولی گرانولوزا، بیان کننده پاسخ آنها به FSH می‌باشد (24).اثرات IL-6 بر روی ترشح استروئیدها به دنبال تحریک با FSH بیان کننده این موضوع می‌باشد که IL-6 می‌تواند بعنوان یک تنظیم کننده اتوکراین و پاراکراین، استروئیدوژنز تخمدان عمل نماید. در حقیقت GC به میزان محسوسی تولید IL-6 می‌کند (13). این سیتوکاین در محیط In vitro توانایی مهار فرآیندهای تکاملی ناشی از گنادوتروپینها را دارد. با توجه به توانایی تولید IL-6 توسط لنفوسیتها و ماکروفاژها، سعی گردید تا حدامکان سلول‌های GC کاملاً عاری از لنفوسیت و ماکروفاژ شوند تا نتایج حاصل معتبر و قابل اعتماد باشد البته در صورت وجود لنفوسیتها، این سلولها به ظرف کشت نچسبیده و احتمالاً 24 ساعت پس از انکوباسیون از محیط کشت خارج می‌شوند. ماکروفاژها نیز پس از 24 ساعت در عدم حضور سیتوکاین‌هایی مانند IL-1 ، INF، GM-CSF و INF دچار آپوپتوزیس می‌شوند (25). بعلاوه Machelon و همکاران (26) در مطالعات خود بر روی GC انسان نشان دادند که سطح نسخه برداری IL-6 در کشت GC در حضور و عدم حضور سلول‌های ایمنی مشابه یکدیگر بوده و نتیجه گرفتند که بیوسنتز IL-6 بوسیله ماکروفاژها ناچیز می‌باشد. در نتیجه در مطالعه ما بیواکتیویته IL-6 در ترشحات کشت سلولی با منشاء WBC منتفی یا بسیار ناچیز می‌باشد (13).براساس یافته‌های ما IL-6 تأثیر معنی‌داری بر روی ترشح پایه پروژسترون توسط GC انسان نداشته ولی سبب مهار معنی‌دار ترشح تحریکی (با حضور FSH) پروژسترون توسط GC انسان می‌شود. این یافته با گزارشات Pitzel (27) و Gorospe (11،28) مطابقت دارد. Pitzel و همکاران (27) با بررسی اثرات IL-6 بر روی GC خوک نشان دادند که IL-6 هیچ اثری بر روی ترشح پایه پروژسترون ندارد همچنین Gorospe وهمکاران (11،28) گزارش نمودند که IL-6 سبب مهار ترشح پروژسترون تحریک شده توسط FSH می‌گردد. در صورتیکه بر ترشح پایه پروژسترون اثری ندارد. با استفاده از سیستم پرفوزیون تخمدانی در محیط In vitro، Mikuni (29) نشان داد IL-6 با غلظت ng/ml100 بر روی ترشح پروژسترون اثری ندارد که بسیار بالاتر از غلظت استفاده شده در مطالعه ما می‌باشد و در این غلظت بالا تخمک گذاری مهار می‌شود. همچنین Keck و همکاران (14) نشان دادند که IL-6 ترشح پروژسترون تحریک شده توسط HCG را در GC انسان مهار می‌کند. آنها پس از کشت با مقایسه شمارش سلولی بین گروه کنترل (GC کشت داده شده بدون IL-6) و مطالعه (GC کشت داده شده در حضور IL-6) پس از رنگ‌آمیزی با تریپان بلو نتیجه گرفتند که اثر مهاری ترشح پروژسترون اختصاصاً به IL-6 مربوط بوده و با خاصیت سیتوتوکسیتی IL-6 ارتباطی ندارد.بررسی اثرات IL-6 بر روی ترشح پایه و تحریکی استرادیول در حضور FSH توسط GC انسان نشان داد که IL-6 دارای اثرات مهاری معنی‌داری بر ترشح پایه و تحریکی استرادیول بصورت وابسته به غلظت می‌باشد که با نتایج Alpizar و همکاران (12) مطابقت دارد. این پژوهشگران نشان دادند، ترشح استرادیول تحریک شده توسط FSH بوسیله GC گاو بصورت وابسته به دوز مهار می‌شود. همچنین این نتایج با مطالعات انجام شده توسط Gorospe و همکاران (11،28) و Hughes (30) بر روی GC موش صحرایی و نیز مطالعه Breard و همکاران (13) بر روی GC خرگوش مطابقت می‌کند. اگر چه یافته‌های ما در تأیید گزارش Machelon و همکاران (26) نمی‌باشد، زیرا در مطالعه فوق افزودن IU/ml200-10 IL-6 rh به GC انسان، در شرایطی که تولید IL-6 آندروژن بسیار کم می‌باشد هیچ اثری بر روی ترشح پروژسترون توسط GC و یا روی فعالیت سیستم آروماتاز تحریک شده توسط FSH نمی‌گذارد در نتیجه تفسیر تفاوت بین یافته‌های ما و Machelon (26) مشکل می‌باشد. زیرا مدل تجربی ما تقریباً مشابه آنها بود. Machelon (26) و همکاران اشاره نمودند که عدم اثر IL-6 بر روی GC می‌تواند به دلیل عدم وجود گیرنده IL-6 را روی GC باشد اگر چه Keck (14) و همکاران گیرنده IL-6 بر روی GC تا 13 روز بعد از کشت را بوسیله RT-PCR نشان دادند. احتمال دیگر تفاوت بین یافته‌های ما بدلیل تفاوت در روش بررسی و یا تفاوت در فعالیت اختصاصی IL-6 مورد استفاده و یا تفاوت در پاسخ سلولی به سیتوکاینها در سلول‌های بیماران مورد مطالعه باشد. بطور کلی نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که IL-6 با منشاء موضعی از ماکروفاژهای تخمدان، سلول‌های سوماتیک و گرانولوزای تخمدان ممکن است تنظیم کننده داخلی تمایز سلول‌های گرانولوزای لوتئینزه شده و ترشح هورمونها توسط این سلولها باشد. مطالعات سینتیک نشان داد که اثر مهاری IL-6 بر روی استروئیدوژنز GC تحریک شده با FSH وابسته به زمان می‌باشد. اختلالات غلظتی IL-6 در تخمدان ممکن است سبب اختلال در ترشح پروژسترون و استرادیول شده و نقش مهمی در پاتوفیزیولوژی بیماری‌های تخمدانی و ناباروری زنان بازی نماید. بطور طبیعی مقدار IL-6 در مایع فولیکولی کمتر از IU/ml50 بوده که این مقدار ناشی از سلول‌های فولیکولی مقیم شامل ماکروفاژها و GC می‌باشند. هر چند تولید IL-6 ممکن است بدلیل فاکتورهای متفاوتی از جمله عفونت، صدمه، تومورهای بدخیم و اختلالات عملکردی تخمدان افزایش یابد معمولاً افزایش زیاد IL-6 سرم با تخریب بافتی همراه می‌باشد (8). افزایش IL-6 در زنان با تحریک بیش از حد تخمک گذاری (31،32)، اندومتریوز و سرطان اپی‌تلیال تخمدان دیده می‌شود (33،34). براساس نتایج موجود IL-6 سبب مهار ترشح استرادیول و پروژسترون تحریکی توسط FSH در دستگاه تناسلی زنان شده و ممکن است سبب اختلالات هورمون‌های مؤثر در فرایند تولید مثل شود.بطور کلی سلولهای گرانولوزا در محیط کشت قادر به ترشح پایه پروژسترون و استرادیول بوده و میزان ترشح این هورمونها توسط FSH افزایش می‌یابد. این افزایش توسط IL-6 بصورت وابسته به دوز مهار می‌شود.تشکر و قدردانی:نویسندگان مقاله از همکاری پرسنل درمانی، پرستاری و آزمایشگاهی مرکز درمان ناباروری دانشگاه علوم پزشکی تبریز و مرکز درمان ناباروری دانشگاه کیل آلمان تشکر و قدردانی می‌نماید.|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ساعت 1:27  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتریکاوری پس از دوره با آنتونی رابرتزReferences1. Human Anatomyand Physiology, 6th ed. John W. Hole jr2.Mol CellEndocrinol. 2004 Sep 30;224(1-2):73-82.3.Endocrinology. 1995 Feb;136(2):536-424.Breast CancerRes Treat. 2005 Oct;93(3):277-87.5.TreatEndocrinol. 2004;3(2):105-15. Review.6.Fertil Steril. 1978 Mar;29(3):320-7من به کسانی که دوره استروئید میرن یا قصد دوره رفتن رو دارند، مصرانه پیشنهاد میکنم که حتما این مقاله رابرتز رو بخونن.باور کنید من خیلی سرچ کردم، الان ۳-۴ ماهه (قبل از اینکه دوره برم). مقاله ایی به این کاملی و ریکاوری به این خوبی ندیدم. به امتحانش میارزه.این مطلب رو که در اینجا واسه استفاده از دوستان ( و به اصرار چند تا از اونها) گذاشتم یک مقاله جالب از آنتونی رابرتز در مورد ریکاوری پس از دوره استروئیدی است.آنتونی رابرتز ۱۷ ساله!!! که در زمینه استروئیدها داره تحقیق میکنه. ۳تا کتاب نوشته که آخرینش Generation S هستش. من هرچی توی نت سرچ کردم پیداش نکردم. فقط یکی از بچه های فروم خارجی که خریده بود ازش خواهش کردم و چندتا چپترش رو واسم میل کرد. دروه سوما، انسولین و IGF اش هم دارم. بعدا پست میذارو واسه استفاده سوما بازها.بحث درمورد عاملهای داروئی زیر صرفا جهت اطلاع ارائه می شود. قبل از استفاده از هر دارویی با پزشک مشورت کنید.بعد از هر دوره، ما یک هدف داریم: نگهداری انچه (حجم یا وزن) که در طول دوره بدست اورده ایم. متاسفانه گفتن آسان تر از عمل است چون سطوح هورمونهای مختلف و موادی که در طول سیکل در بدن منتشر می شود (مقادیر زیادی تستوسترون، IGF ، هورمون رشد GH و مقدار کمی از گلوکوکورتیکوئیدهای مخرب عضله) اکنون تغییر یافته اند.بدتراز این، ما روشی را برای کاهش مقادیر هورمونهایی که برای ساختن عضلات نیاز است و همچمین افزایش مقادیر هورمونهای کاتابولیک می سازیم. آنچه که در صورت امکان و سریعا نیاز است که انجام شود، این است که بدن را وادار به تولید (ترشح) هورمونهای آنابولیک طبیعی اش نمود و مقادیر هورمونهای کاتابولیک را کاهش داد. اما متاسفانه بدن شما برنامه های دیگری دارد…اما من بسیار دلگرمم (مطمئنم) که این پروتوکل به شما اجازه خواهد داد تا سطوح هورمونهای طبیعی بدن را سریعا بازیابی کنید و کمتر نتیجه ایی را که به سختی و در طول سیکل بدست آورده اید از دست بدهید. این پروتوکل که بعد از دوره اجرا می شود، “درمان (ریکاوری) پس از دوره” (Post Cycle Therapy) یا به اختصار PCT نامیده می شود.در ابتدا باید ببینیم که کدام هورمون آنابولیک در انتهای دوره کاهش می یابد و کدام هورمون کاتوبولیک افزایش. بعد از آن به شما گفته خواهد شد که کدام دارو در صورت امکان این شرایط را سریعا تغییر خواهد داد.پیشنهادهای قدیمی بسیاری جود دارد اما مطمئن باشید که ذره ایی از این اطلاعات را در هیچ کجا نخواهید یافت. من به دو چیز مطمئنم:۱) شما این PCT را در در هیچ جا ندیده اید.۲) این موثرترین PCT است که من تاکنون دیده ام.در ابتدا یک توضیح مختصر در مورد بدن، عملکرد آن و چرا یک تاخیر زمانی (lag-time ) بعد از انقطاع مصرف یک استروئید آنابولیک (بعد از اتمام دوره و قطع مصرف استروئید) و قبل از بازگشت بدن به حالت نرمال وجود دارد، داده می شود. بخاطر داشته باشید که در این تاخیر زمانی شما سود و منفعت بدست آمده را از دست خواهید داد. بنابراین نیاز است که در صورت امکان این زمان را کاهش دهید.ابتدا نیاز است که شما اندکی در مورد آنچه در بدن اتفاق می افتد بدانید، چه چیزهایی باعث می شود تا بدن به حالت نرمال برگردد و کدام هورمون کدام وظیفه را انجام می دهد.در سن بلوغ، هورمون رهاسازی گنادوتروپین (GnRH) بطور فزاینده ایی از هیپوتالاموس ترشح می شود که باعث ترشح هورمون تحریک فولیکول FSH و LH از هیپوفیز شده و در نهایت بیضه ها توسط هورمونهای هیپوفیز (LH, FSH ) تحریک می شود. گمان می شود که FSH فقط در تولید —– نقش دارد اما واقعا به تنظیم وظایف سلولهایLeydig کمک می کند در حالیکه LH مستقیما باعث ترشح هورمونهای آندروژن مانند تستوسترون از سلولهای Leydig بیضه می شود که باعث افزایش ناگهانی در سایر هورمونهای آنابولیک دیگر مانند IGF، هورمون رشد (GH) و … می شود.آندروژنها این کار را با هدف گذاری بافتهای دیگر در بدن و با اتصال به گیرنده های آندروژنی (AR) که عمدتا در سیتوپلاسم یک سلول مشخص یافت می شود، انجام می دهند.این به این معنا است که مولکولهای استروئید پیامی را به سلول می دهند تا کارهایی را انجام دهد. برای مثال در مورد تستوسترون، یکی از پیامهایی که به سلولها فرستاده می شود این است که نگهداری نیتروژن در بدن را افزایش دهند. بنابراین به شما اجازه می دهد که ازپروتئینی که میخورید استفاده بیشتری کنید و عضله بیشتری بسازید. در مورد تستوسترون (یا استروئیدهای آنابولیک در حالت کلی) این رونویسی باعث می شود تا تاثیرات آنابولیک متفاوتی رخ دهد: افزایش IGF، کاهش کورتیزول، افزایش تعداد سلولهای قرمز خون، افزایش سنتز پروتئین و … .این به این معنی نیست که AR تنها چیز الزام آور است که باعث تاثیرات آنابولیک یا آندروژنیک می شود. اکسی متولون و دیانابول هر دو التزام بسیار اندکی به AR دارند اما هر دو بسیار آنابولیک و آندروژنیک هستند. دیاگرام زیر یک مثال از یک اندروژن است که وارد سلول هدف می شود و سنتز پروتئین که اصلی ترین تاثیر آنابولیک است را تحریک می کند:یکی دیگر از مشخصات آندروژنها در بدن، چیزی است که از آن به نام “حلقه فیدبک منفی ” یاد می شود.همانطور که قبلا گفته شد، هیپوتولاموس GnRH را ترشح می کند و باعث می شود تا هیپوفیز LH و FSH را ترشح کند و درنهایت باعث می شود تا بیضه ها سلولهای Leydig را تحریک و وادار به تولید تستوسترون نماید (با تبدیل کلسترول). وقتی به هر نحو تستوسترون در بدن افزایش یابد، می تواند در نهایت پروسه های سوخت و ساز مختلفی را که با ترشح GnRH ممانعت می کند را باعث شود که این درنهایت مانع از ترشح LH و FSH شده و باعث توقف تولید طبیعی تستوسترون در بدن می شود.وقتی که تولید تستوسترون یک مرتبه متوقف شود، این سیگنال منفی برای مدت طولانی ارسال نمی شود و نهایتا GnRH به انجام وظیفه خود باز می گردد. در این حالت، بدن شما از ترشح و افزایش هورمونها جلوگیری می کند و در حالت خودپایداری می ماند (وضع کنونی … در این مورد حالتی است که شما نه منفعتی به دست می اورید بلکه عضلات را نیز از دست خواهید داد).این فیدبک منفی نسبی است چرا که ما از استروئیدهای آنابولیک استفاده می کنیم… ما تستوسترون بیشتری برای اهداف آنابولیک میخواهیم، بیشتر از آن چیزی که بدن ما اجازه تولید آن را می دهد. وقتی که از یک تستوسترون تزریقی استفاده می کنیم، آن یک پیام به بدن ما میفرستد تا حلقه فیدبک منفی را آغاز و تولید/ترشح هورمونهایی که باعث تولید طبیعی تستوسترون در بدن می شود را متوقف می کند.بنابراین آنچه که من میخواهم بگویم این است که استروئیدهای آنابولیک سطوح آندروژن خون را افزایش می دهند، یک وقفه در تولید GnRH ایجاد کرده و باعث پاسخ غده هیپوفیز با کاهش ترشح LH می شوند. این کاهش LH باعث خاتمه یافتن ترشح تستوسترون می شود ( تستوسترون بوسیله سلولهای Leydig در بیضه ها بعد از اینکه با LH تحریک شدند تولید می شود). اینها مطالبی (بطور خلاصه) بود که برای درک ریکاوری بعد از دوره لازم است.وقتی که یک دوره استروئیدی پایان می یابد، هنوز مقداری آندروژن در بدن ما وجود دارد لذا تولید طبیعی تستوسترون در بدن نمی تواند آغاز شود. در این حالت یک تاخیر زمانی قبل از اینکه بدن متوجه شود که نیاز به شروع تولید دوباره آندروژن دارد، وجود دارد. ( به زبان ساده میخواد بگه که پس از اتمام دوره، مدت زمانی طول میکشه تا بدن به تعادل هورمونی و تولید طبیعی تستوسترون برسه). همانطور که قبلا گفته شد این تاخیر زمانی می تواند شدیدا کاتابولیک باشد و این وقتی است که شما مقدار زیادی از حجم خود را از دست می دهید. بنابراین نیاز است که بدن سریعا وادار به تولید آندروژن طبیعی خود شود.اولین دارویی که برای این منظور مورد بررسی قرار می گیرد داروهایی هستند که به طور کلی SERM (Selective Estrogen Receptor Modulator( نامیده می شوند. نولوادکس (تاموکسیفن) یکی از داروهای SERM است که این به این معنی است که توانایی عمل کردن به عنوان یک آنتی استروژن نسبت به برخی از ژنها را دارد، همچنین به عنوان یک استروژن نسبت به بقیه ژنها. قسمت “ selective” (انتخابی) این کار را با با بلوکه کردن رونویسی ژنها در برخی موارد و رونویسی ژنها در حالات دیگر انجام میدهد [۳].خوشبختانه این دارو دارای تاثیرات استروژنی بر روی استخوانها (به این معنی که باعث افزایش چگالی آنها می شود)، چربی خون (باعث کاهش کلسترول می شود) [۴, ۵] و همچنین با جلوگیری از رونویسی ژنها در بافتهای سینه باعث جلوگیری از ژینگوماستی می شود. هرچند تاموکسیفن به عنوان یک آنتی استروژن در هیپوفیز عمل کرده و لذا باعث افزایش ترشح LH و FSH می شود که نتیجه آن افزایش ترشح تستوسترون می باشد. ۲۰ میلی گرم از تاموکسیفن میزان سطوح تستوسترون را تا ۱۵۰٪ افزایش می دهد [۶].اولین و مهمترین کاربرد آن برای مقابله با ژینگوماستی است. نولوادکس این کار را با رقابت کردن برسر مکان گیرنده در بافتهای سینه و مهار کردن آن انجام میدهد [۷]. پروفایل چربی (هم HDL و هم LDL) شاخص رو به بهبودی را با استفاده از تاموکسیفن نشان میدهد. همچنین نولوادکس دارای خصوصیات مهمی برای استروئید مصرفی توسط ورزشکاراست. در کم کاری بیضه و ناباروری مردان که به آنها نولوادکس داده شده است، افزایش سطوح سرمی LH و FSH و مهمتر از آن تستوسترون در همه آنها مشاهده شده است[۳۵].همچنین نولوادکس می تواند مقدار کمی از استروژن را در هیپوفیز بلوکه کند که وقتی که با HCG استفاده شود عملکرد بسیار بهتر خواهد بود[۳۶,۳۷]. همانطور که گفتیم ۲۰ میلی گرم تاموکسیفن سطوح تستوسترون را به اندازه ۱۵۰٪ افزایش می دهد. چرا ما از کلومید، یک داروی SERM دیگر استفاده نمی کنیم؟ چون باید از مقدار بیشتری از این دارو برای انجام یک اثر مشابه استفاده کرد. در مقایسه، نیاز به ۱۵۰ میلی گرم کلومید برای ترفیع این سطح از تستوسترون است درحالیکه تاموکسیفن دارای فایده مفید دیگری از افزایش قابل توجه هورمون LH در پاسخ به LHRH (LH-releasing hormone) است [۶]. این به احتمال زیاد نشان دهنده نوعی از تنظیم گیرنده های LH با توجه به اثر آنتی استروژنی است که تاموکسیفن درهیپوفیز دارد. اگرچه تاموکسیفن و کلومید در دو SERM هستند اما کاملا متفاوت هستند.همانطور که می دانیم نولوادکس یک آنتی استروژن قوی در هیپوتالاموس و هیپوفیز است در حالیکه کلومید فعالیت استروژنی ضعیف کمتر از حد ایده آلی را در هیپوفیز نشان می دهد[۷]. من (آنتونی رابرتز) پیشنهاد می دهم که از این دارو در PCT و در واقع، بطور کلی اجتناب شود. این دارو به خوبی نولوادکس نیست.خوب، چه مقدار نولوادکس برای بایستی در طول دوره ریکاوری PCT مورد استفاده قرار گیرد؟ مقدار روزانه ۲۰ میلی گرم/روز کافی است. ۲۰ میلی گرم در روز دزی است که من و دیگران با موفقیت بسیار زیاد مورد استفاده قرار داده ایم. استفاده از دزهای بالاتر نولوادکس برای افزایش بیشتر تستوسترون طبیعی بدن کاری اشتباه است. دزهای بالاتر از ۲۰ میلی گرم دارای تاثیر مشابه با دز ۲۰ میلی گرم است.ما میتوانیم از چند داروی دیگر با دزهای معقول نیز استفاده کنیم تا با ایجاد یک حالت همکاری، امیدوار باشیم تا زمان ریکاوری ما کاهش یابد. ما به چیزی دیگری مانند نولوادکس نیاز داریم که به روش دیگری عمل نماید. HCG بهترین گزینه در این مورد است. HCG یک هورمون پپتیدی است. همانطور که می توان از اسم آن حدس زد، این یک ماده است که غده های —- و در نتیجه گونادوتروپین را تحریک می کند. HCG این کار را با رونویسی ژنها انجام میدهد که این کار مشابه آنچه که هورمون LH انجام می دهد، است. در نتیجه باعث می شود تا سلولهای Leydig تستوسترون را تولید نمایند.متاسفانه وقتی که HCG تستوسترون را افزایش میدهد، استروژن را نیز افزایش می دهد [۱۲]. همانطور که ممکن است بدانید، استروژن مستقیما بر روی سلولهای لیدیگ عمل می کند تا در فعالیت آنزیمهای مهمی که در سنتز تستوسترون نقش دارند تغییر ایجاد شود [۱۳] که این می تواند به عنوان مهمترین قسمت فیدبک منفی که قبلا توضیح داده شد تصور شود.همچنین در مطالعاتی که بر روی موشها و همچنین انسان انجام شده نشان می دهد که یک افزایش در سطوح گردشی LH می تواند باعث کاهش حساسیت گیرنده های LH شود [۱۴,۱۵]. چون HCG، LH را کپی می کند لذا باید انتظار داشت که عمل مشابهی انجام دهد (باعث کاهش حساسیت گیرنده های LH شود. کاهش حساسیت گیرنده های LH می تواند باعث افزایش کلسترول های استروئیدوژنیک شود (کلسترولهایی که توسط بدن برای تبدیل شدن به تستوسترون هدف گذاری می شوند) [۱۶].بنابراین بعد از نخستین HCG، یک افزایش ناگهانی در تستوسترون اتفاق می افتد. افزایش تستوسترون لزوما به این معنا نیست که HCG ممکن است قادر به افزایش سطوح گردشی استروژن نباشد[۱۸]. افزایش استروژن باعث می شود که درنهایت بدن تستوسترون کمتری را تولید کند.HCG می تواند باعث افزایش سایز بیضه ها شود. HCG در مردانی که دارای LH پایین هستند (همانطور که LH شما پس از دوره پایین خواهد بود) به خوبی تاثیرگذار خواهد بود، همچنین مطالعات زیادی بر روی پسران قبل از سن بلوغ و هایپوگونادوتروپیک هایپوگونادال، انجام گرفته که نشان میدهد HCG می تواند در این موارد بکار گرفته شود [۱۹].خوشبختانه HCG همانند کسانی که دارای LH پایینی هستنند، می تواند در سیکلهای موقتی استروئید که باعث هیپوگونادیسم (کم کاری فعالیت بیضه) می شود نیز مورد استفاده قرار گیرد[۲۱].ولی آیا هنوزخطرات باز دارنده ایی وجود دارد و ممکن است که استفاده از HCG ریکاوری ما را به تاخیر بیاندازد؟ شاید نه … برخی از مطالعات بر روی انسانها نشان میدهد که HCG تاثیر مستقیم در ممانعت از ترشح LH در مردان ندارد [۲۲,۲۳]اما به سادگی و با تحریک تولید تستوسترون، به طور غیر مستقیم مانع از ترشح LH می شود(و لذا فیدبک منفی را فعال می کند و در صورتی که دز مصرفی بالا باشد مشکل حادتر خواهد بود).یکی از فاکتورهای باز دارنده دیگر، آروماتاز بیضه ایی است که سطوح استروژن را افزایش می دهد. متاسفانه یک فرآیند دیگر نیز وجود دارد و آن کاهش حساسیت گیرنده های LH سلولهای لیدیگ بیضه است که به نظر میرسد در دزهای بالای HCG رخ می دهد. این همچنین توسط HCG و با بلوکه کردن تبدیل ۱۷آلفا- هیدروکسی پروژسترون (۱۷OHP) به تستوسترون انجام می شود [۲۴]. تاموکسیفن می تواند این عمل که توسط HCG اتفاق می افتد را بلوکه کند [۲۵]. چون تاموکسیفن دارای تاثیر آنتی استروژنیک مستقیم و تاثیر تنظیم کنندگی LH در هیپوفیز است، فرونشانی (بازداری) گونادوتروپین با HCG[25] تقریبا بطور کامل با استفاده همزمان با تاموکسیفن متوقف خواهد شد. بنابراین اگر از تاموکسیفن و HCG در حالیکه گونادوتروپین پایین است استفاده شود، ما هیچ منعی در استفاده از HCG نداریم.لازم می دونم که چند نکته رو توضیح بدم:۱- دو تا بحث در مورد اینکه از HCG استفاده شود یا نه هست. یک عده میگن که نباید واسه ریکاوری استفاده شود (بخاطر ایجاد مشکلاتی که دیدیم) و یه عده دیگر میگن که با هوشیاری و زیرکی میتوان این مشکلات را حل کرد و از آن استفاده نمود چون HCG یک داروی بسیار مهم در ریکاوری بیضه و افزایش تحریک سلولهای لیدیگ رای ترشح سریهتر تستوسترون در بدن است.۲- یک مشکل دیگه درر مورد دز مصرفی HCG است این مشکل واسه خارجی ها حل شده است و همه به دز ۵۰۰ واحد در روز اجماع دارند. اما متاسفانه واسه ما نه و هنوز داریم از مگا دزهای ۵۰۰۰واحد و ۷۵۰۰ واحد در ۳ هفته متوالی واسه ریکاوری استفاده می کنیم (بند۳ رو هم ببینید). مشکل دیگه در مورد زمان استفاده است. یک عده مثل مایک هارت میگن که HCG با دز پایین از همان ابتدای سیکل بایستی استفاده باشه. چون علاوه بر ریکاوری دائم سلولهای لیدیگ، مقداری از تست و آندرژن مورد نیاز دوره بطور طبیعی توسط بیضه ها تولید میشه.یک عده دیگه میگن که باید دو هفته وسط سیکل، روزانه ۵۰۰ واحد مصرف بشه و سپس در پایان دوره مجددا روزانه ۵۰۰ واحد تا بازگشت به تعادل هورمونی استفاده بشه.۳- استفاده از دزهای بالای HCG به شدت سلولهای لیدیگ را تحریک کرده و لذا باعث ایجاد یک پ.یک شدید در ترشح تستوسترون شده و لذا سطح پلاسمای تستوسترون به شدت افزایش می یابد. در این حالت بدن یک فیدبک منفی به هیپوفیز ارسال می کند و با ترشح تستوسترون توسط بیضه ها مخالفت می شود. این بسیار خطرناک است و زمان ریکاوری را به تعویق می اندازد. همانطور که گفته شد زمان تاخیر (lag-time) بسیار کاتابولیک بوده و در این زمان شما حجم بسیاری را از دست خواهید داد. لذا این زمان هر چه سریعتر باید پشت سر گذاشته شود و بدن باید هرچه سریعتر به تعادل هورمونی برسد. از طرف دیگر HCG باعث افزایش ترشح استروژن در بدن می شود. اگر از مشکل ژینگوماستی بگذریم، استروژن زیادی در بدن می تواند ترشح تستوسترون طبیعی توسط بدن را به تاخیر انداخته و باعث افزایش زمان ریکاوری شود.۴- این مطالب و ایده های جدید رو با ایده های قدیمی و تجربی خودمون مقایسه کنید: می بینید ما چقدر بد ریکاوری میکنیم و نادانسته چطور زمان ریکاوری را به تاخیر می انداریم و به چه راحتی حجم و وزن بدست-امده را در این زمان از دست میدم؟من برخی از دوستان توی این فروم رو دیدم که کلی مصرف مکمل B.B، استروئید و سوما و … دارند اما عکسهایی که گذاشته بودند، بدن آنچنانی ندارند (اسم نمیبرم شاید ناراحت بشه، فقط خواستم یک مثال بزنم). به نظر من این آقا مشکل ریکاوری داره چون بعد از دوره رفته بوده ۳تا ۵۰۰۰ واحد HCG در طول سه هفته زده بود که تست بدنش رو به ۴۷ رسونده بوده (اینها همه رو از پستهای خودش میگم نه از خودم). خوب این سطح تست، باعث تشدید فیدبک منفی شده و سطح ترشح LH رو به شدت کاهش داده و زمان ریکاوری حقیقی رو کلی به تاخیر انداخته و در این زمان کلی حجم از دست میده.اما هنوز یک موضوع در مورد استروژن وجود دارد که ناشی از تحریک HCG و افزایش شدید تستوسترون است. خوب … ما می توانیم از دزهای پایین ( تقریبا ۳۰۰ واحد) برای جلوگیری از برخی خیزک (جریان زودگر) استروژن استفاده کنیم [۲۶]. من میخواهم از مقدارکمی بیشتر از HCG در هر تزریق (۵۰۰ واحد) استفاده کنم تا اگر بتوانم بدن را بسیار سریعتر به حالت اولیه برگردانده و حجم خود را از دست ندهم. ما می توانیم از ویتامین E همراه با HCG استفاده کنیم چون ویتامینE حساسیت سطوح پلاسمای تستوسترون را نسبت به HCG افزایش می دهد، این سطوح را به طور معنی داری در مواقع استفاده از ویتامینE نسبت به مواقعی که از ویتامین E استفاده نمی شود، افزایش میدهد [۲۷]. بنابراین با استفاده از ویتامینE (دز پیشنهادی ۱۰۰۰ واحد در روز)، می توان نتیجه بهتری از HCG بدست آورد.اما مشکل افزایش استروژن در اثر استفاده از HCG را حل نخواهد کرد.اجازه بدهید مشکل استروژن مزاحم (ناشی از استفاده از HCG) را نیز اکنون حل کنیم. اجازه بدهید که یک آنتی آروماتاز اضافه کنیم! فکر می کنید کدام یکی؟ چون ما معمولا از تاموکسیفن استفاده می کنیم نمی توانیم از لتروزول یا آرمیدکس استفاده کنیم چون تاموکسیفن به شدت سطح پلاسمای خون آنها را کاهش می دهد [۲۸].بنابراین من میخواهم از Aromasin(exemestane) استفاده کنم. چون یک غیرفعال کننده آروماتاز(inactivatoraromatase) است. یعنی گیرنده های استروژنی را بلا استفاده می کند و بجای فقط ممانعت از تولید استروژن (همانطورکه یک آنتی-آروماتاز باید انجام دهد)، بطور کلی تولید استروژن را قطع میکند. همچنین آروماسین دارای خاصیت آندروژنیک نیز هست [۲۹,۳۰,۳۱] که وقتی در PCT هستیم، می تواند به بازگشت به حالت تعادل کمک کند. این داروی آخری (آروماسین) در PCT پیشنهادی توسط من، می تواند بطور موثر نزدیک به + ۸۵٪ از استروژن بدن را پاک (دفع) نماید[۳۲]. مهمتر از آن اینکه استفاده همرمان آروماسین و تاموکسیفن، از کارایی آروماسین نمی کاهد [۳۳]. بنابراین اکنون من فکر می کنم همه مشکلاتی که استفاده از HCG را منع می کند، حل شده است و ما می توانیم از دز ۵۰۰ واحد/روز استفاده کنیم.با استفاده از این PCT، یک افزایش سریع در LH، FSH و تستوسترون، تقریبا یک مانع (بلوک) کامل بر روی تمام فاکتورهایی که می توانست باعث شوند هورمونهای طبیعی بدن با تاخیر به حالت اولیه (baseline) برگردند را خواهیم داشت. برای این این منظور، PCT بایستی یک هفته بعد از آخرین تزریق یا یک روز بعد از اینکه آخرین حب دارو تمام شد، شروع شود. بخاطر داشته باشید که صبر کردن برای اینکه آندروژن اضافی از بدن خارج شود غیر ضروری است، چون ما میخواهیم ریکاوری را هرچه زودتر شروع کنیم تا ماکزیمم نتیجه (حجم و وزن) حفظ شود. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد تاخیر زمانی (صبر کردن برای مدتی) پس از اتمام دوره، کارائی PCT -شما را افزایش خواهد داد. این به سادگی زمانی که شما در آن هیچ کار مثبتی برای بازیابی هورمونهای طبیعی انجام نمی دهید را افزایش میدهد.خوب چه مدتی این PCT باید ادامه یابد؟ ما باید استفاده از HCG را به زودی قطع کنیم اما تاموکسیفن و آروماسین باید برای مدت بیشتری مورد استفاده قرار گیرد. این PCT را می توان به مدت یک ماه انجام داد اما بایستی تا زمانی که هورمونهای طبیعی در بدن مشاهده شودند ادامه یابد.باید توجه داشت که در این مقاله فقط از داروها برای ریکاوری استفاده شده است و شما میتوانید از غذاها و مکملها برای افزایش سطح تستوسترون بدن استفاده کنید.سیکل مورد نظر برای PCT به این صورت خواهد بود:|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ساعت 1:20  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتمقالات انگلیسیاینم یه مقاله جلب در مورد دکا یا همون ناندرلون که انگلیسیه من که ای بی سی بلدم انشا الله شما هم بلدید مقاله جالبییه :واژگان :       intake= دریافتیutilize= مصرف کردن - استفادهintermediate= متوسطadjust= مرتب کردن - تنظیم کردنDOWNHILL= سرازیری -یا دوره شوکproper=  مناسبROUTINE= روال عادی - مصرف روزانه داروpontent=  قویconsist= شاملrelease=  آزادprolong= آزادsuited=  مناسبdue=    ناشی ازحذف= eliminatedترکیبی= combinesregardless = بدون در نظر گرفتنDeca 30010ml (275mg/ml)Deca 300The highly anabolic effect of Deca durabolin is linked to a moderately androgenic component, so that a good gain in muscle mass and strength is obtained. At the same time, most athletes notice considerable water retention which, no doubt, is not as distinct as that with injectable testosterones but which in high doses can also cause a smooth and watery appearance. Since Deca-Durabolin also stores more water in the connective tissues, it can temporarily ease or even cure existing pain in joints. This is especially good for those athletes who complain about pain in the shoulder, elbow, and knee; they can often enjoy pain-free workouts during treatment while using Deca-Durabolin. Another reason for this is that it blocks the cortisone receptors thus allowing less cortisone to reach the muscle cells and the connective tissue cells. Athletes use Deca, depending on their needs, for muscle buildup and in preparation for a competition. Deca-Durabolin is suitable, even above average, to develop muscle mass since it promotes the protein synthesis and simultaneously leads to water retention. The optimal dose for this purpose lies between 200 and 600 mg/week. Scientific research has shown that best results can be obtained by the intake of 2 mg/pound body weight. Those who take a dose of less than 200 mg/week will usually feel only a very light anabolic effect which, however, increases with a higher dosage. The anabolic and consequent buildup effect of decadurabolin, up to a certain degree, depends on the dosage. In the range of approx. 200 to 600 mg/week, the anabolic effect increases almost proportionately to the dosage increase. If more than 600 mg/week are administered, the relationship of the positive to the negative effects shifts in favor of the latter.In addition, at a dosage level above 600 mg/week, the anabolic effect no longer increases proportionately to the dosage increase, so that 1000 mg/week do not guarantee significantly better results than 600 mg/week. Most male athletes experience good results by taking 400 mg/week. Steroid novices usually need only 200 mg/week. Deca Durabolin works very well for muscle buildup when combined with Dianabol (D-bol) and Testoviron Depot. The famous Dianabol (D-bol)/Deca stack results in a a fast and strong gain in muscle mass. Most athletes usually take 15-40 mg Dianabol (D-bol)/day and 200-400 mg Deca/week. Even faster results can be achieved with 400 mg Deca/week and 500 mg Sustanon/week. Athletes report an enormous gain in strength and muscle mass when taking 400 mg Deca/week, 500 mg Sustanon/week, and 30 mg Dianabol (D-bol)/day. Deca is a good basic steroid which, for muscle buildup, can be combined with many other steroids. Although Deca is not an optimal steroid when preparing for a competition, many athletes also achieve good results during this phase. Since Deca Durabolin is a long-term anabolic, there is risk that with a higher dosage, the competing athlete will retain too much water. A conversion into estrogen, that means an aromatizing process, is possible with deca durabolin but usually occurs only at a dose of 400 mg/week. During competitions with doping tests Deca must not be taken since the metabolites in the body can be proven in a urine analysis up to 18 months later. Those who do not fear testing can use Deca as a high-anabolic basic compound in a dosage of 400 mg/week. The androgens contained in 400 mg/week also help to accelerate the body's regeneration. The risk of potential water retention and aromatizing to estrogen can be successfully prevented by combining the use of Proviron with Nolvadex. A preparatory stack often observed in competing athletes includes 400 mg/week Deca-Durabolin, 50 mg/day Winstrol, 228 mg/week Parabolan, and 25 mg/day Anavar. Although the side effects with Deca-Durabolin are relatively low with dosages of 400 mg/week, androgenic-caused side effects can occur. Most problems manifest themselves in high blood pressure and a prolonged time for blood clotting, which can cause frequent nasal bleeding and prolonged bleeding of cuts, as well as increased production of the sebaceous gland and occasional acne. Some athletes also report headaches and sexual overstimulation. When very high dosages are taken over a prolonged period, spermatogencsis can be inhibited in men, i.e the testes produce less testosterone. The reason is that Deca Durabolin, like almost all steroids, inhibits the release of gonadotropin from the hypophysis. Women with a dosage of up to 100 mg/week usually experience no major problems with Deca Durabolin. At higher dosages androgenic-caused virilization symptoms can occur, including deep voice (irreversible), increased growth of body hair, acne, increased libido, and possibly clitorishypertrophy. Since most female athletes get on well with Deca-Durabolin a dose of Deca 50 mg+/week is usually combined with Anavar 10 mg+/day. Both compounds, when taken in a low dosage, are only slightly androgenic so that masculinizing side effects only rarely occur. Deca, through its increased protein synthesis, also leads to a net muscle gain and Anavar, based on the increased phosphocreatine synthesis, leads to a measurable strength gain with very low water retention. Other variations of administration used by female athletes are Deca-Durabolin and Winstrol tablets, as well as Deca-Durabolin and Primobolan's tablets. Since Deca-Durabolin has no negative effects on the liver it can even be used by persons with liver diseases. Exams have shown that a combined application of Dianabol / Deca-Durabolin increases the liver values which, however, return to normal upon discontinuance of the 17-alpha alkylated Dianabol and continued administration of Deca-Durabolin. Even a treatment period with Deca-Durabolin over several years could not reveal a damage to the liver. For this reason Deca-Durabolin combines well with Andriol (240-280 mg/day) since Andriol is not broken down through the liver and thus the liver function is not influenced either. Older and more cautious steroid users, in particular, like this combination.Propionate 10010ml (100mg/ml)Deca 300Testosterone Propionate is the shortest estered testosterone preparation available on the market currently. It does everything you’d expect from testosterone, but anecdotally seems to promote less water retention than longer estered versions of the product.Testosterone is the hormone which served as the base molecule for all anabolic steroids currently on the market today. By adding or subtracting from it, all steroids we see currently in circulation, were developed. It is both a highly anabolic and highly androgenic hormone, having an anabolic (muscle building) as well as anabolic rating of 100 each, respectively. Testosterone exerts the majority of its effects by initiating gene transcription in a very specific manner, thereby promoting increased nitrogen retention in the muscle. (1)Testosterone is also known to increases levels of the growth factor IGF-1 in both the muscle tissue as well as the liver.(2) Testosterone also increases the activity of satellite cells,(3) which are cells that play an active role in repairing exercise-damaged muscle. As previously stated, Testosterone exerts these effects primarily by genomic mechanisms, meaning that it binds to the androgen receptor (AR) thus initiating the aforementioned gene transcription. This particular stimulation of the AR promotes various of the AR dependant mechanisms for both muscle gain and fat loss (4), as well as reducing catabolic glucocorticoid hormones (4), and increasing red blood cell production (5). Testosterone may even aid in protecting the heart against coronary disease.(6) It also has a pronounced effect on aggression. (7)Since Testosterone occurs naturally in both the male and female body, and this particular version of testosterone clears the body relatively quickly, it’s often the testosterone of choice for drug tested athletes. Drug-test-passing levels of testosterone can often be had relatively quickly upon cessation of this productAs with any form of testosterone, Testosterone Propionate (often just called “prop”), once in the body, is partially converted to both estrogen as well as Dihydrotestosterone. These are often the cause of many side effects such as gynocomastia, water retention, hair loss and prostate enlargement. Also, as with most steroids, injected testosterone propionate will inhibit your natural testosterone levels and HPTA (Hypothalamic Pituitary Testicular Axis). The advantage with testosterone propionate, in this respect, is that it will clear your system more quickly than other versions, and allow you to begin recovery more rapidly.Typically, testosterone propionate is stacked with other quick acting injectables, and is usually reserved for cutting cycles, where short esters are preferred. Trenbolone Acetate and Masteron are typically used in such cycles.Sometimes experienced users will actually employ a strategy known as "frontloading" with testosterone propionate. They usually use the rapid onset time of testosterone propionate to gain quick results in strength and weight, while also using a longer estered testosterone concurrently, and allowing the longer ester to “kick in” a few weeks into the cycle.Masterone 20010ml (200mg/ml)Deca 300Masterone [Masteron] (Dromastanolone Enathate) Masterone is a synthetic derivative of dihydrotestosterone, displaying a potent androgenic effect that is responsible for increases in muscle density and hardness and a moderate anabolic effect that creates a positive nitrogen balance in humans and promotes protein synthesis. Since it is a derivative of dihydrotestosterone, dromastolone does not aromatize in any dosage and thus it cannot be converted into estrogen. Therefore, estrogen-related water retention is eliminated. Masterone combines the fast-acting propionate form with the longer acting enanthate form. Each 10ml Vial contains 50mg/ml drostanolone propionate. 150mg/ml drostanolone enanthate.Primobolan 10010ml (100mg/ml)Deca 300Primabolan 100 for intramuscular injection, contains methenolone enanthate Methenolone Enanthate is a DHT based anabolic steroid. Known under the brand name of Primabolan® in tablet or injectable form. When it interacts with the aromatase enzyme it does not form any estrogens. It is used by people who are very succeptible to estrogenic side effects, having lower estrogenic properties than Nandrolone. Methenolone is available as an injection or as an oral(Primabolan). The injection is naturally regarded as having a higher bioavailability. Its an enanthate ester which is quite long-acting. Because it by-passes hepatic breakdown on the first pass, it also has a higher survival rate. The tablets are in a short-lived acetate form. Methenolone is not 17-alpha-alkylated, but 1-methylated for oral bioavailability. This reduces the stress on the liver, but also the availability. It is considered one of the safer steroids, meaning it has a very little side effects. Methenolone has no estrogenic side effects, and its effects on cholesterol levels are minimal. In doses of 200 mg or less (intramuscular) blood pressure is rarely altered. Possibly one of the safer anabolic steroids for females due to very low virilization effects in short-term usage. Of course, this is not a blanket-statement and individual results (dependent on doses and tolereance) will vary. Methenolone is also not overly suppressive of the HPTA axis, although how suppressive is debatable. For this reason, many bodybuilders use it in between steroid cycles during their "off-time" to help maintain their gains and strength. The long term safety of such a practice possibly dangerous and can lead to permanent suppression of the HPTA. Each 10ml Vial contains 100mg/ml methenolone enanthate|+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۰ساعت 1:10  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتبرگرددوستان دلم گرفته بود گفتم یه شعر بگم لطفا نظر خودتون برای من در مورد این شعر بگید:آسمون این شبزده سیاهه     خورشید سحرم ولی بیگناههبخت من همیشه سیاهه       ولی تقدیرم بیگناههچشم من به دنبال سرابه      دست من در جستجوی محالهبخاطراین شبزده تنها       نرو بی من فردافردا از این بهتر میشه                   چراغ خونمون روشن میشهشبو تا سحر با هم بیدار میمونیم   مثل دو قناری عاشق با هم میخونیمتو میشی بهار احساس من           من میشم زمستون سیاه بی غمبرگردبرگردبرگرد به سوی این تنها     ای تنها ترین این تنهاای کس این بی کس        بیا بشو همه کس این کسراهی شو شتابان برگرد    بسوی دیار یاران برگردبسوی این خاک خسته     بسوی این کبوتر پر شکستهاین دل شیشه ای شکسته    هر روز با یاد تو میشه خستهبیا و برگرد منو بی کس نکن      التماس این تنهای خسته رو رد نکن|+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۰ساعت 0:54  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتشرکت های تولیدکننده ی استروئید (UGLabs)www.0318labs.comwww.alchemia-pharma.comwww.alpha-pharma.comwww.asiapharma.comwww.axiolabs.comwww.balkanpharmaceuticals.comwww.barapharma.comwww.biogenlab.netwww.bollab.comwww.britanniclabs.comwww.britishdragon.comwww.casapharma.netwww.centuralabs.infowww.diamond-pharma.comwww.dnapharma.netww.dragon-pharma.comwww.dutchlab.netwww.enziopharmaceuticals.comwww.estopharma.comwww.eurochemlabs.comwww.genesis-meds.comwww.genshilabs.comwww.globalanabolic.orgwww.genera-ltd.comwww.incavetfarmacia-lab.comwww.keifeibioresearch.comwww.laanabolic.comwww.leopard-pharma.netwww.lixuslabs.comwww.medical-inc.comwww.mexicanspc.comwww.oh-labs.infowww.omegalabltd.comwww.optimumpharma.comwww.oxidelaboratories.comwww.pharmacomlabs.comwww.ph-steroidsuk.comwww.q-belgium.comww.rooslion.comwww.sblaboratories.comwww.sciroxx.comww.senatiopharma.comwww.sopharma.infowww.star-x.euwww.syntrop.comwww.thaiger-pharma.comwww.tigerblood.comwww.top-laboratory.comwww.trigopharm.comwww.unigen-lifesciences.comwww.universal-labs.comwww.usplabs.netwww.uspharmatech.comwww.xsorox.comwww.xtlab.netwww.zaralone.comwww.zenik.eu|+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۰ساعت 2:11  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظرات۲۱دوره علمی مصرف استروئید(منبع : استرویید دات کام)Week     Oxymetholone mg/day     Sustanon mg/week     Deca mg/week     Naposim mg/day     Winstrol mg/day1     50     750     400     -     -2     50     500     400     -     -3     50     500     300     -     -4     -     250     300     -     -5     -     -     200     30     -6     -     -     200     40     -7     -     -     100     40     -8     -     -     100     30     -9     -     -     -     -     5010     -     -     -     -     5011     -     -     -     -     5012     -     -     -     -     50Here are some cycles that have been composed with trainers and put together by us as well.1. THE DOWNHILL RUN STACKVery high strength and very high size gains.The following cycle is designed with male, weighing 110KG, experienced steroid user, in mind. To adjust for the proper dosage for your weight, figure a factor of 10% / 10KG of body weight. Example: If you weigh 120KG, increase the dosage 10% (or to the closest possible dosage).Week     Oxymetholone mg/day     Sustanon mg/week     Deca mg/week     Naposim mg/day     Winstrol mg/day1     50     750     400     -     -2     50     500     400     -     -3     50     500     300     -     -4     -     250     300     -     -5     -     -     200     30     -6     -     -     200     40     -7     -     -     100     40     -8     -     -     100     30     -9     -     -     -     -     5010     -     -     -     -     5011     -     -     -     -     5012     -     -     -     -     50Juice needed:21 tabs of Oxymetholone x (3weeks)=21tabs8 amps of Sustanon 250 mg/vial10 vials of Deca 200 mg/amp200 tabs of Naposim (methandrostenolone)30 amps of Winstrol 50 mg/ampMake sure your daily intake of protein is at least 3 grams per kg/body weight and your daily caloric intake is 50 cal per kg/body weight. Utilize a high intensity, high weight, and low rep workout routine 6 days on, 1 day off at 90 minutes per day, during the cycle. After completing the cycle, utilize a 3 days on, 1 day off at 60 minutes per day. During the cycle take Evening Primrose Oil and Cod Liver Oil to assist your kidney/liver. Also, drink at least a gallon of water/day and most importantly eat, eat, eat (especially BEEF, just watch the fatty stuff). Gains with this oral and injection stacking combination for an average 110KG male is 8 – 14 kg. Females should not utilize this cycle, due to the high androgenic properties of it. This is heavy cycle and little side effects may be noted. Normally, the only noticeable side effects are an increase in acne, bloating in the upper abdomen area, increased cholesterol level, and decreased sleeping pattern. But, if have preexisting gyno, had gyno develop during puberty, or are susceptible to gyno. Either Tamoxifen or Proviron is a recommended.The main purpose of this cycle is to hit the receptor sites hard and with the heavy androgenic products, when the receptors are fresh and clean (in the first three weeks). Then as the receptor sites begin to saturate, you’ll convert over to more anabolic – less androgenic products. This will allow you to intake heavier androgenic products with fewer chances of any adverse side effects. The increasing of the Winstrol Depot is to aid in giving you that more cut look, after you complete the cycle.2. THE ULTIMATE STACKFor an intermediate steroid user (1-2 years)The following cycle is designed with male, weighing 100KG, 1-2 years experience with steroids, in mind. To adjust for the proper dosage for your weight, figure a factor of 10% / 10KG of body weight. Example: If you weigh 80KG, decrease the dosage 20% (or to the closest possible dosage).Week     Deca-Durabolin mg/week     Dubol-100 mg/week     Naposim mg/day 2-4 times a day     Proviron mg/day 1-2 times a day1     400     200     20mg a day total     -2     400     200     30mg a day total     -3     300     300     40mg a day total     -4     300     200     50mg a day total     -5     200     100     40mg a day total     -6     200     100     30mg a day total     -7     100     100     20mg a day total     -8     100     100     -     -9     -     -     -     50mg a day total10     -     -     -     25mg a day totalJuice needed:10 vial’s of Deca-Durabolin 200 mg/vial8 vial’s of Dubol-100 1vial/200 mg322 tabs of Naposim21 tabs of ProvironMake sure your daily intake of protein is at least 2.2grams per kg/body weight and your daily caloric intake is 45 cal per kg/body weight. Utilize a high intensity, high weight, low rep workout routine 6 days on, 1 day off at 60 – 90 minutes per day, during the cycle. After completing the cycle, utilize a 3 days on, 1 day off at 60 minutes per day. During the cycle take Evening Primrose Oil and Cod Liver Oil to assist your kidney/liver. Also, drink at least ten glasses of water/day and most importantly eat, eat, eat (just watch the fatty stuff).Gains with this oral and injection stacking combination for an average 100KG male is 6 – 12 kg. Females can also utilize this cycle by cutting the injectable dosages to 1/2 and the D-bol to 1/3, thus the gains will be approx. 1/3 to 1/2 that of the male stats. This is safe cycle and little or no adverse side-effects have been noted to date. Normally, the only noticeable side-effects (if any) are an increase in acne and minor bloating in the upper abdomen area.Week     Deca-Durabolinmg/week     Naposim mg/day2-4 Times a day     Provoron mg/day1 Times a day1     400     10mg a day total (2tabs/day)     -2     300     20mg a day total (4tabs/day)     -3     200     30mg a day total (6tabs/day)     -4     100     40mg a day total (8tabs/day)     -5     100     30mg a day total (6tabs/day)     -6     100     20mg a day total (4tabs/day)     -7     -     10mg a day total (2tabs/day)     -8     -     -     25mg a day total(1tab/day)9     -     -     25mg a day total(1tab/day)Juice needed:6 vial’s of Deca 200 mg/vial224 tabs of Naposim14 tabs of Proviron3. NAPOSIM TAB CYCLE WITH DECA-DURABOLINGOOD FIRST CYCLEMake sure your daily intake of protein is at least 2.2grams of protein per kg/body weight and your daily caloric intake is 45 cal per kg/body weight. Utilize a high intensity, high weight, low rep workout routine (6 days on, 1 day off at 90 minutes per day, during the cycle).4. BEGINNER BULK CYCLEThis simple cycle can gain a first time steroid user 10-20 pounds. Sustanon is one of the best beginner drugs to use, and is great on it’s own. Some first time users regret only using 250 mg of sustanon. They wish they would have taken 500 mg instead. However, 250 mg is fine, you should see very good results with just this simple cycle.Week     Sustanon mg/week     Deca-Durabolin mg/week     Proviron mg/week     Tamoxifen mg/week1     500     400     -     -2     500     300     -     -3     250     200     -     -4     250     100     -     -5     250     100     -     -6     250     100     -     -7     -     -     50     308     -     -     25     30Juice needed:8 amps of Sustanon 250 mg/vial6 vials of Deca-Durabolin 200 mg/vial21tabs of Proviron14tabs of Tamoxifen۵٫ BEGINNER STRENGHT & BULK CYCLEThis cycle is not only used for beginners, but experts as well. This cycle is great for adding size and strength, while keeping a good portion of it. The sustanon and dbol add the size and contribute to the strength. The deca not only adds strength but solidifies the gains from the sustanon and dbol.Week     Sustanon mg/week     Naposim mg/day2-4 times a day     Deca mg/week1     750     30mg/day     4002     750     40mg/day     4003     750     50mg/day     3004     750     60mg/day     3005     500     50mg/day     3006     500     40mg/day     3007     250     30mg/day     2008     250     20mg/day     200Juice needed:     18 amps of Sustanon 250 mg/vial448 tabs of Naposim (Dianabol)14 vial’s of Deca durabolin 200 mg/vialEither Tamoxifen + Proviron is a recommended.6. SUPER CUTTING CYCLEThis is one of the best cutting cycles for both beginners and experts. Cytomel can also be added.Week     Winstrol mg/day     Test.Propionate mg/day     Clenbuterol tabs/day1     50     50     1 tab – 2 times a day2     50     50     1 tab – 3 times a day3     50     50     1 tab – 4 times a day4     50     50     1 tab – 5 times a day5     50     50     1 tab – 5 times a day6     50     50     1 tab – 5 times a day7     50     50     1 tab – 5 times a day8     50     50     1 tab – 5 times a day9     50     50     -10     50     50     -Juice needed:     70 amps of Winstrol 50 mg/vial70 amps of Test.Propionate 100 mg/vial308 tabs of Clenbuterol21 tabs of Proviron*Clenbuterol – Dosages vary a great deal between individuals. The user should take as much as their body can handle, and not anymore. Clenbuterol can be dangerous of over used. 5 tabs a day about what the average bodybuilder takes.7. JUST WINSTROL DEPOT CYCLEWeek     Winstrol Depot mg/day1     50mg/day total2     50mg/day total3     50mg/day total4     50mg/day total5     50mg/day total6     50mg/day totalJuice needed:     42amp x Winstrol Depot 50 mg8. DECA DURABOLIN & RESTANDOL CYCLEWeek     Deca durabolin mg/week     Restandol(Andriol) caps/day1     400     -2     400     -3     300     44     300     45     200     66     200     67     200     68     200     6Juice needed:     13 vials of Deca 200 mg/amp224 caps of Restandol(4bottles)Testosterone undecanoate (andriol) provides a little more kick, this cycle is one of the safest.9. DECA DURABOLIN 8 WEEKS CYCLEWeek     Deca-Durabolin mg/week1     4002     4003     3004     3005     3006     3007     2008     200Juice needed:     12 x Deca-Durabolin 200 mg10. DECA DURABOLIN & NAPOSIM CYCLEWeek     Deca-Durabolin mg/week     Naposim mg/day1     400     10mg/day2     400     10mg/day3     300     20mg/day4     300     30mg/day5     200     40mg/day6     200     40mg/day7     200     40mg/day8     200     30mg/dayJuice needed:     11 vial’s of Deca 200 mg/amp308 tabs of NaposimThis is a classical cycle most say- that if you won’t grow on deca + naposim you won’t grow at all.11. DECA DURABOLIN WITH TESTOSTERONE (sustanon, testosterone depot, omnadren)Week     Deca durabolin mg/week     Testosterone mg/week     Proviron mg/day     Clomid mg/day1     400     1000     -     -2     400     1000     -     -3     300     500     -     -4     300     500     50     -5     300     250     50     -6     300     250     -     -7     200     250     50     -8     200     250     25     509     -     -     -     50Juice needed:     12 vial’s of Deca 200 mg/amp16 amps of testosterone 250 mg/vial60 tabs of Proviron20 tabs of ClomidStronger cycle, bigger gains. Tamoxifen can be added 20-30mg/day12. DECA DURABOLIN WITH SUSTANON-250 OR TESTOSTERONE ENANTHATE AND NAPOSIMWeek     Deca mg/week     Naposim mg/day     Testosterone mg/week     Tamoxifen mg/day     Clomid mg/day1     600     30     1000     -     -2     600     30     500     -     -3     400     35     500     20     -4     400     35     500     20     -5     400     40     500     20     -6     300     40     250     20     -7     300     -     250     20     -8     200     -     250     20     -9     -     -     -     -     5010     -     -     -     -     50Juice needed:     16 vial’s of Deca 200 mg/amp15 amps of Sustanon 250 mg/vial60 tabs of Tamoxifen300 tabs of Naposim20 tabs of ClomidAnother classic: deca durabolin as a base and testosterone and naposim on top – extremly effective, great for bulk.If you go with straight deca durabolin for the first cycle, for the second go with:13. TESTOSTERONE, NAPOSIM &PROVIRON, CLOMIPHENE CITRATEWeek     Testosterone mg/week     Naposim mg/day     Proviron mg/day     HCG i.u./week1     750     -     -     -2     750     -     -     -3     500     30     -     -4     500     30     25     -5     500     35     25     -6     500     35     25     -7     250     35     50     -8     250     35     50     -9     -     -     50     5000Juice needed:     16 amps of testosterone 250mg/vial300 tabs of Naposim60 tabs of Proviron1 vial of hcg 5000 i.u.Strength and muscle mass increase without water gain – proviron prevents bloatedness.14. CYTOMEL AND CLENBUTEROLIf your prime interest is fat loss go with:Week     Cytomel mcg/day     Clenbuterol mcg/day1     -     80mcg (2tabs/day)2     -     120mcg (3tabs/day)3     25mcg (1times/day)     160mcg (4tabs/day)4     25mcg (1times/day)     200mcg (5tabs/day)5     50mcg (2times/day)     200mcg (5tabs/day)6     50mcg (2times/day)     200mcg (5tabs/day)7     100mcg (4times/day)     200mcg (5tabs/day)8     100mcg (4times/day)     200mcg (5tabs/day)9     -     200mcg (5tabs/day)Juice needed:     120 tabs of Cytomel275 tabs of ClenbuterolBooth cytomel and clenbuterol are not steroids, this combination is very effective, women tolerate them good as well (in slightly smaller dosages).If you want around 10 – 15 pounds of lean muscle mass while loosing fat add primobolan or deca durabolin:15. DECA DURABOLIN, CYTOMEL & CLENBUTEROLWeek     Cytomel mcg/day     Clenbuterol mcg/day     Deca mg/week1     -     80mcg (2tabs/day)     4002     -     120mcg (3tabs/day)     4003     25mcg (1times/day)     160mcg (4tabs/day)     3004     50mcg (2times/day)     160mcg (4tabs/day)     3005     50mcg (2times/day)     160mcg (4tabs/day)     2006     100mcg (4times/day)     200mcg (5tabs/day)     2007     100mcg (4times/day)     200mcg (5tabs/day)     2008     -     200mcg (5tabs/day)     200Juice needed:     91 tabs of Cytomel224 tabs of Clenbuterol13 vial’s of Deca 200 mg/vial’sLoosing fat and gaining lean muscle mass, strength at the same time.If you want serious bulk go with anadrol with testosterone:16. OXYMETHOLONEWeek     Oxymetolone mg/day     Testosterone Enanthate mg/day     Tamoxifen mg/day     Clomid mg/day1     50     1000     -     -2     100     1000     10     -3     100     750     10     -4     150     750     10     -5     -     500     10     -6     -     500     20     -7     -     250     20     -8     -     250     20     509     -     -     -     5010     -     -     -     50Juice needed:     50 tabs of Oxymetholone35 tabs of Tamoxifen21 tabs of ClomidOxymetholone (Anadrol, Androlic 50,Anapolon) is the strongest oral steroid.If you want oral only cycle go with anadrol followed by dianabol and proviron:17. OXYMETHOLON-50, DANABOLWeek     Oxymetholon mg/day     D-bol mg/day     Proviron mg/day     Clomid mg/day1     50-100mg 1-2tab/day     -     -     -2     100mg 2tabs/day     -     50mg 2tabs/day     -3     150mg 3tabs/day     -     50mg 2tabs/day     -4     -     40mg 8tabs/day     50mg 2tabs/day     -5     -     40mg 8tabs/day     50mg 2tabs/day     -6     -     30mg 6tabs/day     50mg 2tabs/day     -7     -     30mg 6tabs/day     50mg 2tabs/day     -8     -     -     -     100mg 2tabs/day9     -     -     -     50mg 1tab/dayJuice needed:     50 tabs of Oxymetholon-50 (Anapolon)200 tabs of D-bol120 tabs of Proviron21 tabs of ClomidD-bol + proviron and clomid at the end prevent the fast loss of weight you gained that occurs when you stop (oxymetholon) anadrol.If you want orals for fat loss go with number 14 cytomel and clenbuterol.Adding winstrol and – or anavar to number 14will give you a couple of pound of lean muscle mass on an all oral cycle:18. CYTOMEL, CLENBUTEROL, ANAVAR &-OR WINSTROLWeek     Cytomel mcg/day     Clenbuterol mcg/day     Winstrol mg/day1     -     80     -2     -     100     -3     25     120     204     50     120     205     50     120     206     75     160     307     100     160     308     -     160     309     -     160     40Juice needed:     40 tabs of Cytomel210 tabs of Clenbuterol400 tabs of WinstrolIf you want lean and hard body of a model this one is for you.If you want to go as safe as possible and without injectables take stanozolol and andriol19. STANOZOLOL & RESTANDOL(ANDRIOL)Week      Stanozolol mg/day     Restandol caps/day1     20     22     20     23     20     44     20     45     30     66     30     67     30     68     30     6Juice needed:     1400mg of Stanozolol240 caps of Restandol (4 bottles)A basic but very efficient cutting stack. This combo provides zero estrogen, and is only moderately androgenic in nature. Low side effects and solid results.20. ANAVAR, PRIMOBOLAN TABLETS CUTTING CYCLEWeek     Anavar mg/day     Primobolan mg/week     Hcg i.u./week1     10mg 2tabs/day     50mg 2tabs/day     -2     15mg 3tabs/day     75mg 3tabs/day     -3     20mg 4tabs/day     100mg 4tabs/day     -4     20mg 4tabs/day     100mg 4tabs/day     -5     20mg 4tabs/day     100mg 4tabs/day     -6     20mg 4tabs/day     100mg 4tabs/day     -7     20mg 4tabs/day     100mg 4tabs/day     -8     20mg 4tabs/day     100mg 4tabs/day     -9     -     -     5000IU/week10     -     -     5000IU/weekJuice needed:     203 tabs of Anavar (5mg/tab)203 tabs of Primobolan (25mg/tab)3 hcg (5000 i.u./unit)21. TESTOSTERONE PROPIONATE AND WINSTROL DEPOT CYCLEIf your prime interest is strength muscle go with:Week     Testosterone Propionate 50mg/day 1,3,5 & etc…     Winstrol Depot 50mg/day 2,4,6 & etc…1     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…2     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…3     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…4     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…5     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…6     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…7     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…8     50mg/day 1,3,5 & etc…     50mg/day 2,4,6 & etc…Strength and muscle mass increase without water gain!Juice needed:     30amps of Testosterone Propionate 50mg/amp30amps of Winstrol Depot 50mg/amp|+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۰ساعت 19:2  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتتغذیه بر اساس گروه خونی چیست؟مبحث رژیم غذایی مناسب برای گروه‌های خونی مختلف اولین بار توسط دکتر پیتر جی.آدامو در کتاب «رژیم غذایی مناسب برای بدن شما» مطرح گردید.این دستاورد حاصل زحمات ۲۵ ساله یک پدر (James D’Adamo) و یک پسر (Peter J.D’Adamo) می‌باشد.دکتر آداموی پسر در این مورد می‌گوید من نسل دوم یک درمان‌گر طبیعی Naturopathic Physicion)) هستم. پدرم در سال ۱۹۵۷ میلادی پس از گذراندن یک دوره ۴ ساله فوق دکترا از دانشکده علوم درمان طبیعی فارغ‌التحصیل شد و از همان سال در کلینیک‌های تغذیه و سلامتی مطالعه و معالجه می‌کرد.او در کارش پی برد که اگر چه بسیاری از بیماران با رژیم‌های سخت گیاهی یا کم‌چربی و یا روش‌های مختلف پخت غذا بهبود یافته‌اند اما برخی از آنها نه تنها بهتر نشده‌اند بلکه بدتر شده‌اند.پدرم می‌گفت : « به اعتقاد من چهره هیچ دو انسانی در روی زمین یکسان نیست. هم چنان که اثر انگشت آن‌ها ، خطوط لب های‌شان و یا آهنگ صدای‌شان مشابه نمی‌باشد و به همین صورت هیچ دو شاخه گیاه و یا دو دانه برفی یک شکل نیستند. از آن‌جایی که احساس می‌کردم تمام مردم با یکدیگر تفاوت دارند معتقد بودم منطقی به نظر نمی‌رسد که همگی غذای یک سانی را مصرف نمایند. آن‌گاه دریافتم چون هر شخصی دارای موقعیت فیزیکی خاصی است و میزان قدرت و ضعف و نیازهای غذایی او نیز متفاوت است تنها راهی که بیمار برای سالم ماندن و غلبه بر امراض مختلف دارد سازگار کردن خود با نیاز‌هایش است.»همچنین او اعتقاد داشت که «غذای یک انسان می‌تواند برای انسان دیگر مهلک باشد.»بنابر استدلال او چون خون عامل اصلی تغذیه بدن است احتمال دارد حالت‌های خون مشخص‌کننده تغییر وتنوع در نیازهای غذایی باشد.هر اندازه که پدر من گروه‌های خونی مختلف را مورد آزمایش قرار می‌داد اعتقاد او راسخ‌تر می‌شد که هر بیمار با گروه خونی خود راهی جدا را برای بهبود طی می‌کند.بالاخره فرضیه پدرم با کوشش‌های مستمر به ثمر رسید و نتیجه تحقیقات او به صورت فشرده به نام «غذای یک انسان» به رشته تحریر در آمد. در این هنگام من در سال سوم رشته «علوم درمان طبیعی» در دانشکده جان بستیر John Bastyr در شهر سیاتل تحصیل می‌کردم.در آن موقع در انتظار موقعیتی بودم تا در مورد تحقیق پدرم کار نوینی انجام دهم و بدانم که آیا این فرضیه از لحاظ علمی صحیح است؟از آنجایی که کتاب پدرم بیشتر بر اساس برداشت‌های نظری او در مورد گروه‌های خونی بود تا روش‌های ارزیابی عینی ، چندان مطمئن نبودم که بتوانم اساس علمی برای فرضیه او بیابم. اما آنچه بدست آوردم شگفت‌آور بود.اولین موفقیت من کشف این مطلب بود که دو بیماری اصلی معده (زخم معده و سرطان معده) بستگی به گروه خونی دارد.بیماری اول ناشی از اسید زیاد معده و بیماری دوم ناشی از کمبود ویتامین B12 می‌باشد که مقدار کافی آن باعث جذب اسید معده می‌شود.با مطالعه و بررسی پی‌بردم که دارندگان گروه خونی O مستعد ابتلا به بیماری‌هایی هستند که ناشی از اسید بالای معده است و دارندگان گروه خونی A مستعد ابتلا به بیماری‌هایی هستند که ناشی از اسید ناکافی معده است. من حلقه گم‌شده را یافتم و در هر حال روشن شد که : «رابطه گروه خونی با بیماری‌ها در میزان تولید اسید معده است.»این کشف مسلما پایه‌ای علمی برای مشاهدات پدرم محسوب می‌شد.دکتر آدامو می‌گوید: « برای طراحی یک رژیم غذایی مناسب می‌توان از گروه‌های خونی استفاده نمود.»دکتر آدامو سیر تاریخی خاصی را برای پیدایش گروه‌های خونی در نظر می‌گیرد که دانستن آن خالی از لطف نیست. او اعتقاد دارد گروه خونی O قدیمی‌ترین گروه خونی است و مربوط به زمانی است که انسان‌ها فقط شکار را آموخته بودند لذا بهترین نوع رژیم غذایی برای این افراد رژیم غذایی شکارچیان اولیه یعنی رژیمی غنی از چربی و پروتئین است.گروه خونی A مربوط به دوره بعدی است یعنی دوره‌هایی که بشر کشاورزی را آغاز نموده بود لذا افرادی که گروه خونی شان A و فرزند زادگان خلف‌شان که دارای گروه خونی AB باشد باید از رژیم های غذایی غنی از کربوهیدرات و غلات استفاده نمایند.گروه خونی B نیز مابین دو گروه خونی می‌باشد و از آنجایی که مربوط به دوره‌ای است که بشر در حال انتقال سبک زندگی از شکارگری به کشت‌کاری است لذا افرادی که داری این گروه خونی می‌باشند باید از رژیم‌های غذایی که حاصل اجتماع این دو نوع رژیم غذایی است استفاده نمایند.از لحاظ کارایی نیز گروه B مابین دو گروه زیر است یعنی نه به اندازه گروه خونی O می‌تواند از چربی‌های موجود در غذا استفاده نماید و نه به اندازه گروه A می‌تواند قندها را سریع بسوزاند و در حقیقت میانه این دو است.دکتر آدامو میگوید: «کنترل رژیم غذایی بر اساس گروه خونی به ما کمک می‌نماید که بتوان غذاها را به دو گروه دوست و دشمن تقسیم‌بندی نمود.»البته جبهه گیری‌های سختی هم علیه این دیدگاه بیان شده است اما دکتر آدامو این امر را طبیعی می‌داند و می‌گوید برایم بدیهی است که هر نظر نو و انقلابی با چنین مخالفت‌هایی مواجه شود.|+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۰ساعت 18:56  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتدانلود کلیپ علی تبریزیدانلود کلیپ علی تبریزیکلیپ پرورش اندام و بدن سازی علی تبریزی قهرمان ایران جهان اسیادانلود با لینک مستقیم- 2.2 مگابایتاحمد شاملو را با دو چیز بهترمی توان شناخت: شعر و سیگار. اولی به او حیات می بخشید تا به دیگران انرژی زیستن بدهد و دومی حیات را از او می گرفت|+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۰ساعت 16:41  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتقوانین جدید مستر المپیاقوانین جدید مستر المپیاطبق‌ اعلام‌ فدراسیون‌ بین‌ المللی‌ پرورش‌ اندام‌ در سال‌ 2007 تغییراتی‌ در نحوه‌ داوری‌ مسابقات‌ اعمال‌ خواهد شد که در زیر آنها را می‌خوانید:1 - در مرحله‌ نخستین‌ ارزشیابی‌‚ ورزشکاران‌ اصطلاحاً جواز ورود به‌ سن‌ را دریافت‌ می‌کنند و توسط‌ اعداد پشت‌ سرهم‌ شماره‌ گزاری‌ می‌شوند و در حین‌ مسابقات‌ توسط‌ این‌ شماره‌ و سپس‌ نام‌ و سپس‌ کشور معرفی‌ می‌گردند.سپس‌ 90 ثانیه‌ فرصت‌ دارند تا 8 فیگور اجباری‌ را بگیرند. این‌ فیگورها همراه‌ با پخش‌ موزیک‌ آرام‌ خواهد بود. در این مرحله‌‚ سر داور برای‌ هر شرکت‌ کننده‌ دستور اجرای‌ فیگورها را نمی‌دهد.2 - بلافاصله‌ بعد از اجرای‌ فیگورهای‌ اجباری‌ تمامی‌ شرکت‌ کنندگان‌ بر روی‌ صحنه‌ و به‌ ترتیب‌ شماره‌ آنها در یکصف‌ قرار می‌گیرند. سر داور در این‌ مرحله‌ از شرکت‌ کنندگان‌ می‌خواهد تا هر 4 طرف‌ بدن‌ خود را به‌ ترتیب‌ به‌ هئیتداوران‌ نمایش‌ دهند.3 - در مرحله بعد بلافاصله‌ داوران‌ امتیاز دهی‌ اولیه‌ ورزشکاران‌ را برحسب‌ تقارن‌ متناسب‌ بدن‌ و توده‌ عضلانی‌ انجاممی‌دهند. این‌ مرحله‌ با نمایش‌ 4 طرف‌ بدن‌ و گرفتن‌ 8 فیگور اجباری‌ همراه‌ است‌.4 - در مرحله‌ بعد‚ داوران‌ امتیاز دهی‌ به‌ شرکت‌ کنندگان‌ را دسته‌ بندی‌ و جمع‌ آوری‌ می‌کنند. این‌ امتیازات‌ از مجموع امتیازات‌ ‌ مربوط‌ به‌ فیگورهای‌ اجباری‌ و نمایش‌ 4 طرف‌ بدن‌ ‌ بدست‌ می‌آید . این‌ امتیازات‌ بهصورت‌ مکتوب‌ به‌ سرداور داده‌ می‌شود.چه‌ کسانی‌ مجوز ورود به‌ رقابتهای‌ مستر المپیا را کسب‌ می‌کنند؟شرکت‌ کنندگان‌ در مسابقات‌ مستر المپیا طبق‌ معیارها و ضوابطی‌ که‌ در زیر آورده‌ شده‌ است‌‚ جواز ورود به‌ این‌ رویدادمهم‌ را کسب‌ می‌کنند:1 - 6 نفر برتر مسابقات‌ مستر المپیا از سال‌ گذشته‌2 - 6 نفر برتر مسابقات‌ آرنولد کلاسیک‌ در همان‌ سال‌3 - 5 نفر برتر مسابقات‌ حرفه‌ای‌ نیویورک‌4 - 3 نفر برتر هر یک‌ از مسابقات‌ گراند پریکس‌ که‌ بعد از مستر المپیای‌ سال‌ قبل‌ برگزار گردیده‌ است‌.5 - نفر اول‌ مسابقات‌ حرفه‌ای‌ مستر( masters )در همان‌ سال‌.6 - اگر احتمالا‌ نفراتی‌ نیز باقی‌ مانده‌ باشند طبق‌ بند 4 و 5 از این‌ دسته‌ بندی‌ جواز ورود پیدا خواهند کرد.برنامه ورزشی کماندوهای نیروی دریایی ایالات متحدهبرنامه ورزشی کماندوهای نیروی دریایی ایالات متحدهچه کسانی باید برای انجام وظایفشان در اوج آمادگی بدنی باشند؟ چه کسانی باید برای اجرای ماموریتهایشان، تمام عضلاتشان را بکار گیرند؟صحبت از بدنسازان حرفه ای نیست؛ منظور من، نخبه ترین نیروهای جنگنده ایالات متحده، یعنی کماندوهای نیروی دریایی است. این مردان شجاع، نه نگران ظاهر بدنشان در مقابل داوران بدنسازی، بلکه دلواپس نظر مقامات مافوقشان هستند.دلیل موفقیت فوق العاده این افراد، زندگی با اندیشه بهره گیری از حداکثر توانایی در هر عملیاتی است. اما این مردان، چگونه در چنان زمان کوتاهی، که تمرین اولیه نامیده می شود، به آمادگی می رسند؟سالها طول می کشد تا تمرینات بدنسازی نتیجه دهند، و پس از نمایان شدن نتایج هم برخی بدنسازان هنوز احساس رضایت نمی کنند. کماندوهای نیروی دریایی ایالات متحده، که برای اجرای انواع عملیات نظامی در دریا، هوا و زمین تربیت می شوند، روشی تمرینی متفاوتی دارند، و بجای تناسب اندام و مصرف انواع هورمونها، بر قدرت و استقامت تمرکز دارند. در این مقاله، یکی از برنامه های تمرینات ورزشی آنها را شرح داده ام.این برنامه، 9 هفته طول می کشد. در این مدت، استقامت بدنیتان به اوجی غیر قابل تصور می رسد. با اینحال، همچون سایر آموزشهای دوره کماندویی نیروی دریایی، این برنامه، بدن را خرد می کند، و فقط آنهایی که روحیه ای قوی دارند، تا پایان کار دوام می آورند و در نهایت مردانی قوی می شوند.9 هفته اول:هفته 1دویدن: 2 مایل (3200 متر)، با ریتم 8:30 (هر مایل 8 دقیقه و 30 ثانیه)، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 4 ست 15 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 4 ست 20 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 3 ست 3 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 15 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته 2دویدن: 2 مایل، با ریتم 8:30، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 5 ست 20 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 5 ست 20 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 3 ست 3 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 15 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته 3دویدن: نداردشنا: 5 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 5 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 3 ست 4 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا:20 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته 4دویدن: 3 مایل، با ریتم 8:30، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 5 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 5 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 3 ست 4 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 20 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته های 5 و 6دویدن: 2، 3، 4، و 2 مایل، شنبه/یکشنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 6 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 6 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 2 ست 8 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 25 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته های 7 و 8دویدن: 4، 4، 5، و 3 مایل، شنبه/یکشنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 6 ست 30 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 6 ست 30 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 2 ست 10 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 30 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته 9دویدن: 4، 4، 5، و 3 مایل، شنبه/یکشنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 6 ست 30 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 6 ست 30 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 3 ست 10 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 35 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفته9 هفته دوم:هفته های 1 و 2دویدن: 3، 5، 4، 5، و 2 مایل، شنبه/یکشنبه/دوشنبه/چهارشنبه/پنجشنبهشنا: 6 ست 30 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 6 ست 35 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 3 ست 10 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهپارالل، 3 ست 20 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 35 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته های 3 و 4دویدن: 4، 5، 6، 4، و 3 مایل، شنبه/یکشنبه/دوشنبه/چهارشنبه/پنجشنبهشنا: 10 ست 20 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 10 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 4 ست 10 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهپارالل: 10 ست 15 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 45 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتههفته 5دویدن: 5، 5، 6، 4، و 4 مایل، شنبه/یکشنبه/دوشنبه/چهارشنبه/پنجشنبهشنا: 15 ست 20 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 15 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 4 ست 12 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهپارالل: 15 ست 15 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 60 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتهاز هفته 6 به بعددویدن: 5، 6، 6، 6، و 4 مایل، شنبه/یکشنبه/دوشنبه/چهارشنبه/پنجشنبهشنا: 20 ست 20 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهدراز نشست: 20 ست 25 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهبارفیکس: 5 ست 12 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهپارالل: 20 ست 15 تکراری، شنبه/دوشنبه/چهارشنبهشنا: 75 دقیقه بدون استراحت، 4 تا 5 روز در هفتهخاتمههمانطور که ملاحظه فرمودید، این برنامه استقامت و قدرت بدنی را افزایش می دهد. روزهای استراحت آن هم، هر چند کم، اما بطور مرتب بین جلسات تمرین قرار دارند. از اینرو، مواد غذایی کافی و آب مورد نیاز بدن باید بخوبی تامین شود.شکی نیست، که این برنامه نتیجه می دهد – همانطور که روی هزاران کماندوی نیروی دریایی ایالات متحده نتیجه داده است – با اینحال، موفقیت در آن نیازمند پشتکار و اراده است. این تمرینات، ساده هستند و نیازی به هیچگونه وسیله یا دستگاه پیچیده ای ندارند.کسی چه می داند، شاید بعد از آنکه چربیهایتان را سوزاندید و عضلاتتان حجیم شدند، بخواهید به جمع کماندوهای نیروی دریایی بپیوندید|+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۰ساعت 3:23  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتسیستم ترکیبی Deceiverسیستم ترکیبی Deceiverنکته1 : به مدت 2 هفته کلیه تمرینات مستقیم مربوط به عضلات جلو بازو ،پشت بازو وساعد از جدول تمرینات حذف گردد.نکته2 : پس از انجام نکته 1 و در هفته سوم ، چهارم و پنجم تا آخر طبق سیستم Deceiver (فریب دهنده ) عضلات بازو را تحت شوک قرار دهید.نکته 3 : شروع سیستم Deceiver به ترتیب زیر میباشد که شخص میتواند طی یک برنامه نامنظم تمرینی برای یک عضله حالاتی را در آن عضله بوجود آورد که مانند شروع اولین تمرینات باشد ، در هر بار استفاده از این سیستم تمرینی ، عضلات شخص تمرین گیرنده کلیه فرامین قبلی و آمادگی که در تمرین قبلی دریافت نموده است را از دست داده و با فرامین جدید تمرینی که به آن داده می شود غافلگیر می گردد در این سیستم می توان از هر تکنیک که با تکنیک تمرینات جلسه قبل تفاوت دارد  ، اعم از سیستم پیرامید ، رست – پوز  ، پیش خستگی ، لاین معکوس ، تمرینات افزایشی ، %80  و.........استفاده نمود.نکته 4: قائده کلی در این تمرین این است که در جلسه اول یکسری تمرینات فشرده و غافلگیر کننده را به عضله القاء می نمائیم ودر جلسه بعدی ، تمرینات کاملا" سبک و تمرکزی می شود و در جلسه سوم مجددا" تمرینات فشرده دیگر و تحت سیستم متفاوت انجام خواهد شد و به همین ترتیب ادامه می دهیم  :برنامه هفتگیمیزان وزنهتمرین1شنبهجلوران ، جلو بازو2یکشنبهسینه+سر شانه3دوشنبهجلو بازو +زیر بغل +کول4سه شنبهسینه+سر شانه5چهارشنبهزیر بغل+پشت بازو+ساق6پنج شنبهسینه+سرشانه1- هفته اول و دوم پنج روز در هفته تمرین شود.2- هفته سوم وچهارم شش روز در هفته تمرین شود.3- هفته پنجم وششم مجددا"5 روز در هفته تمرین شود.نکته 1- فشار روی عضله سینه : طبق جدول زیر« ابتدای هفته فشار سنگین » « وسط هفته یعنی روز تمرین وسط ، فشار کم » «آخر هفته یعنی روز آخر تمرین فشار فوق سنگین یا شوک ست »نکته 2- تمام عضلات یکبار در هفته تحت فشار بالا ویک جلسه بصورت فشار یاد آورینکته 3- حرکات با تنوع بالا و ست تکراری کم انجام شود مانند : « تمرینات 2 تا نهایت 3 ست با تکرار بین 8 و12 تکرار »نکته 4- سیستم حرکات :مشابه سیستم پیش خستگی و تمرکزینکته 5- حرکات می باید در زمان کوتاه و با سرعت انجام گیرد.نکته 6 – کلیه تمرینات در این سیستم می باید بصورت کاملا" تمرکزی ( نه کند ) وکاملا" صحیح انجام شود همچنین عضله در تمام مراحل می باید تحت کنترل مغز عمل نماید (به این معنی که حرکات رفت طی یک شماره وبا کنترل وحرکات برگشت طی 2 شماره و کاملا" تحت کنترل مغز و عضله انجام شود )نکته 7- قبل از انجام کلیه تمرینات یک ست گرم کردن انجام شود .نکته8- تکنیکهای تمرینی در سیستمهای مختلف:1-پیرامید(هرمی ناقص )میزان وزنهشدت تمرینتکرار فرضی1سبک65%152کمی سنگین75%103سنگین85%84سنگین ترین ست95%7- 55سنگین ( مانند ست3 )85%86کمی سنگین ( مانندست2 )75%12- 102-پیش خستگیمیزان وزنهشدت تمرینتکرار فرضی1سبک50%212سنگین75% الی 85%103سنگینتر85% الی 90%84سنگین ترین ست90% الی 95%6- 45تکرار ست 385%6- 43-لاین معکوسدقیقا"عکس تمرینات افزایشی زیر .4-تمرینات افزایشیمیزان وزنهشدت تمرینتکرار فرضی1بر اساس تست 80%75%بر اساس تست 80%2بر اساس تست 80%80%بر اساس تست 80%3بر اساس تست 80%90%3 الی 4 حرکت کمتر از تست4بر اساس تست 80%95%بر اساس تست 80%5بر اساس تست 80%95%بر اساس تست 80%عضله در هر هفته یکبار تحت فشار بالا و در مرتبه دوم بصورت فشار یادآوری تحت تنش قرار می گیرد.نکته  9-  بهترین انتخاب در انجام کلیه تمرینات این سیستم می تواندسیستم pre-acsuast و یا مشابه سیستم پیش خستگی و تمرکزی میباشد و کلیه حرکات میباید در زمان مناسب وسرعت مناسب انجام شود.نکته10-  کلیه تمرینات بدنسازی خود را در هنگام اجرای تمرینات  Deceiver در مدت زمان 42الی 46 دقیقه می باید به پایان برسانید . در رسیدن به تایم تمرینی مطلوب کوشا باشید .|+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۰ساعت 3:13  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتآیا میتوان تاموکسفین و پرورویون را همزمان به عنوان آنتی استروژن می توان استفاده کرد ؟سلام دوباره به دوستان بالاخره سربازی هم تموم شد و ورزش رو میخام دوباره شروع کنم در ابتدا پاسخ به سوالات دوستان که شرمندشون شدم در این مدت :دوستان کی بوردم خراب شده الان به خاطر اینکه شرمندتون نشم دارم با کی بورد ویندوز می نویسم برای شما با موس خدایی سخته ولی چه کار میشه کرد با نداری !سوال ۱- آیا میتوان تاموکسفین و پرورویون رو با هم به عنوان آنتی استروژن استفاده کرد پاسخ بلی است اما توضیحاتی چند در مورد پرورویون : پروویون دارویی است که در اصل برای درمان ناتوانی و کم کاری غدد جنسی ناشی از کمبود ترشح تستسترون در بدن استفاده میشود واین دارو با وجود اینکه آندروژنی قوی است ولی خواص آندروژنتیکی ضعیفی دارد چون در توده های عضلانی به متابولیت بی اثرش تبدیل میشود و تاثیر ناچیزی بر جای میگذارد .پروویون دارویی است که برخلاف تاموکسفین  یا همون نولوادکس خودمون که با بلوکه کردن گیرنده های سینه از ژنتیکوماستی جلوگیری میکند .از تبدیل تستسترون به استروژن جلوگیری میکند و مانند :آریمدیکس عمل میکند و به همین دلیل حرفه ای ها حتما پروویون را در دوره استروءییدی خود میگنجانند چون در صورت استفاده تنها از تاموکسفین پس از قطع مصرف مقدار کم باقی مانده استروژن باعث بروز عوارض از جمله ژنتیکوماستی میشود که علاوه بر زشتی شما را از مسابقات محروم میکندو مجبور به عمل جراحی که تنها را درمان است را چاره کنید.در ضمن دوز مصرف proviron حداکثر تا ۱۰۰ میلی گرم در روز است در صورت اور دوز این دارو باعث بروز عوارض آندروژنتیک خواهد شد پس همیشه دوز متعادل را در هر دارویی پیشه کنیدادامه هر وقت پول به دستم امد یه کی بورد خریدم.|+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۰ساعت 2:55  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتپماد DHT و ...بزودی|+| نوشته شده در  شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۰ساعت 10:16  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتمقا له ای متفاوت در باره اکسی متالون و ناندرلون دکواناتسلام دوستان امروز می خواهم براتون مقا له ای متفاوت در باره اکسی متالون براتون بگم که نظر تون رو شاید درباره این دارو به کلی عوض کنه و تصمیم گیری بهتری در ریکاوری بعد از پایان دوره با اون رو بکنیدهمون طور که می دونید اکسی که با نام های مختلفی مانند  : آناپولون و ... در بازار موجود و دارویی با خواص آنابولیک قوی و آندرو‍ژتیک بسیار قوی است و همه و به خصوص مبتدی ها در مورد عوارض وحشتناک استروژنی اون مطلعید شاید ما تنها فکر می کنیم که اکسی تنها به استروزن شدن تمایل دارد و از آنتی استرو‍ژن هایی مانند : سیتارادن و آرمدیکس استفاده کنیم تا از تبدیل شده تستسترون به استرو‍‍ژن جلوگیری کنیم ولی اکسی دارای خواص پروژسترونی نیز است مانند : ناندرلون دکوانات پس ما باید از آنتی استروژن هایی مانند : نولوادکس و کولمید که بتده نولوادکس رو ترجیح میدم چون کولوماید یه جوجه آنتی استرو‍‍ژنه در مقابل نولوادکس یا همون تاموکسفینو کار این نوع آنتی استروژن ها اینه که گیرنده های استروژنی بافت سینه رو بلوکه میکنند در ضمن گیرنده های پروژسترونی رو هم مختل می کنند و از رشد این بافت جلوگیری می کنند تا شما از ژنتیکو ماستی در امان باشید.این مطالب دقیقا در مورد ناندرلون هم صدق میکند البته کارای دیگری هم هست که فوت کوزه گری استفاده از استروِیید های دیگر همزمان که در حکم آنتی استروژن بازی می کنند یا استفاده از استرویید هایی که از DHT مشتق شده اند یا استفاده از خود DHT  و ... که هزار راه و هزار چاهاین مطلب تنها خلاصه ای بیش نیست و انصاف هم نیست بگم چون با زحمت  شبو سحر کردم و هزار تا کتاب خوندم ولی خواستم عیار دستتون بیاد که تنها با تاموکسفین نمیشه از عوارض استروژنی اکسی یا سایر داروها در امان بود.در مقاله بعدی که رمز دار نیز خواهد بود و تنها به افراد عضو و دارای فعالیت این رمز ارسال خواهد شد.قصد دارم بازسازی کبد رو با سوماتروپین رو باستون بگم ....و چگونگی افزایش اثر دوز با حداقل دوز ...با ما باشد انشا الله بزودی بزرگترین انجمن بادی بیلدینگ هم به راه میفته|+| نوشته شده در  شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۰ساعت 10:11  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتورزش و استرس : تنظیم رقابتی سطوح BDNFورزش و استرس : تنظیم رقابتی سطوح BDNFقرار گرفتن در معرض هورمون های طولانی مدت به استرس (مثل کورتیکواستروئیدها) برای سلامتی و بقا نورون ها ، مضر است به خصوص در هیپوکامپ. در پاسخ به استرس حاد و مزمن ، نورونها دستخوش تغییرات مورفولوژیکی ، از جمله دندریتیک و کاهش آتروفی ستون فقرات ، که تأثیر منفی در شکل پذیری مغز دارد. معمولا اعتقاد بر این است که ورزش یک استراتژی رفتاری برای تسکین استرس می باشد و می تواند افسردگی و اضطراب در انسان را کاهش دهد. مطالعات حیوانی نشان می دهد که کورتیکواستروئیدها باعث کاهش دسترسی به BDNF در هیپوکامپ می شوند ، اگر چه قبل از ورزش یک واقعه استرس زا می تواند  با این  downregulation مقابله کند. به عنوان مثال ، پس از یک هفته استفاده از چرخ داوطلبانه ، قبل از انجام ورزش اجباری شنا مانع از downregulationشده و بیان BDNF mRNA  در هیپوکامپ را بهبود می بخشد. مکانیزم مولکولی اثر ورزش به توانایی مسئول خنثی کردن تنش عرصه هیجان انگیز برای تحقیقات آینده است با ارتباط مشخص انسانی است.عملکرد شماتیک بیوشیمیIGF - 1 به عنوان یک میانجی از اثرات ورزشIGF - 1 ، فاکتور رشد ساختاری وابسته به انسولین ، عامل بقای قوی برای نورونها و oligodendrocytes است و در رشد و تمایز نورون ها در مغز مشارکت می کند. علاوه بر این ، IGF - 1 ممکن است میانجی بالادست از تنظیم ژن BDNF  باشد ، قابلیت ورزش برای حفاظت از مغز را از صدمه neurogenesis می باشد. پس از ورزش افزایش سطح IGF - 1  در هر دو سطح بدن  و مغز اتفاق می افتد. جالب توجه است ، به نظر می رسد که در اثر ورزش IGF - 1 محیطی در حمایت نورونی شرکت کند ، تزریق IGF - 1  محیطی سبب مسدود کردن آنتی بادی قبل از آسیب را کاهش می دهد. از آنجا که مدیریت IGF - 1محیطی نتیجه mRNA BDNF در مغز است ، BDNF به صورت بالقوه یک هدف واسطه پایین دست برای برخی از اثرات محافظتی از IGF - 1 است. این داده ها نشان می دهد که IGF – 1 محیطی، عامل اولیه رشد آبشار در مغز است که می تواند مکانیسم های شکل پذیری مداوم را تغییر دهد.توسعه neurogenesisاثر ورزش بر ژن رمزگذاری neurotrophins و پروتئین های دیگر پیش بینی می کند که ورزش می تواند تغییرات پایین دست تشریحی است که پشتیبانی از شکل پذیری مغز را کنترل می کنند. اخیرا ، نشان داده شده است که ورزش تعدادی از نورون های جدید در DG از جانوران بالغ را افزایش می دهد. عوامل تغذیه ای ، از قبیل BDNF ، IGF - 1 و FGF - 2 ، ممکن است موثر در فرایند مذکور باشند. ورزش سطوح BDNF در DG (لایه اجدادی سلول هیپوکامپ) را افزایش می دهد و BDNF سبب القای بقاء نورونها تازه می شود. پشتیبانی از این ایده که BDNF یک متغیر کلیدی مرتبط با استروژن ، کورتیکواستروئیدها است و فعالیت نورون ها می تواند شامل هر یک از دو تنظیم بیان ژن BDNF و neurogenesis ، باشد. ورزش جذب IGF - 1 در گردش مغز را افزایش می دهد ، IGF - 1عاملی در جهت تمایز سلولی نورون ها از پیشروهیپوکامپ و افزایش بیان ژن BDNF است. علاوه بر این ، سطوح FGF - 2 ، یک مولکول است که باعث تحریک تکثیر و تمایز سلول های اجدای هیپوکامپ ، در astrocytes hippocampal هستند. در نهایت ، تجزیه و تحلیل microarray نشان میدهد افزایش بیان neurogenesis اضافی مربوط به ژن ها (به عنوان مثال آن رمزگذاری Krox - 24 و VGF هستند که ممکن است در هم آهنگی با عمل IGF - 1 ، BDNF و FGF - 2 در کنترل نروژنزیس موثر باشند. بنابراین ، ورزش سبب  فعال شدن تعدادی از عواملی محرک نروژنزیس می شود.|+| نوشته شده در  شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۰ساعت 9:44  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتورزش و عوامل neurotrophicاین امکان وجود دارد که برخی از جنبه های سودمند از انجام ورزش به طور مستقیم در ماشین مولکولی از مغز اثر گذار باشد. برای کشف این فرضیه ، ما پروتکلی برای مطالعه حیوانی طرح می ریزیم که در آن ورزش به عنوان متغیر مرکزی جدا شده، باشد ، و در موازی با آن از جنبه های مطالعات انسانی ورزش نیز بحث می شود .برای مطالعه از  چرخ - داوطلبانه استفاده می چرا که اجازه می دهد تا موش را انتخاب کنید و یا موش را به مقدار معینی وادار به اجرا کنید (به عنوان مثال محقق از متغیرهای مداخله گر در ارتباط با استرس کار پر زحمت و جابه جایی اجباری در زمان اجرا اجتناب می کند.) و آن را قابل سنجش یا تعیین کرده است.چندین سیستم مولکولی به طور بالقوه می تواند در فواید ورزش بر مغز شرکت داشته باشند. عوامل Neurotrophic که بسیاری از خواص است که می تواند اثرات سودمندی داشته باشد. ما در ابتدا تصمیم  به تمرکز بر روی  BDNF گرفتیم ، زیرا در بقا و رشد زیرگروه بسیاری از نورون ها ، از جمله نورونهای  glutamatergic موثر است. پس از BDNF به عنوان یک میانجی کلیدی ، برای تکامل، neurotrophin ، یاد شده است ، اتصال نورون ها و قالب پذیری آنها از جمله وظایف آن می باشد.ما پیش بینی کردیم که  پاسخ با واسطه neurotrophin به ورزش را احتمالا به موتور حرکتی محدود می شود، اما سیستم های حسی از مغز ، از قبیل مخچه ، مناطق اولیه و یا قشری بازال  ganglia ، نیز تاحت تاثیر می باشند.یافته های شگفت آور نشان داد که :  اجرای چند روزه چرخ - داوطلبانه سبب افزایش سطوح BDNF mRNA در هیپوکامپ ، که یک ساختار بسیار منعطف است ، شده است. که به طور معمول با عملکرد بالاتر شناختی به جای فعالیت های حرکتی همراه است. تغییرات در سطح mRNA در نورون ها پیدا شده اند ، به خصوص از منطقه چین سینوسی مغز دندانه دار (DG) ، hilus و CA3. افزایش مقدار پروتئین BDNF آنها حتی پس از چند هفته ورزش  و موازی با آن در هر دو جنس نر  و ماده  موش ، ظاهر شدند. علاوه بر هیپوکامپ ، فعالیت های در حال اجرا سطوح BDNF mRNA در طناب نخاعی کمری ، مخچه و قشر  افزایش یافت ، اما نه در striatum . اگر چه عوامل دیگر تغذیه ای ، از جمله فاکتور رشد عصب (NGF) و فاکتور رشد فیبروبلاست 2 (FGF – 2) ، upregulation گذرایی در پاسخ به ورزش دارند. پژوهش پیشنهاد می کند که BDNF نامزد بهتری برای میانجیگری فواید ورزش بر مغز در طولانی مدت می شود.تحقیقات نشان می دهد که اعمال انسان و رفتاری تحریک می تواند به حفظ یا بهبود انعطاف مغز منجر شود. آموزش بالا، شکل پذیری مغز افزایش می دهد بیان ژن BDNF ، و سنتز BDNF ، به نوبه خود سبب تسهیل در یادگیری خواهد شد. این مکانیزم پیش بینی می کند که ورزش با وادار کردن مغز به بیان ژن BDNF ، می تواند موجب افزایش یادگیری شود. در واقع ، اجرا را بهبود می بخشد و یادگیری فضایی را افزایش می دهد.|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ساعت 13:43  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتتاریخچه و ساختار اریتروپوئیتی ( دوپینگ خونی )در سال 1906 دفلندر استاد پزشکی در پاریس و معاونش پل کارنو هورمونی را تحت عنوان هورمون تنظیم کننده و تولید کننده سلولهای قرمز خون را پس از آزمایشاتی شناسایی کردند.ادامه تحقیقات اوا جالویستو و بونسدروف با تکمیل مطالعات این ماده را اریتروپوئیتن نامیدند که می تواند سبب گلبول زایی خواهد شد. و برای در مان کم خونی تجویز می شد.در سال 1970 جان آدامسون( نفرولوژیست) و جوزف دبلیو( هماتولوژیست)توانستند این ماده را از مغز استخوان این حیوان ایزوله کنند وگروهی از دانشمندان نیز نشان دادند که کمبود اریتروپئیتین از عوامل کمی خونی می باشد. نه سال بعد بود که در دانشگاه کلمبیا راهی برای سنتز آن بصورت بیولوژیک و صنعتی کشف شد.در 1977 توالی زنی و نیز اسید آمینه ای این هورمون کشف گردید.در سال 1985 ، لین و همکارانش توانستند با ترانس ژنی به تولید صنعتی این ماده برسند و نیز در درمان بیماران از آن بهره بگیرند.محل سنتز اریتروپوئیتینو اندکی نیز توسط فیبروبلاستهای peritubularدر قشر کلیه توسط سلول های کلیوی peritubular در بزرگسالان و مقدار کمی نیز در کبد تولید می شود. هیپوکسی و کم خونی از عوامل تحریک کننده سنتز اریتروپوئیتین است.اریتروپوئیتین سبب آنژیوژنز ، تولید و سنتز گلبولهای قرمز و نیز حفظ آنها در گردش سیستمیک مفید و موثر است.در بیمارانی که دچار نقص کلیه شدند کاهش سنتز اریتروپوئیتین و کم خونی ناشی از کاهش اریتروپوئیتین دیده خواهد شد که غالبا همراه با فقر آهن است. غالبا افراد مبتلا به کم خونی مزمن و بیماران دیالیزی نیازمند درمان با اریتروپوئیتین و یون آهن هستند.محققان در سال 2008 دریافتند که کمبود و نقص در تولید اریتروپوئیتین احتمالا خطر ابتلا به بیماریهای سرطالنی (سرطان گردن- سرطان لنف و ...)در کل ورزشهای استقامتی خواهد توانست سنتز اریتروپوئیتین را افزایش دهد و سبب افزایش گلبولهای قرمز شود از این رو تجویز و افزایش بی رویه سنتز اریتروپوئیتن سبب ترمبوز خواهد شد.افزایش اریتروپوئیتین سبب افزایش هموگلوبین و هماتوکریت می شود و سبب ناراحتی های قلبی عروقی خواهد شد.(افزایش هموگلوبین به بیش از 13 میلی گرو در دسی لیتر)در درمان با این هورمون از عوارض جانبی می توان به افزایش خطر ابتلا به رتینوپاتی نارس در نوزادان نارس اشاره کرد.استفاده اریتروپوئیتین غیر پزشکی و دردوز خاص توسط سازمان جهانی مبارزه با دوپینگ بعنوان دوپینگ خونی شناخته شده است.ترجمه از ویکیپدیا|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ساعت 13:42  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتFGF و ورزشعوامل رشد فیبروبلاست دارای خانواده بزرگی از ایزوفرمها و ایزومرها می باشند که FGF-2 شناخته شده ترین نوع از این گروه می باشد عمده نقش این فاکتورها در آنژیوژنز ( رگ زایی ) و توسعه بافتی می باشد. همکاری فاکتورهای رشد فیبروبلاست با فاکتور رشد اندوتلیالی و هرمون رشد و بسیاری از ریز فاکتورهای دیگر مشهود است.ساختار FGFبررسی این فاکتور از این نظر که سبب رگ زایی در اندام حیاتی چون قلب می شود مهم جلوه می کند ، همچنین میزان FGF در بافت هایی که سرطانی شده اند. بیشتر از حد نرمال می باشد که البته به دلیل رگ زایی در محل تمور و جذب مواد غذایی بیشتر است.ورزش و فعالیت بدنی سبب فعال شدن چندین مکانیسم در بدن می شود که نتیجه آنها افزایش میزان سنتز ، ترشح و افزایش فعالیت FGF را دارند که غالبا علت در بروز آسیبهای ورزشی و نیز در توسعه توان هوازی می باشد.ورزش و فیبرینوژن :طالعات در این مورد نسبتا متناقض است اما اغلب اتفاق نظر به این شکل می باشد که ورزشهای شدید و طولانی مدت سبب افزایش سطح فیبرینوژن خون می شوند در اثر تمرینات شدید و بلند مدت برخی از بافتهای درگیر ازجمله مویرگهای محیطی دوچار پارگی و آسیبهایی می شوند که این آسیبها باعث افزایش تبدیل فیبرینوژن به فیبرین و در نتیجه افزایش غلظت پلاسمایی فیبرینوژن می شوند و در افرادی که دچار بیماری مزمن قلبی هستند اثر بسیار خطرناکی دارند.ورزش منظمورزش منظم برای سه روز در هفته اگر برای مدت چند هفته تا چند ماه ادامه یابد می تواند به طرز چشم گیری میزان بروز خطر IHD را کاهش دهد همچنین سطح پلاسمایی فیبرینوژن کاهش می یابد و البته از میزان LDL و کلسترول خون نیز کاسته می شود . که در مجموع سبب کاهش بروز بیماریهای قلبی و عروقی می شود.|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ساعت 13:36  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتبیان ژنی آتروفی در دروران بی تحرکیبیان ژن در دوران عدم فعالیت ، ناشی از آتروفی عضلانی : اثر فعالیت مختصر در مواجهه با انقباض قویترجمه و تلخیص : فرهاد حسنی سوهامقدمه•فعالیت عضلانی نقش موثری در حفظ تعادل پروتئین عضلانی دارد که با تاثیر بر روی مسیر فاکتور رشد شبه انسولینی –فسفاتیدیل اینوزیتول کیناز3-AKT ؛ که اصلی ترین مسیر هیپر تروفی می باشد، بر روی عضلات اثر می کند.•آتروفی ناشی از کاهش فعالیت بدنی با مارکرهای ATROGIN-1و MURF-1و میوستاتین نمود پیدا می کند.•مرکرهای آتروفی با فعال کردن یوبی کینون لیگاز3 فعالیت می کنند.بحث•فعال شدن ATROGIN-1 و MURF-1 علاوه بر بیان ژنی آنها که تحت کنترل آتروفی هست سبب افزایش فعالیت کاتابولیکی و بلوکه شدن یا کاهش فعالیت آنابولیکی می شود.•مطالعه حاضر سعی دارد اثرات تحریکات الکترومکانیکی را روی مارکرهای آتروفی و نیز فعالیت های الکتروشیمیای ناشی از آنها را اندازه گیری نماید.•تعادل پروتئین و یا به عبارتی بهتر تورنور پروتئین عضلات اسکلتی در گرو تعادل فعالیت بین مسیر هیپر تروفی•IGF-1/phosphatidylinositol 3-kinase (PI3K)/Akt pathway•و مارکرهای آتروفی یعنی atrogin-1 and muscle RING finger-1 (MuRF-1) ؛ می باشد.روش کار•گروه آزمایش دو گروه 6 تایی از موشها (وزن235±1)هستند که توسط عمل جراحی قسمتی از نخاع حرکتی مربوط به پاها در آنها قطع می شود و گروه آزمایش به مدت 5 روز و هر روز ،4 دقیقه تحت تحریک الکترو مکانیکی قرار می گیرند.•عضله سولئوس محل این تحریک می باشد. که RNA  ATROGIN-1  و MURF-1 از این محل استخراج می شود و به وسیله آنزیم ترانس کریپتاز معکوس ژن بازسازی می شود برای رمز گشایی کد ATROGIN -1 و MURF-1 و نیز برای تعیین غلظت  آنها از روش PCR استفاده می شود .•تحلیل داده ها باروش وسترن بلات انجام می شود.نتیجه گیری•گروه شاهد که هیچ گونه تحریکه الکتریکی را در یافت نکرده بودند.با کاهش وزن از 253 به 208 گرم و افزایش در رونویسی ATROGIN -1 و MURF-1 (افزایش 5 برابری غلظت در مارکرهای آتروفی ) و کاهش فعالیت مسیر IGF-1/phosphatidylinositol 3-kinase (PI3K)/Akt pathway•هیپرتروفی بودند.•گروه آزمایش بدون تغییر عمده در وزن، تعادل نزدیک به نرمال را در غلظت مارکرهای آتروفی و مسیر آنابولیک نشان می دهد.•در عضله سولئوس موشهای آتروفی شده 41% کاهش پروتئین را نشان می دهند.|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ساعت 13:33  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتسر آغازی دوبارهسلام دوستان عزیز من برگشتم دوباره خدا رو شکر خدمت هم تموم شد شما میتونید با شماره جدیدم تماس بگیرید 09141864980 شمرنده دوستان شماره قبلییم ایرانسل بود که اومدیم خوبی کنیم سوار ماشین کردیم تو راه نمو  نه که نامرد گوشی مو دزدیدانشا الله بزودی هم سایت به روز میشه|+| نوشته شده در  جمعه ۶ اسفند ۱۳۸۹ساعت 0:54  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتشروعی دوبارهسلام دوستان خدمتم داره تموم میشه انشا الله 15-20 روز دیگه دوباره ورزش دوباره درس دوباره تهیه مطالب برای شما دوستان عزیز هی روزگار میبینی آخرش شدیم آشخور باید تو شب ساعت 3 تو کوه تک و تنها تو برجک پست بدیم اینم تموم میشه الان آرزو میکنیم خدمت تموم شه ولی غافل از اینکه داره عمرمون تموم میشهزندگی مانند ورقی است که هی می نویسیم و پاک میکنیم دوباره می نویسیم و پاک میکنیم غافل از اینکه عزراییل میگه ورقه ها بالا|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۹ساعت 19:4  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتنبود 11 روزسلام دوستان عریر انشا الله خدمت هم داره تموم میشه  نبود ۱۱ روزای خدا مرا محتاج نامردام مگردانخداوند در قرآن کریم می فرمایید : من یا و یاور شمایم .|+| نوشته شده در  جمعه ۳ دی ۱۳۸۹ساعت 2:18  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتنبود 15 روزدوستان سربازی که تموم شه دوباره ورزش رو شروع می کنم که این بار قضییه فرق میکنه ...خداوندا مرا آن ده که آن به|+| نوشته شده در  شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۹ساعت 4:47  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتپروتئین‌ چیست‌؟قسمت‌ اول و دومپروتئین‌ چیست‌؟پروتئینها، از مهمترین‌ مواد آلی‌ هستند که‌ حیات‌ به‌ شکل‌ فعلی‌ بستگی‌ بسیار زیادی‌ به‌ آنها دارد. همه‌ی‌ پروتئینها از رشته‌های‌ پلی‌ پپتیدی‌ تشکیل‌ شده‌اند. به‌ عبارت‌ بهتر، هر پروتئین‌ از یک‌ یا چند رشته‌ پلی‌ پپتیدی‌ تشکیل‌ می‌شود. پلی‌ پپتید چیست‌؟تعریف‌ پلی‌ پپتید: پلی‌مری‌ خطی‌ و بدون‌ انشعاب‌، متشکل‌ از حداکثر 20 نوع‌ آمینواسید که‌ با پیوندهای‌ پپتیدی‌ به‌ یکدیگر متصل‌ شده‌اند.حال‌ به‌ بررسی‌ مفاهیم‌ موجود در تعریف‌ پلی‌ پپتیدی‌ می‌پردازیم‌:آمینواسید: ملکول‌ آلی‌ با دو گروه‌ آمین‌ ( NH2) و کربوکسیل(‌ ( COOHرا آمینواسید می‌نامیم‌. (گروه‌ کربوکسیل‌ در شیمی‌ آلی‌ به‌ گروه‌ اسیدی‌ نیز معروف‌ است‌) تاکنون‌ بیش‌ از صد نوع‌ آمینواسید در طبیعت‌ یافت‌ شده‌ است‌ که‌ 20 نوع‌ آنها در ساختار پلی‌پپتیدها و پروتئینهای‌ بدن‌ جانداران‌ به‌ کار می‌روند.پیوند پپتیدی‌: پیوندی‌ که‌ بین‌ گروه‌ آمین‌ یک‌ آمینواسید با گروه‌ کربوکسیل‌ آمینواسید دیگر برقرار می‌شود. در این‌ پیوند، یک‌  H  از گروه‌ آمین‌ با OH  از گروه‌ کربوکسیل‌، یک‌ آب‌ تشکیل‌ می‌دهند که‌ از ترکیب‌ خارج‌ می‌شود. به‌ همین‌ دلیل‌ واکنش‌ تشکیل‌ پیوند پپتیدی‌ را از انواع‌ واکنشهای‌ «سنتز آبدهی‌» می‌دانیم‌. شکل‌ زیر تشکیل‌ پیوند پپتیدی‌ بین‌ چند اسید آمینه‌ را نشان‌ می‌دهد. توجه‌ کنید که‌ در این‌ شکل‌، گروه‌ کربوکسیل ( COOH ) با آزاد کردن  +‌  H  در محیط‌ آبی‌، به‌ صورت-‌  COO و گروه‌ آمین‌ ( NH2 ) با دریافت‌  H+  به‌ صورت‌ 3 NH+ درآمده‌اند.حال‌ برای‌ درک‌ بهتراز نحوه‌ی‌ تشکیل‌ پلی‌پپتید، لازم‌ است‌ که‌ در مورد ساختمان‌ آمینواسید بیشتر توضیح‌ دهیم‌. تصویر زیر ساختمان‌ یک‌ آمینواسید را نشان‌ می‌دهد:می‌بینید که‌ آمینواسید علاوه‌ بر گروه‌ آمین‌ و کربوکسیل‌، یک‌ گروه‌  R  دارد. اگر مجدداً به‌ شکل‌ قبلی‌ توجه‌ کنید، متوجه‌ می‌شوید که‌ گروه‌  R  در آمینواسیدهای‌ متفاوت‌، با نامهای‌ متفاوتی‌ مشخص‌ شده‌ است‌. در واقع‌، تفاوت‌ 20 نوع‌ آمینواسید به‌ کار رفته‌ در ساختمان‌ پروتئینها، در همین‌ گروه‌  R است‌ و از نظر بقیه‌ی‌ بخشها، مثلا گروههای‌ آمین‌ و کربوکسیل‌، همه‌ آمینواسیدها مشابه‌ یکدیگرند.حال‌، با توجه‌ به‌ اینکه‌ گروه‌  R  در پیوند پپتیدی‌ شرکت‌ نمی‌کند و این‌ پیوند بین‌ گروههای‌ آمین‌ و کربوکسیل‌ (که‌ در همه‌ آمینواسیدها یکسان‌ است‌) برقرار می‌شود، یک‌ نتیجه‌ی‌ مهم‌ به‌ دست‌ می‌آید:هر دو آمینو اسید مشابه‌ یا متفاوت‌، بدون‌ توجه‌ به‌ گروه‌  R  خود، می‌توانند با هم‌ پیوند پپتیدی‌ برقرار کنند. به‌ عبارت‌ دیگر محدودیتی‌ در ترتیب‌ قرارگیری‌ آمینواسیدهای‌ یک‌ رشته‌ پلی‌ پپتیدی‌ وجود ندارد.با توجه‌ به‌ نتیجه‌گیری‌ فوق‌، برای‌ تشکیل‌ پیوند بین‌ دو آمینواسید، 400 = 20 × 20 حالت‌ مختلف‌ امکان‌پذیر است‌ و در حالت‌ کلی‌ برای‌ ساختن‌ پلی‌پپتیدی‌ با  n  آمینو اسید،  n 20 حالت‌ مختلف‌ امکان‌پذیر است‌. در واقع‌ می‌توانیم‌ تعداد ترتیبهای‌ مختلف‌ ممکن‌ در ساخته‌ شدن‌ رشته‌های‌ پلی‌پپتیدی‌ را نامحدود بدانیم‌.بخش دوم:در بخش‌ قبلی‌ گفتیم‌ که‌ همه‌ی‌ پروتئینها از پلی‌ پپتید تشکیل‌ شده‌اند. همچنین‌، گفتیم‌ که‌ هر پلی‌ پپتید از تعدادی‌ آمینواسید تشکیل‌ شده‌ است‌. این‌ را نیز به‌ خاطر دارید که‌ گفتیم‌ محدودیتی‌ از نظر ترتیب‌ قرارگیری‌ آمینواسیدهای‌ مختلف‌ در زنجیره‌های‌ پلی‌ پپتیدی‌ وجود ندارد.با توجه‌ به‌ نکات‌ فوق‌، می‌توانیم‌ پلی‌ پپتید را به‌ یک‌ جمله‌ و آمینواسیدهای‌ تشکیل‌ دهنده‌ی‌ آن‌ را به‌ حروف‌ تشکیل‌ دهنده‌ی‌ جمله‌ تشبیه‌ کنیم‌. می‌دانید که‌ در هر زبان‌، تعدادی‌ حروف‌ الفبا وجود دارد و مثلاً در زبان‌ فارسی‌، تمامی‌ جملات‌ با استفاده‌ از حداکثر 32 حرف‌ الفبای‌ فارسی‌ ساخته‌ می‌شوند.به‌ این‌ ترتیب‌، روشن‌ است‌ که‌ تمامی‌ جملات‌ زبان‌ فارسی‌، یک‌ شباهت‌ اساسی‌ با یکدیگر دارند: همه‌ی‌ آنها با استفاده‌ از الفبای‌ 32 حرفی‌ فارسی‌ ساخته‌ شده‌اند؛ با این‌ وجود، جملات‌ مختلف‌ فارسی‌، از سه‌ نظر با هم‌ تفاوت‌ دارند:1) اینکه‌ کدام‌ حروف‌ از 32 حرف‌ در یک‌ جمله‌ استفاده‌ شده‌اند2) اینکه‌ تعداد حروف‌ تشکیل‌ دهنده‌ی‌ جمله‌ چقدر است‌3) مهمتر از همه‌ اینکه‌، حروف‌ تشکیل‌ دهنده‌ی‌ جمله‌ با چه‌ ترتیبی‌ به‌ دنبال‌ هم‌ قرار گرفته‌اندهمه‌ی‌ رشته‌های‌ پلی‌ پپتیدی‌، با استفاده‌ از برخی‌ یا تمامی‌ 20 نوع‌ آمینواسیدی‌ که‌ پیش‌ از این‌ درباره‌ آنها سخن‌ گفتیم‌ ساخته‌ شده‌اند. همانند جملات‌ مختلف‌ زبان‌ فارسی‌، تفاوت‌ پلی‌ پپتیدهای‌ مختلف‌ در نوع‌، تعداد و از همه‌ مهمتر، ترتیب‌ آمینواسیدهای‌ تشکیل‌ دهنده‌ی‌ آنهاست‌. به‌ عنوان‌ مثال‌، اگر یک‌ رشته‌ی‌ پلی‌ پپتیدی‌ از پروتئین‌ هموگلوبین‌ را با یک‌ رشته‌ از پروتئین‌ انسولین‌ مقایسه‌ کنیم‌، خواهیم‌ دید که‌ تفاوت‌ در نوع‌، تعداد و ترتیب‌ آمینواسیدهای‌ آنها موجب‌ تفاوت‌ در خواص‌ آنها شده‌ است‌.بر این‌ اساس‌، هنگامی‌ که‌ سلولی‌ می‌خواهد مثلاً پروتئین‌ انسولین‌ را بسازد، باید برای‌ ساختن‌ رشته‌های‌ پلی‌ پپتیدی‌ تشکیل‌ دهنده‌ی‌ این‌ پروتئین‌، تعداد مشخصی‌ آمینواسیدهای‌ خاص‌ را با ترتیبی‌ خاص‌ به‌ دنبال‌ هم‌ قرار دهد. هر تغییری‌ در نوع‌، تعداد یا ترتیب‌ آمینواسیدها، موجب‌ می‌شود محصول‌ حاصل‌ ویژگیهای‌ مورد نظر را نداشته‌ باشد.نوع‌، تعداد و ترتیب‌ امینواسیدهای‌ تشکیل‌ دهنده‌ی‌ یک‌ پلی‌ پپتید را، اصطلاحاً «توالی‌» می‌نامیم‌. به‌ این‌ ترتیب‌ مهمترین‌ ویژگی‌ هر رشته‌ی‌ پلی‌ پپتیدی‌، توالی‌ آمینواسیدهای‌ آن‌ است‌. توالی‌ آمینواسیدهای‌ یک‌ رشته‌ی‌ پلی‌ پپتیدی‌ چگونه‌ تعیین‌ می‌شود؟می‌دانید که‌ ریبوزومها، در ساختن‌ پروتئینها نقش‌ اساسی‌ دارند. آیا ریبوزومها توالی‌ آمینواسیدهای‌ یک‌ رشته‌ی‌ پلی‌ پپتیدی‌ را تعیین‌ می‌کنند؟ پاسخ‌ منفی‌ است‌. نقش‌ ریبوزومها، برقراری‌ پیوند پپتیدی‌ بین‌ آمینواسیدهاست‌؛ ولی‌ ریبوزومها ترتیب‌ قرارگیری‌ آمینواسیدها به‌ دنبال‌ یکدیگر را مشخص‌ نمی‌کنند. در ادامه‌ی‌ این‌ مطلب‌ خواهیم‌ گفت‌ که‌ تعیین‌ توالی‌ آمینواسیدهای‌ پلی‌ پپتیدهایی‌ که‌ در یک‌ سلول‌ ساخته‌ می‌شوند، با روشی‌ بسیار جالب‌، بر عهده‌ی‌ ژنهای‌ سلول‌ است‌. در واقع‌ دستورالعملهای‌ ژنهای‌ سلول‌، تعیین‌ کننده‌ی‌ توالی‌ آمینواسیدها در یک‌ رشته‌پلی‌ پپتیدی‌ است‌. پیش‌ از آن‌ که‌ در مورد چگونگی‌ این‌ عمل‌ صحبت‌ کنیم‌، به‌ تعریف‌ یک‌ عبارت‌ مهم‌ توجه‌ کنید:تعریف‌ «رمز کردن‌»: در زیست‌شناسی‌ ملکولی‌، به‌ این‌ عمل‌ که‌ یک‌ ملکول‌، توالی‌ مونومرهای‌ ملکول‌ دیگری‌ (که‌ در حال‌ ساخته‌ شدن‌ است‌) را تعیین‌ کند، رمز کردن‌ می‌گوئیم‌. در این‌ عمل‌، ملکول‌ تعیین‌ کننده‌ی‌ توالی‌ را «الگو» یا «رمزگردان‌» و ملکول‌ در حال‌ ساخته‌ شدن‌ را «محصول‌ رمز شده‌» می‌نامیم‌.در بخشهای‌ بعدی‌، خواهیم‌ دید که‌ چگونه‌ رشته‌های‌ پلی‌ پپتیدی‌، با استفاده‌ از اطلاعات‌ ژنها، رمز می‌شوند.|+| نوشته شده در  جمعه ۱۲ آذر ۱۳۸۹ساعت 2:12  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتپروتیین کلاژنرشته کلاژن، پروتیین کلاژن« کلاژن» نام پروتئینی است که در شبکه آندوپلاسمی زبر سلولهای بافت پیوندی ساخته می شود. این پروتئینها پس از ترشح شدن به فضای بین سلولی, تشکیل رشته هایی محکم و طناب مانند با نام « رشته کلاژن» می دهند. رشته های کلاژن در فضای بین سلولهای سه نوع از بافتهای پیوندی مشاهده می شوند. این سه نوع بافت پیوندی عبارتند از : بافت پیوندی سست, بافت پیوندی رشته ای و استخوان . (البته غضروف هم رشته کلاژن دارد که در کتاب درسی نیامده است)بنابراین دقت کنید که درون سلولهای بافت پیوندی «رشته کلاژن» وجود ندارد و جایگاه این رشته ها در ماده زمینه ای یا فضای بین سلولی این بافتهاست.انواع کم خونی و علل آنهابرای ساخته شدن هموگلوبین که پروتئین انتقال دهنده اکسیژن در خون است، وجود آهن لازم است. در نتیجه، در شرایط کمبود آهن هموگلوبین کمتر ساخته می شود. نتیجه این امر تولید گلبولهای کوچک با مقدار هموگلوبین کمتر از مقدار طبیعی است. پس کمبود آهن موجب کاهش اندازه و هموگلوبین گلبولهای قرمز می شود، ولی بر تعداد گلبولهای قرمز اثری ندارد.ویتامین B12 در زایش گلبولهای قرمز نقش دارد؛ یعنی اثر این ویتامین بر سلولهای بنیادی مغز استخوان، موجب تقسیم این سلولها و تمایز یافتن آنها به گلبول قرمز می شود. بنابراین کمبود این ویتامین، موجب کاهش تولید گلبولهای قرمز و در نتیجه کاهش تعداد آنها می گردد.کم خونی یا آنمی، به هر یک از دو پدیده : کاهش تعداد گلبولهای قرمز یا کاهش هموگلوبین آنها گفته می شود. به این ترتیب، کمبود ویتامین B12 و کمبود آهن با دو روش متفاوت، موجب کم خونی می شوند .قلب و سرخرگ آئورتنکات قابل توجه در این تصویر عبارتند از:بر اساس این تصویر، مشخص است که از قلب انسان، تنها دو سرخرگ اصلی خارج می شود. یکی از این دو سرخرگ، آئورت است که سرخرگ اصلی در گردش عمومی است و خون روشن را از بطن چپ به اندامهای بدن می برد. آئورت بلافاصله پس از خروج از بطن، به طرف چپ می پیچد و سه شاخه سرخرگی اصلی که تغذیه کننده دستها و سر و گردن هستند از آن جدا می شوند . سپس به طرف پائین می رود و در این مسیر، شاخه های متعدد سرخرگی، مانند سرخرگ روده، معده و کلیه، در قسمت تنه از آئورت جدا می شوند. توجه به تصویر زیر نشان می دهد که آئورت در نهایت به دو شاخه سرخرگی بزرگ تقسیم می شود که وارد پاها می شوند.سرخرگ اصلی دیگری که از بطن راست خارج می شود، سرخرگ ششی است که بلافاصله پس از خروج از بطن، به دو شاخه اصلی تقسیم می شود که به سوی شش راست و چپ می روند.سیاهرگهایی که خون تیره را به قلب باز می گردانند، بزرگ سیاهرگ زیرین و زبرین هستند که به دهلیز راست وارد   می شوند. خون سیاهرگی سر و گردن و دستها توسط بزرگ سیاهرگ زبرین و خون سیاهرگی تنه و پاها توسط بزرگ سیاهرگ زیرین به دهلیز راست وارد می شود.سیاهرگهای ششی که خون روشن را از ششها به قلب باز می گردانند، به دهلیز چپ وارد می شوند. همان طور که در شکل مشخص است، از هر شش دو سیاهرگ ششی و مجموعا چهار سیاهرگ ششی به دهلیز چپ وارد می شود.به این ترتیب، خون توسط دو سرخرگ بزرگ اصلی، یعنی آئورت و سرخرگ ششی از بطنهای چپ و راست خارج      می شود و توسط 6 سیاهرگ (چهار سیاهرگ ششی و دو سیاهرگ بزرگ زیرین و زبرین) به دهلیزهای چپ و راست وارد می شود.|+| نوشته شده در  جمعه ۱۲ آذر ۱۳۸۹ساعت 2:9  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتعنوان: کمبود مسCopper Deficiencyعناصـر معــدنیعناصر معدنی 5-2 درصد وزن بدن جانوران را تشکیل می دهند که 75 درصد از این میزان در استخوانها متمرکز میباشد. اکثر عناصر معدنی طبیعت در بدن یافت شده اند و وجود آنها در غذا ضروری می باشد. تعداد 16 عنصر از مواد معدنی در متابولسیم بدن نقش دارند که مواد معدنی ضروری می باشند. این 16 عنصر بر اساس تراکم در بدن به دو دسته تقسیم میشوند:1ـ ماکرومینرال Macromineral2ـ میکرومینرال Micromineralدسته ماکرومینرالها نسبت به میکرومینرالها در بدن تراکم بیشتری دارند و بایستی مقدارشان در غذای دام بیشتر باشد. مقدار این مواد معدنی را به درصد بیان می کنیم مانند: سدیم، کلر، کلسیم، فسفر، پتاسیم، منیزیم و گوگرد.دسته میکرومینرالها یا عناصر کم مقدار: چون مقدارشان کم است بر اساس درصد بیان نمیشوند. از P.P.M یا mg/kg استفاده میشود از این گروه میتوان ید، آهن، مس، سلنیوم، مولیبدن، فلوئور، کبالت، منگنز و روی را نام برد.نقـش یا وظائـف عنـاصر معــدنی:1ـ بعضی از این عناصر در ساختمان اسکلت و دندانها بکار رفته و باعث استحکام این بافتها می شوند مانند کلسیم و فسفر.2ـ بعضی در ساختمان مواد آلی بکار می روند مانند فسفولیپیدها و اسیدهای نوکلئیک که فسفر دارند و هموگلوبین که دارای آهن است و اسید آمینه هایی مانند سیستئین و میتیونین که حاوی گوگرد می باشند.3ـ بعضی از عناصر معدنی بصورت کوآنزیم عمل می کنند، یعنی باعث فعال شدن آنزیمهائی میشوند. مثل منیزیم، منگنز و روی.4ـ بعضی بصورت محلول در خون و سایر مایعات بدن وجود دارند که هر کدام یک نقش فیزیولوژیکی مهمی را بعهده دارند. مانند سدیم و پتاسیم که در تنظیم فشار اسمزی و تحریک پذیری سلولهای ماهیچه ای و عصبی دخالت دارند.شـرایط کلـی ایجـاد کمبـود عنـاصر معــدنی:1ـ کمبود در غذا:جیره متعادل باید مخلوطی از چند غذا باشد اما به لحاظ اینکه دامدار صرفه اقتصادی را در نظر می گیرد و عموماً از غذاهای اطرافش جهت دامهایش استفاده میکند. عموماً کمبود مواد معدنی را بدنبال دارند. مثلاً عناصر لگومینه مواد معدنی بیشتری دارند که اگر کم مصرف شوند نهایتاً کمبود داریم.2ـ کمبود در خاک:بعضی مناطق بطور طبیعی دارای خاک فقیری هستند و در نتیجه گیاهانشان نیز فقیر میباشند. اگر در یک ناحیه چندین سال متوالی فقط یک نوع گیاه کاشته شود. بسته به نوع گیاه بعضی از مواد معدنی در خاک کم میشوند به خصوص میکرومینرالها گاهی اوقات عناصر معدنی موجود در خاک کافی میباشد اما شرایطی در خاک وجود دارد که از جذب این عناصر جلوگیری می کند. مثلاً در خاک قلیایی جذب منگنز کم میشود.3ـ عدم تعادل بین مقدار عناصر معدنی:وجود عناصر معدنی در غذا به تنهایی برای رفع احتیاجات کافی نیست. برای جذب صحیح باید بین بعضی از عناصر معدنی یک نسبت متعادل برقرار باشد. مثلاً بهترین نسبت بین کلسیم و فسفر 1/2 یا 1/1 میباشد. اگر میزان کلسیم بالا باشد از جذب فسفر، منگنز و روی کاسته می شود.عناصر معدنی در بدن ذخیره میشوند و به همین دلیل کمبود آنها احساس نمیشود و حتی بدن ممکن است مکانیسم هایی برای نگهداری آنها داشته باشد. کمبود ممکن است کم باشد و ظاهر حیوان چیزی را نشان ندهد ولی تمام کمبودها دیر یا زود حیوان را تحت تاثیر قرار میدهد. مثلاً تولید شیر با پشم کاهش می یابد. تشخیص کمبود ها آسان نمی باشد زیرا علائم اختصاصی نداریم و با علائم کمبود ویتامینها و ناراحتی های انگلی وبیماریهای عفونی اشتباه می شوند و گاهی ممکن است کمبود دو یا چند عنصر را داشته باشیم و یا همراه با کمبود مواد معدنی باشد. در شرایط عادی کمبود فلوئور و مولیبدن اصلاً ایجاد نمی شود. چون در تمامی غذاها موجود می باشند بیشتر زیاد بودن این دو عنصر مطرح است چون سمی می باشند. کمبود پتاسیم و روی نادر است. کمبود بعضی از عناصر مانند مس و سلنیوم و ید بیشتر در مناطقی با خاک فقیر دیده می شوند.مـس «Cu» :مس بطور عمده در کبد، مغز، کلیه ها، قلب و در بخشهای رنگی چشم و موها و پشم وجود دارد. مس یکی از عناصر ضروری بافتهای خون از نظر رشد سلولهای خون یا ترمبوسیتها است بعلاوه نگهداری سلولهای فوق با مقدار کافی مس در بدن هم بستگی دارد و در اثر کمبود مس ممکن است اختلالاتی در ادامه فعالیت ترمبوسیستها از نظر مکانیسم انعقاد خون رخ دهد. در آزمایشهایی که بوسیله مس نشاندار در تغذیه گوسفند بعمل آمده مس بلافاصله در خون حیوان ظاهر می شود و با فراکسیون آلبومین باند اتصالی تشکیل می دهد. بعد از 24 ساعت قسمت بیشتر مس نشاندار در سرولوپلاسمین، (پروتئین مس دار خون) و متصل با جزء گلوبولین آن مشاهده می شود.آزمایش نشان داده است که تقریباً نصف مس موجود در بدن گوسفند در عضلات متمرکز گردیده است و نصف بقیه در تمام بافتهای بدن وجود دارد. مس در درجه اول در کبد و آنگاه در مغز استخوان و به مقدار کمتر در بافتهای دیگر گوسفند ذخیره می شود.مقدار مس ذخیره در بدن بره هنگام تولد مشابه آهن ذخیره، تقریباً زیاد است و چون شیر از نظر مس فقیر است، مس ذخیره در بدن بره نوزاد، میتواند احتیاجات حیوان را از این نظر برطرف سازد.مس بعنوان کاتالیزور در سنتز هموگلوبین نقشی بعهده دارد و از نظر فیزیولوژی با متابولیسم آهن در بدن ارتباط می یابد. در اثر کمبود در بدن انتقال آهن از بافتها به پلاسمای خون کاهش یافته و هیپوفریمی یا کاهش غلظت آهن در خون بوجود می آید و نهایتاً کم خونی (Anemia) را داریم.مس برای جذب آهن و آزاد شدن آهن از محل ذخیره لازم است. ترانسفرین آهن را بصورت Fe3+ در خون حمل می کند و لازم است که آهن هم در موقع جذب و هم در زمان آزاد شدن از محل ذخیره بصورت Fe3+ حمل شود، 3 آنزیم زنین اکسیداز و سرولوپلاسمین و فراکسیداز، در این مرحله نقش حیاتی دارند.مس از اعضای مهم این سه آنزیم فوق میباشد و حال اگر حیوان با کمبود مس مواجه شود جذب آهن و آزادسازی آهن ازمحل ذخیره کم میشود و نهایتاً کم خونی را بدنبال خواهد داشت. بعلاوه مس موجود در مجرای روده جذب آهن را بداخل سلولهای مخاطی تسریع می کند و بهمین جهت در اثر کمبود مس جذب آهن نیز کاهش می یابد.مس در بسیاری از سیستمهای آنزیمی نیز شرکت و یا دخالت دارد. مس در سیستم آنزیمی سنتزکراتین شرکت دارد و کراتین خود از اجزای متشکله مو و پشم میباشد. بعبارت دیگر کمبود مس سبب نقصان سنتزکراتین و موجب اختلالاتی در ساختمان و اندازه رشد مو و پشم می شود. کمبود مس باعث تغییرات کیفی در مو و پشم گوسفند نیز می شود. بعلت شرکت مس در سیستم آنزیمی سنتزالاستین، پشمهای نخی و موی شکل که سست و براق بوده و دارای پیچش طبیعی نیستند ظاهر میشود علت این است که پروتئین پشم کراتین است که اسید آمینه گوگرددار سیستئین در آن زیاد بکار رفته است. برای ایجاد جعد، بین مولکولهای سیستئین بایستی که پیوند دی سولفیدی ایجاد شود که آنزیم پلی فنیل اکسیداز Poly Phenyl Oxidase این وظیفه را بعهده دارد. مس یکی از اجزای این آنزیم می باشد که در صورت کمبود مس پشم جعد طبیعی خود را از دست می دهد. پشم شل میشود و ظاهر براق پیدا میکند.آنزیم تیروزیناز که اسید آمینه تیروزین را در سلولهای ملانوبلاست به رنگدانه سیاه ملانین تبدیل می نماید یک پروتئین مس دار و در صورتیکه احتیاجات گوسفند از نظرمس به مقدار کافی تامین نشود در تشکیل آنزیم نامبرده و در ایجاد رنگدانه سیاه ملانین اختلال حاصل می گردد.اختلال فوق سبب تحلیل رنگدانه سیاه پشم در بدن و رنگ سیاه مو بویژه در اطراف چشمهای گوسفند می شود. در گاو موهای قرمزرنگ زرد می شوند و موهای سیاه ، قهوه ای می گردند.بدنبال کمبود مس ضایعات استخوانی نیز مشاهده می شود. کمبود مس از دو طریق ضایعات استخوانی را ایجاد می کند.1ـ کاهش فعالیت سلولهای استئوبلاست.2ـ کاهش فعالیت آنزیم Lysyl Oxidaseدر استخوانها مقادیر زیادی کلاژن وجود دارد که باعث قوام استخوان میشود. مولکولهای کلاژن ابتدا تروپوکلاژن هستند. در صورت وجود آنزیم Lysyl Oxidase با تشکیل حلقه های متقاطع تروپوکلاژن تبدیل به کلاژن میشود. این آنزیم حاوی مس است و کمبود مس نهایتاً باعث نرمی استخوان میشود.همین اتصالات توسط همین آنزیم در الاستین نیز ایجاد میشود و اگر باز کمبود مس موجود باشد. الاستین نیز کم ساخته میشود در نتیجه از مقاومت رگهایی مثل آئورت کاسته میشود و نهایتاً آنوریسم را داریم  .شـرایط ایجـاد کمبــود مـس:کمبود مس در نشخوار کنندگان در سرتاسر دنیا گزارش شده است. و کمبود مس درمانگاهی و تحت درمانگاهی هر دو از لحاظ اقتصادی قابل توجه هستند. کمبود مس می تواند بصورت اولیه و ثانویه باشد.در حالت اولیه: کمبود مس در غذای دام است. مراتع در اوایل بهار که علوفه جوان هستند باندازه کافی مس ندارند و حیواناتی که از این مراتع تغذیه میکنند مستعد به ابتلاء میباشند. بخصوص اگر خاک منطقه از لحاظ مس هم فقیر باشد. کمبود مس بیشتر در بهار و تابستان و بیشتر در مراتع دیده میشود. در حیواناتی که محصور نگهداری میشوند کمبود مس بندرت دیده میشود.چون معمولاً برای تغذیه این دامها از کنسانتره و علوفه خشک استفاده میشود و کنسانتره به اندازه کافی مس دارند و همچنین علفهایی که برای خشک شدن بکار می روند بالغ هستند و علوفه بالغ بطور کلی از لحاظ عناصر معدنی غنی تر از علوفه جوان می باشند.گیاهانی که میزان مس موجود در یک کیلوگرم از ماده خشکشان کمتر از 3 میلی گرم باشد می توانند باعث بروز عوارض درمانگاهی کمبود مس شوند و اگر میزان مس در این گیاهان به (mg/kg 5-3) برسد کمبود مس بصورت تحت درمانگاهی خود را نشان میدهد. دامهای جوان خیلی حساستر از بالغین می باشند و حساسیت گاو از گوسفند بیشتر می باشد. میزان مورد احتیاج به مس در گوساله ها 2/1 . بره ها 1 تا 5 و گوسفندان بالغ 5 تا 9 و گاو گوشتی و شیری 8 تا15 و گاو آبستن 13 تا 20 میلی گرم مس در یک کیلوگرم ماده خشک جیره غذایی می باشد.کمبود ثانویه: کمبود مس در گوسفند ممکن است بعلت میزان مازاد بر احتیاج مولیبدنوم در غذا باشد و بیماری بعلت اثر ناسازگاری بین دو عنصر بوجود بیاید. در این حالت بیماری را به نام «مولیبد نیوزیس»یا ((Teart)) می خوانند و چون اسهال مداومی بین 8تا10 روز به رنگ زرد مایل به سبز تا سیاه از نشانیهای مشخص آن است از تارت به نام «اسهال سیاه گوسفند» نیز نام می برند. استفاده از سولفات مس در علوفه و یا غذاهای غنی از مولیبدنوم نیز سبب بروز اختلالات فوق در گوسفند می شود و بر اساس پدیده فوق عده ای معتقدند که رابطه ای بین سه عنصر مولیبدنوم، گوگرد، مس وجود دارد به قسمی که اثر محدود کننده یا ناسازگاری مولیبدنوم روی مس فقط در مجاورت عنصر گوگرد امکان پذیر است.میکروارگانیسمهای موجود در شبکه نشخوارکنندگان از گوگرد موجود در غذا مقداری سولفید تولید می کنند. این مقدار سولفید با مولیبدنوم ترکیب شده و تیومولیبدات مس تولید می شود که نامحلول بوده و جذب نمی شود. نسبت مناسب بین مس و مولیبدنوم (5به1) است. نسبت بحرانی 1/2 می باشد در فصل بهار مولیبدنوم در گیاهان زیاد است که با کمبود مس توام شده و بروز کمبود تشدید میشود.نشـانیـهای درمـانگاهـی:گاو: گوساله هایی که چند هفته از تولدشان گذشته علائم کمبود مس را نشان می دهند اما بروز علائم ظاهری هنگامی مشاهده می گردد که گوساله 3 تا 4 ماه از جیره ای که فاقد مس کافی باشد استفاده نماید. در گاو موهای قرمزرنگ، زرد می شوند و موهای سیاه قهوه ای کم رنگ می گردد و بعلت تغییر رنگ موها در اطراف چشم گاو، گاو حالت مار عینکی پیدا می کند. از علائم مشخصه کمبود مس، رشد کند، عدم بروز علائم فحلی اسهال متناوب و وضعیت ظاهری نامطلوب می باشد.در حالت پیشرفته بیماری کم خونی توسعه پیدا کرده و در صورت عدم درمان بعد از چند هفته یا ماه دام بعلت لاغری مفرط تلف میشود.گوساله هایی که مستقیماً از شیر مادران خود استفاده می کنند از لحاظ درمانگاهی عموماً سالم هستند اما امکان تغییراتی در اسکلت بدنی آنها مانند تورم اپی فیز. قوسی شدن پاها و کمانی شدن کمر وجود دارد که اینگونه گوساله های بعلت انقباض تاندون خم کننده (Flexor Tendon) بر روی نوک سم حرک میکنند.بعلت کمبود شدید مس در گاو بالغ نارسایی حاد قلبی روی میدهد که این عارضه را در استرالیا بیماری ازپا افتادگی گاوان (Falling disease) می نامند.بیمـاری از پـاافتادگی گــاوان (Falling disease):بیماری فالینگ که یکی از نارساییهای شناخته شده قلبی عروقی در گاومی باشد در اثر کمبود مس بروز می نماید. ضایعات اولیه بصورت آتروفی پیشرفته عضله قلب می باشد که بافت فیبروزه جایگزین این عضله شده است.مرگ ناگهانی از علامت مشخصه این بیمای است که عموماً بعلت نارسایی قلبی ناشی از فعالیت یا تهییج می باشد.خصوصیات این بیماری عبارت از این است ماده گاوانی که ظاهراً سلامت کافی دارند سر خود را به سمت بالا حرکت می دهند. نعره می کشند و به زمین می افتند و در اغلب موارد فوراً تلف می شوند ولی بعضی پس از افتادن تقلای کمی برای برخاستن می کنند و چند دقیقه ای ضمن کشیدن نعره دست و پامی زنند. موارد نادری نشانیها تا 24 ساعت و گاهی بیشتر دوام پیدا می کند. اینگونه حیوانات به تواتر سر خود را پایین می آورند دستهای خود را ستون قرار می دهند ولی بطور ناگهانی در یکی از این مراحل تلف می شوند. این بیماری هنوز در گوسفند و اسب مشاهده نشده اما در خوک و طیور گزارش شده است.گاو در مقایسه با گوسفند نسبت به افزایش مولیبدنوم و کاهش مس در جیره حساسیت بیشتری دارد. درصورتیکه نسبت مس به مولیبدنوم به کمتر از1/2 برسد علائم کمبود مس آشکار می گردد که لاغری مفرط، اسهال آبکی کف دار، تورم دستگاه تناسلی و کم خونی از علائم مشخصه این بیماری است که نهایتاً در صورت عدم درمان، به مرگ دام منجر می شود.طولانی شدن این بیماری پوکی و شکستگی استخوان را نیزبهمراه خواهد داشت.گوسفند:کاهش رشد، کم خونی و اسهال از مهمترین علائم کمبود مس در گوسفندان می باشد. در حالت کمبود شدید مس گوسفند دچار لاغری مفرط شده و تلف میشود.از علائم دیگراین بیماری که از لحاظ اقتصادی قابل توجه است کاهش رشد در پشم و پایین آمدن کیفیت آن می باشد.مس در نگهداری میلین در تارهای عصبی و در تشکیل استخوان نقشی بعهده دارد و در اثر کمبود آن، عدم هماهنگی حرکات عضلانی و اختلالات استخوانی از قبیل لنگش و تورم عضلانی و شکستگی استخوانها در بره به وجود می آید. اختلالات عصب کمبود مس در بره ها موجب بیماری می شود که این سندرم در استرالیا «عدم تعادل به شکل همه گیر» Enzootic ataxia و در انگلستان «پشت نوسانی» Sway back نامیده می شود.در این بیماری میلین سلولهای عصبی در مغز و نخاع خوب تشکیل نمی شود زیرا برای تشکیل میلین به آنزیم سیتوکرام اکسیداز احتیاج است و در ساختمان این آنزیم هم مس بکار رفته است. این عارضه در بره ها باعث مرگ و سلولی در قسمت سفید مخ و استحاله قسمت حرکتی نخاع می شود.از علائم این عارضه می توان تولد بره های مرده، وجود فلجی در بره ها هنگام تولد یا در چند روز بعد تولد، سرگیجه، کوری، تلوتلو خوردن و نشستن بره ها مانند سگ را ذکر کرد.این حالت عدم تعادل در بزغاله ها و خیلی به ندرت در گوساله ها نیز رخ داده است. در گوسفند و سایر نشخوارکنندگان بیماری دیگری به نام «ناخوشی نمک» نیز بروز می کند که نشانه های بالینی آن مشابه نشانه های کمبود مس و کبالت است و با تجویز مکملهای محتوی عناصر نامبرده برطرف می شود.در تغذیه گوسفند از استفاده غیرضروری و مازاد بر احتیاج مس باید جداً احتراز نمود زیرا زیادی مس باعث مسمومیت می گردد. در این نوع مسمومیت مهمترین مخزن ذخیره مس یعنی کبد، نخستین اندامی است که آسیب می بیند و در صورتیکه گوسفند از علوفه مراتعی که مقدار مس در آنها زیادتر از حد معمول باشد تغذیه نماید مسمومیت مزمن مس در حیوان ظاهر می گردد. بعلاوه تغذیه طولانی گوسفند با جیره ای که روزانه دارای 25 تا 30 میلی گرم مس است سبب زردی یا یرقان همولیتیک می شود.در بیماری فوق گلبولهای قرمز به شکل غیرعادی از 120 روزگی تخریب می شوند و کبد قدرت خود را از نظر ذخیره رنگدانه های صفراوی حاصل از تجزیه گلبول قرمز از دست می دهد. بهمین جهت رنگدانه های فوق در پلاسمای خون متراکم می شوند وپوست حیوان به رنگ زرد پریده بنظرمی رسد.آسیـب شناسـی درمانـگاهــی:میزان مس موجود دریک کیلوگرم ماده خشک کبد در گاو بالغ سالم 55/1 الی 15/3 و در گوساله تازه به دنیا آمده سالم 4/9ـ15/3 میلی مول است که در حالت بیماری همین مقدار مس در بالغین به کمتر از 16/0 و در گاوهای یک ساله به کمتر از 32/0 و در گوساله ها به کمتر از 79/0 میلی مول می رسد. در گوسفندان بالغ و سالم میزان مس 8/0 تا 4/9 میلی مول در یک کیلوگرم ماده خشک کبد است و در حالت کمبود مس این میزان به 32/0 تا 47/0 می رسد و اگر به عدد کمتر از 24/0 مول برسیم بیماری Sway back در بره ها ظاهر می شود.در بره و بزغاله هایی که دچار عارضه Sway back می باشند میزان مس به 065/0 تا 24/0 میلی مول تنزل پیدا می کند.در گاو و گوسفند سالم میزان مس موجود در خون 9 تا 26 میکرومول در لیتر است. مقادیر کمتر از 9 میکرومول نشاندهنده عارضه تحت درمانگاهی بیماری ظاهر می شوند.در میش و گاو کم خونی به شکل هیپوکرومیک ماکروستیک Hypochromic macrocytic و در بره ها به شکل میکروسیتیک Microcytic بروز می نماید.علائـم کالبـد گشــائی:از مهمترین علائم کالبد گشایی لاغری مفرط و پوکی استخوان در حیوانات جوان می باشد. در گوساله ها امکان دارد بزرگ شدن قسمت اپی فیز استخوان مشهود باشد.دربعضی ازموارد Sway back در مغز حفره هایی قابل مشاهده می باشند و در تماس موارد سندرم Sway back توسط میکروسکوپ در مغز و نخاع بطور منطقه ای فقدان میلین و نکروز عصبی و استحاله فیبرهای عصبی نخاع را میتوان مشاهده کرد. در بیماری فالینگ علائم اتساع سیاهرگی، شل شدن قلب فیبروزی و هموسیدروز قابل مشاهده هستند.تشخیــص:تشخیص این بیماری با توجه به تاریخچه، علائم درمانگاهی و پاسخ مناسب به تجویز مس صورت می گیرد.برای اندازه گیری میزان مس خون و کبد می توان از فعالیت آنزیم سیتوکروم اکسیداز و سرولوپلاسمین که با سطح پلاسمایی مس ارتباط مستقیم دارند استفاده کرد. اندازه گیری مس موجود در جیره غذائی، مرتع و خاک منطقه جهت شناسایی منبع کمبود ضروری است.تشخیــص تفریقــی:بیماریهای سالمونلوز، فاسیلوزمزمن، یون و گاستر و اینتریت انگلی بخاطر طبیعت تحلیل برنده ای که دارند بایستی با بیماری کمبود مس تشخیص تفریقی داده شوند. همچنین ناهنجاریهای اسکلتی که ناشی از کمبود و یا متعادل نبودن میزان کلسیم و فسفر و ویتامین D حاصل می شوند.در موارد آبسه های نخاعی و عفونتهای سیستم اعصاب مرکزی، بیماری عضله سفید و عفونت خون ناشی از گزش کنه علائم عصبی مشابه سندرم Enzootic ataxia می باشند.درمــان:تجویز خوراکی محلول سولفات مس به میزان 4 گرم برای گاو و 5/1 گرم برای گوسفند بالغ یک هفته در میان مناسب بوده است.از روشهای دیگر درمان خورانیدن 4 گرم سولفات مس به گوساله های 2 تا 6 ماهه و 10 تا 8 گرم به گاوان بالغ هفته ای یکبار بمدت 3 تا 5 هفته برای درمان کمبود مس اولیه و ثانویه توصیه می گردد.جیره غذایی دامهای مبتلا را باید بوسیله مکمل مس دار اصلاح نمود. برای این منظور باید به املاح معدنی به نسبت 3 تا 5 درصد سولفات مس اضافه نمود. مخلوط املاح معدنی که برای گاوان توصیه می شود حاوی 50 درصد مکمل کلسیم و فسفر 45 درصد ملح کبالت ید دار و 5ـ3 درصد سولفات مس می باشد این مخلوط را می توان جداگانه بکار برد و یا به نسبت یک درصد به جیره غذایی گاوان افزود.در مواردی که نیاز فوری به تجویز مس وجود دارد. می توان مس را تزریق نمود. بطور کلی در مواردی که کمبود مس وجود دارد. دام به درمان با مس پاسخ مثبت می دهد ولی عوارض شدید اسکلتی، عصبی و دستگاه گردش خون غیرقابل ترمیم می باشد.یا حق من به تو تکیه کرده ام همه امید این نا امید تویی ...با سلام بر دوستان عده از دوستان در نظرات خود گفته بودند که برخی مطالب کپی است قابل توجه دوستان فارماکوولوژی یا داروشناسی از روی بروشور داروها نوشته می شوند و چه از این وب یا سایت دیگر بخونید اندکی با هم تفاوت دارند و در ضمن یه خبر  دارم می رم سربازی ماه قبل نشد ببینیم این ماه چی می شه ....یا حق من به تو تکیه کرده ام همه امید این نا امید تویی ...|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:49  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتتوصیه من به دوستان مبتدیتوصیه من به دوستان مبتدی لطفا مطالب رو از آرشیو و از آخر بخوانید در ضمن در صورت هر گونه سوال با ایمیل من مکاتبه کرده ali_wolfcon4@yahoo.com  و  توجه داشته باشید که من فروشنده نیستم  و فقط می خواهم در سطح خودم شما را مشاوره و یا راهنمایی کنم و در ضمن توجه : لطفا قبل از هرگونه سوال مطالب وبلاگ را با دقت مطالعه نمایید .با تشکربزودی  بزرگترین و جامع ترین وب سایت و انجمن آموزش تخصصی پرورش اندام راه اندازی خواهد شد.و کتابی در این خصوص در صورت رضایت استاد عزیزم آقای  هارتون با همکاری ایشان به چاپ خواهد رسید عنوان کتاب آموزش تخصصی مصرف استروئید در پرورش اندامنام نوسندگان : استاد ایمناینل هارتون و علی نوجوانالبته استاد الان رفته چین وقتی برگرده ...و در طرح جدیدی در صورت عضویت دوستان در خبر نامه هر ۴ روز یکبار به ایمیل آنها مطالب جدید آموزشی ارسال خواهد شد.روش عضویت : در سمت راست کادر عناوین آدرس ایمیل خود را در خبر نامه وارد کنید.|+| نوشته شده در  پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:35  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتآزمایش خون ، ادرار ، مدفوع ، پاپ اسمیر* آزمایشات انعقاد خونCT : مقادیرB.U.N بطور ساده زمان لخته شدن خون را نشان می‌دهد.PT زمان پروترومبین : از علل افزایش PT به تنهایی، می‌توان به کمبود فاکتور VII و XIII اشاره کرد. از عل افزایش PT کمبود فاکتورهای I، II، V و X اشاره کرد.PTT : از علل افزایش PTT به تنهایی می‌توان به کمبود فاکتورهای VIII، IX، XI و XII اشاره کرد.TT : زمان ترومبین – با اختلالات مربوط به فیبرینوژن، دچار افزایش می‌شود.* آزمایشات فاز التهابی و ایمنیESR : سرعت رسوب گویچه های سرخ آزمایشی کلی و غیر اختصاصی که در تمام بیماری های التهابی بالا می رودC-Reactive-protein یا CRP : نشانگر التهاب حاد است . در بسیاری از بیماری های خود ایمنی و التهابی و عفونی و همچنین در انتهای بارداری بالا می رودAnti-DNA,RF,ANA,…(آزمایشات خود ایمنی) : هر کدام از این فاکتور ها یا هر یک از انواع آنها در انواع خاصی از بیماری های خود ایمنی بالا می روند و احتمال ابتلا به این بیماری ها را مطرح می سازند.* آزمون خونی بارداریبتا HCG : مقادیر بالای بتا HCG ، معمولاً نشاندهنده حاملگی می‌باشد ولی در موارد نادر، در تومورهای تخمدان، بارداری چندقلو و برخی حاملگیهای غیرطبیعی، بیش از حد انتظار بالا می‌رود.* آزمون های عملکرد تیروئیدیT4 (کل T4) : در هیپرتیروئیدی (پرکاری تیروئید به دلایل مختلف) و داروهایی همانند استروژن، متادون و کلوفیبرات بالا می‌رود.T3 (کل T3) : در تیروئیدیت، پرکاری تیروئید، سرطان تیروئید و مصرف برخی داروها بالا می‌رود. در بیماریهای مزمن و سوء تغذیه، کم‌کاری تیروئید و مصرف برخی داروها پایین می‌آید.FT4 (آزادT4) : میزان هورمون تیروکسین که در خون آزاد است (و به پروتئین‌ها متصل نیست) را نشان می‌دهد. به همین دلیل تحت تأثیر بیماریهای دیگر قرار نمی‌گیرد.RT3U : نشاندهنده برداشت هورمون T3 توسط خون است و همانند T4 در بیماریهای مختلف بالا یا پایین می‌رود.TSH : توسط هیپوفیز ترشح می‌شود و باعث ترشح هورمونها از تیروئید می‌گردد. در کم‌کاری تیروئید و مصرف برخی داروها، مقدار آن افزایش می‌یابد.* آزمون عملکرد کبدSGPT یا ALT : در بیماریهای کبدی، بیماریهای کلیوی، پانکراتیت، مصرف الکل میزان آن بالا می‌رود. همچنین در بسیاری از بیماریهای التهابی میزان آن افزایش می‌یابد.SGOT یا AST : در بیماریهای قلبی، پانکراتیت، بیماریهای کبدی، بیماریهای عضلانی، مصرف الکل و آسیب‌های جسمانی میزان آن بالا می‌رود. همچنین در بسیاری از بیماریهای التهابی میزان آن افزایش می‌یابد.AL.ph فسفاتاز قلیایی : در رشد استخوانی، بدخیمی‌ها، ترمیم شکستگی‌ها، بیماری پاژه، بیماریهای کبدی، نارسایی قلبی، بارداری، پرکاری غده پاراتیرویید و بسیاری بیماریهای دیگر بالا می‌رود.Bilirubin : افزایش آن باعث بروز پدیده زردی می‌شود. در آسیبها و بیماریهای کبدی، انسداد مجاری صفراوی، همولیز و گرسنگی میزان آن افزایش می‌یابد. انسداد مجاری صفراوی و بیماریهای مربوط به آن، منجر به بالا رفتن بیلی‌روبین مستقیم می‌شوند.Albumin : در حالاتی نظیر کم آبی و دیابت بی‌مزه، میزان آن افزایش می‌یابد. در بیماریهای کبدی، CF، سوء تغذیه، IBD، برخی بیماریهای کلیوی و کبدی، برخی انواع بدخیمی‌ها و برخی بیماریهای بافت همبند میزان آن کاهش می‌یابد.* آزمایش مدفوعدر این آزمایش، مقدار اندکی از مدفوع، از جهت وجود انگل و باکتریهای غیرطبیعی، همچنین وجود خون، مورد ارزیابی میکروسکوپی قرار می‌گیرد . علاوه بر تشخیص خون و عفونت، آزمایش مدفوع در تشخیص برخی بیماریهای گوارشی و تغذیه‌ای نیز کمک‌کننده است. – در صورت وجود خونریزی قابل توجه از دستگاه گوارش (همانند زخم معده)، در مدفوع مقادیر زیادی خون در مدفوع دیده می‌شود. ولی خونریزی‌های کوچکتر و مزمن‌تر، تنها با آزمایش میکروسکوپی قابل مشاهده هستند. به وجود مقادیر اندک خون در آزمایش میکروسکوپی، خون مخفی یا Occult Blood (به اختصار: O.B) گفته می‌شود. – از آنجا که درصد زیادی از حجم مدفوع از باکتریهای طبیعی روده تشکیل شده، در آزمایش مدفوع، فقط وجود انگلها یا باکتریهای بیماریزا گزارش می‌گردد. – ممکن است قبل از انجام آزمایش، از شما خواسته شود از خوردن غذاها یا داروهای خاصی پرهیز نمایید. عدم توجه به این دستورات، ممکن است به گزارش مثبت کاذب یا منفی کاذب وجود خون در مدفوع بیانجامد.* آزمایش ادرارcolor : رنگ ادرار، علاوه بر بیماریهای مختلف، از نوع غذا و میزان مایعات مصرف شده نیز تأثیر می‌گیرد.S.G وزن مخصوص : علاوه بر برخی بیماریها، به ساعت انجام آزمایش، میزان مصرف مایعات و میزان فعالیت و ورزش نیز بستگی دارد.گلوکز، کتون، پروتئین : در صورت وجود در ادرار، ممکن است نشانه اختلال عملکرد کلیه یا برخی بیماریهای متابولیک باشند.نیتریت، گلبول سفید و گلبول قرمز : وجود گلبول سفید (Leukocytes) یا گلبول قرمز در ادرار ممکن است بدلیل عفونت یا آسیب مجاری ادراری باشد.(U/C) کشت ادرار : طولانی‌تر از آزمایش ساده ادرار است. نمونه ادرار جهت رشد باکتریهای بیماریزا کشت داده می‌شود و در صورت وجود باکتری، حساسیت آن به آنتی‌بیوتیکهای مختلف، ارزیابی و گزارش می‌شود.* آزمون‌های عملکرد کلیه‌خون :BUN اسیداوریک و کراتینین خون : مقادیرB.U.N اسیداوریک و کراتینین خون، در بسیاری از بیماریهای کلیه، همچنین در برخی بیماری‌های کبد، عضلات و … افزایش می‌یابد.ادرار :پروتئین ادرار ۲۴ ساعته : در بسیاری از بیماریهای کلیه مقدار آن افزایش می‌یابد. از آنجا که مقدار پروتئین و کراتینین ادرار در ساعات مختلف شبانه‌روز بسیار متغیر است، جمع‌اوری دقیق و صحیح ادرار در طول ۲۴ ساعت اهمیت فراوانی در نتایج این دو آزمایش دارد.Creatinine (ادرار ۲۴ ساعته) : در بارداری، فعالیت شدید و برخی موارد دیگر بالا می‌رود. در بسیاری از بیماری‌های کلیه، نارسایی قلبی، شوک و کم‌آبی پایین‌ می‌آید.* آنتی‌ژن اختصاصی پروستاتPSA : نوعی گلیکوپروتئین (ترکیبی از پروتئین و قند) است که در سلولهای پروستات در مردان وجود دارد. این آنتی‌ژن، به مقادیر کم در خون تمامی مردان یافت می‌شود ولی در بیماریهای پروستات، مقدار ان بالا می‌رود. از آنجایی که این آزمون،‌ ممکن است در مواردی بطور کاذب، منفی باشد، لازم است همواره همراه با معاینات بالینی انجام گردد. بهرحال انجام معاینه بالینی بهمراه اندازه‌گیری سطح PSA، در مردان میانسال و بعد از آن، در تشخیص زودهنگام بیماریهای پروستات، بخصوص سرطان پروستات، بسیار مفید است.* آنزیمهای قلبیCK : در بیماریهای قلبی و سکته قلبی، عفونتهای ویروسی، کم‌کاری تیروئید، بیماریهای عضلانی، فعالیت و استرس شدید میزان آن بالا می‌رود. CK-MB بسیار اختصاصی‌تر است ولی در بیماریهای عضلانی و نیز در ورزشکاران ممکن است بالا برود.Troponin T Troponin I : در انفارکتوس و ایسکمی قلبی افزایش می‌یابد. بسیار اختصاصی است ولی ممکن است در آنژین صدری ناپایدار و نارسایی مزمن کلیه هم بالا رود.AST : در نارسایی حاد کلیه، انفارکتوس قلبی، هپاتیت، کم‌خونی، پانکراتیت، بیماریهای ویروسی و عضلانی میزان آن بالا‌ می‌رود.LDH : در انفارکتوس قلبی، بیماری کبدی، کم‌خونی، پانکراتیت و آسیب عضلانی، مقادیر آن (با تأخیر) بالا می‌رود.* اسمیر دهانه رحمدر آزمایش پاپ اسمیر، با نمونه‌برداری از سلولهای سرویکس، احتمال بروز ناهنجاری یا بیماری در این بخش از دستگاه تناسلی زنانه بررسی می‌گردد. سرویکس، به محل اتصال رحم به واژن گفته می‌شود و ازجمله شایعترین مکانهای بروز سرطان در زنان است.پاپ اسمیر، راهی مناسب جهت تشخیص زودهنگام یا جلوگیری از بروز سرطان سرویکس است. در روش پاپ اسمیر، به کمک یک برس ظریف و کوچک، از سلولهای مخاط سرویکس نمونه‌برداری می‌شود و بررسی لازم بعمل می‌آید. توصیه می‌شود تمامی بانوان متأهل بین ۲۰ تا ۶۵ سالگی، هر ۳ تا ۵ سال تحت آزمایش پاپ اسمیر قرار گیرند. چنانچه آزمایش پاپ اسمیر، دچار درجاتی از تغییرات باشد، ممکن است بنا به صلاحدید پزشک، نیاز به دفعات بیشتری از پاپ اسمیر، یا آزمایشهای دیگر باشد. چنانچه آزمایش پاپ اسمیر به موقع انجام شده باشد، بیش از ۹۵% از تغییرات گزارش شده در پاپ اسمیر، به حالت طبیعی برمی‌گردند و سایر موارد نیز بخوبی قابل درمان می‌باشند.* چربیهای خون، کلسترول و تری‌گلیسیریدTG (تری گلیسرید) : در چاقی، برخی اختلالات ارثی، بیماریهای کبد، کلیه و پانکراس، مقدار آن بالا می‌رود. در سوء تغذیه، مقدار آن پایین می‌آید.Cholesterol کلسترول خون : علاوه بر نوع تغذیه، در کم‌کاری تیروئید، دیابت، بارداری و برخی بیماریهای کلیه و کبد بالا می رود. ممکن است کلسترول بصورت خانوادگی بالا باشد.LDL : افزایش آن با افزایش خطر عوارض قلبی – عروقی همراه است.HDL : در صورت کاهش به کمتر از ۴۰، خطر عوارض قلبی – عرقی افزایش می‌یابد. نسبت LDL به HDL ۴ باشد.* شمارش کامل سلولهای خونHg (هموگلوبین) ، RBC (گلبول قرمز) : هموگلوبین، مسئول حمل اکسیژن در داخل سلولهای قرمز خون است. پرخونی، کمبود مزمن اکسیژن، تشنگی، از عوامل افزایش RBC و Hg می‌باشند. کاهش این مقادیر، نشانه کم‌خونی (به هر دلیل) می‌باشد.HCT (هماتوکریت) : هماتوکریت، بیانگر حجمی از خون است که توسط سلولهای قرمز اشغال شده و به اندازه و تعداد سلولهای قرمز بستگی دارد. شاخصهای دیگر، نشانه‌هایی از حجم متوسط سلولهای قرمز و میزان هموگلوبین موجود در آنها می‌باشد. دانستن آنها در تشخیص نوع کم‌خونی یا سایر بیماریهای مرتبط به سلولهای قرمز، مفید است.WBC (گلبول سفید) : در عفونت حاد، التهاب، صدمات و سرطانهایی مثل لوسمی بالا می‌رود. در برخی بیماریهای ایمنی، پس از برخی بیماریهای ویروسی و برخی بیماریهای مادرزادی کاهش می‌یابد.Differential : نوتروفیلها، ائوزینوفیلها، بازوفیلها. لنفوسیتها و مونوسیتها، هرکدام درصد خاصی از سلولهای سفید را تشکیل می‌دهند و در جریان بیماریهای مختلف التهابی و عفونی، رده‌های مختلفی از آنها تغییر می‌کنند.Plt (پلاکتها) : افزایش تعداد آنها با افزایش خطر تشکیل لخته در خون و کاهش تعداد آنها با خطر اختلال در انعقاد خون همراه است. به دلایل متعددی ممکن است تعداد پلاکتها در خون تغییر کند.* گازهای خون شریانیPH : نشاندهنده میزان اسیدیته خون. مقادیر آن تحت تأثیر کارکرد صحیح کلیه، ریه و متابولیسم بدن است.PCO2 : نشاندهنده فشار گاز دی‌اکسید کربن و اکسیژن مقادیر آنها تحت تأثیر عملکرد ریه‌هاست.PO2 : نشاندهنده فشار گاز دی‌اکسید کربن و اکسیژن مقادیر آنها تحت تأثیر عملکرد ریه‌هاست.HCO3 : بسته به عملکرد ریه، کلیه، اسیدیته و متابولیسم بدن، تغییر می‌کند.O2 (اشباع اکسیژن) : نشاندهنده کفایت اکسیژن‌رسانی خون به بدن* هورمونهای جنسی زنانهLH : افزایش شدید آن در میانه چرخه قاعدگی، منجر به تحریک تخمک‌گذاری می‌شود. پس از آن بمدت یک هفته بالا می‌ماند تا باعث ترشح پروژسترون از جسم زرد گردد.FSH : FSH باعث رسیدگی تخمکها و ترشح استرادیول در نیمه اول چرخه قاعدگی می‌شود.estradiol استرادیول : همزمان با تحریک تخمدان و بلوغ تخمکها، میزان آن بالاتر می‌رود. در بررسی تخمدانها، جفت و غدد فوق کلیه دارای کاربرد است.progesterone پروژسترون : پس از تخمک‌گذاری، پروژسترون داخل رحم را جهت بارداری آماده می‌کند. در اوایل بارداری، سطح پروژسترون، همچنان بالا می‌رود.prolactin پرولاکتین : از غده هیپوفیز ترشح می‌شود و مسئول نمو پستانها و ترشح شیر است. در بیماریهایی مثل آدنوم هیپوفیز، استرس و کم‌کاری تیروئید میزان آن بالا می‌رود.* با تشکر از جناب آقای  دکتر مرادی به دلیل همکاری در تنظیم مطالب فوقBlood Test Reference Range ChartTestReference Range (conventional units)17 Hydroxyprogesterone (Men)0.06-3.0 mg/L17 Hydroxyprogesterone (Women) Follicular phase0.2-1.0 mg/L25-hydroxyvitamin D (25(OH)D)8-80 ng/mLAcetoacetate<3 mg/dLAcidity (pH)7.35 – 7.45Alcohol0 mg/dL (more than 0.1 mg/dL normally indicates intoxication) (ethanol)Ammonia15 – 50 µg of nitrogen/dLAmylase53 – 123 units/LAscorbic Acid0.4 – 1.5 mg/dLBicarbonate18 – 23 mEq/L (carbon dioxide content)BilirubinDirect: up to 0.4 mg/dLTotal : up to 1.0 mg/dLBlood Volume8.5 – 9.1% of total body weightCalcium8.5 – 10.5 mg/dL (normally slightly higher in children)Carbon Dioxide Pressure35 – 45 mm HgCarbon MonoxideLess than 5% of total hemoglobinCD4 Cell Count500 – 1500 cells/µLCeruloplasmin15 – 60 mg/dLChloride98 – 106 mEq/LComplete Blood Cell Count (CBC)Tests include: hemoglobin, hematocrit, mean corpuscular hemoglobin, mean corpuscular hemoglobin concentration, mean corpuscular volume, platelet count, white Blood cell countCopperTotal: 70 – 150 µg/dLCreatine Kinase (CK or CPK)Male: 38 – 174 units/LFemale: 96 – 140 units/LCreatine Kinase Isoenzymes5% MB or lessCreatinine0.6 – 1.2 mg/dLElectrolytesTest includes: calcium, chloride, magnesium, potassium, sodiumErythrocyte Sedimentation Rate (ESR or Sed-Rate)Male: 1 – 13 mm/hrFemale: 1 – 20 mm/hrGlucoseTested after fasting: 70 – 110 mg/dLHematocritMale: 45 – 62%Female: 37 – 48%HemoglobinMale: 13 – 18 gm/dLFemale: 12 – 16 gm/dLIron60 – 160 µg/dL (normally higher in males)Iron-binding Capacity250 – 460 µg/dLLactate (lactic acid)Venous: 4.5 – 19.8 mg/dLArterial: 4.5 – 14.4 mg/dLLactic Dehydrogenase50 – 150 units/LLead40 µg/dL or less (normally much lower in children)Lipase10 – 150 units/LZinc   B-Zn70 – 102 µmol/LLipids:CholesterolLess than 225 mg/dL (for age 40-49 yr; increases with age)Triglycerides10 – 29 years53 – 104 mg/dL30 – 39 years55 – 115 mg/dL40 – 49 years66 – 139 mg/dL50 – 59 years75 – 163 mg/dL60 – 69 years78 – 158 mg/dL>  70 years83 – 141 mg/dLLiver Function TestsTests include : bilirubin (total), phosphatase (alkaline), protein (total and albumin), transaminases (alanine and aspartate), prothrombin (PTT)Magnesium1.5 – 2.0 mEq/LMean Corpuscular Hemoglobin (MCH)27 – 32 pg/cellMean Corpuscular Hemoglobin Concentration (MCHC)32 – 36% hemoglobin/cellMean Corpuscular Volume (MCV)76 – 100 cu µmOsmolality280 – 296 mOsm/kg waterOxygen Pressure83 – 100 mm HgOxygen Saturation (arterial)96 – 100%Phosphatase, Prostatic0 – 3 units/dL (Bodansky units) (acid)Phosphatase50 – 160 units/L (normally higher in infants and adolescents) (alkaline)Phosphorus3.0 – 4.5 mg/dL (inorganic)Platelet Count150,000 – 350,000/mLPotassium3.5 – 5.0 mEq/LProstate-Specific Antigen (PSA)0 – 4 ng/mL (likely higher with age)Proteins:Total6.0 – 8.4 gm/dLAlbumin3.5 – 5.0 gm/dLGlobulin2.3 – 3.5 gm/dLProthrombin (PTT)25 – 41 secPyruvic Acid0.3 – 0.9 mg/dLRed Blood Cell Count (RBC)4.2 – 6.9 million/µL/cu mmSodium135 – 145 mEq/LThyroid-Stimulating Hormone (TSH)0.5 – 6.0 µ units/mLTransaminase:Alanine (ALT)1 – 21 units/LAspartate (AST)7 – 27 units/LUrea Nitrogen (BUN)7 – 18 mg/dLBUN/Creatinine Ratio5 – 35Uric AcidMale2.1 to 8.5 mg/dL (likely higher with age)Female2.0 to 7.0 mg/dL (likely higher with age)Vitamin A30 – 65 µg/dLWBC (leukocyte count and white Blood cell count)4.3-10.8 × 103/mm3White Blood Cell Count (WBC)4,300 – 10,800 cells/µL/cu mmDr. A.H. SerdarReference|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:0  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتانتخاب با شماست ورزشکار دیمی یا حرفه ای !دوستان عزیز شاید فکر می کنید که این پست ها چه ربطی به بدنسازی داره ولی برای حرفه ای شدن و کارشناس شدن دوپینگ باید کلی آناتومی و فارماکوولوژی و اندوکوولوژی و فیزیوولوژی و ... بدونیدحال این راه حرفه ای شدن است...انتخاب با شماست ورزشکار دیمی یا حرفه ای !|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ساعت 0:50  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتدیکشنری آنلاینdictionaryدیکشنری همیشه لازمه . چند دیکشنری را لینک داده ام که همیشه دم دست باشند . اگر شما دیکشنری آنلاین خوبی را بکار میبرید ، لطفا معرفی نمائید .مترجم گوگلانگلیسی، فارسی، عربی با تلفظآریا دیکشنری انگلیسی به فارسی و برعکسفری دیکشنری انگلیسی به انگلیسی با تلفظ برتیش و امریکا شمالیبست دیکشنری انگلیسی به فارسی و برعکس با تلفظ برتیشانسر دیکشنری انگلیسی به انگلیسی با تلفظآریاپور دیکشنری انگلیسی به فارسی و برعکسدامغان دیکشنری انگلیسی به فارسی و برعکسرورس دیکشنری انگلیسی به روسی و برعکسمدیکال دیکشنری انگلیسی به انگلیسیمدلاین پلاس دیکشنری انگلیسی به انگلیسیمریام دیکشنری انگلیسی به انگلیسی با تلفظدیکشنری انگلیسی به لاتینلغت نامه دهخدانارسیس دیکشنری انگلیسی به فارسیتزاوروس دیکشنری انگلیسی به انگلیسی با متضاددیکشنری تصویریفرهنگ لغت فارسی به انگلیسی و بر عکسویرایشگر به خط فارسی‌کیبورد|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ساعت 0:45  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظرات۱۱ گیاه دارویی که قند را پایین می آورندقبل از کشف انسولین و داروهای کاهش دهنده قندخون، بیماران دیابتی با گیاهان دارویی و درمان های سنتی معالجه می شدند. تاکنون تاثیر مثبت بیش از ۱۲۰۰ گیاه دارویی در کاهش میزان قند خون یا کاهش عوارض ناشی از آن شناخته شده است...این یادداشت، اشاره ای دارد به برخی از مهم ترین گیاهان دارویی با خواص کاهش دهندگی قند خون که گزارش های بالینی و آزمایشگاهی معتبر مبنی بر موثر بودن آنها موجود است و همچنین نگاهی می اندازد به گیاهان دارویی که در طب سنتی ایران در درمان بیماری دیابت تجویز می شوند.۱) پیاز و سیر: سیر از سبزی هایی است که تاریخی بسیار کهن دارد. انسان خواص درمانی این گیاه را ۵ قرن قبل از میلاد مسیح(ع) شناخته بود. سیر هزاران سال برای اهداف پزشکی استفاده می شد. این گیاه حداقل ۳ هزار سال در طب چین کاربرد داشته است. پیاز نیز یکی از قدیمی ترین گیاهان زراعی است که از هزاران سال قبل به عنوان طعم دهنده غذاها و همچنین دارو از آن استفاده می شود. ترکیبات فعال گوگردی مانند آلیل پروپیل دی سولفید موجود در پیاز و اکسیدآلیل دی سولفید موجود در سیر نقش اصلی را در کاهش قندخون دارند. پیاز و سیر باعث افزایش میزان انسولین در خون می شوند. هر چقدر مصرف این مواد بیشتر باشد، قند خون بیشتر کاهش می یابد. مصرف قرص های سیر به میزان ۲۴۰۰ میلی گرم در روز به مدت ۳ ماه، قند خون را مختصرا کاهش می دهد.۲) خیار تلخ: این میوه شبیه کدوی زگیل دار است و در نواحی گرمسیر مانند آمازون، آفریقای شرقی و آسیا رشد می کند و در آمریکای جنوبی به عنوان غذا و دارو کشت می شود. میوه تازه آن به رنگ سبز است که با رسیدن به رنگ نارنجی- زرد تبدیل می شود. تمام قسمت های این میوه بسیار تلخ است. میوه خیار تلخ حاوی ماده ای شبیه انسولین است و مصرف روزانه حدود ۶۰ گرم شیره این گیاه به کاهش مختصر قندخون منجر می شود.۳) شنبلیله: گیاهی از تیره پروانه داران است و به همین دلیل توانایی همزیستی با باکتری های تثبیت کننده ازت را دارد و می تواند بخش زیادی از نیتروژن مورد استفاده خود را تولید کند. این گیاه بومی ایران است و در بیشتر نواحی ایران از جمله آذربایجان، اصفهان، فارس، خراسان، سمنان و دامغان می روید و به عنوان سبزی خوراکی کاشته شده و مصرف می شود. تجویز ۱۵ تا ۵۰ گرم پودر دانه شنبلیله خیسانده در آب موجب کاهش قندخون ناشتا و بعد از غذا می شود. پودر دانه شنبلیله علاوه بر کاهش مختصر قندخون باعث کاهش چربی های خون نیز می شود.۴) سیاه گیله: در ایران تنها یک گونه از قره قات وجود دارد که آن هم در جنگل های تالش و نواحی مرطوب رشد می کند که در زبان محلی به آن سیاه گیله می گویند. این گیاه در جنگل های شمال ایران می روید. قره گیله یا سیاه گیله دارای برگ های بیضوی و نوک تیز با گل های صورتی و سفید ریز است و در اواخر تابستان، دانه های سیاه ارغوانی آن برای چیده شدن آماده می شوند. میوه آن را می توان هم به صورت تازه و هم خشک شده مصرف کرد یا در تهیه انواع مرباها و دسرها به کار برد. برگ های این گیاه در طب سنتی در درمان بیماری دیابت استفاده می شود. اثر ضددیابت یک بار مصرف عصاره این گیاه که اثری مشابه انسولین دارد، تا چند هفته در بدن باقی می ماند. به علاوه این گیاه دارویی در پیشگیری از عوارض بلندمدت دیابت مانند عوارض قلبی- عروقی، عصبی، کلیوی و چشمی تا حدی موثر است. عصاره آن به مقدار۸۰ تا ۱۶۰ میلی گرم ۳ بار در روز برای بیماران مبتلا به دیابت توصیه می شود.۵) خار مریم: خار مریم اصالتا بومی منطقه مدیترانه است. این گیاه امروزه در سراسر نقاط دنیا از اروپا تا آسیا و از آفریقا تا آمریکای شمالی گسترده شده است. این گیاه تنومند معمولا در مناطق خشک و آفتابی رشد می کند. این گیاه دارویی موجب افزایش حساسیت سلول ها به انسولین و کاهش قندخون می شود. ماده موثر آن سیلی مارین نام دارد که تجویز آن به مقدار ۲۰۰ میلی گرم ۳ بار در روز موجب کاهش مختصر قندخون ناشتا و هموگلوبین ای .وان.سی و چربی های خون می شود. فرآورده های این گیاه از تخم های داخل میوه تهیه می شوند. تخم های آن حاوی ۵/۱ تا ? درصد سیلی مارین است.۶) هندوانه ابوجهل: هندوانه ابوجهل یا خربزه روباه یکی از گیاهان دارویی متعلق به خانواده خیارها و کدوها است. این گیاه بومی ایران بوده و در نواحی جنوبی کشور و مناطقی مانند جنوب استان خراسان یافت می شود. میوه این گیاه دارای گلوکوزید قابل تبلوری با طعم بسیارتلخ به نام کولوسنتین است. این گلوکوزید که به حالت متبلور و خالص به رنگ زرد است، در آب به نسبت ۲۰ درصد حل می شود و اگر هیدرولیز شود، گلوکز و ماده ای به نام کولوسنتتین می دهد. در طب سنتی بسیاری از کشورها از جمله ایران تجویز میوه این گیاه جهت کاهش قند خون متداول است. میوه این گیاه بسیار سمی است و مصرف مقدار زیاد آن باعث اسهال خونی و درنهایت مرگ می شود. تجویز مقدار ۱۰۰ میلی گرم ۳ بار در روز ماده موثر هندوانه ابوجهل به مدت ۲ ماه در بیماران دیابتی نوع دوم، موجب کاهش مختصر میزان هموگلوبین ای.وان.سی و قندخون ناشتا می شود. تجویز این مقدار به مدت ۲ ماه در این بیماران بدون هیچ گونه عوارض جانبی گوارشی، کبدی و کلیوی است.۷) پسیلیوم: پسیلیوم یا اسفرزه، گیاهی از خانواده پلانتاجیناسه آ و یک داروی ملین گیاهی است که از طریق جذب آب باعث حجیم شدن محتویات روده شده و با افزایش حرکات دودی شکل باعث تخلیه مدفوع می شود. مصرف پودر پسیلیوم به مقدار ۱۰ گرم در روز و به مدت ۸ هفته هموگلوبین ای.وان.سی را مختصرا کاهش می دهد.۸) عدس الملک: این گیاه بومی ایران است و در طب سنتی جهت کاهش قندخون بیماران دیابتی تجویز می شود. با این حال مصرف روزانه پودر بذر گیاه به مقدار ۱۵۰۰ میلی گرم در روز به مدت ۲ ماه اثر مفیدی بر قندخون نشان نداده است و فعلا اطلاعات علمی کافی در مورد اثرات این گیاه در دسترس نیست.۹) چای سبز: چای سبز و سیاه در اصل یکی هستند اما فرآیند تولید چای سیاه به گونه ای دیگر است. برگ های چای سیاه طی روش خاصی تخمیر و سپس خشک می شوند اما برگ های چای سبز پس از چیدن خشک می شوند. عدم تخمیر موجب می شود که تقریبا بیشتر مواد طبیعی به همان مقدار در برگ های چای باقی بمانند. مردم چین از دیرباز چای سبز را به عنوان یک نوشیدنی دارویی مصرف می کردند و به دلیل اهمیت ویژه این گیاه، اصول خاصی نیز برای تهیه آن دارند. در سال های اخیر چای سبز در بسیاری از کشورهای جهان طرفداران فراوانی یافته است. دلیل اصلی این استقبال، آشنایی مردم دیگر کشورها با خواص درمانی این نوع نوشیدنی است. بسیاری از خواص چای سبز مربوط به ماده ای به نام کاتچین است که فعالیت آنتی اکسیدانی آن بسیار بالا است. مصرف روزانه ۵/۱ گرم پودر چای سبز خشک موجب کاهش مختصر قندخون در بیماران دیابتی می شود. مقدار توصیه شده برای بیماران دیابتی مصرف ۲ فنجان چای دم کرده در روز است.۱۰) دم کرده گزنه: ساقه این گیاه را پرزها و تارهای مخروطی شکل پوشانده است که در صورت لمس کردن ساقه به دست می چسبد و پوست را می گزد و تولید خارش و سوزش می کند و شاید به همین دلیل آن را گزنه نامیده اند. تخم آن نرم، ریز و تیره رنگ و مانند تخم کتان است. قسمت مورد استفاده این گیاه برگ های تازه، ریشه، شیره و دانه آن است. گزنه در طب سنتی ایران به عنوان یک داروی کاهنده گلوکز خون معرفی شده است. عصاره برگ گزنه می تواند یک نقش حفاظتی در برابر افزایش میزان قندخون و تخریب سلول های پانکراس داشته باشد.۱۱) کلپوره همدانی، مریم نخودی همدانی: استفاده از این گیاه به طوری که در کتب دارویی قدیمی آمده است به زمان های دور نسبت داده می شود. بقراط، دیوسکورید، پلین و جالینوس از این گیاه در آثار خود نام برده اند. عصاره این گیاه محتوی مواد موثره زیره است. مصرف عصاره این گیاه به مقدار ۱۲۵ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به مدت ۶ هفته قندخون را مختصرا کاهش می دهد.● حرف آخردر مجموع، مصرف گیاهان دارویی توسط بیماران دیابتی تحت هیچ شرایطی نباید بدون نظر تیم پزشکی انجام شود. این گیاهان دارویی نباید جایگزین داروهای ضددیابت یا انسولین در بیماران دیابتی شود چرا که اولا اثر این گیاهان بر کاهش قندخون خفیف است و ثانیا از فردی به فرد دیگر متفاوت بوده و ثالثا ممکن است با دیگر داروهای مورد استفاده بیماران تداخل داشته باشند. همچنین عوارض و اثرات مصرف طولانی مدت این گیاهان ناشناخته است. در حال حاضرهیچ گونه توصیه ای علمی در ارتباط با مصرف آنها وجود ندارد.دکتر سیدمحسن خوش نیت(متخصص غدد و متابولیسم)|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ساعت 0:18  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتآزمایش خونتان را تفسیر کنید-الفبای تفسیر CBCاگر چه امروزه آزمایش‌های بسیار دقیقی وجود دارند که می‌توانند مقدار میکروسکوپی جزیی‌ترین اجزای روی سلول‌های سرطانی را هم در بدن اندازه بگیرند و یا هر لحظه عناصر پروتئینی یا شیمیایی جدیدی معرفی می‌شوند که اندازه‌گیری آنها در خون یا دیگر مایعات بدن می‌تواند به پزشکان در تشخیص بیماری‌ها کمک کند اما برای اغلب مردم و همچنین بسیاری از پزشکان، کلمه «آزمایش‌» یادآور آزمایش کامل خون، یعنی همان آزمایش معروفی است که تعداد سلول‌های اصلی خون طی آن اندازه‌گیری می‌شود. آزمایش خون یا CBC که مخفف جمله انگلیسی «شمارش کامل خون» است، یکی از ابتدایی‌ترین و در عین حال اصلی‌ترین آزمایشاتی است که می‌تواند زمینه تشخیص بسیاری از بیماری‌ها و از آن مهم‌تر، بیانگر شرایط کلی و حیاتی بدن باشد. برای آشنایی بیشتر با اجزای این آزمایش و فهمیدن اینکه معنی آن چند حرف انگلیسی با اعدادی که روبه‌رویشان نوشته می‌شود چیست، می‌توانید مطالب زیر را بخوانید...RBCRBC مخفف کلمه سلول‌ قرمز خون است. این سلول‌های قرمز یا همان گلبول‌های قرمز، در واقع اصلی‌ترین قسمت خون و عامل رنگ قرمز آن هستند. خود این رنگ قرمز به دلیل وجود ماده‌ای به نام هموگلوبین است که کمک می‌کند گلبول‌ قرمز، اصلی‌ترین وظیفه خود یعنی حمل و نقل اکسیژن و دی‌اکسیدکربن را انجام دهد. به طور خلاصه می‌شود گفت گلبول‌های قرمز وسیله حمل و نقل اکسیژن از ریه به بقیه سلول‌های بدن هستند.مقادیر طبیعی: بین 7/4 تا 1/6 میلیون در هر میکرولیتر خون. این عدد برای خانم‌ها مقداری کمتر و در کودکان مقداری بیشتر است.چه چیزهایی باعث کاهش آن می‌شوند؟خون‌ریزی‌های گوارشی یا خون‌ریزی‌‌های واضح از محل زخم، سوءتغذیه و فقر آهن یا کمبود ویتامین B12 ، شکستن سلول‌های خونی یا همولیز در اثر بعضی بیماری‌های خاص مثل فاوسیم، بعضی مشکلات ژنتیکی مثل گلبول‌های قرمز سلول داسی‌شکل و مشکلات مغز استخوان باعث پایین آمدن مقدار گلبول‌های قرمز می‌شوند. نارسایی و بعضی مشکلات کلیوی، بیماری‌های مزمن و تومورهای سرطانی و همچنین بیماری‌های روماتویید هم باعث از بین رفتن RBCهای خون و کاهش این عدد در برگه آزمایش می‌شوند.چه چیزهایی باعث افزایش آن می‌شود؟مقدار بالای گلبول قرمز می‌تواند نشان‌دهنده ظرفیت‌ بالای حمل اکسیژن باشد. در بعضی ورزشکاران و همچنین زندگی در ارتفاع به خاطر کمبود اکسیژن در هوا باعث افزایش RBC خون می‌شود. بیماری‌های ریوی یا کلا هر نوع بیماری‌ای که هیپوکسی مزمن (کمبود اکسیژن طولانی مدت در بدن) ایجاد می‌کند، مثلا بیماری‌ مادرزادی قلبی، هم باعث تولید بیشتر RBC می‌شوند.نکته:گلبول قرمز به طور طبیعی بعد از تولید در مغز استخوان 120 روز در خون زندگی می‌کند و در آخر عمر خود خرد می‌شود و به عناصر سازنده‌اش تبدیل می‌شود.مقدار RBC‌ها در طی بارداری به طور طبیعی کمی کمتر نشان داده می‌شود چون حجم مایع خون افزایش پیدا کرده است.عدد RBC در واقع مقدار دقیق گلبول‌های قرمز در 1میلی‌لیتر خون محیطی است.بسته به آزمایشگاه و نوع کیت مورد استفاده، ممکن است مقیاس شمارش این سلول فرق کند.خوردن داروهایی مثل کلرامفنیکل هم باعث کاهش RBC می‌شود.HCTهموتوکریت یا HCT هم یکی از مقادیر اندازه‌گیری گلبول قرمز است. به طور کلی «هم» به معنی آهن است و هر جا در هر کلمه‌ای آمد حتما آن کلمه ارتباطی با گلبول قرمز دارد. هماتوکریت درصدی از حجم کلی خون است که از گلبول قرمز ساخته شده و با اندازه‌گیری قسمت قرمز رسوب خون در لوله آزمایش نسبت به کل ارتفاع خون اندازه‌گیری می‌شود. به خاطر بیماری‌ها و شرایط مختلفی که می‌توانند اندازه‌گیری RBC و Hgb را با اشکال مواجه کنند، HCT هم اندازه‌گیری می‌شود تا به طور مستقیم نشان‌دهنده اندازه هموگلوبین و گلبول قرمز در خون باشد. این عدد معمولا با درصد نشان داده می‌شود. مقادیر طبیعی: اعداد بین 42 تا 52 درصد برای آقایان و 37 تا 47 درصد برای خانم‌ها نرمال به حساب می‌آید. در خانم‌های باردار درصد بالاتر از 33 طبیعی است.محدوده خطر: HCT بالاتر از 60 درصد و پایین‌تر از 15 درصد باید باعث نگرانی پزشک شود.چه چیزهایی باعث کاهش آن می‌شود؟تقریبا همان دلایل RBC،Hgb به علاوه شرایطی مثل پرکاری تیرویید، سیروزکبدی، نارسایی مغز استخوان و میلوم مولتیپل باعث کاهش هماتوریت می‌شوند.چه چیزهایی باعث افزایش آن می‌شود؟سوختگی، اسهال شدید، بیماری‌های انسدادی ریوی، از دست دادن زیاد آب، تولید بیش از حد گلبول قرمز عوامل افزایش HCT هستند.نکته:بیماری‌هایی که باعث به وجود آمدن شکل‌های غیرطبیعی گلبول قرمز می‌شوند (مثل بیماری گلبول قرمز داسی‌‌شکل) مقدار HCT را تغییر می‌دهند.وقتی مقدار گلبول سفید به شدت بالا باشد بر مقدار HCT موثر است.در صورت طبیعی بودن اندازه‌های گلبول قرمز، مقدار هماتوکریت 3 برابر هموگلوبین است.هماتوکریت را نباید بلافاصله بعد از خون‌ریزی شدید اندازه‌گیری کرد.WBCاین سه حرف مخفف «سلول‌های سفیدخون» و نشان‌دهنده گلبول‌های سفید است. اندازه‌گیری مقدار گلبول‌های سفید خون یکی از روش‌های اصلی تعیین وجود عفونت در بدن است چون این سلول‌ها که جزو سیستم دفاعی بدن هستند در شرایط بیماری‌های عفونی و غیرعفونی واکنش‌های مختلفی از خود نشان می‌دهند.شمارش WBCها دو جزء دارد. یکی مقدار کلی گلبول‌های سفید در یک میلی‌لیتر خون و جزء دیگر شمارش جزء به جزء این سلول‌ها چون گلبول‌ سفید خود متشکل از پنج نوع مختلف است که کم و زیاد شدن هر کدام از این انواع معنی خاص خود را دارد. کلمه «diff» که در جلوی CBC به معنی آزمایش خون نوشته می‌شود درخواست برای شمارش همین انواع مختلف گلبول‌سفید است.مقادیر طبیعی: در بزرگسالان و بچه‌های بالاتر از 2 سال مقدار گلبول‌سفید بین 5 تا 10 هزار در هر میلی‌لیتر خون طبیعی است.محدوده خطر: WBC کمتر از 2500 و بیشتر از 30000 هر کدام نشان‌دهنده بیماری‌هایی هستند که می‌توانند گاهی خطرناک باشند.چه چیزهایی باعث کاهش آن می‌شود؟لکوپنی یا کاهش گلبول‌سفید به مقادیر زیر 4هزار گفته می‌شود که معمولا در نتیجه نارسایی مغز استخوان، مسمومیت دارویی عفونت بسیار زیاد، سوءتغذیه، بیماری‌های خودایمنی، ایدز، به وجود می‌آید. در بسیاری از انواع نارسایی‌های مغز استخوان (مثلا بعد از شیمی‌درمانی،‌ رادیوتراپی و...) هم این مقدار کاهش می‌‌یابد.چه چیزهایی باعث افزایش آن می‌شود؟افزایش گلبول‌سفید، لکوسیتوز نام دارد و به مقادیر بالاتر از 10هزار گفته می‌شود. که به طور معمول نشان‌دهنده عفونت، التهاب، تخریب بافت بدن و یا لوسمی یا سرطان خون است. ضربه و جراحت، استرس و تب هم مقدار WBC را افزایش می‌دهند.نکته:عمل اصلی گلبو‌ل‌سفید مبارزه با عفونت و حذف عوامل خارجی و مزاحم است و در مواقع آلرژ‌ی‌ها هم این سلول‌ها مسوول بروز واکنش هستند.تغییر هر کدام از انواع WBC معنی خاص خود را دارد و ممکن است نشان‌دهنده عفونت با میکروب، ویروس و یا حتی استرس باشد.فعالیت شدید بدنی و ورزش سنگین هم برای مدتی باعث بالا رفتن تعداد WBC در خون می‌شود. بارداری و زایمان هم این مقدار را افزایش می‌دهند.Hgbدر برگه‌های آزمایش مختلف ممکن است به صورت‌های مختلف HGB،Hg، یا Hgb نوشته شود. هم اینها مخفف کلمه هموگلوبین، یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده گلبول‌ قرمز است. این ماده که در آن آهن به کار رفته خود از اسید آمینه تشکیل شده و جایگاه‌های مختلفی برای ترکیب با اکسیژن دارد. هموگلوبین در جایی که اکسیژن زیاد وجود دارد با آن ترکیب می‌شود و در محیط کم اکسیژن آن را آزاد می‌کند.اندازه‌گیری مقدارکلی هموگلوبین در واقع نوعی نشان‌هنده تعداد گلبول‌های قرمز است.مقادیر اصلی: مقدار طبیعی برای آقایان بین 14 تا 18 گرم در هر دسی‌لیتر است و برای خانم‌ها مقادیر بین 12 تا 16 گرم در هر دسی‌لیتر طبیعی محسوب می‌شود.محدوده خطر: هموگلوبین زیر 5 و بالای 20 مقادیر بحرانی به حساب می‌آیند و حتما نیازمند رسیدگی فوری هستند.چه چیزهایی باعث کاهش آن می‌شود؟دقیقا همان دلایل کاهش گلبول‌های قرمز چون هموگلوبین را هم تخریب می‌کنند باز کاهش مقدار آن در خون می‌شوند. کم‌خونی، خون‌ریزی شدید، سرطان، سوءتغذیه، بیماری لوپوس، بیماری‌های کلیوی و بزرگی طحال باعث کاهش هموگلوبین می‌شوند. مصرف آنتی‌بیوتیک‌ها، آسپیرین و ایندومتاسین و همچنین داروهای ضدسرطان هم هموگلوبین خون را کم می‌کنند.چه چیزهایی باعث افزایش آن می‌شود؟مشکلات ریوی، سوختگی شدید، نارسایی مزمن ریه و از دست دادن زیاد آب (دهیدراسیون‌) مقدار این ماده حیاتی را افزایش می‌دهند. جنتامایسین و متیل‌دوپا هم جزو داروهایی هستند که عوارض جانبی‌شان افزایش Hgb است.نکته:مقدار Hgb در بارداری کاهش می‌یابد چون با اینکه خون‌سازی کمی بیشتر شده است اما حجم مایع بدن و خون بالا رفته و مقدارکلی هموگلوبین در هر دسی‌لیتر آن کاهش می‌یابد.زندگی در ارتفاع هم به خاطر نیاز بیشتر بدن به اکسیژن و کمبود اکسیژن محیط باعث تولید بیشتر هموگلوبین می‌شود.در طحال اغلب سلول‌های پیرخون تخریب می‌شوند. بزرگ شدن طحال یعنی تخریب بیشتر سلول‌ها و به همین دلیل به دنبال آن کاهش RBC و Hgb رخ می‌دهد.Pltپلاکت‌ها، اجزای کوچک دیسک شکلی هستند که در خون وجود دارند و از بقیه سلو‌ل‌های خونی بسیار کوچک‌ترند. این ساختارها حاوی آنزیم‌هایی هستند که باعث انعقاد خون می‌شوند و وظیفه اصلی آنها جلوگیری از خون‌ریزی و خارج شدن گلبول‌قرمز از داخل رگ است.Plt نشان‌دهنده تعداد پلاکت‌ها در هر میلی‌لیتر مکعب خون است و عدد مربوط به آن معمولا بزرگ‌ترین عدد برگه آزمایش خون است.به غیر از کنترل سیستم انعقادی خون، از میزان پلاکت برای بررسی روند بهبود نارسایی مغز استخوان و بیماری‌های خونی هم استفاده می‌شود.مقادیر طبیعی: پلاکت بین 150 هزار تا 400 هزار در هر میلی‌مترمکعب خون برای بزرگسالان طبیعی است. در نوزادان این مقدار کمی بیشتر است.محدوده خطر: پلاکت زیر 50‌ هزار یا بیشتر از یک میلیون کاملا غیرطبیعی است و نیازمند توجه ویژه است.چه چیزهایی آن را کاهش می‌دهد؟بزرگ شدن طحال، خون‌ریزی شدید و مصرف پلاکت، لوسمی یا سرطان خون ترومبوسیتوپنی، (انواع وراثتی کمبود پلاکت)، انعقاد منتشر خون در داخل رگ‌ها، شیمی‌درمانی بعد از سرطان، عفونت و نارسایی مغز استخوان باعث کاهش PH می‌شود. عدم تولید پلاکت هم می‌تواند به خاطر مشکلات استخوانی باشد.چه چیزهایی آن را افزایش می‌دهد؟بیماری‌ آرتریت روماتویید، کم‌خونی فقر آن و مشکلات بعد از برداشت طحال باعث افزایش مقدار پلاکت می‌شوند.به این عوامل می‌توان بعضی سرطان‌ها و بیماری‌های ژنتیکی خاص را هم اضافه کرد.نکته:ورزش شدید و قدرتی باعث افزایش میزان پلاکت می‌شود. در هنگام قاعدگی مقدار پلاکت کمی کاهش پیدا می‌کند.قرص‌های ضدبارداری باعث بالا رفتن مقدار پلاکت می‌شوند. در حالی که استامینوفن پلاکت را کاهش می‌دهد.صبح آزمایش خون بدهیدانجام آزمایش خون یکی از ساده‌ترین روش‌های آزمایش است. با پیشرفت تکنولوژی و وجود دستگاه‌های جدید معمولا پس از چند دقیقه می‌‌توان پاسخ این آزمایش را دریافت کرد.برای انجام این آزمایش حدود 5 تا 7 میلی‌لیتر از خون وریدی لازم است که معمولا آن را در یک لوله آزمایش که با ماده ضدانعقاد خون پوشیده شده است جمع‌آوری می‌کنند.برای حل شدن بهتر ماده ضدانعقاد با خون موقع‌ خون‌گیری و کمی بعد از آن لوله را تکان می‌دهند.در طی انجام آزمایش باید از هر اتفاقی که موجب تخریب سلول‌های خونی می‌شود جلوگیری کرد.بعد از انجام آزمایش باید مدتی روی محل خون‌گیری فشار وارد کرد تا خون بند بیاید. در موارد کم‌‌خونی شدید هم خون‌گیری برای انجام آزمایش خون مشکلی ایجاد نمی‌کند.برای کسانی که ترس از سوزن و یا دیدن خون دارند باید تمهیدات ویژه در نظر گرفته شود.به غیر از اجزای اصلی آزمایش خون مثل مقادیر پلاکت، گلبول‌سفید و قرمز، هموگلوبین، مقیاس‌های دیگری مثل MCV و MCH و MCHC وجود دارند که همه مربوط به گلبول‌قرمز و اندازه، شکل و مقدار هموگلوبین آن هستند. مقادیر متفاوت هر کدام از اینها می‌تواند نشان‌دهنده نوع خاصی از کم‌خونی باشد.بهترین زمان برای انجام آزمایش خون صبح و در شرایط طبیعی بدن است. استرس، فعالیت شدید و یا خون‌ریزی حاد می‌تواند نتایج را کمی تغییر دهد.What is a CBCدانش آموز: آقا , آزمایش CBCدیگه چه جور آزمایشی است ؟? Student:What is a CBCآموزشیار آزمایشگاه : یکی از آزمایش هایی که به طور معمول  انجام آن  توسط پزشکان در خواست می شود . آزمایش ( سی , بی , سی .) است .One of the most commonly ordered laboratory tests, a blood count,also called a complete blood count (CBC)CBCحروف اول سه کلمه انگلیسی زیر است.شمارشC ) COUNT )  ، خون B )BLOOD )، کامل=C) COMPLETE)درنتیجه : CBCبه معنای شمارش کامل  گویچه های خون استCBCشامل :1- شمارش تعداد گویچه های سفید خون در میلی متر مکعب ازخون۱-It measures White blood cells (WBC)2- شمارش تعداد گویچه های قرمز خون در میلی متر مکعب ازخون2- It measures Red blood cell count (RBC )3- شمارش تعداد پلاکت های خون در میلی مترمکعب ازخونplatelet count-34- شمارش افتراقی گویچه های سفید خو ن( تعیین Diff)4-Count white blood cell differential5 - اندازه گیری هماتوکریت  خون   1*  2  * 3  *  45-Hematocrit (HCT) measure6- تعیین مقدار هموگلوبین خونmeasure (Hemoglobin (HGB- ۶7- تعیین اندیکس های  (index)  گویچه های قرمز خون7- RBC Indexالف: تعیین میانگین حجم یک گویچه قرمزA-The size of the red cells (MCV)ب: تعیین میانگین مقدار هموگلوبین در یک گویچه قرمز و غیره.....etc،B -As well as the mean cell hemoglobin(MCH)ج : گزارش مرفولوژی گویچه های قرمزخونC -Red Blood Cell morphology reportد: گزارش سلولهای نارسD -Immature cells reportه: گزارش انگل خونی از جمله انگل مالاریا در صورت مشاهدهE - Malaria Parasit report|+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ساعت 0:15  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتآناتومی عضلات بدنسازانمحک|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:24  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتمروری کوتاه بر آناتومی و فیزیولوژی غدد درون ریزمروری کوتاه بر آناتومی و فیزیولوژی غدد درون ریزغده های درون ریز، هورمون ها را تولید می کنند. هورمون ها موادی شیمیایی هستند که در جریان خون وجود دارند و فرآیندهای قسمت های دیگر بدن را کنترل می کنند. این فرآیندها عبارتند از متابولیسم (واکنش هایی شیمیایی که به طور مداوم در بدن رخ می دهند). پاسخ به استرس، رشد و تکامل جنسی. این مجموعه شامل غده ها و سایر سلول های تولید کننده هورمون هستند. غده هایی مثل هیپوفیز، فوق کلیه و تیرویید اعضایی هستند که تنها کارکرد آنها تولید هورمون های اختصاصی است. سایر اعضا و بافت ها مثل تخمدان ها، بیضه ها، قلب و کلیه ها نیز حاوی سلول های تولید کننده هورمون هستند.غده هیپوفیز و هیپوتالاموسغده هیپوفیز در قاعده مغز قرار دارد. این غده به عنوان »غده رئیس« شناخته می شود، چون هورمون هایی را تولید می کند که بافت درون ریز واقـع در سـایر غده ها و اعضا را تحریک و کنترل می کند. همچنین هورمون هایی را ترشح می کند که رشد بدن، حجم ادرار و انقباض رحم را در طول زایمان کنترل می کنند. هیپوتالاموس بخشی از مغز است که با غده هیپوفیز ارتباط دارد. هیپوتالاموس، هورمون هایی به نام عوامل آزاد کننده را ترشح می کند که کارکرد هیپوفیز را کنتـرل می کنند و به عنوان رابط بین دستگاه های عـصبی و غـدد درون ریز عمـل می کنند.غده پینه آلغده پینه آل در عمق مغز قرار دارد. کارکرد دقیق آن هنوز مشخیص نیست. البته معلوم شده است که این غده هورمونی به نام ملاتونین را ترشح می کند که گمان می رود با چرخه روزانه خواب و بیداری مرتبط باشد.غده های تیرویید و پاراتیروییدغده تیرویید که در گردن واقع است، هورمون هایی را تولید می کند که متابولیسم را تنظیم می کنند. همچنین برخی از سلول های تیرویید، هورمون کلسی تونین را ترشح می کنند که غلظت خونی کلسیم را کاهش می دهد. چهار غده پاراتیرویید واقع در پشت تیرویید هورمونی را تولید می کنند که غلظت خونی کلسیم و فسفات را تنظیم می کند. کلسیم برای سلامت استخوان ها حیاتی است و به همراه فسفات، نقش مهمی را در کارکرد عصب و عضله ایفا می کند.غده های فوق کلیهغده های فوق کلیه در بالای کلیه قرار دارند. هر غده یک قشر لایه خارجی و یک مدولا (مرکز) دارد. قشر، هورمون های کورتیکواستروییدی یا کورتونی (که در کـمک بـه تنظیم غلظت خونی نمک و قند نقـش دارند) و مقادیر کم هـورمـون هـای جنسی مردانه (که ایجاد برخی از مشخصات جنسی مردانه را تحریک می کنند) را تولید می کند. مدولا، اپی نفرین (آدرنالین) و نوراپی نفرین (نورآدرنالین)، را ترشح می کند که در پاسخ به استرس (واکنشی که »پاسخ جنگ و گریز« نام دارد)، ضربان قلب و خونرسانی به عضلات را افزایش می دهند.لوزالمعدهلوزالمعده پشت معده قرار دارد. لوزالمعده مایعات گوارش کننده ای تولید می کند که به تجزیه غذا کمک می کنند. همچنین هورمون های انسولین و گلوکاگون را ترشح می کند که نقش مهمی را در تنظیم سطح گلوکز خون (قندی که منبع اصلی انرژی بدن به شمار می رود) ایفا می کنند.تخمدان هاتخمدان ها در دو طرف رحم قرار گـرفته اند. آنها تخمـک ها را آزاد می کنند و هـورمون های جنسی زنانه یعنی پروژسترون و استروژن را می سازند که چرخه قاعدگی را تنظیم می کنند. استروژن همچنین باعث ایجاد برخی از مشخصات جنسی زنانه از جمله بزرگ شدن پستان ها می شود.بیضه هابیضه ها در کیسه ای از پوست و عضلات به نام کیسه بیضه (اسکروتوم) قرار دارند. آنها تولید اسپرم و ترشح هورمون جنسی مردانه یعنی تستوسترون را برعهده دارند. این هورمون مسؤول شروع بلوغ و ایجاد مشخصات جنسی ثانویه مردانه از جمله موی صورت است.دوپینگ(داروهای نیروزا)یکی از ناجوانمردانه‌ترین اعمال بشریدوپینگ یکی از ناجوانمردانه‌ترین اعمال بشری است که متأسفانه در فعالیت‌های ورزشی که از دیرباز در کشورمان به‌عنوان مظهر مردی و مردانگی به شمار می‌رفته است، به‌کار می‌رود. البته امروزه معلوم گردیده است که استفاده از مواد و ترکیبات دوپینگ علاوه بر جنبه‌های غیراخلاقی آن، موجب آسیب‌ها و صدمات فراوانی به فرد مصرف‌کننده می‌شوند که در برخی موارد غیرقابل برگشت بوده و ممکن است حتی موجب مرگ فرد گردند. مطلب حاضر اطلاعاتی است که در سایت اینترنتی سازمان نظام‌پزشکی کشور درج گردیده است و پس از تغییراتی چند، به حضورتان ارائه می‌گردد.در طول تاریخ بسیاری از داروهای گیاهی و صنعتی برای افزایش توانائی جسمی و ورزشی مورد استفاده قرار گرفته‌اند و هر کدام پس از مدتی به خاطر عوارض جانبی مختلف کنار گذاشته شده‌اند. شاید بتوان گفت اولین مورد مصرف این ترکیبات در دوران رم باستان و با مصرف بیضه گاونر توسط گلادیاتورها در شب قبل از مسابقه بوده است. از حدود ۴۰ سال پیش برخی ورزشکاران از هورمون‌های جنسی مردانه و مشتقات آنها برای نیروزائی استفاده نموده‌اند که امروزه بسیاری دچار عوارض آنها از جمله سرطان کبد شده‌اند. اخیراً داروهای جدیدتری مورد استفاده برخی ورزشکاران قرار می‌گیرد که هنوز حتی اثربخشی آنها در افزایش نیروی جسمی مورد مطالعه علمی دقیق قرار نگرفته است و عوارض بسیاری از آنها هنوز ناشناخته‌اند.به همین دلیل برای حفظ سلامت جسمی ورزشکاران و پیشگیری از عوارضی که آنان ناآگاهانه دچار می‌شوند. کمیته بین‌المللی المپیک استفاده بسیاری از آنها را ممنوع کرده است و آزمایشات متعددی برای اطمینان از این امر بر روی ورزشکاران رقابت‌های رسمی انجام می‌دهد.کاربرد غیرمجاز داروها در ورزش (دوپینگ)تاریخچهقدمت استفاده از ترکیبات دوپینگ در ورزش به حدود دو هزار سال قبل از میلاد برمی‌گردد. جائی‌که هومر در نوشته‌های خود به مصرف قارچ‌های غنی از پروتئین توسط گروهی از ورزشکاران یونان باستان اشاره نموده است.کاربرد واژه دوپینگ کمتر از صد سال قدمت دارد. نخستین مورد مرگ بر اثر مصرف دارو در سال ۱۸۸۶ میلادی در یک مسابقه محلی دوچرخه سواری اتفاق افتاد. در سال ۱۹۱۰ میلادی منع دوپینگ برای اولین‌بار جنبه رسمی و قانونی پیدا کرد. به‌طوری‌که در این سال، در یک مسابقه اسب‌سواری، اسب‌های مسابقه از نظر مصرف موادنیروزا مورد آزمایش قرار گرفتند. در المپیک ۱۹۵۴ گزارشاتی مبنی بر استفاده از دارو توسط ورزشکاران شوروی سابق انتشار یافت. مرگ کورت انمار جانسون دوچرخه سوار دانمارکی در سال ۱۹۶۰ رم خبری تکان‌دهنده برای جهان ورزش بود و باعث شد اولین آزمایشات داروئی در المپیک زمستانی فرانسه به سال ۱۹۶۸ به‌عمل آمد.تعریف واژه دوپینگ: طبق تعریف کمیسیون پزشکی کمیته بین‌المللی المپیک، دوپینگ عبارتست از تجویز یا مصرف یک ماده خارجی. یا ماده‌ای با منشأ داخلی. با مقادیر غیرعادی و یا راه استعمال غیرطبیعی توسط شخص سالم با هدف افزایش کارائی ورزشی. از سوی دیگر در سال‌های اخیر پدیده‌ای به نام ”پارادوپینگ“ نیز پا به عرصه وجود نهاده است که عبارت است از دادن دارو به یک ورزشکار توسط حریف جهت کاهش کارائی وی و یا بدنام کردن ورزشکار.دوپینگ در عصر جدید: در سال‌های اخیر همگام با پیشرفت دانش پزشکی و داروسازی در کنار استفاده صحیح از کشفیات روزافزون علوم، متأسفانه عده‌ای از افراد سودجو استفاده نابجا از داروها را در جامعه اشاعه می‌دهند.یکی از عرصه‌های این سودجوئی کاربرد غیرمجاز داروها در ورزش و ترویج آن بوده است که اهداف اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی در ورای این موارد استفاده نابجا وجود دارد. موارد فراوان خلع مدال، عوارض زیانبار گسترده جسمی و روحی گزارش شده از ورزشکاران و بالاخره موارد مرگ‌و‌میر قابل توجه ناشی از ارتکاب دوپینگ، حاکی از گسترش تکان‌دهنده این ضد ارزش در صحنه ورزش می‌باشد. در سال ۱۹۸۱ یک بررسی در بین دانش‌آموزان ورزشکار امریکائی نشان داد که ۸۰ درصد افراد تحت مطالعه حداقل یک مورد سابقه استفاده از الکل، ۲۰ درصد از آنها سابقه مصرف ماری‌جوانا و ۲ درصد از این افراد تجربه مصرف استروئیدهای آنابولیزان را داشته‌اند. در یک بررسی دیگر بر روی رشته‌های دیگر ورزشی کمترین میزان کاربرد داروها در رشته هاکی روی چمن و بیشترین میزان کاربرد در رشته‌های وزنه‌برداری و دومیدانی ثبت شده است.در حال حاضر تمامی سازمان‌های اجرائی ورزش و در رأس آنها کمیسیون پزشکی کمیته بین‌المللی المپیک که از ۱۹۷۶ فعالیت رسمی خود را شروع کرده مسئولیت مبارزه با دوپینگ را در سراسر جهان برعهده دارند.این سازمان‌ها تدوین و انتشار فهرست‌هائی همراه با تجدیدنظر مداوم را در برنامه کار خود قرار داده‌اند و به انتشار این فهرست‌ها همراه با انتشارات آموزشی دیگر و نیز انجام آزمایشات داروئی روی نمونه‌های گرفته شده از ورزشکاران نسبت به ریشه‌کنی دوپینگ اقدام می‌نمایند.کاربرد غیرمجاز داروها در جواناندوران جوانی: افراد دراین مرحله متأسفانه آسیب‌پذیری زیادی را در مقابل این ترکیبات دارند. طغیان احساسات جوانی و طلب شهرت و مقام می‌تواند جوانان ورزشکار را در برخی از موارد تشویق به کاربرد غیرمجاز دارو نماید. در نتیجه یک مطالعه بر روی جوامع غربی، داروها و موارد کاربرد غیرمجاز، برحسب میزان مصرف آنها به ترتیب الکل، ماری‌جوانا، دخانیات، آمفتامین‌ها، داروهای توهم‌زا و کوکائین و بالاخره استروئیدهای آنابولیزان گزارش شده‌اند.به‌دلیل حساسیت سنی ویژه، ایجاد مقاومت درونی در جوانان از طریق ارائه آموزش‌های مفید در خصوص داروها و عوارض مخاطره‌آمیز آنها، بهتر از منع مستقیم و اعمال مجازات‌های شدید است. گرچه اتخاذ شیوه‌های قانونی نیز در جای خود در مورد این افراد ضرورت دارد.دلایل منع دوپینگدوپینگ خود به دلایل اساسی زیر ممنوع شناخته شده است:۱. دلایل فیزیکی: کاربرد داروها طیفی از اثرات جانبی ناخواسته و زیانبار را برای بدن فرد بر جای می‌گذارد که می‌توانند در پاره‌ای از موارد برگشت‌ناپذیر باشند و از این‌رو، صدمات جبران‌ناپذیری را بر روی سلامتی ورزشکار وارد نمایند.۲. دلایل اخلاقی: دوپینگ با اهداف عالیه ورزش که سالم‌سازی جسم و روح می‌باشد. منافات دارد. از طرف دیگر این پدیده زمینه‌ای باری کشانده شدن جوانان ورزشکار به‌سوی بلای خانمانسوز اعتیاد را فراهم می‌آورد.۳. دلایل قانونی: دوپینگ به‌دلیل ایجاد برتری غیرمنصفانه در صحنه ورزش، برخلاف مقررات جاری سازمان‌های اجرائی ورزش می‌باشد و ارتکاب آن جرم شناخته می‌شومحمد حضوری-کارشناس ارشد علوم تغذیهمنبع:مجله دانش ورزش|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:9  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتدوپینگ با انسولیندوپینگ با انسولیندکترکامبیز سلطانی نژاد ,دکتریسنا بهمنشآقای 25 ساله در تماس با مرکز اطلاع رسانی داروها و سموم وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اظهار داشت که بنا به توصیه‌ی‌ مربی باشگاه بدنسازی، قصد دارد جهت پرورش و تناسب اندام خود اقدام به تزریق روزانه‌ی 20 واحد انسولین NPH نماید. ایشان از نظر جسمی سالم بوده و سابقه‌ی ابتلا به بیماری‌های عروق قلبی، کبدی، کلیوی و متابولیک از جمله دیابت را نداشته، مایل بودند قبل از مصرف اطلاعاتی در مورد دارو و تأثیرآن در  این زمینه داشته باشند.انسولین هورمونی پپتیدی با وزن مولکولی 5808 است که حاوی 51 اسید آمینه می‌باشد. این اسیدهای آمینه در دو زنجیره‌ی‌ A و B که با پل‌های دی سولفیدی به هم متصل شده‌اند، سازمان یافته‌اند، انسولین از سلول‌های بتای پانکراس با سرعت پایه‌ی‌ کم و در اثر بسیاری از محرک‌ها مانند قندها (گلوکز و مانوز)، اسیدهای آمینه (لوسین و آرژینین) و یا تحریک عصب واگ آزاد می‌شود.پس از ورود انسولین به گردش خون، توسط گیرنده‌های اختصاصی که روی غشای اکثر بافت‌ها وجود دارد جذب می‌شود. با این وجود ایجاد پاسخ‌های زیستی نسبت به کمپلکس‌های گیرنده‌، انسولین تنها در معدودی از بافت‌های هدف مانند کبد، عضلات و بافت چربی شناسایی شده است.انسولین در بافت‌های هدف دارای اثرات متعددی است. این هورمون‌با تأثیر برکبد موجب مهار گلیکوژنولیز، مهار تبدیل اسیدهای چرب و اسیدهای آمینه به کتواسیدها و مهار تبدیل اسیدهای آمینه به گلوکز می‌شود. افزایش ذخیره‌ی گلوکز کبدی به صورت گلیکوژن از طریق تحریک گلوکوکیناز و گلیکوژن سنتتاز و مهار فسفوریلاز، افزایش سنتزتری‌گلیسرید و VLDL و تشکیل لیپوپروتئین از دیگر اثرات این هورمون در کبد است.انسولین دارای اثرات آنابولیک روی عضلات و کبد می‌باشد. افزایش سنتز پروتئین در عضله از طریق افزایش نقل و انتقال اسیدهای آمینه و سنتز پروتئین ریبوزومی، از اثرات این هورمون است. افزایش سنتز گلیکوژن از طریق ازدیاد نقل و انتقال گلوکز و تحریک گلیکوژن سنتتاز و مهار فسفوریلاز دربافت عضلانی از دیگر اثرات انسولین محسوب می‌گردد.در بافت چربی، این هورمون موجب افزایش ذخیره‌ی تری‌گلیسرید، انتقال گلوکز به داخل سلول‌ها و فراهم آوردن گلیسرول فسفات جهت استریفیه کردن اسیدهای چرب و مهار لیپاز داخل سلول می‌شود. عمر نیمه‌ی انسولین موجود در گردش خون 3 تا 5 دقیقه است. این هورمون در کبد و کلیه تجزیه می‌شود. کبد در حدود 60 درصد و کلیه به میزان 35 تا 40 درصد از انسولین ترشح شده از غده‌ی پانکراس را از خون خارج می‌سازند. در بیماران دیابتی که انسولین تزریقی را به صورت زیر جلدی دریافت می‌کنند این نسبت معکوس می‌باشد به طوری که 60 درصد انسولین به وسیله‌ی کلیه‌ها و 30 تا 40 درصد آن به وسیله‌ی کبد از خون خارج می‌شود. کمتر از یک درصد انسولین مصرفی به صورت تغییر نیافته از طریق کلیه‌ها دفع می‌شود و مابقی آن به صورت انواع متابولیت‌ها در ادرار دفع می‌شود.با توجه به عمرنیمه‌ی کوتاه انسولین در خون، جهت مصارف درمانی از فرآورده‌های دارویی و آنالوگ‌های این هورمون استفاده می‌شود. این فرآورده‌ها از پاره‌ای جهات مانند روش تولید، توالی اسیدهای آمینه، غلظت، قابلیت انحلال، زمان شروع اثر و طول اثر زیستی با هم متفاوتند.از نظر مدت اثر این فرآورده‌ها را به 4 دسته تقسیم می‌نمایند:1-        فرآورده‌های بسیار کوتاه اثر، که دارای شروع اثر سریع و طول اثر کم می‌باشند (مانند انسولین آسپارتات وانسولین Lispro).2-        انسولین کوتاه اثر که زمان شروع اثر آن سریع است (مانند انسولین کریستال یا رگولار).3-        انسولین متوسط الاثر مانند انسولین NPH و انسولین Lente.4-        انسولین‌های طولانی اثر مانند انسولینUltralente  و انسولین glargine.با توجه به اثرات این هورمون به ویژه اثرات آنابولیک آن روی عضلات، سوء مصرف فرآورده‌های متوسط و طولانی اثر انسولین در ورزشکاران به منظور افزایش توده و قدرت عضلات به ویژه در رشته‌های زیبایی اندام، پاورلیفتینگ و وزنه برداری از سال‌ها قبل رواج داشته است.با توجه به عدم وجود دلایل علمی کافی در مورد کارآیی و تأثیر انسولین در بدن سازی، مصرف آن فاقد جایگاه علمی در این مورد می‌باشد. از طرفی باتوجه به وجود عوارض جانبی انسولین، کمیته‌ی بین‌المللی المپیک (IOC) در سال 1998 انسولین را مانند سایر هورمون‌های پپتیدی نظیر هورمون رشد، فاکتورهای رشد شبه انسولین، اریتروپوئیتین، کورتیکوتروپین‌ها، hCG  و مقلدها و آنالوگ‌های آنها در رده‌ی‌ E داروهای ممنوعه در رقابت‌های ورزشی اعلام نمود. قابل ذکر است مصرف هر یک از فرآورده‌های انسولین توسط ورزشکاران در جریان مسابقات ورزشی، بدون وجود دلایل طبی مانند بیماری دیابت شیرین نوع 1 و2 و تأیید پزشک معتمد کمیته و یا تیم، به منزله‌ی دوپینگ محسوب می‌شود.از این رو، امروزه جهت مقابله با دوپینگ ناشی از مصرف انسولین، از روش‌های تشخیصی و فن‌آوری‌های پیشرفته مانند کروماتوگرافی مایع، طیف سنجی جرمی (LC ,MS ,MS) استفاده می‌شود. در این رابطه از نمونه‌‌ی ادراری جهت آنالیز کیفی و کمی جهت تشخیص دوپینگ در اثر مصرف فرآورده‌های متوسط و طولانی اثر انسولین استفاده می‌گردد.دوپینگ با انسولین توسط ورزشکاران، جدا از ملاحظات اخلاقی و قانونی آن، دارای خطراتی برای ورزشکار می‌باشد. بروز عوارض جانبی ناشی از مصرف انسولین ممکن است سلامت ورزشکار را تهدید نماید. هیپوگلیسمی به عنوان یکی از شایع‌ترین عوارض مصرف انسولین محسوب می‌شود. این عارضه به ویژه درصورت تأخیر در دریافت غذا و فعالیت‌های زیاد جسمانی نظیر آنچه در ورزشکاران و در جریان تمرین‌ها و مسابقات ورزشی دیده می‌شود، ممکن است به وجود آید. هیپوگلیسمی با علائم و نشانه‌هایی مانند سردرد، تعریق، لرزش، تاکیکاردی، گیجی، تهوع، گرسنگی، دردهای شکمی، پرخاشگری و اختلالات رفتاری و در نهایت تشنج و کما همراه است.بروز واکنش‌های حساسیتی ناشی از مصرف انسولین به صورت موضعی (با علائم درد، قرمزی، تورم، سوزش و کهیر در محل تزریق) و یا با شیوع کمتر به صورت عمومی (در موارد شدید به صورت آنافیلاکسی) از دیگر عوارض جانبی انسولین است.لیپودیستروفی در محل تزریق که به صورت آتروفی و یا هیپرتروفی بافت چربی زیر جلدی به علت تزریقات مکرر در یک محل بروز می‌کند از سایر عوارض دارو است.با توجه به تمامی موارد ذکر شده، به سوال کننده توصیه شد از مصرف نابجای انسولین خودداری نماید و در صورت تمایل به تقویت ‌عضلات علاوه بر انجام تمرین‌های مرتب و صحیح ورزشی با پزشک متخصص تغذیه و رژیم‌ درمانی مشورت نماید.لازم به ذکر است مرکز ملی اطلاع رسانی داروها و سموم معاونت غذا و دارو با شماره‌ تلفن رایگان 09646 به صورت شبانه‌روزی پاسخگوی کلیه‌ی سوالات همکاران محترم در زمینه‌های اطلاعات دارویی، موارد مسمومیت، سوء مصرف مواد Drug Abuse و Drug Misuse  می‌باشد.|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:4  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتPrefixes and Suffixes in Medical Terminology پیشوندها و پسوندها در اصطلاحات پزشکیدرس امروز پیشوندها و پسوندها در اصطلاحات پزشکیه  ! گرامرم خوب نیست اما میدونم که ریشه یک لغت یعنی عنصر اساسی ای که در همه اشکال دیگر لغت مشترکه . پیشوند شکلیه که در ابتدای ریشه  مستقر میشه و پسوند شکلیه که در انتهای ریشه قرار میگیره . درک اصطلاحات پزشکی بدون این پیشوند و پسوندها غیر ممکنه . فهرستی از پیشوندها و پسوندها رو در اختیار عزیزان قرار میدم . در فهرست ذیل اول پیشوندها و یا پسوندها قید و بعدش  معنی اون نوشته شده و در داخل پرانتز یک یا دو مثال وجود داره . برای ترجمه لغات میتونین از مترجم گوگل  و اگه انگلیسیتان خوب باشه میتونین از سایت فری دیکشنری استفاده کنید . البته در دیکشنریهای فارسی ، چندین اشتباه در تشریح بیماریها دیده ام ،  لذا در اینگونه مطالب سعی کنین از دیکشنری انگلیسی به انگلیسی استفاده کنین :a = absent, deficient, lack of (atrophy)ab- = off, away from (absent, abduction)abdomen = abdomen (abdominal)abdomin[o]- = abdomen (abdomen)-able = capable of (viable)ac- =  toward to (actin)-ac, -acal = pertaining to (hydrophobiac, pharmacomaniacal)acanth[o]- = thorn , spine (acanthoma, acanthulus)acou- =  hear (acoustic)acous[io]- = hearing  (acoumeter, acoustician)acr[o]- = extremity, topmost (acrocrany, acromegaly)-acusis = hearing (paracusis)ad- = increase, adherence, motion toward (adduction, adduct)-ad = toward, in the direction of (dorsad)aden[o]-, aden[i]- = gland (adenocarcinoma, adenology)adip[o]- = fatty tissue (adipocyte)adren[o]- = adrenal glands (adrenal artery)-aemia = blood condition (anaemia)aer[o]- = air, gas (aerosinusitis)-al = pertaining to (abdominal)alb- = white (albicans, albino)alg[i]o- = pain (myalgia)alge[si]- = pain (analgesic)-algia = pain (neuralgia, myalgia)allo- = something as different, as an addition (alloantigen, allopathy)ambi- = both (ambidextrous)amnio- = membranous fetal sac (amnion, amniocentesis)amph-, amphi- = on both sides (amphismela, amphomycin)an- = absence of (analgia)ana- = back, again, up (anaplasia)andr[o]- = man (andrology, android)anesthesio- = sensation (anesthesia)angi- = vessels (angiology, angiogram)aniso- = unequal (anisotropic, anisocytosis)ankyl[o]-, ancyl[o]- = something as crooked , bent (ankylosis)ante- = before, in front of (antebrachium, antepartum)anti- = against (anticoagulant, antipsychotic)apo- = separated from, derived from (apoptosis)aque- = water (aqueous)arch[i,e,o]- = beginning, origin (archenteron, archinephron)arteri[o]- = artery (artery, arteriole)arthr[o]- = joint (arthritis)articul[o]- = joint (articulation)-ary = pertaining to (bilary tract)-ase = enzyme (lactase)-asis = condition , state of (homeostasis)-asthenia = weakness (myasthenia gravis)atel[o] = incomplete development (atelocardia)-ation = process (mineralization)atri[o]- = atrium (atrioventricular)aud- = hearing, sound (auditory)aur[i]- = ear (aural)aut[o]- = self (autolysis, autoimmune)aux[o]- = increase; growth (auxocardia)axill- = armpit (axilla)azo[to] = nitrogenous compound (azothermia)balano- = glans penis or glans clitoridis (balanitis)bi- = two (bipedal)bio- = life (biopsy)blast[o]- = generative , germ, bud (blastocyst, blastomere)blephar[o]- = eyelid (blepharoplast)brachi[o]- = arm (brachialis, brachium)brachy- = short (brachydont, brachycephalic)brady- =  slow (bradycardia)bronch[i]- = bronchus (bronchiolitis obliterans)bucc[o]- = cheek (buccal cavity, buccolabial)burs[o]- = bursa (bursitis)cac- = bad, ill (cachexia)calc- = stone (calculus)capill- = hair (capillus)capit- = head (capitis, capitation)carcin[o]- =  cancer (carcinogenic, carcinoma)cardi- =  heart (cardiac)carp[o]- = wrist (carpopedal)cata- = lower, under, against (catabolism, cataract)caud- = tail (cauda equina)-cele = pouching, hernia (hydrocele)-centesis = surgical puncture for aspiration (amniocentesis)cephal[o]- =  head (cephalic)cerat[o]- = cornu;  horn (ceratoid)cerebell[o]- = cerebellum (cerebellum)cerebr[o]- = brain (cerebrology, cerebrospinal fluid)cervic- = neck, cervix (cervicodorsal)chem[o]- = chemistry, drug (chemotherapy)chir[o]- , cheir[o]- =  hand (chiropractor)chlor[o]- = green color(chlorophyll)chol[e]- =  bile (cholic, cholaemia)cholecyst[o]- = gallbladder (cholecystectomy)chondr- = cartilage (chondrocyte)chondr[i]o- = cartilage, gristle, granule, granular  (chondrocalcinosis)chrom[ato]- =  color (chromocyte, hemachromatosis)-cidal, -cide = destroy (germicide)cili- =  cilia, the eyelashes; eyelids (ciliary)circum- =  around (circumduct, circumcision)cis- = kill, to cut (homicide, genocide)clast = break (osteoclast)co- =  together (copulation)coel- =  hollow cavity (coelom)-coele = swelling, enlarged space or cavity (blastocoel)col-, colo-, colono- = colon (colonoscopy)colp[o]- = pertaining to the vagina (colposcopy)com- = with, together (communist)con- = with, together (cogenital)contra- =  against, opposite (contraception, contraindicate)cor- = with, together (corrode)cor-, core-, coro- = eye’s pupil (corectomy)cordi- = heart (commotio cordis)corn- =  hardness (cornified)cornu- = resembles a horn (cornual)corp- =  body (corpus)cost[o]- = ribs (costochondral)cox- = hip, haunch, or hip-joint (coxopodite)crani[o]- = cranium (craniology)-crine = to secrete (endocrine)cry[o]- = cold (cryoablation)crypt- = hidden (cryptorchidism)cutane- = skin (subcutaneous)cyan[o]- = blue (cyanosis, yanopsia)cycl- = circle (cycle)cyph[o]- = something as bent (cyphosis)cyst[o]-, cyst[i]-= sac , bladder (cystoscope, cystotomy)-cyte = cell (leukocyte)cyto- = cell (cytology, cytokine)dacryo- = tear (dacryorrhea)dactyl[o]- = finger, toe (dactylology)de- = down, away from, cessation (descent)dent- = teeth (dentist)dermat[o]-, derm[o]-= skin (dermatology)-desis = binding (arthrodesis)dextr[o]- = right, on the right side (dextrocardia)di- = two, apart, separation (diarthrotic)dia- = through, throughout (diacetyl, diagnosis)dif- = apart, separation (differ)digit- = finger (digit)dipl- = double (diploid)dis- = apart, away from (disarticulate)dis- = separation, taking apart (dissection)dors[o]-, dors[i]- = back (dorsal, dorsocephalad)duct- = apart, away from (disarticulate)duodeno- = duodenum, twelve (duodenal atresia)dur- = hard (dura mater)dynam[o]- = force, energy, power (dynamic, dynamometer)-dynia = pain (vulvodynia)dys- = bad, difficult, painful (dysentery, dysphagia)e- = out, from (eccrine)ec- = outside, outer, external (ectoderm)ect[o]- = outer, outside (ectopic pregnancy)-ectasis = expansion, dilation (bronchiectasis)-ectomy = surgical removal (tonsillectomy, mastectomy)ede- = swelling (edema)-emesis = vomiting condition (hematemesis)-emia = a condition of the blood (anemia)en- = within (endoderm)encephal[o]- = brain (encephalogram)endo- = inside, within (endocrinology, endospore)enter- = intestine (enteritis, gastroenterology)epi- = upon, over (epidermis, epidural)episi[o]- = pubic region, the loins (episiotomy)erythr[o]- = red color (erythrocyte)-esophageal, -esophago = gullet (esophagobronchial)esthesio- = sensation (esthesioneurosis)eu- = true, good, well, new (eukaryote)ex- = out of, away from (excise)exo- = outside (exocrine, exoskeleton)extra- = outside of, in addition (extracellular)faci[o]- = face (facioplegic)fasci- = band (fascia)febr- = fever (febrile)-ferent = bear, carry (efferent)fibr[o]- = fiber (fibroblast)fiss- = split (fissure)for- -iform = opening (foramen)-form = shape (fusiform)fossa = depression , hollow (fossa ovalis)front- = forehead (frontonasal)galact[o]- = milk (galactorrhea)gastr[o]- = stomach (gastrointestinal, gastric bypass)-gen = an agent that produces (pathogen, heterogenous)-genic = producing (carcinogenic)genu- = knee (genu valgum)gingiv- = gums (gingivitis)glauc[o]- = grey, bluish-grey color (glaucoma)gloss- = tongue (glossopharyngeal)gloss[o]-, glott[o]- = tongue (glossology)gluco- = glucose (glucocorticoid)glyco- = sugar (glycosuria, glycolysis)gnath[o]- = jaw (gnathodynamometer)-gnosis = knowledge (diagnosis, prognosis)gon[o]- = seed, semen; also, reproductive (gonorrhea)-gram = a record(ing) (electroencephalogram)-gram = record or picture (angiogram)gran- = grain, particle (granulosa cells)-graph = record , picture (electrocardiograph)-graph = recording instrument (telegraph)-graphy = process of recording (angiography)gravi- = heavy (gravid)gyn- = female sex (gynecology)gyn[aec]o- , gyn[ec]o- = woman (gynecomastia)halluc- = to wander in mind (hallucinosis)haplo- = simple or single (haploid)hem[at]- , haemato- = blood (hematology)hema- , hemo- = blood (hematological malignancy)hemi- = half (hemiplagia, cerebral hemisphere)hepat- = liver (hepatic portal, hepatology)hetero- = other, different (heterosexual, heterogeneous)hidr[o]- = sweat (hyperhidrosis)hist[o]-, histio-  = tissue (histology)holo- = whole, entire (holocrine)home[o]- = similar (homeopathy)homo- = same, alike (homologous, homosexuality)humer[o]- = shoulder, the upper arm (humerus)hydr[o]- = water (hydrophobe, hydrocoel)hyper- = above, excessive (hypertension, hypovolemia)hypo- = under, below (hypoglycemia)hyster[o]- =  womb, the uterus (hysterectomy)-ia = medical specialties (pediatrics)-i-asis = condition (mydriasis)iatr[o]- = medicine, a physician (iatrochemistry)-iatrics = medical specialties (pediatrics)-iatry = a field in medicine (podiatry, psychiatry)-ic = pertaining to (hepatic artery)-icle = small (ovarian follicle)-ics = organized knowledge, treatment (bionomics, osmics)idio- = self, separate (idiopathic)ilio- = ilium (iliosacral)infra- = beneath (infraspinatus, infrahyoid muscles)inter- = among, between (interosseus, interarticular ligament)intra- = inside, within (intracellular, intracranial hemorrhage)-ion = process (acromion)irid[o]- = iris (iridectomy)isch- = restriction (ischemia)ischio- = ischium, the hip-joint  (ischiorrhogic)-ism = condition, disease, state (dimorphism, dwarfism)-ismus = spasm, contraction (strabismus)iso- = equal, like (isotonic)-ist = who specializes in (pathologist)-ite =the nature of, resembling (hermaphrodite)-itis = inflammation (meningitis, tonsillitis)-ium = structure, tissue (pericardium)karyo- = nucleus (eukaryote)kerat[o]- = cornea (keratoscope)kin[e]-, kin[o], kinesi[o]- = movement (kinesthesia)koil[o]- = hollow (koilocyte)kyph[o]- = humped (kyphoscoliosis)labi[o]- = lip (labium majus, labiodental)lacrim[o]- = tears (lacrimal apparatus, lacrimal canaliculi)lact[i]-, lact[o] = milk (lactation)lapar[o]- = abdomen-wall, flank (laparotomy)laryng[o]- = larynx (laryngitis)later- = side (lateral, lateral pectoral nerve)lei[o]- = smooth (leiomyoma)-lepsis, -lepsy = attack, seizure (epilepsy, narcolepsy)lept[o]- = light, slender (leptospirosis)leuc[o]-, leuk[o]- = white color (leukocyte)lingu[a]-, lingu[o]- = tongue (linguistics)lip[o]- = fat (lipid, liposuction)lith[o]- = stone, calculus (lithotripsy)log[o]- = speech (logogram)-logist = who studies a field (oncologist, pathologist)-logy = science of (morphology, hematology )lymph[o]- = lymph (lymphedema)lys[o]-, -lytic = dissolution (lysosome, hemolysis)-lysis = destruction, separation (paralysis)macro- = large, great (macrophage)mal- = bad, abnormal, disorder (malignant)-malacia = softening (osteomalacia)mamm[o]- = breast (mammogram)mammill[o]- = nipple (mammillitis)manu- = hand (manufacture)mast[o]- = breast (mastectomy)medi- = middle (medial)meg[a]-, megal[o]-, -megaly = enlargement (splenomegaly, megakaryocyte)melan[o]- = black color (melanin)melos = extremity (erythromelalgia)mening[o]- = membrane (meningitis)mero- = part (merocrine, meroblastic)mes[o]- = middle (mesoderm)meta- = after, beyond (metatarsal, metacarpus)-meter = measurement (sphygmomanometer)metr[o]- = uterus (metrorrhagia)-metry = measuring (optometry)micro- = small (microtome, microscope)mito- = thread (mitochondrion)mono- = alone, one, single (monocyte, infectious mononucleosis)morph- = form, shape (morphology)multi- = many, much (multinuclear)muscul[o]- = muscle (musculoskeletal system)my[o]- = muscle (myoblast, myology)myc[o]- = fungus (onychomycosis)myel[o]- = bone marrow (myeloblast)myring[o]- = eardrum (myringotomy)myx[o]- = mucus (myxoma)narc- = numbness, stupor, sleep (narcotic, narcolepsy)nas[o]- = nose (nasal)necr[o]- = death (necrotizing fasciitis)necro- = corpse, dead (necrosis)neo- = new, young (neonatal, neoplasm)nephr[o]- = kidney (nephritis, nephrology)nerv- = nerves, nervous system (nerve)neur(i)-, neur[o]- = nerves, nervous system (neurofibromatosis, neurolemma)normo- = normal (normocapnia)noto- = back (notochord)ob- = against, in front of (obturator)oc- = against (occlusion)ocul[o]- = eye (oculist)odont[o]- = teeth (orthodontist)odyn[o]- =pain (stomatodynia)-oesophageal, oesophago- = gullet (esophagogastroduodenoscopy)-oid = resembling, likeness (sigmoid, sarcoidosis)ole = small (molecule)oligo- = few, small (oligodendrocyte, oligotrophy )om[o]- = shoulder (omoplate)-oma , -omata = tumor, mass (sarcoma, teratoma)omphal[o]- = navel, umbilicus (omphalotomy)onco- = tumor, bulk (oncology)onych[o]- = nail (onychophagy)oo- = egg (oocyte, oogenesis)oophor[o]- = woman’s ovary (oophorectomy)ophthalm[o]- = eye (ophthalmology)optic[o]- = vision (opticochemical)or[o]- = mouth (oral)orchi[o]-, orchido- = testis (orchiectomy, orchiectomy)ortho- = straight, normal (orthopnea, orthodontist)-ory = pertaining to (sensory)-ose = full of (adipose)-osis = disease, increase (ichthyosis, psychosis)osseo- = bony (osseointegration)ossi- = bone (ossifying fibroma)ost[e]-, oste[o]- = bone (osteoporosis)osteo- = bone (osteoblast)ot[o]- = ear (otopathy, otolith)-ous = pertaining to ( ferrous, hypochlorous)ovari[o]- = ovaries (ovariectomy)ovo-, ovi-, ov = egg (ovum, ovogenesis)oxo- = addition of oxygen (oxoid)oxy- = sharp, acid, acute, oxygen (oxycodone)pachy- = thick = pachydermapalpebr- = eyelid (palpebra)pan-, pant[o]- = complete, containing everything (panophobia, panopticon)papill- = nipple (papillitis)papul[o]- = small swelling in the skin, pimple (population)par- = give birth to (parturition)para- = near, beyond, beside (paranasal)-paresis = slight paralysis (hemiparesis)parvo- = small (parvovirus)path[o]- = disease (pathology)-pathy = abnormality, disease (sociopathy, neuropathy)ped- = children (pediatrician)ped-, -ped-, -pes = foot; -footed (pedoscope)pelv[i]-, pelv[o]- =hip bone (pelvis)pen- = need, lack (penicillin)-penia = deficiency (thrombocytopenia, osteopenia)peo- = penis (peotomy)-pepsia = digestion, digestive tract (dyspepsia)per- = through (percutaneous)peri- = near, around (pericardium, periodontal)-pexy = fixation (nephropexy)phaco- =lens-shaped (phacolysis, phacoemulsification)phag- = to eat (phagocyte)-phage, -phagia = eating, ingestion (sarcophagia)phagist- = who ‘feeds on’ the first element or part of the word (lotophagis)-phago- = eating, devouring (phagocyte)-phagy = ‘feeding on’ the first element (anthropophagy)phallo- = phallus (aphallia)pharmaco- = drug (pharmacology)pharyng[o]- = pharynx (pharyngitis, pharyngoscopy)-phil[ia] = attraction for (hemophilia)phleb- = vein (phlebitis)phleb[o]- = vein (phlebography, phlebotomy)phob[o]- = exaggerated fear, sensitivity (arachnophobia, hydrophobia)phon[o]- = sound (phonology)phos- = light or its chemical properties (phosphene)phot[o]- = light (photopathy)phren(i)-, phren[o]-, phrenico = diaphragm, mind (phrenic nerve, schizophrenia)-plasia = formation, development (achondroplasia)-plasty = reconstruction, surgical repair (rhinoplasty)platy- = flat, side (platysma)-plegia = stroke, paralysis (paraplegia)pleio- = more, excessive, multiple (pleiomorphism)pleur[o]-, pleur[a] = pleura, side, rib (pleurogenous)-plexy = stroke, seizure (cataplexy)-pnea = to breathe (apnea)pneum[o]- = air, lungs = (pneumonocyte, pneumonia)pod-, -pod-, -pus = foot (podiatry)-poiesis = formation of (hemopoiesis)polio- = grey color (poliomyelitis)poly- = many, much (polyploidy, polymyositis)por[o]- = cavity, passage , pore (porencephalia, porotomy)porphyr[o]- = purple color (porphyroblast)post- = after, behind (postnatal, postoperation)pre- = before in time or place (prenatal, prematurity)presby[o]- = old age = presbyopiaprim- = first, most important (primary)pro- = before (procephalic)proct- = anus (proctology)prot[o]- = first, most important (protoneuron)pseudo- = false (pseudostratified)psych[e]-, psych[o] = mind (psychology, psychiatry)psycho- = mental (psychology)-ptosis = falling, drooping, prolapsed (apoptosis)-ptysis = spitting ( hemoptysis)pulmon-, pulmo- = lungs (pulmonary)pyel[o]- = pelvis (pyelonephritis)pyo- = pus (pyorrhea, pyometra)pyro- = fever (antipyretic, pyrogenic)quad- = fourfold (quadriceps femoris)quadr(i)- = four (quadriceps)radio- = radiation (radiowave)re- = back, again (repolarization)rect- = straight (rectus abdominus)rect[o]- = straight or rectum (rectoscope, rectosigmoidoscopy)ren[o]- = kidney (renal)rete- = network (rete testis)reticul[o]- network, netlike (reticulocyte)retro- = backward, behind (retroperitoneal, retroverted)rhabd[o]- = rod shaped, striated (rhabdomyoma)rhachi[o]- = spine ( rachialgia, rachiopathy)rhin[o]- = nose (rhinoceros, rhinoplasty)rhod[o]- = rose-red color (rhodophyte)-rrhage = burst forth (hemorrhage)-rrhagia = excessive flow, rapid flow of blood (hemorrhage, metrorrhagia)-rrhaphy = suturing (colporrhaphy, gastrorrhaphy)-rrhea = flowing, discharge (galactorrhea, diarrhea)-rrhexis = rupture (angiorrhexis, enterorrexis)rubr[o]- = red nucleus of the brain (rubrospinal)salping[o]- = fallopian tubes (salpingectomy)sanguin- , sanguine- = blood (sanguineous)sarco- = muscular, fleshlike (sarcoma)schist[o]- = split, cleft (schistocelia, schistocephalus)schiz[o]- = split , double sided (schizocephalia, schizogenesis)scler[o]- = hardness = atherosclerosis-sclerosis = hardening of the skin (multiple sclerosis)scoli[o]-  = twisted (scoliosis)-scope = instrument (stethoscope)-scopy = use of instrument for viewing (endoscopy)-sect = cut (dissect)semi- = half (semilunar)sial[o]- = saliva, salivary gland (sialagogue)sigmoid[o]- = sigmoid, sigmoid colon (sigmoidoscope, sigmoidectomy)sinistr[o]- = left, left side (sinistrocardia, sinistrophobia)sinus- = sinus (sinusitis)-sis = process, action (dialysis)sito- = food, grain (sitomania, sitotherapy)somat[o]-, somatico- = body, bodily (somatoplasm)spasmo- = spasm (spasmodermia, spasmophemia)sperma-, spermo-, spermato- =semen (spermatozoa spermatogenesis)splanchn[i]-, splanchn[o]- = viscera (splanchnocele, splanchnography)splen[o]- = spleen (splenectomy)spondyl[o]- = spine, vertebra (spondylitis)squamos[o]- = scaly (squama)-stasis = stop, stand (homeostasis)sten[o]- = narrowness (stenobregmate, stenocephaly)steth[o]- = upper chest, chest (stethomyitis, stethospasm)stheno-= strength, force, power (sthenometer, sthenoplastic)stom[a] = mouth (stomatognathic system)stomat[o]- = mouth (stomatogastric)-stomy = surgical opening (tracheostomy, colostomy)sub- = under, below (subcutaneous)super- = above, superior (superior vena cava)super- = above, upper (superficial)supra- = above, over (suprarenal, supraorbital vein)sy[l]-, sym-, syn-, sys- =similarity, likeness (synalgia, synesthesia, syssarcosis)syn- , sym- = together, joined, with (synapse)tachy- = fast, rapid (tachycardia)tele- = far (telencephalon)tens- = stretch (tensor tympani)-tension, -tensive = pressure (hypertension)tetra- = four (tetrad)thec- = case, sheath (intrathecal, thecodont)thel(e)-, thel[o]- = (theleplasty)thely- = woman (thelygenic, thelyplasty)therm[o]- = heat (thermogram)thorac- = chest (thoracic cavity)thorac[i]-, thorac[o]-, thoracico- = chest (thorax)thromb[o]- = blood clot, clotting of blood (thrombus, thrombocytopenia)thrombo- = lump, clot (thrombocyte)thymo- , thymi- , thym- = thymus gland, mind (thymolysis, thymopathy)thyr[o]- = thyroid (thyroactive, thyroidectomy)-tic = pertaining to (paralytic, therapeutic)toco- = childbirth (tocodynamometer, tocography)-tome = cutting instrument, segment (dermatome, microtome)-tomy = cut (appendectomy)tono- = tone, tension, pressure (tonoclonic, tonoscillograph)-tony = tension (neurotony, vagotony)top[o]- = place, topical (topesthesia, topognosia)tox[i]-, tox[o]-, toxico- = poison (toxemia)trache[o]- = trachea (tracheomalacia, tracheorrhaphy)trachel[o]- = neck (tracheotomy)tract- = draw, drag (traction)trans- = across, over, moving (transfuse)tri- = three (trigone)trich[i]-, trichia, trich[o]- = hair (trichology, trichotomy )-tripsy = crushing (lithotripsy)-trophy = nourishment, development (hypertrophy, pseudohypertrophy)-tropic = turning to, changing (gonadotropic)tympan[o]- = eardrum (tympanocentesis)-ula, -ule = small (nodule)ultra- = beyond, excess (ultrasonic)umbilic- = navel, umbilicus (umbilical)ungui- = nail, a claw (unguiform, ungula)uni- = one (unicellular, unilateral)ur[o]- = urine (urology, uroscope)uri[c]-, urico- = uric acid (uricosuria, uricotelic)-uria = urine (polyuria)urin- = urine (uriniferous)uter[o]- = uterus  (uterus)vagin- = vagina (vagina)varic[o]- = swollen , twisted (vein varicose)vas[o]-= duct,vessel (vasoconstriction)vasculo- = blood vessel (vasculopathy)ven- = vein (venospasm)ventr[o]- = belly; stomach cavities (ventrodorsal)vesic[o]- = bladder (vesica)viscer- = organ (visceral)viscer[o]- = internal organs (viscera)vit- = life (vitamin)xanth[o]- = yellow color (xanthopathy)xen[o]- =foreign, different (xenograft)-y = condition or process of = surgeryzoo- = animal (zoology)zygo- = union, join (zygote)zym[o]- = fermentation, enzyme (lysozyme, serozyme)|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:3  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتAbbreviations for Medical Terms اختصارات برای اصطلاحات پزشکیحتما واسه شما هم پیش اومده  که روی یکی از تجهیزات پزشکی یا تو اینترنت و یا یه کتابی یا جایی دیگه  حروف اختصاری پزشکی رو ببینین ولی معنی اونو ندونین . حروف اختصاری ، کوته‌نگاشت ، یا سرواژه در واقع کوتاه شدهٔ یک عبارته و معمولاً اونو از حروف اول یک کلمه یا عبارت می‌سازن . امروز واستون یه سایت به همین منظور معرفی میکنم که امیدوارم مفید باشه . در این سایت، اکثر کلمات اختصاری مربوط به پزشکی  گرداوری شده  تا به عنوان یک مرجع ، مورد استفاده ی علاقمندان قرار گیره . این سایت MediLexicon هستش در این سایت کافیه کلمه اختصاری را در دیکشنری آن بنویسین تا جوابتون رو بیابین . نمونه هایی از کوته‌نگاشتهای پزشکی به شرح ذیل هستن :a.a. = Amino AcidsA/G= Albumin/Globulin ratioA-a gradient= Alveolar to Arterial GradientAAA= Abdominal Aortic AneurysmAAD= Antibiotic-associated diarrheaAAO= Alert, awake and orientedAAPM= American Association of Physics in MedicineAAS= Acute Abdominal Seriesab, abs= Abdomen or AbdominalAB= AbortionABC= Automatic Brightness ControlABD= AbdomenABE= Acute Bacterial EndocarditisABG= Arterial Blood GasABI= Acquired Brain InjuryAC= Alternating CurrentAC= Before eatingACB= Aortocoronary BypassACD= Anemia of Chronic DiseaseACE= Angiotensin-Converting EnzymeACL= Anterior Cruciate LigamentACLS= Advanced Cardiac Life SupportACS= Acute Coronary SyndromeACTH = Adrenocorticotropic HormoneAD= Alzheimer’s DiseaseADA= Adenosine DeaminaseADC= Analog-to-Digital ConverterADD= Attention Deficit DisorderADH= Antidiuretic HormoneADHD= Attention Deficit Hyperactivity DisorderADR= Acute Dystonic ReactionADR= Adverse Drug ReactionAE= HyperkalemiaAEC= Automatic Exposure ControlAED= Antiepileptic DrugAED= Automated External DefibrillatorAF= Amniotic FluidAF= Atrial Fibrillation or afebrileAFB= Acid Fast BacteriaAFP= Alpha-fetoproteinAGC= Automatic Gain ControlAGN= Acute GlomerulonephritisAI= Artificial Insemination or Aortic InsufficiencyAIDP= Acute Infectious and Parasitical DiseasesAIDP= Acute Inflammatory Demyelinating PolyneuropathyAIDP= Autoimmune Progesterone DermatitisAIDS= Acquired Immune Deficiency SyndromeAIN= Acute Interstitial NephritisAKA= Above the Knee AmputationALA= Aminolevulinic AcidALARA= As Low As Reasonably Achievable.Alc= AlcoholALD= Alcoholic Liver DiseaseALG= Antilymphocytic GlobulinALI= Acute Lung InjuryALL= Acute Lymphoblastic LeukemiaALP= Alkaline PhosphataseALPS= Autoimmune Lymphoproliferative SyndromeALS= Amyotrophic Lateral SclerosisALT= Alanine Transaminaseamb= AmbulateAMI= Acute Myocardial InfarctionAML= Acute Myeloid LeukemiaAMS= Acute Mountain SicknessAMU= Atomic mass unitsANA= Anti-nuclear AntibodyANS= Autonomic Nervous SystemAODM= Adult-Onset Diabetes Mellitus (Type 2 Diabetes)AOM= Acute Otitis MediaAP= Anterio-PosteriorAPC= Atrial Premature ContractionAPD= Adult Polycystic DiseaseAPECED= Autoimmune Polyendocrinopathy-Candidiasis-ectodermal dystrophyAPH= Antepartum HemorrhageAPKD= Adult Polycystic Kidney DiseaseAPLS= Antiphospholipid SyndromeAPR= Abdominoperineal ResectionAPR= Anatomical Programmed RadiographyAPS= Autoimmune Polyendocrine/Polyglandular SyndromeAPTT= Activated Partial Thromboplastin TimeAR= Specific Absorption RateARC= AIDS-related ComplexARDS= Acute Respiratory Distress SyndromeARF= Acute Renal FailureArg= ArginineARM= Artificial Rupture of MembranesARNA= American Radiological Nurses AssociationART= Antiretroviral TherapyARVC= Arrhythmogenic Right Ventricular CardiomyopathyARVD= Arrhythmogenic Right Ventricular DysplasiaAS= Aortic StenosisASA= Acetylsalicylic Acid (Aspirin)ASAP= As soon as possibleASCAD= Arteriosclerotic Coronary Artery DiseaseASCVD= Arteriosclerotic Vascular Disease (Arteriosclerosis)ASD= Atrial Septal DefectASD= Autism Spectrum Disordera-Se= Aamorphous SeleniumASGUS= Atypical Squamous Glandular Cells of Undetermined SignificanceASH, ASHD= Arteriosclerotic Heart Disease (Coronary Heart Disease)a-Si= Amorphous SiliconASIS= Anterior Superior Iliac SpineASO= Antistreptolysin-OAST= Aspartate TransaminaseATN= Acute Tubular NecrosisATNR= Asymmetrical Tonic Neck ReflexATP= Acute Thrombocytopenic PurpuraATP= Adenosine triphosphateATS= Anti-tetanus SerumA-V= ArteriovenousAV= Arteriovenous/AtrioventricularAVM= Arteriovenous MalformationA-VO2= Arteriovenous OxygenAVR= Aortic Valve ReplacementAXR= Abdominal X-RayAZT= AzidothymidineBa= BariumBAC= Blood Alcohol ContentBAL= Blood Alcohol LevelBAL= Bronchoalveolar LavageBAO= Basic Acid OutputBAS= Barium SwallowBAT= Brown Adipose TissueBBB L= Left Bundle Branch BlockBBB R= Right Bundle Branch BlockBBB= Bundle Branch BlockBC= Blood CultureBCAA= Brached Chain Amino AcidBCC= Basal Cell CarcinomaBCG= Bacille Calmette-Guerin (Tuberculosis Vaccination)BCP= Birth Control PillBD= Bipolar DisorderBDD= Body Dysmorphic DisorderBDI= Beck Depression InventoryBE= Barium EnemaBe= BerylliumBEE= Basal Energy ExpenditureBGAT= Blood Glucose Awareness TrainingBGL= Blood Glucose Levelbid= Twice a dayBiPAP= Bilevel Positive Airway PressureBIR= The British Institute of RadiologyBiVAD= Bilateral Ventricular Assist DeviceBK= BradykininBKA= below-the-knee amputationbld= BloodBM= Bone MarrowBM= Bowel MovementBMC= Bone Mineral ContentBMD= Bone Mineral DensityBMI= Body Mass IndexBMP= Blood Metabolic ProfileBMR= Basal Metabolic RateBMT= Bone Marrow TransplantBNP= Brain Natriuretic PeptideBOM= Bilateral Otitis MediaBOOP= Bronchiolitis Obliterans Organizing PneumoniaBP= Blood PressureBPAD= Bipolar Affective DisorderBPD= Borderline Personality DisorderBPH= Benign Prostatic HyperplasiaBPM= Beats Per MinuteBPPV= Benign Paroxysmal Positional VertigoBRBPR= Bright Red Blood Per RectumBRBPR= Bright Red Blood Per RectumBRCA 1= Breast Cancer 1 (human gene and protein)BRP= Bathroom PriviledgesBS= Blood SugarBS= Breathe Sound, Bowel SoundsBS= British StandardBSA= Body Surface AreaBSE= Bovine Spongiform EncephalopathyBSL= Blood Sugar LevelBT= Bleeding TimeBTL= Bilateral Tubal LigationBTP= Breakthrough painBUN= Blood Urea NitrogenBVP= Biventricular VaginosisBW= BandwidthBW= Body WeightBX= BiopsyC&S= Culture & SensitivityC/kg= Coulomb per KilogramC/O= Complaining ofCa= CalciumCA= CancerCA= CarcinomaCAA= Crystalline Amino AcidsCABG= Coronary Artery Bypass Graft SurgeryCAD= Coronary Artery DiseaseCADASIL= Cerebral Autosomal Dominant Arteriopathy with Subcortical Infarcts and LeukoencephalopathyCAG= Coronary AngiographyCAG= Coronary Artery GraftCAH= Chronic Active HepatitisCAH= Congenital Adrenal HyperplasiacAMP= Cyclic Adenosine MonophosphateCAPD= Central Auditory Processing DisorderCAPD= Continuous Ambulatory Peritoneal DialysisCaps= CapsuleCAT= Computed Axial TomographyCAU= CaudalCBC= Complete Blood CountCBG= Capillary Blood GasCBS= Chronic Brain Syndromecc= Cardiac CatheterCC= Chief ComplaintCCD= Charge Coupled DeviceCCF= Congestive Cardiac FailureCCK= CholecystokininCCR= Cardiocerebral ResuscitationCCU= Clean Catch UrineCCU= Coronary Care UnitCCV= Critical Closing VolumeCD= Compact DiscCDH= Congenital Dislocated HipCDP= Cytosine DiphosphateCDR= Recordable Compact DiscCEA= Carcinoembryonic Antigen, Carotid EndarterectomyCEU= Continuing Education UnitCF= Cystic FibrosisCFS= Chronic Fatigue SyndromeCGL= Chronic Granulocytic LeukemiacGMP= Cyclic Guanosine MonophosphateCGN= Chronic GlomerulonephritisCH= Congenital HypothyroidismCHD= Coronary Heart DiseaseChE= CholinesteraseCHF= Congestive Heart FailureCHO= CarbohydrateChol= CholesterolCHT= Congenital HypothyroidismCI= Cardiac IndexCICU= Cardiac Intensive Care UnitCIDP= Chronic Inflammatory Demyelinating PolyneuropathyCINE= C inematographicCirc= CircumcisionCIS= Carcinoma in situCJD= Creutzfeldt-Jakob DiseaseCKD= Chronic Kidney DiseaseCKMB= MB isoenzyme of creatine kinaseCLL= Chronic Lymphocytic LeukemiaCML= Chronic Myelogenous Leukemia/Chronic Myeloid LeukemiaCMML= Chronic Myelomonocytic LeukemiaCMP= Cytosine MonophosphateCMS= Chronic Mountain SicknessCMV= CyomegalovirusCN= Cranial NervesCNR= Contrast-to-Noise RatioCNS= Central Nervous SystemCO= Cardiac Output, Carbon MonoxideCO2= Carbon DioxideCOAD= Chronic Obstructive Airways DiseaseCOCP= Combined Oral Contraceptive PillCOLD= Chronic Obstructive Lung DiseaseConj= ConjunctivaCOPD= Chronic Obstructive Pulmonary DiseaseCOX-1= Cyclooxygenase 1CP= Cerebral PalsyCP= Chest PainCPAP= Continuous Positive Airway PressureCPK= Creatine PhosphokinaseCPKMB= Creatine Phosphokinase heartCPP= Cerebral Perfusion PressureCPR= Cardiopulmonary ResuscitationCPT= Current Procedural TerminologyCR= Computed RadiographyCRA= CranialCrCl= Creatinine ClearanceCREST= Calcinosis Raynaud Esophagus Sclerosis TeleangiectasiaeCRF= Chronic Renal FailureCRF= Corticotropin-releasing factorCRH= Corticotropin-releasing hormoneCRI= Chronic Renal InsufficiencyCRNS= Certified Registered Nurse AnesthetistCRP= C-Reactive ProteinCRT= Cardiac Resynchronization TherapyCRT= Cathode Ray TubeCsA= Ciclosporin AC-Section= Cesarean SectionCSF= Cerebrospinal FluidCsI= Caesium IodideCT= Computed TomographyCT= Computerized TomographyCTA= Computed Tomography AngiographyCTDI= Computed Tomography Dose IndexCTP= Cytosine TriphosphateCTS= Carpal Tunnel SyndromeCTU= Cancer Treatment UnitCTX= Ceftriaxone ContractionsCu= CopperCV= CardiovascularCVA= Cerebrovascular AccidentCVA= Costovertebral AngleCVAT= CVA tendernessCVC= Central Venous CatheterCVC= Chronic Venous CongestionCVD= Cardiovascular DiseaseCVI= Cardiovascular incidentCVID= Common Variable ImmunodeficiencyCVP= Central Venous PressureCVS= Cardiovascular SystemCXR= Chest X-RayD & C= Dilation and curettaged.d. = Differential DiagnosisD/C= DischargeD5W= 5% dextrose in waterDAP= Dose Area ProductDAS= Data Acquisition SystemDAT= Diet as toleratedDAT= Direct Antiglobulin TestDAW= Dispense as writtenDBP= Diastolic Blood PressureDBS= Deep Brain StimulationDBT= Dialectical Behavioral TherapyDC= Direct CurrentDC= Discharge or DiscontinueDCBE= Double Contrast Barium EnemaDCIS= Ductal Carcinoma in situDCM= Dilated CardiomyopathyDDD= Daily Defined DosesDDR= Direct Digital RadiographyDDS= Doctor of Dental SurgeryDDx= Differential DiagnosisDECUB= DecubitisDES= DiethylstilbestrolDetox= DetoxificationDEXA= Dual Energy X-ray AbsorptionmetryDH= Department of HealthDHE= DihydroergotamineDHEA= DehydroepiandrosteroneDHEA-S= Dehydroepiandrosterone SulphateDHF= Decompensated Heart FailureDI= Diabetes InsipidusDIC= Disseminated Intravascular CoagulationDICOM= Digital Imaging and Communication in MedicineDID= Dissociative Identity DisorderDIP= Distal Interphalangeal JointDiPer Te= Diphtheria Pertussis TetanusDis= DislocationDiTe= Diphtheria TetanusDIU= Death in Utero-StillbirthDJD= Degenerative Joint Disease (Osteoarthritis)DKA= Diabetic Ketoacidosisdl= DeciliterDLE= Disseminated Lupus ErythematosusDLP= Dose-Length ProductDM= Diabetes MellitusDMD= Doctor of Dental MedicineDMD= Duchenne Muscular DystrophyDNA= Deoxyribonucleic acidDNR= Do not resuscitateDO= Doctor of OsteopathyDOA= Dead on ArrivalDOA= Drugs of AbuseDOB= Date of BirthDOE= Dyspnea on ExertionDP= Dorsalis PedisDPH= DiphenylhydantoinDPL= Diagnostic Peritoneal LavageDPT= Diphtheria Pertussis Tetanus-DPT vaccineDQE= Detective Quantum EfficiencyDSA= Digital Subtraction AngiographyDSM= Diagnostic and Statistical ManualDT= Delirium TremensDT= Diphtheria TetanusDTA= Descending Thoracic AortaDTP= Diphtheria Tetanus PertussisDTPA= Diethylenetriaminepentaacetic AcidDTR= Deep Tendon ReflexDU= Duodenal UlcerDUB= Dysfunctional Uterine BleedingDVD= Digital Video DiscDVT= Deep Vein ThrombosisDX= Diagnosisdz= DiseaseE. Coli= Escherichia Coli bacteriaEAA= Essential Amino AcidsEACA= Epsilon-aminocaproic acidEb= Electron Binding EnergyEBCT= Electron Beam Computed TomographyEBL= Estimated blood lossEBM= Expressed Breast MilkEBT= Electron beam tomographyEBV= Epstein-Barr VirusECF= Extracellular fluidECG= ElectrocardiogramECHO= EchocardiogramECMO= Extracorporeal Membrane OxygenationECT= Electroconvulsive TherapyED= Ectodermal DysplasiaED= Erectile DysfunctionEDD= Estimated Date of DeliveryEDH= Epidural HematomaEDM= Esophageal Doppler MonitorEDTA= Ethylene-diamine-tetra-acetic acidEEG= ElectroencephalogramEEX= ElectrodiagnosisEF= Ejection FractionEFAD= Essential Fatty Acid DeficiencyEGD= EsophagogastroduodenoscopyEI= Emotional IntelligenceEKG= ElectrocardiogramELISA= Enzyme-linked Immunosorbent AssayEmBx= Endometrial BiopsyEMF= Endomyocardial FibrosisEMG= ElectromyographyEMR= Electronic Medical RecordEMU= Early Morning Urine SampleEMV= Eyes, motor, verbal responseENT= Ear, Nose and ThroatEOM= extraocular MusclesEOMI= Extraocular Movements IntactEPH= Edema Proteinuria HypertensionEPI= Echo Planar ImagingEPO= ErythropoietinEPS= ElectrophysiologyEQ= Emotional Intelligence QuotientER= Emergency RoomERCP= Endoscopic Retrograde CholangiopancreatographyESBL= Extended Spectrum Beta-LactamaseESR= Electron Spin ResonanceESR= Erythrocyte Sedimentation RateESRD= End-Stage Renal DiseaseESV= End-systolic VolumeESWL= Extracorporeal Shock Wave LithotripsyET= EndotrachealEtiol= EtiologyETL= Echo Train LengthETOH= EthanolETS= Endoscopic Thoracic SympathectomyETT= Endotracheal TubeEUA= Examination under AnesthesiaEUP= Extrauterine PregnancyEUS= Endoscopic UltrasonographyeV= Electron VoltEVAR= Endovascular Aneurysm RepairEVF= Erythrocyte Volume FractionExam= ExaminationExp Lap= Exploratory LaparotomyF/C= Fevers and/or ChillsF= FahrenheitFA= Flip AngleFab= Fragment Antigen BindingFAMMM= Familial Atypical Multiple Mole Melanoma SyndromeFAP= Familial Adenomatous PolyposisFATSAT= Fat SaturationFB= Foreign BodyFBC= Full Blood CountFBE= Full Blood ExamFBG= Fasting Blood GlucoseFBS= Fasting Blood SugarFDA= Food and Drug AdministrationFDC= Follicular Dendritic CellsFDD= Focus to Detector DistanceFDIU= Foetal Demise in UteroFDP= Fibrin Degradation ProductFE= Field EchoFe= Ironfem= FemaleFEV= Forced Expiratory VolumeFFA= Free Fatty AcidsFFP= Fresh Frozen PlasmaFFT= Fast Fourier TransformFHR= Fetal Heart RateFHS= Fetal Heart SoundFHT= Fetal Heart TonesFHx= Family HistoryFID= Focus to Isocentre Distance, Free Induction DecayFlu= InfluenzaFMF= Fetal Movements FeltFMP= First Menstruation Period (Menarche)fMRI= Functional Magnetic Resonance ImagingFNA= Fine Needle AspirationFNAB= Fine Needle Aspiration BiopsyFNAC= Fine Needle Aspiration CytologyFNC= Full Nursing CareFNH= Focal Nodular HyperplasiaFOBT= Fecal Occult Blood TestFOS= Full of StoolFOV= Field Of ViewFPG= Fasting Plasma GlucoseFPR= Fluoroscopy Programmed RadiographyFPS= Frames Per SecondFRC= Functional Residual CapacityFROM= Full Range of MotionFSBS= Finger-stick Blood SugarFSE= Fast Spin EchoFSE= Fetal Scalp ElectrodeFSH= Follicle-stimulating HormoneFT= Fourier TransformFTA= Fluorescent Treponemal AntibodyFTA-ABS= Fluorescent Treponemal Antibody AbsorptionFTT= Failure to thriveFU= Follow-upFUO= Fever of Unknown OriginFVC= Forced Vital CapacityFWB= Full Weight BearingFx, #= FractureG= GravidityG6PD= Glucose-6-Phosphate DehydrogenaseGA= General AnaesthesiaGABA= Gamma-Aminobutyric AcidGAD= Generalized Anxiety DisorderGB= GallbladderGBM= Glomerular Basement MembraneGC= Gonorrhea or GonococcusGCA= Giant Cell ArteritisGCF= Grid Conversion FactorGCS= Glasgow Coma ScaleGd= GadoliniumGd2O2S= Gadolinium OxysulphideGDA= Gastroduodenal ArteryGDLH= Glutamate DehydrogenaseGDP= Guanosine DiphosphateGE= Geometric Efficiency, General Electric, Gradient EchoGERD= Gastroesophageal Reflux DiseaseGETT= General by Endotracheal TubeGFR= Glomerular Filtration RateGGT= Gamma Glutamyl TranspeptidaseGH= Growth HormoneGHFR= Growth Hormone Releasing factorGI= GastrointestinalGI= Glycemic IndexGIFT= Gamete Intrafallopian TransferGIST= Gastrointestinal Stromal TumorGIT= Gastrointestinal TractGITS= Gastrointestinal Therapeutic SystemGMC= General Medical ConditionGM-CSF= Granulocyte-Monocyte-Colony Stimulating FactorGMP= Guanosine MonophosphateGN= Glomerulonephritis (Nephritis)GnRH= Gonadotropin-Releasing HormoneGOAT= Galveston Orientation and Amnesia TestGOD= Glucose OxidaseGomer= Get Outta My ERGORD= Gastroesophageal Reflux DiseaseGOT= Glutamic-oxalacetic TransaminaseGPT= Glutamic-pyruvic transaminasegr= GrainGRAV I= First PregnancyGSW= Gun Shot WoundGTT= Glucose Tolerance TestGU= Gastric UlcerGU= GenitourinaryGVHD= Graft-versus-host diseaseGXT= Graded Exercise Tolerance (stress test)Gy= GrayGym= GymnasiumGyn= GynecologyH & E= Hematoxylin and EosinH & H= Hemoglobin and HematocritH&M= Hematemesis and MelenaH&P= History and Physical Examinationh.s. = At BedtimeH/H= Henderson-Hasselbach Equationh/o= History ofH+= Hydrogen DensityHA, H/A= HeadacheHA= Hypertonia ArterialisHAA= Hepatitis Associated AntigenHAART= Highly Active Anti-aetroviral TherapyHACE= High Altitude Cerebral EdemaHAD= HIV-associated dementiaHAE= Hereditary AngioedemaHAPE= High Altitude Pulmonary EdemaHAV= Hepatitis A VirusHB= Heart BlockHb= HemoglobinHbA= Hemoglobin AHbA1C= Glycosylated hemoglobinHbF= Fetal HemoglobinHBP= High Blood PressureHBsAg= Hepatitis B Surface AntigenHBV= Hepatitis B VirusHCC= Hepatocellular CarcinomahCG= Human Chorionic GonadotropinHCL= Hairy Cell LeukemiaHct= HematocritHCT= Hematopoietic Cell TransplantationHCTZ= HydrochlorothiazideHCV= Hepatitis C VirusHD= Hodgkin’s DiseaseHDL= High-density lipoproteinHDL-C= High-density lipoprotein-cholesterolHDU= High Dependancy UnitHDV= Hepatitis D virusHEENT= Head, Eyes, Ears, Nose, ThroatHELP, HELLP= Hypertension, Elevated Liver enzymes, Low PlateletsHema= HematestHEMA= Hydroxy Ethyl MethacrylateHES= Hydroxyethyl StarchHETE= Hydroxyeicosatetraenoic AcidHEV= Hepatitis E VirusHgb= HemoglobinHGH= Human Growth HormoneHGPRTase= Hypoxanthine-guanine Phosphoribosyl TransferaseHGV= Hepatitis G VirusHH= Hiatus HerniaHHT= Hereditary Hemorrhagic TelangiectisiaHHV= Human HerpesvirusHI= Homicidal IdeationHib= Haemophilus Influenzae BHIDS= Hyper-IgD SyndromeHIS= Hospital Information SystemHIT= Heparin-induced ThrombocytopeniaHIV= Human Immunodeficiency VirusHJR= Hepatojugular ReflexHL= Hearing LevelHL= Hepatic LipaseHL= Hodgkin’s LymphomaHLA= Histocompatibility Locus AntigenHLA= Human Leukocyte AntigenHLHS= Hypoplastic Left Heart SyndromeHMD= Hyaline Membrane DiseaseHMG-CoA= 3-hydroxy-3-methyl-glutaryl-CoAHMGR= 3-hydroxy-30methyl-glutaryl-CoA reductaseHMS= Hyper-reactive Malarial SplenomegalyHMSN= Hereditary Motor Sensory NeuropathyHN= Hemagglutinin-neuraminidaseHND= Hemolytic Disease of the NewbornHNPCC= Hereditary Nonpolyposis Colorectal CancerHOB= Head of BedHOCM= Hypertrophic Obstructive CardiomyopathyHONK= Hyperosmolar Nonketotic ComaHPA= Hypothalamic-Pituiatary-Adrenal AxisHPETE= Hydroxyeicosatetraenoic AcidHPF= High Power Field (Microscopy)HPI= History of Present IllnessHPL= Human Placental LactogenHPOA= Hypertrophic Pulmonary OsteoarthropathyHPV= Human PapillomavirusHR= Heart RateHRT= Hormone Replacement TherapyH-S= Heel-to-shin tesths= Hours of SleepHSC= Human Chorionic SomatomammotropinHSG= HysterosalpingogramHSM= HepatosplenomegalyHSP= Henoch-Schonlein PurpuraHSV= Herpes Simplex VirusHT, HTN= HypertensionHt= HeightHTLV= Human T-lymphotropic VirusHTPA= Hypothalamic-pitutary-adrenal axisHTVD= Hypertensive Vascular DiseaseHU= Hounsfield UnitHUS= Hemolytic Uremic SyndromeHVLT= High-velocity Lead TherapyHx= History (medical)Hz= HertzI&D= Incision and DrainageI&O= Inputs and Outputs, Intake and Outputsi.s.q. = No changeI131= Radioactive IodineIA= Intra-arterialIABP= Intra-aortic Balloon PumpIAI= Intra-amniotic InfectionIBC= Inflammatory Breast CancerIBD= Inflammatory Bowel DiseaseIBS= Irritable Bowel SyndromeIC= IleocecalIC= Immune ComplexIC= ImmunocompromisedIC= Informed ConsentIC= Intensive CareIC= Interstitial CystitisIC= IntracardiacICCU= Intensive Cardiac Care UnitICD= Implantable Cardioverter-defibrillatorICD-10= International Classification of Diseases – 10th revisionICDS= Integrated Child Development Services ProgramICF= Intracellular FluidICG= Impedance CardiographyICH= Intracerebral HemorrhageICP= Intracranial PressureICRP= International Commison on Radiological ProtectionICS= Intercostal SpaceICU= Intensive Care UnitID= Infectious Disease or Identifying Data or IdentificationIDA= Iron Deficiency AnemiaIDC= Idiopathic Dilated CardiomyopathyIDC= Indwelling CatheterIDC= Infiltrating Ductal CarcinomaIDDM= Insulin Dependent Diabetes MellitusIDL= Intermediate Density LipoproteinIDP= Infectious Disease Precautions/ProcessIF= ImmunofluorescenceIFG= Impaired Fasting GlycaemiaIg= ImmunoglobulinIgA= Immunoglobulin AIgD= Immunoglobulin DIgE= Immunoglobulin EIgG= Immunoglobulin GIgM= Immunoglobulin MIGT= Impaired Glucose ToleranceIHC= ImmunohistochemistryIHD= Ischemic Heart DiseaseIHSS= Idiopathic Hypertropic Subaortic StenosisII= Image IntensifierIM= IntramuscularIM= IntramuscularIMA= Inferior Mesenteric ArteryIMB= InterMenstrual BleedIMI= Intramuscular InjectionIMN= Infectious MononucleosisIMS= Irritable Male SyndromeIMT= Intima-media ThicknessIMV= Intermittent Mandatory VentilationInc= IncompleteInf= InjectionINF= Intravenous Nutritional FluidINH= IsoniazidIO= Intraosseous InfusionIOL= Induction Of LaborIOP= Intraocular PressureIP= Interphalangeal JointIPPB= Intermittent Positive Pressure BreathingIPPV= Intermittent Positive Pressure VentilationIPS= Intra-Peritoneal SoundsIQ= Intelligence QuotientIR= Inversion Recovery, Interventional RadiologyIRDM= Insulin Resistant Diabetes MellitusISA= Intrinsic Sympathomimetic ActivityISDN= Isosorbide dinitrateISH= Isolated Systolic HypertensionISMN= Isosorbide MononitrateISO= International Organization for StandardizationIT= InterthecalITP= Idiopathic Thrombocytopenic PurpuraITU= Intensive Treatment/Therapy UnitIU= International UnitsIUCD= Intrauterine Contraceptive DeviceIUD= Intrauterine DeathIUD= Intrauterine DeviceIUFD= Intrauterine Foetal DemiseIUI= Intrauterine InseminationIUP= Intrauterine PregnancyIUS= Intrauterine SystemIV= IntravenousIV= IntravenousIVC= Inferior Vena CavaIVC= Intravenous CholangiogramIV-DSA= Intravenous Digital Subtraction AngiographyIVDU= Intravenous Drug UserIVF= In vitro fertilizationIVF= Intravenous FluidsIVP= Intravenous PyleogramIVPB= Intravenous PiggybackIVU= Intravenous UrogramIVUS= Intravascular UltrasoundJIA= Juvenile Idiopathic ArthritisJMS= Junior Medical StudentJODM= Juvenile-Onset Diabetes MellitusJRA= Juvenile Rheumatoid ArthritisJRCERT= Joint Review Committee on Education in Radiologic TechnologyJVD= Jugular Vein DistensionJVP= Jugular Venous PressureK= PotassiumKA= KetoacidosisKBr= Potassium BromideKcal= KilocalorieKCCT= Kaolin Cephalin Clotting TimeKeV= Kiloelectron Voltkg= KilogramKIV= Keep in ViewKLS= Kidney, Liver, SpleenKOR= Keep Open RateKS= Kaposi’s SarcomaKSHV= Kaposi’s sarcoma-associated Herpes virusKUB= Kidneys, Ureters and BladderKVO= Keep Vein OpenkVp= Kilovoltage PeakL&D= Labor and Delivery (Childbirth)L= Leukocytes (White Blood Cells)L= Lumbar vertebraeLA= Left Atrium, LymphadenopathyLab= LaboratoryLABBB= Left Anterior Bundle Branch BlockLAD= Left Anterior Descending-Coronary ArteryLAD= Left Axis Deviation-ElectrocardiogramLAD= Leukocyte Adhesion DeficiencyLAD= LymphadenopathyLAE= Left Atrial EnlargementLAHB= Left Anterior HemiblockLam= LaminectomyLAO= Left Anterior ObliqueLap= LaparotomyLAP= Leukocyte Alkaline PhosphataseLAR= Low Anterior ResectionLARP= Left-Anterior, Right-PosteriorLAS= Lymphadenopathy SyndromeLASIK= Laser-Assisted In-Situ KeratomileusisLat= Laterallb, LB= PoundLBBB= Left Bundle Branch BlockLBO= Large Bowel ObstructionLBP= Low Back PainLc of ch= Laxative of choiceLCA= Left Coronary ArteryLCD= Low Contrast Detail, Liquid Crystal DisplayLCIS= Lobular Carcinoma in situLCM= Lymphocytic MeningitisLCR= Low Contrast ResolutionLCX= Left Circumflex ArteryLDH= Lactate DehydrogenaseLDL= Low Density LipoproteinLDL-C= Low Density Lipoprotein CholesterolL-DOPA= Levo-DihydroxyphenylalanineLE= Lower ExtremityLE= Lupus ErythematosusLEC= Lupus Erythematosus CellLES= Lower Esophageal SphincterLES= Lupus Erythematosus SystemicusLeu= LeukocytesLFT= Liver Function TestLGL= Lown-Ganong-Levine SyndromeLGM= Lymphogranulomatosis MalignaLGV= Lymphogranuloma VenereumLH= Luteinizing HormoneLI= Linear InterpolatorLig= LigamentLIH= Last Image HoldLIH= Left Inguinal HerniaLLE= Left Lower ExtremityLLL= Left Lower LobeLLQ= Left Lower QuadrantLM= Left MainLMA= Left Mentoanterior-Fetal PositionLMCA= Left Main Coronary ArteryLMD= Local Medical DoctorLMP= Last Menstrual PeriodLN= Lymph NodeLOA= Left OccipitoanteriorLOC= Level of ConsciousnessLOP= Left OccipitoposteriorLORTA= Loss of Resistance To AirLOS= Length of StayLot= LotionLp= LipoproteinLP= Lumbar Puncture (Spinal Tap)LPH= Left Posterior HemiblockLPL= Lipoprotein LipaseLPN= Licensed Practical NurseLPO= Left Posterior ObliqueLR= Lactated Ringer’s SolutionLRTI= Lower Respiratory Tract InfectionLSB= Left Sternal BorderLSD= Lysergic Acid DiethylamideLSF= Line Spread FunctionLT= LeftLTAC= Long-term Acute CareLUL= Left Upper Lobe-LungLUQ= Left Upper QuadrantLUT= Look Up TableLV= Left VentricleLVAD= Left Ventricular Assist DeviceLVEDP= Left Ventricular End Diastolic PressureLVEF= Left Ventricular Ejection FractionLVF= Left Ventricular FailureLVH= Left Ventricular HypertrophyLVOT= Left Ventricular Outflow TrackLy= Lymphocyteslytes= ElectrolytesM&M= Morbidity & MortalityM= Murmur (heart murmur)mA= MilliamperageMAE= Moves All ExtremitiesMAL= Midaxillary LineMAMMO= Mammography, MammogramMAO-I= Monoamine Oxidase InhibitorMAP= Mean Arterial PressureMARSA= Methicillin and Aminoglycoside-resistant Staphylococcus aureusmAs= Milliampere SecondsMAS= Morgagni-Adams-Stokes SyndromeMAST= Medical Antishock TrousresMAT= Multifocal Atrial TachycardiaMBT= Maternal Blood TypeMC&S= Microscopy, Culture and SensitivityMC= Metacarpal BoneMCH= Mean Cell HemoglobinMCH= Mean Corpuscular HemoglobinMCHC= Mean Cell Hemoglobin ConcentrationMCP= Metacarpophalangeal JointMCV= Mean Cell VolumeMDA= Medical Devices AgencyMDCT= Multi-Detector Computed TomographyMDD= Major Depressive Disorder (Clinical Depression)MDD= Medical Device DirectiveMDE= Major Depressive EpisodeMDI= Metered Dose InhalerMDS= Myelodysplastic SyndromeMEDLINE= Medical Literature Analysis and Retrieval System OnlineMEN= Multiple Endocrine NeoplasiamEq= milliequivalentMeSH= Medical Subject HeadingsMET= Metabolic Equivalentmet= MetastasisMg= Magnesiummg= milligramMgSO4= Magnesium SulfateMGUS= Monoclonal Gammopathy of Undetermined SignificanceMI= Myocardial Infarction (Heart Attack)MIC= Minimum Inhibitory ConcentrationMICA= Mental Illness and Chemical AbuseMICU= Mobile Intensive Care UnitMinIP= Minimum Intensity ProjectionMIP= Maximum Inspiratory PressureMIP= Maximum Intensity projectionmL= milliliterMLC= Mixed Lymphocyte CultureMLE= Midline EpisiotomyMM= Myeloid MetaplasiaMMEF= Maximal Mid Expiratory Flowmmol= millimoleMMPI= Minnesota Multiphasic Personality InventoryMMR= Measles, Mumps, RubellaMo= MolybdenumMo= MonocytesMOD= Magneto-Optical Discmod= Moderatemod= ModifiedMODY= Maturity Onset Diabetes of the YoungMOM= Milk of MagnesiaMono= Infectious Mononucleosis (Glandular Fever)MOPP= Mechlorethamine, Vincristine, Procarbazine and PrednisoneMPD= Myeloproliferative DiseaseMPV= Mean Platelet VolumeMR= Mental RetardationMR= Mitral RegurgitationMR= Modified ReleaseMRA= Magnetic Resonance AngiographyMRA= Magnetic Resonance AngiographyMRCP= Magnetic Resonance CholangiopancreatographyMRG= Murmurs, Rubs and GallopsMRI= Magnetic Resonance ImagingMRS= Magnetic Resonance SpectroscopyMRSA= Methicillin-resistant Staphylococcus AureusMS= Mental StatusMS= Mitral StenosisMS= Multiple SclerosisMSAD= Multiple Scan Average DoseMSCT= Multi-Slice Computed TomographyMSE= Mental Status ExaminationMSH= Melanocyte-Stimulating HormoneMSM= MethylsulfonylmethaneMSO4= Morphine or Morphine SulfateMSSA= Methicillin-sensitive Staph aureusMSU= Midstream Urine SampleMSUD= Maple Syrup Urine DiseaseMT= Metatarsal BoneMTBI= Mild Traumatic Brain InjuryMTF= Modulation Transfer FunctionMTP= Metatarsalphalangeal JointMTX= MethotrexateMVA= Motor Vehicle AccidentMVC= Motor Vehicle CrashMVI= Multivitamin InjectionMVP= Mitral Valve ProlapseMVPS= Mitral Valve Prolapse SyndromeMVR= Mitral Valve ReplacementMVV= Maximum Voluntary VentilationMz= Magnetization VectorN&V= Nausea and Vomitingn.s. = Not SignificantNa= SodiumNABS= Normoactive Bowel SoundsNAD= No Abnormality DetectedNAD= No Apparent DistressNAS= No Added SaltNB= NewbornNBN= Newborn NurseryNC= Nasal CannulaNC= Nerve Action PotentialNCC= Noncompaction CardiomyopathyNCRP= National Council on Radiation Protection and MeasurmentNCS= Nerve Conduction StudyNCT= Nerve Conduction TestNCV= Nerve Conduction VelocityND= Not DoneNe= Neutrophil GranulocytesNE= NorepinephrineNEC= Not Elsewhere ClassifiedNED= No Evidence of Recurrent DiseaseNeg= NegativeNEMA= National Equipment Manufacturers AgencyNeo= NeoplasmNEQ= Noise Equivalent QuantaNES= Not Elsewhere SpecifiedNEX= Number of ExcitationsNFR= Not for Resuscitationng= NanogramNG= NasogastricNGT= Nasogastric TubeNGU= Non-Gonococcal UrethritisNHL= Non-Hodgkin LymphomaNI= NormalNICU= Neonatal Intensive Care UnitNIDDM= Non-Insulin Dependent Diabetes Mellitus (Type 2 Diabetes)NK= Natural Killer CellsNKA= No Known AllergiesNKDA= No Known Drug AllergiesNLP= Neuro-Linguistic ProgrammingNLP= No Light PerceptionNM= Nuclear MedicineNMR= Nuclear Magnetic ResoanceNNH= Number Needed to HarmNNT= Number Needed to TreatNo. = NumberNO= Nitric OxideNOF= Neck of Femur FractureNon rep. = Do not repeatNOS= Nitric Oxide SynthaseNOS= Not Otherwise SpecifiedNPH= Normal Pressure HydrocephalusNpl= NeoplasmNPO= Nil per osNPTAC= No Previous Tracing Available For ComparisonNRB= Non-Rebreather MaskNRC= Nuclear Ragulatory CommissionNREM= Non-Rapid Eye MovementNRM= No Regular MedicationsNRPB= National Radiological Protection BoardNS= Normal SalineNSA= No Significant AbnormalityNSAID= Non-Steroidal Anti-Inflammatory DrugNSCC= Non-squamous-cell carcinomaNSD= Normal Spontaneous Delivery (Natural Childbirth)NSE= Neurospecific EnolaseNSR= Normal Sinus RhythmNST= Non-Stress TestNSTEMI= Non-ST Elevation Myocardial InfarctionNSU= Non-Specific UrethritisNT= NasotrachealNT= Not TestedNTG= NitroglycerinNTT= Nasotracheal TubeNVD= Nausea, Vomiting and DiarrheaNVD= Normal Vaginal DeliveryNVDC= Nausea, Vomiting, Diarrhea and ConstipationO&P= Ova and ParasitesO/E= On examinationO2= OxygenOA= OsteoarthritisOB-GYN= Obstetrics and GynecologyObl= ObliqueOBL= ObliqueOBS= Organic Brain SyndromeOcc= OccasionalOCD= Obsessive Compulsive DisorderOCG= Oral CholecystogramOCNA= Old Chart Not AvailableOCP= Oral Contraceptive PillOCPD= Obsessive Compulsive Personality DisorderOCT= Optical Coherence Tomographyod= EverydayOD= Occupational DiseaseOD= Optical DensityOD= OverdoseOD= Right Eye (Latin: Oculus Dexter)OE= Otitis Externa (Ear Infection)OGTT= Oral Glucose Tolerance TestOint= Ointmentom= Every MorningOM= Otitis Media (Ear Infection)OME= Otitis Media with Effusionon= Every NightOOB= Out of bedOPD= Outpatient DepartmentOPPT= Oriented to Person, Place and TimeOPV= Oral Polio VaccineOPV= Outpatient VisitOR= Operating RoomORIF= Open Reduction Internal FixationORSA= Oxacillin-resistant Staphylococcus aureusOS= Left Eye (Ltin-Oculus Sinister)OS= Orthopedic SurgeryOSA= Obstructive Sleep ApneaOSH= Outside HospitalOSHA= Occupational Safety and Health AdministrationOsm= OsmolarityOsteo= OsteomyelitisOT= Occupational TherapyOTC= Over-the-counter DrugOTD= Out the DoorOTPP= Oriented to Time Place and PersonOU= Both eyes (Latin: Oculi Uterque)oz= OunceP&A= Percussion and AuscultationP&PD= Percussion and Postural Drainagep.c. = After Food (Latin: Post Cibum)p.o. = By Mouthp.r. = Per rectump.v. = Per VaginaP= PhosphorusP= PostP= PulsePA= Physician AssistantPA= PosteroanteriorPA= Pulmonary ArteryPAC= Premature Atrial ContractionPAC= Pulmonary Artery CatheterPACS= Picture Archive and Communications SystemPAD= Peripheral Artery DiseasePAF= Paroxysmal Atrial FibrillationPAF= Platelet Activating FactorPAI-1= Plasminogen Activator Inhibitor 1PAL= Posterior Axillary LinePALS= Pediatric Advanced Life SupportPAN= Polyarthritis NodosaPAO= Peak Acid OutputPAO2= Alveolar OxygenPaO2= Peropheral Arterial Oxygen ContentPAOD= Peripheral Artery Occlusive DiseasePAP= Papanicolaou StainPap= Papanicolaou Test (Pap Smear)PAP= Positive Airway PressurePAP= Pulmonary Artery PressurePARA I= Indicating a woman with one childPAT= Paroxysmal Atrial TrachycardiaPb= LeadPBL= Positive Beam LimitationPCA= Patient Care ReportPCA= Patient-controlled AnalgesiaPCa= Prostate CancerPCD= Postconcussional DisorderPCI= Percutaneous Coronary InterventionPCL= Posterior Cruciate LigamentPCN= PenicillinPCNSL= Primary CNS LymphomaPCO= Polycystic OvaryPCOS= Polycystic Ovarian SyndromePCP= Pneumocystis PneumoniaPCP= Primary Care PhysicianPCR= Polymerase Chain ReactionPCS= Post-concussion SyndromePCV= Packed Cell VolumePCV= Polycythemia veraPCWP= Pulmonary Capillary Wedge PressurePD= Parkinson’s DiseasePD= Peritoneal DiseasePDA= Patent Ductus ArteriosusPDD= Pervasive Developmental DisorderPDE= PhosphodiesterasePDR= Physician’s Drug ReferencePDT= Photodynamic TherapyPE= Physical ExaminationPE= Pre-eclampsiaPE= Pulmonary EmbolismPEA= Pulseless Electrical ActivityPEEP= Positive End Expiratory PressurePEF= Peak Expiratory FlowPEFR= Peak Expiratory Flow RatePEG= Percutaneous Endoscopic Gastrostomypen= PenicillinPer Vag= Per VaginamPERLA= Pupils Equal and Reactive to Light and AccomodationPERRL= Pupils Equal, Round, Reactive to LightPET= Positron-emission TomographyPFO= Patent Foramen OvalePFT= Pulmonary Function Testpg= PicogramPGCS= Paediatric Glasgow Coma ScalepH= Hydrogen Ion ConcentrationPH= Pulmonary HypertensionPh1= Philadelphia ChromosomePHTLS= Prehospital Trauma Life SupportPHx= Past History (medical)PI= Present IllnessPI= Pulmonic Insufficiency DiseasePICC= Peripherally Inserted Central CatheterPID= Pelvic Inflammatory DiseasePID= Prolapsed Intervertibral DiscPIH= Pregnancy Induced HypertensionPIP= Proximal Interphalangeal JointPK= Pyruvate KinasePKA= Protein Kinase APKD= Polycystic Kidney DiseasePKU= PhenylketonuriaPLAT= Tissue Plasminogen ActivatorPLT= PlateletsPM&R= Physical Medicine and RehabilitationPMB= Post-Menopausal BleedingPMH= Past Medical HistoryPMH= Perimesencephalic Subarachnoid HemorrhagePMI= Point of Maximal ImpulsePMN= Polymorphonuclear LeukocytesPMR= Percutaneous Myocardial RevascularisationPMR= Polymyalgia RheumaticaPMS= Premenstrual SyndromePMT= Photomultiplier TubePND= Paroxysmal Nocturnal DyspneaPNM= Perinatal MortalityPOD= Postoperative DaysPOEMS= Polyneuropathy, Organomegaly, Endocrinopathy, Monoclonal Protein, Skin Changespoly= Polymorphonuclear CellsPOSL= Pulse Optically Stimulated Luminescence DosimeterPost= PosteriorPOX= PeroxidasePP= Post-partumPP= Postprandial or Pulsus Paradoxus or Pulse PressurePPCS= Prolonged Post-Concussion SyndromePPD= (Cigarette) Packs Per DayPPD= Postpartum DepressionPPD= Purified Protein Derivative or Mantoux TestPPH= Postpartum HemorrhagePPH= Primary Pulmonary HypertensionPPH= Procedure for Prolapse and HemorrhoidsPPI= Proton Pump InhibitorPPROM= Preterm Premature Rupture of MembranesPPS= Pulses Per SecondPpt= PrecipitatePPTCT= (HIV) Prevention of Parent To Child TransmissionPPTL= Post-Partum Tubal LigationPR= Prothrombin RatioPRA= Plasma Renin ActivityPRBC= Packed Red Blood CellsPreme= Premature BabyPrep= PreparationPRE-SAT= PresaturationPRIND= Prolonged Reversible Ischemic Neurologic DeficitPRL= ProlactinPRN= As NecessaryProg= PrognosisPROM= Premature Rupture of MembranesPRP= PanRetinal PhotocoagulationPRV= Polycythemia rubra veraPS= Pulmonic StenosisPSA= Prostate Specific AntigenPSF= Point Spread FunctionPSH= Pscychosocial HistoryPSP= PhenylsulphtaleinPSP= Photostimulable PhosphorPSS= Progressive Systemic SclerosisPSV= Pressure Supported VentilationPt= PatientPT= Physical TherapyPT= Prothrombin TimePTA= Percutaneous Transluminal AngioplastyPTA= Peritonsillar AbscessPTA= Post-traumatic AmnesiaPTA= Prior to admissionPTB= Pulmonary TuberculosisPTC= Percutaneous Transhepatic CholangiographyPTCA= Percutaneous Transluminal Coronary AngioplastyPTCA= Percutaneous Transluminal Coronary AngioplastyPTD= Prior to DischargePTH= Parathyroid HormonePTHC= Percutaneous Transhepatic CholangiographyPTSD= Post-traumatic Stress DisorderPTSS= Posttraumatic Stress SyndromePTT= Partial Thromboplastin TimePTU= PropylthioluracilPTx= PneumothoraxPUD= Peptic Ulcer DiseasePUO= Pyrexia of Unknown OriginPUVA= Psoralen UV APVC= Premature Ventricular ContractionPVD= Peripheral Vascular DiseasePVFS= Post-viral Fatigue SyndromePVR= Pulmonary Vascular ResistancePVS= Persistent Vegetative StatePVS= Pulmonary Valve StenosisPWP= Pulmonary Wedge PressurePx= Physical ExaminationPx= PrognosisP-Y= Pack-yearsq.a.d. = Every Other Day (Latin: Quaque Altera Die)q.AM= Every morningq.d. = Each Dayq.d.s. = Four Times Each Dayq.h. = Each Hourq.h.s. = Every bedtimeq.I. = As much as you likeq.i.d. = Four Times Each Dayq.m.t. = Every Monthq.n. = Every Nightq.o.d. = Every Other Dayq.o.h. = Every other hourq.s. = AS much as sufficesq.w.k. = Weeklyq= Each, every (Latin: Quaque)q4h, q6h= Every 4 hours, every 6 hoursQA= Quality AssuranceQALY= Quality-adjusted Life YearsQC= Quality ControlQNS= Quantity Not SufficientQOF= Quality and Outcomes FrameworkQs/Qt= Shunt Fractionqt= QuartQt= Total Cardiac OutputR&F= Radiography and Fluoroscopyr/g/m= rubs/gallops/murmursR/O= Rule OutRA= Refractory AnemiaRA= Rheumatoid ArthritisRA= Right AtriumRad hys= Radical Hysterectomyrad= RadianRAD= Radiation Absorbed DoseRAD= Reactive Attachment DisorderRAD= Reflex Anal DilatationRAD= Right Axis DeviationRAE= Right Atrial EnlargementRAI= Radioactive IodineRAM= Random Access MemoryRAO= Right Anterior ObliqueRAP= Right Atrial PressureRAPD= Relative Afferent Pupilary DefectRBBB= Right Bundle Branch BlockRBC= Red Blood CellsRBC= Red Blood CountRBP= Retino-binding ProteinRCA= Right Coronary ArteryRCM= Restrictive CardiomyopathyRCM= Right Costal MarginRCT= Randomized Controlled TrialRD= Retinal DetachmentRDA= Recommended Daily AllowanceRDS= Respiratory Distress SyndromeRDW= Red Cell Distribution WidthRELP= Restriction Fragment Length PolymorphismREM= Radiation Equivalent ManREM= Rapid Eye MovementRES= Reticuloendothelial SystemRF= Rheumatic FeverRF= Rheumatoid FactorRFLP= Restriction Fragment Length PolymorphismRFOV= Reconstruction Field Of ViewRFT= Renal Function TestRh= Rhesus factorRh= RhodiumRHD= Rheumatoid Heart DiseaseRhF= Rheumatoid FactorRIA= RadioimmunoassayRIBA= Radioimmunoblotting AssayRICE= Rest, Ice, Compression and ElevationRIH= Right Inguinal HerniaRIMA= Reversible Inhibitor of Monoamine Oxidase ARIND= Reversible Ischemic Neurologic DeficitRIS= Radiology Information SystemRL= Ringer’s LactateRLE= Right Lower ExtremityRLL= Right Lower Lobe-lungRLN= Recurrent Laryngeal NerveRLN= Regional Lymph NodeRLQ= Right Lower QuadrantRLS= Restless Legs SyndromeRML= Right Middle Lobe-lungRNA= Ribonucleioc AcidRNV= Radionuclear VentriculographyROA= Right Occipital AnteriorROI= Region Of InterestROM= Range of MotionROP= Right Occipital PosteriorROS= Review of SystemsROSC= Return of Spontaneous CirculationRPG= Retrograde PyelogramRPO= Right Posterior ObliqueRPR= Rapid Plasma Reagin TestRQ= Respiratory QuotientRR= Respiratory RateRRR= Regular Rate and RhythmRSI= Rapid Sequence InductionRSNA= Radiological Society of North AmericaRSV= Respiratory Syncytial VirusRT= Respiratory TherapyRT= Right, Registered TechnologistRTA= Renal Tubal AcidosisRTC= Return to ClinicRTS= Revised Trauma SourceRU= Resin UptakeRUE= Right Upper ExtremityRUG= Retrograde UrethogramRUL= Right Upper Lobe – lungRUQ= Right Upper QuadrantRV= Residual VolumeRV= Right VentricleRVAD= Right Ventricular Assist DeviceRVF= Right Ventricular FailureRVH= Right Ventricular HypertrophyRVSP= Right Ventricular Systolic PressureRVT= Renal Vein ThrombosisRx= Prescription Drug or medical treatmentS&E= Sugar and Acetones.c. = Subcutaneouss.d. = SubdermalS= SacrumS1= First Heart SoundS2= Second Heart SoundSA= Sinoatrial NodeSAA= Syntheric Amino AcidSAB= Spontaneous Abortion (Miscarriage)SAB= Staphylococcal BacteremiaSAH= Subarachnoid HemorrhageSAN= Sinoatrial NodeSaO2= Oxygen Saturation of Artial BloodSAPS II= Simplified Acute Physiology ScoreSAPS III= Simplified Acute Physiology ScoreSARS= Severe Acute Respiratory SyndromeSat= SaturationSB= Small BowelSBE= Subacute Bacterial EndocarditisSBFT= Small Bowel Follow ThroughSBO= Small Bowel ObstructionSBP= Spontaneous Bacterial PeritonitisSBP= Systolic Blood PressureSBS= Short Bowel SyndromeSCAR= Society for Computer Applications in RadiologySCC= Squamous Cell CarcinomaSCID= Severe Combined ImmunodeficiencyScope= Microscope or EndoscopeSCP= Service Class ProviderSCr= Serum CreatinineSCR= Silicon Controlled RectifierSCU= Service Class UserSD= Standard DeviationSDH= Subdermal HematomaSE= Spin EchoSed= SedimentationSegs= Segmented CellsSEM= Systolic Ejection MurmurSFA= Serum Folic AcidSFA= Superficial Femoral ArterySFOV= Scan Field Of ViewSG cath= Swan-Ganz CatheterSGA= Small for Gestational AgeSGGT= Serum Gamma-Glutamyl TranspeptidaseSGOT= Serum Glutamic Oxaloacetic TransaminaseSGPT= Serum Glutamic Pyruvic TransaminaseSHBG= Sex Hormone-Binding GlobulinSHx= Social historySHx= Surgical HistorySI= International System of UnitsSI= Sacroiliacal (SI Joint)SI= Seriously IllSI= Suicidal IdeationSIADH= Syndrome of Inappropriate Antidiuretic HormoneSICU= Surgical Intensive Care UnitSID= Source to Image DistanceSIDS= Sudden Infant Death Syndromesig= Write on labelSIMV= Synchronized Intermittent Mechanical VentilationSIT= Stress Inoculation TrainingSK= Streptokinasesl= SublingualSLE= Systemic Lupus ErythematosusSLR= Straight Leg RaiseSM= Multiple SclerosisSMA= Sequential Multiple AnalysisSMA= Spinal Muscular AtrophySMA= Superior Mesenteric ArterySMA-6= Six-channel Serum Multiple AnalysisSMA-7= Serum Metabolic AssaySMO= Slips made outSMS= Senior Medical StudentSMT= Spinal Manipulative TherapySMV= Superior Mesenteric VeinSN= Student NurseSNB= Sentinel Node BiopsySNP= Sodium NitroprussideSNR= Signal to Noise RatioSNRI= Serotonin-norepinephrine Reuptake InhibitorSOAP= Subjective, Objective, Assessment, PlanSOB= Shortness of Breath (Dyspnea)SOBOE= Short of Breath On ExerciseSol= SolutionSOL= Space Occupying LesionSONO= Sonogram, SonographySOOB= Send Out of bedSOS= Save Our SoulsSp. Fl. = Spinal FluidSp. Gr. = Specific GravitySP= Status PostSpec= SpecimenSPECT= Single Photon Emission Computed TomographySPEP= Single Protein ElectrophoresisSPET= Single Photon Emission TomographySPR= Scan Projection RadiographSq= SubcutaneousSR= Slow ReleaseSROM= Spontaneous Rupture of MembranesSS= Sickle-cell disease (anemia)SSD= Surface Shaded DisplaySSRI= Selective Serotonin Reuptake InhibitorSSS= Sick Sinus SyndromeSSSS= Staphylococcal Sclaed Skin SyndromeStaph= StaphylococcusSTAT= ImmediatelySTD= Sexually Transmitted DiseaseSTEMI= ST Elevation MI (Myocardial Infarction)STH= Somatotropic HormoneSTI= Sexually Transmitted InfectionSTI= Soft Tissue InjurySTNR= Symmetrical Tonic Neck ReflexSTOP= Surgical Termination of PregnancyStrep= StreptococcusSTS= Serological Test for SyphilisSubq= SubcutaneousSupp= SuppositorySv= SeivertSV= Seminal VesicleSV= Stroke VolumeSVD= Spontaneous Vaginal DeliverySVI= Systemic Viral InfectionSVN= Small Volume NebulizerSVR= Systemic Vascular ResistanceSVT= Supraventricular TachycardiaSx= SurgerySx= SymptomsSXA= Single Energy X-ray AbsorptiometerSXR= Skull X-raySz= SeizureT&A= Tonsillectomy with AdenoidectomyT&C= Type and cross-match (Blood Transfusion)T&H= Type and Holdt.d.s. = Three Times a dayt.i.d. = Three times a dayT.S.T.H. = Too sick to send homeT= TeslaT= Thoracic VertebraeTab= TabletTAB= Therapeutic AbortionTAH= Total Abdominal HysterectomyTB, TBC= TuberculosisTBC= Total Body CrunchTBG= Total Binding GlobulinTBI= Total Body IrradiationTBI= Traumatic Brain InjuryTBLC= Term Birth Living ChildTC= Traffic CrashTCC= Transitional Cell CarcinomaTCDD= Threshold Contrast Detail DetectabilityTCN= TetracyclineTCT= Thrombin Clotting TimeTd= Tetanus and DiphtheriaTDI= Time Delay IntegrationTdP= Torsades de pointesTE= Echo TimeTEB= Thoracic Electrical BioimpedanceTEE= Transesophageal EchocardiogramTEM= Transmission Electron MicroscopyTemp= TemperatureTENS= Transcutaneous Electrical Nerve StimulatorTERN= InternTF, T/F= TransferTFT= Thin Film TransistorTFTs= Thyroid Function TestsTg= ThyroglobulinTG= TriglyceridesTGA= Transposition of the Great ArteriesTHR= Total Hip ReplacementTI= Inversion TimeTIA= Transient Ischemic AttackTIBC= Total Iron Binding CapacityTib-Fib= Tibia and FibulaTIG= Tetanus Immune GlobulinTIPS= Transjugular Intrahepatic Portosystemic ShuntTKR= Total Knee ReplacementTKVO= To Keep Vein OpenTLC= Tender Loving CareTLC= Total Leucocyte CountTLC= Total Lung CapacityTLD= Thermoluminescent DosimeterTLR= Tonic Labyrinthine ReflexTM= Transcendental MeditationTM= Tympanic MembraneTMB= Too Many BirthdaysTME= Total Mesorectal ExcisionTMJ= Temporomandibular JointTNF= Tumor Necrosis FactorsTNG= TrinitroglycerinTNM= Tumor-Nodes-MetastasesTNTC= Too numerous to countTO= Telephone OrderTOA= Tuboovarian AbscessTOD= Transoesophageal DopplerTOE= Transoesophageal EchocardiogramTOF= Time of FlightTOMO= Tomography, TomogramTOP= Termination Of Pregnancy (Abortion)TOPV= Trivalent Oral Polio VaccineTP= Totyal ProteinTPa= Tissue Plasminogen ActivatorTPN= Total Parenteral NutritionTPR= Temperature, Pulse, RespirationTR= Repetition TimeTr= TinctureTR= Tricuspid RegurgitationTRAM= Transverse Rectus Abdominis Myocutaneous FlapTRF= TransferTRF’d= TransferredTRH= Thyrotropin Releasing HormoneTS= Tricuspid StenosisTSH= Thyroid Stimulating HormoneTsp= TeaspoonTT= Thrombin TimeTTE= Transthoracic EchocardiogramTTO= To Take OutTTP= Thrombotic Thrombocytopenic PurpuraTTR= TransthyretinTTS= Transdermal Therapeutic SystemTTTS= Twin To Twin Transfusion SyndromeTu= TumorTUR= Transurethral ResectionTURBT= Transurethral Resection of Bladder TumorTURP= Transurethral Resection of ProstateTV= Tridal VolumeTVH= Total Vagina Hysterectomytw= Twice a weekTx= TractionTx= Transplatation (Organ Transplant)Tx= TreatmentU&E= Urea and ElectrolytesUA= UrinanalysisUAC= Umbilical Artery CatheterUAC= Uric AcidUAO= Upper Airway ObstructionUBD= Universal Blood DonorUBT= Urea Breath TestUC= Ulcerative ColitisUC= Umbilical CordUCHD= Usual Childhood DiseaseUD= As directedUDS= Urine Drug ScreeningUE= Upper ExtremityUFH= Unfractionated HeparinUGI= Upper GastrointesinalUGI= Upper Gastrointestinal SeriesUng= OintmentUnk= UnknownUOP= Urinary OutputUPJ= Ureteropelvic JunctionURI= Upper Respiratory InfectionURQ= Upper Respiratory QuadrantURTI= Upper Respiratory Tract InfectionUS= Ultrasond, UltrasonographyUS= UltrasonogramUSG= Ultrasonography (Prenatal Ultrasound Imaging)USP= United States PharmacopeiaUSR= Unheated Serum ReaginUSS= Ultrasound ScanUTI= Urinary Tract InfectionUUN= Urinary Urea NitrogenUVAL= Ultraviolet Argon LaserV/Q= Ventilation/perfusion ScanVA= Visual AcuityVAD= Venous Access DeviceVAD= Ventricular Assist DeviceVAD= Vincristine Adriblastine DexamethasoneVag= VaginalVAMP= Vincristine Adriblastine MethylprednisoneVBAC= Vaginal Birth After CaesareanVC= Vital CapacityvCJD= Variant Creutzfeldt-Jakob DiseaseVCT= Venous Clotting TimeVCTC= Voluntary Counselling and Testing CentersVCUG= Voiding CysourethrogramVD= Vaginal DeliveryVD= Venereal DiseaseVD= Volume of DistributionVDRF= Ventilator Dependent Respiratory FailureVDRL= Venereal Diseases Research LaboratoryVE= Vaginal ExaminationVEB= Ventricular Ectopic BeatVF or V-fib= Ventricular FibrillationVIP= Vasoactive Intestinal PeptideVLDL= Very Low Density LipoproteinVMA= Vanillylmandelic AcidVMA= Violent Mechanical AsphyxiaVNPI= VanNuys Prognostic Scoring Index (Ductal Carcinoma)VO= Verbal OrderVOD= Volume of DistributionVPA= Valproic AcidVPAP= Variable Positive Airway PressureVPB= Ventricular Premature BeatsVPC= Ventricular Premature ContractionVR= Volume Rendered, Volume RenderingVRE= Vancomycin-Resistant EnterococcusVRSA= Vancomycin-resistant Staphylococcus aureusVS= Vital SignsVSD= Ventricular Septal DefectVSR= Ventricular Septal RuptureVSS= Vital Signs StableVT= Ventricular tachycardiaVTE= Venous THromboembolismVV= Varicose VeinsVW= Vessel WallVWD= Von Willebrand’s DiseaseVZV= Varicella Zoster VirusW/= WithW/C= Wheelchairw/o= withoutW/U= WorkupW= TungstenWAP= Wandering Atrial PacemakerWAT= white adipose tissueWB= Whole BloodWBC= White Blood Cell, White Blood Cell CountWBR= whole body radiationWC= white cellsWD= well developedWDL= within defined limitsWDWN= well developed and well nourishedWF= white femaleWH= Well Hydrated (no Dehydration nor Water Intoxication)WIA= wounded in actionWIP= Work In ProgressWN= well nourishedWNL= within normal limitsWO= written order, weeks old, wide open.WOP= without painWPW= Wolff-Parkinson-White syndromeWS= Waardenburg syndromeWS= water-solubleWS= Werner syndromeWS= West syndromeWS= Williams SyndromeWS= Wolfram syndromewt= WeightW-T-D= wet to dryWWI= walking while intoxicatedX2d= Times 2 daysXL= Extended ReleaseXL= Extra LargeXM= CrossmatchXMM= XeromammographyXOM= Extraocular MovementsXR= Extended ReleaseXR= X-ray RadiographyXRT= X-ray ThreapyXS= ExcessiveXULN= Times Upper Limit of NormalYF= Yellow FeverYLC= Youngest Living ChildYO/yo= Years OldYOB= Year of Birthytd= Year to DateZD= Zinc DeficiencyZDV= ZidovudineZE= Zollinger-EllisonZ-ESR= Zeta Erythrocyte Sedimentation RateZIFT= Zygote Intrafallopian TransferZn= ZincZnO= Zinc OxideZSB= Zero Stools Since Birthمنبع: http://yyyw.wordpress.com|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۹ساعت 1:0  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتداروی زنیکال و کاهش وزن !(XENICAL ORLISTATE)اجزاء فرآورده :اورلیستاتمکانیسم عمل :این دارو از فعالیت لیپاز پانکراس جلو گیری می نماید.لیپاز پانکراس آنزیمی می باشد که سبب شکستن تری گلیسریدهای رژیم غذایی در لوله گوارش می شود .بدون وجود این آنزیم تری گلیسرید موجود در رژیم نمی تواند هیدرولیز شود و به اسیدهای آزاد قابل جذب تبدیل گردد. در نتیجه این تری گلیسریدها بصورت مواد غیر قابل هضم از بدن دفع می گردد.عوارض جانبی :معمولا" عوارض جانبی به دستگاه گوارش مربوط می گردد و این عوارض خصوصا" در اولین سال درمان بسیار شدید میباشد .این عوارض شامل :مدفوع چربافزایش گازهای روده ایحرکت ناگهانی مدفوع و احساس عدم کنترل آنسردردبدلیل اختلال در جذب چربیها احتمال کمبود ویتامینهای محلول در چربی بتا * کاروتن و اسیدهای چرب ضروری مانند امگا 3 و امگا 6 وجود دارد .موارد منع مصرف و احتیاط های ویژه :در مورد سابقه مصرف دارویی تان حتما" با پزشکتان مشورت نمایید.در مورد تاریخچه بیماریهایتان حتما" با پزشکتان مشورت نمایید.این دارو در موارد زیر توصیه نمی گردد :اختلالات تیرویید (کم کاری تیرویید)مشکلات متابولیکی نظیر :سابقه ابتلا به سنگهای اگزالاتی کلیه و اگزالوریپرخوری عصبی و بی اشتهایی عصبیدوران بارداریدوران شیردهیسوء جذبانسداد مجاری صفراروش استفاده :طبق توصیه شرکتهای سازنده معمولا" روزانه سه بار طی هر وعده اصلی که حاوی چربی میباشد مصرف می گردد .اگر وعده غذایی تان فاقد چربی بود از مصرف یک دوز آن صرف نظر نمایید .بدلیل اینکه زنیکال با جذب ویتامینهای محلول در چربی تداخل می نماید مصرف روزانه مولتی ویتامینهای حاوی این ویتامینها توصیه می گردد .ویتامینهای محلول در چربی شامل : ویتامینهای A D E K میباشد .مولتی ویتامینها را دو ساعت قبل و یا بعد از مصرف زنیکال مصرف نمایید .یک تا دو روز بعد از مصرف دارو عوارض آن دیده می شود ولی کاهش وزن در مدت بیشتری رخ می دهد .چندتوصیه مهم :تجویز و مصرف این دارو باید توسط پزشک یا متخصص تغذیه و با توجه به شرح حال بیمار صورت بگیرد .مصرف این دارو با ید به همراه یک رژیم کم کالری و اصلاح شیوه زندگی و ورزش به همراه باشد .برای کاهش عوارض جانبی ناشی از مصرف دارو سهم دریافت چربی از کل کالری دریافتی تان نباید بیشتر از 30% باشد .زنیکال سبب بلوکه شدن جذب کالری از شکر و یا سایر غذاهای فاقد چربی نمی شود در نتیجه برای بدست آوردن وزن ایده آل باید مقدار کالری در یافتی خودتان را کاهش دهید .اگر شما از داروی سیکلوسپورین استفاده می نمایید دو ساعت قبل و یا بعد از مصرف زنیکال مصرف نمایید .در صورت بروز آلرژی مصرف دارو را قطع نمایید و با پزشکتان مشورت نمایید.علایم آلرژی عبارت است از :خارش و جوشهای پوستیتعریقگیجیسختی تنفستوجه نمایید :اگر از داروهای رقیق کننده خون مانند وارفارین داروهای دیابتی و یا سایر داروهای کاهنده وزن استفاده می نمایید به پزشکتان اطلاع دهید .این اطلاعات بدین معنا نمی باشد که این دارو برای شرایط فعلی شما مناسب است و اکیدا" توصیه می گردد قبل از مصرف داروهای کاهنده وزن با پزشک یا متخصص تغذیه تان مشورت نمایید.نقد و بررسی :اخیرا" سازمان غذا و دارو (FDA) به عوارض احتمالی بین مصرف زنیکال و سرطان سینه توجه نموده است . بعد از مطالعات کلینیکی که بر روی 1016 زنی که زنیکال مصرف کرده بودند نشان داده شد که ده نفر از این گروه مبتلا به سرطان سینه شدند .و فقط یک نفر از گروه شاهد (گروهی که دارو مصرف نکرده بودند) مبتلا به سرطان سینه شد . نتایج تحقیقات با توجه به بررسی ها نشان داد که احتمال سرطان سینه با مصرف زنیکال چهار تا هفت برابر افزایش می یابد .اخیرا" تحقیقات زیاد دیگری اظهار کرده اند که بین مصرف زنیکال و ACF)) Aberrant CRYPT FOCI (بیماری مخصوص روده ) رابطه مشترکی وجود دارد و محققان معتقدند که این بیماری یکی از علایم پیش آگهی سرطان کلون می باشد .منابع : اینترنتفیزیولوژی گایتونPhysicians Desk Reference 2006 Xenical Monograph(داروی XENICALOrlistat)اگر مقدار زیادی چربی مازاد بر نیاز بدن مصر * می کنید مقداری از آن در بدن ذخیره و باعث چاقی و اضافه وزن میشه. برای جلوگیری از چاقی روشها – وسایل و دارو هایی زیادی موجوده که البته همه میدونن بهترین و کم خطر ترین راه همان ورزش است ولی خوب دانستن روشهای جانبی هم خالی از لطف نیست.خوب در این زمینه دارویی به نام زنیکال وجود داره که کارش جلوگیری از جذب بیش از اندازه مورد نیاز چربی توسط بدن است. این دارو با اثر بر سیستم گوارشی می گذارد به آنزیم لیپاز که عامل جذب و شکستن چربی ها است می چسبد و مانع لیز یا همان شکستن چربی میشه نتیجتا" چربی های شکسته نشده جذب نمیشن و از طریق روده دفع میشن خو * زنیکال از این طریق کمک میکنه تا 3/1 چربی هایی که از طریق غذا به بدن وارد شده دفع گردد.مورد مصرف دارو :زنیکال جهت افرادی است که بطور قابل ملاحظه ای وزن بالا دارن ( BIM آنها 30 یا بیشتره) زنیکال همچنین برای افرادی که BIM 27 یا بالاتر دارن و همچنین ریسک فاکتور هایی از قبیل فشار خون – کلسترول بالا – بیماری قلبی و دیابتی دارند میتونه مفید باشه . البته بشرط آنکه رزیم کم کالری داشته باشند بطوریکه بیشتر از 30% کالری آن چربی نباشد.میزان مصرف :دوز پیشنهادی 120mg کپسول خوراکی در هر وعده غذایی مشخص که چربی دارد 3 دفعه در یک روز همراه با کاهش کالری غذایی می باشد .زنیکال را طی غذا خوردن یا حداکثر یک ساعت بعد از مصرف غذا باید میل کرد . اگر شما گاه یک وعده غذایی را خذف میکنید یا یک غذای بدون چربی می خوردید باید یک دوز زنیکال را خذف کنید. اگر بیشتر از 120 mg سه بار در روز مصر * کنید اثر آن در کاهش وزن بیشتر ثابت نشده پس خواهشا" زیاده روی نکنید !!!زنیکال رد جذب ویتامین های محلول در چربی هم دخالت میکنه بنابراین وقت یزنیکال مصرف دارید باید روزانه یک مکمل غذایی مولت ویتامین که شامل ویتامین های E,D,Kوبتاکاروتن است مصرف کنید مولتی ویتامین یکبار روزانه حداقل 2 ساعت قبل یا بعد از مصرف زنیکال بخورید مثلا" موقع خواب!منع مصرف:برای زنان باردار یا شیرده در صورتی که مشکلات جذب غذا دارن و ترشح صفراوی آنه کاهش یافته نباید مصرف شود . در صورت مصرف سیکلوسپورین باید با دکتر مشورت کرد .عوارض جانبی:از آن جا که دارو جذب چربی غذا را متوقف میکنه احتمالا" تغییراتی در روده ایجاد میکنه این تغییرات معمولا" در هفته اول درمان ایجاد میشه وبرای بر خی افراد ممکنه تا 6 ماه یا بیشتر پس ازمصرف دارو اتفاق بیفته این تغییرات شامل دفع روده ای با گاز یا افزایش تعداد حرکات روده ای و عدم کنترل آنها بخصوص بعد از غذاهایی که میزان بیشتری از چربی دارن اتفق بیفته.خوب بازهم میگم کم بخور همیشه بخور ورزش هم یادتون نره !!! هموطن:محققان از خطرناک بودن داروی لا‌غری زنیکال میگویند .(irsatiran)پژوهشگران علوم پزشکی شرکت داروسازی روش اعلام کردند تجویز داروی زنیکال سبب بروز حالات پیش سرطانی دردستگاه گوارشی می‌شود.این دارو که اداره‌دارو و غذای آمریکا اف.دی.ای هم آنرا تایید کرده‌است در برخی افراد سبب بروز حالات پیش سرطانی کولون شده استونوستات محصولی ایرانی میباشد که برای چربی سوزی هم استفاده می شود .در کپسول های 120 میلی گرمی و بسته بندی های 84 عددی میتوان از داروخانه های کشور تهیه کرد .شرکت ابوریحان این محصول را ساخته است .توصیه میشود تا مکمل های مطمئن مثل الکارنیتین و هیدروکسی کات و زنادرین هست سراغ این محصول که تازه هم ساخته شده نروید .البته توصیه میشه در کنار مصرف ونوستات از ویتامین ای و امگا 3 استفاده کنید .میزان کاهش وزنی که این دارو حاصل شده متغیر هست.دریک مطالعه یک ساله در 35 تا 54 % مصرف کنندگان دارو 5% و یا کمی بیشترکاهش در BMI دیده شد... گرچه تمام این 5% کاهش BMI الزاما چربی نبوده است.در 16 تا 24% مصرف کنندگان 10% کاهش در BMI دیده شد.بعد از قطع دارو وزن داوطلبان به طور قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرد... بطوری که تا 35% وزنی که کم شده بود دوباره باز گشت.اما علی رغم میزان کم کاهش در BMI افراد , احتمال بروز دیابت تا 35% در مصرف کنندگان دارو کم شد.همان مطالعه نشان داد که عوارض این دارو ممکنه تا 4 سال باقی بمونه. اون کسانی که دارو روی آنها جواب داده بود . کاهش 5% در BMI آنها دیده شد... نتیجه دارو بعد از یک سال 16% کاهش وزن بوده است.نتایج پنج تحقیق در رابطه با آثار مصرف این دارو در میزان عادی 120 میلی‌گرم (سه بار در روز) نشان داد که 20 درصد افراد چاق، توانستند کمتر از 10 درصد وزن خود را طی یک دوره مصرف یک ساله کم کنند. البته این افراد یک رژیم کاهش کالری نیز گرفته بودند. در صورتی که پس از مصرف مداوم 12 هفتگی زینکال به همراه یک رژیم کاهش کالری، کاهش وزن از پنج درصد نگذرد، مصرف دارو باید قطع شود زیرا ادامه دادن آن فایده‌ای نخواهد داشت.خلاصه: دارو روی نصف مصرف کنندگان ممکنه اصلا اثر نکنه و روی نصف اثر کرده ظرف 3 ماه 5% کاهش در BMIو ظرف 1 سال 16% کاهش وزن دیده شده است.مصرف این دسته از داروها در درازمدت چه مضراتی به دنبال دارد؟این داروها به نسبت کم ضررتر بوده (همچون «زنیکال») و مکانیسم کارشان نیز متفاوت است.با اشتها کاری ندارند و چربی هم نمی سوزانند، بلکه در سطح دستگاه گوارش مانع جذب یک سوم چربی غذا می شوند. البته این داروها با رژیم غذایی جواب می دهند. آن هم به صورت تدریجی و درازمدت (یک کیلو در ماه از وزن کاسته می شود).مصرف این داروها نیز می تواند عوارضی به همراه داشته باشد همچون بی اختیاری دست و ممانعت از جذب چربی نیز می تواند کمبود ویتامین های محلول در چربی را به همراه آورد. به علاوه خانمهای شیرده ، باردار و بچه ها از مصرف این داروها منع می شوند.در 15 تا 30 درصد موارد اسهال چرب و در 7 درصد موارد دفع غیرارادی مدفوع و از دست دادن ویتامین‌های حلال در چربی به ویژه A،D، K و E را به همراه دارد. بیشتر مصرف‌کنندگان آن نیز از خروج گاز شکمی همراه با ترشحات روده‌ای ناراحت‌‌اند. پزشکان به افرادی که از این دارو استفاده می‌کنند، پیشنهاد می‌کنند غذاهای چرب کمتری بخورند و در عوض میوه‌، سبزی‌ها و ویتامین را در برنامه غذایی خود بگنجانند.از آن جا که دارو جذب چربی غذا را متوقف میکنه احتمالا" تغییراتی در روده ایجاد میکنه این تغییرات معمولا" در هفته اول درمان ایجاد میشه وبرای بر خی افراد ممکنه تا 6 ماه یا بیشتر پس ازمصرف دارو اتفاق بیفته این تغییرات شامل دفع روده ای با گاز یا افزایش تعداد حرکات روده ای و عدم کنترل آنها بخصوص بعد از غذاهایی که میزان بیشتری از چربی دارن اتفق بیفته.چربی هایی که تجزیه و جذب نشده اند ، باعث دفع مدفوع پرچرب شده و بوی بسیار زننده ای ایجاد می کنند. در ارتباط با مقدار چربی موجود در غذا ، احتمال ایجاد سردردهای شدید و دل دردهای طاقت فرسا در ۶ درصد مصرف کنندگان وجود دارد. در ضمن به علت اختلال در جذب ویتامین های محلول در چربی که شامل ویتامین های K , E , D , A است ، باید دو ساعت بعد از مصرف زنیکال نسبت به مصرف مکمل های مولتی ویتامینی اقدام شود. این دارو به علت احتمال ایجاد زمینه ی بروز سرطان سینه که از طرف FDA ( اداره غذا و دارو ) مطرح گردیده بود، از طرف شرکت سازنده و تولید کننده ، درخواست تایید دارو پس گرفته شده است.مصرف این دارو برای کودکان، زنان باردار و زنان شیرده ممنوع استبعضی از گزارشات عوارض مربوط به داروی زنیکال(پژوهشی )این دارو که اداره‌دارو و غذای آمریکا اف.دی.ای هم آنرا تایید کرده‌است در برخی افراد سبب بروز حالات پیش سرطانی کولون شده است .پژوهشگران علوم پزشکی شرکت داروسازی روش اعلام کردند تجویز داروی زنیکال سبب بروز حالات پیش سرطانی دردستگاه گوارشی می‌شوداین دارو که اداره‌ دارو و غذای آمریکا اف.دی.ای هم آنرا تایید کرده‌است در برخی افراد سبب بروز حالات پیش سرطانی کولون شده استداروی لاغری زنیکال خطر بروز سنگ کلیه را افزایش می‌دهدبه گفته پژوهشگران برزیلی، مصرف داروی «اورلیستات» یا «زنیکال» که گاه برخی بیماران برای کاهش وزن از آن استفاده می‌کنند، احتمال بروز سنگ‌های کلیه را افزایش می‌دهد. محققان دانشگاه فدرال سائوپولو در برزیل با بررسی گروهی از موش‌های آزمایشگاهی دریافتند، استفاده از داروی «زنیکال» میزان نوعی ماده سنگ ساز موسوم به «اگزالات» را در ادرار این حیوانات تا 8 برابر (هشت برابر) افزایش می‌دهددر اغلب کشور ها مثل انگلستان و فرانسه و کانادا فروش این دارو باید با نسخه پزشک باشه... اما در استرالیا وآمریکا ترکیبات خاصی از این دارو بدون نسخه بفروش میرسهمعرفی منابع انگلیسی در باره این داروhttp://www.fda.gov/cder/consumerinfo...fo/xenical.HTMhttp://www.drugs.com/xenical.htmlhttp://en.wikipedia.org/wiki/Orlistathttp://www.xenical.com/|+| نوشته شده در  پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۸۹ساعت 3:29  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتمت‌فورمینmetformin-01نام ژنریک: مت‌فورمیننام تجاری: گلوکوفاژ، ریومتچند نکته‌ی مهم درباره‌ی مت‌فورمیناگر شخص دیابتیک بیماری کلیوی داشته یا در معرض کتواسیدوز دیابتیک باشد، نباید از مت‌فورمین استفاده کند. در صورت وجود بیماری کبدی یا سابقه‌ای از بیماری قلبی، پیش از مصرف مت‌فورمین باید پزشک معالج را در جریان قرار دهد.گاه بیمار هنگامی که از مت‌فورمین استفاده می‌کند، دچار اسیدوز لاکتیک می‌شود که بلافاصله در صورت مشاهده‌ی علایم آن باید دارو را قطع کرد. علایم اسیدوز لاکتیک شامل ضعف، افزایش خواب‌آلودگی، برادی‌کاردی، احساس سرما، درد عضلانی، درد اپی‌گاستر، احساس سبکی سر و از حال رفتن ناگهانی (غش) است.همچنین در مواردی که بیمار به‌علت انجام کارهای تشخیصی رادیولوژی(مانند IVF یا سی‌تی اسکن با کنتراست) احتیاج به تزریق وریدی مواد حاجب دارد، باید مت‌فورمین موقتاً قطع شود.همچنین گاه ممکن است مت‌فورمین سبب افت شدید قند خون (هیپوگلیسمی) شود. به‌همین خاطر همیشه یک منبع قند قابل دسترسی (مانند شیر یا آب پرتقال) باید در محل کار یا خانه وجود داشته باشد.مت‌فورمین یک داروی خوراکی ضد دیابت است که به‌تنهایی به‌هیچ‌وجه برای افراد مبتلا به دیابت نوع I (وابسته به انسولین) مناسب نیست. البته اخیراً تحقیقاتی مبنی بر این‌که استفاده‌ی همزمان از مت‌فورمین باعث کاهش دوز مصرف انسولین می‌شود، گزارش شده ولی این موضوع صددرصد ثابت نشده است. مت‌فورمین همچنین کاربردهای دیگری (به‌طور مثال در درمان نازایی) دارد.موارد احتیاط و منع مصرفدر موارد نارسایی احتقانی قلب (CHF) احتمال بروز اسیدوز لاکتیک بیشتر است. همچنین افراد سالمند ریسک بالاتری برای ایجاد اسیدوز لاکتیک دارند و در این موارد تجویز مت‌فورمین باید با نهایت احتیاط انجام شود.احتمال واکنش‌های آلرژیک به مت‌فورمین وجود دارد.در موارد نارسایی کلیوی، کتواسیدوز دیابتیک، بیماری کبدی و سابقه‌ی بیماری قلبی استفاده از مت‌فورمین ممنوع است.مت‌فورمین در طبقه‌بندی FDA (سازمان غذا و داروی ایالات متحده‌ی آمریکا) برای استفاده در زنان حامله جزو گروه B قرار دارد. در شیردهی نیز معتقدند که مت‌فورمین در شیر ترشح نمی‌شود اما هنوز بی‌خطر بودن آن برای نوزادان مادران شیرده ثابت نشده است.مت‌فورمین نباید برای کودکان زیر ۱۰ سال استفاده شود. همچنین نوع آهسته‌رهش آن نباید زیر ۱۷ سال استفاده شود.metformin-2نکات مربوط به نحوه‌ی مصرفمصرف منظم مت‌فورمین در کنار سایر موارد شامل ورزش، رژیم غذایی مناسب و کنترل وزن می‌تواند بسیار موثر باشد. مت‌فورمین معمولاً همراه غذا استفاده می‌شود و بعضی از اشکال آن (نوع آهسته‌رهش یا XR) ممکن است فقط یک بار هنگام شام میل شود.نوع آهسته‌رهش نباید پیش از قورت دادن جویده یا گاز زده شود زیرا شکسته شدن قرص ممکن است منجر به رها شدن مقدار زیادی از دارو در یک زمان کوتاه شود و احتمال ایجاد هیپوگلیسمی را بالا ببرد.با استفاده از سنجش منظم قند، می‌توان به مقدار مطلوب مت‌فورمین و این‌که آیا این دارو به تنظیم قند خون کمک کرده است یا نه، پی برد. همچنین گاه لازم است در فواصل ویزیت بیمار، عملکرد کلیوی بیمار نیز با سنجش BUN و کراتینین مورد ارزیابی قرار گیرد.نکته: در موارد بیماری شدید، مصدومیت یا انجام جراحی ممکن است مقدار نیاز به مت‌فورمین متفاوت باشد. گاه در این موارد لازم است پزشک برای دوره‌ای مصرف مت‌فورمین را قطع و از موارد جایگزین استفاده کند که در این موارد بهترین جانشین، انسولین تزریقی است.هنگامی که یک وعده‌ی غذایی فراموش شود، هنگام ورزش شدید و نیز نوشیدن الکل باید دقت بیشتری انجام شود زیرا این موارد می‌توانند در همراهی با مصرف مت‌فورمین سبب تشدید هیپوگلیسی شوند.در موارد کاهش قند خون باید منابع غنی از قند شامل آب پرتقال، ژل گلوکز، آب‌نبات یا شیر در دسترس باشد. در موارد هیپوگلیسمی شدید که شخص قادر به خوردن و آشامیدن نیست، باید از تزریق عضلانی گلوکاگون یا تزریق گلوکز وریدی استفاده شود.در مواقعی که یک نوبت مت‌فورمین فراموش می‌شود، باید بلافاصله همراه با یک وعده‌ی غذایی سبک مصرف شود. در صورتی که به زمان وعده‌ی بعدی رسیده‌ایم، باید دوز قبلی را حذف کرد و هیچ‌گاه دوبرابر مصرف نشود.نکته: الکل قند خون را کاهش داده و ریسک اسیدوز لاکتیک را بالا می‌برد به‌همین خاطر باید از نوشیدن الکل در هنگام مصرف مت‌فورمین اجتناب شود.عوارض جانبی۱- عوارض خطرناک: ایجاد اسیدوز لاکتیک، آلرژی (کهیر، سختی تنفس، ورم کردن لب و صورت و زبان و حلق که بسیار خطرناک است)، تب و لرز و علایم شبه آنفلوانزا و افزایش سریع وزن. در چنین مواردی باید سریعاً مت‌فورمین را قطع کرد.۲- عوارض کم‌اهمیت‌ ولی شایع‌تر: سردرد، درد عضلانی، ضعف، تهوع خفیف، استفراغ و اسهال، نفخ و درد معده.تداخلات دارویی۱-    داروهایی که در صورت استفاده‌ی همزمان با مت‌فورمین می‌توانند باعث ازدیاد قند خون شوند شامل ایزونیازید، دیورتیک‌ها، استروئیدها، فنوتیازین‌ها، داروهای تیروئیدی، OCP (قرص‌های خوراکی پیشگیری از حاملگی)، داروهای ضد تشنج، قرص‌های لاغری و داروهای ضد آسم، سرماخوردگی و ضد آلرژی‌اند.۲-    داروهایی که می‌توانند باعث کاهش قند خون شوند شامل سولفونامیدها (مانند کوتریموکسازول)، MAOIs (مهارکننده‌های آنزیم منوآمین اکسیداز)، بتابلوکرها و پروبنسید هستند.۳-    داروهایی که ممکن است با مت‌فورمین واکنش ناخوشایند ایجاد کنند شامل فورزماید، نیفدیپین، تریامترن- H، آمیلوراید، پروکسامین آمید، کینیدین، دیگوکسین، سایمتیدین، رانیتیدین، مورفین و وانکومایسین هستند.Ref: Multum Drug Dictionaryمتفورمین METFORMINمتفورمین یک داروی خوراکی برای درمان دیابت نوع دو (دیابت غیروابسته به انسولین ) است . در این نوع بیماری قند، لوزالمعده نمی تواند انسولین کافی تولید کند تا سلول های بدن بتوانند غذایی را که می خورید مصرف کنند.متفورمین از طریق کاهش تولید گلوکز (قند موجود در خون ) توسط کبد، کاهش جذب گلوکز از دستگاه گوارش ، و افزایش حساسیت بدن به انسولین ، قند خون را به طور ثابت و پس از غذا پایین می آورد. چون این دارو قند خون را پایین می آورد، ممکن است لازم باشد قند خونتان را به طور مرتب اندازه بگیرید تا ببینید دارو چقدر مؤثر است .چگونگی مصرفمتفورمین معمولاً ۲ یا ۳ نوبت در روز همراه با غذا خورده می شود. هیچگاه بیشتر از مقدار تجویز شده مصرف نکنید. از دستورات پزشکتان به دقت پیروی کنید. اگر یک نوبت را فراموش کردید ، به مجردی که آن را به یاد آوردید مصرفش کنید. اگر تقریباً موقع نوبت بعدی رسیده است ، نوبت فراموش شده را رها کرده ، به برنامه دارویی معمولتان بازگردید. مقدار دارو را دوبرابر نکنید. در حین مصرف متفورمین اگر بیش از همیشه ورزش کنید، مقدار زیادی مشروب الکلی بنوشید، یا کمتر از همیشه غذا بخورید، ممکن است دچار افت قند خون (هیپوگلیسمی ) شوید. علایم کاهش قند خون عبارتند از: احساس اضطراب ، تشویش ، لرزش بدن ، مشکل در تمرکز، ضعف ، خستگی ، عرق سرد، پوست رنگ پریده و سرد، گرسنگی ، خواب آلودگی ، ضربان قلب تند، سردرد، تهوع ، استفراغ ، درد شکمی ، گیجی ، تغییرات بینایی ، مشکل در راه رفتن ، عدم هوشیاری ، و تشنج . به مجردی که دچار این علایم شدید، چیزی حاوی قند بخورید یا بنوشید. منابع خوب و سریع قند عبارتند از: آب میوه ، عسل ، نوشابه غیررژیمی ، یا شربت قند. بعضی از بیماران قرص گلوکز یا آب نبات های قندی با خود همراه دارند. همچنین خوب است که قند خونتان را اندازه بگیرید تا اگر پایین است در اسرع وقت پزشکتان را مطلع سازید. اگر احساس می کنید دارید دچار کاهش هوشیاری یا تشنج می شوید، چیزی نخورید یا ننوشید (چرا که ممکن است دچار خفگی شوید)، بلکه بلافاصله تقاضای کمک پزشکی اورژانس نمایید. حتی اگر علایمتان با خوردن قند رفع شد نیز با پزشکتان تماس بگیرید؛ متفورمین قند خونتان را برای مدتی طولانی پایین می آورد و علایمتان ممکن است برگردد. اگر علایمتان بهبود نیافت از کسی بخواهید شما را به بخش اورژانس یک بیمارستان برساند.هشدارها و عوارض جانبیدر صورت بروز هریک از علایم زیر مصرف متفورمین را قطع کرده ، در اسرع وقت با پزشکتان تماس بگیرید: خستگی ، دردهای عضلانی ، تنگی نفس ، خواب آلودگی ، یا معده درد. این علایم نادرند ولی باید بلافاصله با پزشک در میان گذاشته شوند. این ها می توانند علایم اسیدوز لاکتیک باشند که اگرچه نادر است ولی اغلب کشنده می باشد. علایم خفیف تر و معمول تر عبارتند از: از دست دادن اشتها، تهوع ، استفراغ ، نفخ ، تولید گاز بیش از حد در روده ها، و اسهال . اگر این علایم مشکل ساز شدند با پزشکتان تماس بگیرید.موارد احتیاطدر صورت وجود هریک از موارد زیر پیش از مصرف متفورمین ، پزشکتان را مطلع سازید:حساسیت به متفورمین یا هر نوع ماده غذایی ، نگهدارنده ، رنگ خوراکی یا دارو.بارداری یا شیردهی .مصرف داروهای دیگر، به ویژه الکل ؛ فوروسماید و تریامترن و دیگر داروهای مُدر؛ داروهای قلبی نظیر نیفدیپین ، دیگوکسین ، پروکاینامید، و کینیدین ؛ کینین ؛ سایمتیدین و رانیتیدین ؛ تریمتوپریم ؛ آمیلوراید؛ مورفین ؛ و وانکومایسین .سابقه یا ابتلا به صرع ، مشکلات قلبی یا بیماری های کبدی یا کلیوی .هنگام مصرف متفورمین توصیه می شودبه طور منظم به پزشکتان مراجعه کنید تا بهبودتان را زیر نظر داشته باشد.از برنامه غذایی توصیه شده توسط پزشکتان پیروی کنید. این برنامه معمولاً دارای یک تعادل در مقدار هیدرات های کربن ، چربی ها و پروتئین ها است . یک متخصص تغذیه به شما کمک خواهد کرد تا به وزن مناسب تان برسید و آن وزن را حفظ کنید. او برنامه وعده های غذایی و نوبت های میان وعده ای را به نحوی برنامه ریزی خواهد کرد که در تمامی ساعات روز انرژی لازم به بدنتان برسد. اگر نمی دانید با برنامه غذایی خود چه کنید، از یک متخصص تغذیه کمک بگیرید. برنامه غذایی شما در مهار بیماری قندتان نقش اساسی دارد.هنگام مصرف متفورمین نبایدپیش از هماهنگی با پزشکتان هر نوع داروی دیگر اعم از داروهای مجاز بدون نسخه و فراورده های گیاهی را مصرف کنید.مشروبات الکلی بنوشید؛ که ممکن است خواب آلودگی و سرگیجه ناشی از دارو تشدید شود.بهترین متفورمین ، متفورمین های کانادایی هستش که با نام آپو متفورمین می فروشندوگرنه متفورمین های ایرانی با گچ تفاوت چندانی ندارندمتفورمین های ایرانی شرکت داروسازی اسوه متفورمین 1000دسته دارویی:پایین آورنده قند خونفارماکوکینتیک:متفورمین به مقدار زیادی از روده کوچک جذب می شود، این دارو جذب گوارشی مناسبی دارد. متفورمین به پروتئین های پلاسما متصل نمی شود و دست نخورده از راه ادرار دفع می گردد. نیمه عمر این دارو حدود 2 ساعت است. حداکثر دوز مورد استفاده 5/2 گرم در روز است که می بایست در سه دوز منقسم و همراه با غذا استفاده گردد.مکانیسم اثر:متفورمین یک داروی پایین آورنده قند خون از دسته بی گوانید می باشد. این دارو باعث آزادسازی انسولین از پانکراس نمی گردد، بنابراین برخلاف سولفونیل اوره ها باعث ایجاد هیپوگلیسمی نمی شود. این دارو تاثیری در ترشح گلوکاگون، کورتیزول، هورمون رشد و سوماتوستاتین ندارد. متفورمین از طریق کاهش تولید گلوکز کبدی و همچنین بهبود عملکرد انسولین در ماهیچه و بافت چربی منجر به کاهش گلوکز خون می شود. همچنین متفورمین باعث کاهش جذب گلوکز از لومن دستگاه گوارش، افزایش گلیکولیز و کاهش گلوکونئوژنز می گردد. این دارو سطح HbA1c را حدود 2% کاهش می دهد. باعث افزایش وزن نمی شود و سطح تری گلیسیرید پلاسما را 15 تا 20 درصد کاهش می دهد.موارد مصرف :این دارو در دیابت نوع II به تنهایی یا همراه با سایر داروهای پایین آورنده قند خون خوراکی و یا انسولین مورد استفاده قرار می گیرد. از جمله موارد مصرف دیگر آن، می توان به سندرم تخمدان های پلی کیستیک (PCOS) و نیز درمان سندرم لیپودیستروفی ناشی از HIV اشاره کرد.مقدار و نحوه تجویز:میزان دوز مصرفی این دارو بسته به سطح گلوکز خون در بیماران دیابتی و همچنین بسته به وضعیت کلیوی بیمار متفاوت است.در بالغین: mg 500 دو بار در روز یا mg 850 یک بار در روز. دوزهای 5/1 تا 2 گرم را می توان در 2 دوزمنقسم تجویز کرد ولی دوزهای بالاتر از 2 گرم بهتر است به منظور کاهش عوارض، در 3 دوز منقسم مورد استفاده قرار گیرد.در افراد مسن: به علت کاهش عملکرد کلیه می بایست در تجویز دوز شروع و دوز نگهدارنده دقت زیادی به عمل آورد. بهتر است در افراد بالای 80 سال استفاده نشود مگر اینکه عملکرد کلیه کاملاٌ طبیعی باشد.موارد منع مصرف:حساسیت به متفورمین یا هر کدام از اجزای فرمولاسیون، نارسایی کلیه (کراتینین سرم بیشتر از 5/1 برای مردها و بیشتر از 4/1 برای خانم ها) و همچنین در موارد کاهش کلیرنس کراتینین به هر دلیلی (مانند شوک، MI و بیماری های متابولیک مزمن)، بیماری کبدی، سابقه قبلی لاکتواسیدوز، بیماری هیپوکسیک مزمن ریوی و نیز نارسایی قلبی که نیاز به درمان دارویی داشته باشد.موارد احتیاط:به علت خطر لاکتواسیدوز، مصرف متفورمین باید به صورت موقت، قبل از تجویز مواد حاجب داخل وریدی قطع گردد. همچنین تجویز دوباره این دارو نباید زودتر از 48 ساعت بعد از مصرف مواد حاجب صورت گیرد. بهتر است در افرادی که سن بالای 80 سال دارند، استفاده نشود مگر اینکه عملکرد کلیه کاملاٌ طبیعی باشد. درصورتیکه سطح خونی لاکتات از mM 3 تجاوز کند، بهتر است که متفورمین قطع شود. در شرایط MI و سپتی سمی باید سریعاٌ مصرف متفورمین متوقف شود.مصرف در بارداری و شیردهی:این دارو در دوران بارداری در گروه B قرار دارد ولی بهترین دارو برای کنترل قند خون در دوران بارداری، انسولین است. این دارو در شیر ترشح می شود و تجویز آن در این دوران توصیه نمی شود (اگر چه براساس اطلاعات موجود، این دارو با شیردهی سازگار است و خطر کمی برای جنین دارد).عوارض جانبی:عوارض حاد متفورمین که میزان شیوع آن در حدود 20% است، عبارتند از تهوع، اسهال، استفراغ، طعم فلزی دهان. این عوارض با افزایش تدریجی دوز و استفاده دارو همراه با غذا کاهش می یابند. جذب گوارشی ویتامین B12 و اسید فولیک با مصرف مزمن این دارو کاهش می یابد. از جمله عوارض دیگرمی توان به آنمی مگالوبلاستیک، راش های جلدی، تنگی نفس، عفونتهای دستگاه تنفسی فوقانی و نیز هیپوگلیسمی اشاره کرد.تداخلات دارویی :داروهایی که باعث افزایش قند خون می شوند (OCP، گلوکوکورتیکوئیدها، فنی توئین، دیورتیک ها، اسید نیکوتینیک) باعث کاهش اثر متفورمین می شوند. قرص سیرهیپوگلیسمی را تشدید می کند. همچنین داروهای حاجب به علت افزایش ریسک لاکتواسیدوز با متفورمین باید مورد توجه قرار بگیرند.داروهای کاتیونی (دیگوکسین، پروکائین آمید، ونکومایسین، مرفین، آمیلوراید وکینیدین) که توسط توبولهای کلیوی دفع می شوند از طریق رقابت دردفع از طریق سیستم کلیوی، پتانسیل تداخل با متفورمین را دارند.بسته بندی :قرص های mg 1000، جعبه 100 عددی|+| نوشته شده در  پنجشنبه ۶ آبان ۱۳۸۹ساعت 2:54  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتآشنایی با آنزیم های کبدیآنزیم های کبدیاولین گام در تشخیص آسیب کبدی انجام آزمایش ساده خون است که حضور آنزیم  های کبدی مشخص را در نشان می دهد. تحت شرایط عادی این آنزیم ها درون سلول های کبدی وجود دارند اما زمانی که کبد آسیب می بیند این آنزیم ها وارد جریان خون می شوند.حساس ترین و پر مصرف ترین آنزیم های تشخیصی کبد، آمینوترانسفرازها هستند. آن ها آسپارتات آمینوترانسفراز (SGOT یا AST) و آلانین آمینوترانسفراز (SGPT یا ALT) هستند. این آنزیم ها بطور معمول داخل سلول های کبدی قرار دارند زمانی که کبد دچار آسیب می شود سلول های کبدی آنزیم ها را وارد جریان خون می کنند، بالارفتن سطح آنزیم ها در خون نشانه آسیب کبدی است.آمینوترانسفرازها چه هستند؟آمینوترانسفرازها باعث کاتالیز واکنش های شیمیایی در سلول ها می شوند که در آن گروه آمین از یک مولکول دهنده به مولکول گیرنده منتقل می گردد. به همین دلیل به آن ها آمینوترانسفراز گفته می شود. واژه های پزشکی در خصوص این آنزیم ها می تواند گاهی گیج کننده باشد. نام دیگر آمینوترانسفرازها، ترانس آمیناز است. آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز(AST) نیز به نام ترانس آمینازاگزالواستیک سرم (SGOT) نیز نامیده می شود و آلانین آمینوترانسنفراز(ALT) نیز به نام ترانس آمینازپیرویک گلوتامیک سرم(SGPT) مشهور است. بطور خلاصه SGOT= AST و SGPT= ALTاست.بطور طبیعی آمینوترانسفرازها در کجا قرار دارند؟(SGOT) AST بطور طبیعی در انواع مختلف بافت ها از قبیل کبد، قلب، ماهیچه، کلیه و مغز قرار دارد. این آنزیم در زمان آسیب به هر کدام از این بافت ها وارد خون می شود. برای مثال میزان غلظت سرمی آن در هنگام حمله های قلبی و مشکلات ماهیچه ای افزایش می یابد.قسمت عمده ی (SGPT)  ALTبرعکس AST بطور طبیعی آن در کبد یافت می شود. اگر چه نمی توان گفت که این آنزیم منحصراً در کبد قرار دارد اما کبد جایی است که در برگیرنده بیشترین غلظت این آنزیم است. این آنزیم در نتیجه آسیب کبدی وارد خون می گردد، بنابراین نسبتاً از این آنزیم بعنوان شناساگر ویژه موقعیت کبدی استفاده می شود.میزان طبیعی AST و ALT چه اندازه هستند؟میزان طبیعی (SGOT) AST ، ۵ تا ۴۰ واحد در هر لیتر سرم است (بخش مایع خون) و میزان طبیعی(SGPT)  ALT7تا۶۵ واحد در هر لیتر سرم است.بالارفتن میزان AST و ALT به چه معناست؟(SGOT) AST و(SGPT)  ALTنشانگرهای حساس در انواع مختلف بیماری های کبدی هستند. اما سطح بالاتر از حد معمول این آنزیم های کبدی نباید به طور خودکار با آسیب کبدی برابر دانسته شود. آن ها ممکن است نشانه مشکلات کبدی باشند یا نباشند. تفسیر سطح بالای AST وALT بستگی به همه نشانه های بالینی دارد. بنابراین بهترین کار این است که این موارد توسط پزشک ارزیابی گردند. سطح دقیق این آنزیم ها دقیقاً به میزان آسیب کبدی و تشخیص بیماری، بستگی ندارد. بنابراین سطح دقیق  (SGOT) AST و(SGPT)  ALTنمی تواند معین کننده درجه بیماری کبدی یا پیشگویی آن در آینده باشد. برای مثال بیماران با هپاتیتA ویروسی حاد ممکن است سطح بالایی از AST و ALT را نشان دهند (گاهگاهی هزاران واحد در لیتر). اما بیشتر بیماران با هپاتیتA ویروسی کاملاً بهبود می یابند بدون اینکه بیماری در وجود آنها باقی بماند. بر خلاف هپاتیت A ویروسی، بیماران دارای عفونت هپاتیتC مزمن بطور عادی فقط مقداری جزئی افزایش در سطح آنزیم های ALT و  AST دارند. با این وجود بعضی از این بیماران ممکن است بیماری مزمنی از قبیل هپاتیت مزمن و سیروز کبد را تا آخر عمر به همراه داشته باشند.چه بیماری های کبدی باعث ایجاد میزان غیر طبیعی آمینوترانسفرازها می شود؟بالاترین میزان ALT و  AST به علت مرگ گسترده سلول های کبدی (نکروز گسترده کبد) ایجاد می گردد. این حالت در شرایطی مانند هپاتیتA ویروسی حاد یا B و آسیب کبدی مشخص بر اثر سمیت ناشی از دوز بیش از حد استامینوفن، ایجاد می شود. این حالت هم چنین در زمانی بوجود می آید که کبد بخاطر عدم حضور اکسیژن و مواد غذایی دچار شوک طولانی مدت می گردد. سطح سرمی ALT و  AST در چنین شرایطی از ۱۰برابر حالت عادی تا هزاران واحد در لیتر متغیر است.افزایش خفیف تا متوسط آنزیم های کبدی معمولاً اتفاق می افتد. آن ها معمولاً بصورت غیر قابل انتظار در آزمون های روتین خونی علی رغم سلامت فرد شناسایی می گردند. سطح ALT و  AST در چنین شرایطی معمولاً بین ۲برابر حالت عادی تا چندین صد واحد در لیتر متغیر است. معمول ترین حالت افزایش خفیف تا متوسط آنزیم های کبدی، کبد چرب است. در ایالات متحده آمریکا شایع ترین علت ایجاد کبد چرب استفاده نابجا از الکل است. سایر دلایل کبد چرب شامل دیابت ملیتوس و چاقی هستند هپاتیتC مزمن هم چنین یکی از مهم ترین دلایل ایجاد افزایش خفیف تا متوسط آنزیم های کبدی ست.چه داروهایی باعث ایجاد سطح غیرطبیعی آمینوترانسفرازها می گردند؟گروهی از داروها که می توانند باعث ایجاد سطح غیرطبیعی آنزیم ها گردند شامل موارد زیر هستند:·   داروهایی که برای کاهش درد استفاده می شوند مانند آسپرین، استامینوفنTynlenol، ایبوپروفن(motrin,Advil)، ناپروکسن(Narosyn)، دیکلوفناک ( Voltaren)  و فنیل بوتازون(Butazolidine)·   داروهای ضد صرع شامل فنی توئین(Di lantin)، الرپروئیک اسید، کاربامازپین(Tegretol) و فنوباربیتال.·   آنتی بیوتیک هایی مانند تتراسایکلین ها، سولفونامیدها، ایزونیازید(INH)، سولفا متوکسازول، تری متوپریم، نیتروفورانتوئین و …·   داروهای پایین آورنده کلسترول شامل استاتین ها(Lipitor,Pravachol,Mevacorو…) و نیاسین·   داروهای ضد افسردگی شامل سه حلقه ای هاسطح غیر طبیعی ایجاد شده آنزیم های کبدی معمولاً هفته ها و ماه ها پس از قطع دارو به حالت طبیعی باز می گردند.موارد سطح غیر طبیعی آنزیم های کبدی چه هستند؟نادرترین دلایل ایجاد غیر طبیعی آنزیم های کبدی در ایالات متحده آمریکا شامل هپاتیتB مزمن، هماکروماتوزیس، بیماری ویلسون، کمبود  Alpha-1-antitrypsin، بیماری سلیاک،بیماری کرون، کولیت اولسراتیو و التهاب هپاتیت اتوایمون است.هپاتیتB می تواند باعث ایجاد بیماری کبدی مزمن با تغییر غیر طبیعی مداوم در آنزیم های کبدی گردد، اگر چه این حالت به اندازه هپاتیتC معمول و شایع نیست.هماکروماتوزیس اختلالی ژنتیکی است که در آن جذب بیش از حد آهن اتفاق می افتدو همین امر منجر به تجمع آهن در کبد، التهاب ، زخم و اسکار کبد می گردد.بیماری ویلسون ؛ بیماری ارثی بوده که به دلیل تجمع بیش از حد مس در بافت های مختلف از قبیل کبد و مغز ایجاد می شود. وجود مس در کبد می تواند منجر به التهاب مزمن کبد شده در حالی که تجمع این عنصر در مغز منجر به مشکلات روانی و حرکتی می شود.کمبود Alpha-1-antitrypsin اختلالی ارثی بوده که در آن کمبود glycoprotein (مجموعه پروتئین کربوهیدرات) که alpha-1-antitrypsin نامیده می شود منجر به بیماری ریوی مزمن(emphysema ) و بیماری کبدی می گردد.التهاب کبد اتوایمون در نتیجه آسیب کبدی ایجاد می شود که به دلیل آنتی بادی های خود بدن و حمله آن به کبد صورت می پذیرد.بیماری سلیاک بیماری مربوط به روده کوچک است که در آن بیمار به گلوتن حساسیت داشته و همین امر باعث ایجاد گاز، نفخ، اسهال و در موارد پیشرفته باعث سوء تغذیه می گردد. بیماران مبتلا به این بیماری هم چنین می توانند دارای سطوح غیرطبیعی آنزیم های ALT و  AST در خونشان باشند.بیماری کرون و کولیت اولسراتیو در نتیجه التهاب مزمن روده ها ایجاد می گردد. در این بیماران التهاب کبد یا مجاری صفراوی (primary sclerosing cholangitis) نیز می تواند ایجاد گردد که در نتیجه آن تست های کبدی غیر طبیعی می شوند.سطح غیر طبیعی آنزیم ها بندرت می تواند یکی از نشانه های سرطان کبد باشد. سرطانی که از سلول های کبدی  ایجاد می شود hepatocellularcarcinoma یا hepatoma نامیده می شود . سرطانی که از سایر ارگان ها(همانند کولون، پانکراس، معده و…) به کبد پخش می شودmetastatic malignancies نامیده می شود.افراد سالم چگونه از نظر میزان افزایش آمینوترانسفرازها ارزیابی می گردند؟ارزیابی افراد سالم با آنزیم های غیر طبیعی، باید بصورت فردی صورت پذیرد. پزشک ممکن است نتایج آزمون های قدیمی را به منظور مقایسه با آزمون جدید درخواست نماید. اگر آزمون های قدیمی وجود نداشته باشند پزشک ممکن است آزمون خون را در هفته یا ماه های بعد به منظور بررسی این موضوع که آیا این سطح غیر طبیعی مداوم یا خیر، تکرار نماید. پزشک عوامل خطر بیماری هپاتیت B یا  C که شامل است  موارد جنسی، تاریخچه انتقال خون، استفاده از داروهای تزریقی و قرارگیری در برابر محصولات خونی هستند ارزیابی می کند. تاریخچه خانوادگی از بیماری کبدی ممکن است باعث افزایش بیماری های توارثی از قبیل هماکروماتوزیس، بیماری ویلسون یا کمبود alpha-1-antitrypsin شود.الگوی غیرطبیعی آنزیم کبدی می تواند شواهد مفیدی را در ایجاد بیماری کبدی فراهم نماید. برای مثال اکثر بیماران با بیماری کبد الکلی دارای سطح آنزیم های غیر طبیعی هستند که البته این افزایش به اندازه افزایش در هپاتیت ویروسی حاد نیست. در کبد الکلی میزان AST بیشتر از ALT بوده و اندازه آن معمولاً زیر ۳۰۰ واحد در لیتر و میزان ALT معمولاً زیر ۱۰۰واحد در لیتر است.اگر الکل یا دارو مسئول غیر طبیعی آنزیم های کبدی باشد در صورت قطع مصرف آنها(تحت نظارت پزشک)  هفته ها یا ماه ها بعدسطح آنزیم ها به سطح عادی و طبیعی باز می گردد. اگر چاقی مسئول ایجاد کبد چرب باشد کاهش وزن به میزان ۵ تا ۱۰ درصد منجر به بازگشت آنزیم ها به سطح عادی و طبیعی می شود.اگر سطح غیر طبیعی آنزیم ها علی رغم قطع الکل، کاهش وزن و قطع دارویی همچنان ادامه یابد آزمون های خونی انجام شده می تواند به تشخیص روند درمانی کمک نماید. خون می تواند از نظر حضور ویروس هپاتیت B  وC و آنتی بادی های مربوط به آنها ارزیابی گردد. سطح آهن خون، آهن اشباع شده و فریتین(میزان آهنی که در بدن ذخیره شده است) معمولاً در بیماران مبتلا به هماکروماتوزیس افزایش می یابد. سطح خونی ماده ای به نام Ceruloplasmin معمولاً در بیماران مبتلا به ویلسون کاهش می یابد. سطح خونی آنتی بادی های مشخص (آنتی نوکلئار آنتی بادی یا ANA، آنتی بادی ماهیچه ای anti-smoth و آنتی بادی ضد کبدی و آنتی بادی میکروزوم کلیه) در بیماران مبتلا به التهاب هپاتیت اتوایمون افزایش می یابد. بیوپسی از کبد روشی است که در آن سوزن از طریق پوست وارد قسمت راست بالای شکم می شود و لایه نازکی از بافت کبدی به منظور آزمایش زیر میکروسکوپ برداشته می شود. البته این روش برای تمام افراد دارای سطح آنزیم کبدی غیرطبیعی ضروری نیست.پزشک معمولاً این روش را در موارد زیر توصیه می کند اگر ۱) اطلاعات بدست آمده از بیوپسی احتمالاً در برنامه ریزی درمانی کمک کننده باشد. ۲) پزشک نیازمند دانستن اندازه و وخامت آسیب و التهاب کبدی باشدو ۳) به منظور ارزیابی تاثیر درمانی.بیوپسی از کبد مناسب ترین روش در تأیید تشخیص شرایطی است که مستعد درمان است. بیماری های کبدی که بالقوه قابل درمان هستند شامل هپاتیتB و C هماکروماتوزیس، بیماری ویلسون، التهاب هپاتیت اتوایمون و کمبود alpha-1-antitrypsin هستند.کنترل کردن سطوح آمینوترانسفرازها چگونه است؟مساله بسیار مهم این است که آزمون های دوره ای AST (SGOT) وALT (SGPT) باید در طول زمان انجام شود. تا سطح سرمی افزایش یافته، ثابت مانده یا پایین آمده است، مشخص شود. برای مثال، بیماران تحت درمان با بیماری هپاتیتC مزمن از نظر آزمون های آنزیمی دوره ای باید ارزیابی شوند. هرگونه پاسخ به درمان باعث کاهش آنزیم های کبدی به سطح طبیعی یا نزدیک سطح طبیعی می شوند، بیماران مبتلا به هپاتیتC که پس از اتمام دوره درمان بیماری شان دوباره عود می کند معمولاً سطح غیر طبیعی آنزیم های کبدی را نشان می دهند.سایر آنزیم های کبدی چگونه هستند؟جدا از آنزیم های AST وALT سایر آنزیم ها شامل آلکالین فسفات،۵¢-nucleotidase و گاماگلوتامیل ترانس پپتیداز(GGT) هستند که اغلب به منظور تشخیص بیماری های کبدی ارزیابی می شوند.ما توجه و دقت خود را به آنزیم های AST وALT محدود نموده ایم زیرا این آنزیم ها از نظر بیوشیمیایی به یکدیگر وابسته بوده و بسیار مهم هستند. این دو آنزیم در رده مهمترین آنزیم های کبدی قرار گرفته اند.آزمونمقادیر طبیعیتوضیحSGPT(ALT)IU/Lit<35در بیماریهای کبدی، بیماریهای کلیوی، پانکراتیت، مصرف الکل میزان آن بالا می‌رود. همچنین در بسیاری از بیماریهای التهابی میزان آن افزایش می‌یابد.SGOT(AST)IU/Lit<35در بیماریهای قلبی، پانکراتیت، بیماریهای کبدی، بیماریهای عضلانی، مصرف الکل و آسیب‌های جسمانی میزان آن بالا می‌رود. همچنین در بسیاری از بیماریهای التهابی میزان آن افزایش می‌یابد.AL.phفسفاتاز قلیاییIU/Lit۳۰-۱۳۰در رشد استخوانی، بدخیمی‌ها، ترمیم شکستگی‌ها، بیماری پاژه، بیماریهای کبدی، نارسایی قلبی، بارداری، پرکاری غده پاراتیرویید و بسیاری بیماریهای دیگر بالا می‌رود.Bilirubinبیلی‌روبینTotal<2/1افزایش آن باعث بروز پدیده زردی می‌شود. در آسیبها و بیماریهای کبدی، انسداد مجاری صفراوی، همولیز و گرسنگی میزان آن افزایش می‌یابد. انسداد مجاری صفراوی و بیماریهای مربوط به آن، منجر به بالا رفتن بیلی‌روبین مستقیم می‌شوند.Direct<0/3AlbuminآلبومینMg/dl۵/۳-۵در حالاتی نظیر کم آبی و دیابت بی‌مزه، میزان آن افزایش می‌یابد. در بیماریهای کبدی، CF، سوء تغذیه، IBD، برخی بیماریهای کلیوی و کبدی، برخی انواع بدخیمی‌ها و برخی بیماریهای بافت همبند میزان آن کاهش می‌یابد.مروری بر انزیمهای کبدی SGOT,SGPTافزایش نسبی SGOT,SGPTسرم میتواند نوع ضایعه را نشان دهد در سلولهای کبدی میزانSGOT بیشتر از SGPT است SGOT در میتوکندری و سیتوپلاسم وجود دارد در صورتیکهSGPT   فقط در سیتوپلاسم سلول جای دارد در هپاتیت مزمن افزایش SGPT ممکناست تنها یافته ازمایشگاهی باشد درChronic persistant hepatitis افزایشSGOT,SGPT  جزئی است سطح بیلیروبین سرم ممکن است طبیعی بودهیا افزایش کمتری داشته باشد این حالت بیشتر بعد از هپاتیت حاد B یاNonA  NonB  بوجود میاید در بیماریهای مزمن کبدی با یرقان و بدونیرقان اگر SGPT  بیشتر ازSGOT  باشد هپاتیت الکلی وجود داردو اگر نسبت افزایش SGOT   بیشتر از SGPT باشد احتمالا سیروزیا هپاتیت فعال مزمن وجود دارد .الفا فتو پروتئین یک پروتئین جنینی است که بعد از تولد از بین میرودو در افراد مبتلا به سرطان کبد به میزان زیاد دیده میشود در اینحالت ممکن است سطح SGOT  بالا و SGPT  سرم طبیعیباشد .در سیروز کبدی که مرحله نهایی بعضی بیماریهای کبدی استو بیشتر در اثر مصرف الکل بوجود میاید یافته مهم ازمایشگاهیکاهش البومین سرم است به علت کاهش تعداد سلولهای فعال کبد.سایر تستهای بیوشیمیایی طبیعی است و در الکتروفورز سرمهیپرگاماگلوبولینمی دیده میشود .در hepato cellular failureپتاسیم سرم کاهش میابد و علت ان افزایش الدوسترون است .زیرا کبد یک عضو غیر فعال کننده هورمونهای استروئیدیاست .خلاصه :پزشک اغلب از روی علائم بیمار و آزمایشات به این بیماری پی می‏ برد. پزشک در معاینات بالینی ممکن است در وهله ی اول متوجه بزرگ شدن اولیه کبد باشد و یک آزمایش خون از شما انجام دهد و این آزمایشات نشان دهنده بیماری کبد خواهد بود و گاه پزشک ممکن است از بیمار سونوگرافی، سی ‏تی ‏اسکن و یا اسکن ‏ایزوتوپ از کبد و طحال به عمل آورد.گاه پزشک جهت تأیید تشخیص، تصمیم به بیوپسی کبد از راه پوست می ‏گیرد که طی این عمل با کمک یک سوزن از طریق پوست وارد کبد شده و نمونه ای از نسج کبد گرفته می ‏شود و جهت آسیب ‏شناسی به آزمایشگاه فرستاده می ‏شود.گاه به طور اتفاقی در حین جراحی و یا انجام لاپاراسکوپی که طی آن از طریق یک لوله دوربین داخل شکم دیده می‏ شود، متوجه کبد فرسوده و چروکیده فرد سیروتیک می ‏شوند.آزمایشات خون جهت بررسی عملکرد کبد:اندازه‌ گیری سطح بعضی از آنزیم‌ ها و موادی که در کبد تولید می ‌شوند:آلبومین و پروتئین موجود در سرم خون: آلبومین خود نوعی پروتئین است و بیماری‌ های کبدی می ‌توانند سبب کاهش پروتئین سرم شوند.زمان نسبی ترومبوپلاستین(PTT) و زمان پروترومبین(PT): جهت اندازه‌ گیری فاکتورهای انعقادی خون که در کبد ساخته می ‌شوند.بیلی روبین: بیلی روبین از تخریب هموگلوبین(ماده‌ ای که سبب حمل اکسیژن توسط گلبول های قرمز خون می‌ شود) در کبد حاصل می ‌شود. سیروز می ‌تواند سبب افزایش بیلی روبین در خون و در نتیجه زردی و یرقان شود.آزمایشات خونی که برای تعیین التهاب کبد به کار می ‌‌روند و به اندازه‌ گیری سطح آنزیم ‌های کبدی می ‌پردازد:AST یا SGOT یا آسپارتات آمینوترانسفراز: که افزایش این آنزیم در خون می ‌تواند نشان دهنده ی آسیب و یا مرگ سلول های کبدی باشد.ALT یا SGPT یا آلانین آمینوترانسفراز: افزایش این آنزیم نیز می ‌تواند نشان دهنده ی آسیب و یا مرگ سلول های کبدی باشد.LDH یا لاکتات دهیدروژناز: افزایش این آنزیم نیز نمایانگر آسیب سلولی کبد می ‌باشد.ALP یا آلکالین فسفاتاز: افزایش این آنزیم می ‌تواند نشانه ی انسداد مجاری صفراوی باشد.GGP یا گاما گلوبولین ترانس پپتیداز: که در مصرف الکل، انسداد مجاری صفراوی، استفاده از داروهایی مثل دیلانتین و فنوباربیتال و التهاب کبد مقدار آن در خون بالا می ‌رود.تست های خونی که در تشخیص علت سیروز می ‌توانند کمک کننده باشند:ANA (آنتی بادی ضدهسته) و ASMA (آنتی بادی ضد ماهیچه صاف): که در تشخیص هپاتیت مزمن خود ایمنی استفاده می‌ شوند.AMA (آنتی بادی ضد میتوکندری): که جهت تشخیص سیروز اولیه صفراوی مفید است.فریتین: که در تشخیص هموکروماتوز موثر هستند.آنتی بادی ضد ویروس هپاتیتBو Cو یا اندازه ‌گیری فاکتورهای ژنتیکی این ویروس ها: جهت تشخیص هپاتیت ویروسیاندازه‌ گیری سطح الکل خون: جهت تشخیص سیروز الکلی مفید است.اندازه‌ گیری سطح آ‌لفا 1 آنتی تریپسین: که در موارد کمبود مادرزادی این پروتئین تشخیصی است.تست هایی که تصاویر کبد را تهیه می ‌کنند:این تست ها در تشخیص تومورها و انسداد مجاری صفراوی، افزایش اندازه کبد و افزایش جریان خون کبدی مفید هستند.رادیوگرافی شکمسی تی اسکن از شکم جهت بررسی کبد، کیسه صفرا و طحالMRI از شکماسکن کبد و طحالآزمایشات دیگر شامل:بیوپسی کبد: که عبارت است از فرو بردن سوزن در بین دنده ‌های تحتانی سمت راست(محل قرارگیری کبد) برای نمونه‌ گرفتن از کبد و سپس بررسی میکروسکوپی نمونه که تنها راه تشخیص قطعی سیروز است.پاراسنتز: که در موارد آسیت(وجود مایع در فضای شکمی) و یا پریتونیت خود به خودی باکتریال انجام می ‌شود که عبارت است از کشیدن مایع شکم با سرنگ و بررسی آزمایشگاهی این مایعآندوسکوپی: جهت بررسی واریس گوارشی و احتمال خونریزی گوارشیERCP: که نوعی آندوسکوپی است که کبد، پانکراس و کیسه صفرا بررسی می ‌شود که در کلانژیت اسکلروزان اولیه تشخیصی است.اندازه‌ گیری آلفافیتوپروتئین در خون: جهت تشخیص سرطان کبد(هپاتوسلولار کارسینوما) استفاده می ‌شود.|+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ساعت 10:23  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتبه سلامتی هرچی نامرده / که اگه نامردا نبودن / مردا شناخته نمی شدنسلام دوستان عزیزمن دیگه پولی ندارم به آخر خط رسیدم کوله بار  بدنسازی رو بستم...الان دارم وزنه برداری کار می کنم ...امان از بی پولی...که به هر چه کرد آن بی وفا کرد...تا شقایق هست زندگی باید کردمعمولا رسمه که هر پیک رو به سلامتی شخصی یا چیزی میرن بالا .مثلا می گن "به سلامتی جمع" و بعد پیکشون را می نوشند و بقیه هم ( در تایید این گفته) می گن "نوش" که مخفف نوش جان هستش.من خودم چند تا سلامتی رو خیلی دوست دارم و همیشه به کار می برم .به ترتیب اولویت :1 .به سلامتی پدر و مادر (خانواده)2 .به سلامتی کسی که دوست دارم.3.به سلامتی کسی که باهاش می خورم.4 .به سلامتی کسانی که دوست دارم و غایبند و ازم دور هستند.5.و....بعضی ها هم حال نمی کنن هر پیک بگن به سلامتی... فقط پیک اول یه سلام می گن و می رن بالا ، که اینم مشکلی نداره.مربوط می شه به حس و حال.فعلا چند تا "به سلامتی..." باحال را بخونید .از این جملات حین نوشیدن برای مزاح می تونید استفاده کنید .دو تای اول رو خودم درست کردم!.*به سلامتی هر چی زن و دختر نجیبه / که هیچی کمر مرد را نمی شکنه الا خیانت* به سلامتی هر چی آدمه باحاله / وهرکی که به ما حال می دهبه سلامتی همه اونایی که دوسشون داریم و نمیدونن, دوسمون دارن و نمیدونیمبه سلامتی هرچی نامرده / که اگه نامردا نبودن / مردا شناخته نمی شدنبه سلامتی دیوار / که هر مرد نامردی بهش تکیه می کنهبه سلامتی دیوار / نه به خاطر بلندیش  / واسه اینکه هیچوقت پشت ادم رو خالی نمیکنهبه سلامتی پل عابر پیاده / که هم مردا از روش رد میشن هم نامردابه سلامتی تابلوی ورود ممنوع / که یه تنه یه اتوبان رو حریفهبه سلامتی درخت / نه به خاطرمیوه اش / به خاطر سایه اشبه سلامتی برف / که هم روش سفیده هم توشبه سلامتی رودخونه / که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچیکو دارنبه سلامتی دریا / که ماهی گندیده هاشو دور نمیریزهبه سلامتی خیار / نه به خاطر خ اش / بلکه به خاطر یارشبه سلامتی شلغم / نه به خاطر شلش / به خاطرغمشبه سلامتی مورچه / که کسی اشکش رو ندیدهبه سلامتی کرم خاکی / نه خاطر کرمش / به خاطر خاکی بودنشبه سلامتی خارپشت /  که هیچ دستی لمسش نکردهبه سلامتی گاو / چون نگفت من / گفت مابه سلامی نهنگ / که گنده لات دریاستبه سلامتی کلاغ / نه به خاطرسیاهیش / به خاطریک رنگیشبه سلامتی سگ / نه به خاطرپارسش / به خاطر وفاشبه سلامتی عقرب / که به خواری تن نمیدهبه سلامتی بز / که با ریشش ریده به هرچی آخوندهبه سلامتی زرافه/ که آقا بالا سر ندارهبه سلامتی سایه / که هیچوقت ادم رو تنها نمیذارهبه سلامتی گلدون / که ما خاکش باشیم/ شما گلشبه سلامتی ز نجیر / نه به خاطر اینکه درازه / به خاطر اینکه به هم پیوستسبه سلامتی آینه / که همیشه همه چیزو اونجوری که هست نشون میدهبه سلامتی بیل / که هر چقدر بره تو خاک بازم براق تر میشه!به سلامتی شمع / که تا آخرش پات می سوزهبه سلامتی سرنوشت / که نمیشه اونو از سر نوشتبه سلامتی سیم خار دار / که پشت و رو ندارهبه سلامتی زغال / که با همه ی سیاهیش رنگ عوض نمیکنهبه سلامتی سه کس / زندونی و سرباز و بی کسبه سلامتی دهقانی که / پاییز رو از بهار بیشتر دوست دارهبه سلامتی  پرچم ایران که سه رنگه / تخم مرغ که دو رنگه / رفیق که یک‌رنگهبه سلامتی همه اونای که تلخ میخورن / شیرین سخن میگنبه سلامتی مردی که از زیر گذر می گذشت / درخونه باز بود توی خونه را نگاه نکرد / اگرم نگاه کرد گلی را ندید/اگرم دید اونو نچید / اگرم چید پرپرش نکردبه سلامتی اینکه این پیک / پیک آخر نباشه / این جمع ، جمع آخر نباشهبه سلامتی خودم / که شاهم و شما که تاج سر شاهید|+| نوشته شده در  شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ساعت 0:9  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتاقدامات اولیه در آسیب های ورزشیاقدامات اولیه در آسیب های ورزشیاقدامات اولیه درمانی در آسیب های ورزشی شامل مراحل زیر است :1- محافظت و پیشگیری از آسیب بیشتر، مثلاً با استفاده از وسایل کمک ارتوپدی2- استراحت که بسته به نوع آسیب از فرم مطلق آن تا استراحت نسبی را شامل می شود.3- استفاده از یخ که سبب کاهش درد، تورم و التهاب می شود.4- اعمال فشار که اگر همراه با یخ استفاده شود، سبب محدود شدن تورم خواهد شد.5- بالا نگه داشتن عضو آسیب دیده نسبت به سطح قلب که سبب تسهیل تخلیه وریدی از ناحیه مربوطه می شود.6- عمل های محافظتی که در مواقع آسیب جزیی و بدون علامت ورزشکار استفاده می شود، مثلاً استفاده از بانداژ برای پیچ خوردگی مختصر مچ پا.استفاده از اصول فوق در چه زمان و توسط چه کسانی صورت می پذیرد؟روش های بالا در برخورد اولیه با آسیب های حاد اسکلتی-عضلانی به کار می روند.آشنایی با آنها برای ورزشکار، مربی، پزشک تیم و هر فرد دیگری که مسوول درمان و برخورد ابتدایی با آسیب باشد لازم است.چه میزان استراحت کافی است؟ استراحت نسبی در چه مواقعی تجویز می شود؟طول مدت استراحت وابسته به شدتِ آسیب است. مشخص است که هر چه شدت آسیب بیشتر باشد، مدت استراحت هم بیشتر خواهد بود. وقتی یک آسیب چندان شدید نباشد، استراحت نسبی توصیه می شود. هدف از استراحت نسبی آن است که فرد ورزشکار علی رغم وجود آسیب بدون علامت باقی بماند، هر چند تا حدودی تحرک خود را حفظ کرده است.فایده استفاده از یخ در برخورد با آسیب ها چیست؟ آیا گرما هم موثر واقع می شود؟یخ سبب کاهش خونریزی، تورم، التهاب، نیازهای متابولیک ناحیه مجروح، درد و نیز اسپاسم عضلانی می شود. اما گرما به نوبه خود دارای فایده نیست و جز در مورد کاهش اسپاسم عضلانی، سبب افزایش موارد نام برده هم خواهد شد.گاهی توصیه می شود که دوره های متناوب استفاده از گرما و یخ اعمال شود، یعنی عضو را 1 تا 2 دقیقه گرم کنند و بعد از یخ استفاده کنند.بر اساس شدت تورم عضو این نسبت قابل تغییر است. هر چه آسیب حادتر باشد،از مدت گرم کردن کاسته خواهد شد.روش صحیح ماساژ دادن با یخ چگونه است؟باید چه مدت زمانی طول بکشد؟آیا روش های دیگری هم برای استفاده از یخ وجود دارد؟از نحوه تهیه یخ شروع می کنیم: در یک لیوان یک بار مصرف آب ریخته و می گذاریم یخ ببندد. سپس لیوان را از وسط بریده و باقیمانده قالب یخ را برای مدت 60 تا 90 ثانیه بر روی منطقه ای ثابت از عضو آسیب دیده نگه می داریم تا در ناحیه مربوطه و تا 5/1 سانتی متر در اطراف محل احساس کرختی به شخص دست دهد. حال با توجه به وسعت محدوده ای که بی حس شده، به آرامی یخ را به صورت دایره وار روی پوست ماساژ می دهیم. این ماساژ در آسیب های با وسعت متوسط ،7 دقیقه و در نواحی بزرگ تا 10 دقیقه طول خواهد کشید.غوطه ور کردن عضو در آب یخ هم موثر است، اما تحمل آن برای مصدوم سخت است. به علاوه نمی توان عضو را بالاتر از سطح قلب نگه داشت. به عنوان قانونی کلی، در طی یک ساعت می توان 20 تا30 دقیقه(حداکثر)از یخ استفاده کرد و حداقل 30 دقیقه نیز عضو را به حال خود گذاشت. مسلم است که اگر تحمل مصدوم به سرما کم باشد، باید زمان استفاده از یخ را کاهش داد.خصوصیت باندهای فشاری چیست؟این باندها را از دیستال عضو به پروگزیمال می پیچند، به طوری که در هر دور نصف پهنای دور قبلی را بپوشاند. فشار الاستیکی که اعمال میشود سبب کاهش تورم خواهد شد. البته بانداژ نباید آنقدر محکم انجام گیرد که در بازگشت خون وریدی به طرف قلب اختلالی ایجاد کند. در مورد باندهای الاستیک تا توان بالقوه، کشش باند کافی خواهد بود. باندهای الاستیک برای آسیب های حاد اندام تحتانی مناسب نیستند، چون قابلیت حفاظت اندکی ایجاد می کنند.اصول برخورد با ورزشکاری که شدیداً آسیب دیده و حال وخیمی دارد چیست؟در ابتدا توجه معطوف به مجاری هوایی مصدوم خواهد بود.هرگونه انسداد یا مانعی را باید بر طرف کرد. در هنگام این بررسی ها باید مراقب آسیب ستون فقرات گردنی نیز بود.در مرحله بعد به نحوه تنفس مصدوم دقت می شود. در صورت نیاز می توان از تنفس مصنوعی و اکسیژن کمکی استفاده کرد تا تنفس خود بخودی و منظم برقرار شود. اینک نوبت بررسی گردش خون فرد است. نبض شریان کاروتید از لحاظ کیفیت، تعداد و ریتم لمس خواهد شد. در صورت فقدان این نبض یا نبض رادیال، باید عملیات احیاء قلبی عروقی آغاز گردد. یا همان مرحله ارزیابی مختصر عصبی که سطح هوشیاری، اندازه و واکنش مردمک ها به نور،حرکات چشم و پاسخ های حرکتی مصدوم را شامل می شود.به معنی مشاهده اندام ها و سایر قسمت های بدن است تا از وجود هرگونه خونریزی،شکستگی یا خون مردگی آگاه شویم.علل اصلی ایجاد صدمات ورزشی چیست؟عدم آمادگی بدنی، گرم نکردن بدن پیش از شروع فعالیت ورزشی، استفاده از تکنیک های نادرست و نیز ماهیت خود رشته ورزشی از جمله دلایل ایجاد آسیب های ورزشی هستند.چگونه می توان از بروز صدمات ورزشی جلوگیری کرد؟ارتقا دانش و سطح معلومات مربیان و خود ورزشکاران، داشتن سطح آمادگی بدنی مطلوب و گرم کردن بدن به اندازه کافی و قبل از مبادرت به انجام فعالیت می تواند از میزان بروز آسیب های ورزشی بکاهد.اصطلاحات وزنه برداریهالتر : وزنه ای است به صورت صفحات سنگین فلزی که در طرفین یک میله فلزی قرار می گیرد . میله هالتر 60 تا 90 سانتی متر است .صفحه هالتر : وزنه سنگین مدوری است که به شکل دیسک در دو انتهای میله هالتر بسته میشود . تعداد این وزنه ها متناسب با وزنی است که وزنه بردار میتواند بلند کند .تخته هالتر : سکویی چوبین مربع شکل و کم ارتفاع است به ابعاد 4 متر که وزنه برداری روی آن انجام می گیرد .داور : مسابقات وزنه برداری را 3 داور قضاوت می کنند . مهمترین نکته هایی که طبق مقررات مورد توجه داوران است عبارتند از :وقتی وزنه بردار موفق شد هالتر را بالای سر ببرد باید آن را سر جای خود بگذارد یعنی هالتر را از پشت سر یا از جلو نیاندازد . اگر هنگام بالا بردن هالتر دستهای وزنه بردار خم شود و بعد دوباره راست شود خطا است . هنگام بالا بردن هالتر هر گونه تماس میله هالتر با بدن به ترتیبی که ایجاد کمک در بالا بردن وزنه کند خطا محسوب میشود .وقتی وزنه بردار توانست هالتر را در بالای سر ثابت نگه دارد باید برای یک لحظه کوتاه مکث کند و بعد که داوران فرمان دادند آن را پایین بیاورد . پایین آوردن هالتر بدون فرمان داور خطا است .وزنه بردار اگر هالتر را از تخته بیرون بیاندازد خطا است حتی اگر وزنه را به خوبی مهار کند ولی هنگام پایین آوردن هالتر را بیرون از تخته بگذارد باز هم خطا است .وزنه برداری در ایران اولین دستگاه هالتر توسط عبدالله نادری به وزن 110 پوند از هندوستان وارد ایران شد و به این ترتیب ورزش وزنه برداری به تدریج در ایران شکل گرفت و گسترش یافت . فدراسیون وزنه برداری ایران در سال 1318 تاسیس شد و رئیس آن عبدالله نادری بود .در نخستین مسابقاتی که در ایران برای وزنه برداری ترتیب می یافت مسئله وزن شرکت کنندگان مطرح نبود و هر وزنه برداری که میتوانست وزنه سنگین تری را بلند کند اول می شد . اما وقتی نتایج وزنه برداری المپیک برلین( 1936 ) به ایران رسید دریافتند که هر وزنه برداری باید در دسته مخصوص به خود به رقابت بپردازد . پس از آن مسابقات رسمی با وزنهای مختلف ترتیب یافت و در بازیهای المپیک لندن ( 1948 ) هم یک تیم وزنه برداری از ایران شرکت کرد . در این بازیها جعفر سلماسی موفق شد در دسته 60 کیلوگرم برنده یک مدال برنز المپیک شود . این اولین مدالی است که ایران از بازیهای المپیک بدست آورده است . از دیگر قهرمانان سرشناس وزنه برداری که نام ایران را در جهان مطرح کرده اند میتوان به این نامها اشاره کرد : محمود نامجو – محمد نصیری – رئیسی – دهنوی – برومند – تمرز – جلایر – صفا سنبلی – علم خواه .زیگموند فروید، روانکاو اطریشی، تمایلات و انگیزه جنسی را عامل شکل دهنده اساس روان (روح/ذهن) و محرک رفتارهای انسان می دانست. نظریه روانکاوی شخصیت او، مبنای روانشناسی نوین است.دکتر زیگموند فرویدطبق نظریه روانکاوی شخصیت، نهاد (id) – عنصر اصلی ضمیر ناخودآگاه – نیازهای حیاتی را کنترل و رفتار انسان را در جهت کسب لذت و رفع نیازهای اساسی هدایت می کند. به عبارت دیگر، نهاد، مکانیسمهای حیاتی روان انسان – نیروهای زندگی و مرگ – را کنترل می کند.روانشناسی نوین، نظریه روانکاوی را با "هرم نیازها"ی "مازلو" و نظریه تقلیل انگیزه، جایگزین کرده است.هرم مازلو - از پایین به بالا:نیازهای فیزیولوژیک، امنیت، نیازهای اجتماعی، عزت نفس، خودشکوفاییبر طبق نظریه تقلیل انگیزه، انسانها به ارضای نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیکی تمایل دارند. "هرم نیازها"، ترتیب تمایل مردم به رفع نیازهایشان را نشان می دهد. این دو نظریه، در کنار هم، به درک علمی رفتار انسان کمک می کنند.فروید معتقد بود که "بدن مقهور سرنوشت است" و هدف از زندگی، زیستن، تولید مثل و مرگ است اما روانشناسی نوین، انسانها را متمایل به زندگی لذتبخش می داند و زندگی اقناع کننده را از طریق ابتدا، ارضای نیازهای جسمی و سپس، حرکت بسوی ارضای نیازهای روانشناختی، ممکن می داند. روانشناسی نوین، مدعی آزادی عمل انسانها هم هست.با اینحال، آزادی، مستلزم مسئولیت و موجد خطر است – ما آزادی عمل خلاف و پذیرش عواقب آن را هم داریم! راه آزادی، با دست و پنجه نرم کردن با مخاطرات آن پیموده می شود.اهمیت آزادی و مخاطرات مربوطه، در موضوعات مربوط به تمایلات جنسی، بیش از هر جای دیگر، آشکار می گردد. در صورت درستی، فعالیت سالم جنسی، می تواند باعث بهبود عملکرد سیستم ایمنی، سلامتی جسمی و روحی و کیفیت زندگی شود، درحالیکه فعالیتهای ناسالم جنسی، یا حتی رفتارهای نادرست در فعالیتهای سالم جنسی، ممکن است ضمن ایجاد اختلال در سیستم ایمنی بدن و کاهش مقدار هورمونهای آنابولیک (عضله ساز) و آندروژنیک (تقویت کننده صفات ثانویه جنسی)، پیامدهای بسیاری داشته باشند؛ از آسیب جسمی و روانپریشی گرفته تا ایدز و مرگ!آیا فعالیت سالم جنسی می تواند سیستم ایمنی بدن را تقویت کند؟ آیا فعالیت سالم جنسی می تواند کیفیت زندگی را بهبود دهد؟ آیا فعالیت سالم جنسی می تواند از طریق کمک به عضله سازی، عملکرد بدنی را – شامل عملکرد ورزشی – افزایش دهد؟ پاسخ هر سه پرسش، مثبت است.بسیاری از ورزشکاران، علاقمند به دریافت اطلاعاتی درباره رابطه جنسی و چگونگی تاثیر آن بر افزایش عملکرد سیستم ایمنی بدن، تواناییهای جسمانی و کیفیت زندگی هستند. آیا شب پیش از مسابقه باید پرهیز کنند یا خیر؟ آیا مقاربت، میزان تستوسترونشان را افزایش می دهد یا کاهش؟ پاسخهایی کاملا علمی برای این پرسشها وجود دارند.در این مقاله، به جدیدترین تحقیقات درباره رابطه جنسی و تاثیرش بر عملکرد ورزشی پرداخته می شود.تحقیقات علمی روی فعالیت جنسیارتباط میان فعالیت جنسی و عملکرد غدد درون ریز، اخیرا در مراکز تحقیقاتی علمی مورد مطالعه جدی قرار گرفته است.مقاربت و عملکرد سیستم ایمنیتحقیقات اخیر نشان داده اند که پس از انزال ناشی از تحریک، نوسانات هورمونی رخ می دهند و چنین انزالهایی به افزایش مقدار آدرنالین، پرولاکتین و سلولهای دفاعی (CD3-CD16+CD56+) کمک می کنند.این تحقیق، اولین مورد از نوع خود برای یافتن توضیحی درباره تاثیرات تقویتی انزال ناشی از مقاربت بر سیستم ایمنی بدن است. طبق این تحقیق، احتلام (انزال هنگام خواب)، تاثیری بر این ویژگیهای سلامتی بخش ندارد.مقاربت، دوپامین، آدرنالین و تحریکمقاربت، ترشح دوپامین را تسهیل می کند. دوپامین (C8H11NO2) یک ناقل عصبی و مونوآمین ساده است که در ترکیب و ترشح اپی نفرین (آدرنالین) نقش دارد. افزایش ضربان قلب که همراه با تحریک جنسی رخ می دهد، یکی از تاثیرات دوپامین بر ترشح آدرنالین است.دوپامیندوپامین، هورمون "احساس خوشایند" است و به همین دلیل، در اعتیاد و رفتارهای لذت جویانه نقش دارد. از آنجا که طبق تحقیقات، هورمونها نقشی در انحراف جنسی ندارند، شاید دوپامین، زمینه اعتیاد و تحریک جنسی باشد.مقاربت و سرطان پروستاتحدود 70% مردان بالای 65 سال، به سرطان پروستات مبتلا می شوند. طبق برآورد انجمن سرطان آمریکا، سالانه حدود 250,000 مورد جدید به مبتلایان این بیماری در آمریکا اضافه می شود.پیش از مطالعه علمی فرایند انزال، تصور می شد که انزالهای مکرر با افزایش احتمال سرطان پروستات مرتبط باشد. تحقیقات اخیر، نه تنها این باور را رد کردند، بلکه نشان دادند که افزایش تکرر انزال در اواسط تا اواخر دهه سوم زندگی (20 تا 30 سالگی)، با "کاهش" احتمال سرطان پروستات ارتباط دارد!مراکز تحقیقاتی و پزشکی معتبر، بر این باورند که افزایش تکرار انزال، از طریق پاک کردن پروستات از مایع منی که ممکن است حاوی مواد سرطانزای مخرب دی ان ای (DNA) باشد، از آسیب پروستات جلوگیری می کند.مقاربت و سلامتی قلببرای انجام فعالیتهای ورزشی، سلامتی قلب ضروری است. قلب، خون اکسیژن دار را به اندامهای حیاتی و عضلات تلمبه می کند. عملکرد ضعیف قلب می تواند به کاهش استقامت، تحدید کارایی و توقف رشد عضلانی منجر شود.مشکل چاقی در آمریکای شمالی، سریعترین گسترش را دارد. بر اساس گزارش سال 1999 موسسه هینز (HANES)، 61% بزرگسالان، مبتلا به اضافه وزن هستند و 15% این تعداد به گونه ای خطرناک و مهلک چاق هستند.چاقی و عوارض ناشی از آن، بشدت بر سلامتی قلب تاثیر می گذارند. چربی اضافی بدن و میزان بالای تری گلیسرید خون ممکن است به بیماری فشار خون، دیابت و بیماریهای قلبی-عروقی منجر شوند.خوشبختانه، تحقیقات نشان داده اند که تحریک جنسی، ترشح آدرنالین و گرمازایی بدن (چربی سوزی) را افزایش می دهد. آدرنالین، برای تولید انرژی، وارد بافت ادیپوز (چربی) می شود. همین پدیده، علت ارتباط فعالیت جنسی و لاغری را توضیح می دهد.تستوسترونتستوسترون، مسئول رشد عضلانی است و در غیاب آن، عضله، رشد نمی کند. به همین دلیل، ورزشکاران برای افزایش میزان تستوسترون و عملکرد بدنیشان، دست به اقداماتی گوناگون، از مصرف انواع گیاهان و داروهای گیاهی، ویتامینها و مواد معدنی گرفته تا هورمون سازها، استروییدسازها و حتی استروییدهای ممنوع می زنند.مکملهای غذایی، بر تغییر میزان هورمون تاثیر دارند، اما چون بدلیل مصرف ماده مورد نظر، بدن تولید آن را کاهش می دهد، اغلب، تاثیر خود را در دراز مدت از دست می دهند. در اینصورت، رشد عضلانی متوقف می شود.افزایش طبیعی میزان تستوسترون، با تمرین، تغذیه و رابطه جنسی درست، صورت می گیرد. تاثیرات مثبت تغذیه، تمرین و استراحت بر رشد عضلانی، از مدتها پیش، در متون علمی تایید شده بود اما بکارگیری فعالیت جنسی درست، بعنوان روشی برای تسریع رشد عضلانی، به تازگی مورد مطالعه و تحقیق جدی قرار گرفته است.محققان چینی، در سال 2003، تحقیقی را روی 28 مرد داوطلب انجام دادند. این عده، بمدت یک هفته از انزال محروم بودند. میزان تستوسترون سرم (سرم خون) آنها، هر روز آزمایش می شد. تحقیق چینی ها، اولین مورد سنجش تاثیر تکرر انزال بر میزان تستوسترون سرم بود و نتایج هم جالبی هم داشت.دانشمندان، دریافتند که عدم انزال در شش روز اول، هیچ تاثیری بر میزان تستوسترون سرم نداشت. در روز هفتم، تستوسترون سرم، تا 145.7% میزان پایه، افزایش می یافت و سپس در روز هشتم، بسرعت کاهش پیدا می کرد.محققان، کاهش تستوسترون در روز هشتم را بدلیل تاثیر بازدارنده ترشح "لوتینایزینگ هورمون" (هورمونی که از بخش پیشین غده هیپوفیز ترشح می شود و در مردان، باعث تحریک تولید تستوسترون توسط سلولهای درون شبکه ای بیضه ها می شود) می دانند. لوتینایزینگ هورمون، برای تولید تستوسترون، ضروری و تعیین کننده میزان تستوسترون آزاد است. عمل بازدارندگی این هورمون، باعث بازگشت تستوسترون به میزان عادی می شود. بر اساس این تحقیق، معلوم شد که تکرر فعالیت جنسی و انزال، بر میزان تستوسترون تاثیر می گذارد.یک قانون هورمونیتحقیقات علمی، ما را در شناخت مسیر و تعیین جهت درست کمک می کنند. آنچه در ادامه می خوانید، بخوبی با آخرین یافته های علمی درباره روابط و فعالیتهای جنسی و ارتباطشان با عملکرد فیزیولوژیکی، هماهنگی دارند:چون میزان تستوسترون، در حضور مقادیر زیاد انسولین، کاهش پیدا می کند، وعده غذایی پیش از تمرین باید حاوی انواع چربی و پروتئین باشد که تاثیر ناچیزی بر ترشح انسولین دارند.تحقیقات، نشان داده اند که تحریک جنسی، میزان تستوسترون را افزایش می دهد. بنابراین، قرار گرفتن در معرض تحریک جنسی پیش از تمرین، برای ورزشکاران مفید است و بدین ترتیب می توانند با مقدار تستوسترون و قدرت بیشتری به تمرین بپردازند.پس از تمرین، باید یک معجون پروتئینی همراه با روغن تخم کتان یا زیتون خورد. انواع چربی، نفوذ هورمونهای جنسی را از دیواره سلولها، تسهیل می کنند.انزال در یک ساعت پس از تمرین، به افزایش مقدار طبیعی سلولهای دفاعی بدن و در نتیجه بهبود عملکرد سیستم ایمنی و تقویت توانایی بازسازی بدن کمک می کند. افزایش سلولهای دفاعی، مانع تاثیرات نامطلوب تمرین بیش از حد می شود.بمنظور به حداکثر رساندن میزان تستوسترون، می توان انزال را بمدت هفت روز به تعویق انداخت و روز هفتم را با سنگین ترین جلسه تمرین یا روز مسابقه هماهنگ کرد. در اینصورت، انزال باید در روز هفتم و پس از تمرین، طبق آنچه گفته شد، صورت بگیرد تا از اثر منفی لوتینایزینگ هورمون در روز هشتم، پیشگیری شود.از نوسانات طبیعی تستوسترون، فقط در صورت تمرین و تغذیه درست می توان بهره برد. اگر تغذیه یا تمرین، نامناسب باشد و میزان انسولین یا استروژن افزایش یابد، تستوسترون، هورمون رشد و هورمون "شبه انسولین عامل رشد 1"، بشدت تحت تاثیر قرار می گیرند و رشد عضلانی متوقف می شود.|+| نوشته شده در  جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ساعت 15:41  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتدرد عضلات و نحو درمانهر وقت شما به یک فعالیت فیزیکی در حد غیر معمول مشغول می‌شوید، خواه بنلد کردن یک شیء سنگین یا دویدن و یا حتی حرکت دادن اثاثیه منزل. این فشارها و کشش‌ها (نه در حد خیلی شدید) موجب بوجودآمدن پارگی‌های میکروسکوپیک (Tears) در بافت عضلات می‌گردد. خلاصه اینکه بعد از انجام بعضی انواع فعالیت‌های فیزیکی سنگین ، استرس فیزیکی قابل توجهی بر عضلات وارد می‌شود، بخصوص زمانی که مورد و فعالیت جدیدی برای سیستم بدن شما باشد و یا در مراحل آغازین یک برنامه تمرینی هستید، طبیعی است که در عضلات احساس درد کنید.نگران نباشید، این امری است طبیعی. وقتی بدن شما عضلات آسیب دیده و دردناک را بازسازی می‌کند، آن عضلات قوی تر و حجیم تر از قبل رشد می‌کنند، این همان مکانیسمی است که ورزشکاران حرفه‌ای از آن در جهت قوی تر، حجیم تر و سریع تر شدن عضلاتشان، بهره میبرند، بنابر یک قاعده عمومی هر چقدر شما تمرین و فعالیت فیزیکی بیشتری انجام دهید، پارگی‌های میکروسکوپیک ( Tears) بیشتری در عضلات شما ایجاد می‌شود و متعاقباً درد بیشتری در آن عضلات که بدن شما در حال بازسازی و مرمت آنها است، احساس می‌کنید.● علل درد :این درد هم نتیجه آسیب و استرس فیزیکی است که شما حین تمرین به عضلات وارد آورده‌اید و باعث ایجاد التهاب (inflammation) توأم با پارگی‌های میکروسکوپیک شده‌اید و هم حاصل موارد زائد تولید شده در عضلات هنگام فعالیت است.(اسید لاکتیک)▪ درد عضلانی تاخیر یافته Delayed Onset Muscle Sorenessفیزیولوژیست‌های ورزشی اظهار می‌کنند که افزایش تدریجی ناراحتی یا درد عضله که طی ۲۴ الی ۴۸ ساعت پس از ورزش و تمرین روی می‌دهد و اصطلاحاً درد عضلانی تاخیر یافته (DOMS) نام دارد، امری کاملاً طبیعی است.ـ مشخصات :این نوع درد (DOMS) خود را به صورت درد از نوع مات ـ گنگ و مبهم (dull)، لوگالیزه (موضعی) و در گروه عضلات تمرین داده شده که دامنة حرکت عضو یا عضله مربوطه را محدود نمی‌سازد، اما منجر به سختی و کاهش زودگذر قدرت عضلانی میشود ، تظاهر می‌کند. این دردها عمدتا خفیف و ضعیف می‌باشند و دلالت بر این می‌کند که عضلات شما با برنامه تمرینی شما درحال سازگاری هستند و متعاقب تمرینات بعدی، عضلات بهتر و قوی‌تر عمل می‌کنند.هیچکس نسبت به این نوع درد عضلات ایمن نیست، هم ورزشکاران مبتدی و هم ورزشکاران حرفه‌ای یا بدنسازها DOMS را تجربه می‌کنند.اما برای افرادی که واجد شرایط لازم نیستند و برای اولین بار است که به تمرین می‌پردازند ممکن است موجب ایجاد نگرانی و ترس شود. بدین جهت این افراد درمراحل نخستین تمرینات به یک مربی یا راهنما نیاز دارند.ـ راه‌های پیشگیری یا کاستن درد عضلانی تاخیر یافته(DOMS):۱) گرم کردن بدن و انجام حرکات کششی ملایم قبل از تمرین (حدود ۱۵ دقیقه) به شکستن چرخه‌ای که از درد عضلات شروع و به اسپاسم، سفتی و کاهش دامنة حرکت عضلات منتهی می‌شود، کمک می‌کند.۲) نوشیدن آب قبل، بعد و حین تمرین(Hydrate) : به مقدار کافی آب یا نوشیدنی‌های ورزشی که حاوی الکترولیت‌های لازمه هستند، بنوشید.۳) اگر تمرین قدرتی (مانند بدنسازی یا پاورلیفتینگ) انجام می‌دهید، به عضله یا گروه عضلاتی که روی آنها کار می‌کنید ، بین ست‌ها کشش ملایمی بدهید.۴) مرحله سرد کردن بدن بعد از تمرین : بلافاصله بعد از تمرین حدود ۵ الی ۱۰ دقیقه حرکات ایروبیک سبک مانند جاگینگ یا قدم زدن توأم با حرکات کششی انجام دهید . این حرکات به سیستم گردش خون و سیستم لنفاتیک کمک می‌کند تا مواد زائد حاصله از تمرین (اسید لاکتیک) از بدن و عضلات دفع شوند.۵) انجام ماساژ پس از تمرین۶) سرما درمانی(گذاشتن کیسه یخ) بلافاصله بعد از تمرین، بر روی گروه عضلات کار کرده ( بعد از تمرینات بسیار سنگین،مانند پاورلیفتینگ که فرد احساس سوزش در عضلات دارد - توضیحات از مترجم )۷) مصرف ویتامین C به مقدار زیاد (روزانه حدود mg ۵۰۰) به کاهش درد کمک می‌کند.□ هنگامیکه دچار درد عضلات هستید انتظار نداشته باشید که رکورد شخصی خود را بتوانید بزنید چون حین درد عضلات (DOMS) مقداری از پتانسیل ورزشی شما کاسته می‌شود.□ درد عضلانی تاخیر یافته (DOMS) روی قسمت‌هایی از بدن که فعالیت داشته‌اند، تاثیر می‌کند پس شما هنگامیکه عضلات کارکرده و خسته در حال ترمیم و بازسازی هستند، می‌توانید دیگر گروه عضلات را تمرین دهید.□ نکته مهم: زیاد به خودتان سخت نگیرید، در چند روزی که بدن شما در حال سازگاری با تمرینات سنگین است به تمرینات سبک مانند پیاده روی و شنا بپردازید.به طور خلاصه باید گفت که خود را لت و پار نکنید و زیاد سخت نگیرید و ریلکس باشید!□ وقتی که شخصی یک دوره تمرینی کامل را انجام می‌دهد، برای چند هفته یا چند ماه در برابر صدمات عضلانی ایمن می‌شود و بعد از انجام تمرینات دردوره‌های بعدی در عضلات او آسیب (Tears) کمتری ایجاد خواهد شد و نیز درد کمتری نسبت به دوره‌های قبل احساس خواهد کرد و مهم تر از همه اینکه بازیابی قدرت عضلانی وی سریع تر خواهد شد. بدین علت است که ورزشکاران حرفه‌ای به صورت مداوم و پیوسته تمرین نمی‌کنند، بلکه به صورت منقطع و متناوب (Cross – Train) به تمرین می‌پردازند و برای چالش بیشتر و پیشرفت بهتردر قدرت و حجم عضلانی‌شان متناوباً برنامه روتین تمرینات خود را تغییر می‌دهند . مثلا در عرض یک هفته ۲ روز تمرین شدید و سنگین انجام می‌دهند و بقیه روزهای هفته را به تمرینان ایروبیک سبک می‌پردازند.□ این نوع درد (DOMS) می‌تواند به عنوان یک ترغیب و دلگرمی برای افراد در یک برنامه ورزشی یا دوره تمرینی نقش مهمی داشته باشد، چون آنها می‌خواهند بعد از تمرین وهرچه زودتر نتیجه فعالیت‌های خود را ببینند و این نوع درد نشان دهنده این است که آنها حقیقتاً عضلات خود را به کار گرفته‌اند.چگونه می‌توان از شدت این دردها کاست و یا به نوعی درمان کرد؟پژوهشگران و فیزیولوژیست‌های ورزشی هنوز چاره‌ای یا دارویی(Panacea)برای حل این مسئله (DOMS) نیافته‌اند، هر چند روش‌های متعددی همچون گذاشتن کیسه یخ بر روی عضله مورد نظر، استراحت، داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی (NSAID)، ماساژ، حرارت و کشش و... که در فرآیند بهبودی این درد‌ها مفید بوده، گزارش شده است.□ نکته: داروهای ضدالتهابی غیر استروئیدی (مانند ایبوپروفن، سلکوکسیب، ناپروکسن و ...)می‌توانند در جهت رفع این دردها بسیار مفید باشند اما در میان پژوهشگران بحث بر این است که مصرف این داروها پیشرفت و تقویت عضلات را محدود می‌سازد.□ نکته: دقت شود که سرما درمانی در ۴۸ ساعت اول و گرما درمانی بعد از ۴۸ ساعت انجام می‌گیرد.□ نکته بسیار مهم: تشخیص نوع و منشأ درد و شناخت تفاوت‌های بین درد عضلانی ملایم و متعادل که ناشی از تمرین نرمال می‌باشد و درد ناشی از تمرین بیش از حد (overuse) یا آسیب عضلانی.اگر درد عضلانی مانع از انجام فعالیت‌هایی که به زندگی روزانه و شغل و کارتان وابسته است، گردد نتیجه می‌گیریم که درد بسیار شدید است و ناشی از تمرین فیزیکی متعادل و نرمال نیست.درد شدید عضلات در اثر کشیدگی (Strain) یا به علت تمرین شدید و بیش از حد (overexert):این مورد زمانی اتفاق می‌افتد که شما عضلات را بیش از حد تحت فشار قرار دهید و معمولا در افرادی شایع است که در ابتدا و شروع یک برنامه تمرینی هستند و تمرینات خود را در مراحل نخستین برنامه تمرینی بیش از حد نرمال انجام می‌دهند(overdo)ـ علائم :شبیه قسمت قبل (درد عضلاتی تاخیر یافته) می‌باشد، اما علاوه بر آن در محل عضلات دچار کشیدگی درد درحین لمس(Tenderness) وجود دارد و نیز سفتی و سختی دردناکی درعضلات بوجود می آید که می‌تواند منجر به محدودیت دامنه حرکت عضو مربوطه می‌گردد.▪ پارگی عضلات:این مورد معمولاً زمانی اتفاق که عضلات برای اعمال فشار شدید آمادگی کافی ندارند یا فشار و استرس وارد شده بر عضلات در تمرین شدید، بیش از حد توان عضله مربوطه ‌باشد.بسته به شدت فشار و استرس فیزیکی وارده ویا شدت تمرین بیش از حد (overexert)، می‌تواند قسمتی از عضله و یا کل عضله دچار پارگی شود. پارگی شدید موجب تجمع خون در اطراف عضله آسیب دیده گردد.در پارگی بسیار بزرگ یا پارگی کامل عضله درد بسیار شدیدی احساس می‌شود و موجب ناتوانی کامل در کار عضله یا عضو مربوطه میگردد.ـ درمان :یخ درمانی ، استفاده از داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی (ایبوپروفن ،سلکوکسیب،ناپروکسن و ...)مراجعه به پزشک در اولین فرصت .|+| نوشته شده در  جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ساعت 15:39  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتمتیل تستسترونمتیل تستسترونمتیل تستوسترون دارویی قدیمی و بسیار پر قدرت است که انصافاً باید گفت که برای کبد آدمی نیز بسیار بسیار سمی و کشنده است اما در مورد این دارو باید گفت که استروژن زایی چندانی ندارد. .......قدمت دارودر اولین صفتی که در مورد این دارو به کار بردیم گفتیم که این دارو اصولا دارویی قدیمی است.........به حق باید گفت که وزنه برداران روس که رکورد شکنی شان روزگاری آمریکایی ها را شگفت زده و شاید هم زمین گیر کرده بود این دارو را در اختیار داشته و آن را به همراه ودکایی که می خوردند استفاده می کردند...............دلیل اصلی پیشرفت های برق آسا و غیر قابل تصور آنها در آن سال ها که وزنه برداری جهان را غرق در حیرت کرده بود نیز قدرت همین دارو بود که در آن سال ها دارویی ناشناس و محرمانه به حساب می آمد......برخی از این وزنه برداران حتی از وجود چنین دارویی که با نوشیدنی آنها مخلوط شده و به آنها داده می شد بی خبر بودند ولی پزشکان و مشاوران تیم که چنین وزنه بردارانی را ساپورت می کردند این دارو را به خوبی می شناخته و از آن استفاده کرده و نتایج درخشان در سطح جهانی و المپیک را نیز مدوین این دارو بودند. .........قدرت دارودر دومین صفتی که در مورد این دارو به کار بردیم در مورد قدرت این دارو مواردی را بیان کردیم.این دارو قدرت زیادی در اتصال به گیرنده های آندروژن در بدن آدمی دارد. اتصال دارو به گیرنده ها و میزان و شدت این اتصال است که قدرت و توان دارو در تشدید فرایند عضله سازی را رقم می زند.........زمانی که دارویی در شدت های بالا و با کارایی زیاد قدرت برقراری ارتباط و قدرت اتصال به گیرنده را در خود دارد می توان امید به اثرات خارق العاده آن در بدن داشت........داروی متیل تستوسترون از قدرت اتصال بالایی با گیرنده های آندروژنی برخوردار است و تاثیر شدید و بسیار مخربی بر کبد دارد.......در مورد قدرت و قدمت استفاده از این دارو در پرورش اندام سخن گفتیم ولی زود قضاوت نکرده و ادامه بحث را پی بگیرید و قبل از اینکه آن را که در داروخانه های ایران نیز یافت می شود تهیه کنید این مقاله را تا انتها مطالعه کنید...........گیرنده های آندروژنیگیرنده های آندروژنی هم در بافت های عضلانی وجود دارند و هم در بافت های چربی یافت می شوند.هورمون ها و داروهای که خورده و یا تزریق می کنید با تاثیر بر این گیرنده ها و با اتصال به این گیرنده ها در بدن اثر کرده و فرایند رشد را تحریک و تشدید می کنند.....این اثر در نتیجه اتصال هورمون به گیرنده های موجود در بافت های عضلانی رخ می دهد اما زمانی که این هورمون ها با گیرنده های موجود در چربی ها اتصال پیدا می کنند چه اتفاقی رخ می دهد؟گیرنده هایی که در بافت های چربی قرار دارند با دریافت این هورمون ها و با اتصال این هورمون ها به خود شروع به تشدید چربی سوزی در بدن می کنند.همین تاثیر این هورمون ها نیز در مورد افرادی که از چربی زاید رنج می برند موثر واقع شده و در تشدید فرایند چربی سوزی اثرات محسوسی بر جای می گذارد. .........نکته ی ظریفباند شدن هورمون به گیرنده ها اولین گام برای تاثیر هورمون در بدن محسوب می شود ولی صد البته باید گفت که اتصال زیاد و شدید هورمون با گیرنده ها الزاما به معنی پاسخ های آنابولیک قوی تری نیز نخواهد بود و عکس این قضیه نیز صادق است.به این معنی که پایین بودن تمایل هورمون در اتصال به گیرنده ها نیز الزاما و در همه موارد به معنی ضعیف بودن اثرات آنابولیکی دارو در بدن نیست........مثالهورمون اکسی متولون را همه شما می شناسید. این هورمون در زبان انگلیسی که زبان مادر این دارو نیز شناخته می شود به این صورت نوشته و تلفظ می شود: oxymetholone.این دارو قدرت چندانی در اتصال به گیرنده های آندروژن در بدن ندارد ولی با این وجود اثرات بسیار قدرتمند آنابولیکی در بدن دارد که انصافا نمی توان این اثرات را نادیده گرفت.........هر چند باید به این مورد نیز اشاره کرد که این اثرات اولا پایداری چندانی در بدن نداشته و پس از قطع مصرف دارو از بین می رود و در ثانی این اثرات اغوا کننده با تاثیر بسیار شدید و منفی دارو بر کبد همراه بوده و تبدیل این دارو به استروژن نیز در اغلب موارد مخصوصا در مواردی که فرد به این دارو و به استروژن در بدن حساسیت داشته باشد خارج از حد کنترل است.........هورمون دیانابول نیز قدرت چندانی در برقراری ارتباط با گیرنده های آندروژنی در بدن ندارد ولی اثرات آنابولیکی قدرتمندی در بدن بر جای می گذارد........زمانی که گیرنده های آندروژنی در عضلات تحریک می شوند می توان امید افزایش حجم توده عضلانی داشت و این در حالی است که تحریک همین گیرنده ها در بافت های عضلانی و حتی در بافت های چربی با به کار انداختن واکنش های گوناگون در بدن موجب تشدید چربی سوزی شده و چربی های بدن را به خوبی کاهش می دهد................نسبت آنابولیک به آندروژناثرات آنابولیکی و آندروژنی داروی متیل تستوسترون را به طور مثال با خواص پایه هورمون مادر که همانا تستوسترون باشد می سنجیم.اشاره به این مورد را نیز ضروری می دانیم که هورمون مادر اغلب استروئیدها همان هورمون شناخته شده تستوسترون است که به طور طبیعی در بدن نیز تولید می شود......این دارو یعنی داروی متیل تستوسترون نیز نوعی تستوسترون است که گروه هایی به آن افروده شده است تا آن را در برابر تاثیرات کبد بیمه کرده و آن را از فاز متابولیسم کبدی رهانیده و مصرف خوراکی آن را امکان پذیر سازد......همین گروه های زایدی که به این دارو افزوده شده است آن را به خوبی از فاز متابولیسم کبدی می رهاند و این دارو در فرم خوراکی نیز موثر واقع می افتد ولی همین ترفند فشار سنگینی را بر کبد وارد می کند و به همین دلیل نیز گفته می شود که این دارو برای کبد سمی بوده و استفاده های طولانی مدت و استفاده های سخاوتمندانه آن نیز خطرناک است............گفته می شود که خواص آندروژنی این دارو در حدود 60 برابر داروی تستوسترون و خواص آنابولیکی آن نیز در حدود 120 برابر این هورمون می باشد که البته این قبیل تعین درصدها در مواردی که یک جنبه قضیه با فیزیولوژی انسانی سر و کار دارد تا حدود زیادی معدل گیری و تخمین است و تاثیر هیچ دارویی در بدن افراد را نمی توان دقیقا و با ضریب اطمینان صد در صد تعیین کرد..............عکس العمل بدن افراد مختلف در برابر داروهای مختلفی که خورده و یا به صورت تزریقی وارد بدن خود می کنند متفاوت است و ممکن است برخی دارو ها در مورد برخی از افراد کاملا بی تاثیر باشد و برخی دیگر از داروها نیز در مورد برخی از افراد به شدت موثر واقع شوند.........استفاده همزمان از چند نوع داروی خوراکی که امروزه به فراوانی در برنامه های دارویی افراد مختلف و حتی مبتدیان نیز دیده می شود از نظر اصول علمی دوره نویسی در پرورش اندام مردود است.به همین دلیل نیز این دارو (متیل تستوسترون) را نمی توان به همراه داروهای خوراکی دیگر مصرف کرد و گفته می شود که مصرف آن به همراه تستوسترون و یا یکی دیگر از استرهای آنابولیک و آندروژن کارایی خوبی داشته است...........به دلیل اینکه اکثر داروهای خوراکی فشار سنگینی را بر کبد وارد می کنند مصرف همزمان این داروها مردود است ولی چه می توان کرد که حتی تجویز و مصرف سه و یا حتی چهار نوع استروئید خوراکی به صورت همزمان نیز در پرورش اندام ایران به فراوانی یافت می شود و زمانی هم که به نارسایی کبدی می رسند دلایل دیگر را مسبب این بدختی و بیماری می دانند. ...........تاثیر دارو بر فعالیت ج ن س یاین دارو یعنی متیل تستوسترون نیز همانند داروهایی نظیر ناندرولون و ترن بولون استات تاثیر شدیدی بر عملکرد و میل ج ن س ی افراد داشته است و افزایش موقتی و مقطعی در ابتدا و کاهش شدید و ماندگار قوا و حتی میل ج ن س ی در طولانی مدت را سبب شده است.........پروژسترونحتما می دانید که پروژسترون نیز یکی دیگر از هورمون های زنانه است که در بدن زنان یافت می شود و تاثیراتی شبیه به هورمون استروژن دارد.تاثیر این دارو بر گیرنده های پروژسترونی موجب تقویت اثر استروژن در بدن شده و خواص زنانگی را چندین برابر تقویت می کند و این در حالی است که این دارو به هورمون استروژن تبدیل نمی شود......این موضوع واقعیت دارد که این دارو به هورمون استروژن تبدیل نمی شود ولی جای نگرانی همچنان وجود دارد و پروژسترون تولید شده در بدن دست کمی از استروژن ندارد........این در حالی است که اغلب مردم از وجود چنین هورمون یدر بدن نیز اطلاع نداشته و از تاثیر آن بر بدن نیز نامطلع بوده و حتی در صورت داشتن اطلاع از وجود چنین هورمونی در بدن و در صورت داشتن اطلاع در مورد تبدیل شدن متیل تستوسترون به این هورمون، دارویی برای مهار کردن این هورمون را نمی یابندد ...............مراقب باشیدجای بسی تاسف باقی است که برخی از سودجویان که از تاثیر منفی دارو بر بدن افراد بی اطلاع بوده و یا اصلا اندیشه ای در این بابت به خود راه نداده و فقط و فقط به سود حاصل از فروش دارو به افراد می اندیشند این دارو که در داروخانه های ایران نیز یافت می شود را در قوطی های متان و دیانابول کرده و یا آن را به صورت فله ای و به نام دیانابول به افرادی که به دنبال تهیه دارو به بازار سیاه سر می زنند قابل می کنند!!!بله با وجود اینکه این دارو به هورمون زنانه استروژن تبدیل نمی شود ولی اثرات زنانگی در اثر مصرف این دارو نیز به فراوانی و به خوبی دیده شده است که گاه این اثرات نگران کننده تر و قوی تر از اثرات زنانگی ناشی از مصرف هورمون هایی است به هورومن زنانه استروژن تبدیل می شوند................مسمومیت کبدیبه این جملاتی که می خوانید به خوبی توجه کنید:این دارو یکی از جهنمی ترین داروهایی است که ممکن است فردی در پرورش اندام آن را دانسته و یا ندانسته و به جای دیانابول مصرف کند........مصرف آن در دزهای بالا و در دوره ها طولانی مدت واقعا مضر است و به همین دلیل این دارو حتی در موارد پزشکی نیز با رعایت بسیاری از احتیاطات و با اکراه تمام تجویز می شود و از این دارو تنها در موارد مطالعاتی استفاده می شود...........افرادی هم که از این دارو استفاده می کنند معمولا دز مصرف آن را با دقت تمام انتخاب کرده و حتی از دزهای توصیه شده نیز کمتر مصرف می کنند چون عوارض جانبی این دارو به واقع غیر قابل کنترل و خانمان سوز است..............افزایش آنزیم های کبدیافرادی که حتی روزانه 2 میلی گرم از این دارو را مصرف کرده بودند با افزایش شدید و نگران کننده آنزیم های کبدی رو در رو شده بودند به گونه ای که آثار زردی در پوست و در چشمان آنها به خوبی پیدا بود و افرادی که بر تاثیر این دارو بر بدن مطالعه کرده اند اعتقاد دارند که از مصرف این دارو در پرورش اندام باید خودداری کرده و یا دز مصرف آن را در حد میکروگرم انتخاب کرد. ..........Virilizationاین کلمه به معنی بروز خواص مردانگی در زنان است و همانگونه که بروز خواص زنانگی در مردان ناپسند و مردود است بروز صفات مردانگی در زنان نیز ناپسند بوده و بیماری به شمار می رود.با مصرف عمدی و سهوی داروهایی نظیر همین دارو که شرح آن رفت چنین عوارضی به فراوانی در زنان دیده شده است.....از جمله این عوارض می توان به این موارد اشاره کرد:· رشد موهای زاید· خشونت و پرخاشگری· اختلال در قاعدگی· کلفت شدن صدا· چرب شدن پوست· جوش های پوستی· خواص مردانگیاین دارو به دلیل اینکه عوارض جانبی شدیدی دارد برای زنان و همچنین برای مردانی که در ابتدای راه بی سر انجام استفاده از استروئیدها هستند توصیه نمی شود و فقط افرادی که در حد و اندازه مسابقات پیشرفته بوده و در شرایط آمادگی برای حضور در رقابت ها هستند از این دارو استفاده می کنند.........فرمول شیمیایی این دارو C19H24O2 و نیمه عمر آن نیز در حدود 4 الی 6 ساعت می باشد........|+| نوشته شده در  جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ساعت 15:36  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتارتباط هورمونهای جنسی، لپتین و شاخص‏های تن سنجی در مردان میزان SHBGمقدمه: انسولین یک تنظیم کننده مهم سطح سرمی گلوبولین متصل شونده به هور‌مو‌ن جنسی (SHBG) است.سطوح پایین SHBG با افزایش مقاومت به انسولین و هیپرانسولینمی همراه است. هدف از این مطالعه مقایسه سطح سرمی SHBG بین افراد سالم و بیماران مبتلا به دیابت بارداری (GDM) بود.روش‌ها: سطح سرمی SHBG در 38 زن با دیابت حاملگی و 143 زن حامله سالم اندازه‌گیری شد. همچنین انسولین، پپتیدC و تستوسترون اندازه‌گیری شد. مقاومت و حساسیت به انسولین با آزمون‌های HOMA و QUIKE ارزیابی شدند.یافته‌ها: سطح سرمی SHBG در گروه GDM نسبت به گروه سالم به‌طور ‌معنی‌داری پایین‌تر بود (007/0 P=). سطح سرمی انسولین ناشتا در گروهGDM نسبت به گروه سالم بطور معنی‌داری بالاتر بود(01/0 P=). نمایه HOMA در گروهGDM نسبت به گروه سالم بطور معنی داری بالاتر بود (005/0 P=). درنهایت در یک مدل رگرسیون لجستیک با تعدیل عواملی نظیر سن، شاخص توده بدنی و تعداد بارداری، صدک زیر 25 سطح سرمی SHBG در پیش بینی GDM اثری مستقل داشت.نتیجه گیری: سطح سرمی SHBG در بیماران GDM پایین تراز مقادیر طبیعی است و مقادیر پایین آن پیش بینی کنندهGDM می‌باشد.در این مطالعه ارتباط هورمونهای جنسی، لپتین و شاخص‏های تن سنجی در مردان بررسی و اثر کاهش متوسط وزن بر این متغیرها در افراد چاق مطالعه گردید. در 186 مرد بالغ با متوسط سن 30 سال (49-22)، نمایه توده بدن Kg/m2 27 (43-18) با وزن 8/131/80 کیلوگرم سطح سرمی تستوسترون، گلوبولین متصل شونده به هورمونهای جنسی (SHBG) ، دهیدرواپی آندرسترون سولفات (DHEA-S)، استرادیول، LH، FSH، انسولین، لپتین و شاخص‏های تن سنجی شامل نمایه توده بدن (BMI) و محیط کمر به باسن (WHR) اندازه‏گیری و اثر کاهش متوسط وزن بر این متغیرهای هورمونی در یک گروه 22 نفری از افرادی چاق با وزن 147/88 کیلوگرم این جمعیت مطالعه گردید. در این بررسی تستوسترون و SHBG سرم با BMI هبستگی منفی نشان دادند ( به ترتیب 05/0p<، 18/0-=r و 001/0p< ، 33/0-=r). ارتباط SHBG سرم با WHR (001/0p< ، 35/0-=r) و لپتین سرم با BMI (001/0p< ، 68/0= r ) و تستوسترون سرم (009/0p< ، 57/0-=r) بررسی گردید. در این مطالعه در افراد چاق (kg/m230BMI>) سطح تستوسترون nmol/l 389/11 و در افراد با وزن طبیعی(kg/ml25(BMI< برابر nmol/l 2/49/13 (009/0p<) و غلظت SHBG سرم نیز در آنان به ترتیب nmol/l 9/130/17 و nmol/l 2/140/28(001/0p<) بود. با کاهش میانگین1/6 کیلوگرم وزن، لپتین سرم از ng/ml 3/78/11 به ng/ml 1/36/7 (01/0p<) تقلیل یافت. در آنالیز رگرسیون چند متغیره لپتین سرم تنها تعیین کننده میزان تستوسترون سرم بود (38/0= R2) و تستوسترون و BMI مجموعاً قادر به توضیح بخش قابل ملاحظه‏ای از واریانس لپتین بودند (51/0=R2). از این یافته ها می‏توان نتیجه گرفت که در مردان غلظت بالای لپتین و سطح پایین تستوسترون و SHBG سرم با وزن بدن مرتبط است و همچنین غلظت بالای لپتین و پایین تستوسترون سرم مستقل از BMI با یکدیگر مرتبط هستند. ارتباط معکوس بین میزان لپتین و تستوسترون سرم نقش احتمالی لپتین در کاهش تستوسترون سرم در افراد چاق را تقویت می کند. در این مطالعه غلظت SHBG سرم با توزیع چربی در بدن مرتبط نبودمتن کاملمقدمهچاقی عامل خطر مهمی برای بیماریهایی نظیر دیابت غیر وابسته به انسولین و بیماریهای عروق کرونر قلب محسوب می شود و این خطر در بیماران با چاقی بالای تنه بیشتر است (3-1). در زنان با چاقی بالای تنه سطح تستوسترون پلاسما بالاتر و میزان SHBG پایین‏تر از زنانی است که چاقی پایین تنه دارند (4). بر خلاف این در مردان چاق سطح تسترسترون و SHBG (5) و گاهی تستوسترون آزاد پلاسما (6) نسبت به افراد طبیعی کمتر گزارش شده است. در مردان نحوه ارتباط توزیع چربی بدن با هورمونهای جنسی مستقل از کل چربی بدن متناقض است.اخیراً بین سطح لپتین و تستوسترون سرم ارتباط معکوس مشاهده شده است (8،7). لپتین پپیتدی مترشحه از بافت چربی است که از طریق کاهش دریافت غذا و افزایش متابولیسم بعنوان سیگنالی برای برقراری تعادل انرژی در بدن عمل کرده و ترشح آن توسط تستوسترون مهار می‎‏گردد (10،9). از سوی دیگر لپتین نیز با اثر برگیرنده‏های خود در سلولهای لیدیک بیضه می‏تواند تولید تستوسترون را تنظیم کند (11). ارتباط چاقی، تستوسترون و لپتین در مردان بسیار مرتبط با هم بنظر می‎‏رسد و این ارتباط ممکن است با یکی از مکانیسم‏های زیر باشند:1) چاقی ممکن است باعث کاهش سطح تستوسترون و در نتیجه حذف اثر مهاری آن بر لپتین و به دنبال آن افزایش لپتین سرم گردد.2) چاقی ممکن است با افزایش لپتین و اثر مهاری آن بر تستوسترون موجب کاهش سطح تستوسترون سرم شود.3) سطح پایین تستوسترون و میزان بالای لپتین ممکن است مستقل از یکدیگر به دنبال چاقی ایجاد گردند.4) پایین بودن تولید تستوسترون ممکن است به ایجاد چاقی و متعاقب آن افزایش لپتین منجر شود.چگونگی تغییر عوامل یاد شده بدنبال کاهش وزن ممکن است شواهدی برای تایید یکی از فرضیه‏های فوق را ارائه دهد. در این مطالعه ارتباط بین نمایه توده بدن (BMI) ، توزیع چربی در بدن از طریق تخمین شاخص محیط کمر به باسن WHR هورمونهای جنسی، انسولین و لپتین در 186 مرد بالغ با دامنه وسیعی از BMI و تستوسترون سرم مورد مطالعه قرار گرفت و سپس در تعدادی از افراد چاق این جمعیت اثر کاهش متوسط وزن بر سطح هورمونهای جنسی، انسولین و لپتین سرم مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روشهانمونه‏‎‏ها: تعداد 186 مرد با BMI در محدوده (m2) قد/(kg) وزن 43-18 و سن 49-22 سال از یک مرکز درمان ناباروری در شهر تهران مورد بررسی قرار گرفتند. این افراد که پس از ازدواج و با یکسال یا بیشتر تلاش بچه‏دار نشده بودند، در این مرکز برای یافتن علت ناباروری زوجین تحت بررسی قرار می‎‏گرفتند. در صورت وجود هر گونه علائم بالینی هیپوگنادیسم، سابقه وقفه در رشد یا مشکل بالینی دیگر و نیز مصرف هر نوع دارویی، نمونه از مطالعه حذف می‏گردید. در 23% این جمعیت سطح تستوسترون سرم کمتر از nmol/l 10 بود. برای جلب همکاری بیماران هدف مطالعه برای افراد توضیح داده شد.روش کار: وزن افراد با دقت 1/0 کیلوگرم با لباس سبک و بدون کفش و قد با دقت 5/0 سانتیمتر و تحت همین شرایط اندازه‏گیری شد. توزیع چربی با اندازه‏‎‏گیری دور کمر و باسن و بیان آن به صورت نسبت محیط کمر به باسن (WHR) انجام گرفت. محیط کمر در حد واسط حاشیه تحتانی دنده آخر و تاج استخوان Iliac و محیط باسن در ناحیه دارای بیشترین قطر اندازه‏گیری شد.در مردان سطح تستوسترون تام، دهیدرواپی آندرسترون سولفات (DHEA-S) ، LH و FSH برای تمامی افراد (186 نفر)، SHBG در 107 نفر، استرادیول در 50 نفر، انسولین و لپتین در 34 نفر اندازه‏گیری شد. از نمونه 186 نفری اولیه، به یک گروه 42 نفری از مردان چاق که BMI آنها بین 36-29 بود، یک رژیم کم کالری با انرژی 1200 کیلو کالری در روز (25% انرژی از چربی و 60% انرژی از کربوهیدرات) داده شد. برای انجام این رژیم از لیست جانشینی مواد غذایی استفاده شد و به افراد آموزش لازم برای انتخاب اقلام غذایی در چهارچوب کالری معین داده شد. از این میان 22 نفر موفق به کاهش وزنی معادل 14-1 کیلوگرم در فاصله زمانی 16-8 هفته پس از شروع رژیم غذایی شدند. بقیه افراد یا موفق به کاهش وزن نشده و یا به دلایل شخصی از مطالعه خارج گردیدند. از این افراد در حالیکه هنوز تحت رژیم کاهش وزن قرار داشتند، نمونه خون گرفته شد و سطح سرمی تستوسترون تام، DHEA-S، SHBG، استرادیول و انسولین تعیین شد. از آنجا که لازم بود لپتین در وضعیت ثبات وزن اندازه‏گیری شود، به افراد آموزش داده شد که وزن کم کرده خود را به مدت دو هفته حفظ کنند. از این میان تنها 11 نفر موفق به حفظ وزن خود شدند و لپتین سرم در آنان اندازه‏گیری شد.آزمایشات: نمونه خون افراد، پس از یک ناشتای 12 ساعته گرفته شد و به فاصله یک ساعت از خون‏گیری نمونه سانتریفوژ و سرم آن در ظروف کوچک پلاستیکی در فریزر C70- تا زمان اندازه گیری ذخیره گردید. تستوسترون تام، DHEA-S ، LH و FSH با کیتهای تجارتی IRMA (شرکت کاوشیار ایران، تهران) اندازه‏گیری شد. انسولین و SHBG با کیتهای تجارتی IRMA (system Laboratory Dignostic Webster, Texas, USA) استرادیول با کیت تجارتی RIA (Orion Diagnostica corporation Coated tube Epso Finland) ، لپتین با کیت تجارتیELISA (DRG-Diagnostica, Germany) اندازه‏گیری شد. برای 22 نفری که در مطالعه کاهش وزن شرکت داشتند، تمام آزمایشات قبل وبعد از کاهش وزن با دو بار تکرار و نمونه‏ها قبل و بعد از کاهش وزن در یک مرحله آزمایش شد. ضریب Inter-assay, Intra-assay و حساسیت کیتهای بکار گرفته شده به ترتیب برای تستوسترون 2/7%، 2/9% و nmol/l 17/0، برای SHBG 6/2%، 3/3% و nmol/l 5، برای DHEA-S 8/7%، 7/9% و g/dl 7/67، برای استرادیول 7/5% ، 4/6% و pmol/l20، برای FSH 2%، 2/4% و IU/I 07/0، برای LH 6/0%، 4/4% و m IU/L10، برای انسولین 4/6%، 9/8% و IU/l 10، و برای لپتین 5/4%، 6/6% و ng/ml 2/0 بود.آنالیز آماری: سطح سرمی هورمونهای اندازه‏گیری شده از توزیع نرمال برخوردار نبود. لذا برای بررسی ارتباط هورمونهای جنسی با سایر متغیرها از آزمون غیر پارامتریک همبستگی Spearman استفاده شد. برای مقایسه سطح هورمونهای جنسی در افراد چاق وطبیعی از آزمون غیر پارامتریک Mann Whitney rank test استفاده گردید. در آن گروه از مردان چاق که سطح سرمی لپتین و انسولین اندازه‏گیری شد نیز توزیع مربوط به این داده‏ها نرمال نبود و از شکل لگاریتم طبیعی (Ln) آنها استفاده شد. سطح هورمونهای جنسی در مردان چاق که تحت رژیم کاهش وزن قرار گرفتند از توزیع نرمال برخوردار بود. لذا ارتباط Ln Leptin با هورمونها و شاخص‏های تن سنجی با آزمون همبستگی پیرسون مقایسه شد. مقایسه متغیرها قبل و بعد از کاهش وزن با paired-t-test انجام شد. برای کنترل و تنظیم لپتین برای BMI از دستور Curve-Estimation استفاده گردید که لپتین بعنوان متغیر وابسته، BMI بعنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شد. تستوسترون و SHBG نیز بهمین ترتیب در صورت لزوم برای BMI و سن، کنترل شد. برای پی بردن به نقش متغیرهای مختلف در واریانس تستوسترون و لپتین، ازآنالیز رگرسیون چند متغیره استفاده شد. تمام مقادیر بصورت بیان گردیده است و 05/0p< بعنوان سطح معنی‏دار بودن منظور شده است.آنالیز اطلاعات با استفاده از نرم‏افزار آماری SPSS (Version 10.01) انجام گردید.نتایجخصوصیات تن سنجی و هورمونهای جنسی افراد در جدول 1 نشان داده شده است. میانگین سطح تستوسترون سرم در حد پایین محدوده طبیعی بوده و تاثیر سن در کاهش تستوسترون سرم ناچیز و از نظر آماری معنی‏دار نمی‏باشد. ماتریکس ضریب همبستگی Spearman در جدول 2 نشان می‏دهد که تستوسترون و SHBG با BMI و محیط کمر ارتباط منفی دارند و همچنین SHBG با WHR همبستگی منفی را نشان می‏دهد. پس از کنترل و تنظیم تستوسترون و SHBG برای BMI، ارتباط آنها با محیط کمر معنی‏دار نبود (تستوسترون 03/0=r ، 57/0P> و SHBG 05/0=r ، 56/0P>). افراد مورد مطالعه به دو گروه با وزن طبیعی (69=n ، kg/m2 25BMI<) و چاق (54=n ، kg/m2 30BMI>) تقسیم شدند. تستوسترون و SHBG سرم در افراد چاق به طور معنی‏داری کمتر از افراد با وزن طبیعی بود ( به ترتیب nmol/l 2/49/13 در مقابلnmol/l 39/11، 09/0P> و nmol/l 2/1428 در مقابل nmol/l9/317، 001/0P<). Ln leptin ارتباط مستقیم با BMI (شکل 1) و ارتباط معکوس با تستوسترون سرم (شکل 2) داشت. لپتین پس از کنترل و تنظیم برای BMI نیز با تستوسترون سرم ارتباط منفی داشت (54/0=r ، 02/0p<). هیچ همبستگی معنی‏داری بین لپتین با انسولین (23/0 r=،32/0P>)، لپتین با DHEA-S (11/0=r ، 64/0P>) و لپتین با سن (37/0=r، 08/0P>) وجود نداشت. در این مطالعه لپتین کنترل شده برای BMI با محیط کمر ارتباط معنی‏داری نشان نداد (04/0=r ، 82/0P>). متغیرهای اندازه‏گیری شده قبل و بعد از کاهش وزن در جدول 3 آورده شده است. همانطور که مشاهده می‎‏شود با میانگین کاهش وزن 1/6 کیلوگرم لپتین، انسولین، محیط باسن و WHR به طور معنی‏داری کاهش و سطح استرادیول سرم افزایش یافت. افزایش تستوسترون و SHBG بدنبال کاهش وزن از نظر آماری معنی‏دار نبود. تنها عامل تعیین کننده کاهش لپتین در این مطالعه درصد کاهش وزن بود. (04/0p< ، 46/0=2R) از آنالیز رگرسیون چند متغیره مرحله‏ای برای بررسی ارتباط مستقل متغیرها با واریانس لپتین و تستوسترون سرم استفاده شد. با قرار دادن تستوسترون بعنوان متغیر وابسته، تنها لپتین در مدل باقی ماند و BMI قادر به توضیح بخش معنی‏داری از واریانس تستوسترون سرم نبود (02/0p<، 56/4-=SD، 02/0=، 38/0= 2R). در مدل مشابه که لپتین سرم بعنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد، تستوسترون و BMI هر دو قادر به توضیح قسمت قابل ملاحظه‏ای از واریانس لپتین بودند (جدول 4).بحثتستوسترون سرم و BMI در گروه مورد مطالعه از دامنه وسیعی برخوردار بود و این سبب گردید تا مطالعه همبستگی بین متغیرها بهتر صورت گیرد. سطح پایین تستوسترون و SHBG در افراد چاق در مقایسه با افراد با وزن طبیعی و ارتباط معکوس بین غلظت سرمی تستوسترون و SHBG با BMI در این مطالعه با سایر بررسیهای انجام شده مطابقت دارد (14، 12، 6). در این مطالعه سطح تستوسترون آزاد سرم اندازه‏گیری نشد ولی در سایر مطالعات سطح پایین (16 ، 15) و نیز طبیعی (13) تستوسترون آزاد گزارش شده است. Seidell و همکارانش ارتباطی بین SHBG و BMI در افراد با وزن طبیعی مشاهده نکردند (17). این تناقض ممکن است تا حدی به دلیل کوچک بودن دامنه BMI در گروه مورد مطالعه آنان باشد. کاهش وزن متوسط در مطالعه حاضر به ترتیب موجب 15% و 16% افزایش تستوسترون و SHBG سرم شد. اگر چه این افزایش از نظر آماری معنی‏دار نبود ولی گویای آن است که احتمالاً کاهش وزن بیشتر در افراد با چاقی بیشتر موجب افزایش بیشتر سطح تستوسترون خواهد شد. در واقع در دو مطالعه دیگر بر روی افراد با چاقی شدید کاهش وزن 5/13 و 19 کیلوگرم به ترتیب افزایشی معادل 23% و 34% در سطح تستوسترون سرم را سبب شد (19،18) . نتایج مطالعه ما نشان داد که سطح پایین آندروژنها با شدت چاقی درمردان مرتبط است و با کاهش وزن متوسط امکان بهبود وضعیت آندروژنها وجود دارد.اختلال در سطح هورمونهای جنسی در چاقی ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد. کاهش سنتز SHBG بدلیل سطح بالای انسولین (20) و مهار پس نورد (فیدبکی) هیپوفیز بخاطر سطح بالای استرادیول در افراد چاق (21) از دلایل احتمالی این اختلال می‏باشد. در بیشتر مطالعات انجام شده سطح استرادیول بدنبال کاهش وزن تقلیل یافته است (19، 18) و این نمایانگر نقش بافت چربی در تبدیل تستوسترون به استرادیول است. بر خلاف انتظار در این مطالعه شاهد افزایش سطح استرادیول بدنبال کاهش وزن بودیم که قبلاً توسط Zumoff نیز گزارش شده است (16).در این مطالعه بین لپتین و لپتین کنترل و تنظیم شده برای BMI با تستوسترون همبستگی منفی دیده شد. چنین ارتباطی در برخی از بررسیهای دیگر نیز گزارش شده است (22، 9، 8). ولی در برخی از مطالعات پس از کنترل و تنظیم لپتین برای BMI ارتباط آن با تستوسترون از بین می‎‏رود، در صورتیکه گیرنده‏های لپتین در بافت بیضه وجود دارند (3). Isidori و همکارانش نشان دادند که سطح لپتین سرم مهمترین شاخص کاهش تستوسترون است (11). از طرف دیگر با قرار دادن محیط کشت حاوی سلولهای چربی انسان در معرض تستوسترون، بیان ژن لپتین کاهش می‎‏یابد (4). علاوه بر این درمان مبتلایان به هیپوگنادیسم (10-7) و نوجوانان مبتلا به وقفه در رشد (5) و نیز سالمندان (6) با تستوسترون موجب کاهش سطح لپتین سرم می‎‏شود ولی از آنجا که در درمان با تستوسترون از توده چربی بدن کاسته می‏شود در تفسیر این نتایج می‏بایست محتاط بود. نتایج آنالیز رگرسیون چند متغیره در این مطالعه نشان داد که تنها تعیین کننده سطح تستوسترون سرم، لپتین بوده و BMI قادر به توضیح باقیمانده واریانس تستوسترون سرم نبود. از سوی دیگر در آنالیز رگرسیون، بخش قابل ملاحظه‏ای از واریانس لپتین با تستوسترون و BMI قابل توضیح بود. بنابراین در حالیکه ما قادر به رد اثر احتمالی تستوسترون در سطح لپتین سرم نمی‏باشیم نتایج حاصله نشان داد که در افراد چاق غلظت بالای لپتین به کاهش تستوسترون کمک می‏کند. برای مشخص شدن رابطه علت و معلولی بین سطح بالای لپتین و سطح پایین تستوسترون، اندازه‏گیری متناوب لپتین و تستوسترون سرم در حین کاهش وزن مفید خواهد بود.در تمام مطالعات انجام شده، کاهش لپتین با کاهش وزن دیده شده است (35-27). در این بررسیها کاهش لپتین سرم بدنبال کاهش وزن با مقدار چربی از دست رفته و نیز تغییر در برخی متغیرهای دیگر از جمله انسولین (30)، گلوکز (31) و وجود اسیدهای چرب آزاد در خون (32) مرتبط بوده است. در این مطالعه لپتین در زمانهای مختلف در حین کاهش وزن اندازه‏گیری نشد و مقدار کاهش آن تنها با درصد کاهش وزن مرتبط بود. جالب اینکه مقدار لپتین و انسولین قبل از کاهش وزن با یکدیگر مرتبط نبودند ولی با کاهش وزن همبستگی مثبتی را با هم نشان دادند. Rissanen و همکارانش نیز چنین رابطه‏ای را بین انسولین و لپتین، قبل و بعداز کاهش وزن گزارش نموده اند (33). چنین یافته‏ای در افراد چاق ممکن است بدلیل افزایش غیر متناسب لپتین و انسولین نسبت به یکدیگر باشد.ارتباط بین آندروژنها و توزیع چربی در بدن در مطالعات متعددی مورد بررسی قرار گرفته است. Seidell و همکارانش با اندازه گیری مستقیم چربی احشایی بوسیله اسکن توپوگرافی کامپیوتری (CT-scan) نشان دادند که در مردان بین میزان چربی احشایی و تستوسترون سرم ارتباط منفی وجود دارد (17). Tchernof و همکارانش پس از کنترل کل چربی بدن، ارتباطی بین استروئیدهای آندروژنیک و SHBG با چربی احشایی اندازه‏گیری شده با CT- scan نیافتند (5). علاوه بر این Rissanen و همکارانش نیز در مطالعه بر روی افراد با چاقی متوسط بین چربی احشایی اندازه‏گیری شده با روش MRI با تستوسترون و SHBG ارتباطی نیافتند (33). Giagulli و همکارانش (15) و نیز Pasqualli و همکارانش (6) با استفاده از WHR بعنوان شاخص توزیع چربی در بدن، ارتباطی بین آندروژنها و توزیع چربی نیافتند ولی برخلاف آنها Haffner و همکارانش بین WHR و تستوسترون سرم ارتباطی معکوس را گزارش نمودند (34،14). در برخی از مطالعات، تزریق تستوسترون به افراد چاق موجب کاهش چربی احشایی می‎‏شود (38،37)، ولی همزمان از سایر ذخایر چربی بدن نیز کاسته شده و این مسئله نتیجه‏‏گیری در مورد ارتباط تستوسترون و توزیع چربی را دشوار می کند.در این مطالعه بدلیل محدودیتهای موجود امکان اندازه‏گیری مستقیم چربی احشایی وجود نداشت. نتایج این بررسی نشان دهنده ارتباط معکوس بین غلظت SHBG سرم و WHR می‏باشد و علاوه بر این سطح تستوسترون و SHBG سرم با محیط کمر ارتباط معکوسی را نشان می‏دهد ولی پس از کنترل و تنظیم تستوسترون برای BMI این ارتباط از بین رفت. بنابراین ارتباط تستوسترون و SHBG سرم با توزیع چربی تحت تاثیر چربی کل بدن می‎‏باشد. برای روشن شدن بیشتر این رابطه مطالعات بیشتری لازم است.در این بررسی ارتباطی بین سطح لپتین سرم و WHR یافت نشد در حالیکه در برخی مطالعات ارتباط مثبت (39-37) و در برخی دیگر همانند این مطالعه ارتباطی مشاهده نگردیده است (42-40) و یا پس از کنترل کل توده چربی بدن، این ارتباط از بین خواهد رفت (44،43) . در برخی از مطالعات نیز لپتین با توزیع چربی در پایین تنه و یا به عبارتی بافت چربی پیرامونی مرتبط می‏باشد (45). بنابراین علاوه بر نقش تستوسترون، بالاتر بودن میزان چربی زیر جلدی در زنان نسبت به مردان می‏تواند عاملی برای تفاوت میزان لپتین در دو جنس باشد (46). ارتباط مستقل لپتین با توزیع چربی در بدن هنوز بدرستی مشخص نگردیده است.در مجموع این مطالعه نشان داد که پایین بودن سطح تستوسترون سرم و بالا بودن غلظت سرمی لپتین در مردان با هم مرتبط بوده و سطح پایین تستوسترون سرم در چاقی بطور مستقیم و یا غیر مستقیم نتیجه افزایش لپتین است. در این مطالعه ارتباطی بین لپتین و توزیع چربی بدن مشاهده نگردید و ارتباط معکوس بین غلظت SHBG سرم و WHR ممکن است ناشی از تاثیر کل توده چربی بدن باشد.تشکر و قدردانیبدین وسیله از پروفسور Buemann B. و دکتر Vedrich C. بخاطر بهره‏مندی از راهنمایی آنان تشکر می‎‏گردد. همچنین از همکاری تکنیکی ت. نیستانی قدردانی میشود. این مقاله بخشی از پایان نامه دورة دکتری تخصصی (Ph.D.) علوم تغذیه است که در گروه تغذیه و بیوشیمی، دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران و با حمایت مالی آن دانشگاه انجام گرفته است.|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹ساعت 2:49  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتپروتئین های هورمون گیر داخلی Endogenous hormone-binding proteinsپروتئین های هورمون گیر داخلی(Endogenous hormone-binding proteins)اینگونه پروتئین های هورمون گیر با غلظتهای متفاوت در تمام سرم ها و پلاسما ها وجود داشته، می توانند منشأ تداخل در سنجش های ایمنی باشند. هم نوع و هم غلظت این پروتئین ها تحت تأثیر عوامل ارثی و اکتسابی قرار دارند. از میان این پروتئین ها آلبومین اهمیت زیادی دارد چرا که هم بیشترین غلظت را داشته و هم به طیف وسیعی از آنالیت ها از جمله هورمون ها متصل می گردد. برخی از پروتئین های هورمون گیر عبارتند از: 1) گلوبولین تیروکسین گیر؛ 2) گلوبولین کورتیکواستروئید گیر؛ 3) گلوبولین گیرنده هورمون های جنسی؛ 4) آلبومین؛ 5) پره آلبومین؛ 6) ترا نسفریندر سنجش هایی که میزان تام هورمون مورد نظر است به منظور جلوگیری از اتصال هورمون های نشاندار و غیر نشاندار این پروتئین ها را از محیط عمل خارج نموده، یا با مهار کننده مانع اتصال به آنها می شوند. در سنجش های تام جدا کردن تمام لیگاندهای متصل به پروتئین های حامل، جلوگیری از اتصال مجدد آنها و نیز اتصال لیگاندهای نشاندار به آنها ضروری است. این کار به روش های مختلفی صورت می پذیرد مانند:1) استخراج با حلال (Solvent extraction) (در مورد مولکولهای محلول در چربی مانند استروئیدها)2) عوامل بازدارنده (Blocking agents) (در مورد هورمون های تیروئیدی و استروئیدی)3) دناتوراسیون پروتئین های حامل توسط حرارت، pH، املاح و حلال های آلی و ... (در مورد استروئیدها، هورمونهای تیروئیدی، سیکلوسپورین و پپتیدها)4) استخراج تمایلی (Affinity extraction) (در کلیه موارد)همانطور که اشاره شد از دو روش کلی بهره گرفته می شود1) با انواع روش های دناتوراسیون جایگاه اتصال لیگاند روی پروتئین ها را تخریب می کنند.2) توسط عوامل مشابه لیگاند با غلظت بالاتر جایگاه های مربوطه را اشغال می کنند. در این حالت لیگاند نمی تواند به جایگاه اشغال شده متصل شود.استفاده از سالیسیلات ها به عنوان عامل بازدارنده در سنجش هورمون های تیروئیدی مثالی در این زمینه است. تغییر در برخی از پروتئین های حامل ویژه، تاثیر شدیدی بر نتیجه سنجش ها خواهد گذارد. مثلاً گزارشاتی مبنی بر تداخل افزایش میزان گلوبولین گیرنده هورمونهای جنسی (SHBG= Sex hormone binding globulin) در سنجش تستوسترون و استرادیول وجود دارد. چنانچه غلظت SHBG کمتر از 30 نانومول باشد غلظت تستوسترون مثبت کاذب خواهد بود و اگرغلظت SHBG بیشتر از 90 نانومول باشد غلظت تستوسترون بیش از 40 درصد منفی کاذب بدست خواهد داد. محققان علت این تداخل را رقابت پروتئین های هورمون گیر و آنتی بادی ها در اتصال و ایجاد تعادل با لیگاندهای مربوطه مطرح کرده اند. تغییرات غلظت گلوبولین تیروکسین گیر به دلایل ژنتیکی، متابولیکی و هر دو ممکن است. در برخی بیماری ها و نیز در موارد مصرف برخی داروها تغییر غلظت پروتئین های هورمون گیر مشاهده می شود. تغییرات TBG (Thyroxine binding globulin)، اندازه گیری و تفسیر نتایج هورمون های تیروئیدی را تحت تأثیر قرار می دهد. برای غلبه بر این مشکل دو استراتژی اتخاذ شده است:1) اندازه گیری مستقیم هورمون آزاد2) اندازه گیری پروتئین های حامل مربوطه و انجام تصحیح میزان هورمون تاممثلاً در مورد سنجش T4 تیروکسین می توان میزان تیروکسین آزاد FT4 را اندازه گیری کرد یا با اندازه گیری پروتئین های حامل آن در سنجش T-Uptake بر اساس میزان T4 و T-Up میزان (FTI ) thyroxine index را محاسبه کرد. خوشبختانه امروزه ابزار سنجش های میزان تام هورمون ها، لیگاندها و میزان آزاد آنها بطور رایج در دسترس می باشند.جهت سنجش میزان آزاد لیگاند از دو روش ااصلی استفاده می شود:1) دیالیز تعادلی (Equilibrium)؛ 2) آنالیز مستقیم (Direct analysis)؛در روش دیالیز تعادلی لیگاند و پروتئین های حامل مربوطه در درون کیسه دیالیز قرار می کیرند. سپس در بیرون کیسه دیالیز مثلاً حجم معادل داخل کیسه، بافر مربوطه اضافه می شود. از کیسه دیالیز فقط لیگاند آزاد خارج می شود با برابری میزان لیگاند آزاد در داخل و بیرون کیسه دیالیز، تعادل مجدداً میان لیگاند و پروتئین های حامل در درون کیسه برقرار می شود. حال اگر بلافاصله از بیرون کیسه نمونه برداری شود و لیگاند اندازه گیری شود، چون پروتئین حامل نمی تواند از کیسه خارج شود در اصل فقط میزان هورمون آزاد اندازه گیری خواهد شد. این روش دقیق، ولی وقت گیر است و خصوصاً در آزمایشگاه های تشخیصی با تعداد زیاد نمونه عملاً امکانپذیر نمی باشد. اما در روش آنالیز مستقیم، از مشابه آنالیت که قادر به اتصال به پروتئین حامل نمی باشد ولی توسط آنتی بادی شناسایی می شود بهره می گیرند. لذا در تعادل لیگاند و پروتئین حامل آشفتگی ایجاد نمی کند. صحت این روش با اندازه گیری لیگاند در سرم هایی که بصورت ژنتیکی مثلاً بدون آلبومین (Analbuminemic) هستند، مشخص شده است زیرا با افزایش مقادیر متفاوتی از آلبومین، لیگاند سنجیده شده بدون تغییر ارزیابی شده است. یکی دیگر از عوامل تداخل کننده، اسیدهای چرب آزاد می باشند که به علت تداخل در اتصال برخی لیگاندها مانند تیروکسین به پروتئین های حامل سبب سنجش میزان کاذب هورمون آزاد می شود. افزایش میزان FFA سبب افزایش کاذب میزان آزاد هورمون T4 می گردد. به هر حال علی رغم اینکه حداقل ده سال از زمان معرفی کیت های سنجش گر هورمون آزاد می گذرد اما بررسی عملکرد آنها توسط محققان ادامه دارد.|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹ساعت 2:41  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتT-BOMBبلوک کننده های مناسبی برای پروتئین SHBG میباشد ؟به نظر میاد آنتی استروژن هائی  مثل  Chrysin   علاوه بر آنتی استروژن بودن بلوک کننده های مناسبی برای پروتئین SHBG میباشد .یک ترکیبی هست با نام 5,7-dihydroxyflavone, Chrysin,که به صورت قرص روسها chrysin sulfate مصرف می کنند ، شاید اگر کسی دسترسی داشته باشه بتونه برات تهیه کنه ،یک شرکت داروسازی فرانسوی Negma هم اون رو تولید می کرد .کلاً این تحقیقات قدیمیه سال 1998 فکر کنم و جواب قانع کننده ای نداد . اما فرمول C15H10O4قابل دست یافتن برای بشر است . خالص ترین ترکیب باروری شده این محصول ساخت Negma است و ورزشکاران بی شماری از اون استفاده می کردند و در تمرینات سنگین قهرمانی جواب خوبی هم میداد .الان یافت ها بسیار گسترده تر است و مواد دست یافته خطرناک تر ...t-bomboکارایی مکمل های زیر یکی هست؟اگر آره کدوم بهتره؟یک توضیح کامل بدید.1-t bomb ii2- a bomb3-novedex gaspariآن قدر دانستم که فهمیدم هیچ نمی دانم (ابو علی سینا)t-bomboطبق ادعای کمپانی سازنده سطح ستستترون رو تا 400% و تسح فری تستسترون را تا 285 % افزایشش میده.از طرفی سطح استروژن رو تا 500% و سطح SHBG را تا 546% کاهش میده.SHBG پروتیینی هست که به تستسترون متصل میشه و نمیزاره تستسترون یه گیرنده های آندروژن متصل بشه.دو نتکه قابل توجه هست که اولا این عدد ها فقط در آزمایشگاه خود سازنده تایید شده و هیچ آزمایشگاه معتبری اونو تست نکرده.دوم کمله UP TP که اول تمام درصد ها اومده . مثل حراج مغازه ها که میزنن UP TO 50% وقتی میری پول بدی میگن منظور تا 50% هست و اجناسی که شما انتخاب کردی فقط 5% تخفیف داره .A-BOMB مخلوط چند آمینو اسید از جمله BCAA هست که با واسطه های چرخه کربس باند شدن به هدف جذب سریع تر و بهتر. خود کمپانی ادعا کرده این محصول باعث هایپرتروپی عضلانی میشه که تا 95% ادعای واهی و خیالی هست.Novadex هم طبق ادعای سازنده سطح تستسترون رو بالا میبره و SHBG رو پایین میاره ولی اسامی شیمیایی موجود در ترکیباتش حداقل برای من شناخته شده نیست.T-BOMBشرح:T-BOMB11 تنها پروهورمون (پیش هورمون) بدون تستوسترون است که میزان هورمون‌های بدن را به حداکثر پتانسیل شان بهبود می دهد. این محصول با افزایش دادن سطح تستوسترون در بدن این کار را انجام می دهد و در نتیجه آن نسبت تستوسترون به استروژن را بیشتر کرده و باعث ایجاد یک حالت آنابولیک در بدن می شود. برخی از متخصصان پزشکی اظهار کرده اند که T-BOMBII باید یکی از توسعه دهنده ترین عناصر طبیعی باشد که می تواند سطح هورمون های بدن را اضافه کند. برخی از بدنسازان می گویند این مکمل تاثیری مساوی با استروئیدها دارد و تنها با این فرق که عوارض آنها را ندارد.تاثیری مشابه با استروئیدها1- افزایش ترشح و تولید طبیعی تستوسترون تا 400%2- خنثی کردن SHBG و افزایش تستوسترون آزادافزایش تستوسترون تنها زمانی مفید است که در خون به عنوان تستوسترون آزاد جریان پیدا کند. SHBG یک پروتئین است که به تستوسترون می چسبد و آنرا بی تاثیر می سازد . T-BOMBII نه تنها مقدار SHBG را کاهش می دهد بلکه آنرا نابود میکند.T-BOMBII3- مانع از تبدیل تستوسترون به استروژنمتاسفانه ، زمانی که تستوسترون در بدن تولید می شود،تمام مقدار آن باقی نمی ماند . آنزیم aromatase مقداری از تستوسترون را به هورمون زنانه یعنی استروژن تبدیل می کند، هورمونی که در ذخیره شدن چربی ها،اقتباس تاثیر دارد و می‌تواند این موارد را تشدید کند.در anti-aromatase T-BOMBII (ضد آنزیم فوق) وجود دارد که مانع از تبدیل تستوسترون به استروژن می گردد.4- بلوکه کردن گیرنده های استروژن در بدندر فرمول T-BOMB11 عناصری وجود دارد که باعث بلوکه شدن گیرنده های استروژن در بدن می شود و باعث می شود استروژن به گیرنده متصل نشود و در نتیجه تاثیری روی بدن نگذارد . با این فرمول قوی فقط و فقط تستوسترون در بدن حاکم می شود.5- کاهش یافتن تبدیل تستوسترون به DHTتستوسترون هم چنین می تواند به یک هورمون دیگر تبدیل شود به نام DHT ،که هورمونی است و از جمله عوارض جانبی آن تاسی و آکنه می باشد . T-BOBMII بدن را با موادی حیاتی تامین می کند تا از تبدیل شدن های تستوسترون به انواع دیگر جلوگیری شده و یا این موارد به حداقل برسد.علاوه برا این،به حداقل رساندن DHT که معمولا با تستوسترون برای گیرنده های آندروژن رقابت دارد،باعث می شود گیرنده های باز بیشتری برای دریافت تستوسترون وجود داشته باشند.* T-BOMBII به مصرف دوره ای نیازی ندارد ، اما چنانچه تصمیم داشتید آنرا دوره ای مصرف کنید 8 هفته مصرف کنید سپس 4 هفته مصرف را قطع کنید.T-BOMBII تقویت کننده عالی تستوستروناطلاعات تکمیلی::Supplement FactsServing Size: 3 TabletsServings per container: 56Amount Per Serving % Daily ValueMagnesium (as magnesium oxide) 15 mg 4%Zinc (zinc aspartate) 25 mg 167%Copper (as copper gluconate) 2 mg 100%Optimone 5:Five Phase Hormone Optimizing Blend: Tribulus terrestris (standardized at 40% furastanol saponins), Fenugreek 4:1 extract (6:1), tongkat ali 20:1 extract (root)(Eurycoma longifolia Jack), red clover extract (40% isoflavones), Chrysin, Kudzu root (Pueraria lobota)(40% isoflavones), DIM (diindolymethane), Avena sativa 10:1 extract (aerial parts), zinc (as zinc aspartate), Pygeum africanum extract (25% total sterol)(bark), stinging nettle leaf 4:1 extract, beta sitosterol, saw palmetto berry extract (90% total sterols & free fatty acids), Bioperine® (black pepper extract) 903 mg *2Second Messenger Hormone Amplifiers:Receptor Signal Transduction Blend: Flaxseed [fatty acid profile (linolenic 8.0%, linoleic 2.5%, oleic 2.5%)], glycine, L-arginine, magnesium oxide, dipotassium phosphate, DL-malic acid, L-methionine, cordyceps (Cordyceps sinensis), NADH 625 mg **Daily value not established.وزن یا تعداد::168 عددنام شرکت سازنده::MHPقیمت :1100000ریال|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹ساعت 2:39  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتوینسترول و عوارض آن بحث اصلی در مقال های آتی shbgوینسترول و عوارض آناین دارو در فرمهای خوراکی و تزریقی عرضه میشود که در برخی کشورها با نام ژنریک استانوزولول (Stanozolol)نیز شناخته می شود که stanozolol در حقیقت ماده موثر آن است.این دارو از پر مصرف ترین استروئیدهای جهان میباشد که استفاده کنندگان نوع تزریقی آنرا نسبت به نوع خوراکی بیشتر ترجیح می دهند و این موضوع دو دلیل اصلی دارد:1-در نوع خوراکی بدلیل اینکه باید از دزهای بالا استفاده شود دچار دردهای شکمی میشوند.2-قیمت بالای قرصهای وینسترولالبته در نوع خوراکی میتوان با مصرف روزانه X تاY میلی گرم در دو وعده مساوی صبح و عصر علاوه بر افزایش قدرت جذب از دردهای شکمی هم کاست و به همان نتیجه مطلوب رسید.این دارو هم از مشتقات تستوسترون است و فقط برای مصارف دامپزشکی تهیه می شود.اثرات آندروژنیکی این دارو بسیار کم است و در دزهای بالا اثرات جبران ناپذیری روی کبد بر جای میگذارد.احتباس آب و املاح با مصزف این دارو بندرت اتفاق می افتد و باعث ایجاد حجم عضلانی مطلوب و خشک و کاملا مانگار میشود.این دارو بصورت قرصهای 2و5 میلی گرمی و آمپولهای 50mg/ml و 100mg/ml در بازارموجود است.شرح کامل:وینسترول و استانوزول یک استروئید ترکیبی خیلی مشهور برای چرخه های مقطعی است .در حالی که تعدادزیادی از مردم برای استفاده از دیانابول تلاش می کنند و یا حتی سعی می کنند برای چرخه های مقطعی از آنادرول ( anadrol ) استفاده کنند .در حقیقت من هرگز از کسی استفاده از استانوزول را برای چرخه های مقطعی نشنیده بودام .استانوزول یک دارو مقطعی است .افراد کمی برای استفاده از آن در چرخه های اصلی بحث خواهند کرد این دارو به معین یک ترکیب موثر برای آنمی نیست و بنابراین ، کسی می تواند به طور صحیح فرض کند که نقش آن در چرخه های اصلی خیلی محدود و کم است .استفاده و کاربرد جدیدی برای وینسترول در هر چرخه یا دوره داروی می توان برای استفاده آن در دوزهای خیلی محدود به منظور کاهش shbg به کار برد .یکی از ویژگی های وینسترول توانای آن برای کاهش shbg بیش از دیگر استروئیدهاست .یک دوزه mgkg به طور قابل توجهی shbg را کاهش داد . که همین دوز می تواند به نوبت ، میزان تستوسترون را در بدن افزایش دهد .هرچند که با 99% از استروئیدها ، با ید به یاد داشت که سطح هورمونی بدن شما تغییر خواهد کرد چنانچه با حرکت هر یک از اجزا ئ مکمل تستوسترون ( یعنی انجام یک آزمایش در یک دوره داروی شامل وینسترول ) .این دارو برای جلوگیری از عدم کار غدد جنسی تضمین شده است .اثرات جانبی وینسترول و استانوزول افزودن این دارو به چرخه ای داروی اصلی می تواند مشکل ساز باشد ، چنانچه استانوزول یک ترکیب 17aa است ، به این معنی که آن با اولین عبور کردن از کبد شما بدون از بین رفتن تغییر می کند این حالت از آن یک داروی فعال به وجود می آورد ، بنابراین بسیاری از مردم قرص های را انتخاب می کنند که هم از شرکت های داروی قابل دسترس هستند و هم از لابراتوارها .متسفانه ، از آنجای که این داروی ترکیبی 17aa است در حقیقت کبد را زهرآگین می کند ، استانوزول دارای یکی از سمی ترین ترکیبات استروئیدی است .این حالت یعنی زهر آگین شدن کبد ، نتیجه اضافه کردن آن به چرخه دارویی اصلی است که می تواند مشکل ساز باشد .به طور کلی یک چرخه دارویی اصلی را خیلی سنگین خواهد کرد ، و مقدار زیاد استفاده از آن باعث افزایش سمی شدن خواهد شد . این دارو همچنین دارای نتایج نا مطلوبی بر کلسترول است ، و مقدار6mgs از استانوزول را می توان برای کاهش hdl به 33% و افزایش LDL به 29% به کاربرد . بزرگ شدن قلب حتی در مقدارهای کم از این دارو می تواند مربوط به مصرف وینسترول با شد بنابراین ، تعداد زیادی از مردم از خوردن آنها به طور چرخه های دارویی خودداری می کند .به طور کلی پذیرفته شده است که به علت سمی بودن استانوزول استفاده از آن را بایستی به 6 هفته محدود کرد افراد زیادی آن را برای 12 هفته بدون ایجاد هیچ گونه مشکلی مصرف کنند.اثرات استفاده از وینسترول و استانوزول ،به طور کلی افراد می گویند احساس خشکی در مفاصل شان در هنگام استفاده از این دارو دارند و همچنین رروی هم رفته این خشکی یک حالت مقدماتی به نظر می رسد این خشکی می تواند به علت اثر فشار اسمزی معکوس باشد ، البته این گمان است اماافراد احساس خشکی بیشتری در ناحیه ای که تزریق انجام می شود دارند .گزارش های مختلف و زیادی در باره ای استحکام تاندون و استانوزول حتی در مجلات پزشکی وجو دارد برخی می گویند که تاندون ها را ضعیف می کند ، دیگران می گویند تاندون ها را قوی می کند ( و برخی هم از طریق اینترنت به وسیله معلم های زیادی شایعه می کنند که تاندون ها را به طور ناصاف متغیر قوی می کند ، به طوری که احتمال صدمه دیدن به آنها زیاد است ) . به همین علت ممکن است همین ضعف تاندون ها بهترین چیزی باشد که ورزشکاران دیگر از آن استفاده نکنند این دارو به طور معین نشان داده است که می تواند در بعضی بیماری های مزمن استخوانی با القای گلوکوکورتیکوئید مفید باشد همچنین دارای ویژگی ها تولید کلاژن تیزی می باشد .اما با همه این مشکلات ، ورزشکاران مشکلات زیادی را با مفاصل شان تحمل کرده اند زیرا از استانوزول استفاده می کرداند .چنانچه قبلا هم شرح داده شد این یک ترکیب منحصر به فرد است که هم به صورت تزریقی و هم به صورت دهانی در بازار قابل دسترس می باشد . حالت های هر دو شامل ترکیبات مشابه است اما تزریق این دارو نسبت به خوردن آن بهتر است ، بنابراین یکی می تواند روی هم همه برای این نوع ترکیبات خیالاتی داشته باشد .تزریق آن نیز دارای مزایای جلوگیری از اولین عبور از طریق کبدتان هست پس لطفا کبد خودتون را تحت فشار قرار ندهید|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹ساعت 2:28  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتکاربرد گزنه در درمان علائم هایپرپلازی خوش خیم پروستات(BPH)آن قدر دانستم که فهمیدم هیچ نمی دانم (ابو علی سینا)کاربرد گزنه در درمان علائم هایپرپلازی خوش خیم پروستات(BPH)هایپرپلازی خوش خیم پروستات(BPH) یکی از بزرگترین مشکلات ارولوژیک مردان است و در ۹۰% مردان بالای ۶۵ سال مشاهده میشود. علائم قسمت تحتانی سیستم ادراری ( LUTS) پدیده های بسیار شایعی در مردان مسن هستند و عمدتاً ناشی ازBPH میباشند. بزرگی پروستات میتواند موجب علائم انسدادی (مانند تخلیه ناکافی مثانه و کاهش جریان ادرار ) و علائم تحریکی ( مانند شب ادراری و تکرّر ادرار) شود. در مدیریت درمانی BPH عمدتاً از آنتاگونیست های رسپتورهای آلفا آدرنرژیک، مهارکننده های ۵- آلفا- ردوکتاز و داروهای گیاهی استفاده میشود. در اروپا ۸۰% داروهای تجویز شده در BPH را داروهای گیاهی تشکیل میدهند و عصاره میوه نخل ارّه ای [saw palmetto (Sabal serrulata, or Serenoa repens)] و عصاره ریشه گزنه ] [stinging nettle (Urtica dioica)بویژه از شهرت زیادی برخوردارند(۱).فراورده های حاوی ریشه گزنه برای درمان علامتی اختلالات ادراری( سوزش ادرار، تکرّر ادرار، شب ادراری، احتباس ادراری) مراحل I و II ( بر اساس تعریف Alken 1973) و مراحل II و III ( بر اساس تعریفVahlensieck and Fabricius, 1996; Anonymous, 2003) هایپرپلازی خوش خیم پروستات توصیه شده اند. به نظر میرسد فیتواسترول ها، لیگنان ها، پلی ساکاریدها و لکتینUDA (Urtica dioica agglutinine) از اجزاء فعال ریشه گزنه هستند و در این میان ترکیبات فیتواسترول از اهمیت بسیارکمی برخوردارند زیرا در فراورده های تهیه شده از گزنه به میزان بسیار کمی وجود دارند (۰٫۰۱%>). از طرفی احتمالاً بعضی از ترکیبات اصلاً جذب نمی شوند یا حداقل جذب را دارند مانند -sitosterol β(۲).مطالعات فارماکولوژیکدر مطالعات فارماکولوژیک متعدد مکانیسم های زیر برای تاثیر عصاره ریشه گزنه در بهبود علائم انسدادی BPH مطرح شده است:۱- مواد مؤثره موجود در عصاره ریشه گزنه مانند لیگنانها با اتصال به گلوبولین متصل شونده به هورمون جنسی [Sex Hormone Binding Globulin (SHBG)] مانع از اتصال به گیرنده اش روی غشای غده پروستات می‌شوند(۳,۴).۲- شواهد قوی وجود دارد که عصاره گزنه در روند تبدیل تستوسترون به استروژن ها مداخله نموده و آنزیم آروماتاز را مهار میکند(۵,۶).۳- در دوزهای زیاد عصاره ریشه گزنه آنزیم ۵ – آلفا ردوکتاز را مهار میکند(۵,۶).۴- عصاره ریشه گزنه با مهار آنزیم الاستاز لکوسیت فعالیت ضد التهابی خود را اعمال می کند(۲). ترکیبات استروئیدی موجود در عصاره خام ریشه گزنه، حرکت ماکروفاژها را به محل هدف تسریع و به اثرات ضدالتهابی دارو کمک می‌نمایند(۷).۵- عصاره ریشه گزنه باعث مهار فعالیت آنزیم Na+ K+ ATPase و در نتیجه مهار متابولیسم و رشد سلولهای پروستات می‌شود(۷).۶- عصاره ریشه گزنه پرولیفراسیون سلولی در بافت BPH را مهار میکند(۶).تحقیقات بالینیاولین گزارش موردی در ارتباط با اثرات مفید چای تهیه شده از ریشه گزنه، به گزارش Ruckle(1950) برمیگردد و در این گزارش اثر دیورتیک گزنه به عنوان یک عارضه جانبی ذکر گردیده است. از آن زمان تاکنون؛ در ۳۴ مطالعه بالینی تقریباً ۴۰۰۰۰ مرد مبتلا به BPH با فراورده های مختلف حاوی ریشه گزنه تحت درمان قرار گرفته اند. تعداد عوارض جانبی در همه مطالعات بیان نشده و به نظر میرسد تعداد واقعی عوارض جانبی بیش از ۶۹۹ گزارش (تقریباً ۲%) باشد که اکثراً مرتبط با دستگاه تناسلی ادراری است بویژه ناتوانی جنسی و کاهش میل جنسی(۲).در ذیل به نمونه ای از بررسی های انجام شده اشاره میشود:در یک کارآزمایی بالینی با کنترل پلاسبو روی ۷۹ بیمار مبتلا به BPH ، عصاره ریشه گزنه (۶۰۰ میلی گرم در روز از عصاره ۵:۱ برای مدت ۸-۶ هفته) در تمامی پارامترهای اندازه گیری شده ( جریان ادرار، حجم ادرار و ادرار باقیمانده) بر دارونما برتری داشت. در دیگر کارآزمایی مشابه، ۵۰ بیمار مبتلا به مراحل I و II هایپرپلازی خوش‌خیم پروستات که با عصاره ریشه گزنه ( ۶۰۰ میلی گرم در روز از عصاره ۵:۱ برای مدت ۹ هفته) درمان شده بودند، کاهش قابل توجه SHBG (p<0.0005) و اصلاح شایان توجه حجم ادرار و حداکثر جریان ادراری را نشان دادند(۶).دریک کارآزمایی بالینی دو سو بیخبر چند مرکزی تصادفی،۵۴۳ مرد ۵۰ تا ۸۸ ساله مبتلا به مراحل اولیه BPH ( مراحل I و II سیستم طبقه بندی Alken ) با حداکثر جریان ادراری کمتر از ml/s 20 و حجم ادرار کمتر از ۱۵۰ میلی لیتر، از ترکیب عصاره میوه نخل اره ای و عصاره ریشه گزنه یا فیناستراید ( مهار کننده ۵ – آلفا ردوکتاز) استفاده نمودند. بعد از ۲۴ هفته؛ بر اساس نتایج تجزیه و تحلیل اطلاعات ۴۳۱ بیمار، نسبت به مقادیر اولیه متوسط حداکثر جریان ادرار در گروه مصرف کننده ترکیب عصاره میوه نخل ارّه ای و عصاره ریشه گزنه ml/s1.9 و در گروه مصرف کننده فیناستراید ml/s2.4 افزایش یافت و تفاوت قابل توجه آماری بین دو گروه درمانی مشاهده نشد.(p=0.52) محققین نتیجه گرفتند اثربخشی ترکیب عصاره میوه نخل ارّه ای و عصاره ریشه گزنه با اثر بخشی فیناستراید برابر است و ارتباطی با حجم پروستات ندارد. با این حال تحمل ترکیب عصاره میوه نخل ارّه ای و عصاره ریشه گزنه بهتر از فیناستراید بود لذا به عنوان انتخاب اول برای درمان مبتلایان به مراحل اولیه BPH توصیه شد(۸).در یک کارآزمایی بالینی دو سو بیخبر تصادفی مقایسه ای متقاطع با کنترل دارونما؛ به منظور بررسی اثربخشی گزنه در بهبود علامتی علائم قسمت تحتانی سیستم ادراری ثانویه به BPH، ۶۲۰ بیمار بررسی شدند. ارزیابی بیماران با استفاده از نمره بین المللی علائم پروستات(IPSS)، حداکثر جریان ادرار(Qmax)، حجم ادرار باقیمانده پس از ادرار کردن(PVR)، آنتی ژن اختصاصی پروستات(PSA) ، میزان تستوسترون سرم و اندازه پروستات صورت گرفت. در پایان۶ ماه درمان؛ به بیمارانی که از ابتدا دارونما دریافت کرده بودند گزنه داده شد و هردو گروه درمان را تا ۱۸ ماه ادامه دادند. بر اساس نتایج این بررسی؛ ۵۵۸ بیمار (۹۰%) مطالعه را کامل نمودند (۹۱% در گروه گزنه و ۸۶% در گروه دارونما). در پایان ۶ ماه بررسی؛ ۸۱% از بیماران گروه گزنه و ۱۶% از بیماران گروه دارونما بهبود در علائم قسمت تحتانی سیستم ادراری را گزارش کردند(P<0.001). IPSS و Qmax در گروه گزنه بهبودی بیشتری نسبت به گروه دارونما داشت. در گروه گزنه IPSS از ۱۹٫۸ به۱۱٫۸ کاهش یافت در حالی که IPSS در گروه دارونما از۱۹٫۲ به ۱۷٫۷ رسید.(P=0.002) Qmax در گروه دارونما ml/s3.4 و در گروه گزنه ml/s8.2 افزایش یافت(P<0.05). PVR در گروه گزنه از مقدار اولیه ml 73 بهml 36 رسید(P<0.05) اما تغییر محسوسی در گروه دارونما دیده نشد. PSA و میزان تستوسترون سرم در هردو گروه بدون تغییر بود. در گروه گزنه کاهش نسبتاً کم در اندازه پروستات مشاهده گردید] از ۴۰٫۱ سی سی به ۳۶٫۳ سی سی که بوسیله سونوگرافی از طریق رکتوم (TRUS) اندازه گیری شد،[P<0.001. در پایان مطالعه در گروه دارونما هیچ تغییری در حجم پروستات دیده نشد. در پیگیری ماه هیجدهم فقط بیمارانی که درمان را ادامه داده بودند دارای متغییرهای درمانی مطلوبی بودند. عوارض جانبی در هیچیک از گروه ها مشاهده نشد. محققین نتیجه گرفتند، گزنه اثرات مفیدی در درمان علائم BPH دارد(۹).اورتیدینبا توجه به اثرات مفید عصاره ریشه گزنه در برطرف نمودن علائم انسدادی مرحله I و II هایپرپلازی خوش خیم پروستات(BPH)، فراورده اورتیدین با اشکال دارویی قطره خوراکی و قرص روکشدار از عصاره ریشه گزنه و به منظور بهبود علائمی مانند تکرر ادرار، قطره قطره آمدن ادرار، معطل شدن هنگام ادرار کردن تهیه شده است. از قطره اورتیدین ۳ بار در روز هر بار ۴۰ قطره و از قرص اورتیدین ۲ بار در روز هر بار ۱ قرص بعد از غذا همراه با مقداری مایعات استفاده میشود.توصیه میشود مصرف مکملهای آهن ۲-۱ ساعت از زمان مصرف اورتیدین فاصله داشته باشد. با مصرف مناسب مقادیر توصیه شده درمانی هیچگونه عارضه جانبی مشاهده نشده با این حال ممکن است بصورت اتفاقی شکایات خفیف گوارشی رخ دهد. گهگاه کاهش تشکیل ادرار و ندرتاً ادم نیز گزارش شده است(۵). لازم به ذکر است که مصرف بیش از حد اورتیدین همزمان با داروهای ضددیابت و داروهای مؤثر بر فشار خون می‌تواند ایجاد تداخل نماید. همچنین ممکن است اورتیدین اثر داروهای مضعف سیستم عصبی مرکزی را تشدید کند.باید از مصرف فراورده های تهیه شده از گزنه در دوران بارداری اجتناب نمود. همچنین بهتر است از مصرف بیش از حد این فراورده ها در دوران شیردهی اجتناب گردد(۱۰).دکتر رضا بخردیبخش تحقیقات بالینی؛ واحد تحقیق و توسعه باریج اسانس|+| نوشته شده در  چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۸۹ساعت 2:20  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتدوپینگ ژنی چیست؟طبق تعریف کمیته بین‌المللی المپیک، تجویز یا استعمال هر نوع ماده خارجی و یا هرگونه ماده فیزیولوژیک خود بدن با مقادیر غیر طبیعی یا راههای غیر معمول ورزشکار مسابقه دهنده با هدف افزایش کاذب کارایی و توانایی های خویش در مسابقه، دوپینگ محسوب می شود. از ابتدای شروع ورزش حرفه ای در زمان گذشته و در عصر جدید دوپینگ نیز وجود داشته است. بنابراین دوپینگ نتیجه طبیعی ورزش حرفه ای است. ورزشکاران حرفه ای به دنبال این هستند که وسیله ای داشته باشند که هم کارآمد بوده و هم دیگر رقیبان آن را نداشته باشند. بعضی از این ابزار قانونی اند و بعضی دیگر خیر.به گزارش ایسنا،‌ در بررسی یک تحقیق آمده است:« در سا ل‌هاى اخیر در راستاى کامل شدن پروژه ژنوم انسانى و شناسایى ژن هاى مختلف و عملکرد ویژه آنها همچنین پیشرفت هاى صورت گرفته در زمینه ژن درمانى انسان، عرصه تازه اى از روش هاى دوپینگ تحت عنوان دوپینگ ژنى در جوامع غربى به ویژه آمریکا پدید آمده است که سبب بالا بردن توان و قدرت جسمى در افراد مى شود. این روش در درمان کسانى که به دلایل مختلف دچار ضعف جسمانى و عضلانى شده اند بسیار حائز اهمیت است.متاسفانه اخیرا این روش مورد سوء استفاده گروهى از ورزشکاران قرار گرفته، به طورى که با استفاده از این روش ورزشکاران قدرت و توان جسمى و عضلانى خود را به طور قابل ملاحظه‌اى افزایش مى‌دهند. این دسته از ورزشکاران را ورزشکاران تغییر یافته از نظر ژنتیکى مى‌نامند. از آن جایى که تشخیص این نوع از دوپینگ به سادگى امکان پذیر نیست، نگرانى هاى فراوانى را در مجامع ورزشى و کمیته بین المللى المپیک به دنبال داشته است.دوپینگ ژنی چنین تعریف می شود: استفاده غیر درمانی از ژنها، عناصر ژنی و یا سلولها که احتمال ارتقای عملکرد ورزشی را داشته باشد. تحقیقات زیادی در مورد بررسی اثرات ژن‌ها بر عملکرد ورزشی صورت گرفته است؛ اما هنوز علم ژنتیک و دوپینگ ژنی ابهامات زیادی در بردارد.بوچارد و همکارانش (1997) پیشنهاد کردند که در آینده ای بسیار نزدیک (10 یا 15 سال آینده) مهندسی ژنتیک ورزشکاران نخبه نه تنها ممکن خواهد بود، بلکه در مراکزی در سراسر جهان صورت خواهد پذیرفت.تامبورینی (2000) معتقد است که دوپینگ مهجور خواهد ماند، چرا که مهندسی ژنتیک جای آن‌را خواهد گرفت.مسایل زیادی از این سیاست جدید درباره‌ی پارامترهای عملکردهای مورد قبول در ورزش به وجود آمد. مثلاً نمی‌توان گفت اصلاح ژنتیک مسئله‌ای غیر قانونی باشد، زیرا قوانین هنوز این تکنولوژی را ممنوع نکرده است. در این زمینه می‌توان گفت علم ژنتیک کندتر از علم دوپینگ پیشرفت کرده است و هنوز نتوانسته پاسخ‌گوی بسیاری از مسایل مطرح در این زمینه باشد.علم ژنتیک هنوز در سطحی قرار نگرفته که ارتقای ژنتیکی ورزشکاران به صورت بی خطر انجام گیرد و تمام نتایج تبلیغی ارائه شده در روزنامه ها یا مجلات را به وجود آورد. به طور کلی ژنی وجود ندارد که بتواند در بازوی یک پرتاب کننده ایجاد قدرت کند و یا باعث افزایش کارایی یک ورزشکار اسکیت شود؛ اما ممکن است راه‌های مؤثری برای ژن‌های مهارکننده مربوط به افزایش استقامت یا قدرت بدنی کشف کرد که برای برخی از کارهای انسانی مفید باشند.تا به حال سه نوع از دوپینگ ژنى با موفقیت به انجام رسیده است. در نوع اول ژن رمز کننده هورمون اریتروپویتین را به سلول‌هاى بنیادى خون‌ساز وارد مى‌کنند. در نتیجه این هورمون با بهبود بخشیدن ساختار گلبول قرمز، اکسیژن رسانی به بافت‌ها و ماهیچه‌هاى بدن را به طور چشم‌گیرى افزایش مى‌دهد.نوع دوم این روش مبتنى بر وارد کردن ژن‌هاى قوى و حجیم کننده ماهیچه‌ها به داخل سلول‌هاى عضلانى است. این رویکرد از ژن درمانى نیز در ابتدا براى کمک به درمان بیماران دچار انحطاط ماهیچه‌اى (مانند بیماران داراى انواع آتروفى ماهیچه اى) به کار گرفته شد.استفاده از این روند درمانى نیز براى افزایش حجم و قدرت ماهیچه اى ورزشکاران (از جمله عضله سرشانه، دو سر و چهار سر ران، فوق ترقوه اى و تحت ترقوه اى، عضله هاى ساعد و بازو) رواج یافته است.در سومین روش ژن‌هاى رشد دهنده رگ‌هاى خونى و یا ژن هاى مربوط به فاکتورهاى رشد درون رگى اندوتلیال به بدن وارد مى شود. این نوع از درمان نیز در ابتدا به منظور کمک به افراد داراى نقایص سیستم عروقى خونى از جمله افراد مسن گسترش یافت که به علت کهولت و نقص سیستم عروقى خونى و کاهش خون رسانى، بافت هاى آنها دچار نکروز مى شود.برای مثال IGF-1 یا فاکتور رشد شبیه انسولین ممکن است توسط برخی ورزشکاران برای افزایش حجم عضله استفاده شود، در صورتی که هدف پزشکی این دارو درمان درد عضله است. با استفاده از نوعی IGF-1 در موشها تیم گلداسپینگ توانستند بافت ماهیچه ای را جدا کرده و ژن MGF را وارد آن نمایند. این ماده برای درمان درد عضله استفاده می شود. نتایج، افزایش 20 درصدی حجم عضله را بعد از 2 هفته نشان می دهد.در تحقیق دیگر اسونسون (1997) با وارد کردن EPO از طریق آدنو ویروس ها به بدن موش‌ها و میمون‌ها نتیجه گرفت که با وارد کردن ژنـها به یک رشته ویروس، این ماده به تمـام بدن انتـقال پیدا کـرده و باعث افزایش سطح گلبول‌های قرمز بدن می‌شود. این ماده عملاً تأثیر یکسان و مشابه دوپینگ خون در بدن ایجاد می کند (مانند افزایش مقدار اکسیژن بدن و کاهش خستگی). بنابراین تزریق ژنتیکی EPO به یک ورزشکار می تواند قابلیت‌های استقامتی او را افزایش داده و این امر می‌تواند برای فعالیت‌های ورزشی طولانی مدت مفید باشد.نوع دیگر از ژنها P66- 100 هستند که برای ورزش انتخابی یک ورزشکار بهترین نوع هستند. این ژنها فعال یا غیرفعال بودن سایر ژنهای درون عضله را تعیین می کنند. به طور متناوب، اختلالات در (ژن ACE /آنزیم مبدل آنژیوتنسین) با توانایی های استقامتی و پاسخی آنابولیک به شدت تمرینات ورزشی همکاری می کنند.از آن جا که تعداد تولید شده، تابع فعالیت ژن است. تنها پروتئین‌های خاص را می توان با اصلاح قواعد ژن تولید کرد. به لحاظ این که ناحیه کدسازی ژن شامل ساختار اصلی پروتئین است. ساده ترین راه خارج کردن ناحیه کدسازی و سپس افزودن یک ناحیه فعال تر می باشد. این عملیات به راحتی در آزمایشگاه انجام می شود و نحوه انجام آن قطع کردن DNA مربوط به (ناحیه‌ی کدسازی) و سپس چسباندن آن به یکDNA تنظیم کننده دیگر است. ژن جدید را می توان به یک ناقل که DNA را در سلولهای باکتریایی و یا ویروسی که DNA را در بافتهای سلولی تقویت می کند، تزریق نمود. بعد از تقویت سازی، DNA را می‌توان خالص نموده و به بدن وارد کرد.با توجه به غیرقانونى بودن ژن درمانى به منظور بالا بردن توان جسمى و عضلانى و با تاکید بر احتمال بروز حوادث جدى به برخى از خطرات ایجاد شده در پى انجام دوپینگ ژنى در ورزشکاران در زیر اشاره مى شود:- احتمال ایجاد شوک هاى شدید یا خفیف ایمنى یا سمى در پى استفاده از ناقل هاى ژنى و یا حساسیت به روش انتقال ژن.- افزایش غیرطبیعى اریتروپویتین در افراد سالم ممکن است سبب بالا رفتن خطر بروز حمله هاى قلبى شود. زیرا افزایش گلبول هاى قرمز سبب تغلیظ خون شده احتمال ایجاد لخته هاى خونى در رگ ها بیشتر مى شود.- در کسانى که از روش دوپینگ نوع دوم براى تقویت ماهیچه هاى خود استفاده مى کنند، ماهیچه ها به طور غیرطبیعى بزرگ شده و تاندون ها و استخوان ها را احاطه مى کنند که ممکن است سبب پارگى یا شکستگى آنها شود.- ژن انتقال یافته ممکن است به درون DNA بیمار رسوخ کند و یا تحرک پروتوانکوژن یا مختل کردن ژن سرکوبگر تومور، منجر به ایجاد تومور شود. البته بیان غیر مجاز یک ژن سرطان زا با نسل کنونى ناقل‌هاى ویروسى، که توانایى پروموترشان براى به حداقل رساندن بیان ژن هاى مجاور میزبان تغییر یافته اند چندان محتمل نیست.- غیرفعال سازى توالى هاى رمز کننده مى تواند یک عملکرد ضرورى ژن میزبان را مختل کند. البته این حالت فاقد اثر چشمگیر است، زیرا چنین جهش هاى کشنده‌اى نادرند و فقط یک سلول را از بین مى برند. چون محل الحاق یک ناقل ویروسى کم و بیش اتفاقى است، احتمال کمى وجود دارد که یک ژن در بیش از یک سلول مختل شود.گفتنی است، لیلی خاوری عضو هیات علمی دانشگاه یزد، مریم فخار و پرستو حاج قربانی، دانشجویان کارشناسی تربیت بدنی دانشگاه یزد گردآوردندگان این تحقیق هستند.جدول استروئیدهااطلاعات زیر را توسط بینندگان ما و به معنای دیگر جمع آوری شده بود ، ما استروئیدهای آنابولیک برای فروش نداریم.HIGH  10 بسیار بالا 10LOW    1 LOW 1Trade Name نام تجارتیChemical Name نام شیمیاییWeight Gain افزایش وزنStrength Gain مقاومت دستیابیFat Loss از دست دادن چربیSide Effects اثرات جانبیAnadrol AnadrolOxymetholone Oxymetholone10 1010 102 210 10Anavar AnavarOxandrolone Oxandrolone2 28 88 82.5 2.5Andriol AndriolTestosterone Undecanoate تستوسترون Undecanoate3 34 44 42 2Androgel AndrogelTestosterone (Crème) تستوسترون (Crème)3 34 43 32 2Boldenone (esterless) Boldenone (esterless)Boldenone Boldenone5 57 75 54 4Cheque Drops چک قطرهMibolerone Mibolerone1 15 51 16 6Deca-Durabolin Deca - DurabolinNandrolone Decanoate ناندرولون ناندرولون7 76 65 56 6Durabolin DurabolinEquipoise به حالت تعادل دراوردنBoldenone Undeclynate Boldenone Undeclynate5 57 75 54 4Halotestin HalotestinFluoxymesterone Fluoxymesterone1 16 65 56 6Laurabolin LaurabolinNandrolone Laurate ناندرولون Laurate7 76 65 56 6Masteron MasteronDrostanolone Propionate Drostanolone Propionate3 36 66.5 6.53 3Masteron Enanthate Masteron EnanthateDrostanolone Enanthate Drostanolone Enanthate3 36 66.5 6.53 3Methyltestosterone MethyltestosteroneMethyltestosterone Methyltestosterone2 26 64 47 7Omnadren OmnadrenTestosterone Blend تستوسترون مخلوط8 88 84 46 6Oral-Turinabol دهان - Turinabol4-chlorodehydro methyltestosterone 4 - chlorodehydro methyltestosteroneParabolan ParabolanTrenbolone Hexahydrobencylcarbonate Trenbolone Hexahydrobencylcarbonate5 57 78 87 7Primobolan (Injectable) Primobolan (تزریقی)Methenolone Enanthate Methenolone Enanthate4 46 67 71 1Primobolan (oral) Primobolan (خوراکی)Methenolone Acetate Methenolone استات4 45 55 53 3Proviron ProvironMesterolone Mesterolone2 24 44 42 2Sten StenTestosterone Blend تستوسترون مخلوط8 88 84 46 6Sustanon SustanonTestosterone Blend تستوسترون مخلوط8 88 84 46 6Test 400 (T400) تست 400 (T400)Testosterone Blend تستوسترون مخلوط8 88 84 46 6Testolent TestolentTestosterone Phenylpropionate تستوسترون Phenylpropionate8 88 84 46 6Testosterone Cypionate تستوسترون CypionateTestosterone Cypionate تستوسترون Cypionate8 88 84 46 6Testosterone Enanthate تستوسترون EnanthateTestosterone Enanthate تستوسترون Enanthate8 88 84 46 6Testosterone Propionate تستوسترون PropionateTestosterone Propionate تستوسترون Propionate8 88 84 46 6Testosterone Suspension تستوسترون سوسپانسیونTestosterone Suspension تستوسترون سوسپانسیون9 98 84 46 6Testoviron TestovironTestosterone Blend تستوسترون مخلوط8 88 84 46 6Trenbolone Acetate Trenbolone استاتTrenbolone Acetate Trenbolone استات5 57 78 87.5 7.5Trenbolone Enanthate Trenbolone EnanthateTrenbolone Enanthate Trenbolone Enanthate5 57 78 87 7Winstrol WinstrolStanozolol Stanozolol4 46.5 6.57 76.5 6.5|+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۹ساعت 1:32  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتقیمت استروئیدهااین قیمت ممکن است در نقاط مختلف متفاوت است. Prices shown were submited by our viewers. قیمت نشان داده شده توسط تماشاگران ما submited شد. We do not sell steroids. ما استروئیدها فروش نیست.Drug دارو     Pharmaceutical Grade Price کلاس قیمت دارویی     Veterinary Grade Price دامپزشکی کلاس قیمت     Underground Lab Price آزمایشگاه زیرزمینی قیمت     Gym Price بدنسازی قیمت     Powder پودرAnadrol 50 Anadrol 50(Oxymetholone-50mgs) (Oxymetholone - 50mgs)     $3/tab $ 3/tab     $2.50/tab $ 2.50/tab     $2-3/tab $ 2-3/tab     $3+/tab $ 3 / + برگه     $2/g $ 2 / گرمAnavar Anavar(Oxandrolone-5mgs) (Oxandrolone - 5mgs)     .50cents - $1/tab 0.50 سنت -- $ 1/tab     45-90cents /tab 45 - 90cents / سربرگ     .40-70cents/ tab 0.40 - 70cents / سربرگ     $1/tab+ $ 1/tab +     10.50/g 10.50 گرمCheque Drops چک قطره(Mibelerone) (Mibelerone)     N/A ازت /     $50-100/bottle $ 50-100/bottle     $50-75/bottle $ 50-75/bottle     $100-200/bottle $ 100-200/bottle     N/A ازت /Deca-Durabolin Deca - Durabolin(Nandrolone Decanoate-200mgs/ml) (ناندرولون Decanoate-200mgs/ml)     $100-150/10mls $ 100-150/10mls     $50-100/10mls $ 50-100/10mls     $50-75/10mls $ 50-75/10mls     $125-175/10mls $ 125-175/10mls     $2/g $ 2 / گرمDianabol Dianabol(Metandrostenolone-10 mgs) (Metandrostenolone - mgs 10)     .15-25cents/tab .15-25cents/tab     .15-20cents /tab 0.15 - 20cents / سربرگ     .10-15cents/tab .10-15cents/tab     .20-35cents /tab 0.20 - 35cents / سربرگ     $2/g $ 2 / گرمEquipoise به حالت تعادل دراوردن(Boldenone undeclynate-200mgs/ml) (undeclynate-200mgs/ml Boldenone)     N/A ازت /     $40-75/ 10mls $ 40-75 / 10mls     $35-60/ 10mls $ 35-60 / 10mls     $75+ /10mls $ 75 + / 10mls     <$2/g <$ / 2 گرمHalotestin Halotestin(Fluoxymesterone-10mgs) (Fluoxymesterone - 10mgs)     .20cents/tab .20cents/tab     N/A ازت /     .15-25cents/ tab 0.15 - 25cents / سربرگ     .20cents+/tab سنت 0.20 + / سربرگ     $2/g $ 2 / گرمMasteron Masteron(Drostanolone Propionate-100mgs/ml) (Drostanolone Propionate-100mgs/ml)     N/A ازت /     $75+/10mls $ 75 + / 10mls     50-$75/10mls 50 -- $ 75/10mls     $100+/10mls $ 100 + / 10mls     $6.50/g $ 6.50 / گرمMethyltestosterone Methyltestosterone     .15cents+/tab سنت 0.15 + / سربرگ     N/A ازت /     .10cents+/tab سنت 0.10 + / سربرگ     .25cents/ tab 0.25 سنت / سربرگ     >$2/gram $> 2/gramOmnadren Omnadren(Testosterone Blend-250mgs/ml) (تستوسترون Blend-250mgs/ml)     $5-7/1ml amp $ 5-7/1ml آمپر     N/A ازت /     N/A ازت /     $6-10/amp $ 6-10/amp     N/A ازت /Oral Turinabol دهان Turinabol(4-chlordehydromethyltestosterone-10mgs) (4 - chlordehydromethyltestosterone - 10mgs)     N/A ازت /     N/A ازت /     .50cents - $1+/tab 0.50 سنت -- $ 1 + / سربرگ     N/A ازت /     $7.50/g $ 7.50 / گرمPrimobolan Primobolan(Methenolone Enanthate 100mgs/ml) (100mgs/ml Enanthate Methenolone)     $8-12/1ml amp $ 8-12/1ml آمپر     N/A ازت /     $90-110/10mls $ 90-110/10mls     $9-14 /1ml amp $ 09/14 / 1ml آمپر     $6+/gram $ 6 + / گرمSustanon 250 Sustanon 250     $5-7/1ml amp $ 5-7/1ml آمپر     N/A ازت /     N/A ازت /     $6-10/amp $ 6-10/amp     N/A ازت /Testosterone Cypionate تستوسترون Cypionate(200mgs/ml) (200mgs/ml)     $150/10mls $ 150/10mls     $50-75/10mls $ 50-75/10mls     $40-60/10mls $ 40-60/10mls     $75-100+ /10mls $ 75-100 + / 10mls     $1.5/g 1.5 $ / گرمTestosterone Enanthate تستوسترون Enanthate(200mgs/ml) (200mgs/ml)     $150/10mls $ 150/10mls     $50-75/10mls $ 50-75/10mls     $40-60/10mls $ 40-60/10mls     $75-100+ /10mls $ 75-100 + / 10mls     $1.5/g 1.5 $ / گرمTestosterone Propionate تستوسترون Propionate(100mgs/ml) (100mgs/ml)     $150/10mls $ 150/10mls     $50-75/10mls $ 50-75/10mls     $40-60/10mls $ 40-60/10mls     $75-100+ /10mls $ 75-100 + / 10mls     $1/g $ 1 / گرمTestosterone Suspension تستوسترون سوسپانسیون(100mgs/ml) (100mgs/ml)     $125/10mls $ 125/10mls     $75/ 10mls $ 75 / 10mls     $50-75/10mls $ 50-75/10mls     $100+/10mls $ 100 + / 10mls     $1/g $ 1 / گرمTrenbolone Acetate Trenbolone استات(100mgs/ml) (100mgs/ml)     N/A ازت /     $50-75/10mls $ 50-75/10mls     $40-60/10mls $ 40-60/10mls     $75-105/ 10mls $ 75-105 / 10mls     $10/g $ 10 / گرمTrenbolone Enanthate Trenbolone Enanthate(200mgs/ml) (200mgs/ml)     N/A ازت /     $75-150/ 10mls $ 75-150 / 10mls     $70-100/10mls $ 70-100/10mls     $100-200/ 10mls $ 100-200 / 10mls     $12/g $ 12 / گرمWinstrol (Injectable) Winstrol (تزریقی)(Stanozolol 50mgs/ml) (Stanozolol 50mgs/ml)     $6+/amp $ 6 + / آمپر     $40-60/10mls $ 40-60/10mls     $20-40/10mls $ 20-40/10mls     $50100+/ 10mls $ 50،100 + / 10mls     $2/g $ 2 / گرمWinstrol (Tabs) Winstrol (زبانهها)(Stanozolol 5mgs) (Stanozolol 5mgs)     .10cents/tab .10cents/tab     .5-10cents/ tab 0.5 - 10cents / سربرگ     >.5cents/ tab > 0.5 سنت / سربرگ     25-75cents/tab 25-75cents/tab     $2/g $ 2 / گرم|+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۹ساعت 1:30  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتبررسی فاکتور رشد شبه انسولینی نوع I (IGF-I) و آنتی‌ژن اختصاصی پروستات (PSA) در خون و سیمن مردان ناباعقیده بر این است که فاکتور رشد شبه انسولینی نوع I (IGF-I)، که غلظت آن به‌طور عمده توسط هورمون رشد کنترل می‌شود، تکثیرو تمایز سلول‌های زایا را تحت تاثیر قرارمی‌دهد. عملکرد این فاکتور متأثر از پروتئین‌های متصل‌شونده به آن (IGFBPs) و آنتی‌ژن اختصاصی پروستات (PSA) است. هدف از این مطالعه بررسی میزان سطح سرمی و پلاسمای سمینال IGF-I و PSA در مردان مبتلا به ناباروری ایدیوپاتیک بود. به همین منظور مطالعه‌مورد- شاهدی حاضر با روش نمونه‌گیری تصادفی طراحی شد. گروه مورد شامل 29 مرد نابارور دچار الیگواسپرمی و گروه شاهد شامل 23 مرد نابارور نرمواسپرم بودند. میزان سطح IGF-I و PSA با روش ایمنورادیومتریک اسی(IRMA) اندازه‌گیری‌شد. آنالیز داده‌ها جهت مقایسه پارامترهای کمی و کیفی اسپرم (مورفولوژی، تعداد و تحرک اسپرم) و سطح سرمی و پلاسمای سمینال IGF-I و PSA بین گروه مورد و شاهد از طریق آزمون‌ t-test انجام شد. مقایسه تحرک اسپرم بین دو گروه با استفاده از آزمون آماری غیرپارامتری Mann-Whitney انجام شد. کلیه آزمون‌های آماری به صورت دو دنباله‌ای با 05/0= α درنظر گرفته‌شد. میانگین سطح IGF-I پلاسمای سمینال مردان نابارور الیگواسپرم به‌طورمعنی‌داری کمتر از‌ مردان نابارور نرمواسپرم بود (01/0 P<)؛ اما میانگین سطح IGF-I سرم و نیز PSA سرم و پلاسمای سمینال اختلاف معنی‌داری را بیندو گروه نشان‌نداد. براساس نتایج این مطالعه می‌توان نتیجه‌گرفت کهIGF-I ممکن‌است به‌عنوان یک فاکتور میتوتیک و تمایزی در تکامل سلول‌های زایا دارای نقش‌باشد.متن کاملمقدمهاسپرماتوژنز فرآیند تکاملی پیچیده‌ای است که به گونادوتروپین‌‌های هیپوفیز و تستوسترون وابسته است. این هورمون‌ها به‌طورغیرمستقیم و از طریق تولید موضعی تنظیم کننده‌ها، بر روی این مسیر اثر تنظیمی دارند. عقیده بر این است که مولکول‌هایی مانند فاکتور رشد شبه انسولین نوعI (IGF-I) در تکامل سلول‌های زایا نقش دارند. این فاکتور دارای اثرات مستقیم وغیرمستقیم برروی استروئیدوژنز، متابولیسم، تکثیر سلولی و تمایز سلولی است که عمل آن به‌واسطة اثر هورمون رشد تعدیل‌می‌گردد (2،1). ارتباط پاراکرین بین سلول‌های سرتولی و سلول‌های زایا به ‌‌واسطه IGF-I بسیار محتمل است. IGF-I درمایعات خارج سلولی به پروتئین‌هایی موسوم به پروتئین متصل شونده به IGF-I (IGFBPs) متصل می‌گردد که پروتئین اصلی این دسته IGFBP-3 است (5-3).نقش فیزیولوژیک PSA در پلاسمای سمینال به‌طورکامل شناخته نشده است. این آنزیم، پروتئیناز اصلی این مایع بوده و باعث تجزیه سمینوژلین‌های I و II به پپتیدهایی با وزن مولکولی پایین می‌شود. پیشنهاد شده‌است که این عملکرد PSA به‌طورقابل‌توجهی از اثر مهارکنندگی سمینوژلین‌ها برروی قدرت تحرک اسپرم می‌کاهد(6). PSA همچنین به‌عنوان یک IGFBP-3 پروتئنیاز مطرح می‌باشد؛ بنابراین احتمالاً در تعدیل عملکرد IGF-I نیز نقش دارد(7).بنـابــرایـن IGF-I فاکتــوری مهـم در تـکامـل اسپــرم می‌باشد(1)..نقـش PSA به‌عنـوانIGFBP-3 پـروتئینـاز، باعث‌می‌شود که ‌میزان IGF-I آزاد پلاسمای سمینال افزایش یابد. بنابراین PSA به‌طور غیرمستقیم و ازطریق افزایش سطح IGF-I در‌دسترس، در تکامل اسپرم‌ها نقش دارد(7).Lee و همکاران اختلاف معنی‌داری را در سطح IGF-I مایع سمینال بین افراد طبیعی و بیماران وازکتومی شده و یا دچار آزواسپرمی ایدیوپاتیک مشاهده‌نکردند(8). Glander و همکاران همبستگی مثبت معنی‌داری بین غلظت IGF-Iمایع سمینال با غلظت اسپرم و درصد اسپرم‌های دارای مورفولوژی طبیعی مشاهده‌نمودند؛ اما این همبستگی با غلظت PSA معکوس‌بود (1). Macpherson و همکاران همبستگی معنی‌داری بین سطح IGF-I پلاسمای سمینال و تحرک و مورفولوژی اسپرم بدست‌آوردند(3).با توجه به نتایج متفاوتی که در زمینه بررسی سطوح IGF-I و PSA در پلاسمای سمینال و نیز ارتباط این دو با یکدیگر و با پارامترهای کیفیت اسپرم به خصوص درشرایط in vivo گزارش شده‌است، مطالعة مورد- شاهدی حاضر به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انجام‌شد تا تغییرات سطوح IGF-I و PSA به‌طورتوأم در پلاسمای سمینال و سرم مردان نابارور ایدیوپاتیک بررسی‌گردد. به علت اینکه عمدة مطالعات در این زمینه محدود به پلاسمای سمینال می‌باشد تغییرات سرمی این فاکتور‌ها نیز در مطالعة حاضر بررسی شد. همچنین به‌جای استفاده از افراد بارور نرمواسپرم به‌عنوان شاهد، مردان نابارور نرمواسپرم انتخاب‌ گردیدند.مواد و روشهانمونه‌های مورد مطالعه، مردان مبتلا به ناباروری ایدیوپاتیک مراجعه‌کننده به بخش IVF بیمارستان الزهراء دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی تبریز از مهرماه تا اسفند ماه 1381 بودند که به‌طورتصادفی و براساس شمارش کامل اسپرم و قدرت تحرک آن طبق معیار سازمان جهانی بهداشت (WHO) انتخاب‌گردیدند(9). براساس داده‌های حاصل از مطالعات قبلی و بااستفاده از α برابر 05/0 و β برابر 1/0 (توان 90%) حداقل حجم نمونه موردنیاز در‌هر گروه 20 نمونه محاسبه‌گردید. گروه مورد و شاهد به‌ترتیب شامل 29 و 23 مرد مبتلا به ناباروری ایدیوپاتیک بود. براساس معیار سازمان بهداشت جهانی (WHO) مردان با شمارش کامل اسپرم کمتر از 20 میلیون به‌عنوان الیگواسپرم و بالاتر از این‌حد به‌عنوان نرمواسپرم درنظر گرفته‌شدند. ازنظر قدرت تحرک اسپرم نیز نمونه‌های با قدرت تحرک بالاتر از 50% طبیعی درنظر گرفته‌شدند. مردان با شمارش کامل اسپرم کمتر از 5 میلیون و نیز مردان آزواسپرم از مطالعه خارج‌شدند. نمونة سیمن بعد از 72-48 ساعت پرهیز از تماس جنسی و به‌وسیله استمناء از هر دو گروه مورد مطالعه جمع‌آوری‌گردید. همچنین به‌طورهمزمان نمونه‌های خون از هردو گروه گرفته‌شد. نمونه‌ سیمن دردمایºC 37 وبه‌ مدت 30 دقیقه قرارداده‌شد تا به‌طور کامل به ‌مایع تبدیل‌شوند. سپس بااستفاده‌‌ از دستگاه Sperm Quality Analyzer (SQAIIC,USA) پارامتر‌های کیفیت اسپرم یعنی تحرک، تعداد و مورفولوژی ارزیابی‌ گردید. نمونة سیمن مایع‌شده به مدت 5 دقیقه در 4000 دور در دقیقه سانتریفوژ شد و سپس مایع رویی که پلاسمای سمینال است جدا ‌گردید و جهت انجام آزمایش‌های مورد نظر در دمایºc20 منجمدشد. سرم نیز پس از سانتریفوژ 3000 دور و به مدت 5 دقیقه، از نمونة خون جدا و در همین دما نگهداری‌گردید. IGF-I وPSA با استفاده از کیت‌های تجاری ایمنورادیومتریک‌اسی(IRMA) در دسترس، اندازه گیری‌شدند.اندازه گیری IGF-I با استفاده از کیت DSL (Texas, USA) انجام شد. ابتدا دو لوله میکروسانتریفوژ به ازای هرنمونه انتخاب گردید (یکی جهت استخراج و دیگری برای خنثی‌سازی). سپسµl 50 از نمونه در لولة اول ریخته‌شد و به‌دنبال آن µl 200 از محلول استخراج به آن اضافه‌گردید که پس از هم‌زدن، به مدت 30 دقیقه در دمای اتاق انکوبه‌شد. زمان انکوبه‌کردن نباید بیش از 60 دقیقه طول‌بکشد. سپس عمل میکروسانتریفوژ بادور rpm10000 و به مدت سه دقیقه در درجه حرارت اتاق انجام‌گرفت. µl 100 از محلول رویی را به لوله دوم (لوله خنثی سازی) منتقل کرده وµl 500 از محلول خنثی‌کننده به آن افزوده‌شد. از این نمونة خنثی‌شده، پس از استخراج جهت تست استفاده‌گردید. سپسµl 50 از هریک از استانداردها، کنترل‌ها و نمونه‌های استخراج‌شده را به لوله‌های پوشیده شده از آنتی‌بادی ضد IGF-I منتقل‌کرده و بلا‌فاصله µl 200 از آنتی‌بادی دوم نشاندارشده با ٌیدرادیواکتیو(125Ι) به لوله‌ها اضافه‌گردید و پس از هم‌زدن روی شیکر با سرعت rpm180 به‌مدت 3 ساعت، مایع رویی را تخلیه‌کرده و بعد از شستشو با بافر آنها را خشک و در دستگاه گاما کانتر( Kontron II, Switzerland) به مدت یک دقیقه میزان رادیواکتیویته بر حسب CPM اندازه‌گیری شد، سپس با تعیین میزان CPM برای نمونه‌های استاندارد و رسم منحنی استاندارد، میزان غلظت IGF-1 در نمونه‌های بیماران تعیین‌گردید. برای اندازه‌گیری PSA با استفاده از کیت شرکت Immunotech (Montreal, Canada) به این طریق عمل‌شد که µl 100 از استانداردها، کنترل‌ها و نمونه‌ها به لوله‌های مربوطه اضافه و سپس به هر یک از لوله‌ها µl 100 از نشانگر اضافه‌گردید. همه لوله‌ها در درجه حرارت اتاق و روی شیکر به مدت 2 ساعت انکوبه‌شدند. سپس مایع رویی تخلیه و لوله‌ها با آب دیونیزه شستشو داده‌شد. میزان رادیواکتیویته به مدت یک دقیقه در گاماکانتر برحسب CPM تعیین گردید که با رسم منحنی استاندارد میزان غلظت PSA در نمونه‌های بیماران مشخص شد. به‌منظور آنالیز داده‌ها از آزمون t-test جهت مقایسة میانگین پارامترهای کیفیت اسپرم (مورفولوژی و تعداد اسپرم) و سطح سرمی و پلاسمای سمینال IGF-I و PSA بین افراد مورد و شاهد استفاده ‌گردید. مقایسه تحرک اسپرم بین دو گروه با استفاده از آزمون آماری غیرپارامتریMann- whitney انجام‌شد. کلیه آزمون‌های آماری به صورت دو دنباله‌ای با 05/0= α درنظرگرفته‌‌شد. میزان سطح IGF-I و PSA و نیز پارامترهای کیفیت اسپرم به صورت میانگین، گزارش شده‌است. آنالیزهای آماری با استفاده از نرم افزار 10 SPSS انجام ‌گرفت.نتایجمیانگین و انحراف معیار از میانگین (SEM) پارامترهای کمی و کیفی اسپرم شامل تعداد اسپرم، تحرک و مورفولوژی آن که در مردان نابارور ایدیوپاتیک اندازه‌گیری شده‌است در جدول شماره 1 گزارش شده‌است.این مردان فقط بر اساس تعداد کامل اسپرم، طبق معیار سازمان جهانی بهداشت، به دو گروه الیگواسپرم و نرمواسپرم تقسیم‌بندی‌شدند. در واقع گروه شاهد (نرمواسپرم) مردان نابارور ایدیوپاتیک آستنواسپرم وگروه نمونه (الیگواسپرم) مردان نابارور ایدیوپاتیک الیگوآستنواسپرم بودند. سپس میزان سطح کامل IGF-I و PSA در سرم و پلاسمای سمینال این دو گروه ارزیابی‌گردید که میانگین و انحراف معیار از آن در جدول شماره 2 آورده‌ شده‌است. میانگین سنی هر دو گروه نیز 2±32 سال بود. با توجه به جدول شماره 1 تعداد کامل و قدرت تحرک اسپرم‌ها در گروه الیگواسپرم به‌طورمعنی‌داری کمتر از گروه نرمواسپرم بود (05/0 p<). قدرت تحرک اسپرم در هر دو گروه کمتر از حد طبیعی (طبق معیار WHO) بود؛ ولی در گروه الیگواسپرم این مقدار بسیار کمتر از حد طبیعی (طبق معیار WHO) مشاهده‌گردید. مورفولوژی اسپرم‌ها در هر دو‌گروه در حد طبیعی‌بود و بین این دو گروه تفاوت معنی‌داری مشاهده‌ نگردید.از نظر مقایسة میزان سطح کامل IGF-I و PSA در سرم و پلاسمای سمینال بین دو گروه مورد مطالعه نتایج مشاهده‌ شده به این ترتیب گزارش‌گردید:میانگین سطح کاملIGF-I پلاسمای سمینال در مردان الیگواسپرم (ng/ml 06/24±39/142) به‌طورمعنـی‌داری کمتـر از گروه نرمواسپرم ( ng/ml62/33±86/247) بود (05/0 p<). میانگیــن سطـح سـرمی IGF-I در مـردان نابارور الیگواسپرم (ng/ml 07/17±06/235)تفاوت معنی‌داری را با مردان نابارور نرمواسپرم (ng/ml 50/15±89/193) نشان‌نداد. ازنظر مقایسة میانگین سطح کامل IGF-I پلاسمای سمینال و سرم در هر کدام از گروههای مورد مطالعه مشاهده‌ شد که در گروه نرمواسپرمIGF-I پلاسمای سمینال در حدود 5/1 برابر آن در سرم بود. اما در گروه الیگواسپرم این حالت برعکس مشاهده‌شد، به طوری که میانگین سطح کامل IGF-I سرم در این گروه در حدود 7/1 برابر پلاسمای سمینال بود. میانگین سطح کامل PSA پلاسمای سمینال بین دو گروه نرمواسپرم(µg/ml07/247±34/1282)والیگواسپرم (µg/ml 36/259±69/1630) تفاوت معنی‌داری را بین دو گروه نشان‌نداد (05/0p>). اختلاف میانگین سطح کاملPSA سرم بین دو گروه الیگواسپرم (ng/ml 33/0±43/2) و نرمواسپرم ( ng/ml15/0±94/1) نیز از نظر آماری معنی‌دارنبود.در مقایسه میانگین سطوح کاملPSA پلاسمای سمینال و سرم در هر کدام از گروه‌های مورد مطالعه مشاهده‌شد که در هر دو گروه میزان آن در پلاسمای سمینال بسیار بیشتر از سرم‌ بود.بحثاین مطالعه جهت بررسی سطح کاملIGF-I و PSA در سرم و پلاسمای سمینال افراد نابارور ایدیوپاتیک انجام‌‌پذیرفت. در این تحقیق مشاهده ‌شد که میانگین سطح کاملIGF-I پلاسمای سمینال در گروه الیگواسپرمی به میزان معنی‌داری پایین‌تر از گروه نرمواسپرم بود.IGF-I به‌عنوان یک فاکتور مهم در عملکرد دستگاه تناسلی مطرح‌است. این فاکتور یک پلی‌پپتید میتوتیک است که علاوه بر نقش متابولیکی، اثر تحریکی بر تکثیر و تمایز سلولی دارد. ترشح IGF-I به وسیله سلول‌های لیدیگ، سرتولی و پری توبولار نشان ‌داده ‌شده‌ است. الگوهای سلولی بیان ژن این پلی‌پپتید، اشاره بر این موضوع‌دارد که ممکن است IGF-I نقش مهمی را در عملکرد بیضه‌ها و تکامل سلول‌های زایا داشته‌باشد (3-1). Glander و همکاران نشان ‌دادند که در مردان نابارور وازکتومی شده میزان سطح IGF-I پلاسمای سمینال به‌طورمعنی‌داری پایین‌تر از مردان بارور است و نتیجه ‌گرفتند که این پلی‌پپتید ممکن‌است به‌عنوان مشخصه در تمایز سلول‌های زایای مردان عمل‌ نماید(1). همچنین آنها نتیجه ‌گرفتند که این یافته می‌تواند تأییدکننده این فرض‌ باشد که منشا IGF-I پلاسمای سمینال، اپیدیدیم و یا بیضه‌ها هستند.در مطالعة حاضر نیز میزان سطح IGF-I پلاسمای سمینال در گروه الیگواسپرم به‌طــورمعنـی‌داری پایین‌تر از مردان نرمواسپرم بود با این تفاوت که در مطالعه ما هر دو گروه نابارور ایدیوپاتیک بودند. در برخی مطالعات نشان داده شده‌است که هورمون رشد در پلاسمای سمینال نیز وجود دارد. با توجه به اینکه IGF-I به‌عنوان میانجی اصلی در عملکرد هورمون رشد مطرح‌است، بنابراین احتمال ‌می‌رود که عمدة IGF-I موجود در پلاسمای سمینال ناشی از اثر هورمون رشد باشد. در افراد نابارور وازکتومی شده، نشان داده ‌شده ‌است که میزان هورمون رشد موجود در پلاسمای سمینال به طورمعنی‌داری کمتر از افراد طبیعی است، بنابراین احتمال می‌رود که حداقل بخشی از آن از بیضه‌ها و یا اپیدیدیم ترشح ‌شود(1). در مطالعة حاضر سطح کاملIGF-I پلاسمای سمینال و سرم به‌طورتوأم بررسی شد که تفاوت معنی‌داری در سطح سرمی IGF-I بین دو گروه مورد بررسی، علیرغم تفاوت معنی‌دار در پلاسمای سمینال، مشاهده‌‌نشد. این یافته می‌تواند تأییدی بر این امر باشد که بخشی از این فاکتور رشد از بیضه‌ها و یا اپیدیدیم ترشح‌ می‌گردد.با توجه به اینکه پروتئین اصلی متصل شونده به IGF-I در مایعات خارج سلولی IGFBP-3 است، بنابراین انتظار می‌رود که بین سطح این دو پلی‌پپتید همبستگی معنی‌داری وجود‌ داشته ‌باشد(10،‌8 ،1). این همبستگی در سرم نشان ‌داده ‌شده ‌است، اما در پلاسمای سمینال این امر مشاهده نشده‌است(1). این امر ناشی از عمل پروتئینازی PSA در پلاسمای سمینال است که بر روی پـروتئیـن IGFBP-3، مهمتـریـن ناقل IGF-I، اثر کرده و مقدار قابل توجهی از آن را تجزیه ‌می‌کند(7،1).از طرف دیگر PSA با تاثیر بر روی سمینوژلین‌ها باعث افزایش قدرت تحرک اسپرم‌ها می‌گردد(6). این امر در بـررسـی که Elzanaty و همــکاران در مـردان بــارور انجام‌دادند نشان داده‌شد. در مطالعة ذکر شده همبستگی مثبت معنی‌داری بین میزان سطوح PSA پلاسمای سمینال و قدرت تحرک اسپرم‌ها مشاهده‌گردید(7). در مطالعه حاضر نیز PSA پلاسمای سمینال تفاوت معنی‌داری را بین دو گروه مورد بررسی نشان‌نداد. با توجه به اینکه در این مطالعه به‌جای استفاده از افراد طبیعی به‌عنوان گروه شاهد، از افراد ناباروری استفاده‌گردید که قدرت تحرک اسپرم در آنها نظیر گروه مورد پایین‌تر از حدطبیعی بود، بنابراین این نتیجه به‌طورغیرمستقیم می‌تواند دلیلی بر نقش احتمالی PSA در تحرک اسپرم‌ها باشد. در واقع علت اینکه از مردان نابارور ایدیوپاتیک آستنوآزواسپرمیک به‌عنوان گروه شاهد و از مردان نابارور ایدیوپاتیک الیگوآستنوآزواسپرمیک به‌عنوان گروه مورد استفاده‌شد نیز به همین منظور بود. با توجه به نتایج حاصل از سایر تحقیقات و این مطالعه، به علت اینکه موارد مجهول زیادی در رابطه با نقش و عملکرد فاکتورهای رشد شبه انسولین در اسپرمیوژنز و اسپرماتوژنز وجوددارد پیشنهاد می‌گردد که هر دو فاکتور IGF-I و IGF-II به همراه انواع IGFBP هم از نظر تغییرات غلظت آنها و هم از جنبه بیان ژن‌های مربوطه در بیضه مورد بررسی قرارگیرد.تشکر و قدردانیبدینوسیله از همکاری همکاران محترم بخش IVF بیمارستان الزهراء دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی تبریز تشکر و قدردانی می‌گردد.|+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۹ساعت 1:22  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتداروی سنکلآیا داروی سنکل صرفاً برای دفع سنگ جابجا شده در مجاری ادراری مناسب است یا اینکه در دفع سنگهای ریز در حدود شش میلیمتر که در درون کلیه ثابت و بدون حرکت قرار گرفته اند نیز می تواند موثر باشد?قطره گیاهی سنکل دافع سنگ و شنهای کلیه ومجاری ادراری استاین فراورده گیاهی متشکل از این ترکیبات است :عصاره هیدروالکلی رازیانهعصاره هیدروالکلی برگ بوعصاره هیدروالکلی خارخاسکعصاره هیدروالکلی دانه زیره سبزعصاره هیدروالکلی تخم خربزهعصاره هیدروالکلی کاکل ذرتعصاره هیدروالکلی دم گیلاسمواد موجود در این قطره بطور مستقیم سبب شل شدن عضلات صاف دیواره مجاری ادراری می شود و همراه با اثرات ادرارآوری (دیورتیک) دفع سنگهای ادراری را(حداکثر تا قطر 7 میلیمتر) تسهیل می نماید. بعلاوه این قطره بدلیل اثرات آنتی کولینرژیک ، اسپاسم ودردهای کولیکی مجاری ادراری ناشی از سنگهای کلیوی را برطرف می سازد.همچنین این قطره با دارا بودن اثرات ضد میکروبی بعنوان پیشگیری کننده و درمان کننده عفونتهای مجاری ادراری ناشی از سنگهای کلیوی عمل می کند.هیچ گونه منع مصرفی در مورد این قطره گیاهی وجود ندارد و مصرف آن در دوران بارداری وشیردهی نیز بلامانع است.مصرف قطره سنکل گاهی اوقات سبب کاهش فشار خون میگردد که البته بیشتر در مورد بیمارانی اتفاق می افتد که بطور اولیه فشار خون پایین تری داشته باشند.مقدار مصرف قطره گیاهی سنکل :بزرگسالان :بعنوان درمان کننده : 60-50 قطره در کمی آب ، سه نوبت در روز بمدت یکماه ؛ وبعنوان پیشگیری کننده : 30 قطره 3-2 نوبت در روز و سه بار در هفته برای مدت طولانی.کودکان( 12-2سال) :بر حسب وزن کودک 20-10 قطره سه نوبت در روزدر حال حاضر این داروی گیاهی در ایران در دسترس است.زعفران هم عالی برای دفع سنگ کلیهنوشابه گازدار یکی از مهمترین عوامل تولید سنگ کلیهنوشابه‌های گازدار، یکی از مهم‌ترین عوامل تولید سنگ کلیه تحقیقات نشان داده است که انواع نوشابه‌های گازدار ( سودا ) بیماری‌هایی چون پوکی استخوان ، چاقی ، پوسیدگی دندان و بیماری‌های قلبی را تشدید می‌کنند. اما با تمام این‌ها یک چهارم مصرف سالیانه نوشیدنی‌ها را انواع سودا تشکیل می‌دهد. امروزه مقدار متوسط مصرف نوشابه‌های غیرالکلی و گازدار ( سودا ) بسیار بالا است. هر قوطی نوشابه گازدار معادل ‌10 قاشق شکر، ‌150 کالری و ‌55 ـ ‌30 میلی گرم کافئین دارد و سرشار از رنگ‌های مصنوعی است. این مقدار شکر، کالری و مواد افزودنی مضر در یک محصول که هیچ ارزش غذایی ندارد، نگران کننده است. به علاوه نوجوانان و کودکان، از مصرف‌ کننده‌های اصلی این نوشیدنی ها هستند. مواد اصلی تشکیل دهنده یک نوشابه گازدار - اسید فسفریک : این ماده موجب کاهش جذب کلسیم و در نتیجه ابتلا به پوکی استخوان و سستی دندان‌ها می شود. همچنین اسید کلریدریک موجود در معده را خنثی می کند و باعث سوءهاضمه و جذب ناقص مواد غذایی می شود. - قند : سازندگان نوشابه های گازدار بزرگترین مصرف کننده‌ی قند تصفیه شده هستند. مصرف زیاد قند میزان انسولین خون را بالا می‌برد و منجر به افزایش فشارخون و کلسترول ، بروز بیماری های قلبی ، دیابت ، چاقی و پیری زودرس می‌شود. بیشتر انواع سودا، بیش از ‌100 درصد مقدار قند مورد نیاز روزانه را تامین می‌کنند. - آسپارتام (aspartame) : این ماده شیمیایی در سوداهای رژیمی به عنوان جانشین قند به کار می‌رود و بیش از ‌90 عارضه جانبی دارد که از جمله می‌توان به تومور مغزی ، معلولیت جنین ، دیابت ، عدم تعادل حسی و بروز حمله‌های صرع اشاره کرد. به‌علاوه، زمانی که آسپارتام مدت زیادی در فضای گرم نگهداری شود به متانول تبدیل می‌شود. متانول الکلی است که می‌تواند به آلدئین یا اسید فرمیک که از عوامل سرطان زا هستند ، تبدیل شود. - کافئین : کافئین موجب بروز اضطراب ، فشار خون بالا ، ضربان نامنظم قلبی یا تپش قلب و بالا رفتن مقدار کلسترول خون می‌شود. همچنین ویتامین‌ها و مواد معدنی را می سوزاند و موجب بروز سرطان و مشکلاتی در بارداری می شود. در نهایت باید گفت که مصرف نوشابه ‌های گازدار یا ساده ، علاوه بر داشتن مضرات فراوان، به دلیل دارا بودن کالری بالا ، اشتهای افراد را برای مصرف مواد غذایی مفید مانند سبزیجات، پروتئین ها، لبنیات و سایر موادمغذی کاهش می دهند. انواع نوشابه‌های گازدار ( سودا ) وضعیت بیماری‌هایی چون پوکی استخوان ، چاقی ، پوسیدگی دندان و بیماری‌های قلبی را تشدید می‌کنند. افرادی که به مصرف این نوشابه‌ها روی می‌آورند مصرف شیر و فرآورده‌های مشابه آن را کاهش می‌دهند. همین امر باعث می‌شود افرادی که این نوشابه‌ها را مصرف می ‌کنند ، کمتر از آنهایی که این نوشابه‌ها را مصرف نمی‌کنند کلسیم به بدنشان برسد. این موضوع به ویژه برای دختران جوان که نیاز به کلسیم زیاد دارند ، در آینده می‌تواند مشکل ساز باشد. نوشابه‌ها به دلیل داشتن کالری بالا و شکر باعث چاقی و پوسیدگی دندان نیز می‌شوند. همچنین قند موجود در آنها برای بیماران مبتلا به دیابت بسیار خطرناک تر از سایر قند‌ها می‌باشد. همچنین تحقیقات نشان می دهد که نوشابه‌های گازدار ( انواع کولا ) یکی از مهم ‌ترین موادی است که موجب تولید سنگ کلیه می‌شود. نکته قابل توجه دیگر در انواع این نوشابه‌ها آن است که کارخانجات سازنده به هر دلیل مواد افزودنی مانند کافئین یا حتی داروهای اعتیادآور به این نوشابه‌ها اضافه می‌کنند تا افراد به مصرف آنها عادت کنند. تحقیقات یکی از مؤسسات بهداشتی آمریکا نشان می دهد، علت اصلی فروش بالای برخی از این نوشابه‌ها وجود بیش از حد این مواد در آنها می‌باشد. ترک عادت مصرف این نوشیدنی ها ساده‌ترین راه برای رسیدن به سلامتی است. فراموش نکنید که بهترین راه حفظ سلامتی استفاده هرچه بیشتر از مواد غذایی طبیعی است.|+| نوشته شده در  جمعه ۸ مرداد ۱۳۸۹ساعت 2:41  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتسلامت لوبیاهای سحرآمیز را فراموش نکنیدسلامت لوبیاهای سحرآمیز را فراموش نکنیدبیشتر مردم بیماری‌های قلبی و سرطان را به‌عنوان قاتلین آرام و ساکت می‌شناسند و می‌دانند که اندازه‌گیری مرتب فشار خون و بررسی سطح کلسترول و داشتن معاینه‌های منظم مانند تست سرطان سینه در بانوان، برای حفظ سلامتی بسیار مهم و حیاتی هستند.بیشتر مردم بیماری‌های قلبی و سرطان را به‌عنوان قاتلین آرام و ساکت می‌شناسند و می‌دانند که اندازه‌گیری مرتب فشار خون و بررسی سطح کلسترول و داشتن معاینه‌های منظم مانند تست سرطان سینه در بانوان، برای حفظ سلامتی بسیار مهم و حیاتی هستند.اما بیشتر مردم نمی‌دانند که بیماری مزمن کلیه، بیماری شایعی است که زندگی را به مخاطره می‌اندازد. این بیماری تا زمانی که خیلی پیشرفت نکرده باشد نشانه‌های خاصی نداشته و شخص متوجه ابتلا به آن نمی‌شود. نکته قابل توجه این است که بیماری مزمن کلیه در مراحل اولیه خود به آسانی با انجام آزمایش‌های ساده قابل تشخیص است.تحقیقات اخیر نشان داده است که در سرتاسر جهان میلیون‌ها نفر به بیماری مزمن کلیه مبتلا بوده و خیلی بیشتر از آن، در معرض خطر ابتلا هستند. متأسفانه همه‌گیری جهانی بیماری دیابت و چاقی سبب خواهد شد که در آینده، موارد ابتلا به این بیماری خیلی بیشتر از حال حاضر باشد.عدم‌تشخیص و درمان بیماری مزمن کلیه، می‌تواند به ایجاد مشکلات بسیار جدی مانند نارسایی کلیه که سبب می‌شود فرد نیاز همیشگی به دیالیز، یا پیوند کلیه پیدا کند، منتهی شود.اقدامات اولیه مناسب سبب می‌شود که روند پیشرفت بیماری کلیه کند شده و حتی متوقف شود. به همین دلیل انجام آزمایش‌های ساده اولیه و بهنگام در مورد افراد در معرض خطر اهمیتی فراوان دارد. بزرگداشت روز جهانی کلیه فرصتی است که در باره این بیماری، راه‌های پیشگیری و مراقبت از آن، نکاتی را فرا بگیریم. در اینجا پنج مرحله آموزش در مورد این بیماری آورده شده است؛▪ مرحله اول: این حقایق را بدانیدشش کاری که کلیه‌های سالم انجام می‌دهند عبارتند از:۱) تنظیم سطح مایعات بدن۲) پاکسازی مواد سمی و زائد بدن۳) تولید هورمون مؤثر در خون‌سازی‌۴) فعال‌سازی‌ ویتامینD برای حفظ سلامتی استخوان‌ها۵) تولید و رها‌سازی‌ هورمون‌های مؤثر در تنظیم فشار خون۶) حفظ و نگهداری مواد معدنی بدن (مانند سدیم، پتاسیم و فسفر)۸مشکلی که به‌دلیل ابتلا به بیماری مزمن کلیه ایجاد می‌شود:۱) بیماری‌های قلبی عروقی۲) حمله قلبی و سکته۳) فشار خون بالا۴) کم خونی یا تعداد کم گلبول‌های قرمز۵) ضعف استخوان‌ها۶) آسیب به اعصاب۷) نارسایی حاد کلیه که مرحله انتهایی بیماری است.۸) مرگ▪ مرحله دوم: خطر را بشناسیدـ عوامل خطرزا برای ابتلا به بیماری کلیه۱) دیابت (در خود یا سابقه خانوادگی )۲) فشار خون بالا (در خود یا سابقه خانوادگی )۳) بیماری قلبی عروقی (در خود یا سابقه خانوادگی )۴) سابقه خانوادگی از بیماری کلیوی یا دیابت و یا فشار خون بالا۵) سن بالای ۶۰ سال۶) چاقی۷)داشتن وزن کم در هنگام تولد۸) استفاده طولانی مدت از داروهای مسکن مانند ایبوپروفن و ناپروکسن۹) عفونت مزمن دستگاه ادراری۱۰) ابتلا به سنگ‌های ادراری▪ مرحله سوم: تشخیص نشانه‌های بیماریبیشتر مبتلایان در مراحل ابتدایی بیماری مزمن کلیه هیچ‌گونه نشانه‌ای را بروز نمی‌دهند. به همین دلیل انجام آزمایش در مراحل ابتدایی مهم است. به‌تدریج که بیماری پیشرفت می‌کند، نشانه‌های بیماری خود را بروز می‌دهند و در برخی موارد گمراه‌کننده هم هستند. به این نشانه‌ها توجه کنید.۱) خستگی و ضعف۲) ادرار سخت و دردناک۳) ادرار کف آلود۴ ) ادرار صورتی یا تیره رنگ (وجود خون در ادرار)۵) افزایش نیاز به ادرار کردن (به‌ویژه در شب‌ها)۶) چشمان پف آلود۷) صورت، دست‌ها، شکم و پاهای باد کرده۸) تشنگی مداوم▪ مرحله چهارم: آزمایش بدهیداگر شما یا یکی از بستگان شما در گروه پر خطر ابتلا به این بیماری هستید از پزشک خود بخواهید آزمایش‌های زیر را درخواست کند.چهار تست ساده که زندگی را نجات می‌دهد:۱) بررسی فشار خون:فشار خون بالا می‌تواند به عروق خونی کوچک در کلیه‌ها آسیب برساند. فشار خون، بعد از بیماری دیابت مهم‌ترین علت ایجاد‌کننده نارسایی حاد کلیه است.فشار خون زیر ۱۴۰-۹۰ برای بیشتر مردم خوب است. اگر مبتلا به بیماری کلیوی هستید، فشار خون زیر ۱۳۰ -۸۰ بهتر و زیر ۱۲۰-۸۰ بهترین است.۲) بررسی پروتئین در ادرار:وجود مقادیر کمی از آلبومین که یک نوع پروتئین است، در ادرار از نشانه‌های اولیه مبتلا‌شدن به بیماری مزمن کلیه است. وجود همیشگی آلبومین و سایر پروتئین‌ها در ادرار نشان‌دهنده صدمه به کلیه‌هاست.۳) بررسی کراتی‌نین خون:کراتی‌نین، پسماند تولید شده از فعالیت عضلات بوده و کلیه‌ها، کراتی‌نین خون را پاکسازی کرده و دفع می‌کنند. هنگامی که عملکرد کلیه‌ها کاهش پیدا کند، سطح کراتی‌نین خون افزایش پیدا می‌کند.۴) میزان *****اسیون گلومرولی:پزشکان سطح کراتی‌نین خون را اندازه‌گیری کرده و نتیجه آن را با سن، نژاد و جنس می‌سنجند تا میزان *****اسیون گلومرولی به‌دست آید چون حساس‌ترین و صحیح‌ترین نشانگر عملکرد کلیه‌هاست.▪ مرحله پنجم: سالم بمانیدشش کاری که مبتلایان به بیماری مزمن کلیه باید انجام دهند:۱) فشار خون خود را پایین بیاورید.۲) اگر مبتلا به دیابت هستید، سطح قند خون خود را تحت کنترل در آورید.۳) مصرف نمک را کاهش دهید.۴) از استفاده خود سرانه مسکن‌ها دوری کنید.۵) در مصرف پروتئین‌ها میانه روی کنید.▪ نکته آخربیماری مزمن کلیه بیماری تمام سنین است. طبق گزارش‌های مراکز علمی، این بیماری خطر حمله قلبی، سکته و مرگ زود رس را در بین جوانان و سنین میانسالی دوبرابر می‌کند.بیماری مزمن کلیه مختص افراد بالای ۵۵سال نبوده و عاملی خطرزا برای ابتلا به بیماری‌های قلبی عروقی حتی در جوانان است. به هر حال، با انجام آزمایش‌های بسیار ساده می‌توان بیماری‌های کلیه را به راحتی تشخیص داده و با مراقبت از کلیه‌ها احتمال ابتلا به بیماری‌های قلبی عروقی را کم کنیم و با این کار شانس زندگی طبیعی را افزایش دهیم.هشدارهای مختلف در مورد خطرات بیماری قلبی هر ساله افزایش می‌یابد اما بیشتر مردم در باره علل و عواقب بیماری مزمن کلیه گاهی اطلاعات کافی ندارند.شما هنگامی که به سردرد، گلودرد، سرماخوردگی و آنفلوانزا مبتلا می‌شوید می‌دانید که بیمار شده‌اید، اما آیا شما می‌دانید که مبتلا به بیماری مزمن کلیه هستید یا خیر؟ بیماری واقعا خطرناک و مرگ‌آوری که بیماری خاموش نیز نامیده می‌شود، زیرا اغلب تا موقعی که به مراحل انتهایی خود نرسیده باشد توجه ما را جلب نمی‌کند. بزرگداشت روز جهانی کلیه، اهمیت دادن به شناخت بیماری‌های کلیه و راه‌های پیشگیری و درمان آنهاست. اگر به بیماری‌های کلیه در مراحل اولیه، توجه نشود، عواقب خطرناک آن بعد‌ها شامل کلیه‌ها شده و رهایی از آنها در برخی اوقات امکان پذیر نیست.اصغر صفری فردکارشناس ارشد خون شناسی و بانک خونرژیم غذایی در بیماران دچار نارسایی مزمن کلیه ها « CRF »رژیم غذایی در بیماران بر اساس ناتوانی انجام کار کلیه ها تنظیم می شود.اعمال طبیعی کلیه ها عبارتند از:1- دفع مواد زائد . ازته2- تنظیم حجم قوام مایعات بدن « آب و الکترولیت »3- ساخت و پرداخت بعضی از مواد اساسی بدن از جمله ویتامین ها بنابراین صرف نظر از علت اولیه نارسایی کلیه مثلا فشارخون، دیابت گلو مرو نفریت مزمن که بعضا رژیم غذایی خاص خود را نیز لازم دارند در این دسته بیماران دفع آب- سدیم- کلر- منیزیم – فسفر – تعدادی از اسیدهای آلی و غیر آلی – پایانه مواد پروتئینی . ازته مختل می شود.از طرف دیگر جذب موادی چون ویتامین D – کلسیم – اسید فولیک – ریبوفلاوین – آهن دو ظرفیتی مختل می شود و همچنین بعضی از مواد از جمله پیریدوکسین « ویتامین B6 » - اسید فولیک – ویتامین C افزایش دفع پیدا می کند و نیز موادی مثل ویتامین D3 فعال ساخته نمی شود و نکته آخر اینکه این بیماران دچار هیپر لیپیدی خصوصا افزایش تری گلیسیرید خون می شوند که نه به جهت زیادتر ساخته شدن بلکه به علت عدم دفع کافی آن است.بعضی از این اختلالا ت با دیالیز قابل اصلاح است ولی بیمارانی تحت درمان با دیالیز قرار می گیرند که دفع خیلی پایین تری دارند که بدون دیالیز قادر به زیست نیستند لذا بیماران دچار نارسایی مزمن کلیه ها به دودسته بیماران دیالیزی و غیر دیالیزی « بیماران فونکیسون بهتر کلیه ها» تقسیم می شوند.تغذیه در بیماران دچار نارسایی مزمن کلیه های غیر دیالیزیآب – یکی از مشکلات اولیه در بیماران دچار نارسایی کلیه عدم توانایی در تغلیظ ادرار است بنابراین ممکن است بیماران مقدار زیادی آب از دست بدهند. لذا تا زمانی که *****اسیون ( CFR ) به کمتر از 20 ml / min نرسیده است بیماران محدودیتی در مصرف آب ندارند جز در موارد فشار خون و بهترین روش اندازه گیری آب مصرفی اندازه گیری سدیم خون است ولی می توان مقدار ادرار و مایعات از دست رفته در یک 24 ساعت را با مقدار مایعات از دست رفته ناپیدا « از راه مدفوع، تنفس، پوست و غیره » که حدودا 600 سی سی می شود جمع نمود مقدار مایعات مصرفی روزهای بعد بیمار را تعیین نمود.ناگفته نماند وضعیت و شرایط بیمار و محیط او در محاسبه مقدار مایعات مصرفی یک شرط است. در موارد تب- تعریق زیاد- محیط گرم و خشک- اختلالات تنفسی و گوارشی لازم است. مقداری مایع افزون تر محاسبه شود ولی از طرفی در محاسبه مقدار مایعات غذایی باید به مواد خشک هم دقت کرد. مثلا نانها به طور متوسط 10% - گوشتها 60% و میوه ها تا 90% آب دارند. شاید بهترین روش محاسبه مقدار نیاز مایعات بدن اینگونه باشد که بیمار آن مقدار مایعات مصرف نماید که در اندام تحتانی در وضعیت ایستاده به شرط عدم ضایعه و اختلال عمومی و موضعی ادم مختصری پیدا شود، نه به طور محسوس و واضح، ولی علمی ترین روش محاسبه وابستگی آب به کلرور سدیم است که با محدودیت کلرور سدیم آب بدن تنظیم شود.الکترولیت ها :سدیم : (NA )می دانیم در نارسایی کلیه سدیم نمی تواند از لوله های ادراری کلیه خارج شود که موجب افزایش حجم- ادم- فشار خون می شود. بیمارانی با نارسایی مزمن کلیه ها هستند که به علت دفع زیاده از حد سدیم نیاز به نمک کافی و حتی افزون بر حد معمول دارند مثلا بیمارانی که دچار اسهال مزمن هستند و یا تعریق شدیدی دارند و یا بیمار این که دچار سندرم فانکونی و یا بیماری کیستیک مدولاری کلیه باشند و یا هیپر کلسمی دارند که باید کلرور سدیم مصرفی روزانه آنها 100- 120 میلی اکی والان یعنی 8- 6 گرم باشد ولی به طور معمول در بیمارانی که دچار نارسایی مزمن کلیه ها بوده ولی دچار ادم، فشار خون هستند می توان 80- 100 میلی اکی والان کلرورسدیم ( 3- 5 ) گرم نمک داد ولی اگر بیمار اولیگوریک شده و یا عوارض بالا را داشت محدودیت مصرف نمک یعنی 60- 80 میلی اکی والان برابر 3-2 گرم ضروری است. ناگفته نماند که نباید فقط نمک به صورت پودر و افزودنی را محاسبه نمود چون مواد غذایی می توانند کم و بیش نمک داشته باشند و بعضی از مواد غذایی مقدار نمک زیادی دارند اگر چه نا محسوس است مثلا کیک ها که در ساخت آنها جوش شیرین به کار برده شده و یا غذاهای کنسروی و نیز دسته غذاهایی مثل کالباس- سوسیس – ژامبون- سس های تجاری و ترشی های ساختگی غنی از کلرور سدیم می باشند لذا در جدول غذایی باید محاسبع شوند به طوری که در یک بیمار دچار نارسایی کلیه که قرار است غذای کم نمک در رژیم داده شود مقدار مصرف نمک ظاهری 2-1 گرم بیشتر نباید باشد.پتاسیم : Kپتاسیم کاتیون اصلی داخل سلولی بدن است ولی در خارج سلول کم است اما انباشته شدن آن در خارج سلول با توجه به ضایعات قلبی خطرناک ترین سم در نارسایی کلیه محسوب می شود.اگر بیماری دارای رژیم محدودیت پروتئین باشد که صحبت خواهد شد با توجه به اینکه هر گرم از پروتئین دارای یک میلی اکی والان پتاسیم است نیاز بدن برای این که کاتیون تامین می شود زیرا مقدار 1-2/1 میلی اکی والان پتاسیم برای هر کیلو وزن بدن در شبانه روز کافیست.البته تا زمانیکه کراتینین سرم به حد 3 mg / dl نرسیده باشد یعنی *****اسیون (GFR ) کمتر از 15 ml نباشد محدودیت پتاسیم نیازی نیست و این یون از توبول ها دفع می شوند زیرا هیپوکالمی هم با آریتمی های کشنده ای که می سازد مانند هیپرکالمی مضر است و در تعدادی از بیماران و داروها در زمینه نارسایی مزمن کلیه ایجاد هیپر کالمی می کند مثل هیپوالدیترون� �یم به هر علت و نیز بیماران تحت درمان با هپارین – بتابلوکر- بازدارنده های ACE ، سیکلوسپورین و از طرفی بیمارانی که داروی دفع ادرار و هیدروکورتیزو� � می گیرند و یا دچار RTA تیپ I هستند دچار هیپوکالمی می شوند.از نظر پتاسیم همان رژیم با پروتئین محدود مقدار پتاسیم کافی به بدن می دهد ولی چون اکثر غذاها دارای مقداری پتاسیم هستند شناختن غذاهای غنی از پتاسیم لازم است. تا در صورت امکان حداقل مصرف را داشته باشند و اگر مصرف زیاده از حد شد درمان سریع هیپرکالمی بشود.بیشترین پتاسیم در آب میوه- آب کمپوت و آبگوشت است.از میوه ها : موز- کی وی- آلوزرد- شلیل- خربزه- طالبی- غنی از پتاسیم هستند.سیب زمینی- جگر- بستنی- لبنیات- گوشت های قرمز- بوقلمون- آجیل و خرما- خشکبار مقدار زیادی پتاسیم دارند.گوجه فرنگی- قارچ- آرد نخودچی- جو و از سبزیجات اسفناج- جعفری- ترخون- سیر- فلفل- کنگر- دارای پتاسیم زیادی هستند.منیزیوم : Mgبر خلاف نوشته های قبلی در مورد منیزیوم هیچگونه رژیم خاصی برای محدود کردن منیزیوم رژیم غذایی نیاز نیست و در *****اسیون (GFR ) پایین تر از 15 میلی لیتر در دقیقه بدن می تواند مصرف زیاده از حد منیزیوم را متعادل نماید و حتی در نارسایی شدید کلیه ها (ESRD ) و هیپرپاراتیرو� �ید یسم شدید که منیزیوم خون به علت استئودیستروف� � حداکثر میزان است. نیاز به محدودیت مصرف منیزیوم نیست ولی از مصرف زیاد و ناگهانی منیزیوم باید پرهیز نمود.منیزیوم در گوشت- سبزیجات و لبنیات بیشترین مقدار موجود را دارد و نیز ساخت آنتی اسیدها به کار می رود.فسفر : Pکلیه ها تا *****اسیون (GFR ) کمتر از 30 ml قادرند فسفر را دفع نمایند و سطح خونی فسفر نرمال است ولی پس از آن به همراه عدم جذب کافی کلسیم از روده ها در نارسایی کلیه و عدم ساخت ویتامین D فعال و هیپرپاراتیرو� �ید یسم ثانوی موجب عوارض و اختلالاتی می شوند اینکه آیا محدود کردن فسفر رژیم غذایی کمکی در به تاخیر انداختن هیپرپارا تیرویید یسم می کند نامشخص است.اعتقاد بر این است که چنانچه مقدار مصرف روزانه فسفر 300-500 میلی گرم باشد فسفات کلسیم کمتر در بافتهای نرم- جداره عروق و سایر بافتهای غیر استخوانی می نشیند و نیز کم بودن فسفر غذا موجب تحریک و ساخت بیشتر 25 (OH2) D3 ( ویتامین D ) می شود.غذاهایی که دارای فسفر بیشتری هستند، عبارتند از پروتئین ها خصوصا پنیر- حبوبات- زرده تخم مرغ- جوانه گندم- نان های سبوس دار- کله پاچه- ماهی ها خصوصا ماهی سفید.پروتئین:در محدودیت مصرف پروتئین مباحث ضد و نقیض بسیاز زیاد است. طرفداران این نظریه معتقدند که طول عمر بیشتر به کلیه ها می دهد و مخالفین معتقدند که موجب سوء تغذیه و اختلالات کلی در سیستم بدن می شود ولی به هر صورت امروزه محدودیت گرم بر حسب هر کیلو وزن در حدود 0 / 6g / kg / day در بیماران نارسایی مزمن کلیه غیر دیالیزی توصیه می شود. با چند شرط مهم= اول اینکه نوع پروتئین از اسید آمینه های اصلی ساخته شده باشد که مسلما پروتئین های حیوانی ارجح تر به پروتئین های گیاهی هستند.دوم اینکه در کنار این محدودیت غذایی، کنترل فشار خون، هیپرلیپیدمی هیپرکلسترولم� � و نیز محدودیت مصرف فسفر و کلسیم باشد و در مرحله بعدی کالری کافی 15 – 45 Kcal / kg در روز به بیمار برسد که از خودسوزی جلوگیری شود.شرط پایانی اینکه گروه ویتامین های B خصوصا B6 ، اسید فولیک و موادی مثل Zn ، Fe در غذاها گنجانده شود.تغذیه در بیماران ESRD - « نارسایی تحت درمان با دیالیز»آب و الکترولیت ها :زمانی بیمار نیاز به دیالیز دارد که دفع مواد ( GFR ) به حداقل میزان می رسد و پس از چند ماه اولیه دیالیز GFR به کمترین حد می رسد و بیماران کم ادرار و حتی بی ادرار می شوند لذا مصرف مایعات بیشتر موجب ادم – فشار خون- نارسایی قلب گردیده و در هنگام دیالیز نیز با کم کردن حجم اضافی افت شدید فشار خون- ایسکمی قلب- آریتمی های مختلفه و کرامپ های عضلانی شدیدی اتفاق می افتد که موجب مرگ و میر بیشتر بیماران می گردد.توصیه می شود با توجه به مایعات توصیه شده به جهت سوخت و ساز بدن و نیز مقدار آب موجود در غذاهای خشک و با احتساب مایعات هدر شونده ناپیدا حداکثر 1000 سی سی مایعات در 24 ساعت مصرف شود و به زبان ساده تر در فاصله دو دیالیز اضافه وزن بیمار بیش از یک و نیم کیلو تا دو کیلو نباشد.در مورد سدیم می دانیم کلیه ها *****اسیون ( GFR ) 15 میلی متر در دقیقه با افزودن FENA « * » = Soduim Fraction Excretion سدیم اضافی را هر چه بیشتر از دیستال خارج می کند. این قانون در مورد پتاسیم هم صدق می کند و از *****اسیون (GFR ) پایین تر کلیه ها قادر به دفع سدیم و پتاسیم نیستند که همراه عدم دفع ادرار موجب مشکلات ذکر شده می شوند توصیه شده است مقدار مصرف نمک در بیماران دیالیزی چه همودیالیزی چه دیالیزی صفاقی 5/1- 1 گرم در روز باشد.80-90 در صد پتاسیم از راه ادرار دفع می شود و 8-10 میلی اکی ولالن نیز از راه مدفوع خارج می گردد در نارسایی کلیه دفع گوارشی تا سه برابر افزوده می شود به شرط آنکه این بیماران یبوست نداشته باشند.بیماران دچار نارسایی مزمن کلیه ها در مقایسه با بیماران دچار نارسایی حاد کلیه مقدار بیشتری پتاسیم در خون تحمل می کنند و از طرفی به علت نارسایی انسولین – اسیدوز متابولیک- مصرف بتابلوکر- هیپوالدسترون� �یم و هر بار هیپرکاتابولی� � شدن در سیر بیماری، پتاسیم بالاتری دارند و اگر چه با دیالیز و یا مصرف رزین های تبادل کننده سدیم – پتاسیم (Kayexalate ) می توان سطح سرمی پتاسیم را پایین آورد ولی توصیه می شود حداکثر مصرف روزانه پتاسیم 70 میلی اکی والان باشد.در مورد مقدار منیزیوم غذاها مشکلی ایجاد نمی شود ولی توصیه شده است روزانه 200-300 میلی گرم منیزیوم در غذاها مصرف شود.با هر بار همودیالیز می توان 250 میلی گرم فسفر را از خون جدا ساخت ولی این مقدار در مقابل مصرف فسفر که در غذاها خصوصا در مواد پروتئینی وجود دارد و با علم به اینکه 70-60 درصد فسفر خورده شده که سریعا جذب بدن می شود بسیار ناچیز است لذا توصیه می شود با توجه به اینکه بیشترین منابع غذایی فسفر گوشت- لبنیات و کولاها می باشد روزانه حد اکثر 800 میلی گرم فسفر مصرف شود که غیر ممکن است لذا رژیم غذایی باید با داروهای لازم باند شونده فسفر همراه باشد.پروتئین- کالری و چربی در رژیم غذایی بیماران تحت دیالیز (ESRD )سوء تغذیه موجب کوتاهی عمر بیماران دیالیزی است. متاسفانه 8-6% بیماران دیالیزی دچار سوء تغذیه شدید می شود 35-30% بیماران سوء تغذیه متوسط دارند. عوامل متعددی چون بی اشتهایی – توکسی اوری – افسردگی و اختلالات عصبی روانی دیگر که در بیماریهای مزمن شایع است بیماران دچار نارسایی کلیه در دسته بیماران کاتابولیک قرار می گیرند.و از طرفی با هر بار درمان مقداری از اسید کربنه های آزاد « حدود 8 گرم »از دست می رود که در دیالیزهای جدید و دیالیز صفاقی مقدار بیشتری از اسید آمینه از دست می رود و از طرفی با نارسایی کلیه ساخت بعضی از پروتئین ها مانند کارنتین « Carnetene که امروزه نقش بزرگی را برای کاتابولیک شدن آن نسبت می دهند» مختل می شود و به دلائل متعدد دیگر باید پروتئین از نوع مرغوب به این بیماران داد البته پروتئین افزون تر خود عوارضی چون نیاز به درمان بیشتر و افزایش پتاسیم و فسفر را به همراه دارد. توصیه می شود روزانه 2/1- 1 گرم پروتئین برحسب هر کیلو وزن به بیماران داده شود « برای یک انسان 60 کیلویی حدود 150-130 گرم گوشت پخته بدون چربی و استخوان نیاز است.» علت مرگ در 50% بیماران دیالیزی عوارض قلبی عروقی متاثر هیپرلیپیدی است.این بیماران دچار هیپرلیپیدمی نوع IV منتشر یعنی تری گلیسیرید ، CDLVLDL هستند برای پایین آوردن لیپید خون این بیماران رژیم غذایی توصیه می شود زیرا داروهای موجود ضد لیپید ایجاد عوارض کبدی شدیدی در این بیماران می کند و فقط در تری گلیسیرید بالاتر از mg / dl 1000 می توان دارو داد آن هم با دز بسیار کم اما مهم ترین مسئله در تغذیه این دسته از بیماران کالری کافی روزانه یعنی 35-30 کیلوکالری بر حسب وزن بدن است.علاوه بر مسائل ویتامین ها که گفته شد ناگفته نماند که درمان با دیالیز ویتامین ها و املاح محلول در آب را با خود می برد لذا طبق جدول زیر رژیم غذایی روزانه این بیماران تعیین می گردد.جدول غذایی روزانه بیماران تحت درمان، همودیالیز 12 ساعت در هفته و تحت درمان، با درمان صفاقی CAPD|+| نوشته شده در  جمعه ۸ مرداد ۱۳۸۹ساعت 2:32  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتفاکتورهای چاقیفاکتورهای چاقیچاقی یعنی افزایش وزن بدن به نسبت قد. چاقی و عوارض ناشی از آن به دو عامل میزان چربی اضافه بدن و همچنین به نحوه توزیع و نواحی تجمع یافته چربی بستگی دارد.معیارهای چاقی:1- شاخص توده بدن(BMI):حاصل تقسیم وزن(برحسب کیلوگرم) بر مجذور قد (بر حسب متر) میباشد.- کمتر از 18/5 : کم وزن- بین 24/9-18/5: وزن طبیعی- بین 29/9-25: اضافه وزن- بین 40-30: چاق (خطرناک)- بالای 40: چاق (بسیار خطرناک)2-دور کمر(WC):شاخصی است برای پیش بینی احتمال بروز بیماریهای قلبی و دیگر بیماریهای مرتبط با چاقی.- در مردان: دور کمر بالای 102 سانتی متر در معرض خطر میباشند.- در زنان: دور کمر بالای 88 سانتی متر در معرض خطر میباشند.3- نسبت دور کمر (در باریکترین قسمت) به دور **** (در پهن ترین قسمت)(WHR): حاصـل تقسیم دور کمر به دور بـاســن میباشد. شاخص قابل اعتماد تری در پیش بینی احتـمال بروز بیماریهای مرتبط با چاقی میباشد (نظیر سکته، بیماریهای قلبی، فشار خون بالا و دیابت)- در مردان: 0/9 یا کمتر ایده آل است.- در زنان: 0/8 یا کمتر ایده آل است.- در مردان: از 0/96 تا 1/0 ریسک پایین.- در زنان: از 0/81 تا 0/85 ریسک پایین.- در مردان: 1 و یا بالای 1 ریسک بالا.- در زنان: 0 /85 یا بیشتر ریسک بالا.تیپ های چاقی:1- چاقی سیبی شکل (آندروئید=مرد� �نه): در این نوع چاقی، چربی در قسمتهای میانی بدن ذخیره میگردد.یعنی قسمتهای فوقانی شکم، قفسه سینه، گردن، صورت و بازوها. و اندامهای درونی ای که چربی آنها را احاطه میکند شامل قلب، ششها، کبد و کلیه ها میباشند. از این رو احتمال بروز بیماریهای قلبی، دیابت، فشار خون بالا، سکته و بیماریهای کیسه صفرا در چاقی ی سیبی شکل بیشتراز چاقی ی نوع گلابی شکل میباشد. چاقی سیبی شکل اغلب در مردان پدید می آید اما زنان پس از یائسگی وتحت هورمون درمانی و پس از زایمان نیز میتوانند این تیپ چاقی را بروز دهند.2- چاقی گلابی شکل (ژینوئید=زنان� �): دراین نوع چاقی، چربی در قسمتهای تحتانی شکم، **** و رانها ذخیره میگردد.باورهای غلط درباره چاقیآیا هر فردی که به ظاهر چاق به نظر می ‌رسد، دچار بیماری‌ چاقی است؟خیر. در اصل چاقی ناشی از بافت چربی است نه بافت عضلانی، بنابراین خیلی از افرادی که دارای بافت عضلانی پرورش یافته (به اصطلاح باد کرده) هستند، چاق نمی باشند.در مورد چاقی باورهای نادرست دیگری نیز وجود دارد، برای مثال خیلی از افراد فکر می‌ کنند چاقی آنها به دلیل کم‌ کاری تیروئید است، اما واقعیت این است که کم‌ کاری تیروئید خفیف، هیچ ‌گونه تاثیری بر چاقی ندارد و در موارد شدید نیز در نهایت 2 تا 3 کیلو موجب چاقی می شود.بیماری ‌هایی که موجب چاقی می‌ شوند خیلی شایع نیستند.یکی دیگر از باورهای غلط نیز این است که افراد لاغر چربی خون بالا ندارند، یا افراد چاق حتما چربی خون دارند. دلیل اصلی چاقی عدم تحرک بدنی است. وقتی کمترین مسافت را با خودروی شخصی خود طی می کنیم یا خرید خود را با پیک تحویل می گیریم، آن وقت باید انتظار چاقی افراد جامعه را داشته باشیم، بنابراین ممکن است زمینه‌های ژنتیکی موجب شوند که وزن ما افزایش یابد، ولی ما می‌ توانیم با در پیش گرفتن سبک زندگی صحیح، وزن خود را کنترل کنیم.سرعت کاهش وزن استاندارد چه مقدار است؟هر یک کیلو وزن بدن، حدود هشت هزار کالری دارد. توصیه ما این است که هر فردی در ماه، حدود 2 کیلو وزن کم کند، بنابراین رژیم ‌هایی که مبتنی بر کاهش 6 کیلو وزن در یک ماه هستند، استاندارد نیستند.کاهش وزن دو بال دارد. یادمان باشد که رژیم لاغری گرفتن، فقط یک بال وزن کم کردن است و بال دیگر آن ورزش کردن است.ورزش باید چگونه باشد تا همراه با رژیم گرفتن موجب دور شدن چربی‌ ها از بدن‌ ما شود؟با ورزش کردن خالی، معجزه ای اتفاق نمی ‌افتد؛ برای مثال بسیاری از ما، بعد از نیم ساعت شنا کردن یک ساندویچ چرب می ‌خوریم و تمام رشته‌ هایی را که بافته ‌ایم پنبه می‌ کنیم، بنابراین بعد از ورزش باید غذای کم‌ کالری مانند سالاد بخوریم. دوچرخه ‌سواری و پیاده ‌روی با سرعتی متوسط یا تند، بهترین ورزش‌ها برای کم کردن وزن هستند.ورزش‌های مناسب برای کاهش وزن، ورزش ‌های هوازی و یا استقامتی هستند.{توضیح کارشناس تغذیه تبیان: ورزش های هوازی، ورزش هایی هستند که دارای شدت کم و مدت زمان طولانی هستند، مثل دویدن، دوچرخه سواری، شنا، پیاده روی سریع، بالا رفتن از پله. در این ورزش ها برای تامین انرژی، چربی های بدن می سوزند.}در نهایت یادمان باشد هدف از رژیم غذایی این نیست که تبدیل به مانکن شویم، بلکه هدف از آن حفظ سلامت بدن است.|+| نوشته شده در  جمعه ۸ مرداد ۱۳۸۹ساعت 2:27  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتبی اختیاری ادراربی اختیاری ادرارآیا به هنگام عطسه ، سرفه ، خنده یا حرکت کردن متوجه می شوید که چند قطره ادرار بی اختیار می ریزد ؟آیا زمانی که احساس دفع ادرار دارید ، تا رسیدن به دستشویی ، نمی توانید خود را نگه داریدآیا ادرارتان قطره قطره می ریزد ؟همه موارد فوق می توانند علائمی از بی اختیاری ادرار باشند . بی اختیاری ادرار می تواند به دلیل عفونت های ادراری ، عفونت های زنانگی ، بزرگی غده پروستات ،‌تجمع مدفوع ، استفاده از برخی داروها و یا حتی شل و ضعیف شدن عضلات کف لگن و شکم ایجاد شود .شما با این مشکلات چه می کنید ؟آیا سعی می کنید کمتر از خانه خارج شوید ؟آیا در مهمانی ها شرکت نمی کنید ؟آیا خوردن آب و مایعات دیگر را کم می کنید ؟·در صورت ابتلا به بی اختیاری ادرار ابتدا به پزشک مراجعه کنید تا علت ایجاد کننده آن درمان شود و مجبور نشوید که به خاطر آن فعالیت های اجتماعی ، رفت و آمدها و مصاحبت با دوستان را کم کنید .·همچنین نوشیدن آب را کم نکنید . زیرا آب کافی برای دفع سموم بدن و جلوگیری از عفونت ادراری و پیشگیری از تشکیل سنگ های ادراری لازم است .در این جا ما انواع بی اختیاری ادرار و توصیه هایی برای هر کدام از آنها را ذکر می کنیم .انواع بی اختیاری ادراربی اختیاری ادرار یکی از سه حالت زیر را دارد :* حالت اول بی اختیاری ادرار : در این حالت هنگام عطسه ، سرفه ، خنده و برخاستن از زمین ، بی اختیار چند قطره ادرار خارج می شود . این حالت در زن ها خیلی بیشتر است که ممکن است به علت عفونت ادراری ، تغییرات مجاری ادرار با افزایش سن و یا زایمان متعدد باشد .توصیه هایی برای حالت اول بی اختیاری ادرار :·این مشکل قابل حل است پس برای برطرف شدن آن حتماً به داکتر مراجعه کنید .·هر ۲ ساعت برای ادرار کردن به توالت بروید .·در طول روز ۶ تا ۸ گیلاس مایعات بنوشید .·بعد از ساعت ۸ شب از نوشیدن مایعات خودداری کنید .·لباس های آزاد و راحت بپوشید .·عضلات کف لگن را تقویت کنید .·مثانه را تقویت کنید .* حالت دوم بی اختیاری ادرار : در این حالت احساس ناگهانی و شدید برای ادرار کردن ایجاد می شود . اما قبل از رسیدن به دستشویی ادرار می ریزد .توصیه هایی برای حالت دوم بی اختیاری ادرار :·این مشکل قابل حل است پس برای برطرف شدن آن حتماً به داکتر مراجعه کنید .·هر ۲ ساعت برای ادرار کردن به توالت بروید .·در طول روز ۶ تا ۸ گیلاس مایعات بنوشید .·بعد از ساعت ۸ شب از نوشیدن مایعات خودداری کنید .·لباس های آزاد و راحت بپوشید .·برای داشتن آرامش تمرین کنید .·از ورزش های سخت اجتناب کنید .·قهوه ، نوشابه های گازدار ، غذاهای پرادویه میل نکنید .·مثانه را تقویت کنید .·عضلات کف لگن را تقویت کنید .چگونه مثانه را تقویت کنیم ؟برای این کار سعی کنید کم کم مدت زمان بیشتری ادرارتان را نگه دارید . برای شروع هر ۲ ساعت یک بار ادرار کنید . به تدریج سعی کنید این مدت زمان ۲ ساعت را بیشتر کنید . اینکه چقدر این فاصله زمانی را بیشتر می کنید به خودتان بستگی دارد ؛ ولی باید در حدی باشد که ادرار نریزد . کم کم این فاصله را به ۳ تا ۴ ساعت برسانید . این تمرین را لازم نیست که شب ها انجام دهید . با انجام این تمرین توانایی مثانه برای نگه داشتن ادرار بیشتر می شود .چگونه عضلات کف لگن را تقویت کنیم ؟تمرین اول : هر بار که برای ادرار کردن به توالت می روید ، چندین بار به طور ارادی ، دفع ادرار را شروع و قطع کنید .تمرین دوم : ناحیه مقعد را سفت کنید ؛ مانند حالتی که می خواهید مانع دفع مدفوع شوید و این حالت را برای مدت ۵ ثانیه حفظ نموده و بعد رها کنید . در طول انقباض نفس خود را حبس نکنید . این کار را چندین بار در طول روز انجام دهید . تکرار تمرین باید در حدی باشد که خسته نشوید . این تمرین را در حالت ایستاده ، نشسته و یا خوابیده می توانید انجام دهید .* حالت سوم بی اختیاری ادرار : در این حالت مثانه خیلی پرشده است و ادرار به صورت قطره قطره به طور غیرارادی می ریزد . زمانی که فرد به دستشویی می رود ادرار به طور کامل خالی نمی شود . این حالت بیشتر در مردها دیده می شود که دلیل آن تنگ شدن مجرای ادرار به خاطر بزرگ شدن غده پروستات است .توصیه هایی برای حالت سوم بی اختیاری ادرار :·این مشکل قابل حل است پس برای برطرف شدن آن حتماً به داکتر مراجعه کنید .·در طول روز ۶ تا ۸ گیلاس مایعات بنوشید .·بعد از ساعت ۸ شب از نوشیدن مایعات خودداری کنید .·در زمان ادرار کردن عضلات شکم را سفت کنید . سپس به آرامی با دست زیرشکم را به سمت پایین فشار دهید . این فشار به مثانه منتقل شده و به تخلیه ادرار کمک می کند .بزرگی غده پروستاتغده پروستات در مسیر مجاری ادرار همه مردان قرار دارد . با افزایش سن این غده بزرگ می شود و در برخی از مردان مشکلاتی را در ادرار کردن ایجاد می کند . توجه به علائم و درمان به موقع بزرگی غده پروستات از ایجاد مشکلات بیشتر و شدیدتر جلوگیری خواهد کرد . اگر هر یک از علائم زیر را دارید برای بررسی وضعیت غده پروستات به داکتر مراجعه کنید :·بعد از اتمام ادرار ، احساس می کنید ادرارتان کاملاً خالی نشده است .·با فاصله زمانی کمتر از ۲ ساعت دوباره مجبور هستید برای ادرار کردن به دستشویی بروید .·هنگام ادرار کردن چند بار ادرار قطع و دوباره شروع می شود .·نگه داشتن ادرار سخت شده است .·فشار جریان ادرار نسبت به قبل کم شده است .·وقتی برای ادرار کردن به دستشویی می روید برای شروع ادرار مجبورید زور بزنید .·بعد از رفتن به رختخواب چندین بار مجبورید برای ادرار کردن بلند شوید .·سوزش ادرار دارید .·ادرار قطره قطره می آید .(|+| نوشته شده در  جمعه ۸ مرداد ۱۳۸۹ساعت 2:26  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتنقش استروئیدها در بروز بیماریهای کبدنقش استروئیدها در بروز بیماریهای کبدبا سلام امروز میخواهم مقاله ای که حاصل دست رنج استاد عزیزم آقای امانوئیل هارطون را که در بالا بردن دانش این ورزش آهنین از هیچ کوششی دریغ نکرده اند را برایتان بنویسمکبد بزرگترین غده بدن است و بعد از پوست بزرگترین عضو بدن می باشد که در زیر پرده دیافراگم قرار گرفته است. کبد در بسیاری از اعمال متابولیکی از جمله پروتئین سازی و سم زدائی شرکت دارد. مصرف داروهای استروئیدی یکی از عوامل به وجود آورنده بیماری های کبد می باشد. همانطور که در ادامه این مقاله خواهید دید غالبا بیماریهای مربوط به این غده در شروع علائم محسوس چندانی ندارند. از طرفی روند شکل گیری و پیشرفت این بیماریها معمولا تدریجی بوده و به آرامی شکل می گیرند. به همین دلیل در اکثر مواقع شخص بسیار دیرمتوجه بیماری خود شده و پروسه درمان و بازگشت طولانی را باید سپری کنند.در ابتدا به عملکرد و وظایف سلولهای کبد در بدن اشاره خواهیم کرد و در ادامه به بررسی بیماریهای کبد خواهیم پرداخت.عملکردهای سلول های کبدی:1)ذخیره انرژی به شکل گلیکوژن2)ذخیره ویتامین ها و مواد معدنی3)ساخت پروتئینهای شامل فاکتورهای انعقاد خون، جهت سالم نگاه داشتن بدن و کمک به رشد آن4)پروسه بی اثر کردن سلولهای قرمز خون5)ساختن صفرا برای هضم غذا6)سلولهای کبدی با استفاده از آنزیمهای خواص استروئیدها، الکل و بسیاری از داروهای دیگر راتجزیه کرده و غیر فعال می سازند.7)از بین بردن میکروبهای که از طریق روده وارد بدن می شوند.کبد چرب:منظور ازبیماری کبد چربرسوب چربی (عمدتا از چربی های خنثی مثل تری گلیسرید )در کبد است. عوامل متعددی می توانند در به وجود آمدن این بیماری مواثر باشند که چاقی، مصرف *****ات الکلی و مصرف بعضی از داروها به خصوص استروئیدها، وجود مقادیر زیاد استروژن در بدن و افراط در مصرف ویتامین (A) از مهمترین آنها می باشند.چنانچه عامل اصلی به وجود آورنده این بیماری مصرف الکل باشد به آن"بیماری کبد چرب الکلی"(Alcoholic Fatty Liver ) و در صورتی که بدون مصرف الکل به وجود آمده باشد "بیماری کبد چرب غیر الکلی"(NONAlcoholic Fatty Liver) می گویند.استفاده از استروئیدها در به وجود آوردن شرایط ایجاد کبد چرب در فرد بسیار مواثر می باشد. چراکه استفاده از بسیاری از استروئیدهای آنابولیک موجب توقف چرخه طبیعی تولید تستوسترون در بدن می شود. همانطور که می دانید، یاخته های لیدیک **** برای تولید تستوسترون تا حد زیادی از کلسترول موجود در جریان خون استفاده کرده و با استفاده از آنزیم های مختلف کلسترول را به ترتیب تبدیل به پرگننولون، 17 هیدروکسی پرگننولون، آندروستندیون و در نهایت تستوسترون می کنند. اما پس از توقف تولید تستوسترون در بدن(که به دلیل استفاده از استروئیدهای آنابولیک به وجود می آید) یاخته های لیدیک دیگر کلسترول جریان خون را به پرگننولون تبدیل نمی کنند و این مسئله موجب افزایش کلسترول خون خواهد شد که خود یکی از عوامل ایجاد کننده کبد چرب می باشد.استفاده از استروئیدهای که قابلیت آروماتیزه شده (تبدیل شدن به استروژن) بیشتری دارند، احتمال ابتلا فرد به بیماری کبد چرب را افزایش می دهد. چراکه استروژن حاصل از آروماتیزه شدن این داروها موجب افزایش تری گلیسرید و همچنین افزایش روند تبدیل مواد غذائی به بافت چربی می شود. که این مسئله نیز یکی از عوامل به وجود آورنده کبد چرب می باشد.رسوب ذرات درشت چربی در سلولهای کبد به جابجا شدن ارگانهای داخل سلول منجر می شود، اما فعالیت آنها را مختل نمی سازد.در بیشتر موارد این عارضه بدون علامت بوده و پزشک در بررسی آزمایشگاهی مانند سی تی اسکن که به علل دیگر انجام میشود متوجه ابتلاء فرد به این بیماری می شود. فرد به ندرت از ضعف خستگی و احساس سنگینی و فشار در ناحیه فوقانی راست شکم شاکی است. به خصوص این علائم در مواردی که کبد چرب سریع ایجاد شده باشد بیشتر بروز میکند. همچنین در کسانی که دارای آنزیم های کبدی (spartate aminotranferase)AST و ALT (Alanine aminotransferease) افزایش یافته باشند احتمال وجود این عارضه وجود دارد. تنها راه قطعی برای تشخیص عارضه کبد چرب بیوپسی (بافت برداری)کبد می باشد. در این روشتحت بیهوشی موضعی، یک سوزن نازک به قفسه سینه راست پایینی وارد می شود. یک تکه کوچک از بافت کبد با سوزن خارج شده و تحت یک میکروسکوپ آزمایش می شود.کبد چرب ممکن است با التهاب مرتبط باشد یا به التهاب کبد منجر شود. این مسئله می تواند زخم و سخت شدن کبد را سبب شود. هنگامیکه زخم ایجاد شده گسترده می شود، به آن بیماری سیروز گقته می شود. بیماری سیروز کبد می تواند بیماری مهلکی باشد و حداقل در شروع دارای علائم و نشانه های زیادی نیست.به همین خاطر در بسیاری از موارد فرد مبتلا بسیار دیرمتوجه بیماری خود می شود. این بیماری در نتیجه از بین رفتن بافت کبدی و جانشین شدن آن توسط بافت پیوندی به وجود می آید که در نتیجه آن بافت کبد سفت می شود. با پیشرفت این بیماری بافتهای زخم و سفت، سلولهای سالم کبد را احاطه کرده و به مرور باعث به وجود آمدن ظاهر گره خورده و ناهموار در کبد می شوند. بافت گره خورده و ناهموار کبد موجب وارد آمدن فشار بر مجرای کیسه صفرا و انسداد آن می شود. این موضوع موجب برگشت صفرا به درون کبد و جریان خون خواهد شد. در این هنگام ماده زرد رنگ صفرا یعنی بیلی روبین نیز وارد جریان خون خواهد شد. بیلی روبین که بخشی از هموگلوبین خون است زمانی تشکیل می شود که گلوبولهای قرمز خون پس از به پایان رسیدن عمر خود (که تقریبا 120 روز می باشد) به طور طبیعی شکسته و تجزیه می شوند. تجمع این ماده رنگی در خون موجب زرد شدن رنگ پوست و سفیدی چشم خواهد شد که به آن یرقان می گویند.در ادامه بافت تغییر شکل یافته کبد مانع جریان یافتن خون به درون بافت کبد می شود. سرانجام این موضوع باعث به وجود آمدن مشکلی به نام فشار خون ورید باب یا پورت خواهد شد. منظور از فشار خون ورید پورتال افزایش فشار خون در ورید باب و انشعابات آن در کبد( که 75% خون کبدی را تامین می کند و حامل مواد غذائی جذب شده در دستگاه گوارش است)می باشد که مشکلات متعددی را در فرد ایجاد خواهد کرد.درماناستفاده از سوماتوتروپین (هورمون رشد ) یکی از گزینه های مواثر در درمان کبد چرب می باشد. همانطور که می دانید، این هورمون اکسیداسیون اسیدهای چرب را در بدن افزایش میدهد. تحقیقات نشان داده اند که سوماتوتروپین در اکسیداسیون چربی های کبد بسیار مواثر می باشد. همچنین این هورمون در افزایش تولید هورمونی به نام آدیپونکتین ( adiponectin ) در بدن نقش دارد.یکی از راهکارهای جدید برای درمان کبد چرب استفاده از هورمون آدیپونکتین می باشد. آدیپونکتین هورمونی است پروتئینی که سلولهای چربی تولید می کنند. این هورمون سوخت و ساز چربی و قند را در بدن تنظیم می کند. استفاد از این هورمون موجب کاهش مقاومت به انسولین و تنظیم قند خون در حالت هایپرگلیسمی ( قند خون بالاتراز حد نورمال) می شود. کاهش مقاومت بدن نسبت انسولین کمک زیادی به افزایش روند اکسیداسیون چربی در بدن و بافت کبد می کند.داروی دیگری که در این راستا مورد استفاده قرار می گیرد داروی روزیگلیتازون(Rosiglitazone )می باشد. روزیگلیتازون اسم تجاری داروی به نام آواندیا است. آواندیا یکی از داروهائی مورد استفاده در درمان بیماران دیابتی می باشد. این دارو نیز باعث افزایش حساسیت نسبت به انسولین و استفاده بهتر سلولها از انسولین می شود. همانطور که گفته شد افزایش حساسیت نسبت به انسولین موجب تسهیل در پروسه اکسیداسیون اسیدهای چرب در کبد و سایر ارگانهای بدن می شود.در هر حال پروسه درمان این بیماری و استفاده از داروهای مذکور باید تماما تحت نظر پزشک متخصص انجام گیرد .مصرف خودسرانه این داروها می تواند عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد. به عنوان مثال تحقیقات نشان داده اند که استفاده نادرست از آواندیا موجب افزایش خطر بروزنارسائی قلبی در افراد می شود.امانوئیل هارطونمنابع و ماخذ:1)شاهد دیرین، مهیار-شناسائی و درماندر بیماریهای کبد و مجاری صفراوی.انتشار ات مهبانگ2(تامس آندرولی، حسین خدمت(مترجم)-بیماریهای دستگاه گوارش، کبد و مجاری صفراوی.انتشار ات تیمورزاده3)تنسلی راندولف، محمد تربیت(مترجم)- بیماریهای کبد.انتشارات نور دانش4)سوزان اوکانل اسملتز، حمید قادری(مترجم)-کبد،غدد درون ریز، دیابت و مجاری صفراوی.انتشار ات کتاب برنا5)anabolic steroids and liver death? By:author rea6)elevated AST or ALT to nonalcoholic fatty disease : accurate predictor of disease prevalence ?Am j gastroenterol .2003 may7)The fat-drived hormone adiponectin alleviates alcoholic and nonalcoholic fatty liver diseases in mice.J clin invest .2003 julبررسی اثرات محافظت کبدی گیاه بیلهر بر سمیت القاء شده توسطتتراکلری� �کربن در موش صحراییدکتر هیبت اله صادقی*1، ایزدپناه قیطاسی**، نوراله مزروقی***، سهیلا سبزعلی****استادیار گروه بیوشیمی – دانشگاه علوم پزشکی یاسوج،**مربی گروه فیزیولوژی – دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، ***پزشک عمومی – دانشگاه علوم پزشکی یاسوج.چکیده:زمینه و هدف:امروزه بیماری های کبدی یکی از مشکلات مهم جوامع بشری است. یافتن دارویی مؤثر در درمان این اختلالات مورد توجه محققین و پزشکان می باشد. بیلهر (Dorema auchri) از گیاهان تیره چتریان است و ساکنان مناطق جنوبی کشور از این گیاه استفاده غذایی می نمایند و بر این باورند که خواص دارویی مفیدی نیز دارد. لذا این مطالعه با هدف بررسی اثرات محافظت کبدی عصاره گیاه بیلهر بر مسمومیت القایی ناشی از مصرف تتراکلریدکرب� � (CCl4) در موشهای صحرایی انجام شد.روش بررسی:در یک مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی نر آلبینو از نژاد ویستار به پنج گروه شش تایی تقسیم شدند. یک گروه به عنوان کنترل و در چهار گروه دیگر توسط تتراکلرید کربن سمیت کبدی (هپاتوتوکسیک) ایجاد شد. از این چهار گروه یک گروه به عنوان شاهد و در سه گروه دیگر روزانه به ترتیب 200، 400 و 500 میلی گرم از عصاره پودر گیاه به صورت دهانی داده شد. 45 روز بعد از شروع مطالعه در کلیه گروهها آنزیمهای آلانین آمینوترانسفر� �ز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفر� �ز (AST) و آلکالین فسفاتاز (ALP) و همچنین غلظت های سرمی پروتئین تام، آلبومین و بیلی روبین که از شاخص های آسیب های کبدی استاندازه گیری و با استفاده از آزمون آماری ANOVA تجزیه و تحلیل گردید.یافته ها:تزریق درون صفاتی تتراکلرید کربن باعث افزایش فعالیت AST، ALT، ALP به ترتیب به میزان85/117، 6/468 و 97/134 درصد و کاهش غلظت پروتئین تام و آلبومین و افزایش غلظت بیلی روبین به ترتیب به میزان 8/16، 3/20 و 880 درصد در مقایسه با گروه کنترل شد (001/0p<). مصرف عصاره گیاه بیلهر سبب گردید این فاکتورها به طور معنی داری (05/0p<) به وضعیت نرمال نزدیک شوند.نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد عصاره گیاه بیلهر در برابر آسیب های کبدی ایجاد شده توسط تتراکلریدکرب� � دارای اثرات محافظتی است.واژه های کلیدی: آلانین آمینوترانسفر� �ز، آسپارتات آمینوترانسفر� �ز، آلکالین فسفاتاز،بیله� �، تتراکلریدکرب� �، کبد.مقدمه:بیماریهای کبدی یکی از مشکلات جدی و تهدید کننده سلامت جامعه بشری می باشند. امروزه مشخص شده است که استئاتوزیس و فیبروزیس زمینه ساز بروز سیروز کبدی کشنده در انسان است. اگر چه پاتوژنز فیبروزیسکبدی کاملاً مشخص نشده است اما بدون شک نمونه های واکنشگر اکسیژن (Reactive Oxygen Species=ROS) نقش مهمی در تغییرات پاتولوژی کبد دارند(1). غشاهای بیولوژیکی از حســاس ترین بخشهای سلـولی نسبت بــهاثرات ROS می باشند. پراکسیداسیون اسیدهای چرب اشباع نشده در غشاء های بیولوژیکی علاوه بر کاهش سیالیت باعث تخریب آنها می شود(2).گرچه مکانیسم های محافظتی درون سلولی به میزان زیادی آسیب های ناشی از ROS را کاهش می دهند اما به علت فراوانی تولید این رادیکالهای آزاد وجود راههای محافظتی دیگری بویژه آنتی اکسیدانهای مواد غذایی برای سلامتی انسان بسیار مهم می باشد. وجود ترکیبات طبیعی بویژه نمونه های گیاهی که خاصیت آنتی اکسیدان دارند دارای این ویژگی هاست (3). تعدادی از گیاهان موجود در طب سنتی کشورهای مختلف به علت داشتن آنتی اکسیدانها خاصیت محافظت کبدی دارند.از جمله گیاهانی که در سالهای اخیر از نظر خاصیت محافظت کبدی مورد مطالعه قرار گرفته اندRoobos tea (3) Tephorosia purpurea(4) Trichilia emetica(5)Foeniculum vulgar (6) می باشند.در طب سنتی ایران گیاهان زیادی وجود دارد که درنـاراحتی های کبدی مصرف آنها سفارش شده اند. برخی از این گیاهان مانند کاسنی، خرفه (7) و بیلهر (8) خوراکی هستند.گیاه بیلهر از خانواده چتریان است که در اوایل فصل بهار در برخی از استانها از جمله کردستان، لرستان، چهارمحال بختیاری، فارس و کهگیلویه و بویراحمد رویش دارد. به عنوان چاشنی در رژیم غذایی ساکنان مناطق مذکور از ساقه و برگ های تازه آن استفادهمی شود. بیلهر گیاهی است سرشار از فلاونوئید و اولین گیاه از خانواده چتریان است که این مواد را تراوشمی کند (8). مصرف گیاه بیلهر تری گلیسرید و کلسترول خون را پایین می آورد (9) اما در مورد دیگر خواص بیولوژیکی آن هیچگونه مطالعاتی صورت نگرفته است. با توجه به وجود انواع فلاونوئید در این گیاه و اینکه برخی فلاونوئیدها خاصیت آنتی اکسیدان دارند و همچنین نقشآنتی اکسیدانها در محافظت از کبد در این مطالعه خاصیت محافظت کبدی این گیاه در مسمومیت القایی ناشی از مصرف تتراکلرید در موش صحرایی مورد ارزیابی قرار گرفت.روش بررسی:بخش های هوایی گیاه بیلهر که مصرف خوراکی دارد در اوایل فصل بهار در سال 1384 از کوههای اطراف شهر یاسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد جمع آوری و در شرایط مناسب، دور از نور آفتاب خشک و سپس پودر شد. 500 گرم از پودر گیاه بیلهر در مخلوط آب و اتانول به نسبت 1 به 1 به مدت 24 ساعت خیسانده و سپس صاف گردید. این عمل طی دو مرحله انجام می گرفت. تحت شرایط خلاء و دمای 50 درجه سانتیگراد عصاره تغلیظ در انکوباتور با دمای 50 درجه سانتی گراد خشک و با آب مقطر دوبار تقطیر به حجم نهایی ml500 رسانده شد. عصاره بدست آمده درویالهای 10 میلی لیتری تا زمان استفاده در فریزر20- درجه سانتی گراد نگهداری گردید (5).30 سر موش های صحرایی آلبینو نر از نژاد ویستار و با وزن 180 تا 200 گرم از حیوانخانه دانشگاه علوم پزشکی اهواز خریداری و به حیوانخانه دانشکده پزشکی یاسوج منتقل گردید. حیوانات به صورت چرخه 12 ساعت تاریکی و 12 ساعت روشنایی با دمای 25 درجه سانتی گراد نگهداری که از نظر رژیم غذایی و آب محدودیتی نداشتند. بعد از یک هفته سازگاری حیوانات با شرایط جدید موشها به طور تصادفی به پنج گروه شش تایی تقسیم شدند. گروه اول (گروه کنترل) که روغن زیتون با دوز یک میلی لیتر به ازاء هر کیلوگرم وزن حیوان به صورت درون صفاقی دریافت کردند. گروه شاهد (گروه دوم) و گروههای آزمون یک میلی لیتر محلول تتراکلریدکرب� � و روغن زیتون (به نسبت 1:1) به ازاء هر کیلوگرم وزن حیوان به صورت درون صفاقی هفته ای دوبار دریافت کردند.گروههای سوم، چهارم و پنجم (گروههای آزمون) پس از تزریق محلول تتراکلریدکرب� � و روغن زیتون روزانه بهترتیب 200، 400 و 500 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن حیوان از عصاره پودر به صورت دهانی دریافت می کردند. در تمام گروهها به صورت هفتگی وزن موشها اندازه گیری شد. 45 روز بعد از شروع مطالعه موشها با دی اتیل اتر بیهوش و از قلب آنها خونگیری شد و پس از بیهوشی نخاعی در موشها کبد آنها به صورت کامل از بدن جدا و بعد از اندازه گیری وزن آنها برای مطالعات هیستولوژیک در فرمالین 10 درصد نگهداری گردید (3). نمونه خون های بدست آمده 20 دقیقه در شرایط آزمایشگاه نگهداری و بعد از ***ه گیری به مدت 15 دقیقه با 2000 دور در دقیقه سانتریفوژ شدند. سپس سرم هر لوله جمع آوری و ترانس آمینازهای خون (AST و ALP)، آلکالین فسفاتاز، بیلی روبین تام، پروتئین تام و آلبومین اندازه گیری شد (5،10).اطلاعات بدست آمده با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA)تجزیه و تحلیل گردید.یافته ها:فعالیت آنزیمهای آسپارتات آمینوترانسفر� �ز (AST)،آلانین آمینوترانسفر� �ز (ALP) و آلکالین فسفاتاز (ALP)در موشهایی که CCl4 را به تنهایی دریافت کرده اند (گروه شاهد) در مقایسه با گروه کنترلافزایش معنی داری را نشان می داد (به ترتیب 85/117، 6/468 و 97/134 درصد). ولی در موشهای هپاتوتوکسیک که عصاره گیاه بیلهر به میزان 400 میلی گرم در هر کیلوگرم دریافت کرده اند کاهش معنی داری به میزان 54/57، 5/64 و 42/34 درصد در فعالیت آنزیم های ذکر شده مشاهده گردید (جدول شماره 1).غلظت پروتئین تام و آلبومین در موشهایی که CCl4 را به تنهایی دریافت کرده اند (گروه شاهد) درمقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری به میزان 8/16 و 3/20 درصد را نشان می دهد (05/0p<). استفاده همزمان از CCl4 و عصاره گیاه بیلهر باعث افزایش و برگشت غلظت این فاکتورها به حالت نرمال شده است (05/0p<). بر عکس غلظت بیلی روبین تام در گروه شاهد در مقایسه با گروه کنترل بیش از 800 درصد افزایش و مصرف عصاره گیاه بیلهر به میزان 400 میلی گرم در هـــر کیلو گرم در موش های هپـــاتوکسیک سبــبجدول شماره 1: تأثیر عصاره گیاه بیلهر بر میزان آنزیمهای کبدی در موشهای صحرایی هپاتوکسیک ناشی از تجویز تتراکلریدکرب� �گروهALT (IU/L)AST (IU/L)ALP (IU/L)کنترل (گروه 1)9/19±5/543/15±25/15173±5/304شاهد (گروه 2)*8/90±9/309*4/83±5/329*66/113±5/715گروه 3**5/42±25/166**02/37±75/162**37/108±5/586گروه 4**35/31±110**83/25±9/139**65/62±25/469IU/L: واحد بین المللی در لیتر. ALT=آلانین آمینوترانسفر� � AST =آسپارتات آمینوترانسفر� �ز ALP= آلکالین فسفاتاز-گروه کنترل: دریافت کننده روغن زیتون با دوز یک میلی لیتر به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش.- گروه شاهد: دریافت کننده یک میلی لیتر محلول تتراکلرید کربن و روغن زیتون. - گروه 3: دریافت کننده 200 میلی گرم پودر گیاه بیلهر به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش علاوه بر محلول تتراکلرید کربن و روغن زیتون- گروه 4: دریافت کننده 400 میلی گرم پودر گیاه بیلهر به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش علاوه بر محلول تتراکلریدکرب� � و روغن زیتون. - کلیه داده ها بر اساس میانگین±انحرف معیار می باشد.*001/0>p نسبت به گروه کنترل، **001/0>p نسبت به گروه شاهد، 05/0>p بین گروه 3 و 4 در هر سه متغیر.جدول شماره 2:تأثیر عصاره گیاه بیلهر بر غلظت سرمی پروتئین تام، آلبومین، بیلی روبین و درصد وزن کبد در موشهایصحرایی هپاتوکسیک ناشی از تجویز تتراکلریدکری� �گروهپروتئین تام (g/dl)آلبومین (g/dl)بیلی روبین (g/dl)وزن بدن/وزن کبد (درصد)کنترل (گروه 1)88/0±25/636/0±35/304/0±25/027/0±97/3شاهد (گروه 2)*65/0±2/5*4/0±67/2†62/0±45/2*5/0±68/4گروه 3**67/.±75/544/0±92/2***38/0±45/1**62/0±87/3گروه 4**19/1±35/6**42/0±4/3***23/0±95/0**93/0±7/3-گروه کنترل: دریافت کننده روغن زیتون با دوز یک میلی لیتر به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش.- گروه شاهد: دریافت کننده یک میلی لیتر محلول تتراکلرید کربن و روغن زیتون. - گروه 3: دریافت کننده 200 میلی گرم پودر گیاه بیلهر به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش علاوه بر محلول تتراکلرید کربن و روغن زیتون- گروه 4: دریافت کننده 400 میلی گرم پودر گیاه بیلهر به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن موش علاوه بر محلول تتراکلریدکرب� � و روغن زیتون. - کلیه داده ها بر اساس میانگین±انحرف معیار می باشد.* 05/0>p نسبت به گروه کنترول، **05/0p<نسبت به گروه شاهد،*** 001/0 p<نسبت به گروه شاهد، †001/0p< نسبت به گروه کنترل، 05/0p< بین گروه 3 و 4 در کلیه متغیرها.کاهش 22/71 درصدی غلظت بیلی روبین شده است (001/0p<) (جدول شماره 2). با توجه به مرگ و میر 80 درصدی موشهای گروه آزمون سه سنجش فاکتورهای بیوشیمیایی این گروه انجام نشد.مصرف غذا، آب و افزایش وزن در موشهای گروه شاهد در مقایسه با گروه کنترل کمتر و در گروههایی که بطور همزمان CCl4 و عصاره بیلهر را دریافت کردند مشابه گروه کنترل بود اما از نظر آماری این اختلافات معنی دار نبودند.نسبت وزن کبد به وزن بدن در گروه شاهد که صرفاً CCl4 را دریافت کرده اند نسبت به بقیه گروهها افزایش معنی داری را داشته است (05/0p<) (جدول شماره 2). بررسی های هیستوپاتولوژ� �ک تغییرات بارزی شامل کبد چرب (استئاتوزیس)، نکروز کبدی و فیبروز را در تمام گروههایی که CCl4 دریافت کرده بودند را نشان می دهد و مصرف عصاره گیاه بیلهر این تغییراترا به میزان زیادی کاهش داده است.بحث:تغییرات ناشی از تتراکلریدکرب� � شبیه بیماریهای کبدی مزمن ناشی از ویروس ها می باشد. تتراکلریدکرب� �توسط سیستم سیتوکروم P450 به رادیکالهای آزادتری کلرومتیل تبدیل می شود. رادیکالهای آزاد تولید شده بطور کووالانی با غشاء های سلولی و اندامکها متصل می شود و باعث پراکسیداسیون اسیدهای چرب غیر اشباع و اختلال در هموستاز کلسیم ودر نهایت مرگ سلولی می گردد (12،11،10). رادیکالهای آزاد حاصل از CCl4 با تخریب غشاء هپاتوسیت افزایشفعالیت آنزیم های نامبرده را سبب شده است و همین عامل باعث شده آنزیمهایی که در حالت طبیعی درون سیتوزول سلولی قرار دارند وارد جریان خون شوند و افزایش فعالیت این آنزیمها بیانگر میزان و نوع آسیب های کبدیاست (13). در موشهایی که علاوه بر تتراکلریدکرب� � عصاره گیاه بیلهر نیز دریافت کرده اند فعالیت این آنزیم ها بهصورت وابسته به دوز عصاره در مقایسه با گروه شاهد کاهش معنی داری را نشان داد. برگشت فعالیت آنزیمهایفوق به حالت نرمال توسط عصاره گیاه بیلهر دلیل واضحی بر خاصیت محافظت کبدی عصاره این گیاه است.کاهش پروتئین تام و آلبومین از جمله علائم پیشرفت بیماریهای مزمن کبدی است و میزان این کاهش شدت آسیب کبدی را نشان می دهد. همچنین تتراکلریدکرب� � با ایجاد آسیب در سلول کبدی باعث افزایش غلظت بیلی روبین می گردد (15،14). در موشهایی که CCl4 را به تنهایی دریافت کرده اند در مقایسه با گروه کنترل بطور معنی داری کاهش غلظت پروتئین تام و آلبومین و افزایش غلظت بیلی روبین مشاهده می شود. استفاده از عصاره گیاه بیلهر باعث می شود غلظت پروتئین تام، آلبومین و بیلی روبین به حالت نرمال نزدیک شود.تتراکلریدکرب� � با ایجاد آسیب در سلولهای کبدی باعث می شود فاکتورهای مورد مطالعه در موشهای گروه شاهد در مقایسه با گروه کنترل تغییرات معنی داری نشان دهد ولی عصاره گیاه بیلهر ضمن کاهش تغییرات ناشی از تجویز تتراکلریدکرب� � وضعیت فاکتورهای بیوشیمیایی مذکور را به حالت نرمال نزدیک می کند.بررسی های هیستوپاتولوژ� � نمونه های کبدی در موشهای گروه شاهد وجود کبد چرب، از بین رفتن تمامیت هسته سلولی و فیبروزیس را نشان می دهد. عدم وجود و یا کاهش این تغییرات در گروههایی که علاوه بر تتراکلریدکرب� � عصاره گیاه بیلهر را دریافت کرده اند بیانگر خاصیت محافظت کبدی این گیاه می باشد که ممکن است با تثبیت غشاءهای سلولی صورت گیرد.همچنین عصاره این گیاه از افزایش وزن کبد نـاشی از تأثیرتتراکلریدکرب� � به میزان قابل توجهی جلوگیری می کند.نتایج این تحقیق نشان می دهد که عصاره گیاه بیلهر اثر محافظتی کبد در برابر آسیب های ناشی از مصرف تتراکلریدکرب� � داشته است که احتمالاً در ارتباط با خاصیت آنتی اکسیدانی ترکیبات موجود در این گیاه می باشد (16). زیرا آنتی اکسیدان ها نقش بسیار مهمی در محافظت اندامهای داخلی بدن بویژه قلب و کبد دارند (17،3).نکته جالب توجه مرگ موشها به میزان 16درصد در گروههای آزمون دو و 80 درصد در گروه آزمون سوم می باشد که بیانگر سمیت این گیاه در غلظت 500 میلی گرم در هر کیلوگرم وزن بدن است.بنابراین می توان بیان داشت علیرغم اثرات محافظت کبدی عصاره گیاه بیلهر، در دوزهای بالا می تواند اثرات سمی نیز داشته باشد. لذا پیشنهاد می شود فیتوشیمی این گیاه بررسی و ترکیبات واجد خواص دارویی آن شناسایی شود.نتیجه گیری:نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهند عصاره گیاه بیلهر در برابر آسیب های کبدی ایجاد شده توسط تتراکلریدکرب� � دارای اثرات محافظتی است.تشکر و قدردانی:بدینوسیله از مسئول محترم امور پژوهشی دانشکده پزشکی یاسوج بخاطر مهیا نمودن امکانات تحقیق فوق و همچنین سرکار خانم شهربانو عسکریان و آقایان رضا محمدی و مهرزاد جعفری کارشناسان آزمایشگاههای دانشکده پزشکی تشکر و قدردانی می شود.منابع:1.Polini G, Parola M. Oxidative damage and fibrogenesis. Biol Med. 1997; 22: 287-305.2.Sies H. Strategies of antioxidant defence. Eur J Biochem. 1993; 215: 213-19.3.Ulican O, Greksak M, Vancova O, Zlatos L, Galbavy *, Bozek P, et al. Hepatoprotective effect of Roobos tea (Aspalathus linearis) on CCl4 –induced liver damage in rats. Physiol Res. 2003; 52: 461-66.4.Sree RM, Srinivasan M. Hepatoprotective effect of Tephrosia purpurea in experimental animals. Indian J Pharmacol. 1993; 25: 34-6.5.Germano MP, Angelo VD, Sanogo R, Catania *, Alma R, Pasquale RD, et al. Hepatoprotective and antibacterial effect of extracts from Trichilia emetica Vahi (Meliaceae). J Ethnopharmacol. 2005; 96: 227-32.6.Ozbek H, Ugras *, Bayram I, Uygan I, Erdogan E, Ozturk A, et al. Hepatoprotective effect of Foeniculum vulgar essential oil: a carbon-tetrachloride induced liver fibrosis mode line rats. Scan J Lab Anim Sci. 2004; 31: 9-17.7. زرگری علی.گیاهان دارویی. چاپ چهارم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. 1365، جلد دوم. 21-212.8.Wollenweber E, Dorr M, Rustayan A. Dorema auchri, the first umbelliferous plant found to produce exudates flavonoids. Phytochem. 1995; 38: 1417-27.9.Hsiao G, Shen MY, Lin KH, Lan MH, Wu LY, Chou DS, et al. Antioxidant and hepatoprotective effect of antrodia camphorata extract. J Agric Food Chem. 2003; 51: 3302-8.10. Venukumar MR, Latha MS. Hepatoprotective of the methanolic extract of Curculigo orchioides in CCl4-treated male rats. Indian J Pharmacol. 2002; 34: 269-75.11. Ferre N, Camps K, Cabre M, Paul A, Joven J. Hepatic paraoxygenase activity alterations and free radical production in rats with experimental cirrhosis. Metabolism. 2001; 50: 997-1000.12. Ozbek H, Ozturk M, Bayarm I, Ugras *, Citoglu GS. Hypoglycemic and hepatoprotective effects of Foeniculum vulgar Miller seed fixed oil extract in mice and rats. Eastern J Medicine 2003; 8: 35-40.13. Yang H, Lee MK, Kim YC. Protective activities of stilbene glycosides from Acer mono leaves against H2O2-induced oxidative damage in primary cultured rat hepatocytes. J Agric Food Chem. 2005; 53: 4182-6.14. Jayasekhar P, Mohanan PV, Rathinam K. Hepatoprotective activity of ethyl acetate extract of Acacia catechu. Indian J Pharmacol. 1997; 29: 426-8.15. Sethuraman MG, Lalitha KG, Rajkapoor B. Hepatoprotective activity of Sarcostemma brevistigma against carbon tetrachloride-induced hepatic damage in rats. Curr Sci. 2003; 84: 1186-7.16. Mirzaee A, Hakimi MH, Sadeghi H. Total antioxidant activity and phenolic content of Dorema auchri. Iranian J Biochem Mol Biol. 2005; 1: 116.17. Aniya Y, Koyama T, Miyagi C, Miyahira M, Inomata C, Kinoshita *, et al. Free radical scavenging and hepatoprotective actions of medicinal herbs, Crassocephalum crepidioides from the Okinawa Islands. Biol Pharm Bull. 2005; 28: 19-23.|+| نوشته شده در  جمعه ۸ مرداد ۱۳۸۹ساعت 1:29  توسط علی هاردی  |  آرشیو نظراتIGF-1 مجانیدوستا عزیز برای خواندن کامل مقالات و مطالب در مورد igf-1 لطفا به قسمت موضوعات مطالب بروید و گزینه igf-1  را انتخاب کنید ویا به قسمت آرشیو بروید.با سلام خدمت دوستان امروز می خوام در مورد تولید مصنوعی IGF-1  براتون بگم شاید خبر دارید که این دارو خیلی گرونه و بابای خر پولی می خواد و یک بسته 10 تایی تا حدود 1 میلیون و نوع دوم حدود 2 میلیون در میاد که روزی باید یعنی  تا دو پوکه بری و ... که دورش هم طولانی است و بعد از دوره طولانی بالای 6 ماهه سوما برای اثر بخشی بهتر از IGF-1 استفاده میکنن همراه یا در بعضی مواقع جایگزین  و ...   ولی ما هم برای این هورمون شبه انسولین نقشه ها داریم حتما می دونید که این هورمون پپتید  که از 70  آمینو اسید تشکیل شده و...( http://ali-hardy.blogfa.com/cat-19.aspx ) اطلاعات بیشتر به لینک مراجعه کنیدولی  اینم بدونید که این مطالب به درد افرادی که نمیدونن کراتین چیه نمیخورهدوستان در مطالب قبلی در مورد آنتی استرو‍ن با هاتون صحبت کردم و گفتم که از آنتی استروژن فقط تاموکسیفین روی تولید طبیعی IGF-1 تاثیر گذاشته و سطح سرمی IGF-1 را در خون بشدت می کاهد به شما گفتیم که برید دنبال آنتی استروژن های دیگر نظیر :  سیتادرن یا کلوماید و .... که کلوماید دارای بیشترین تاثیر برافزایش ترشح LH را دارد که دلیل آن شناخته نیست . اما در این بین بحث را به یک جای دیگر میبرم طبق تحقیقی که از ترجمه های خود بدست آوردم دانشمندان با تحقیقی بر روی کهنسالان با تزریق 300میلی گرم تستسترون انانتات افزایش محسوسی بر سطح سرمی IGF-1 داشت و با تزریق همین مقدار یعنی 300 میلیگرم ناندرلون تاثیری بر سطح سرمی IGF-1 نداشت با این آزمایش محققان دانستند که ناندرلون چون دارویی پروژسترونی است تاثیری بر تولید IGF-1 نداشته ولی تستسترون انانتات چون دارویی استروژنی استباعث افزایش محسوس IGF-1 شده است .در تحقیق دیگری همین آزمایش را بر روی ترنبولون یا نوع انسانی آن پارابولان انجام دادند و دریافتند که این دارو باعث افزایش چشمگیر  IGF-1 تا حدود محسوس  افزایش می دهد  ولی تاثیر بیشتر این دارو با همراهی هورمون رشد زیاد میشه چون gh در کبد متابولیزه شده و به IGF-1 تبدیل میشهحال اینجا بعد از gh و test  کی حرف اول رو میزنه اگه باهوش باشید میگید ؟ آفرین استروژنحتما میدونید که تستسترون انانتات و ترنبولون هر دو استروژنی هستند ولی کلا تمامی تستسترون ها آندروژنتیک ترین ها هستن یعنی توسط آراماتاز تبدیل به استروژن دشمن درجه یک بدنسازان هورمونی که بعد از اون هم همه میدونید کورتیزولو استروژن پس آنقدر ها هم که فکر میکردید بد نیست توجه نری آنتی استروژن نخوری هااین مطلب ادامه دارد ...بزودیعلی نوجوانبا تشکر از استاد عزیزم آقای امانوئیل هارطون

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.